پیوندهای مرتبط خبر خبر
21/12/1369نسخه قابل چاپ

بيانات در ديدار با مديران و مسؤولان بخشهاى خبرى صدا و سيما

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

كار خبر، كارى بااهميت و ظريف و دشوار

قاعدتاً اين جلسه براى آن است كه من از زحمات شبانه‏روزى و مستمر و با ارزش شما برادران و خواهران در اين بخش بسيار حايز اهميت از امر رسانه‏ها تشكر كنم و قدردانى خودم را از اين زحمات و تلاشهاى پيگير - كه بخشى از آن را كه مى‏شد در يك گزارش گنجاند، ايشان (1)بيان كردند و گنجاندند - به شما عرض كنم.

بله، من تصديق مى‏كنم كه كار خبر، همان اهميت و ظرافت و دشوارى و حجم بالاى كار را - كه اشاره كردند - دارد و آنچه كه ما امروز از كار خبرى و سياسى در صدا و سيماى جمهورى اسلامى مشاهده مى‏كنيم، كار عظيمى است و پشت آن گزارشى كه از سيما يا صدا به ما ارايه مى‏شود، تلاش فراوان و فكر پخته و منسجم و سنجيده‏يى وجود دارد. خداوند ان‏شاءاللَّه به همه‏ى شما - چه آنهايى كه خبر را تهيه مى‏كنند، چه آنهايى كه تنظيم مى‏كنند، چه آنهايى كه مى‏خوانند، چه آنهايى كه تفسيرها را تهيه مى‏كنند و بقيه‏ى تلاشهاى فراوانى كه لازم است و شما انجام مى‏دهيد - كمك كند و پاداش خير و توفيق بدهد كه اين كار را هرچه بهتر و بيشتر و با كيفيت‏تر، پيش ببريد.

خبرى كه شما تنظيم و اجرا مى‏كنيد، يك عمل سياسى است‏

خبر، يك كار چند جانبه است. اولاً، يك عمل سياسى است. يعنى همين خبرى كه شما مى‏نشينيد و در آن بخش مربوط، تنظيم و اجرا مى‏كنيد، يك عمل سياسى است. اين‏كه ما دقت كنيم، كدام خبر را خواهيم گفت، كدام را برجسته خواهيم كرد، كدام را بكلى نخواهيم گفت، كدام عبارت را براى يك حادثه انتخاب خواهيم كرد كه فلان برداشت خاص را به ذهن مخاطب منعكس بكند، از كدام تعبير اجتناب خواهيم ورزيد، يك عمل سياسى است.

امروز در سطح عالم، يكى از مهمترين اقلام كار سياسى كه اقطاب سياسى عالم انجام مى‏دهند، همين خبردهى است. شما ببينيد در قضاياى اروپاى شرقى - مثلاً اين قضايايى كه در سال گذشته، كلاً اروپا و بلكه دنيا را تحت تأثير خود قرار داد - نقش خبر چه‏قدر زياد بود. يعنى آن قطب سياسى‏يى كه از حادثه‏ى فلان كشورِ وابسته‏ى به بلوك شرق سابق منتفع مى‏شد، در شتاب بخشيدن و جهت دادن و اصلاً به وجود آوردن آن حادثه‏يى كه فرضاً در آلمان شرقى يا مجارستان يا لهستان يا فلان جا اتفاق افتاد، چه‏قدر نقش ايفا مى‏كرد. اگر رسانه‏ها را حذف مى‏كرديد، باز هم البته اين حادثه يك روز اتفاق مى‏افتاد؛ اما آن روز به اين زودى و با اين كيفيت و در اين جهت نبود. اصلاً شما ببينيد راديوها چه نقشى ايفا كردند.

تواناييهاى خبرى، يكى از پايه‏هاى نفوذ و اقتدار سياسى در دنيا

فرض كنيم جمهورى اسلامى، به تكيه‏گاههايى كه امروز به آنها متكى است - ايمان مردم، اعتقاد دينى آنها به نظام و مسؤولان نظام، اميدشان، شجاعتشان، پيوستگيهايى كه بين مردم و مسؤولان وجود دارد - متكى نبود، آنگاه چه اتفاقى مى‏افتاد؟ اين حوادث و اين حقايق، تقريباً در هيچ جاى دنيا به اين شكل نيست. ملت ما ملتى است كه با مسؤولانش، هم رابطه‏ى فكرى دارد، هم رابطه‏ى عاطفى دارد، هم ايمان دينيش به او حكم مى‏كند كه از اين مسؤولان متابعت كند، هم با آنها بده و بستان فكرى دارد؛ از آنها حرف مى‏شنود و به آنها حرف مى‏گويد. اين وضعى كه الان در كشور ما وجود دارد، نظير آن، نه در كشورهاى برخوردار از دمكراسى غربى وجود دارد، نه در كشورهايى كه شكلهاى استبدادىِ حكومتهاى سوسياليستى و حزبى را داشت، و به طريق اولى‏، نه در اين كشورهايى كه ديكتاتورى فردى حاكم است؛ يعنى حكومتهاى پادشاهى و يا رؤساى شبه پادشاهى.

اگر اين چيزى كه الان در ايران هست، وجود نداشت؛ اگر در اين يازده سال اول انقلاب، پيوند دينى مردم با امام نبود، كه يك اشاره‏ى ايشان، دلها را منقلب و عقايد را هدايت مى‏كرد و اصلاً نيروها را بسيج مى‏نمود؛ اگر اين عشق مردم به امام و اين اعتقاد آنها به اسلام - كه اين نظام را نماينده‏ى اسلام مى‏دانند - نبود، شما ببينيد اين راديوها و اين خبرها و اين تحريكاتى كه مى‏شود و اين ظرافتهايى كه در بيان خبر و تنظيم خبرهاى خارجى به كار مى‏رود، چه مى‏كرد و چه بر سر اين نظام جمهورى اسلامى مى‏آورد. چيز خيلى عجيبى مى‏شد. خبر، اين‏قدرمؤثر است.

واقعاً اگر بگوييم كه امروز نفوذ و اقتدار سياسى در دنيا، روى سه پايه استوار است: اول، ثروت و امكانات پولى و مالى؛ دوم، تواناييهاى علمى و تكنولوژيكى؛ سوميش، قطعاً تواناييهاى خبرى و سلطه‏ى خبرى است. اگر امريكا همين ثروت و پيشرفت علمى فعلى را داشته باشد؛ اما ايستگاههاى خبرى از او گرفته بشود، نفوذش چه‏قدر خواهد شد؟ يك‏سوم كم خواهد شد؟ يقيناً بيشتر از يك‏سوم در دنيا كم خواهد شد.

شما سلاحى در دست اسلام هستيد

جمهورى اسلامى در جهان، همان خصوصياتى را دارد كه ايشان اشاره كردند؛ يعنى مظلوميت و تنهايى و به قول ما مشهديها: بچه اندرى. نمى‏دانم شماها مى‏فهميد كه بچه‏اندر يعنى چه؟ يعنى بچه‏يى كه در يك خانواده، متعلق به يك مادر ديگر است. برادر يا خواهر اعضاى يك خانواده است؛ منتها متعلق به يك مادر ديگر. در ميان چندين بچه كه متعلق به يك مادرند و اين بچه متعلق به يك مادر ديگر است، چه‏طور يك حالت جبهه‏گيرى و بيگانگى و ناآشنايى به صورت پيشداورى‏شده و ازپيش‏بريده‏شده‏يى وجود دارد. جمهورى اسلامى، واقعاً اين‏طورى است.

من ديده‏ام كه در مجامع جهانى، همه مى‏آيند و تعريف و تمجيد مى‏كنند و مى‏گويند: عجب خوب حرفى زديد، عجب شجاعانه عمل كرديد، عجب در جنگ چنين كرديد و با امريكا فلان كرديد. راست هم مى‏گويند و از ته دل هم بيان مى‏كنند. من در اين مجامع جهانى برخورد داشته‏ام كه رؤساى كشورها و شخصيتهاى معروف دنيا، تعريف مى‏كردند و مى‏گفتند: اين سخنرانى شما واقعاً كولاك كرد، يا ايران مثلاً در فلان مورد، موقف و موضعش، شديد و فوق‏العاده بود. همه‏ى اينها به جاى خود محفوظ است؛ اما وقتى سر بزنگاه مى‏رسيم، آن‏جايى كه رأيى بايد بدهند، ناگهان مى‏بينيم كه همه يك طرفند و ما يك طرفيم؛ تنهاى تنها!

ما از اين غربتى كه جمهورى اسلامى دارد - كه دلايلى هم دارد - به هيچ‏وجه نگران نيستيم و معتقديم كه اين غربت، به گرايش نسلهاى جديد و سياستهاى جديد و اقطاب جديد و به سمت آن چيزى كه ما در آن هستيم و موضعى كه در آن قرار داريم، رفع خواهد شد. الان نشانه‏هايش را در دنيا مشاهده مى‏كنيم. چشم بصير، خيلى روشن مى‏بيند كه در دنيا چه اتفاق مى‏افتد. بلاشك، موازنه به نفع ما تغيير خواهد كرد؛ اما در اين چند ساله، اين‏طورى بوده و هنوز هم همين‏طور است؛ يعنى ما در دنيا، يك حال غربت داريم. در اين شرايط غربت، اين بارى كه شما بر دوش گرفته‏ايد، ببينيد چه‏قدر بار حساسى است. واقعاً انتظار نيست كه اشتباه نكنيد - اشتباه مترقب است - اما كوشش كنيد كه اين اشتباه را به حداقل برسانيد و نگذاريد كه زياد بشود.

نكته‏ى ديگر اين است كه شما سلاحى در دست اسلام هستيد و اسلام از شما منتفع است؛ يعنى شما سرباز همين جناح عظيم اسلامى هستيد. شما بايد در همه‏ى شعاع گسترش اين خبر و اين موج صدا، بخصوص درداخل مرزهاى خودمان، جاذبه داشته باشيد. اين را يك اصل بدانيد و در جهت ايجاد جاذبه، كوشش كنيد. اصل اين است كه هر وقت خبر و تفسير سياسى و سخن هفته و همين برنامه‏هايى كه اسم آوردند، پخش مى‏شود، مستمع شما در هرجا كه هست، به سمت راديو و تلويزيون بشتابد، تا سخن شما را بشنود.

كار شما دقيقاً يك كار هنرى است‏

بُعد دوم كار شما، كار هنرى است. شما هنرمنديد؛ يعنى كار شما دقيقاً يك كار هنرى است. اين متن بايستى طورى تنظيم بشود و به‏گونه‏يى ارايه گردد و خوانده بشود كه جاذبه داشته‏باشد. از چيزهايى كه جاذبه را از بين مى‏برد، غلطخوانى است. غلطخوانى، دو گونه است: يكى غلطخوانىِ متن صحيح است، يكى هم تنظيم متنِ غلط است؛ يعنى صحيح‏خوانى متن غلط. غلطخوانىِ متن صحيح اين است كه شما مثلاً كلمه‏يى را بد بخوانيد. فرضاً آن برادرانى كه گوينده هستند، عبارات فارسى را غلط بخوانند، يا مثلاً عبارات عربى را درست تلفظ نكنند. البته حالا بحمداللَّه خيلى بهتر شده؛ ولى اوايل كه خيلى بد بود. نمى‏شود گفت بكلى بى‏غلط شده؛ امابحمداللَّه خيلى كم‏غلط است؛ بخصوص آن وقتى كه برادران كار مى‏كنند و من گاهى مطلع مى‏شوم كه روى متنى، خيلى كار مى‏شود. پس، غلطخوانى، يكى از چيزهاى ضد جاذبه است. غلط تنظيم كردن هم همين‏طور است.

شما بايد راقيترين سطح اداى فارسى را در متنهايتان تأمين كنيد. فرق هم نمى‏كند كه چه متنى باشد؛ متن خبر باشد، يا متن تفسير؛ چون تفسير هم به‏قدر خبر اهميت دارد. بنابراين، آن چيزى كه خوانده مى‏شود، بايد يكى از قويترين و صحيحترين متون فارسى باشد. متأسفانه، الان اين‏طور نيست. من بارها هم اين را گفته‏ام؛ ولى درعين‏حال هست.

