نامه محرمانه‌ای برای برپایی دسته‌‌های سینه‌زنی رزمندگان در عاشورا + تصویر

به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، مطلبی که در ادامه می‌آید متن نامه محرمانه‌ای است که در محرم سال 65 از سوی ستاد لشکر ویژه 25 کربلا برای فرماندهان گردان‌ها و واحدهای مستقر در مقر لشکر در «هفت تپه» فرستاده شده است. در متن این نامه که به شرایط اجرا و برگزاری مراسم روز عاشورا اشاره دارد  را برایتان منتشر می‌کنیم:

 

***

 

بسمه تعالی

به: فرماندهان محترم گردان‌ها و مسئولین محترم واحدها

از: مراسم ویژه عاشورای حسینی

«انّ لِقَتل الحُسَین حَرارَةٌ فی قلوب المُومِنینَ لا تَبرُدُ اَبَداً»

«سلامٌ علیکم»

بدین‌وسیله به اطلاع می‌رساند به منظور تعظیم شعائر اسلامی و بزرگداشت خاطره فراموش نشدنی سال 61 هجرت در سرزمین کربلا که مقتدای ما حسین ابن علی(ع) و یارانش با آفرینش حماسه حسینی دین رسول‌الله (ص) را احیا نمودند. مراسم عزاداری ویژه‌ای در محل آموزش نظامی لشکر (شهید بیگلو) تدارک دیده شده است که از گردان‌ها و واحدها جهت شرکت دعوت به عمل می‌آورد. انتظار دارد با رعایت کامل موارد زیر در حسن برگزاری مراسم بکوشیم. انشاالله...

1- هر گردان یا واحدی نیروهای خود را به صورت دستجات منظم سینه‌زنی از اول صبح به سوی اردوگاه آموزش حرکت دهد و انشاءلله سعی شود تا ساعت 9 صبح در محل فوق‌الذکر حضور بهم رسانند.

2- واحدها و گردان‌ها وسایل و امکانات ضروری اولیه مثل: وسایل تبلیغاتی، کلمن آب و... را بهمراه داشته باشند.

3- در مرحله اول مطابق پیش‌بینی دست اندرکاران دستجات سینه‌زنی در محل‌های مشخصی استقرار خواهند یافت و بعد از پذیرائی مختصری با نظم و آرایش خاصی بصورت زنجیروار، دستجات بهم ملحق شده در محل اصلی تجمع راهنمایی می‌گردند و انشاءلله برنامه ویژه‌ای توسط تبلیغات به اجرا گذاشته خواهد شد.

4- نیروهای انتظامی لشکر با بازوبندهای مشخص دستجات عزاداری را راهنمایی خواهند کرد. فلذا نهایت همکاری با نامبردگان صورت گیرد.

5- انشاءلله هنگام بازگشت نیروها پس از اتمام مراسم به محل گردان‌ها و واحدهای مربوطه با همکاری موتوری لشکر امر انتقال به ترتیب زیر انجام خواهد گرفت: ابتدا نیروهای گردان‌ها انتقال می‌یابند، سپس نیروی واحدها، طبیعیست در فاصله‌ایکه نیروی گردان‌ها برده می‌شوند، نیروی واحدها با کنترل مسئولین در محل‌هایی که اعلام خواهد شد در زیر سایه درختان نگهداری خواهند شد.

6- ناهار نیروها در محل گردان‌ها و واحدها طبق روال معمول همیشگی داده خواهد شد فلذا مسئولین تدارکات‌ها غذای ظهر نیروهاشان را از محل توزیع غذا تحویل گرفته و برای نیروهایشان آماده نمایند.

7- با توجه به اینکه به فرزندان ناخلف یزید ملعون (صدامیان کافر) هیچ‌گونه اعتمادی نیست، در صورت حمله هوایی دشمن، مسئولین و فرماندهان عزیز با خونسردی و ابتکار عمل در پراکنده سازی نیروها و حفظ آنها حداکثر توان خود را به کار گیرند.

8- پیش بینی‌های خاصی در واحدهای لشکر در زمینه‌های مختلف انجام گرفته است که امیدواریم با استعانت از ذات باریتعالی به وظیفه خود عمل نمایند.

والسلام

«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد(ص) و آل محمد(ص) و آخر تابع له علی ذلک»

«اللهم العن العصابة الّتی جاهدت الحسین(ع) و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله»

«اللهم العنهم جمیعا»

65/6/23

ستاد لشکر ویژه 25 کربلا

بازی کودکانه یک فرمانده با پسرش +عکس

آنچه پیش روی شماست بخشی از زندگی نامه سردار شهید حاج عباس ورامینی، رئیس ستاد لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و تصاویری از این سردار در کنار فرزندش، میثم می‌باشد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، بهمن ماه 1333، تهران. دومین زمستان سرد و سیاه بعد از کودتای آمریکایی آژاکس، هنوز به نیمه راه نرسیده. برف و یخبندان کوچه و خیابان‌های طاغوت ‌زده تهران را سرد و بی‌روح کرده و عربده‌کشی‌های شعبان بی‌مخ و دار و دسته‌اش، اهالی محله‌های گلوبندک، سنگلج و پاچنار را همچنان در وحشت و دلهره نگه داشته است.

محمد آقا میوه فروش باصفای محله میدان شاهپور (وحدت اسلامی) و همسرش سیده خدیجه پائین محله در انتظار فرزندشان لحظه‌شماری می‌کنند. انتظار آن‌ها زیاد طول نمی‌کشد، چرا که لحظاتی قبل از اذان مغرب روز پنجم بهمن ماه 1333، عباس پا به عرصه هستی می‌گذارد.

مدرسه ابتدایی جعفری در محله پاچنار اولین ایستگاه عباس برای دانش‌آموزی او است. پس از اخذ دیپلم به خدمت نظام وظیفه اعزام شد. ضمن این که در همین ایام به دلیل ارتباط با بعضی از انقلابیون مسلمان راه مبارزه با رژیم شاه را هم یاد گرفته بود. با پایان یافتن خدمت سربازی در آزمون سراسری کنکور شرکت کرد و در رشته مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی قبول شد.

محیط دانشگاه بهترین محل برای استمرار مبارزه عباس ورامینی با رژیم طاغوت به حساب می‌آمد. عباس ترم سوم دانشگاه را تازه به پایان برده بود که انقلاب عظیم ملت ایران به نقطه اوج خود رسید. امام خمینی پس از 15 سال تبعید به میهن بازگشت و مردم با رهبری ایشان توانستند رژیم 2500 ساله شاهنشاهی را به زباله‌دان تاریخ بیندازند.

در ابتدای پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، دانشگاه‌های کشور نیز به حالت تعطیل درآمده بودند. همین امر بهترین فرصت بود تا عباس بیشتر در خدمت انقلاب باشد. عضویت در کمیته انقلاب اسلامی اولین ایستگاه خدمت‌رسانی عباس به مردم از بند رسته ایران بود، اما شور و نشاط عباس مانع از آن می‌شد تا او ماندن در شهر را تحمل کند. از این رو به جهاد سازندگی روی آورد و در اولین ماموریت به بلوچستان رفت تا به مردم محروم آن‌جا خدمت کند. خود او در این باره می‌گوید:

«... به جهاد سازندگی رفتم و در کنار مردم رنجدیده بلوچ نشستم. با تمام وجودم دردشان را حس کردم، در خود فرو رفتم و با خود گفتم: آیا دیگر من می‌توانم در این دنیا در کنار این همه رنج و محرومیت خوش زندگی کنم؟ دیدن همین صحنه‌ها بود که هرگاه به طرف دنیا کشیده می شدم، شلاق رنج‌های مردم وجدان خفته‌ام را بیدار می‌کرد...»

سردار شهید عباس محمد ورامینی، رئیس ستاد لشکر 27 محمدرسول الله(ص) در حال بازی با فرزندش میثم

در بازگشت از ماموریت جهاد سازندگی، عباس اطلاع پیدا کرد که کارکنان یک مرکز بهزیستی (پرورشگاه) اعتصاب کردند و بچه‌های بی‌سرپرست ساکن آنجا در تنگنا قرار گرفته‌اند. از این رو به همراه یکی از دوستانش به آن مرکز بهزیستی رفت. عباس خودش می‌گوید:

«.... در بازگشت از جهاد دیدم نمی‌توانم آرام بگیرم و راحت به کلاس درس بروم. سر در آخور کنم و مردم را فراموش نمایم. به خاطر این که وجدانم راحت شود به همراه یکی از دوستانم رفتم کنار بچه‌هایی که از طبقه محروم جامعه و از داشتن پدر و مادر محروم بودند. احساس می‌کردم با خدمت کردن به این بچه‌های معصوم که عاشق آن‌ها بودم، می‌توانم وجود عصیانگر خود را آرام کنم.»

انقلاب نوپای ایران هنوز جشن یک‌ سالگی‌اش را برپا نکرده بود که توطئه‌های ریز و درشت، کماکان از هر سو به سمت این کشور سرازیر می‌شد. آمریکای جهان‌خوار به عنوان پیش ‌قراول کشورهای ضد ایرانی و توطئه‌گر، نقش اصلی را در تحریک اقوام و گروه‌ها برعهده داشت. همین دخالت‌های بی‌مورد باعث شد تا در روز سیزدهم آبان 1358 گروهی از «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» از جمله عباس محمد ورامینی اقدام به تسخیر سفارتخانه آمریکا نموده و جاسوسان آمریکایی مستقر در آن جا را به گروگان گرفتند. این حرکت انقلابی دانشجویان با تایید امام خمینی و به عنوان انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامگذاری شد.

حضور در جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام باعث پای‌بند شدن عباس به تهران و استقرار در لانه جاسوسی آمریکا شده بود که این امر با روحیه سرکشی ورامینی سازگار نبود. او از این وضعیت رنج می‌برد. آن جا که در دست‌نوشته‌های روز 19/10/58 خود می‌نویسد:

«... افسوس می‌خورم که چه موقعیت‌هایی را در زمان انقلاب و بعد از آن که کربلا حاضر و تنها انتخاب مطرح بود، از دست داده‌ام. علت آن حتما ضعف نفس بود و اکنون احساس می‌کنم که چه موقعیت‌هایی را از دست داده‌ام. حالا باید مانند انسان‌های دیوانه و به زنجیر کشیده شده، خودم را به دیواره‌های این زندان که دنیا باشد، بکوبم. چقدر باید سر خود را به دیواره‌ این دنیا بکوبم تا از این زندان خلاص شوم و به جایگاه ابدی خود بپیوندم. واقعا زندگی برایم مشکل شده است. فقط یک آرزو در وجودم موج می‌زند و آن عشق به شهادت است...»

اقامت اجباری در تهران بهترین فرصت برای عباس بود تا سروسامانی به زندگی خود بدهد و شریک زندگی‌اش را انتخاب کند.

سردار شهید عباس ورامینی در روزی که فرزندش به دنیا آمد

 

همسرش می‌گوید:

«... بعد از این که چند بار از برادران و خواهران مستقر در لانه جاسوسی در مورد ایشان تحقیق کردم، عاقبت تصمیم خودم را گرفتم و به عباس جواب مثبت دادم. یکی از روزهای خرداد 1359 که مصادف با عید مبعث بود، خدمت امام خمینی رسیدیم تا ایشان خطبه عقدمان را جاری کند. یادم هست آن روز عباس کاملا محو تماشای امام شده بود و اصلا حواسش به خطبه عقد نبود و مدام اشک می‌ریخت. وقتی هم خواست دست امام را ببوسد، با همان چشم‌های اشکبار از امام خواست تا دعا کند که او شهید شود...»

بعد از تعیین تکلیف گروگان‌های آمریکایی توسط مجلس شورای اسلامی، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بیشترشان به جبهه اعزام شدند که عباس ورامینی هم یکی از آن‌ها بود. او روانه جبهه آبادان شد. حضور در جبهه فرصت خوبی بود تا عباس خود را بیشتر نشان دهد.

تغییر روحیات عباس در دست‌نوشته‌هایش کاملا مشهود است. آن جا که در یادداشت‌های روز 10/1/1360 خود می‌نویسد:

«... در مورد ابعاد مختلفی که در جبهه‌ها وجود دارد. اولا بعد خدایی جبهه‌ها همین بس که ما دست خدا را در این جنگ کاملا حس می‌کنیم و فرشتگان عینی خدا که ما را در برابر گلوه‌های دشمن حفظ می‌کنند را با چشم دل می‌بینیم. در این جا بوی خدا و امام زمان(عج) را حس می‌کنیم. در این جا گاهی اوقات قلب آنقدر به طرف خدا پرواز می‌کند که دیگر حاضر نمی‌شود به قفس تنگ دنیا برگردد. این است که انسان را پایدار می‌کند و مقاومت می‌بخشد. این است که انسان هر لحظه آرزوی شهادت می‌کند و مثل افرادی که عزیزترین کس خود را از دست بدهد، در برابر خدا گریه می‌کند و از او می‌خواهد که درجه شهادت را به او بدهد...»

ورامینی پس از مراجعت از جبهه آبادان در بخش آموزش اعزام نیروی تهران مشغول کار شد. وظیفه او در این مسوولیت آموزش نیروهای بسیجی بود، تا این که اسفند سال 60 با تصمیم مسئولین مبنی بر اعزام سه، پنجم از نیروهای کادر به جبهه، عباس هم به همراه محسن وزوایی، مجید رمضان، محسن حسن و تعداد زیادی از نیروهای کادر اداری سپاه تهران به تیپ تازه تأسیس 27 محمد رسول‌الله (ص) اعزام شد.

 

سردار شهید عباس ورامینی، رئیس ستاد لشکر 27 محمد رسول الله(ص)

 

عباس در گردان حبیب‌بن مظاهر به عنوان فرمانده گروهان یکم مشغول شد که نقش به سزایی در عملیات فتح المبین و تسخیر توپخانه سپاه چهارم در مرحله اول و فتح قرارگاه فرماندهی سپاه چهارم ارتش بعث در ارتفاعات برقازه طی مرحله آخر همین عملیات داشته است.

بعد از عملیات فتح المبین عباس ورامینی به عنوان جانشین گردان مقداد انتخاب و در چهار مرحله از عملیات الی بیت‌المقدس خوش درخشید که نتیجه درخشش و پایمردی ورامینی و یارانش در این عملیات منجر به آزادی خرمشهر شد. در این عملیات عباس علی‌رغم این که از ناحیه صورت مجروح شده بود اما تا پایان عملیات و آزادسازی خرمشهر نزد نیروهایش باقی ماند.

حضور در جبهه حق از آرزوهای همیشگی عباس بود و او اینک به این آرزوی بزرگ دست پیدا کرده و تمام تلاشش را می‌کرد تا از این فرصت به نحو احسن استفاده کند. همین توجه زیاد به جبهه و غفلت از خانواده موجب گله‌مندی مادر از عباس شد. عباس در یکی از نامه‌هایش به تاریخ 21/12/61 در جواب گلایه مادر می‌نویسد:

«... مادر عزیزم از من گله کرده بودی که تو را فراموش کرده‌ام. مادرم من خودم را نیز فراموش کرده‌ام. اما این را بدان که تجلی زحمت تو من هستم. پس این زحمت‌های تو بود که مرا از خود بی خود کرد. مادر من هیچ‌گاه سختی‌های زندگی تو را فراموش نخواهم کرد. فراموشی من فقط به خاطر مبهوت شدن در برابر این دریای معنویت جبهه‌ها است. فراموشی و حسرت خوردن من به خاطر این است که دورانی از عمرم را در خسران گذراندم و الان هرچه بدوم نمی‌توانم آن‌ها را جبران کنم. به خدا مادر من باید آنقدر در آفتاب‌های سوزان و زیر رگبار مسلسل‌های کفار بدوم تا آن گوشت‌هایی که از غفلت بر بدنم روییده است آب شود...»

جبهه محل بروز استعدادها و توانایی‌های مردان خدا بوده است. عباس در این جبهه علاوه بر رشد معنوی و پیمودن راه دشوار جهاد اکبر، در بعد نظامی نیز خلاقیت‌های خود را نشان داد و همین امر باعث شد تا حاج محمد ابراهیم همت به عنوان فرمانده لشکر این استعدادهای نهفته را کشف نموده و عباس ورامینی را در جرگه فرماندهان لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) قرار دهد.

مسئولیت ستاد قرارگاه سپاه 11 قدر و سپس ریاست ستاد لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) از جمله این مسئولیت‌ها بوده است. از آن پس عباس ورامینی هم مثل فرمانده لشکر، محمد ابراهیم همت و دیگر فرماندهان این یگان رزمی خانواده‌اش را همراه خود به شهرهای مرزی می‌برده است. هنگامی که در منطقه جنوب بودند آن‌ها را در اندیمشک سکنی می‌داد و زمانی که به غرب می‌رفتند خانواده‌اش در پادگان «الله‌اکبر» اسلام‌آباد غرب ساکن می‌شدند. خانه به دوشی و هجرت از شهر و دیار خود،‌ منش مردان خدا است.

با این که به ظاهر خانواده عباس در منطقه حاضر می‌بودند، اما او خیلی کم فرصت سرکشی از این خانواده را پیدا می‌کرد. خانواده‌ای که حالا همسر و یک فرزند را شامل می‌شد. او سعی می‌‌کرد خلاء حضور فیزیکی خود در خانواده را با نامه‌هایی که ارسال می‌کرد بپوشاند.

اواخر تابستان 1362، هنگامی که لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) در اردوگاه قلاجه (غرب کشور) مستقر بود، عباس ورامینی به همراه چند نفر از فرماندهان به مکه معظمه مشرف شد. سفر مکه و دیدن جا پای پیامبر (ص) و قبرستان بقیع در روحیه حساس و شکننده عباس تاثیر زیادی گذاشت. او که در جبهه‌های جنگ حضور معنوی و امدادهای غیبی را به چشم دیده بود، در این جا نیز در نوشته‌ها و خطابه‌هایش گریزی به همان خاکریزهای شرف و مردانگی می‌زند.

سردار شهید عباس ورامینی در کنار فرزندش

 

عباس در یکی از نامه‌هایی که از مکه برای خانواده‌اش ارسال کرده بود، می‌نویسد:

«... سلام خدمت کلیه عزیزان علی‌الخصوص سمیه و میثم.

پس از عرض سلام، از خداوند متعال و پیامبر (ص) عزیز می‌خواهم که همیشه شما عزیزان را صبور و مقاوم بدارد. باری، ما پس از حرکت از ایران، به جده رسیدیم و از آنجا بلافاصله به مدینه منوره در کنار قبر پیغمبر (ص) و قبرستان بقیع آمدیم و به امید خدا با موفقیت تمام توانستیم برنامه‌هایی را که پیش‌بینی شده بود با کمک خداوند منان به اجرا در آوریم و آن فریادی را که امام عزیزمان انتظار داشتند انجام دهیم.

اما من در اینجا، جای تمامی شما عزیزان را خالی کردم و در هرکجا که لازم بود به یادتان بودم. خصوصا در کنار قبرستان بقیع که دل انسان می‌خواهد از گلویش بیرون بیاید، که چهار امام عزیز و حضرت فاطمه(س) این قدر غریبانه در قبرستانی متروک آرمیده‌اند.

در اینجا انسان احساس می‌کند که خون شهدای ما چقدر ارزشمند است و چقدر بایستی کار کرد تا این مردمی را که سر اندر پا در زندگی غربی فرو رفته‌اند بیرون آورد و البته به علت این که وقت کم است به همین مقدار اکتفا می‌کنم و انشاءالله وقتی برگشتم به طور مفصل برایتان شرح خواهم داد.

در ضمن طبق معمول، این جا هم؛ به علت کار زیاد نمی‌توانم مفصلا برایتان بنویسم ولی به طور کلی در یک فرصت مناسب کلیه جاهایی را که در مدینه منوره لازم بود دیدن کنیم، کردم. خصوصا قبرستان شهدای احد و حمزه سید‌الشهداء را که جای شما بسیار خالی بود. در ضمن در کنار قبرستان بقیع و در نزد پیغمبر(ص) عزیز؛ یاد زهرا کوچولو را نیز کردم.

در حال حاضر که نامه را برایت می‌نویسم، عازم مکه مکرمه می‌باشیم و قرار است که تمتع عمره و سپس حج اصلی را آغاز نماییم ولی بایستی بگویم که هیچ‌جا مانند جبهه‌های جنگ نیست در آن جا همیشه انسان حضور خود انبیاء و اولیاء را احساس می‌نماید. امیدوارم که خدای عزیز به امام عزیزمان طول عمر و به رزمندگان عزیز نصرت و به ما بینش عمیق بدهد که بتوانیم احساس نمائیم که چه رسالت سنگینی بر دوش ما است جهت رساندن پیام خون شهدایمان به گوش جهانیان، و امیدوارم که خدا ما را در این راه یاری نماید. 15/6/62 – ورامینی»

پس از بازگشت از مکه که مقارن بود با شروع عملیات والفجر 4، عباس ورامینی دیگر آن عباس همیشگی نبود، معنویت حاکم بر مناسک حج چنان بر روح لطیف این جوان محجوب و دوست‌داشتنی محله پاچنار تهران تاثیر گذاشته بود که او در هر فرصتی آن را برای دوستانش نقل می‌کرد.

نصرت‌الله اکبری یکی از همرزمان عباس ورامینی می‌گوید:

«... سال 62 قبل از عملیات والفجر 4 عباس به مکه مشرف شده بود. وقتی برگشت، حال خوشی داشت. از او خواستیم تا مشاهداتش از مکه و مدینه را برایمان بازگویی کند. یک روز که فرصتی پیش آمد در جمع بسیجیان و سپاهیان، عباس شروع به صحبت کرد و گفت: برادران! برای رفتن به زیارت خانه خدا مقدمات و مراحلی را باید طی کنیم. ابتدا این که باید خداوند خودش بنده را طلب کند و از طرفی انسان هم باید از درون تحولی پیدا کند. بعد که عازم سفر شد و دل را روانه کرد، لباس احرام به تن می‌کند و اعمال مخصوص حاجیان را یاد می‌گیرد و انجام می‌دهد. در رمی جمرات سنگ به شیطان می‌زند. دل و جان را دور مرکز اصلی دل‌ها، یعنی خانه خدا می‌گرداند تا این که به وصال یار برسد و حاجی شود. اما شما بسیجیان حاضر در جبهه‌ها حاجی واقعی هستید، از آن روزی که دلتان را راهی جبهه کردید و اعمال مخصوص، یعنی ثبت نام، پر کردن فرم‌ها، اعزام شدن و به خصوص خودسازی که مقدمه‌اش ایجاد تحول در درون انسان و طلب خداوند می‌باشد که شما بسیجیان تمام این مراحل را طی می‌کنید. اگر حاجی لباس احرام می‌پوشد، شما نیز لباس رزم می‌پوشید و اگر حاجی سنگ بر شیطان می زند، شما تیر به قلب دشمن می‌زنید و اگر حاجی از نزدیک به دور خانه خدا می‌گردد شما از راه دور و راهی پرخطر و پر فراز و نشیب این کار را انجام می‌دهید و دل و جانتان را فدای رسیدن به جانان می‌کنید تا به وصال او برسید. پس حاجیان واقعی شما بسیجیان هستید...»

صحبت‌های آن روز برادر ورامینی خیلی به دلم نشست، حتی بعدها که قسمتم شد و رفتم حج، همه جا آن حرف‌های حاج عباس توی گوشم زمزمه می‌کرد.

شب سیزدهم آبان 1362 لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) با تمام عِده و عُده آماده می‌شد تا به قلب نیروهای دشمن بزند. ارتفاعات بلند کانی مانگا با غرور تمام از دور خودنمایی می‌کرد. گردان‌های لشکر در دره شیلر چادرهای خودشان را برپا کرده بودند تا پس از صدور فرمان حمله به سوی ارتفاعات کانی مانگا و دشت پنجوین هجوم برند.

محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر، اکبر زجاجی جانشین او و عباس ورامینی رئیس ستاد لشکر همه در تکاپو بودند تا انتقال نیرو در استتار کامل و به دور از چشم نامحرم دشمن انجام گیرد. عباس ورامینی به عنوان رئیس ستاد لشکر بیشترین فشار را تحمل می‌کرد. او وظیفه داشت آب، نان، آذوقه، مهمات، اسلحه و کلیه ملزومات انفرادی و جمعی عملیات را آماده کند.

صبح روز 14 آبان 1362 نیروهای لشکر 27 پس از ساعت‌ها جنگ و گریز به بالای کانی مانگا نفوذ کرده بود و قله‌های 1866، 1900، 1904 و همچنین دشت پنجوین را به تصرف خود درآوردند. از همین رو به محض روشن شدن هوا پاتک‌های سنگین نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق، علیه رزمندگان سبک اسلحه ایرانی شروع شد. جنگ نابرابری که با شهادت تعدادی از فرماندهان رشید لشکر به پایان رسید. در این مرحله از عملیات اکبر حاجی‌پور فرمانده تیپ یکم عمار، علی اصغر رنجبران جانشین تیپ سوم ابوذر، ابراهیم علی معصومی فرمانده گردان کمیل و تعداد دیگری از فرماندهان، پاسداران و بسیجیان سپاه اسلام به شهادت رسیدند.

در تکمیل مرحله سوم عملیات والفجر 4 بار دیگر نیروهای اسلام در ساعت‌های پایانی روز شنبه 28 آبان 1362 به مواضع دشمن یورش بردند. عباس ورامینی که شاهد پرواز تعدادی از همرزمان خود در مراحل اولیه عملیات بود، به فرمانده لشکر فشار آورد تا همراه با نیروهای گردان‌ها در عملیات حضور پیدا کند، اما محمد ابراهیم همت اصرار داشت تا او ضمن استقرار در قرارگاه تاکتیکی لشکر امورات مربوط به پشتیبانی از عملیات را انجام دهد.

اصرارهای اولیه ورامینی به حاج همت تبدیل به التماس همراه با حزن و اندوه شد. شهید غلامرضا یزدانی فرمانده توپخانه لشکر 27 که شاهد ماجرا بود، می‌گوید:

«... صبح روز عملیات به قصد دیدن حاج همت رفتم. روی ارتفاع کنگرک که محل قرارگاه تاکتیکی لشکر بود، لحظه‌ای که خواستم وارد سنگر شوم، احساس کردم از داخل سنگر صدای التماس و گریه‌ای به گوش می‌رسد. گوش کردم، دیدم یک نفر دارد به حاجی التماس می‌کند و او در جوابش می‌گوید: نه! امکان ندارد. چند لحظه‌ای گذشت دیدم فردی که گریه می‌کرد با صدای بلندتر شروع به التماس کرد و اجازه رفتن به عملیات می‌خواست.

لحظه ای بعد دیدم کسی از سنگر خارج شد، در حالی که تمام صورتش را اشک پوشانده بود، دقت کردم، دیدم حاج عباس ورامینی است.

سلام کردم، جواب سلام من را داد و سریع رفت.

وارد سنگر شدم، دیدم حاج همت آن‌جا نشسته. پرسیدم: حاجی چی شده؟ چرا حاج عباس گریه می‌کرد؟ آیا مشکلی پیش آمده؟ حاجی مکثی کرد. کمی به چشمان من خیره شد و بعد در حالی که به گوشه سنگر نگاه می‌کرد، گفت: نه مشکلی پیش نیامده! حاج عباس پایش را کرده توی یک کفش و می‌گوید: من بروم خط. هرچی می‌گویم برادر من این جا هم خط است متقاعد نمی‌شود.

پرسیدم: حالا چی شد، آیا اجازه دادی بروند؟

گفت: ناچاراً اجازه دادم تا برود سری بزند و برگردد.

دو ساعت بعد وقتی رسیدم خط، دیدم حاج عباس ورامینی در سنگر خط مقدم بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسیده است...»

محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 خود ماجرا را این‌گونه بازگو کرده است:

«... در بحبوحه عملیات والفجر 4 حاج عباس ورامینی آمد سراغم و گفت: می‌خواهم بروم عملیات، اگر نگذاری بروم از شما دلگیر می‌شوم. گفتم: برادر ورامینی تو رئیس ستاد لشکر هستی، همین‌جا بمان و کارهای مربوط به عملیات را انجام بده. بعد ایشان من را به بچه‌هایم قسمت داد و اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: حاجی‌ جان من آروزیی دارم که در دل من نهفته است، بگذار بروم و به آرزویم برسم. او را به داخل اتاق بردم و دوتایی کلی صحبت کردیم. گفتم: عباس جان تو سرمایه این مملکت هستی، تو باید بمانی و در جنگ مسئولیت‌های بالاتر بگیری. دیدم گریه‌های آرام برادر ورامینی تبدیل به هق‌هق بلند شد و گفت: حاجی بگذار بروم.

من هم ناچار قبول کردم و گفتم: به شرطی که فقط بروی یک سری بزنی و بیایی. وقتی این را گفتم، خدا شاهد است انگار پر درآورده بود، همان موقع حرکت کرد سمت خط. وقتی که به خط رسید سر از پا نمی‌شناخت، همه کار می‌کرد. ساعت 5/8 بود که رفت سنگر دیده‌بانی تا از وضعیت دشمن کسب اطلاعات کند. بعد هم با دوربین منطقه را دید زد و به دیده‌بان گفت:‌ آن جا را بزن. در همان حال یک خمپاره‌ای در نزدیکی آن‌ها به زمین می‌نشیند و ترکش آن پیشانی این قهرمان بی‌بدیل جنگ را می‌شکافد و او پس از گفتن یا مهدی به شهادت می‌رسد...»