نگذاريد هيچ خبرى غلط تنظيم شود

البته كلمات و جملات غلطِ نشاندارِ گاو پيشانى‏سفيدِ زشتى - مثل «لازم به ذكر است» - بود كه مرتب در خبرها تكرار مى‏شد؛ ولى خوشبختانه حالا آنها نيست. من در يكى از سمينارهاى صدا و سيما، بخصوص روى اين جمله تأكيد كردم و گفتم: «لازم به ذكر است»، غلط است. چرا اين‏قدر «لازم به ذكر است» مى‏گوييد؟ مثل اين است كه شما «بايَد» را «بايُد» بخوانيد! خوب است؟ اين كلمه‏ى غلط را بايد آدم نگويد و اصلاً بايد بپرهيزد. واقعاً شنيدن يك كلمه‏ى غلط، براى كسى كه مى‏داند غلط است، مثل يك سيلى است كه به گوش او زده شود! ...(2)v

من كه مى‏گويم اين‏طورى است، كسى هستم كه شماها را دوست مى‏دارم؛ چون مثل بچه‏ها و برادران خودم هستيد و در آن‏جا كار مى‏كنيد و مى‏فهمم كه كار مى‏كنيد. بنابراين، چون دوستتان دارم، تأثير سوء آن روى من كم مى‏شود. حالا آن مستمعى را در نظر بگيريد كه نسبت به شما، خيلى هم احساسات و علاقه‏يى ندارد. پيچ راديو را باز مى‏كند، گوش مى‏كند و متوجه مى‏شود كه تعبير به كار رفته، چه‏قدر زشت و بد است.

اين تعبير «لازم به ذكر است»، از آن چيزهايى بود كه يك مقدار رويش حساس شده بودم و هر دفعه‏يى كه گفته مى‏شد، واقعاً تكانى مى‏خوردم. البته حالا خوشبختانه قدرى كمتر شده است. هرچند بخشنامه شده كه اين جمله را به كار نبرند، ولى ديگران به كار مى‏برند! الحمدللَّه در خبر نيست؛ اما من گاهى مى‏بينم كه در گفته‏هاى غير خبرِ تلويزيون و در وسط يك صحبت خوب، يك نفر كه بيان خيلى لطيف و ظريف و خوبى هم دارد، ناگهان چيزى يادش مى‏آيد و مى‏گويد: «لازم به ذكر است»! واقعاً چه داعى‏يى دارى كه صحبت به اين خوبى را با اين كلمه‏ى غلط خراب كنى؟! حالا اين، يك كلمه است؛ ولى من اگر بخواهم غلطها را بشمارم، بيشتر از اينهاست. بايد اصلاً غلط نباشد. بايد اصلاً شما مميز - و به قول خارجيها، اديتور - داشته باشيد و او نگاه كند و بگويد كه اين كلمه صحيح است، يا نه. نگذاريد هيچ خبرى، اصلاً غلط تنظيم بشود. رُندترين و رايجترين سخن يك رسانه، خبر آن است؛ بنابراين نبايد غلط باشد.

فارسى صحيح، زبان شيرين و پُروسعتى است‏

فارسى صحيح، زبان شيرين و پُروسعتى است. الان زبان ما، از زبان عربى وسيعتر است. البته زبان درى اصلى كه ما تا امروز بر آن اساس حركت كرده‏ايم، از عربى وسيعتر نيست؛ ليكن امروز هرچه كه در زبان ماست - تقريباً شصت‏درصد زبان ماست و چهل درصد از عربى لغت آورده‏ايم - متعلق به ماست و به قول مرحوم آل احمد، زبانى كه من با آن حرف مى‏زنم، زبان من است. مثلاً بگوييم «حرف»، عربى است و آن را تلفظ نكنيم! نه، اين‏طور نيست. «حرف»، فارسى است و ما با هم حرف مى‏زنيم.

زبان فارسى، علاوه بر گسترش و تركيب‏پذيرى خودش، زبان بسيار خوب و شيرين و پُرگنجايشى است و مثل يك بادكنك، صد برابر حجم فعلى خودش، قابل گسترش است؛ اما زبان عربى، اين‏طورى نيست. زبان عربى، مثل يك جوال بزرگ است؛ همانى است كه هست و گسترش و قابليت اتساعش كم است. زبان فارسى، كوچكتر از آن است؛ اما قابليت اتساعش خيلى زياد است. اين زبان قابل اتساع و توانا، علاوه بر آن‏كه نصف زبان عربى هم الان جزوش است، همه‏ى ظرافتها را مى‏تواند بيان كند. زبان به اين خوبى را چرا با تعبيرات غلط، آن هم در راديو و تلويزيون، خرابش كنيم؟ پس ببينيد، درست گويى مهم است.

هنرمندانه سخن بگوييد

ممكن است يك آدم عامى، درست نفهمد و هرچه هم شما بگوييد، ملتفت نشود؛ اما همه‏ى مردم كه عامى نيستند. هوشمندان و باسوادان و آدمهاى حسابى هستند كه پيچ راديو را باز مى‏كنند و كلمات شما را مى‏شنوند. من گاهى اوقات كه شما غلطى را تلفظ مى‏كنيد، از كسانى كه آن را مى‏شنوند، خجالت مى‏كشم! حالا خود ما كه مى‏گوييم، متعلق به خودمان است؛ اما ديگرانى كه مى‏شنوند، من از آنها خجالت مى‏كشم. پس ببينيد، يكى از خصوصيات ضد جاذبه، غلط گويى است. بايستى نگذاريد غلط گويى ادامه پيدا كند.

يكى ديگر از خصوصيات جاذبه‏آفرين كه ضدش، ضد جاذبه است، كار هنرى است. هنرمندانه سخن بگوييد. البته گويندگان خبر، اين آقايان و خانمهايى كه من چهره‏ى بعضى از آنها را مى‏شناسم و بعضى هم كه در راديو هستند و نمى‏شناسم، اگر نگوييم عموماً، الحمدللَّه غالباً خوبند؛ اما بهتر از اين مى‏تواند بشود. با شنونده و مستمعتان، حرف بزنيد.

يك وقت در سه، چهار سال پيش، دو نفر از اين گويندگان بخشهاى ديگر راديو و تلويزيون، پيش من آمدند. من آنها را مى‏شناختم؛ چون تقريباً جزو استفاده كننده‏هاى برنامه‏هاى صدا و سيما هستم. به اينها گفتم، شماها چرا وقتى كه جلوى دوربين مى‏نشينيد، آشفته مى‏شويد؟ براى آن‏كه بعد از اين درست حرف بزنيد، هر وقت حرف مى‏زنيد، يادتان باشد كه من آن پشت دستگاه نشسته‏ام و گوش مى‏كنم؛ اصلاً با من حرف بزنيد. آن دو نفر، الان جزو گوينده‏هاى خوب تلويزيون هستند و مى‏بينم كه واقعاً رعايت مى‏كنند.

خبر بايستى در نهايت زيبايى و گستردگى باشد

وقتى كه صحبت مى‏كنيد، با مستمعتان حرف بزنيد. بدانيد كه يكى حرف شما را گوش مى‏كند. با او مثل كسى كه تفاهم مى‏كند، حرف بزنيد. اين، غير از آن است كه مثلاً متنى را در مقابل ديوارى مى‏خواند. اين‏طورى نباشد. كارِ هنرمندانه بكنيد. خواندن، يك عمل هنرى است. نوشتن، يك عمل هنرى است. هرچه مى توانيد، ظرافتها و زيباييهاى ادبى و نگارشى را در نوشته‏ى خبر به كار ببريد. يك متن زيبا و درعين‏حال آسان درست كنيد. متن معضل و معوج و پيچ‏وخم‏دار و مخصوص خواص، فايده‏يى ندارد.

خبر بايستى در نهايت زيبايى و گستردگى باشد؛ يعنى همه بفهمند. يك پيرزن بى‏سوادى هم كه در خانه نشسته، وقتى راديو يا تلويزيون خود را باز كرد، بفهمد شما به او چه مى‏گوييد. اين، كار هنرى است و تمرين لازم دارد. اصلاً عده‏يى بنشينند، اين كار را تمرين بكنند. عده‏يى باشند كه وقتى خبرى تنظيم مى‏شود، آن را مميزى كنند.

همه‏ى خبرها اين‏طور نيست كه آناً به دستتان برسد. البته من آن بخش سردبيرى خبر را كه آقايان دور ميز مى‏نشينند و خبر را تنظيم مى‏كنند، ديده‏ام. تنظيم خبر نبايد با عجله انجام شود. بايد فرصتى باشد و كسانى بنشينند، اين را - بخصوص در تفسيرها - دقت بكنند. البته اين برنامه‏ى گزارش هفتگى كه عصر جمعه از تلويزيون پخش مى‏شود، خوب است و از لحاظ زبان و اجرا، خوب تنظيم و اجرا مى‏شود. اين هم يك جهت جاذبه است.

خوراك فكرى لازم را به ذهنهاى مردم برسانيد

يك جهت ديگر براى جاذبه اين است كه مثل يك حزب، خوراك فكرى لازم را به ذهنهاى مردم برسانيد. جامعه‏ى ما، يك جامعه‏ى بى‏حزب است. البته از جهاتى حُسن است؛ ولى عيب هم دارد. وجود حزب در يك جامعه، باعث مى‏شود كه خلأهاى ذهنى عده‏يى از مردم پُر شود. ما در اوايل انقلاب كه حزب جمهورى اسلامى را داشتيم، روى جوامعى كه با حزب كار مى‏كنند، مطالعه كرديم. همين صدام، اگر اين حزب را نداشت، تا حالا ده بار دود شده بود و به هوا رفته بود. همين حزب، او را تا حدودى نگهداشته است. در حقيقت، حزب يك كانال‏كشى براى رساندن خوراك فكرى لازم به ذهنهاى عده‏يى از مردم است كه در حزبند. ما اين را در جامعه‏مان نداريم؛ يك خلأ است. اين خلأ را شما بايد پُر كنيد. نه اين‏كه شما حزب درست كنيد؛ حزب همين است. ما حزبى به نام تلويزيون و راديو داريم كه در هر خانه‏يى هم شعبه‏يى دارد. سعى كنيد خوراك فكرى سياسى مردم را در هر هفته، بلكه در هر روز، به همين منظور و با همين توجه كه عده‏يى را مى‏خواهيد از لحاظ سياسى تجهيز و توجيه كنيد، بدهيد يا برسانيد.

بعضى از خبرها مضر است و گفتنى نيست‏

خبر، فقط اين نيست كه اتفاقى در دنيا افتاده و حالا بايد آن را بگوييم. نه، خيلى از خبرها اصلاً ارزش اين را ندارد كه گفته بشود. بعضى از خبرها اصلاً مضر است. يك حالت روشنفكرى خام وجود دارد كه معتقد است همه چيز را بايد به مردم گفت. من اين را قبول ندارم. چه‏طور هر چيزى را بايد به مردم گفت؟ آيا در خانه‏ى شما، هر اتفاقى كه برايتان بيفتد، به بچه‏تان مى‏گوييد؟ بايد گفت، يا نبايد گفت؟ چرا شما همه‏ى خبرهاى داخل خانه‏تان را به بچه‏تان نمى‏گوييد؟ چون بعضى از خبرها براى او مضر است و يا اصلاً جالب نيست.

بعضى از خبرهاى دنيا، براى مردم ما اصلاً جالب نيست. حالا دانستند، دانستند؛ ندانستند، ندانستند. طبيعتاً اين خبرها حذف مى‏شود. بعضى از خبرها، اصلاً مضر است. حادثه‏يى را در جايى درست مى‏كنند و ميليونها و ميلياردها دلار خرج مى‏كنند، تا آن را به گوش ما برسانند. آنگاه ما بياييم، همين حادثه را از طريق رسانه‏هاى گروهى خودمان، به گوش مردممان برسانيم! آيا اين عاقلانه است؟! آن چيزى كه دشمن درست كرده و ميلياردها دلار خرجش مى‏كند، تا به گوش ما برساند، ما حتّى جلويش را هم مى‏گيريم و اگر بخواهد برساند، ما پارازيت هم پخش مى‏كنيم كه پخش نشود؛ ولى چه داعى‏يى داريم كه ما آن خبرها را بدهيم؟ پس ببينيد، هر خبرى گفتنى نيست. ممكن است اكثريت خبرها گفتنى باشد؛ اما گاهى ممكن است، حتّى اكثريت هم نباشد.

مردم را داراى قدرت تحليل بار بياوريد

اين خبرى كه شما مى‏خواهيد بدهيد و اين تحليل و تفسيرى كه مى‏خواهيد ارايه كنيد، بايد با آن زبانى تنظيم شود كه فراغ و خلأ ذهنى مردم ما را پُر كند. يعنى تا كسى پيچ راديو را باز كرد، يك خط فكرى از شما دريافت كند. اين كار، چيز بسيار مثبت و خوبى است؛ منتها هميشه با هدف گسترده‏نگرى مردم انجام شود. يعنى يادتان باشد كه يكى از هدفهاى ما اين است كه ذهن مردم باز باشد. البته سياستهاى ما، با سياستهاى جوامع سوسياليستى گذشته، تفاوت دارد. آنها تمام اخبار و حوادث را كاناليزه مى‏كردند و حتّى دروغ به مردم تحويل مى‏دادند. من شنيده بودم و بعد هم خودم ديدم كه راديوهاى داير بين مردم طورى بود كه راديوهاى بيگانه را نمى‏گرفت؛ يعنى گيرنده‏ها را دستكارى مى‏كردند كه كسى نتواند جاهاى ديگر را بگيرد!