آری این گونه بود داستان زندگی مردی که عاشقانه زیست و عارفانه به شهادت رسید.

اینفوگرافی/مسیر حرکت کاروان عاشورایی

گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند. حضرت از آنها پرسید: آیا به یاری من می ایید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی دیگرگفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم. مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.
به گزارش مشرق،
15 رجب 60 هجری:مرگ معاویه در شام و نشستن یزید به جای پدر.
28 رجب 60:رسیدن نامه یزید به والی مدینه مبنی بر بیعت گرفتن از حسین «ع »ودیگران.
29 رجب 60:فرستادن ولید،کسی را سراغ سید الشهدا و دعوت به آمدن برای بیعت،دیدار امام حسین «ع »از قبر پیامبر و خدا حافظی،سپس هجرت از مدینه،همراه بااهل بیت و جمعی از بنی هاشم.
3 شعبان 60:فرستادن ولید،کسی را سراغ سید الشهدا و دعوت به آمدن برای بیعت،دیدار امام حسین «ع »از قبر پیامبر و خداحافظی،سپس هجرت از مدینه،همراه با اهل بیت و جمعی از بنی هاشم.
ورود امام حسین «ع »به مکه و ملاقاتهای وی با مردم.
10 رمضان 60:رسیدن نامه ای از کوفیان به دست امام،توسط دو نفر از شیعیان کوفه.
15 رمضان 60:رسیدن هزاران نامه دعوت به دست امام،سپس فرستادن مسلم بن عقیل به کوفه برای بررسی اوضاع.
5 شوال 60:ورود مسلم بن عقیل به کوفه،استقبال مردم از وی و شروع آنان به بیعت.
11 ذی قعده 60:نامه نوشتن مسلم بن عقیل از کوفه به امام حسین و فراخوانی به آمدن به کوفه.
8 ذی حجه 60:خروج مسلم بن عقیل در کوفه با چهار هزار نفر،سپس پراکندگی آنان از دور مسلم و تنها ماندن او و مخفی شدن در خانه طوعه.تبدیل کردن امام حسین «ع »
حج را به عمره در مکه،ایراد خطبه برای مردم و خروج از مکه همراه با 82 نفر از افرادخانواده و یاران به طرف کوفه. دستگیری هانی،سپس شهادت او.
9 ذی حجه 60:درگیری مسلم با کوفیان،سپس دستگیری او و شهادتش بر بام دار الاماره کوفه،دیدار امام حسین با فرزدق در بیرون مکه.
ذی حجه 60:بر خورد امام حسین «ع »با حر و سپاه او در منزل «شراف ».
ذی حجه 60:دریافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقیل و قیس بن مسهر در منزل «عذیب الهجانات ».
2 محرم 61:ورود امام حسین «ع »به سرزمین کربلا و فرود آمدن در آنجا.
3 محرم 61:ورود عمر سعد به کربلا،همراه چهار هزار نفر از سپاه کوفه و آغازگفتگوی وی با امام برای وادار کردن آن حضرت به بیعت و تسلیم شدن.
5 محرم 61:ورود شبث بن ربعی با چهار هزار نفر به سرزمین کربلا.
7 محرم 61:رسیدن دستور از کوفه بر ممانعت سپاه امام از آب،ماموریت پانصدسوار دشمن بر شریعه فرات به فرماندهی عمرو بن حجاج.
9 محرم 61:ورود شمر با چهار هزار نفر به کربلا،همراه با نامه ابن زیاد به عمر سعد،مبنی بر جنگیدن با حسین «ع »و کشتن او،و آوردن امان نامه برای حضرت عباس «ع »و حمله مقدماتی سپاه عمر سعد به اردوگاه امام و مهلت خواهی امام برای نماز و نیایش در شب عاشورا.
10 محرم 61:درگیری یاران امام با سپاه کوفه،شهادت امام و اصحاب،غارت خیمه ها،فرستادن سر مطهر امام به کوفه، توسط خولی.
11 محرم 61:حرکت سپاه عمر سعد و نیز اسرای اهل بیت از کربلا به کوفه،پس ازآنکه عمر سعد بر کشته های سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن کرد و اهل بیت را برشترها سوار کرده به کوفه برد.
1 صفر 61:ورود اسرای اهل بیت «ع »از کربلا به دمشق.
20 صفر:بازگشت اهل بیت «ع »از سفر شام به مدینه
برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید


عکس منتشر نشده امام در کربلا

امام خمینی(س) پس از ورود به کربلا 1344. از سمت راست: دکتر محمد صادقی تهرانی، آیت الله سید محمد شیرازی (امام جماعت حرم حضرت سیدالشهداء)، حضرت امام خمینی(س)، آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی و حجت الاسلام سید محمود مرعشی نجفی.

نگاهی به بیوتروریسم دولتی آمریکا + تصاویر

سیاستمداران آمریکا ابایی از سوء استفاده از عوامل بیماری زا علیه ملت خود و نیز ملت های دیگر نداشته اند. طبقه زرمدار جهانی علاقه مند به استفاده از ابزار بیماری ها برای کنترل جمعیت جهان و کسب منافع اقتصادی مد نظر خود هستند. جنگ افروزی های مختلف، ایجاد قحطی های برنامه ریزی شده در جهان و نیز شیوع دادن بیماری های واگیردار در سطح بسیار وسیع از مهمترین ابزارهای مورد توجه مدیران نظم نوین جهانی برای رسیدن به جمعیت مورد نظر خود بر روی کره زمین می باشند.


هانتا ویروس ها در پارک ملی یوسمیت آمریکا

اخیرا در پارک ملی یوسمیت آمریکا یک بیماری مسری ناشناخته که موجب عفونت دستگاه تنفسی می شود؛ گزارش شد. به سرعت مشخص شد که عامل بیماری نوعی ویروس از خانواده هانتا ویروس ها است. تا کنون درمانی قطعی برای بیماری های ایجاد شده با هانتاویروس ها یافت نشده است. تا کنون 3 نفر در اثر این بیماری مرده و حدود 8000 هزار نفر از بازدیدکنندگان این پارک ملی که طی ماه های ژوئن و آگوست از این پارک بازدید کرده اند مشکوک به آلودگی هستند.


پارک ملی یوسمیت سالانه پذیرای هزاران طبیعت گرد از سراسر جهان است.


به گزارش یو اس آ تودی و دیگر منابع بررسی های جدید نشان می دهد که افراد مشکوک به برخورد با عامل بیماری زا به 22000 نفر افزایش یافته است که 2500 نفر از آنها توریست هایی بوده اند که از 40 کشور مختلف طی تابستان 2012 برای بازدید از پارک آمده بوده اند. به نظر می رسد که این بیماری از جوندگان منشا گرفته و قابل سرایت از انسان به انسان نیز می باشد. مقامات بهداشتی آمریکا مرگ زایی هانتاویروس ها را 36 درصد تخمین می زنند که در مقایسه با برخی از بیماری ها مانند آنفولانزا بسیار بیشتر است. تشخیص هانتاویروس ها سخت بوده و علایم اولیه بیماری های آنها چیزی شبیه به آنفولانزا است و هیچ واکسن اختصاصی بزای این ویروس ها وجود ندارد.


پس از شیوع بیماری، بررسی ها در پارک یوسمیت آلودگی با هانتاویروس را نشان داد.


بسیار عجیب است که مدیریت این پارک ملی پس از اولین گزارش ها در یکم سپتامبر هیچگونه تدبیری در مورد بستن پارک و یا اقدام به اطلاع رسانی به بازدیدکنندگان در مورد وجود این بیماری انجام نداده است. درست هنگامی که بیماری در حال گسترش بود این پارک در اوج فعالیت خود بوده و پذیرای هزاران گردشگر علاقه مند به طبیعت بود. پرسش های فراوانی به وجود می آید. جوندگان آلوده به هانتاویروس در کجا تولید شده اند؟ آیا هانتاویروس از آزمایشگاه های مخفی ارتش آمریکا گریخته است؟ آیا ارتباطی بین شیوع بیماری و اوج گرفتن فعالیت های انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد؟ چه کسانی قرار است از این موضوع بهره برداری سیاسی و تبلیغاتی انجام دهند؟ به نظر می رسد احزاب سیاسی برای دست یابی به کارت های برنده در برابر حریف از هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند. با شیوع این ویروس بهانه خوبی در دست تیم رامنی برای کوبیدن اوباما از بابت عدم توچه کافی به امنیت ملی و تروریسم وجود خواهد داشت.


یکی از کودکان آلوده شده با هانتاویروس در پارک ملی یوسمیت


استفاده از عوامل بیماری زا علیه بشر

استفاده از چنین حربه هایی در تاریخ سیاسی آمریکا به وفور دیده می شود. سیاستمداران آمریکا ابایی از سوء استفاده از عوامل بیماری زا علیه ملت خود و نیز ملت های دیگر نداشته اند. در واقع نظام آمریکا در برهه های مختلف جهت گیری های بیوتروریستی ویژه ای داشته است که برخی از آنها افشا شده و تحقیقات مفصلی در مورد آنها انجام گرفته است. در 1943 ارتش آمریکا در ایالت یوتا اولین تحقیقات خود برای ساختن بمب های میکروبی و ویروسی را آغاز کرد. در 1945 با در اختیار گرفتن محققین ارتش شکست خورده ژاپن این تحقیقات توسعه یافت و بلافاصله آزمایشگاه فورت دیتریک در ایالت مریلند به مرکز اصلی تحقیقات تسلیحات بیولوژیک تبدیل شد. در 1952 ارتش با سیا وارد همکاری شد و مقدمات آزمایش های پنهانی عوامل ساخته شده بر روی انسان فراهم گردید. افراد بی نام و نشان و نیز مردم کشورهای مختلف مورد هجوم خاموش ویروس ها و باکتری های ارتش آمریکا قرار گرفت.

در 1956 «عملیات شهر بزرگ» انجام شد که طی آن بخشی از مردم آمریکا را در معرض مواد بیماری زای تولیدی در آزمایشگاه های ارتش قرار دادند تا تاثیر این تسلیحات را در زنرگی واقعی مردم ببینند. در 1965 شهر شیکاگو را با باکتری باسیلوس سابتیلیس آلوده کردند تا الگوی شیوع بیماری را بیابند. در دهه 70 نیز جهت گیری تسلیحات بیولوژیک آمریکا به سمت ویروس های ترکیبی بود که ویروس ایدز یکی از دست آوردهای این دوره می باشد. در همین برهه ارتش آمریکا بیماری های مختلفی در آفریقا شیوع داد تا چگونگی شیوع و سرعت گسترش آنها را برای استفاده در طراحی بمب های بیولوزیک و نیز مقابله با حمله احتمالی از طرف شوروی به کار بندد. وبا، تیفوئید، فلج اطفال و طاعون از جمله بیماری های بررسی شده بر روی مردم آفریقا بود. کشور افریقای جنوبی در آن زمان به صورت مرکز هماهنگی و شعبه ای از آزمایشگاه فورت دیتریک برای انجام این جنایات در آفریقا درآمده بود.


استفاده از واکسن برای آلوده سازی مردم آفریقا از طرح های

بزرگ کنترل جمعیتی توسط سردمداران نظم نوین جهانی بوده است.


آمریکا، شوروی سابق و اسرائیل

آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد، تحقیقات قابل توجهی در زمینه سلاح های بیولوژیک انجام دادند و کشورهایی مانند چین و کره شمالی قربانی سلاح های میکروبی آمریکا طی جنگ کره در سال های 1950 تا 1953 شدند. در سال 1972 آمریکا معاهده منع توسعه تسلیحات بیولوژیک را امضاء کرد و در نتیجه تولید، توسعه و نگهداری عوامل بیولوژیک یا سموم به استثنای امور تحقیقاتی و استفاده صلح آمیز، ممنوع اعلام شد. با گسترش خطر استفاده از این سلاح های مرگ بار در سال 1996 نیز 137 کشور دیگر نیز به این معاهده پیوستند. با این حال سیاست مداران چند چهره آمریکایی باز نیرنگ و فریب به کار بسته و از معاهده عدول کردند. بدین ترتیب که درسال 1986، پنتاگون مبلغ 42 میلیون دلار را به انجام تحقیقات گسترده بر روی بیماری های مسری و ترکیبات سمی در اختیار 24 دانشگاه آمریکایی قرار داد. رژيم صهيونيستى نیز هم پای آمریکا بارها تهديد كرده است كه در جنگ هاىش از سـلاح هاى رايج كشتار جمعى و از جمله سلاح هاى بيولوژيكى استفاده خواهد كرد. همین رویکرد اسرائیل را به یکی از پـيـش روان پـژوهش هاى سرى براى توليد این سلاح ها تبدیل کرده است.


آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد، تحقیقات قابل توجهی در زمینه سلاح های بیولوژیک انجام دادند



سابقه استفاده از هانتاویروس ها در تسلیحات بیولوژیک

اما سابقه استفاده از هانتاویروس ها در تسلیحات بیولوژیک به جنگ کره بر می گردد. آمریکا برای اولین بار در این جنگ از این ویروس استفاده کرد که به دلیل ناتوانی در کنترل شیوع آن 3000 نفر از سربازان آمریکایی نیز در اثر ابتلا به این ویروس جان خود را از دست دادند. رابرت مک نامارا وزیر دفاع وقت آمریکا را مغز متفکر تسلیحات بیولوزیک آمریکا می دانند. از او به عنوان طراح پروژه ویروس ایدز و اشاعه آن در میان همجنس بازان آمریکایی و افریقایی ها یاد می شود. پرفسور آنتونی ساتون از اساتید دانشگاه کالیفرنیا در کتاب خود به عنوان «تاسیسات سری آمریکا: مقدمه ای بر نظم جمجمه ها و استخوان ها» اشاره می کند که ویروس بیماری ایدز در آزمایشگاه های ارتش آمریکا و با پشتوانه بودجه کنگره آمریکا ساخته شد و هدف آن تحقق بخشیدن به خواسته اشراف جهانی برای کاهش و کنترل جمعیت جهان بوده است. پرفسور ساتون در این کتاب مفصلا از نقش وزیر دفاع وقت آمریکا، رابرت مک نامارا در این مورد سخن می گوید.


هانتاویروس ها سابقه استفاده در تسلیحات بیولوژیک را دارند.


حتی هم اکنون نیز شواهدی در دست است که طبقه زرمدار جهانی علاقه مند به استفاده از ابزار بیماری ها برای کنترل جمعیت جهان و کسب منافع اقتصادی مد نظر خود هستند. جنگ افروزی های مختلف، ایجاد قحطی های برنامه ریزی شده در جهان و نیز شیوع دادن بیماری های واگیردار در سطح بسیار وسیع از مهمترین ابزارهای مورد توجه مدیران نظم نوین جهانی برای رسیدن به جمعیت مورد نظر خود بر روی کره زمین می باشند. از میان این بیماری ها می توان به سیاه زخم، تب مالاریا، ورم مغز ژاپنی، تب خرگوشی، تب مالت، تب زرد، اسهال خونی، وبا، تیفوس، آبله، مسمومیت های غذایی مهلک، و بیماری های مشترک بین انسان و حیوان اشاره نمود.

شواهدی در دست است که نشان می دهد تحقیقات وسیعی بر روی ویروس های جدید وجود دارد. برای مثال یک گروه تحقیقاتی در اروپا و گروهی دیگر در دانشگاه ویسکانسن مدیسون آمریکا با تغییراتی بر روی ویروس آنفولانزا قابلیت گسترش آن را افزایش داده اند. پرفسور پائول کیم در این مورد به رسانه ها گفته است که خطر ویروس جدید بسیار بیشتر از انواع قبلی است و مرگ زایی آن را تا 50 درصد تخمین زده است که بسیار قویتر از آنفولانزای اسپانیای است که در سال 1919 منجر به مرگ 40 میلیون نفر شد. برای این ویروس دستکاری شده هیچ واکسنی موجود نیست و می تواند به راحتی به دستور سیاستمداران آمریکایی در هر کجا از جهان شیوع داده شده و مرگ و میر فراوانی را موجب شود. به عقیده کیم اگر واکسنی هم موجود باشد برای مردم عادی نبوده و یقینا برای گروه های خاصی اختصاص خواهد یافت.


طرحی که لو رفت

در فوریه 2009 یک کارخانه داروسازی باکستر در اروپا اقدام به توزیع 62 کیلو ماده اولیه بین 16 آزمایشگاه در 4 کشور برای تولید واکسن ویروس آنفولانزا کرد. یکی از دانشمندان کشور چک تشخیص داد که این ماده حاوی دو ویروس زنده آنفولانزا است. یکی مربوط به یک نوع آنفولانزای فصلی که واگیری شدیدی دارد اما مرگ و میر کمتر از یک درصد دارد و دیگری که قدرت شیوع کمتری دارد اما در 60 درصد موارد باعث مرگ و میر می شود. ترکیب این ویروس ها می توانست ویروسی را ایجاد کند که همزمان قدرت شیوع و بیماریزایی بالایی داشته باشد. 62 کیلو ماده اولیه می توانست به هزاران دوز واکسن تبدیل شده و ه مناطق مختلف جهان حتی به صورت کمک های بهداشتی سازمان ملل ارسال شود.


کمپانی باکستر مجری یک طرح بیوتروریسمی بوده است.


پرونده سازمان بهداشت جهانی در مورد شیوع دادن چندین نوع بیماری در قالب واکسیناسیون در آفریقا از موارد بسیار دردناک برنامه های کنترل جمعیت جهان در چند دهه اخیر بوده است. یک روزنامه نگار اتریشی به نام جین بورگمایشتر (Jane Burgermeister) تحقیقاتی در مورد عملکرد شرکت باکستر انجام داد و نتایج خود را در قالب مقالاتی انتشار داد. او در مقاله اش بر اساس یافته های خود، سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی، برخی از دولتمردان چندین کشور مختلف را متهم به سازماندهی برنامه های بیوتروریستی گسترده کرد. با این حال حمایت های گسترده ای از کمپانی باکستر انجام گرفت و حتی به آن اجازه ساختن واکسن علیه بیماری آنفولانزای نوع آ نیز داده شد.






بورگمایشتر چندین کشور اروپایی را متهم به اعمال بیوتروریسمی کرده است.


بیوتروریسم دولتی آمریکا در خلیج مکزیک

نمونه ای دیگر از بیوتروریسم دولتی آمریکا را می توان در شرایط فعلی خلیج مکزیک دید. ایان کرن (Ian Crane) یکی از مدیران اجرایی در صنعت نفت که بعدها به فعالیت های حقوق بشری روی آورده است در سال 2010 طی مصاحبه ای با صدای آمریکا اعلام کرد که هدف اصلی از طرح های توسعه ای در خلیج مکزیک از بین بردن مردم منطقه است. بر اساس گزراش های محلی در این منطقه حدود 100 هزار نفر به نوع خاصی از آنفولانزا که از آن با نام طاعون ابی نیز یاد می شود مبتلا شده بوده اند و میلیون ها نفر هم اکنون در معرض چنین بیماری هایی هستند.


خلیج مکزیک: نمونه ای از بیوتروریسم دولتی آمریکا


به گفته کرن برنامه ریزان پول های زیادی را خرج کرده اند تا فعالان حقوق بشر را از رسانه ای کردن موضوع باز دارند. در فوریه 2011 مایکل ادوارد که یک نظامی بازنشسته است مقاله ای با عنوان «طاعون آبی خلیج یک بیوتروریسم دولتی رسمی است» انتشار داد که در آن می نویسد: «این جنگ بیولوژیکی که به صورت هدفمندی مهندسی شده است؛ به زودی با انتقال افقی ژن های دستکاری شده و گسترش آن از طیق هوا و آب یه یک جنک جهانی منجر خواهد شد. این جنگ قبلا در ماهی ها، پرندگان، پستانداران و انسان اعلام وجود کرده کرده است». ادوارد از از چهار باکتری نام می برد که از نظر ژنتیکی تغییر یافته اند تا در صنعت نفت کارایی داشته باشند و اکنون در آب های خلیج مکزیک رها شده اند و در اثر آنها تاول ها و بیماری های پوستی، بیماری های تنفسی مانند پنومونی، خونریزی های داخلی و ده ها نوع عوارض دیگر در مردم منطقه دیده می شود. ادوارد مدعی است که تمامی این شرایط ناگوار جسمی که در طی سال های اخیر در مردم این منطقه به وجود آمده است در اثر ایجاد تغییرات ژنتیکی در باکتری ها و رها کردن آنها در آب و هوای منطقه بوده است.

...................................................................................................................................................................

منابع و مآخذ:


http://www.nps.gov/yose/planyourvisit/hantafaq.htm

http://www.cbsnews.com/8301-504763_162-57512961-10391704/nine-confirmed-hantavirus-cases-linked-to-yosemite-says-national-park-service/

http://edition.cnn.com/2012/09/06/health/yosemite-campers-hantavirus/index.html

http://www.strategic-culture.org/news/2012/09/19/bioterrorism-and-the-new-world-order-i.html

http://www.strategic-culture.org/news/2012/09/21/bioterrorism-and-the-new-world-order-ii.html

http://www.international.ucla.edu/burkle/calendar/showevent.asp?eventid=230

http://truthreport.info/documentaries/health/the-cia-hollywood-bioterrorism

http://www.ocpe.gmu.edu/programs/health_public_safety/bioterrorism.php

http://conspiracyrealitytv.com/in-lies-we-trust-the-cia-and-bioterrorism

http://www.journaliststoolbox.org/archive/military-and-bioterrorism

http://www.offthegridnews.com/2012/10/04/flu-uncontrollable-tragedy-or-bioterror-weapon

http://educate-yourself.org/nwo

http://www.4thmedia.org/2012/09/21/bioterrorism-and-new-world-order-us-biological-warfare-programs-earth-unable-to-sustain-high-rates-of-population-growth

http://www.abovetopsecret.com/forum/thread648567/pg1

http://www.bibliotecapleyades.net/ciencia/ciencia_influenza67.htm

بیاد سردار شهید احمدالجعبری ازفرماندهان عالیرتبه حماس/ فرمانده‌ای که سالها در کنار «مرگ» زندگی کرد+ت


خبرنگار الجزیره از فرمانده حماس می پرسد: شما به مرگ خیلی نزدیک هستید، این چه تاثیری در زندگی شما دارد؟ الجعبری جواب می دهد: درست است. اما فلسطین برای ما ارزش زیادی دارد.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، رژیم صهیونیستی در اولین روزهای دور جدید حملات به نوار غزه با هدف قرار دادن یک دستگاه خودرو، یکی از عالیرتبه ترین فرماندهان گردان‌های عزالدین قسام (شاخه نظامی جنبش حماس) را مورد هدف قرار داد و او را به همراه محافظش به شهادت رساند.
سردار شهید احمد الجعبری پس از محمد دیاب الضیف (فرمانده کل یگانهای عزالدین قسام)، نفر دوم بود که از ويژه ترين افراد تحت پيگرد سازمان هاي امنيتي رژيم صهيونيستي به شمار مي رفت. (البته برخی دیگر از منابع نیز او را نفر اول گردان های قسام در پی مجروحیت محمد ضیف می دانند)



سردار شهید احمدالجعبری

در زندان های رژیم صهیونیستی بود که الجعبری با شاخص‌ترين چهره هاي جنبش حماس نظير شهيد عبدالعزيز رنتيسي، شهيد اسماعيل ابوشنب، شهید نزار الريان، ابراهيم المقادمه و همچنين شهيد صلاح شحاده بنيانگذار شاخه نظامي جنبش حماس همنشين شد و همين همنشيني زمينه ساز پيوستن الجعبري به گردان هاي قسام پس از آزادي از زندان بود.
الجعبري در سال 1995 (پس از 13 سال) از زندان رژيم صهيونيستي آزاد شد و اداره موسسه رسيدگي به امور اسيران وابسته به جنبش حماس را به عهده گرفت.


در سال 1997 رابطه اش با محمد الضيف، سعد العرابيد و عدنان الغول از شاخص ترين فرماندهان گردان هاي قسام مستحكم شد و همين مساله سبب شد نيروهاي امنيتي وابسته به تشكيلات خودگردان او را در سال 1998 به اتهام ايفاي نقش حلقه اتصال ميان شاخه نظامي و رهبري سياسي جنبش حماس بازداشت كنند.


الجعبري در سال 2000 همزمان با آغاز انتفاضه مسجد الاقصي و هنگامي كه رژيم صهيونيستي پايگاه هاي امنيتي تشكيلات خودگردان در باريكه غزه را هدف قرار داد، از زندان آزاد شد و توانست گام هايي مهم در جهت پيوستن به گروه عملياتي گردان هاي قسام بردارد و در كنار شهید صلاح شحاده و محمد الضیف، توانست گردان هاي قسام را از نظر مالي و نظامي به بهترين صورت، ساماندهي كند.
حالا دیگر " الجعبري" به یکی از بزرگ ترين معضلات سازمان‌هاي امنيتي اسرائیل تبديل شده بود.



شهید احمدالجعبری در کنار دکتر محمود الزهار از رهبران حماس



شهید الجعبری در کنار خالد مشعل رییس دفتر سیاسی حماس
او علاوه بر فرماندهي عملياتهای مختلف و بي سابقه علیه رژيم صهيونيستي پيش از عقب نشيني اين رژيم از غزه در سال 2005، به عنوان يكي از مسئولان اصلي پاكسازي غزه از جاسوسان تشكيلات خودگردان شناخته می‌شد كه به جدايي غزه در ژوئن 2007 انجاميد.
وي همچنين به عنوان مغز متفكر عمليات ربودن گلعاد شاليط و فرمانده عملیات اختفای او طی مدت 5 سال در نوار غزه به شمار مي رفت.



شهید الجعبری در کنار گلعاد شالیط (اسیر صهیونیست) در عملیات تبادل
"گلعاد شالیط" یکی از سربازان ارتش اسرائیل در ژوئن 2006 توسط گردان‌های عزالدین قسام و گردان‌های ناصر صلاح الدین وابسته به کمیته های مقاومت مردمی فلسطین در "عملیات کرم شالوم" به اسارت رزمندگان فلسطینی درآمد.
در سپیده دم 25 ژوئن 2006 بود که رزمندگان فلسطینی موفق شدند با نفوذ به داخل مناطق اشغالی میان دو شهر رفح فلسطینی و اراضی اشغالی رژیم صهیونیستی، یک نیروی زره پوش از گردان گیوعاتی را مورد حمله قرار دهند.
این حمله که از زمان آغاز انتفاضه دوم الاقصی پیچیده‌ترین حمله بشمار می‌آمد، موفقیت‌آمیزترین آنها نیز بود و طی آن یک نظامی صهیونیست کشته، 5 نظامی مجروح و شالیط نیز به اسارت گرفته و به درون نوار غزه منتقل شد.
ظرف 5 سال، رژیم صهیونیستی و بخصوص سرویس‌های اطلاعات داخلی این رژیم (شین بث) تلاش بسیار کردند تا ضمن اطلاع از سرنوشت شالیط وی را آزاد کند اما تمام اقدامات آنها با شکست مواجه شد و ناتوانی اسرائیل در به دست آوردن کوچکترین اطلاعی از وی ضربه سختی به دولت، دستگاه‌های امنیتی و ارتش این رژیم وارد کرد.
جدای از آن رژیم صهیونیستی در طول این مدت از طریق تهدید تلاش بسیار کرد تا حماس را به تحویل دادن نظامی اسیر خود وادار کند، اما جنبش حماس هیچ‌گاه تسلیم این تهدیدات نشد. غیر از آن رژیم صهیونیستی بارها خواستار انعقاد قرارداد آزادی شالیت شد، اما به دلیل نپذیرفتن شرایط مورد نظر مقاومت فلسطینی، حماس از انعقاد هرگونه قرارداد با تل‌آویو امتناع کرد.
جدای از رژیم صهیونیستی، اتحادیه اروپا و فرانسه نیز به محض انتشار خبر اسارت شالیط، به دلیل این‌که وی دارای تابعیت کشور فرانسه بود، پیگیر وضعیت او شدند.
هنگامی‌که تلاش‌های صهیونیستی و اروپایی به نتیجه نرسید، تل‌آویو به دلیل فشاری که از جانب خانواده و افکار عمومی داخل اسرائیل مواجه بود، مجبور شد با میانجی‌گری آلمان در 2 اکتبر 2009 میلادی، 20 اسیر زن فلسطینی را در ازای دریافت اطلاعاتی مبنی بر زنده‌ بودن شالیط آزاد کند و در مقابل آن، حماس یک فیلم ویدئویی یک دقیقه‌ای از او در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داد که ثابت می‌کرد، وی همچنان زنده است.
سرانجام رژیم صهیونیستی بار دیگر تسلیم مقاومت فلسطینی شد و قرارداد مبادله اسرا با جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را امضا کرد که به موجب آن، جنبش حماس در ازای آزادی بیش از 1000 اسیر فلسطینی دربند رژیم صهیونیستی، شالیط را به این رژیم تحویل دهد.