ما اين‏طورى فكر نمى‏كنيم. ما مايليم كه مردم گسترده فكر كنند. با اطلاع از حوادث عالم است كه مردم در مقابل بسيارى از بددليها و توطئه‏هاى ذهنى و فكرى واكسينه مى‏شوند.پس، اين حركتى كه شما انجام مى‏دهيد، با توجه به اهداف جمهورى اسلامى انجام بدهيد. يكى از آن اهداف، همين است كه مردم ذهن پخته‏يى پيدا كنند و مهمتر اين‏كه قدرت تحليل پيدا نمايند.

توصيه‏ى من به شما و همه‏ى كسانى كه در كار سياسى فعاليت مى‏كنند، اين است كه همت كنيد، تا مردم را داراى قدرت تحليل بار بياوريد. اگر اين كار شد، خيلى از كارها به خودى خود حل شده است. آن قضيه‏ى اولى هم كه ايشان گفتند ما در خط و خطوط كار نمى‏كنيم، جدى بگيريد. يعنى واقعاً جامعه‏ى ما، انتخاب و گزينش خبر و فعاليت يك باند عليه يك باند ديگر را برنمى‏تابد. خداى نكرده، اگر آن‏چنان گرايشهايى پيدا بشود، به نظام خيانت خواهد شد. خيلى مواظب باشيد و با دقت و وسواس، در اين جهت حركت كنيد.

كار سنگينى را برعهده گرفته‏ايد. ان‏شاءاللَّه خداوند به شما توفيق و اجر بدهد و كمكتان كند. اميدواريم بعد از اين، هر بار كه پاى تفسير و خبر و گزارش و افاده‏يى از سوى شما مى‏نشينيم، حقيقتاً بيش از گذشته استفاده كنيم.(3)

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته


1) v آقاى همتى، معاون سياسى وقت سازمان صدا و سيما

2)

3) vv از آن‏جا كه اين سخنرانى در جمع محدودى ايراد شده و قسمتى از آن طبقه‏بندى شده است، لذا در حال حاضر اين قسمت حذف مى‏شود و در زمان مناسب، اقدام به درج آن خواهد شد.

**

پیوندهای مرتبط خبر خبر
14/12/1369نسخه قابل چاپ

بيانات در ديدار با اعضاى شوراى سياستگذارى صدا و سيما

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

با سياستگذارى متقن، صدا و سيما موجب اعتلاى فكر جامعه خواهد شد

از اين كه در كار مهم سياستگذارى، قبول مسؤوليت كرديد و شريك شديد، متشكرم. سياستگذارى، يعنى تأمين جهت مطلوب براى برنامه‏هاى صدا و سيما. اگر سياستگذارى به شكل صحيح نباشد، پراكنده‏كارى و احياناً تعارض، تناقض و انحراف، بر برنامه‏هاى صدا و سيما مسلط خواهد شد. البته در گذشته هم قبل از تشكيل اين دفتر، اين كار در صدا و سيما انجام مى‏شده؛ ما هم خواستيم كه به آن، شكل منظمى داده بشود و بخصوص وسيله‏يى باشد، تا ما مسؤوليت خود را در اين باب به نحوى ايفا كنيم؛ لذا اين دفتر به وجود آمد و اين مسؤوليت به جناب آقاى دعاگو و شماها داده شد.

اگر سياستگذارى - كارى كه شما مى‏كنيد - متين و متقن انجام بگيرد، تحقيقاً صدا و سيما يك وسيله‏ى اعتلاى فكر و معرفت و رشد جامعه خواهد شد. لزومى ندارد كه ما در اين‏جا از زحمات فراوان برادران صدا و سيما ياد بكنيم؛ زيرا من مكرر آن را بيان كرده‏ام. واقعاً زحمات زيادى كشيده مى‏شود و صدا و سيما جهت خوبى هم دارد؛ الّا اين كه كافى نيست.

بحث در اين است كه صدا و سيما بايد حقيقتاً به آن وسيله‏ى اعتلا تبديل بشود و در خدمت تفكر انقلاب و اسلام و رسوخ اين فكر - با همه‏ى ملحقاتش - در ذهن و فكر و روح و عمل مردم جامعه‏ى خودمان و نيز مردم ديگرى كه در شعاع تبليغات صدا و سيما قرار دارند، باشد. اين، بايد بشود. از هر برنامه‏ى صدا و سيما، بايستى اين استفاده بشود. البته كار سختى است.

محتواها بايد آموزنده باشد؛ نه به معناى ساده‏ى آموزندگى، كه فقط كسى درسى در آن‏جا بيان كند؛ بلكه آموزنده با همان معناى عميقش، يعنى كيفيت دهنده و پرورش دهنده‏ى روح و فكر مخاطب خودش و جهت دهنده‏ى به تلاش و زندگى او. و البته اين نخواهد شد، مگر آن وقتى كه قالبها و شكلها هم به تناسب اهميت و عظمت اين مسؤوليت، كيفيت لازم را پيدا بكند. بايد به اين‏جا برسيم. صدا و سيما، هرچه كمتر از اين باشد، كم است.

هر روزِ صدا و سيما بايد بهتر از روز قبل باشد

به اين ترتيب، مى‏شود استنباط و استنتاج كرد كه هر روزِ صدا و سيما، بايد بهتر از روز قبل باشد. حقيقتاً اين روايت «من ساوى يوماه فهو مغبون»(1)، در مورد صدا و سيما صدق مى‏كند. يعنى اگر امروزِ صدا و سيما مثل ديروز بود، پيداست كه ما به سمت كمال حركت نمى‏كنيم و به عبارت ديگر، از مسؤوليت دور افتاده‏ايم. در حال حاضر، صدا و سيما در حد اعلاى مطلوب نيست؛ كسى هم اين ادعا را ندارد؛ نه خود آقايان مسؤولان صدا و سيما و نه ديگران. ما هم پيش مردم كشورهاى ديگر، كه ممكن است از ما بپرسند راديو و تلويزيون شما چگونه است، ادعا نمى‏كنيم كه كامل است؛ شكى وجود ندارد كه كامل نيست. پس، بايد كامل بشود.

مگر مى‏شود به حدى در زندگى بشر قانع شد؟ چه برسد به اين‏طور چيزهاى انقلابى و مؤثر. پس، هر روز بايستى بهتر از روز گذشته بشود و سياستگذارى بر اين اساس انجام بگيرد. از اين نكته به اين نتيجه مى‏رسيم كه سياستگذارى هم خود يك امر متطور و در حال تحول دايمى است. اين‏گونه نيست كه اين سياستى كه امروز گذاشته شد، تا ابد كفايت بكند. مقصود از سياستگذارى، اين است.

كليه‏ى برنامه‏ها بايد در جهت نفوذ دادن اسلام ناب در زندگى مخاطبان باشد

هدف را هم كه بيان كردم. هدف اين است كه ما صدا و سيما را به آن اوج و كمالى برسانيم كه كليه‏ى برنامه‏هاى آن، با بهترين كيفيتها، در جهت رسوخ و نفوذ دادن انديشه‏ى اسلام ناب و همه‏ى ملحقاتش - از اخلاق و عمل - در زندگى مخاطبانش باشد. هر برنامه‏ى آن، بايد اين خصوصيت را داشته باشد. اين، هدف ماست. از اول صبح تا آخر شب كه پيچ راديو و تلويزيون را باز مى‏كنيم، تك‏تك برنامه‏ها، حتّى آرم برنامه‏ها، موزيك متن فيلمها و برنامه‏هاى گوناگون، حتّى چهره‏ى گويندگان و مجريانى كه ديده مى‏شوند و لحن كلام گويندگانى كه صدايشان شنيده مى‏شود، بايد اين خصوصيات را داشته باشد. ببينيد، اين كار چه‏قدر مهم است.

من خيلى از برنامه‏هاى صدا را گوش مى‏كنم؛ يعنى غالباً بخشى از هر برنامه را مى‏شنوم. گاهى يك برنامه، خيلى هم خوب است؛ ليكن در اين برنامه‏ى خوب كه مثلاً نيم ساعت طول مى‏كشد، ناگهان مى‏بينيد كه يك جا افتى پيدا مى‏شود! مجرى برنامه خوب، تهيه كننده‏ى آن خوب، نويسنده‏اش خوب، سطح هنرى آن خوب، موضوعاتش جالب است و همين‏طور انسان مرتب تحسين مى‏كند؛ اما ناگهان افتى در آن پيدا مى‏شود! مثل راننده‏يى كه انسان را به طرفى مى‏برد، پيچها و گذرگاهها را خيلى خوب و روان و تند حركت مى‏كند؛ اما يك وقت در يك جا آدم را به درختى مى‏زند! نمى‏شود گفت كه مانعى نيست، ايشان اين همه راه را درست آمد؛ ولى در همان يك نقطه، كار را خراب كرد. واقعاً گاهى اين‏گونه است.

در فصل سياستگذارى، همت شما بايد اين باشد. يك فصل اجرا و برنامه‏ريزى داريم كه به خود مسؤولان داخل صدا و سيما مربوط است و از اين حيث، ربطى به جمع حاضر ندارد. شما در فصل سياستگذارى بايد كارى بكنيد كه سياستهايتان، كل اين برنامه‏هاى صدا و سيما را بپوشاند و جهت صحيح بدهد. اين، بخشى از صحبت ماست.

سه عيب عمده‏ى موسيقى قبل از انقلاب‏

مطلب ديگرى كه من مى‏خواهم عرض بكنم، دو، سه نكته‏ى برجسته در مجموعه‏ى صدا و سيماست. ايشان(2)هم كه خواستند گزارش بدهند، ناچار روى آن دو، سه نكته تكيه كردند. معلوم مى‏شود كه اين نكات، مورد توجه خود كارگزاران و كارگردانان مسايل صدا و سيما هم است. حقيقتش هم همين است و بايد مورد توجه باشد.

يكى، مسأله‏ى موسيقى در صدا و سيماست. ديگرى، مسأله‏ى چهره‏ى زن در صدا و سيماست. بعدى، مسأله‏ى داستانها و سريالها و گزارشهاى هنرى، تاريخى، قصه، فيلم و از اين قبيل چيزها در صدا و سيماست. اينها نكات مهمى است. بايد به همه‏ى اينها رسيدگى بشود و شما سياستگذاريش را بكنيد. البته اين بخشى كه من مى‏خواهم بگويم، فقط به سياستگذارى مربوط نمى‏شود. شما برادران مجرى - كه جمع معتنابهى از شما، دست‏اندركار اجرا هستيد - بايد به اين نكات توجه بفرماييد.

موسيقىِ قبل از انقلاب، از لحاظ ارزشى، سه عيب عمده داشت. ما كه از لحاظ فنى وارد نيستيم؛ فقط مى‏توانيم بگوييم كه از جنبه‏هاى ارزشى، سه اشكال در آن وجود داشت. يكى اين بود كه در بخشى از موسيقيها، در انتخاب مضمون و قالب، گرايش تند و ميل شديدى به ابتذال بود. قالبهاى موسيقى و زبان شعر، هر دو ايرانى بود؛ اما اين تصنيفها، هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ فنى مبتذل بود؛ به طورى كه وقتى يك موسيقيدان مى‏ديد آهنگ را اين‏گونه مى‏شكنند و خراب مى‏كنند و از اين وسايل، بد استفاده مى‏شود و در شكلهاى نامناسبى، از اين و آن تقليد مى‏كنند، ناراحت بود. پس، ميل به ابتذال وجود داشت؛ مثل خيلى از تصنيفهايى كه در آن‏وقت رايج بود. آهنگها، آهنگهاى ايرانى، وسايل هم وسايل ايرانى؛ اما قالب و محتوا مبتذل بود. الان كه من اين مطالب را مى‏گويم، شايد ناگهان به عنوان نمونه، چند بيت از اين شعرها و تصنيفها در ذهن شماها شكل ببندد.