لحظه ترور شهید الجعبری توسط ارتش رژیم صهیونیستی





تشییع باشکوه پیکر شهید الجعبری در غزه

ارتش رژيم صهيونيستي بارها سعي كرد الجعبری را ترور كند كه مهم ترين اقدام آنها نیز حمله موشكي بالگردهاي آپاچي به خانه او در 18 آگوست 2004 بود كه به زخمي شدن او منجر شد.
در اين حمله تروريستي، فرزند ارشد الجعبري به نام محمد (داماد شهید صلاح شحاده) و برادرش و سه تن از نزديكانش شهيد شدند. الجعبري خودش نیز داماد شهيد عبدالعزيز الرنتيسي بود.
***
سردار شهید احمد الجعبری حدود ده سال قبل در مستندی که با نام «در ضیافت اسلحه» توسط شبکه الجزیره ساخته و در ایران توسط ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام منتشر گردید، به بیان برخی نقطه نظرات در رابطه با گردانهای عزالدین قسام پرداخت که مرور آنها پس از شهادت این فرمانده فلسطینی، خالی از لطف نیست.
او در این مستند می گوید: کار جهادی را با سازمان جهاد الدعوه، زمانی شروع کردم که برخی رزمندگان اخوان المسلمین با انجام عملیات های چریکی به گشتی های اسرائیل در نوار غزه حمله می کردند.
بعد از چند عملیات، گروه های «شهدا»، ابتدا در شمال نوار غزه، سپس در جنوب و مرکز و بعد از آن نیز در سراسر نوار غزه شکل گرفت. از اینجا بود که فکر تاسیس یک نهاد نظامی منسجم به نام گردانهای عزالدین قسام شکل گرفت.
مقاومت و مبارزه با صهیونیستها را با بمب شروع کردیم تا اینکه بعد از مدتی، سازماندهی شده و شروع کردیم به آموزش نیروها.


وی با اشاره به بازداشت خود توسط ارتش اسرائیل و سیزده سالی که (از سال 1982 تا 1995) در زندان های این رژیم گذراند، می گوید: ما در حماس شروع به تشکیل بخش های ویژه آموزشی، علمی، صنعتی، فرهنگی و عقیدتی کردیم و همچنین به دنبال اجرای طرح تشکیل دادگاه های نظامی برای گردانهای قسام بودیم تا پرونده این یگان تکمیل شود.
الجعبری در پاسخ به سوالی که خبرنگار الجزیره از او می پرسد مبنی بر اینکه اسراییلی ها می گویند شما نفر دوم گردان های قسام و جانشین محمد الضیف هستید، می گوید: صحبت اسراییلی ها برای من مهم نیست. ما در یگانهای قسام، مقام و منصب نداریم و تنها یک مبارز فی سبیل الله هستیم. هرکجا که میدانی برای مبارزه در راه خدا باشد، می توانید من را همانجا پیدا کنید. البته این برای من یک افتخار است که در کنار کسی مثل محمد ضیف کار کنم اما این مسایل بین ما مفهومی ندارد. تنها چیزی که برای ما مهم است، شرافت و مبارزه با رژیم صهیونیستی است.


بررسی عملیاتهای گردانهای عزالدین قسام، موضوع دیگری بود که الجعبری در مستند الجزیره به آن اشاره کرد و گفت: به لطف خدا من افتخار شرکت در آماده‌سازی و برنامه ریزی برخی عملیات های جهادی را داشتم و به جرات میگویم که نود درصد عمیلات های قسام بی نظیرند چون اتاق عملیاتهای قسام هیچ عملیاتی را تا مرحله اجرا جلو نمی برد مگر اینکه همه مراحل تخصصی آن را به دقت بررسی کرده باشد.
اوایل که ساخت آرپی جی را در نوار غزه شروع کردیم، باید قطعات آن را می خریدم، قطعاتی که تا چهارده هزار دینار اردنی برایمان تمام می شد اما امروز به لطف خدا هم قطعه می سازیم همه قبضه را.
خبرنگار الجزیره از فرمانده حماس می پرسد: شما به مرگ خیلی نزدیک هستید، این چه تاثیری در زندگی شما دارد؟
الجعبری جواب می دهد: درست است. اما فلسطین برای ما ارزش زیادی دارد. یک روز که از محل جلسه با دوستان بیرون می‌آمدم، موشکی در پشت سرمان به زمین خورد و من به وسط خیابان پرتاب شدم و شروع به خواندن شهادتین کردم. در همان عملیات بود که پسرم محمد، برادرانم حسین و فتحی و برخی از دوستان به شهادت رسیدند.



درحال گفتگو با خبرنگار الجزیره در مستند درضیافت اسلحه
او همچنین درخصوص استراتژی مبارزه با اشغالگران می گوید: تمام یهودیانی که وارد سرزمین فلسطین شدند، از نظر ما قاتل، جنایتکار، متجاوز و اشغالگرند و همان یهودیانی هستند که ما با آنها مبارزه می کنیم ولی یهودی که در کنیسه خودش در امریکا و اروپاست با او کاری نداریم اما اگر وارد این سرزمین شوند، با آنها می جنگیم و آنها را خواهیم کشت.
سیاست ما این است که دامنه درگیری ها را به خارج از مرزها نبریم. ما برای آزادی کامل برادرانمان در کرانه باختری کار می کنیم.
ما یک سازمان نظامی مجاهد هستیم که اسلحه برداشتیم و آن را حفظ خواهیم کرد. ما فلسطین را و طرح و استراتژی خود برای آزادی کامل فلسطینیان حفظ خواهیم کرد. این جهاد و مقاومت ادامه خواهد داشت و هیچ کس نمی تواند جلوی آن را بگیرد.

شبیخون لیبرال معماری به پایتخت معنوی ایران؛ 48 پروژه ای که سیمای معنوی مشهد را نابود می کنند + تصاوی


پروژه هایی در مشهد می بینیم که با رویکرد پست مدرن و با عنایت به لیبرال معماری طراحی و ساخته شده و یا در حال اجرا هستند که تا مشهد 1400 سیمای این شهر را آنچنان دگرگون خواهند نمود که آن را از مشهدالرضا (ع) باز نخواهیم شناخت.
گروه فرهنگی مشرق - 48 پروژه لیبرال معماری، که به همت شهرداران مشهد به سرعت در شرف نابودی میراث ماندگار شیخ بهایی در پایتخت معنوی ایران هستند؛ به طور مختصر معرفی و فهرست می گردند.

مقام معظم رهبری، در تاریخ ۱۳۸۹/۰۷/۲۷ در اجتماع بزرگ مردم قم‌، فرمودند:

" آنچه را كه من تأكيد ميكنم، معمارى و شهرسازى قم است. امروز كارهاى بزرگى در قم دارد انجام مي گيرد، ساخت و سازهائى انجام مي گيرد؛ حتماً در اين معمارى‌ها بايد ملاحظه كنند كه معمارىِ اسلامى باشد؛ نمادهاى انقلاب در اين شهر، در معمارى‌ها مشاهده شود؛ چون اينجا شهر اسلام و شهر انقلاب است."

اگرچه این سخن به طور خاص در مورد شهر مقدس قم، ایراد شده است؛ اما قابل تعمیم به سایر شهرهای کشور و بویژه شهر مشهد به عنوان پایتخت معنوی ایران است و مطالبه ای است که امام جامعه از امت خویش نموده است. به راستی شهریاران مدرن اندیش امروز که آمال خود را در "دبی سازیِ" شهرهای "قبه الاسلام" می بینند، چه پاسخی به این ندا دارند؟

در زیر 48 پروژه لیبرال معماری، که بدون شک تلاش سترگی در راستای توسعه ی معماری لیبرالی و نابودی میراث ماندگار معماری و شهرسازی شیخ بهایی در مشهد است به طور بسیار مختصر و فهرست وار معرفی می گردند.

پروژه های معرفی شده، عمدتا با رویکرد مدرن و یا پست مدرن، و توسط معماران داخلی و یا خارجی، و با عنایت به لیبرال معماری (معماری غرب) طراحی و ساخته شده اند و یا آنکه در حال اجرا هستند که تا مشهد 1400 سیما و منظر شهری این شهر را آنچنان دگرگون خواهند نمود که آن را از مشهدالرضا (ع) باز نخواهیم شناخت چرا که مشهد دوره جمهوری اسلامی، مشهدی غربزده بیش نیست.

این پروژه ها عموما به بهانه ایجاد جاذبه های توریستی و توسعه صنعت گردشگری، خدمت به زایرین و تامین رفاه آنان، "جهانی سازی مشهد" و ... و کاملا بی اعتنا به معماری اصیل و با وقار ایران اسلامی ساخته شده اند. مسولین این پروژه ها به صراحت می گویند "بايد کاري کنيم تا ايرانيها براي گردشگري به خارج از کشور نروند" و به این بهانه چهره ی مشهد را به "دبی ایرانی" بدل می کنند و رویاهای بلندپروازانه ی خود را به مدد بیت المال بر کرسی تحقق، می نشانند.

نشاندن بلندای هوس مدرنیته بر تارک برج های مشهد، از این باب یک اشتباه استراتژیک محسوب می شود که؛

اولا، معماری مدرن، مشهد را به غفلتکده بدل خواهد کرد. مشهد پایتخت معنوی ایران است و انسانی که در پیچ و خم روزگار، دچار غفلت زدگی مفرط و روزمرگی شده، خود را در آن بارگاه مقدس باز می یابد؛ معماری و شهرسازی شهر مشهد لزوما باید به مدد این عنصر هویت زا بشتابد؛ حال آنکه ساخت و ساز شتابزده ی دو دهه اخیر در مشهد، آنجا را به نمایشگاهی از آثار معماری مدرن بدل نموده، که نه تنها به معنویت آن نمی افزاید، بلکه مشهد مقدس را به غفلتکده ای بدل می کند که به دست خویش و هزینه بیت المال ساخته ایم.

ثانیا؛ مبدا برج سازی را می توان به مکتب شیکاگو نسبت داد که در اواخر قرن نوزدهم و با رویکرد جدید سازه ای، به بلندمرتبه سازی روی آورده شد. و سپس به عمده نقاط غرب، تسری یافت.

اما مرگ بلند مرتبه سازی، و حتی به گفته ی چارلز جنکز (تاریخ نگار و منتقد معماری) مرگ معماری مدرن در روز 15 ژولای 1972 در ساعت 32/3 بعد از ظهر رخ داد. این تاریخ اشاره به منهدم کردن برج های مسکونی پروت ایگو در شهر سنت لوییس آمریکا دارد. چرا که محصول زندگی در این برج ها، ایجاد بافتی جدید اجتماعی متشکل از انسانهایی بود که در این برج ها زندگی کرده اند و آن برج ها، از آنها موجوداتی پرخاشگر و جامعه ستیز ساخته بود که هزینه های سنگینی را بر دست نظام آمریکا گذاشته بودند. دولت آمریکا تصمیم گرفت که با هزینه ای بسیار زیاد برج های مربوطه را تخریب و سپس برای همیشه پس از جنبش تخریب برج ها، رویکرد ساختمان های ویلایی و یک طبقه سازی را، برای ایجاد نظم، سلامت و آرامش اجتماعی اتخاذ کند. (ان شا الله به این موضوع، مفصلا در آینده خواهیم پرداخت.)

اما حالا که از برج سازی غرب تقلید می کنیم، چرا از تجربه تلخ برج نشینی در مغرب زمین، پند نیاموزیم و پس از مرگ معماری مدرن! آن را در مشهد الرضا، احیا کنیم؟!!

ثالثا، سه عنصر نابود کننده بافت اجتماعی یک شهرند، 1. برج، 2. اتوبان، 3. شاپینگ سنتر یا همان مراکز تجاری، که هرسه اینها در مشهد به سرعت در حال احداثند.

رابعا، مگر نه آنکه معماری ایرانی همان گنجینه ای غنی است که مردمان مغرب زمین را به تماشاگه خود کشانده، چنانچه که اسطوره های معماری مدرن با دیدن آنها انگشت حیرت به دهان می گیرند. (اشاره به ماجرای "لویی کان" مهمترین معمار آمریکایی که با دیدن مسجد شیخ لطف الله اشک در چشمانش نقش بست و گفت: من چنین شاهکاری را حتی در رویاهایم نمی دیدم )، پس چرا گنج پدری را رها کنیم و معماری را از غرب گدایی کنیم؟ و قس علی هذا...

البته در میان این پروژه ها، یک یا دو بنا که مدعی ایده پردازی معماری ایرانی هستند، فرم آنها برگرفته از معماری هخانشی است؛ تا آنجا که معماران و طراحان و کارفرمایان آن، بنای خود را با وصف "شاهانه" ستوده اند. باقی بناها بلا استثنا، مدرن و یا پست مدرن و یا کپی برداری از بناهای غربی است.

این پروژه ها با شتابی آنچنان به پیش می روند که ستایش غربیان را نیز در پی داشته است. به عنوان نمونه، در "اجلاس جهاني شهرها" كه در شهر ناپل ايتاليا برگزار شد، از خدمات شهرداري مشهد در حوزه آموزش برنامه‌ريزي شهري در ميان 176 شهر بزرگ جهان تقدير شده است.

یا آنکه شهردار شهر مقدس مشهد، پس از مدتها تلاش و  تاخت و تاز بر سبیل لیبرال معماری، به عضویت هیئت مدیره انجمن کلانشهرهای جهان (متروپلیس) درآمد و به سند زیر، شهرداران کلانشهرهای كشور از عضويت وی در هیئت مدیره انجمن کلانشهرهای جهان (متروپلیس)تقدير نموده اند.
 
پروژه های زیر بخشی از این تلاش را به تصویر می کشند.

گفتنی است به دلیل جلوگیری از اطناب کلام، بنا ها از حیث معماری تحلیل نشده اند و این امر به مخاطب گرامی واگذار شده است.