عيب دوم اين كه گرايش شديدى به موسيقى غربى بود. عيب سوم اين بود كه موسيقى سالم و سنتى و فنى كلاسيك ايرانى، در خدمت محتواهاى بد و فاسد كننده قرار مى‏گرفت. ...(3)v

هنر بايد در خدمت ارزشهاى اسلامى قرار بگيرد

بنابراين، موسيقىِ قبل از انقلاب، اين سه عيب را داشته است؛ كه از همه بدتر، آن اولى است، و از همه كم ضررتر، آن دومى است. يعنى گرايش به موسيقى غربى، چيز بدى است؛ اما نه به بدى صرف موسيقى ايرانى در راههاى بد. اى بسا يك موسيقى غربى باشد كه در آن، هيچ‏گونه ابتذال و فساد و زن‏بارگى و پستى و دنائت بشرى نيست؛ يك چيز بسيار عالى و عرفانى و سطح بالاست؛ اگرچه در جامعه‏ى ما، زبان موسيقى، زبان خيلى رايجى نيست و غالباً ما كسانى هستيم كه از اين قضايا دور بوده‏ايم و زبان موسيقى را نمى‏فهميم؛ البته شماها شايد اهل فنيد و مى‏توانيد بفهميد. بنابراين، اگر چنين چيزى پيدا بشود، ولو غربى هم باشد، ايرادى ندارد. اين، بهتر از آن موسيقى به اصطلاح سنتى است.

گاهى براى تبرئه‏ى يك موسيقى، مى‏گويند كه اين موسيقى سنتى است! موسيقى سنتى، يعنى فلان دستگاه آواز ايرانى است كه يك خواننده‏ى ايرانى، با فلان ساز ايرانى مى‏خواند. اين‏كه تمام قضيه نيست. بايد ديد كه اين، چه چيزى را ارايه مى‏كند و چه چيزى را به ذهن و دل و جان مستمع خودش مى‏ريزد.

پس، در صدا و سيما حواستان جمع باشد كه از اين سه عيب اجتناب بكنيد. البته هر سه، عيب است؛ اما به ترتيب، عيب اول، بدترين است؛ عيب سوم، در درجه‏ى دوم قرار دارد؛ و عيب دوم، درجه‏ى سه است. توجه داشته باشيد كه در باب موسيقى، اين سه مورد، اشكال اساسىِ ارزشى است.

در موسيقى سنتى، شعر حافظ يا سعدى خوانده مى‏شود، ولى اين كافى نيست؛ بايد شعر خوب خوانده شود؛ چيزى كه وقتى مستمع شنيد، اين هنر در خدمت ارزشهاى انقلابى و اسلامى قرار گرفته باشد. اين، مخصوص انقلاب هم نيست. هر جامعه و هر انسان و هر مجموعه‏ى بشرى‏يى، مى‏خواهد كه هنر در خدمت ارزشهاى مقبول خودش قرار بگيرد. اين جرم نيست كه اسلاميها مى‏خواهند هنر در خدمت ارزشهاى اسلامى قرار بگيرد. همه‏ى مكاتب و همه‏ى جوامع دنيا، همين‏طورند. ارزشهايى در ذهنشان وجود دارد كه با ارزشهاى ديگرى فرق دارد. آنان هنر نقاشى، طراحيهاى گوناگون، شعر، موسيقى و همه چيز را در خدمت اين ارزشها قرار مى‏دهند. اين، يك توقع زيادى نيست كه جامعه‏ى اسلامى چنين انتظارى داشته باشد.

در برنامه‏هاى صدا و سيماى گذشته، نقشهاى پست كننده به زن داده مى‏شد

در مورد مسأله‏ى زن نيز دو عيب اساسى در برنامه‏هاى گذشته‏ى صدا و سيما وجود داشت: يكى اين كه ارزش حجاب از بين رفته‏بود. از اين بزرگتر، آن بود كه نقشهاى پست كننده به زن داده مى‏شد. در عيب اول، يك ارزش زير سؤال مى‏رفته و پايمال مى‏شده كه آن، ارزش حجاب بوده است؛ اما در عيب دوم، گاهى همه‏ى ارزشهاى بشرى كه براى زن مورد نظر مى‏باشد، زير سؤال مى‏رفته است. چنانچه داستان عاشقانه‏يى نقل مى‏شده، داستانى بوده است كه زن در آن‏جا بالاخره همان نقش صهيونيست‏پسند و استكبارپسند خودش را دارا بوده است و غالباً و قاعدتاً در چهره‏ى يك مادر، يك همسر خوب و يك انسان كارآمد ارايه نمى‏شده است.

بايد اين دو عيب برداشته شود. ما بايستى زن را، هم باحجاب نشان بدهيم، هم سرشار از ارزشهايى كه اسلام و انقلاب براى او در نظر گرفته است؛ يعنى نجابت و عفت زن. مهمترين مسأله، آن گوهر عفت زن، آن عضو اصلى و ركن اساسى خانواده بودن، آن عضو اصلى و ركن اساسى فعاليتهاى جامعه بودن، آن تأثير زن در رشد جامعه و رشد مردان، آن تأثير زن در واقعيتهاى گذشته‏ى ما - از قبيل انقلاب و جنگ و غيره - است.

در فيلم، سريال، شعرِ موسيقى، در برنامه‏ى خانواده، در برنامه‏ى «سلام صبح بخير» و در ساير برنامه‏ها، بايستى اينها ارايه بشود؛ هم در اجرا و هم در تهيه‏ى برنامه. سياستگذارى، بايد ناظر به اين چيزها باشد. البته اين حرف، مخصوص سياستگذارى نيست؛ مجريها هم بايد توجه كنند. اين كارها بايد در راديو و تلويزيون انجام بشود؛ ولى نمى‏شود! اين، مسؤوليت من و شماست. هر روز كه مى گذرد، بايد يك قدم به اينها نزديكتر بشويم. ...(4)v

نگذاريد آن روح جهادى‏يى كه در دوران جنگ حاكم بود، از بين برود

من يك چيز ديگر را هم كه به نظر مى‏رسد مهم است، عرض مى‏كنم. نگذاريد آن روح جهادى‏يى كه در دوران جنگ تحميلى بر صدا و سيما حاكم بود، از بين برود. آن روحيه، چيز بسيار مثبتى است. البته نمى‏گويم كه مارش جنگ بزنيد. جنگ نداريم كه مارش جنگ بزنيم، يا گزارش جنگى بدهيم؛ اما جنگ هشت‏ساله كه فقط همان هشت سال نبود؛ جنگ هشت‏ساله، يك تاريخ است.

شما به ادبيات فرانسه نگاه كنيد؛ مطمئناً بخشى از اين ادبيات، مصروف به قهرمانيهاى دوران جنگ است. چهار سال جنگ بوده، كه فرانسويها دو، سه سال آن را دچار فشار بودند و شكست خوردند؛ اما انواع مختلف قهرمانيها را، هم در ميدان جنگ، هم در مبارزات مردمى داخل پاريس، هم در روابط انسانى و نظاير آن، نشان دادند. شما ببينيد كه اينها در رمانهاى فرانسوى چه‏قدر تكرار مى‏شود. هر چند من با شعر آنها آشنا نيستم؛ اما بعضى از رمانهاى فرانسوى را كه به فارسى ترجمه شده است، خوانده‏ام. اصلاً در بهترين رمانها و در عاليترين اثرها، نشانه‏ى آن روزها باقى مى‏ماند. شما ببينيد درباره‏ى انقلاب روسيه، چه‏قدر كتاب نوشته شده و چه حجمى از تفاخر وجود دارد و براى ديگران باقى گذاشته‏اند. اينها چيزهايى نيست كه تمام بشود؛ اينها بايد باقى بماند.

در سالهاى گذشته، سريالى تحت عنوان «روايت فتح» توسط جهاد منتشر شد كه انصافاً چيز خيلى خوبى بود. مثلاً اينها را نگهداريد. روايت فتح كه تمام نمى‏شود. «روايت فتح»، روايت فتح و شرح حال رزمندگان بود. براى هشت سال حادثه، اقلاً هشت سال روايت وجود دارد. درعين‏حال، هفته‏يى يك شب، يك ساعت مى‏گذاشتند. اين نوع كارها را بايد ادامه بدهيد و اصلاً در سياستها بياوريد. به صدا و سيما، به عنوان وظيفه و به عنوان بخشى از سياست، بگوييد كه بايد اينها را حفظ كنند. آقاى هاشمى و ديگران هم كه در اين‏جا هستند، اين حرفها را مى‏شنوند. شما بايد حال و هواى آن را نگهداريد.

براى طرح ارزشهاى اسلامى، از بهترين موسيقيدانها و خوانندگان استفاده بشود

نكته‏ى ديگرى كه در اين گزارش بود، اين است كه بعد از انقلاب، سرودهاى خوب و آهنگهاى بسيار خوبى در جهت ارزشهاى انقلابى ساخته شد؛ ولى در سالهاى اخير، رشد اين‏گونه آهنگها كم شده است. اين هم حيف است. بايد آهنگهاى خوب ساخته شود، شعرهاى خوب و چيزهاى جديد اجرا گردد و همه‏ى آنها ناظر به ارزشهاى انقلابى باشد. اينها بايد در صدا و سيما مرتباً منعكس بشود. اين‏طور نباشد كه اگر چيز خوبى منعكس مى‏شود، حتماً بايد يك شعر عاشقانه باشد كه فلان خواننده‏ى معروف خوانده و اجرا كرده است؛ و اگر يك چيز انقلابى است، حتماً يك گوشه‏اش مثلاً عيب و ايراد و علتى داشته باشد. نه، براى تهيه و تنظيم آهنگهاى انقلابى، آهنگهاى اسلامى و طرح ارزشهاى اسلامى، از بهترين موسيقيدانها و بهترين خوانندگان استفاده بشود. در اين غزليات، چه‏قدر چيزهاى خوب از اين قبيل وجود دارد.

شعر «امروز امير در ميخانه تويى تو» را من دو، سه سال پيش شنيدم و بعدها هم گاهى شايد شنيده باشم؛ اما اين را خيلى كم مى‏گذارند. ظاهراً اين شعر، از مرحوم حاج ميرزا حبيب خراسانى است. از اين‏گونه شعرها، از اين مضامين عرفانى واقعى خوب، خيلى وجود دارد. يا آن شعر مرحوم علامه‏ى طباطبايى - «همى گويم و گفته‏ام بارها» - كه يكى از خوانندگان خوانده و خيلى هم خوب خوانده، همين‏طور است. اين‏گونه شعرها كه مضامين عرفانى واقعى دارد، خوانده بشود؛ والّا هر شعر قلندرىِ مستانه‏يى كه عرفانى نيست. بعضى خيال مى‏كنند، هر چيزى كه در آن، اسم مى و معشوق و امثال آن باشد، عرفانى است! اينها كه عرفانى نيست. ...(5)v

نه، شعرهاى قلندرى مستانه‏ى خيلى پستى وجود دارد كه اصلاً عرفانى نيست. فرض بفرماييد، يك قهرمانِ پهلوانِ خيلى قوى‏هيكل برود، چاه مستراح خالى كند! مگر نمى‏شود؟ ممكن است يك شاعر در حد اعلاى ذوق شعرى، درباره‏ى يك چيز پستِ بشرىِ بسيار پايين - مثل يك عمل جنسى - بهترين و زيباترين شعرهاى دنيا را بگويد. پس، چنين چيزى تحقق پيدا مى‏كند.

چنين نيست كه هر شعر خوب از لحاظ هنرى، از لحاظ مضمون هم يك چيز عالى باشد. نه، ممكن است مضمون آن، پست‏ترين مضامين باشد؛ كمااين‏كه در شعرهاى سعدى، فراوان وجود دارد. حتّى اشاره كردم كه در شعر حافظ هم هست. به اعتقاد من، همه‏ى شعرهاى حافظ هم، شعر عرفانى نيست. در بين آنها، شعرهاى مادّىِ بشرى هم پيدا مى‏شود كه مربوط به دوره‏هايى از زندگى اوست؛ شايد از جوانيهاى او باشد.

كار شما واقعاً كار زحمتدارى است‏

غرض، اين‏گونه نيست كه ما هر شعر آن‏طورى را به مركز تبليغات خودمان - كه صدا و سيماست - راه بدهيم و آن را پخش كنيم. اين آهنگهاى انقلابى و آهنگهاى اسلامى و ارزشها را رعايت بفرماييد. بايد به صدا و سيما توصيه هم بشود كه ان‏شاءاللَّه به همين ترتيب عمل كنند. الحمدللَّه، هم ريش و هم قيچى در دست خودتان است؛ يعنى هم سياستگذاريد و هم مجرى هستيد. آقاى محمّد هاشمى و بعضى از شما آقايان ديگر، اجرا را هم خودتان مى‏كنيد. بالاخره آن‏طور سياست بگذاريد و آن‏گونه هم ان‏شاءاللَّه اجرا بكنيد، تا صدا و سيما روزبه‏روز و ساعت‏به‏ساعت جلو برود.

البته اين فصل، فصل تذكر بود؛ فصل ستايش و تشكر هم، فصل جداگانه‏يى است كه اگر من بخواهم از زحمات برادرانى كه الان در صدا و سيما كار مى‏كنند، زبان به تشكر باز كنم، بايد واقعاً چندين برابر آن كه الان صحبت كردم، صحبت بكنم؛ چون من مى‏بينم كه برادران خيلى زحمت مى‏كشند. واقعاً يك صفحه مطلب نوشتنِ بى‏عيبِ درستِ جاذبه‏دار، كار خيلى سختى است. حالا اين يك صفحه را در هزار صفحه ضرب كنيد. گمان نمى‏كنم كه راديو در يك روز، كمتر از هزار صفحه لازم داشته باشد. شايد واقعاً بايد صدها و هزاران ساعت مطلب بنويسند. آن وقت بايستى هم مفيد و هم جهت‏دار باشد و هم عيبى نداشته باشد - عيبى كه از ديد تيزبينها مخفى بماند و غالباً هم نمى‏ماند - هم از لحاظ هنرى بالا باشد. واقعاً كار خيلى زحمتدارى است و الان برادران اين كارها را مى‏كنند.

امروز صبح، چند نفر از اين برادران كارمند شما از يك بخش، براى يك ديدار كوتاه، چند دقيقه‏يى پيش ما آمده بودند. بعضى از اين صداهايى كه من در راديو مى‏شنوم، در بينشان بودند و من آنان را شناختم. واقعاً چه چهره‏هاى مظلوم معمولى، چه كارهاى بزرگى را انجام مى‏دهند. وقتى انسان صداهايشان را مى‏شنود، مى‏بيند كه گاهى واقعاً كارهاى خيلى برجسته و جالبى انجام مى‏گيرد. انسانهاى متواضع و كم‏مدعا، اين‏همه كارهاى مهم را انجام مى‏دهند. اينها به جاى خود محفوظ است. عرض كردم كه اگر بخواهيم وارد آن بحث بشويم، بايد خيلى طولانى و مفصل صحبت كنيم؛ منتها عيب كار اين است كه آن كامل نيست و تا كمال، هنوز فصل زيادى باقى است كه بايد آن را بپيماييد؛ و اين صحبتها در جهت رسيدن به آن كمال است.

ان‏شاءاللَّه موفق و مؤيد باشد و بار ديگر كه شماها را زيارت كرديم، ان‏شاءاللَّه فصل مهمى از اين كارها انجام شده باشد.(6)

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏


1) بحارالانوار، ج 71 ، ص 173

2) v حجةالاسلام دعاگو، رئيس وقت شوراى سياستگذارى صدا و سيما

3)

4)

5)

6) vv از آن‏جا كه اين بيانات در جمع محدودى ايراد شده و بعضى از قسمتهاى آن طبقه‏بندى شده است، لذا در حال حاضر اين بخشها حذف مى‏شود و در زمان مناسب، اقدام به درج آن خواهد شد.

**

پیوندهای مرتبط خبر خبر
7/5/1369نسخه قابل چاپ

بيانات در ديدار با مسؤولان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران‏

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

رسانه‏هاى جمعى در دنيا، يكى از حساسترين مراكز

به نظر مى‏رسد آنچه را كه ان‏شاءاللَّه به پيشرفت كار صدا و سيما و رسيدن به همان نقطه‏يى كه برادر عزيزمان (1) مكرر در صحبتشان اشاره كردند، كمك خواهد كرد، در ميان بگذاريم و بگوييم. البته اين را بدانيد كه ميل و شوق من به اين بود كه بتوانيم قدرى از شما بشنويم. درست است كه راديو و تلويزيون كه كار شماست، دايم مى‏گويد؛ اما مناسب است كه قدرى هم نظر و ديدتان را نسبت به مسايل مختلف و نسبت به پيشرفت اين كار مهم، از خودتان بشنويم، كه متأسفانه چنين كارى دست نداده است. حالا ديگر در اين جلسه نمى‏شود؛ مگر باز جلسه‏ى محدودترى باشد كه برادران بتوانند درآن چيزى بگويند و قضيه به صورت يك سخنرانى من براى مسؤولان، تمام نشود.

رسانه‏هاى جمعى در همه جاى دنيا، يكى از حساسترين مراكز است؛ مخصوص ايران نيست. دليل آن هم واضح است؛ زيرا همه چيز يك دستگاه تبليغاتى و يك وسيله‏ى عمومى مثل صدا وسيما - خوبى و بدى آن، كارى كه در آن انجام گرفته باشد و تلاشى كه شما انجام مى‏دهيد - هر لحظه جلوى چشم مردم است. اين‏طور نيست كه شما امروز كارى را در صدا و سيما انجام بدهيد و اثرش مشهود نباشد. نه، هر كارى كه در صدا و سيما انجام بگيرد، آثارش خيلى زود مشاهده مى‏شود. البته برنامه‏هاى بلندمدت هم هست؛ مثل همين تربيت عناصر كارآمد كه نتايج آن را بعدها انسان مى‏بيند؛ ليكن آن خارج از اداره‏ى روزمره‏ى اين تشكيلات است.

طبيعت اداره‏ى روزمره‏ى اين تشكيلات آن است كه انعكاسش و تلقى و فهم مردم از آن، تقريباً بلافاصله است. شما امروز برنامه مى‏سازيد و اين برنامه را حداكثر يك هفته، دو هفته، يا يك ماه ديگر اجرا خواهيد كرد؛ يعنى خيلى زود ديده مى‏شود. دستگاهى كه اثرش اين‏طور سريع و عمومى است، انتظارات مختلفى در قبال آن هست. اين‏جا انصافاً جاى خيلى حساسى است؛ گيرم كه نظامى پشت سر اين رسانه نباشد كه مكتب و خط مشى و راهى دارد. اگراين گونه باشد - كه هست - طبعاً حساسيت اين تشكيلات خيلى بيشتر خواهد شد. لذا در زندگى مردم، اين تشكيلات، تشكيلات فوق‏العاده حساس، مهم و تعيين‏كننده‏يى است. كار خوب و بد و خدمت و خداى نكرده سوءعمل در اين تشكيلات، با جاهاى ديگر فرق مى‏كند؛ چون تأثيرش عمومى و سريع است و سطح كارش خيلى وسيع و محسوس و مشهود مى‏باشد. لذا من اين را واقعاً از صميم قلب مى‏گويم.

شما كار خيلى مهم و پُردغدغه‏يى را انتخاب كرده‏ايد

اولين حرفى كه بايد به مسؤولان اين تشكيلات زد، خداقوّتى و تشكر است. اين واقعيت است كه شما كار خيلى مهم و كوبنده‏ى اعصاب و پُردغدغه‏يى را انتخاب كرده‏ايد. هر نمونه‏ى خوب و هر اثر مطلوبى كه در كار شما مشاهده گردد، واقعاً جاى آن دارد كه عميقاً و صميمانه از شما تشكر بشود. من هم اين تشكر را از شما دارم و اميدوارم كه خداوند به شماها كمك كند، تا بتوانيد اين كار را خوب و كامل و متكامل ادامه بدهيد. بايد به اين فكر باشيد كه كار را متكامل كنيد؛ يعنى بايد روزبه‏روز بهتر بشود.

درست است، من هم اين معنا را تصديق مى‏كنم كه بين صدا و سيماى كنونى جمهورى اسلامى، و آنچه كه مورد توقع است، فاصله است. اين فاصله را چه كسى بايد پُر كند؟ هيچ‏كس نمى‏تواند پُر كند، مگر شما مسؤولان و دست‏اندركاران. بدون اطلاع و آشنايى با مشكلات، از بيرون نمى‏شود اين كار را كرد.اين كار از درون، با مديران دلسوز، با كارگزاران علاقه‏مند، با ابتكارهايى كه در كارها اعمال خواهد شد و با شدت احساس مسؤوليت عملى است، و مابايد اين كار را بكنيم.

صدا و سيما را بايد در جهت يك دانشگاه پيش ببريم‏

نكته‏ى خوبى در صحبت برادر عزيزمان، جناب آقاى هاشمى بود. ايشان گفتند بعضى جاها به ما مى‏گويند كه شما با راديو چه كار مى‏كنيد، تا ما هم آن كار را بكنيم. اين، نكته‏ى خيلى مهمى است. لزوماً به اين معنا هم نيست كه همه‏ى آنها آمده‏اند و راديوى ما را ديده‏اند و چون ملاحظه كرده‏اند كه خيلى سطح بالاست، گفته‏اند كه شما چه‏كار مى‏كنيد. نه، آنها غالباً راديو و تلويزيون ما را نديده‏اند. اين به معنى انتظارات آنهاست. يعنى الان در كشورهاى اسلامى و انقلابى و نيز در بسيارى از كشورهايى كه نه اسلاميند و نه انقلابى، و مى‏خواهند كشورشان را خوب اداره كنند، اين فكر وجود دارد كه نظام جمهورى اسلامى، با اين‏كه اعلام مى‏كند صدا و سيمايش دانشگاه است، چه‏كار مى‏كند. مى‏خواهند از تجربيات ما سر دربياورند و استفاده كنند. من خوف اين را دارم كه اگر آنچه را در اختيار است، به آنان بدهيم، توقع آنها برآورده نشود. به‏هرحال، اين توقع و انتظار از ما وجود دارد؛ ما بايد اين را بدانيم.

صدا و سيما را واقعاً بايد در جهت يك دانشگاه پيش ببريم. البته اين‏جا حرفهاى زيادى هست و مى‏دانيد كه من هم اهل حرف و بحثم. در اين زمينه‏هاى فرهنگى، خيلى حرفِ گفتنى و شنيدنى وجود دارد. من نمى‏خواهم وارد آن مقولات بشوم كه كسى مثلاً بگويد صدا و سيما يك كانال است و اگر فقط يك فكر و ايده‏ى خاص را به مردم بدهند، آيا منافى با اصول دمكراسى است يا نه. به نظر ما، اين حرفها، حرفهاى تمام‏شده و حل‏شده‏يى است.

دنياى امروز، دنياى سرشار از فساد و ظلم به انسانها

يك نظام، با يك انقلاب و با يك مكتب مترقى و پيشرفته و با يك حالت بسيار ممتاز سياسى در دنيا اداره مى‏شود و سخن گفتنى دارد و مى‏خواهد آن را به مخاطبان خودش - چه در داخل و چه در خارج - بگويد. اين سخن، بايد از رسانه‏ها گفته بشود و نه چيز ديگر. از سابق هم در ميان بعضى از هنرمندان، بحث وقت پُركن باب اوقات بى‏كارى، هنر موظف، هنر غيرموظف، هنر فرمايشى، اين‏كه آيا به هنرمند مى‏شود گفت اين كار را بكن، يا نمى‏شود گفت، مطرح بوده است كه به نظر من اينها حرفهاى خيلى كهنه‏يى است.

دنياى امروز، يك دنياى سرشار از فساد و غرقه‏ى در فساد است؛ اين‏كه اصلاً منكر ندارد. لازم نيست كه آدم آخوند و مقدس‏مآب باشد، تا بگويد اين دنيا، دنياى فاسدى است. دنيا، دنيايى است كه در آن، سياست در خدمت دوشيدن و داغ كردن انسانهاست؛ دنيايى است كه در آن، پول براى قشر عظيمى - كه قدرت هم در دست آنهاست - معبود و مطلوب نهايى است و هيچكدام از ايده‏آلهاى بشرى براى آنها مطرح نيست. اين كمپانيداران و اين اداره‏كنندگان سياست و اقتصاد دنيا را نگاه كنيد؛ اينها چه كسانى هستند؟ آيا براى اينها، آرمانهاى بشرى يك ذره مطرح است؟

دنيايى كه در آن، سياست و روابط بين‏المللى و حتّى روابط دولتها و مردم، بر مبناى دروغ و فريب و رياكارى استواراست؛ دنيايى كه يك دولت خجالت نمى‏كشد كه به كشتار عظيم هزاران انسانى كه با او هيچ دشمنى ندارند و نداشتند، اعتراف كند! اعتراف كه نه، به حادثه‏ى هيروشيما افتخار كند! همين دو سال قبل از اين، امريكا اعلام كرد كه ما از حادثه‏ى هيروشيما احساس خجلت نمى‏كنيم! اين، انحطاط دنياست. در چنين دنيايى، يك كشور و يك ملت، بعد از چند قرن قربانى سياستهاى مداخله‏گر وسودجو شدن، حالا به خود آمده، احساس شخصيت و قدرت كرده، حرفى داشته، ايمانى داشته، ايمانش را در يك چارچوب قابل ارايه در دنيا ارايه كرده، انقلابى به وجود آورده، نظام وابسته‏ى فاسد بدبختى را بيرون كرده، خودش نظامى را ايجاد نموده و با معارضه‏طلبيها و شاخ و شانه كشيدنهاى قدرتهاى دنيا هم دارد مقابله مى‏كند. چنين نظامى حرف دارد.