'شهر رویایی پدیده'،  با طراحی شركت  انگلیسی 'اتكینز'  
 
 


این پروژه به مساحت 56 هكتار با زیربنای یك میلیون و 200 هزار متر مربع و با پیشرفت فیزیكی 40 درصد در حال انجام است و در مدت دو سال و نیم به بهره برداری خواهد رسید.     
مجموعه ای با عنوان 'شهر رویایی پدیده'،  که مدعی بزرگ ترین مركز توریستی كشور است در مجاورت كلانشهر مشهد و با اعتباری قریب به 20 هزار میلیارد ریال و در زمینی به وسعت 50 هكتار، با کاربری های 'مجتمع بزرگ فرهنگی، باغ گل و نمایشگاه دائمی گل و گیاه، هتل پنج ستاره، مجتمع مسكونی، شهربازی سر پوشیده، پارك آبی، مركز بزرگ خرید و مجتمع اداری”  است.
این مجموعه، در خرداد ماه سال 1390 با حضوراستاندار خراسان رضوی،نماینده مردم طرقبه و شاندیز در مجلس شورای اسلامی و رییس وقت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری كشورآغاز شد و بناست همزمان با میلاد حضرت رضا (ع) در مهرماه سال 92 به بهره برداری برسد.
بنا بر ادعای طراحان آن، حجم هندسی بزرگ ترین مركز توریستی كشور واقع در منطقه شاندیز از دور نماد عدد هشت فارسی است. و عملیات احداث آن در مدت زمان 888 روز پیش بینی شده است.
بنا بر اذعان مدیران این پروژه، طراح و مشاور پروژه شهر رویایی پدیده یك شركت  انگلیس 'اتكینز'  است كه هم اكنون بالغ بر 60 دفتر در سطح جهان دارد.
معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان میراث ‌فرهنگی، صنایع‌ دستی و گردشگری در دیدار با جمعی از سرمایه‌گذاران و مدیران پروژه 'مركز تعطیلات، سرگرمی و خرید شاندیز گفته است؛ پروژه‌های سرمایه‌گذاری در حوزه گردشگری و تامین زیرساخت‌های آن به طور همه ‌جانبه مورد حمایت دولت و سازمان میراث ‌فرهنگی، صنایع‌ دستی و گردشگری قرار خواهد گرفت.
وی همچنین گفته است: امیدوارم روزی برسد كه در این مركز همایش‌ های بزرگ بین‌المللی برگزار شده و سفرا و وزرای كشورهای خارجی در آن حضور یابند و از نزدیك شاهد قابلیت ‌های گردشگری ایران و مشهد مقدس باشند.
 درباره این پروژه و  شركت انگلیسی "اتكینز" بزودی در گزارشی مفصل و مستند بیشتر خواهیم گفت.

پروژه شهر تمدن ها



پروژه شهر تمدن ها، که بعد از گذشت دو سال از کلنگ زنی ، عملیات ساخت پروژه شهر تمدن ها  آغاز شده است.
 
پروژه بین‌المللی شهر تمدن‌ها با 120المان بین‌المللی در مقیاس‌های یک پنجم تا یک پانزدهم و به مدت سه سال در منطقه داغستان طرقبه اجرا می‌شود. این پروژه قرار است با سرمایه‌گذاری یک شرکت سرمایه‌گذاری چینی به نام هانلنگ " Hanlong و مشارکت طرف ایرانی با توجه به شرایط خاص و جذابیت‌های بالای گردشگری شهر مشهد ایجاد شود.

 

شهر تمدن‌ها در زمینی به مساحت 120هکتار و در دو فاز با مجموع 3000میلیارد ریال اعتبار ساخته می‌شود که 40 درصد از سرمایه مورد نیاز این پروژه توسط شرکت ایرانی و 60درصد بقیه توسط طرف چینی تامین خواهد شد. 

در شهر تمدن‌ها، برج ایفل در مقیاس یک دوم با کارکرد فرهنگی و دیدگاهی،  موزه لوور به عنوان گالری، اهرام ثلاثه مصر با کارکرد موزه، خیابان شانزه‌لیزه پاریس به عنوان محل فروشگاه‌های کوچک، بخشی از کاخ ورسای و کاخ گلستان به عنوان تالار عروسی بازسازی و ساخته می‌شود.
 

در این طرح، برج پیزا با همان ساختار کج هم در مقیاس یک دوم ساخته می‌شود که شش طبقه پایینی آن به عنوان رستوان و دو طبقه هم به عنوان چشم انداز کاربرد خواهد داشت. مسجد ابن تولون و چند مجموعه دیگر هم با مقیاس واقعی با کاربرد فرهنگی و نمازخانه و مانند آن در این شهر احداث می‌شود 

اتوپیا ، بزرگترين نمايشگاه خودرو در خاورميانه

 
اين پروژه با سرمايه گذاري 2.400.000.000 ريال در  زميني به مساحت 250.000 متر مربع ساخته مي شود .شهردار شانديز، طراحي این نمایشگاه را منحصر به فرد دانسته است.

مجموعه تجاری - تفریحی پاسارگاد

مجموعه تجاری - تفریحی پاسارگاد شاندیز در زمینی به مساحت 26000 مترمربع در مجاورت محور گردشگری شاندیز و کوهستان های منطقه غربی مشهد واقع شده است. زیربنای این مجموعه حدودا 110000 مترمربع و شامل عملکردهای اصلی تجاری ، تفریحی و پارکینگ می باشد.

 
این مجموعه با پیش بینی سه بخش اصلی مشتمل بر فضاهای باز شهری در بیرون ( پلازای شهر) ، مجموعه ورودی و فضای باز داخلی (آتریوم – حیاط سرپوشیده و یا غیر سرپوشیده) را در ساختار اصلی مجموعه اجتناب ناپذیر می سازد.

 

ساختار اصلی درون مجموعه ، با توجه به مشخصه های اصلی مجموعه های تجاری ، رفاهی و تفریحی مشابه در سطح جهان که عمدتا متکی بر فضای باز مرکزی (آتریوم) و فضاهای بازخطی به صورت یک یا چند حلقه منتهی به آتریوم ها می باشد، شکل گرفته است.
 
بنا به ادعای طراحان این مجموعه ، این بنا با دو رویکرد برونگرا و درونگرا حاصل شده است که به زودی با انتخاب یکی از این دو طرح، عملیات احداث توسط شرکت توسعه انبوه سازی پاسارگاد آغاز می شود.


شهربازی سرپوشیده کوهستان پارک شادی

 
اين شهربازی که در برآورد اوليه، پنج سال زمان و 10 هزار ميليارد ريال سرمايه‏ گذاري را دربر خواهند داشتY با سرمايه ‏اي بيش از 120 ميليارد تومان در زميني به وسعت 4 هکتار (40000متر مربع ) در يکي از بهترين نقاط شهر مشهد،  در کنار کوهستان پارک شادی در حال احداث است.
مسئولان پروژه افتخار می کنند که، این شهربازی قابل مقايسه با بزرگ‏ترين شهربازي‏هاي دنيا مانند کانادا، ژاپن، آمريکا، فرانسه و دبي است.

مجتمع تجاری اداری سپهر کوهسنگی

 
مجتمع تجاری اداری سپهر کوهسنگی، که محل اجرا خیابان کوهسنگی- نبش کوهسنگی 12، در مساحت زيربناي كل 15,162 مترمربع، با كاربري مسکونی،تجاری، اداری و میزان پیشرفت فیزیکی 40 درصد می باشد.


پروژه عظیم تجاری اکسون AXON

 
  پروژه عظیم تجاری اکسون، در میدان 17 شهریور 35 متری دانش شرقی و به مساحت 5150 مترمربع و زیربنایی به مساحت 80000 مترمربع در 16 طبقه در دست احداث می باشد که کاربری آن، تلفیقی از واحدهای تجاری ، انبار تجاری و پارکینگ بوده، فاصله بسیار کوتاه تا حرم مطهر امام رضا(ع) 1200 متر  دارد و از نمای آلومینیوم کامپوزیت ، سنگ و نیز شیشه در آن استفاده شده است.
 

ورزشگاه ثامن الائمه


 
 
ورزشگاه ثامن الائمه مشهد که 70هزار نفری خواهد بود؛ به علت نداشتن تیم در لیگ برتر به تعویق افتاده است و از قرار معلوم، این ورزشگاه حداقل تا پایان دولت دهم تکمیل نخواهد شد.


هايپرماركت بزرگ پرسون در مجتمع تجاری و تفریحی وصال

 
هایپر مارکت پرسون، واقع در مجتمع تجاری تفریحی وصال با مساحتی قریب به ۶۰۰۰ مترمربع آغاز به کار نموده است.



مجموعه شهری هشت آباد

   
مجموعه هشت آباد دارای مساحتی به وسعت تقریبی 5 هکتار می باشد.
این محدوده مشتمل برهمجواری کاربی تجاری-اداری در حاشیه خیابان توحید (جنوب) با زیربنای حدود 15500 متر مربع ، کاربری بازار روز (هایپر مارکت) در حاشیه خیابان جهان بخش (شمال) با زیربنایی حدود 16500متر مربع ، پارکینگ عمومی (250 دستگاه) و پایانه اتوبوس در حاشیه میدان شهدا (شرق) با زیربنای حدود 10600متر مربع ، پارک شهت آباد به وسعت 16500متر مربع و هتل پنج ستاره نرگس یک در 37طبقه با زیربنای 108000 متر مربع و170متر ارتفاع در نظر گرفته شده است.


هتل مدرن و پنج ستاره درویش

 
پروژه ساخت هتل مجلل درویشی در سال 1386 و در مجاورت بارگاه ملکوتی امام علی ابن موسی الرضا (ع) و با بیست و پنج طبقه ، مرتفع ترین مرکز اقامتی و تنها هتل آتریوم شرق کشور می باشد . هتل پنج ستاره ممتاز درویشی در حاشیه خیابان امام رضا (ع) که اصلی ترین خیابان منتهی به حرم مطهر است و با فاصله حدود یک کیلومتر از آن قرار دارد.
این هتل دارای، اتاق دوبلکس چین براساس معماری کهن شاهانه چین ، اتاق دوبلکس هند  با طراحی شاهانه برگرفته از معماری اصیل هندوستان، اتاق روم باستان  با طراحی سوئیت بر گرفته از معماری روم باستان،  اتاق دوبلکس ایران باستان ، برگرفته از زندگی شاهانه به سبک پادشاهان هخامنشی ، اتاق دوبلکس عرب، براساس معماری شاهانه عربی و  اتاق دوبلکس مصر با معماری برگرفته از مصر باستان ، می باشد.

پروژه مجتمع تجاری-تفریحی آفتاب طرقبه

 
پروژه مجتمع تجاری-تفریحی آفتاب طرقبه، دارای ۱۰۰۰۰ متر مربع عرصه و ۲۷۰۰۰ متر مربع اعیان و دارای مجوز هتل آپارتمان از اداره کل میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی است.
  
توسعه سرزمین موج های آبی

 
سرزمین موج های آبی در زمینی به وسعت حدودا 8000 متر و زیربنای حدودا 23000 متر مربع بزرگترین پارک آبی در ایران و یکی از بزرگترین پارک آبی های آسیا می باشد.
زمان پیش بینی شده برای ساخت یک سال و هزینه حدود 125 میلیارد ریال در نظر گرفته شده است. تا پایان امسال به بهره برداری میرسد.

دهکده شادی و سلامت طرقبه

 

دهکده شادی و سلامت طرقبه با وسعت حدود 12 هکتار در مسیر گردشگری طرقبه – نقندر، و  با ايجاد هتل، مراکز خدماتي و گردشگري و تاسيسات درماني و با مشارکت موسسه توسعه گردشگری سازمان همیاری شهرداری‌های استان، شهرداری طرقبه و بخش خصوصی به زودی عملیات اجرایی آن آغاز خواهد شد.

موزه‌ی خراسان

موزه‌ی بزرگ خراسان رضوی به وسعت تقريبي 4 هزار و 900متر مربع، (که تحت نظارت اداره کل موزه‌ها و اموال منقول تاریخی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور می باشد)  تا تیرماه 1392 افتتاح می‌شود.  به‌دلیل ملی بودن چنین پروژه‌هایی، اعتبار آن‌ها نیز باید از محل اعتبارات ملی تامین شود.

 
نزديك به 7 سال از آغاز احداث موزه بزرگ خراسان مي‌گذرد؛ پروژه بزرگي كه عمليات احداث آن از سال 84 آغاز شده و قرار بود در سال 88 به پايان برسد، اما تاكنون چند شركت كار اجراي آن را بر عهده گرفته‌اند و در نيمه‌راه آن را رها كرده‌اند.

ساختمان تالار شهر در میدان شهدای مشهد
 

تالار شهر با زیربنای حدود 18.000 مترمربع که در تیر 92 بهره برداری می شود و شاخص ترین و بلند ترین ساختمان داخل میدان بوده که بنابر ادعای طراحان آن، نماد اصلی ارتباطات اجتماعی و مردمی است.  

مجتمع تجاری سرزمین زیبای پارسه


 

این مجموعه که واقع در طرقبه بلوار امام خمینی ، جنب آتش نشانی است،  با 25000  متر مربع عرصه و 65000 متر مربع اعیان. 400 واحد تجاری و سالن های ورزشی ، بولینگ و بیلیارد و سینما و نمایشگاه دائمی , … می باشد.

 
 پروژه مشارکتی یاقوت مصلی


  
سرزمین موج های خروشان ؛ بزرگترین پارک آبی ایران

 
سرزمین موج های خروشان به وسعت 60 هزار مترمربع در کیلومتر 2 جاده شاندیز توسط بخش خصوصی با هزینه ای بالغ بر 130 میلیارد تومان در حال ساخت هست.

مجتمع تجاری اقامتی پارسیان

 
پروژه تجاری - اقامتی پارسیان در خیابان امام خمینی(ره)، خیابان پاسداران واقع شده و در زمینی به مساحت  12011 مترمربع و زیربنای 101200  مترمربع در پانزده طبقه احداث خواهد شد.  نمای خارجی پروژه تلفیقی از سنگ گرانیت با ورقهای كامپوزیت و شیشه خواهد بود.

پروژه بزرگ تجارتی اقامتی درمانی حضرت آیت الله بروجردی
 

 
این پروژه در خیابان نواب صفوی با فاصله 100 متری حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در زمینی به مساحت حدود 8000 متر مربع و در 10 طبقه احداث می گردد.



مجتمع تجاری و توریستی ویلاژتوریست

 

مجتمع تجاری و توریستی ویلاژتوریست با پیشرفت 95 درصدی در ساخت، در قلب مهمترین موقعیت اقتصادی و گردشگری شهر مقدس مشهد و در انتهای بلوار وکیل آباد، ابتدای جاده ییلاقی طرقبه قرار گرفته است.

برج چند منظوره دانشگاه

 
برج چند منظوره دانشگاه در 33 طبقه، در خیابان دانشگاه، و در جنب برج آلتون، در حال ساخت است .
 
طراحان آن مدعی هستند که،  اين پروژه شامل توجه به عناصر به كار رفته در معماري سنتي ايراني، ايجاد تراس هاي سبز در طبقات و تفكيك مناسب عملكردها با توجه به محدوديتهاي زمين مي باشد.

برج های تجاری ، اداری مرمر و سلمان

 
برج های تجاری ، اداری مرمر و سلمان با پیشرفت هشتاد درصدی هم اکنون در حال اجرای نما هستند.

 
مجتمع اقامتي گردشگري و رستوران¬ هاي كشتي روياي شانديز

 
مجتمع اقامتي گردشگري و رستوران هاي كشتي روياي شانديز در زميني  به مساحت 10.37۸ متر مربع و با سرمايه اي بالغ 400میلیارد ريال درحال احداث مي باشد . معماري نماي بيروني و داخلي اين پروژه الهام گرفته از كشتي كروز مي باشد .  زير بنا كل مجموعه  24.900 متر مربع در ده طبقه پيش بيني شده است.