اسلام امروز زيباترين پيامها را براى انسان دارد

اسلام امروز چيز كمى نيست. اسلام امروز زيباترين و پُرمعناترين و پُرفايده‏ترين پيامها را براى انسان دارد. اين، يك واقعيت است. حالا در اين شرايط و موقعيت كه اسلامى آمده، حكومتى تشكيل داده، نظام و انقلابى را با اين عظمت راه انداخته و همه‏ى گرگهاى دنيا هم در مقابل اين نظام دندان تيز كرده‏اند، ما بياييم و در داخل راديو و تلويزيون و يا خارج آن بحث كنيم كه آيا حتماً راديو و تلويزيون بايستى مفاهيم پذيرفته شده‏ى دولت يا نظام را به عنوان نظرات اصلى مطرح كند؛ يا نه، آن هم يك نظر مثل نظرات ديگر است! اين، اصلاً قابل بحث و قابل طرح نيست. من از اين قضيه گذشتم، نمى‏خواستم آن را مطرح بكنم؛ ولى پيش آمد.

بنابراين، صدا و سيما را دانشگاهى براى تدريس اصول اسلام انقلابى‏بدانيد. برداشت ما از صدا و سيما اين است. امام كه فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چيزى تدريس مى‏شود؛ در اين دانشگاه چه چيزى مى‏خواهد تدريس بشود؟ آنچه كه در اين دانشگاه تدريس مى‏شود، عبارت از پيامها، پايه‏ها، مفاهيم و درسهاى اسلام ناب و اسلام انقلابى و اسلام واقعى است. اين، آن چيزى است كه در صدا و سيما ايده‏آل است.

ما مى‏خواهيم به اين نقطه برسيم؛ ولى فاصله داريم. شما بيش از من هم اين را مى‏دانيد. من عيوب صدا و سيما را خيلى مى‏دانم؛ اما مطمئناً هر كدام از شما در بخش خودتان، بيش از من معايب را مى‏دانيد. البته بيش از من هم تلاشها و اخلاصهايى را كه در آن‏جا خرج شده و مى‏شود، مى‏دانيد؛ در اين هم بحثى نيست.

صدا و سيما بايد گرايشهاى اصولى نظام را ارايه كند

من وقتى كه براى اين ديدار فكر مى‏كردم، هيچ به فكراين نبودم كه اين ديدار به صورت يك ديدار تبليغاتى مطرح بشود؛ فقط مى‏خواستم با شما برادران كارگزار صحبت بكنم. البته خوشبختانه ما از اين‏گونه صحبتها با مسؤولان صدا و سيما داريم؛ با آقاى هاشمى مكرر و تقريباً مرتب، با بعضى از مسؤولان ديگر هم كم و بيش تبادل نظر هست؛ اما در مجموع مى‏خواهم اينها را با شما صحبت كنم.

راديو و تلويزيون ما بايد گرايشهاى اصولى نظام را با تمام قوّت و قدرت و هنرش از آب در بياورد و ارايه كند. در همه‏ى بحثها و تمام آنچه كه شما از اين رسانه و از اين قوطى خارج مى‏كنيد و به گوش و قلب مستمعتان مى‏رسانيد، بايد اين نكته رعايت بشود. گرايشهاى اصولى نظام را پيدا كنيد و آنها را منعكس نماييد.

البته قبل از اين جلسه، با آقايان راجع به مسايل اسلامى و گروه معارف صحبت داشتيم و خاطره‏يى را براى آنان نقل كردم. اين‏طور نباشد كه به نام اسلام چيزى را بگوييم كه سست باشد، يا چيزى را ببافيم كه فقط شكل، شكل اسلامى باشد؛ مثل اين نماهاى تلويزيونى - عكس گنبد و بارگاه و مانند آن - كه شماها براى فيلمها درست مى‏كنيد و چيزى را از دور نشان مى‏دهيد. ارايه‏ى چنين چيزهايى از اسلام، يك چيز پوكِ پوچِ كم‏مايه است كه فقط يك زر و زيور دروغى، آن هم ظاهرى و سطحى را نشان مى‏دهد.

حقيقتاً بايستى مفاهيم و معارف اسلامى پخش و منعكس بشود. علاوه‏ى بر اين، صدا و سيما كوشش كند كه مردم متدين بشوند. يكى از وظايفى كه واقعاً بايد آقايان به آن توجه كنند، متدين‏سازى است. كارى كنيد كه مستمعتان بر اثر صحبت شما، حقيقتاً به صورت عميق متدين بشود.

يكى ديگر از اين گرايشهاى اصولى، ضديت با سلطه‏هاى استكبارى است. امروز ديگر شايد نشود مثل سابق، خيلى «شرق و غرب» گفت. شرق وغربى به اين معنا و تقسيم‏بندى‏يى به اين شكل، خيلى معنا ندارد؛ اما ضديت با دشمنان نظام جمهورى اسلامى و مقابله با دخالت اين سلطه‏هايى كه هستند، بايد در تمام برنامه‏هاى صدا و سيما محسوس باشد.

در نظام جمهورى اسلامى، تكريم شأن انسان - كه يكى از ويژگيهاى اسلام است - ارزش دادن به انسان، رشد دادن انسان، انسان را در كار شايسته‏ى خودش به كار گرفتن و نيروهاى او را در خدمت اهداف متعالى جوشاندن، يكى ديگر از گرايشهاى اصولى است.

طرفدارى سياسى از دولت، يك گرايش اصولى‏

طرفدارى سياسى از دولتى كه امروز بر سر كار است، يك گرايش اصولى است. بايد اين در تمام برنامه‏هاى شما محسوس باشد؛ از خبرتان گرفته، تا برنامه‏هاى اقتصادى و سياسى. ملاحظه كنيد، در طول اين ده سالى كه حيات بابركت امام ادامه داشت، هر دولتى سر كار بود، امام مقيد به دفاع از آن بودند. با اين‏كه شما مى‏دانيد، دولتهايى سر كار بودند كه بعضى از آنها وقتى كنار رفتند، مغضوب امام و امت بودند؛ اما تا وقتى كه سر كار بودند، امام از آنها حمايت مى‏كرد. حمايتهايى كه ايشان از بعضى از رؤساى جمهور و نخست‏وزيران در اوايل انقلاب كردند، هنوز يادمان است. چرا؟ چون دولتى سركار بود كه مسؤول بود.

اين صدا و سيمايى كه متعلق به اين ملت است - دولت هم كه متعلق به ملت و با پول جيب اين ملت اداره مى‏شود - نمى‏تواند بزرگترين مصلحت ملت را نديده بگيرد و فدا كند. مثلاً در برنامه‏هاى معمولى، قصايد غرايى در مدح دولت و رئيس دولت بخوانند؛ اما در يك برنامه‏ى طنز، يا در يك برنامه‏ى سياسى و اقتصادى، زيرآب همه چيز را بزنند! متأسفانه گاهى اين چيزها ديده مى‏شود.

همين اواخر، برنامه‏يى بود كه متأسفانه به شكلى ظالمانه يكى از سياستهاى دولت را با صورت حق‏به‏جانبى كوبيد؛ آن هم رسانه‏ى متعلق به دولت و نظام! اين، هيچ به مصلحت نيست. واقعاً يكى از گرايشهاى اصولى ما اين است.

بد نيست من اين را به شما بگويم كه گاهى بعضيها ايراد مى‏گيرند، و آن وقت هم به حضرت امام(رضوان‏اللَّه‏عليه) ايراد مى‏گرفتند كه چرا شما اين‏قدر با مراقبت و دقت و وسواس، از دولت پشتيبانى مى‏كنيد. من واقعاً از اين حرف تعجب مى‏كنم. من گاهى براى بعضى از نزديكان و دوستان مثال زده‏ام و گفته‏ام كه اتومبيلى است كه تمام دار و ندار من - فرزندان، عزيزان، ثروت و موجوديم - در آن است و راننده‏ى ماهرى هم پيدا كرده‏ام كه از راه بسيار خطرناكى اين اتومبيل را مى‏برد. من همه چيزم به اين اتومبيل بسته است. اگر يك وقت چيزى هم ببينم كه به نظرم ناخوشايند بيايد، كلمه‏يى كه يك ذره حواس آن راننده را پرت كند و او را مشغول نمايد و نتواند اين راه پُرپيچ‏وخم و خطرناك را به سلامت طى كند و با عافيت به سرمنزل برساند، من مطلقاً آن كلمه را نخواهم گفت، تا خدشه‏يى به اين اتومبيل وارد نشود. حالا شما مى‏گوييد كه مثلاً چرا ما يك دفعه از اين طرف، وزنه‏يى را محكم به اين ماشين نمى‏كوبيم و نمى‏گوييم كه آقاى راننده! اين چه نوع رانندگى است؟ يا چرا در فلان نقطه آن‏طور شد؟ يعنى به‏دست خودمان، همه چيز نظام را در خطر بيندازيم؟! اين خيانت است. آن كسى كه از پشت گردنه، يك‏دفعه جلوى اتومبيل مى‏پرد و يك فرياد بى‏خود مى‏كشد، دارد خيانت مى‏كند؛ خيال مى‏كند كه خدمت مى‏كند. حالا در اين وضع حساس بعد از انقلاب، وقتش نيست.

دوازده سال است كه در نهايت حساسيت حركت مى‏كنيم‏

واقعا دوازده سال است كه ما در نهايت حساسيت حركت مى‏كنيم. من كمتر ملتى را مى‏شناسم - حتّى ملتهاى انقلابى - كه بعد از دوران انقلاب، وضعشان مثل ما حساس بوده باشد. شما به اين انقلابهايى كه در زمان ما اتفاق افتاده و ما از آنها خبر داريم، و نيز به آنهايى هم كه قبلاً اتفاق افتاده و خوانده‏ايد، نگاه كنيد. مثلاً ده سال اولِ بعد از انقلاب اين كشور همسايه‏ى ما - شوروى - را با ده سال اول انقلاب ما مقايسه كنيد. يا مثلاً ده سال اولِ اين همه انقلابهايى كه در آفريقا و امريكاى لاتين، در طول اين چند ده ساله اتفاق افتاده است، مقايسه كنيد، خواهيد ديد كه اوضاع هيچكدامشان - هر كدام به دليلى: اوضاع جهانى، سرگرمى قدرتها و مسايل گوناگون داخلى و خارجى - به حساسيت و خطورت و اهميت وضع ما نبوده است.

در چنين وضع حساسى، ما چه‏طور مى‏توانيم رها كنيم و اجازه بدهيم كه كسانى همين‏طور بى‏مسؤوليت نقطه‏يى را بگيرند - كه به نظر آنها نقطه‏ى ضعف است - و به دولت و مسؤولان حمله كنند؟ غرض، در اين شرايط، من هرگونه تضعيفى كه نسبت به مسؤولان نظام، بخصوص نسبت به دولت انجام بگيرد، خيانت مى‏دانم.

شما بايد در مقابل تبليغات دشمن نسبت به انقلاب، سينه سپر كنيد

من مى‏گويم كه صدا و سيما بايد در مقابل تبليغات دشمن نسبت به انقلاب، سينه سپر كند. الان رسانه‏هاى زيادى در دنيا هستند كه با تبليغات خود، كار براندازى را به شكل سنتى انجام مى‏دهند! اين كار، خيلى هم عملى است. يعنى اگر واقعاً نظامى روى پاى خود محكم نباشد، راحت مى‏شود آن را با يك راديوى برون مرزى از صحنه خارج نمود و نابود كرد؛ همين كارى كه الان ابرقدرتها نسبت به انقلابهاى گوناگون و بيش از همه نسبت به ما مى‏كنند. منتها آنها كور خوانده‏اند؛ چون نظام ما پايه‏ى محكمى دارد و روى دوش مردم و در دل آنهاست.