سه پروژه ميلاد، شمس و توس

 
 پروژه هاي ميلاد، شمس و توس که در تا پايان سال جاری افتتاح خواهند شد؛ در زميني به مساحت 8940 مترمربع با كاربري هاي اداري-تجاري در حال احداث است كه ساختمان پروژه ميلاد در مجاورت مدرسه علميه فاضل قایني و در ابتداي خيابان توحيد با زیربنایی حدود 2600 متر مربع در 5 طبقه احداث می شود.
ساختمان هاي میلاد، امين و شمس از طريق پل هاي هوايي و تونل زيرگذر پياده ، خيابان صاحب الزمان و عرصه ميدان شهدا را به هم متصل می کند.


منطقه نمونه گردشگری سپاد


 
پارک موضوعی عصر جدید که بنا بر اذعان مسولین پروژه، در چهل هکتار مانند پارک‌هاي موضوعي ژاپن و کره جنوبي ساخته شده است.
منطقه نمونه گردشگری سپاد، ب اطراحی مهندسین مشاور داخلی وخارجی که دراردیبهشت ماه 1386 به تصویب هیئت دولت رسید و طرح جامع و کلیات طرح تفضیلیاین منطقه تهیه و به تصویب شورای گردشگری استان و کمیسیون ماده پنج شورایعالی و معماری شهرسازی مشهد رسیده است؛ در حال حاضر مهم ترين و بزرگترين پروژه عمراني و ساختماني شركت سپاد طرح منطقه نمونه گردشگری سپاد با مساحت تقريبي 160 هكتار و با زيربنای حدود 000 600 1 مترمربع ميباشد.

 
مجتمع تجاری الماس شرق یکی از پروژه های ساخته شده در منطقه نمونه گردشگری سپاد میباشد و تعدادی پروژه از جمله مجتمع تجاری وصال ، برج های اداری تجاری ملل و مجتمع تفریحی و موضوعی سپاد نیز در این منطقه در دست ساخت می باشد.  

پروژه تجاری و اداری برج آبشار

 
پروژه تجاری و اداری برج آبشار، دارای 14 طبقه، در متراژ حدود ده هزار مترمربع زیربنا شامل هایپرمارکت، واحدهای اداری و مدیریتی، کافی شاپ و فست فود، در حال اجراست. 

پارکینگ طبقاتی آسمان

 
مدیران پروژه پارکینگ طبقاتی آسمان واقع خیابان هفده شهریور شهر مشهد که در عید فطر امسال افتتاح شد معتقدند پارکینگ آسمان با گنجایش بیش از 1500 خودرو بزرگترین پارکینگ طبقاتی ایران است.

برج مسکونی رز آرمیتاژ
 
 
 
برج مسکونی رز آرمیتاژ در زمینی به مساحت 1615 متر مربع واقع در بلوار صارمی مشهد (بین میدان هنرستان و گلشن 5) در حال احداث می باشد . این برج مشتمل بر 29 واحد در بیش از 14 طبقات است .
 

هتل پنج ستاره "هشت باغ " مشهد

پروژه هتل پنج ستاره هشت باغ مشهد در ابتدای یک از سه بلوار اصلی منتهی به حرم قرار گرفته است.
در حالی که این بنا کاملا مدرن بوده و شباهت خاصی به کارهای معمار صهیونیست، موشه صفدی دارد، طراحان آن مدعی هستند که، در ساختار بنا از نقوش تزیینی خط معقلی به کار رفته در صحن حرم الهام گرفته شده است که مقیاس آن به طور اغراق آمیزی بزرگ شده و به صورت تعبیری انتزاعی به کار برده شد تا از حضور نمادین پروژه در احترام به حرم مطهر اجتناب شود. ضریح و تعبیرهای آن که توسط هنرمندان ایرانی معاصر انجام شده، الهام بخش نمای پروژه شد تا احساس حضور در یک مکان مذهبی مورد تاکید قرار گرفته شود.



 
 
سيرک دائمي مشهد

 
سيرک دائمي مشهد، «سيرک ملل»، در منطقه‌ي نمونه‌ي بين‎المللي گردشگري "سپاد"، در زميني به وسعت ‌٢٠هزار مترمربع، ظرفيت ‌١٢٠٠ نفر و با اعتباري حدود ‌٥ / ‌١ ميليارد تومان توسط بخش خصوصي ساخته شده است.
اين مجموعه، بزرگ‌ترين استاديوم تفريحي ايران ناميده مي‌شود.

منطقه گردشگری و اقامتی اخلمد

 
فاز نخست منطقه گردشگری اخلمد اخلمد با واقع شدن در مسیر جاده مشهد ـ قوچان و داشتن فاصله‌ای 65 کیلومتری با مشهد،  در زمینی به مساحت 45  هکتار با خرید اراضی و برآورد ریالی این پروژه ملی رقمی افزون بر 940 میلیارد ریال در نظر گرفته شده است.


سینمای شهید سید ابراهیم اصغر زاده

 
سینمای شهید سید ابراهیم اصغر زاده، مجهزترین سینمای کشور، در مجتمع فرهنگی امام رضا (ع) مشهد واقع در پارک ملت با زیربنای 850 متر مربع و ظرفیت 445 صندلی و  هشت میلیارد و 500 میلیون ریال هزینه؛ با حضور سید محمد حسینی؛ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مشهد افتتاح شده است.
 


افتتاح پروژه ی بزرگ 17 شهریور

 
این پروژه ی بزرگ و 18 طبقه، که متعلق به شهرداری مشهد بوده ، بزرگترین پارکینگ طبقاتی کشور محسوب می گردد و شامل 2100 فضای پارکینگ , مرکز تجاری , شهربازی بزرگ و... بوده و با مشارکت بخش خصوصی و در میدان 17 شهریور ساخته شده و به بهره بزداری رسیده است.


مجتمع تجاری ، توریستی و اقامتی مهر ایرانیان

 

مجتمع تجاری ، توریستی و اقامتی مهر ایرانیان، با تعداد طبقات25  طبقه در حال ساخت است.



مركز بین المللی مالي و اقتصادی مشهد

 

این مرکز در هشت بلوک به صورت زیر در حال ساخت هست:
بلوك A:پاركينگ در زير فضاي سبز لچكي اطراف ميدان
بلوك B: ساختمان تجاري
بلوك C: ساختمان اداري جديد و سالن‌هاي همايش
بلوك D: پاركينگ اختصاصي مجموعه (زير سطح زمين) + سالن‌هاي همايش (فرهنگي)
بلوك E:اداري،  اقامتي، رستوران و مركز داده‌ها
بلوك F: تجاري - پاركينگ
بلوكG: مجموعة ورزشي
 


برج باران 2
 

مجموعه مسكوني نيايش

 
زمين طرح مجموعه مسكوني نيايش درضلع شمال شرقي محدوده اراضي كوهسنگي قرارگرفته و مساحت تقريبي اين اراضي 22181 مترمربع و زيربناي كل پروژه 56580مترمربع مي‌باشد .

پروژه تجاری گردشگری ویلاژتوریست

 
پروژه تجاری گردشگری ویلاژتوریست در یکی از مهمترین موقعیت اقتصادی و گردشگری شهر مقدس مشهد و در انتهای بلوار وکیل آباد، ابتدای جاده ییلاقی طرقبه قرار گرفته و مجموعاً در 8 طبقه با زیر بنای 40000 مترمربع  در مشهد درحال احداث و آماده بهره برداری می باشد .
 

برج ۴۰ طبقه تجاری - اداری و مسکونی قصر آسمان مشهد
 

 
مجتمع تجاری - اداری - مسکونی قصر آسمان در مشهد مقدس، بلوار جانباز شهر مشهد واقع شده است که فاز اول این پروژه، برج تجاری اداری و مسکونی در ۴۰ طبقه و ۱۸۵ متر ارتفاع سازه برج است و  فاز دوم آن 2 برج مسکونی ۳۵ طبقه  و ۱ برج اداری ۲۵ طبقه می باشد.


مجتمع اداري ، تجاري و اقامتي آرمان
 
 




 
اين پروژه در شهر مقدس مشهد محور و حاشيه اصلي خيابان نواب صفوي جنب بازار عدالت و در تعداد طبقات16 طبقه و زمینی به مساحت 11590 متر مربع و زیر بنای بالغ بر 78049 متر مربع در حال ساخت است.
 

برج بين الملل تجاري ، مسکوني امام رضا (ع)
 
 
 
اين پروژه يکي از بلندترين ساختمان هاي شهر مقدس مشهد (20 طبقه)  در زمینی به مساحت 2600 متر مربع و با طراحي پست مدرن در نزديکي بارگاه ملکوتي امام هشتم(ع) که داراي چشم انداز و دسترسي با حداقل فاصله از حرم مطهر می باشد.


طرح مونوريل در خيابان‌هاي منتهي به حرم رضوي

 
اجراي طرح مونوريل در خيابان‌هاي منتهي به حرم رضوی ، که سیمای شهری مشهد را دگرگون خواهد کرد؛ با حمایت كميسيون حمل و نقل شوراي شهر مشهد در نهاد مطالعاتي آن در حال بررسي است كه تا پايان سال و با اتمام طرح مطالعاتي زمينه اجرايي شدن اين طرح فراهم مي‌شود.

 مجتمع تجاری اقامتی امید 1
 
 

 مجتمع تجاری اقامتی امید1 در زمینی به مساحت 4570 متر مربع و زیربنای 43712 متر مربع و تعداد طبقات ۱۳ طبقه در نبش خیابان شیرازی و شارستان رضوی واقع گشته است.


 

 برج قصر طلایی مشهد
 

هتل بین المللی و ۵ ستاره قصر طلایی با بیش از صد میلیارد تومان هزینه در شهر مشهد افتتاح شده به گونه ای که معماری کاخ سفید و کنگره ی امریکا در این طرح بزرگ پیاده شده است
 


دانلود مداحی های مرحوم سید جواد ذاکر

http://madahan.com/uploads/1324803390_zaker.jpg


فراخوان سوگواره ی عکس حسینیه اعظم

اولین سوگواره عکس حسینیه اعظم زنجان با هدف به تصویر کشیدن ابعاد حماسی، عاطفی، عرفانی و اجتماعی عزاداری مسجد حسینیه اعظم زنجان برگزار می‌شود. روابط عمومی  حسینه اعظم زنجان با انتشار فراخوانی  از عموم عکاسان کشور برای شرکت در این سوگواره دعوت کرد تا عکس‌های خود را در موضوعات عزاداری در مسجد حسینیه اعظم زنجان، دسته عظیم عزاداری مسجد حسینیه اعظم زنجان، قربانگاه مسجد حسینیه اعظم زنجان، نذورات مسجد حسینیه اعظم زنجان، رخدادهای پیرامون مسجد حسینیه اعظم زنجان و تجلی نمادها و نشانه‌های شور و شعور حسینی در عزاداری مسجد حسینیه اعظم زنجان به دبیرخانه جشنواره ارسال دارند. alt
در این فراخوان آمده است آخرین مهلت دریافت آثار 13 دی ماه، انتخاب و داوری عکس‌ها 22 دی ماه، اطلاع‌رسانی عکس‌های پذیرفته شده 30 دی ماه و افتتاح نمایشگاه و مراسم اهدای جوایز بهمن‌ماه سال جاری خواهد بود.
پس از اتمام مراحل انتخاب و داوری در مجموع پنجاه عکس برای نمایشگاه پذیرفته خواهند شد که از این میان به پنج اثر برگزیده کمک هزینه سفر به عتبات عالیات به همراه لوح تقدیر و تندیس یادبود سوگواره اهدا خواهد شد.
عکاسانی که قصد عکاسی از دسته عزاداری حسینیه اعظم زنجان در روز هشتم محرم را دارند حداکثر تا ساعت 20 روز پنجشنبه دوم آذرماه 91 مهلت دارند به پایگاه اطلاع‌رسانی حسینیه اعظم زنجان به آدرس:   مراجعه و برای دریافت کارت ویژه عکاسی از مراسم ثبت نام نمایند. جهت شرکت در سوگواره
کلیک نمایید.



رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران حج : نظام حاکم سوریه با مخالفان مسلح برخورد خواهد کرد/ تأکید


واقعيت مسئله سوريه اين است كه جبهه استكبار قصد دارد حلقه ي وصل زنجيره مقاومت در منطقه را كه در همسايگي رژيم غاصب صهيونيستي قرار دارد، نابود كند.

به گزارش مشرق، حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح امروز (دوشنبه) در ديدار مسئولان و دست اندركاران حج امسال، حج را يك واجب استثنايي دانستند و با تأكيد بر مسأله مهم وحدت در دنياي اسلام خاطرنشان كردند: در موسم حج، وحدت، عظمت و تكثر دنياي اسلام عينيت مي يابد كه بايد از اين ظرفيت به نحو شايسته اي استفاده كرد.

حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به اينكه فريضه حج تركيبي از عناصر "عبادت"، "تضرع" و "حضور سياسي و اجتماعي" است، خاطر نشان كردند: تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، دغدغه حجاج ايراني صرفا معطوف به انجام صحيح اعمال حج بود در حاليكه اين اجتماع بزرگ و استثنايي دربر گيرنده شاخص هاي مهم ديگري نظير تكثر و عظمت و وحدت است كه مي تواند حركت جديدي در راستاي انسان سازي، جامعه سازي و اتحاد اسلامي را شكل بدهد و اين نگاه متعالي بايد به حجاج غير ايراني نيز منتقل شود.

"اهميت وحدت شيعه و سني" نكته ديگري بود كه رهبر انقلاب مورد تأكيد قرار دادند.

ايشان با بيان اينكه اختلاف ميان شيعه و سني مسئله ي جديدي نيست و از گذشته نيز وجود داشته است، افزودند: اما در سالهاي اخير اين اختلافات بطور غير طبيعي افزايش يافته است كه نشان ميدهد تشديد اختلافات، به جامعه اسلامي تزريق و تحميل مي شود.



حضرت آيت الله خامنه اي صرف تأكيد بر وحدت و تفاهم ميان شيعه و سني را كافي ندانستند و تصريح كردند: برخي از اين اختلافات ناشي از توهمات و شبهات است كه اين تصورات نادرست بايد اصلاح شود و در عين حال منشأ بخش ديگري از اختلافات، رفتارهاي غلط است كه بايد اين موارد نيز به طور دقيق شناسايي و حل شود.

"گشودن گره هاي ذهني سياسي حجاج" نكته سومي بود كه رهبر انقلاب اسلامي خطاب به دست اندركاران حج مورد تأكيد قرار دادند.