شما بايد در مقابل اين حركت موذيانه‏ى رسانه‏ها، واقعاً سينه سپر كنيد. هرجا رسانه‏ها روى نقطه‏يى تكيه مى‏كنند، شما اگر قبلاً پادزهرش را نداده‏ايد، بعداً بدهيد. تبليغات دروغى كه آنها الان مى‏كنند، رسانه‏هاى ما بايد در مقابلش خيلى قوى بايستند. شما بايستى ابتكار هم بكنيد. اين ابتكار برنامه‏ى «بررسى راديوهاى بيگانه» كه صبحهاى جمعه پخش مى‏شود، يك زمان خيلى خوب حركت مى‏كرد؛ اما حالا قدرى يكنواخت و دور از انتظار شده است و به آن شكل سابق نيست؛ كه بايد در آن باز هم ابتكار انجام بگيرد. يعنى بايد به‏طور همه جانبه، آن سخن درست و آن نكته‏ى بجا را ببينند و مطالعه كنند و در مقابل، آنچه را كه دشمن مى‏گويد، بيرون بياورند و نقاط زيباى نظام را به چشم مردم بكشانند.

صدا و سيما بايد نقاط زيباى نظام را نشان بدهد

گاهى چيزهايى مشاهده مى‏شود كه انصافاً سزاوار نيست. مدتى پيش، به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب، تلويزيون را نگاه مى‏كردم. برنامه‏يى بود كه از پيشرفتهاى انقلاب تعريف مى‏كرد. ديدم فيلمى كه نشان داده مى‏شود، به هيچ‏وجه پيشرفت و سازندگى را ترسيم نمى‏كند. مثل اين است كه فرض كنيد سرپرست بچه‏ى يتيمى، در مقابل كسانى كه اعتراض مى‏كنند، بگويد من واقعاً به اين بچه خيلى كمك مى‏كنم؛ اما در همان حالى كه اين حرفها را مى‏زند، گوش اين بچه را هم همين‏طور بپيچاند! به او متذكر مى‏شويد، درست است كه مى‏گوييد من حمايت و كمك مى‏كنم، اما عملت خلاف گفته‏ى تو را ثابت مى‏كند؛ يعنى آنچه كه در واقع وجود دارد و چشم مى‏بيند، با زبان تطبيق نمى‏كند. من ديدم كه اين تلويزيون، همين كار را كرده است؛ يعنى از چيزهاى بى‏ربطى فيلمبردارى كرده، آنها را نشان مى‏دهد، و درعين‏حال از پيشرفتهاى انقلاب هم مى‏گويد! آيا واقعاً پيشرفتهاى انقلاب همين موارد است؟ اين همه كار در طول دوران انقلاب شده است.

اين نكته‏يى كه ايشان گفتند، خيلى مهم است. ايشان مى‏گويند سرمايه گذاريهايى كه ما بعد از انقلاب كرده‏ايم، دو برابر همه‏ى سرمايه‏گذاريهايى است كه در گذشته شده است. اين، يك قلم است؛ در حالى كه ما در آموزش و پرورش، در كارهاى جاده‏سازى، در مدرسه‏سازى، در عمران روستاها و در شهرهاى مختلف، الى‏ماشاءاللَّه از اين قبيل داريم؛ اينها را نشان بدهند. به نظر من، آن‏طور كارها موذيانه است. بايد نقاط زيباى نظام را، چه در راديو و چه در تلويزيون، روشن كنند و نشان بدهند.

آنچه در مورد اين رسانه‏ى مهم، مطلوب و ايده‏آل است، عبارت از اين است كه دانشگاهى باشد كه در آن، عاليترين و زيباترين مفاهيم انقلاب، به شكل هنرمندانه ارايه بشود و جاذبه داشته باشد؛ نه اين‏كه فقط چيزى را بگويند، بدون اين‏كه فكر جاذبه و تأثير آن باشند.

از هنر استفاده بشود و حركت‏بخش باشد و تكليف مردم و قشرهاى مختلف را معلوم كند. يعنى زن انقلابى و مسلمان، جوان انقلابى و مسلمان، روستايى و شهرى، باسواد و كم‏سواد، متخصص و معمولى، هر كدام وقتى پاى راديو يا تلويزيون مى‏نشينند، در برنامه‏هايى كه شما به اينها مى‏دهيد، تكليف خودشان را بفهمند كه بايد چه‏كار بكنند؛ راهشان روشن بشود.

برنامه‏هاى بى‏فايده و بى‏محتوا را مطلقاً پخش نكنيد

فيلم خنثاى بى‏اثرِ بى‏محتواى بدون پيام، مطلقاً پخش نكنيد. برنامه‏ى بى‏فايده‏ى بى‏محتوايى كه فقط يك وقت و يك فاصله‏ى زمانى را پُر مى‏كند، مطلقاً پخش نكنيد. بعضى از برنامه‏ها اين‏گونه است. چند سال قبل از اين، من يك برنامه‏ى مذهبى را از راديو گوش مى‏كردم. الفاظ على‏الظاهر مذهبى و باطناً پوك، سجعها بى‏خودى، و عبارتها قديمى بودند. يك نثر زيباى قديمى نبود؛ بلكه عبارت من‏درآوردىِ ساختنىِ چرندى را به شكل عبارات مذهبى درآورده بودند و گوينده هم همين‏طور پشت سرهم مى‏گفت. من كه آخوند و اهل دين و اهل اين فنّم، هرچه گوش كردم كه ببينم در اين بحث نيم ساعتى كه مرتب هم حرف مى‏زد، چه مى‏خواهد بگويد - مى‏خواهد توحيد را ثابت كند؟ مى‏خواهد نبوت يا قيامت را ثابت و يا رد كند؟ - ديدم كه اصلاً هيچ مفهومى ندارد. اين، يك بحث خنثى‏ است.

من مى‏گويم اگر شما اين برنامه را براى اين آورديد كه اين‏جا خالى است، از شنوندگان عذرخواهى كنيد و بگوييد: شنوندگان! متأسفانه به قدر اين يك ساعت، برنامه‏ى مناسب شما پيدا نكرده‏ايم؛ اين يك ساعت تعطيل. اين، خيلى بهتر و پُرجاذبه‏تر و منصفانه‏تر است.

بعضى از فيلمها ساخته و نشان داده مى‏شود كه بى‏محتواست. البته من چون اهل فن نيستم، متأسفانه نمى‏توانم در باب ساخت و پرداخت و كارهاى هنرى آن نظرى بدهم - اى كاش مى‏توانستم در آن زمينه‏ها هم نظر بدهم - اما به عنوان بيننده‏يى كه پاى تلويزيون مى‏نشيند و خيلى هم از معارف زمان بيگانه نيست، مى‏توانم نظر بدهم: انصافاً بى‏جاذبه و بى‏محتوا بود. مى‏ترسم به آن فيلمى كه مورد نظر است، اشاره كنم و كارگردان و هنرمندش بى‏خود مورد طعن قرار بگيرند؛ اما واقعاً الان مواردى كه بتوانم اشاره كنم و اسم فيلمها را بگويم جلوى چشم من است. اينها را پخش نكنيد؛ حتّى توليد نكنيد.

در صدا و سيما، از توليد بايد مراقبت شود

من همين‏جا استفاده كنم و نكته‏يى را بگويم. از توليد - بخصوص در سيما - بايد مراقبت بشود. آقايانى كه مسؤول اين كار هستند، به اين اكتفا نكنند كه به يك تهيه‏كننده بگويند مثلاً فيلم بيست دقيقه‏يى، يك‏ساعتى، يا ده‏ساعتى در اين موضوع تهيه كن. نه، بايد در تمام طول مدت كار، ابزارها و چشمها و بينشهاى سرشار از بصيرتى مراقبت داشته باشند، ببينند چه چيزى از آب درمى‏آيد. اگر خداى نكرده يك تهيه‏كننده، مسؤوليتش يك ذره ضعيف باشد، كار خراب خواهد شد. اگر شما مراقبت نكرديد، ممكن است در فيلمنامه چيزى گنجانده بشود كه آن كارگردان و آن بازى‏كن بيچاره هم همان را اجرا بكند. چيز بدى از آب درمى‏آيد؛ كمااين‏كه گاهى چنين چيزى هم مشاهده مى‏شود. اينهايى كه مطرح مى‏كنم، از بَر نيست؛ از روست؛ يعنى چيزهايى است كه ديده و مشاهده شده است و مى‏شود نمونه‏هايى را ذكر كرد.

فرض بفرماييد نسبت به يك داستان تاريخى فيلمى بسازيم كه نتيجه و مفهوم آن، چيزى خلاف واقعيت و دروغ باشد. آيا اين، درست است؟ بايد شما بالاى‏سر فيلمنامه‏نويس باشيد و مراقبت كنيد. حالا اگر فيلمنامه خوب از آب درآمد، آن كارگردان، يا حتّى يك نفر از هنرمندان، چنانچه بخواهند يك‏جا حركتى انجام بدهند، يا كلمه‏يى را اضافه بكنند - كه به‏طور معمول اين كار انجام مى‏گيرد - مى‏توانند اين كار را بكنند. در غير اين صورت، شما بايد بياييد و بگوييد حالا كه فيلم ساخته شده است، آن را چه‏كار كنيم؟ يا بايد آن را پخش كنيد، يا فيلمى كه اين همه پول برايش خرج شده است، پاره كنيد و دور بريزيد.

مراقبت، چيز خيلى مهمى است. مديران بخشهاى مختلف، بايد به مراقبت نسبت به محوطه‏ى كارخودشان و تشويق و تنبيه، خيلى اهميت بدهند. منظورمان از تنبيه، تنبيه قضايى و نوع كار قضايى نيست؛ بالاخره ترتيب اثر داده بشود. اگر كسى خوب و صحيح و مطابق برنامه كار مى‏كند، بايد تشويق شود. كسى هم كه تخطى مى‏كند، كار بد انجام مى‏دهد، رعايت مصلحت نظام و مفاهيم مطلوب براى نظام را نمى‏كند و برخلاف اسلام و مفاهيم انقلاب چيزى را مى‏گنجاند، بايد با او برخورد شود.

من براى همين برنامه‏هاى اول فروردين امسال، چند تذكر داده‏ام؛ ولى هنوز فرصت نكرده‏ام از آقاى هاشمى بپرسم كه چه شد؟ رسيدگى شد، يا نشد؟ نمى‏شود كه يك ملت منتظر بنشينند، بعد يك نفر برخلاف ميل آنها و على‏رغم خواست يك انقلاب، بيايد و برنامه‏يى را بين برنامه‏ها بپيچد و آن‏جا بگذارد؛ اين‏كه نمى‏شود.

مراقب زبان فارسى در صدا و سيما باشيد

نكته‏ى خيلى مهم ديگر، راجع به زبان فارسى است. يك بار ديگر هم چند سال قبل از اين، در همان محل خودتان كه آمده بودم، اين بحث را كردم. از غلطگويى، واقعاً انسان خيلى جوش مى‏خورد. وقتى كه غلطى گفته مى‏شود - بخصوص در بخشهاى پُرشنونده، مثل خبر و امثال آن - واقعاً مثل اين است كه كسى يك سيلى به من مى‏زند! غلطهايى كه گفته مى‏شود، ممكن است غلط عبارتى، غلط ناشى از بى‏توجهى، يا ناشى از اين‏كه از كتاب درست منتقل نشده است، باشد. فرض كنيد در برنامه‏ى خوبى كه راديو پيش از ساعت 2 بعد از ظهر دارد و چيز پُرجاذبه‏يى هم است، يك‏دفعه يك غلط گفته شود. من يك روز بعدازظهر مى‏خواستم اين برنامه را گوش كنم و بعد هم اخبار را بشنوم و قدرى بخوابم. گوينده چيزى را غلط خواند - غلط ادبى و عبارتى - و من هم در آن روز واقعاً چند ساعت خواب از سرم رفت! اين‏كه مى‏گويم مثل آن است كه يك سيلى مى‏زنند، مبالغه نيست. تازه اين كم است؛ گاهى بعضى از غلطها، مثل يك سيلى ويك مشت است! بعضى از غلطها هم مثل يك سيلى و يك مشت و يك لگد است!

اتفاقاً يادم است كه او مى‏خواست راجع به «جاحظ» صحبت كند. اسم جاحظ، «عمرو بن‏بحربن محبوب» است؛ ولى او «عُمر بن بحرين محبوب» خواند! وقتى آدم جاحظ به اين معروفى را اين‏طورى بشنود، واقعاً خيلى جوش مى‏خورد. اى كاش آن وقتى كه غلطى گفته مى‏شود، كسى غير از من شنونده نباشد. ممكن است شنونده‏تان، يك اديب، يك فاضل، يك منتقد نظام، يا يك دشمن شما باشد. من خوفم از دشمنان شماست كه نگويند ببينيد اينها با زبان فارسى چه مى‏كنند. بنابراين، زبان فارسى واقعاً خيلى مهم است. بايد مراقبت و دقت گردد و براى كسانى كه خوبند، جايزه گذاشته بشود.

يكى از مشكلات، مسأله‏ى موسيقى است‏

مسأله‏ى موسيقى هم يك مسأله‏ى ديگر است. آقاى هاشمى راست مى‏گويند، واقعاً يكى از مشكلات، اين مسأله‏ى موسيقى است. خيلى سخت است كه ما بتوانيم خطى بكشيم و بگوييم اين‏جا مرز است؛ اما من مى‏خواهم بگويم كه مصداقهاى واضح دارد. بين آن ساز و آواز حلال و طيب و طاهر، با آن ساز و آوازى كه مكروه و يا حرام است، خط دقيقى نكشيده‏ايم كه مثلاً بگوييم اين يكى، اين مقدارش كه بالا رفت، يا اين ساز كه اضافه شد، خراب گرديد. به اين دقت نمى‏توانيم؛ اما بالاخره در اين طيف وسيع، دو نقطه وجود دارد كه يكى قطعاً حلال و يكى قطعاً حرام است. قطعاً حرامى وجود دارد كه آن را نبايد مصرف كنيم.

اگر موسيقى‏يى - حالا اسمش را موسيقى سنتى بگذاريد، يا موسيقى غيرسنتى - كه يكى از دستگاههاى معمولى موسيقى خودمان را هم با ساز ساده‏يى مى‏زند، اما شعر، يك شعر برانگيزاننده‏ى مهيج شهوت باشد، حرام است؛ خواننده هر كس مى‏خواهد باشد. آن صداى خوش و سازى كه با هم به كار بيفتد، تا جوانى را فرضاً به عمل حرام شرعى تحريك كند، كار حرامى است.

سعدى و حافظ هم شعر عشقى محض دارند. اين‏طور نيست كه همه‏ى اشعار آنها عرفانى باشد. بعضيها به مسايل دينى و عرفانى، از خود ما واردتر شده‏اند! ما مى‏گوييم كه اين شعر اشكال دارد؛ ولى آنها مى‏گويند نه، اين مفاهيم عرفانى دارد! اين مفاهيم عرفانى كه من نفهمم، چه مفاهيم عرفانى است؟! مفاهيم عرفانى، آن وقتى مفاهيم عرفانى است و قابل استناد و قابل تكيه مى‏باشد، كه فهميده بشود عرفانى است. آن‏كه هيچ فهميده نمى‏شود عرفانى است، چه‏كسى مى‏گويد عرفانى است؟! اگر مهيج شهوت و گناهان جنسى و بى‏بندوبارى بود، اشكال دارد.

موسيقيهاى تند و محرك خارجى، اشكال دارد. البته موسيقيهايى هم هست كه اشكال ندارد؛ ولى حالا من نمى‏توانم نمونه‏هاى آنها را مشخصاً ذكر بكنم. اگر بخواهيد و بنايش باشد، مى‏شود قدرى هم محدودتر و محصورترش كرد؛ اما من آن موارد اشكالدار را عرض مى‏كنم.

توسعه‏ى فنى مناسبى را براى صدا و سيما فراهم كنيد

توسعه‏ى فنى صدا و سيما هم مهم است. متأسفانه ما از لحاظ فنى هم تا آن حد مطلوب فاصله داريم. من با آقاى رئيس‏جمهور صحبت كردم، ديدم كه دولت براى توسعه‏ى فنى صدا و سيما كاملاً آمادگى دارد. من واقعاً در اين قضيه استدلال دارم، كه حالا جاى بحث آن نيست. معتقدم كه اگر ما تا حدى از هر جاى كشور بزنيم و از لحاظ مالى به صدا و سيما بپردازيم، جا دارد و سرمان كلاه نرفته است. البته معتقد به بلندپروازيهاى غيرعاقلانه هم نيستيم.

آن استدلال را براى آقاى رئيس‏جمهور و برادران عزيزمان در دولت گفتم، كه براى آنان كاملاً قابل قبول بود. گفتند اگر شما بگوييد، ما حرفى نداريم كه براى صدا و سيما مصرف كنيم. من حالا هم به آقاى محمّد هاشمى مى‏گويم، واقعاً بنشينيد و توسعه‏ى فنى مناسبى را، نه چندان بلندپروازانه، بلكه به قدر نياز، يا لااقل بخش قابل توجهى از نياز و منطبق با امكانات دولت، فراهم بكنيد. اگر ما بخواهيم افرادى كمك كنند، تا بخش فنى را توسعه بدهيد، بحمداللَّه لابد افراد خوبى هستند؛ من كه نمى‏شناسم. بايد افراد لايق، قابل، متدين و متعهد، در بخش فنى به كار گماشته شوند و مشغول گردند.

حوزه‏ى فعاليت صدا و سيما انصافاً محدود است‏

حوزه‏ى فعاليت صدا و سيما انصافاً محدود است. من يك وقت در ايام فروردين، با ماشين به قسمتى از كوههاى شمال مى‏رفتم. چون من عادت دارم كه هر وقت در ماشين مى‏نشينم، بايد راديو را روشن كنند، تا بشنوم، گفتم كه راديو را روشن كنيد. شايد ده ايستگاه بيگانه در اين راديوى ما آمد - اين جعبه‏ى نابفرمانِ سر به هوا - ولى راديوى تهران نيامد! من پيش آن راننده و بعضى از برادران محافظ كه با ما بودند، واقعاً خجالت كشيدم كه آخر چرا؟! اتفاقاً صداى بعضى از راديوهاى ضد انقلاب كه به ايرانيها پيام تبريك مى‏دادند، مرتب چندبار آمد؛ ولى صداى راديوى تهران نيامد!

البته الان خيلى فرق كرده است. آن روزها را كه مى‏گويم، شايد مربوط به سه سال قبل از اين است. الان بحمداللَّه بهتر است؛ ليكن درعين‏حال باز هم شهرها و استانهايى هستند كه شكايت دارند. من در دوره‏ى رياست جمهورى كه به استانها زياد سفر مى‏كردم، غالب جاهايى كه مى‏رفتم، شكايت راديو داشتند. ما به ايلام رفتيم، تلويزيون را كه روشن كرديم، ديديم تلويزيون عراق را بهتر از تلويزيون ما مى‏گيرد! تلويزيون را كه باز كردند، ديديم بله، تلويزيون عراق است؛ منتها چون بد و فاسد بود، آن را بستيم. تلويزيون خودمان كه خوب و صالح بود و مى‏خواستيم آن را تماشا كنيم، به زحمت و با مشكلات توانستيم تصويرش را ببينيم. اين، واقعاً چيز خيلى مهمى است. شما حرف حسابى داريد و مى‏خواهيد به دنيا بگوييد؛ اما چه‏طور مى‏شود با بلندگوى ضعيف اين حرفها را گفت؟ بايد بلندگويتان قوى باشد.

از تذكرى كه به شما مى‏دهند، بى‏توقعيتان نشود

موارد ديگرى را هم يادداشت كرده بودم، تا در اين‏جا مطرح كنم؛ ولى وقت گذشته است. درعين‏حال قبل از پايان صحبتم، لازم مى‏دانم كه به نكته‏يى اشاره كنم. من يك وقت با آقاى هاشمى، راجع به بعضى از همين اشكالات صحبت مى‏كردم. در ضمن صحبتهايشان متوجه شدم كه فلان مدير در فلان بخش صدا و سيما، شنيده است كه فلانى به كارش معترض بوده است؛ لذا ديگر روحيه‏ى كار كردن ندارد و معترض و ناراحت است. برادران! من اين را به شما بگويم كه از تذكر، بى‏توقعيتان نشود. آن وقتى كار بااهميت شما آن ارزش والا را خواهد داشت، كه از عيوب اساسى خالى باشد. چنانچه كسى عيوب اساسى را يادآورى كرد، شما بايد از او تشكر كنيد.

آن دستگاهى كه در دستان هنرمند و باقدرت شماست و زير نظر مسؤول و صاحبتان قرار دارد - يعنى دستگاه صدا و سيما - دستگاه بسيار حساسى است؛ شوخى نيست. اين چيزى نيست كه اگر مثلاً آدم مشاهده كرد كه فلان گوشه‏ى آن هم اشكالى دارد، بگويد اين اشكال به خوبيهايش دَر. نه، فقط خوبيها بايد گسترش پيدا كنند و زياد بشوند.

اعتقادم اين است كه شما مسؤولان مؤمن و علاقه‏مند و كارآمد مى‏توانيد؛ ما ابزارش را داريم. به اندازه‏يى كه بتوانيم همين حرفها را به‏قدر كافى با مايه‏هاى هنر بياميزيم و هنرمندانه ارايه بدهيم، ابزار خوب داريم. هنرمند زياد داريم؛ منتها بايد به حيطه‏بنديهاى نظام توجه كنيد و هيچ‏گونه تخطى و تخلفى را از اصول اساسى نظام و انقلاب اسلامى تحمل و اغماض نكنيد. وقتى اغماض نكرديد، وقتى رسيدگى كرديد، همه چيز درست خواهد شد.

اين تذكرات، دوستانه و برادرانه و از روى دلسوزى و علاقه‏ى به شما و نيز علاقه‏ى به ملتى است كه بايستى پاى اين تلويزيون و راديو بنشينند و آن را داشته باشند. اگر خداى نكرده به گونه‏يى باشد كه عده‏يى به يك دليل، و عده‏يى به دليل ديگر پاى تلويزيون شما ننشينند، خسارت خيلى بزرگى است. اگر خرج كنيد، ولى مستمع نداشته باشيد، فايده‏يى ندارد. چنانچه يك عده از مؤمنين به يك دليل ننشينند، يك عده آدمهاى باذوق و بامعرفت و سطح انديشه‏ى بالا هم به يك دليل ننشينند، يك عده عناصر انقلابى دلسوز هم به يك دليل ننشينند، آن وقت چه كسى پاى اين دستگاه مى‏نشيند؟! آن‏گاه اين همه خرج، اين همه نيروى انسانى، اين همه تلاش مخلصانه - كه من بخشى از آن را در بازديدى كه چند سال پيش داشتم، از نزديك شاهد بودم - هدر خواهد رفت؛ حيف است. اين تذكرات، از اين جهت است.

كارتان را يك مجاهدت فى‏سبيل‏اللَّه بدانيد

و اما سخن آخر اين است كه اين كار را يك مجاهدت فى‏سبيل‏اللَّه، و اين‏جا را يك سنگر اساسى بدانيد. من از اوضاع كشور در طول اين ده سال، هيچ‏وقت بى‏خبر نبوده‏ام. من به شما عرض مى‏كنم، مواردى اتفاق افتاد كه سهم شما - يعنى راديو و تلويزيون - در يك پيروزى نظامى، حتّى بيش از سهم عمليات جنگى بود كه در خود منطقه انجام مى‏گرفت. يعنى كسى عمليات جنگى را طراحى مى‏كرد، كسى تاكتيك را تعيين مى‏كرد، كسى فرماندهى و اداره مى‏كرد، اما عامل ديگرى پيروزى را به‏دست مى‏آورد؛ شما آن عامل را داده بوديد. در دوران جنگ، واقعاً صدا و سيما مؤثر بود.

من به جنگ نظامى مثال زدم؛ اما در ميدانهاى سياسى و تبليغاتى، اين معنا خيلى واضحتر و قابل فهم است و به خودى خود، روشن و واضح مى‏شود. شما واقعاً سرباز مجاهد فى‏سبيل‏اللَّه هستيد. كارتان مهم و تعيين‏كننده و - همان‏طور كه گفتند - خيلى بى‏نام و نشان است. واقعاً لازم است كه يك روز، روز راديو و تلويزيون معرفى بشود؛ اگرچه در گوشه و كنار كشور، حضورتان ملموس و هميشگى است. گفت:

پرى‏رو تاب مستورى ندارد

چو در بندى سر از روزن برآرد

مردم صدا و سيما و عاملان آن را دوست مى‏دارند؛ طبيعت كار اين است. ما مى‏خواهيم كه اين دوست داشتن، روزبه‏روز بيشتر بشود. لذا واقعاً عيبى ندارد كه به فكر باشيد روز مناسبى را، روز صدا و سيما بگذاريد، تا در آن روز همه‏ى مردم به شماها اظهار محبت كنند و مثلاً كادو بدهند و شما هم خودتان را معرفى كنيد.

ان‏شاءاللَّه موفق و مؤيد باشيد. جلسه، جلسه‏ى خوبى بود؛ ليكن جاى آن جلسه‏يى را كه من اشاره كردم، پُر نمى‏كند. من خيلى دوست مى‏دارم كه مقدارى حرف و سخن از شماها صادر بشود و ما بعضى از مطالب را از شما بشنويم. ان‏شاءاللَّه اگر در آينده فرصتى شد، آن را هم قرار بگذاريم.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏


1) v آقاى محمّد هاشمى، رئيس وقت سازمان صدا و سيما