ايشان از ناآرامي ها در سوريه بعنوان نمونه يكي از اين گره هاي ذهني ياد كردند و با بيان اينكه منطق جمهوري اسلامي در قضيه سوريه كاملا روشن است، افزودند: واقعيت مسئله سوريه اين است كه جبهه استكبار قصد دارد حلقه ي وصل زنجيره مقاومت در منطقه را كه در همسايگي رژيم غاصب صهيونيستي قرار دارد، نابود كند.

حضرت آيت الله خامنه اي، راه حل بحران سوريه را جلوگيري از تزريق سلاح به داخل اين كشور خواندند و تصريح كردند: چنانچه در هر كشوري، مخالفان از خارج آن كشور به سلاح مجهز شوند، بطور طبيعي، نظام حاكم نيز با آنها برخورد خواهد كرد.

ايشان افزودند: اگر مخالفان در سوريه دست از سلاح بردارند امكان مطالبه از دولت براي شنيدن نظرات مخالفان و اجازه دادن به آنها براي بيان مواضع خود وجود خواهد داشت.

رهبر انقلاب اسلامي در بخش ديگري از سخنان خود با تشكر از خدمات ارائه شده به حجاج و همچنين تأكيد بر تقويت روزافزون همكاري ميان دست اندركاران حج، خاطر نشان كردند: به هيچ حدي از پيشرفت در ارائه خدمات رفاهي و تبليغي به حجاج قانع نباشيد.

در ابتداي اين ديدار حجت الاسلام و المسلمين قاضي عسگر نماينده ولي فقيه و سرپرست حجاج ايراني در گزارشي مجموعه اقدامات بعثه ي مقام معظم رهبري در زمينه هاي فرهنگي، معنوي و بين المللي حج را بيان كرد.

در ادامه همچنين، حجت الاسلام و المسلمين سيداحمد موسوي رئيس سازمان حج و زيارت نيز گزارشي از عملكرد بخش اجرايي و عملياتي حج امسال و نحوه ي رسيدگي به كاروانهاي اعزامي ارائه كرد.

کلیپی زیبا از تصاویری کمتر دیده شده از مداح بیت امام

خدا رحمتش کند.عجب نفسی داشت مرحوم کوثری. این کلیپ محزون با چند قطعه از فیلمهای قدیمی ایشان تهیه شده است.شادی روحش صلوات.

دانلود

سفارش‌ شهید‌ همت‌ برای‌ عزاداری‌+ نامه

بسیار دلم می‌خواست بتوانم عاشورا را شهرضا باشم و عجیب علاقه به سینه‌ زدن و عزاداری در این روز بزرگ را داشتم ولی به علت اینکه در اینجا کسی نبود و در ضمن کار بسیار زیاد بود، لذا نتوانستم بیایم؛ به آقا بگویید به جای من هم سینه بزند.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، سردار خیبر «شهید محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر 27 محمدرسول الله(ص) متولد 12 فروردین 1334 در شهرضا است؛ وی از مهر 59 تا دی ماه 60  فرماندهی سپاه پاسداران پاوه را بر عهده داشت و عملیات‌های پیروزمندانه‌ای در زمینه پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزادسازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث انجام داد؛ سرانجام 17 اسفند 1362 در عملیات خیبر به شهادت رسید.
 
شهید همت که در آبان ماه 1359 در سنگر جهاد و مقاومت غرب کشور حضور داشت، طی نامه‌ای برای خانواده‌اش نوشت:
 
 

سلام بر عاشورا  میعادگاه عاشقان راه خدا
 
سلام بر حسین و یاران حسین
 
سلام بر زینب الگوی همیشه جاوید زنان مسلمان
 
سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم باد که همیشه برای من زحمت کشیده‌اند؛ باری بسیار دلم می‌خواست بتوانم عاشورا را شهرضا باشم و عجیب علاقه به سینه‌ زدن و عزاداری در این روز بزرگ را داشتم ولی به علت اینکه در اینجا کسی نبود و در ضمن کار بسیار زیاد بود، لذا نتوانستم بیایم به آقا بگویید به جای من هم سینه بزند.
 
من صحیح و سالمم و ان‌شاءالله در فرصتی دیگر که توانستم مرخصی بگیرم، به شهرضا سری می‌زنم؛ سلام مرا به همه فامیل و آشنایان برسانید خصوصاً به حبیب‌الله و همسرش، آقا منصور و همسرش و ننه جان عزیز.

 
همه شما را به خدا می‌سپارم شاد و سربلند باشید.
 حقیر و مخلص شما محمدابراهیم همت.

معرفی دشمنان اباعبدالله الحسین(ع)

از امروز تا روز عاشورا در هشت بخش به معرفی دشمنان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) خواهیم پرداخت. هر بخش، شامل زندگي‌نامه هشت تن از دشمنان سالار شهیدان و سرنوشت شوم آنهاست.
به گزارش مشرق، بخش نخست اين گزارش را امروز مي‌خوانید:

1 - ابن حوزه
عبدالله بن حوزه تمیمی، از هتاکان لشگر عمربن سعد در کربلا که مورد نفرین امام علیه السلام قرار گرفت. وی از قبیله بنی تمیم بود که نامش «ابن جوزه» در برخی نقل‌ها و «تیمی» هم آمده است.
روز عاشورا، آن زمان که لشگر بنی امیه به سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد، ابن حوزه، مقابل لشگر رفت و امام علیه السلام را چند بار با لحن بسیار تند و خشن صدا زد. حسین علیه السلام، در مرتبه آخر جلو آمد. و فرمود چه می خواهی؟ او گفت: ابشربالنار «بشارت باد ترا به آتش دوزخ»
امام علیه السلام فرمود: او کیست؟ گفتند: ابن حوزه تمیمی. آنحضرت گفت: دروغ گفتی من نزد پروردگارم می روم که مهربان است و شفاعتش پذیرفته؛
آنگاه حضرت، او را نفرین کرد و فرمود: خدایا او را به آتش دوزخ ببر.
ابن حوزه خشمگین شد و خواست اسبش را به طرف حضرت بجهاند که اسبش چموشی کرد. و او را از پشت خود انداخت، بطوری که پای چپش در رکاب بود و پای دیگرش واژگون که مسلم بن عوسجه یکی از اصحاب امام علیه السلام، بر وی تاخت و شمشیر به پای او زد و پایش از تن جدا شد. اسب همچنان می دوید و سر او را به هر سنگ و کلوخ و درختی کوبید تا مرد. و روحش به آتش دوزخ رفت.
سپس آن حیوان بر او بگردید و با سم آنقدر او را کوفت و پاره پاره کرد تا اینکه به جز دو پا چیزی از او نماند.


منابع:  
1- منتهی الامال   
2- نفس‌المهموم   
3- فرهنگ عاشورا

2 - ابوالجنوب کوفی
از عناصر خبیث و پلید لشگر عمربن سعد در کربلا که به امام حسین علیه السلام حمله کرد. نامش عبدالرحمن جعفی و القابش را، ابوالجنوب، ابوالخنوق و ابوالحتوف نیز گفته اند. او پهلوانی قوی و در شهر کوفه ساکن بود.
روز عاشورا سال 61 هـ.ق، جزو پیادگان لشگر عمر سعد و در کنار شمربن ذی الجوشن، صالح بن وهب یزنی، خولی و عده ای دیگر بود که با ترغیب و تحریص همدیگر، حسین بن علی علیه السلام را محاصره کردند. آنگاه که آنحضرت به میدان آمد و دشمن با تمام قوا به او حمله کرد. شمر به ابوالجنوب که کاملا به آلات جنگی مجهز بود گفت جلو برو به سراغش، گفت: «چرا خودت نمی روی؟ شمر به او گفت: با من اینگونه حرف می زنی و گستاخی می کنی؟ ابوالجنوب هم گفت: تو با من گستاخی می کنی؟ بعد به یکدیگر ناسزا گفتند و ابوالجنوب گفت: به خدا قسم؛ می خواهم اینک این نیزه را در چشم تو فرو کنم! شمر بازگشت و گفت: به خدا سوگند اگر بتوانم ترا به سزایت می رسانم. ابوالجنوب «لعنة الله علیه» با بقیه پیادگان نظام، به امام علیه السلام حمله کرده و محاصره اش نمودند و بعد به شهادت رساندند.


منابع:
1- نفس‌المهموم    
2- موسوعه الامام الحسین به نقل از: تاریخ طبری، انساب‌الاشاف، العبرات، محمودی و...



3 - ابوحرب سبیعی [سبیعی]
از مأموران و سواران لشگر عمر بن سعد.
نامش در مقاتل، عبدالله بن شهر، عبدالله بن سمیر، عبیدالله بن شمیر و عبدالله بن سخیر آمده است. مردی فاسق، لوده و شوخ و دلاور بود.
سعید بن قیس چند بار او را به خاطر جنایاتی که مرتکب شده بود در زندان حبس کرد. نقش او را در کربلا در شب عاشورا، به عنوان یک پاسبان از لشگر دشمن می بینیم که در اطراف خیمه های امام حسین علیه السلام و یارانش تجسس می کرد و با بقیه لشگر از دور و نزدیک مواظب بودند.
ضحاک بن عبدالله مشرقی روایت می کند که:
در شب عاشورا، امام علیه السلام و اصحابش تمام شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرع به درگاه الهی مشغول بودند، گروهی از سواره نظام عمربن سعد نگهبانی می دادند و از کنار خیمه ها می گذشتند و مراقب ما بودند، همینکه حسین علیه السلام آیه 172 (آل عمران) را تلاوت کرد که: «و لایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم ...؛ کسانی که کافر شدند خیال نکنند که مهلتی که به آنها می دهیم برایشان خوبست بلکه ... ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه... آیه 173؛ خداوند هرگز مؤمنان را به حال کنونی وانمی گذارد، بلکه می خواهد پاکان را از ناپاکان جدا کند»، یکی از سواران لشگر دشمن که پاسبانی می کرد آیه را شنید و گفت: قسم به پروردگار کعبه که ما همان پاکان هستیم که از شما جدا شده ایم. ضحاک می گوید من او را شناختم، به «بریر بن خضیر» گفتم او را می شناسی؟ گفت: نه! گفتم (ابوحرب سبیعی عبدالله بن شهر) مردی لوده و هم دلاور است و بریر به او گفت: ای فاسق تو فکر می کنی که خدا ترا جزو پاکیزگان قرار داده است؟ ابا حرب گفت: تو کیستی؟ گفت: «بریربن خضیر» گفت: ای «بریر»، بر من سخت است که تو هلاک شوی؟ والله که هلاک شوی»
بریر گفت: ای اباحرب، آیا می توانی از گناهان بزرگی که مرتکب شده ای توبه کنی و به سوی خدا بازگردی؟ به خدا سوگند که ما پاکان هستیم و شما همگی پلید می باشید. ابوحرب گفت: «من هم به درستی حرف تو شهادت و گواهی می دهم». من گفتم: آیا این معرفت به حال تو سودی ندارد؟ گفت: قربانت بروم پس چه کسی ندیم یزید بن عذره ی عنزی از عنز بن وائل باشد او اکنون با من است. بریر به او گفت: خدا رأی تو را زشت گرداند که تو مردی سفیه و نادانی، و بازگشت. او نیز برفت. پاسبان ما آن شب، عروة بن قیس احمسی بود و سواران وی را سپرده بودند.


منابع:
موسوعة‌الامام الحسین به نقل از: تاریخ طبری، نفس‌المهموم، ترجمه ارشاد رسولی محلاتی، ناسخ‌التواریخ، مقتل الحسین مقرم



4 - ابو مرهم ازدی
از لشگریان عمر بن سعد و قاتل محمد فرزند مسلم بن عقیل.
مادر محمد کنیزی بود و پدرش حضرت مسلم که قبل از نهضت کربلا قیام کرد و با بی وفایی کوفیان روبرو شد و سپس دستگیر و به شهادت رسید.
در روز دهم محرم سال 61 هـ.ق که حسین بن علی علیه السلام با یزیدیان به جنگ پرداخت پس از اینکه عده ای از یارانش شهید شدند، بنی هاشم به صحنه آمدند. امام محمدباقر علیه السلام و برخی از مورخین گفته اند که:
بعد از شهادت عبدالله بن مسلم، فرزندان ابوطالب دسته جمعی به لشگر دشمن حمله کردند. حضرت سیدالشهداء علیه السلام که چنین دید، به ایشان فریاد زد: صبرا علی الموت یا بنی عمومتی ... ای عموزادگان من، صبر و مقاومت پیشه خود سازید و ...
هنوز از میدان برنگشته بود که در این حمله، محمد بن مسلم از بین آنها به زمین افتاد و به دست «ابومرهم ازدی» و «لقیط بن ایاس جهنی»، به شهادت رسید. ابن شهرآشوب، نام او را (ابومریم الازدی) و مجلسی در «جلاءالعیون» ابوجرهم اسدی گفته اند.


منابع:
1- منتهی‌الامال   
2- ابصار العین   
3- موسوعة‌‌الامام الحسین به نقل از: مقاتل الطالبین، اسرارالشهادة، بحارالانوار مجلسی



5 - اخنس بن مرثد حضرمی
از عناصر خبیث در لشکر عمر بن سعد در کربلا که عمامه امام حسین علیه السلام را ربود و جنایات دیگری نیز مرتکب شد.
نامش را (احبش بن مرثد بن علقمه حضرمی، احبش بن یزید، اخنس بن مرید)، هم گفته اند.
روز عاشورا سال 61 هـ.ق، بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام، لشگر کوفه به جهت غارت لباس های او، بر جسد مقدسش روی آوردند که «اخنس» ملعون عمامه آن حضرت را برداشت و به سرش بست. او بعدا به مرض «جذام» مبتلا شد اگرچه به روایتی، «جابربن یزید ازدی»، به این جنایت متهم است ولی اکثر مورخین، همین «اخنس» را سارق عمامه امام علیه السلام می دانند.
دیگر از جنایات او این که: چون امام حسین علیه السلام شهید شد، عمربن سعد (لعنه الله علیه) در بین لشگریانش ندا داد که: کیست که داوطلب شود تا بر بدن حسین با اسب بتازد؟ آن ملعون با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند.
اخنس آمد و با 9 نفر دیگر با اسب بر بدن آنحضرت تاختند و استخوان سینه و پشت و پهلوی مبارکش را شکستند. و بعدا نزد عبیدالله بن زیاد رفته و جایزه اندکی گرفتند. ابوعمرو زاهد می گوید: وقتی نسب آنها را دیدیم همگی حرامزاده بودند.

سرانجام شوم زندگی او:
به نقل از کتاب «نفس المهموم» و ناسخ التواریخ: مختار ثقفی در زمان قیام خودش به خونخواهی شهداء کربلا، نخست همین جماعت را آورد و دست ها و پاهایشان را با میخ های آهنین بر زمین بست و دستور داد تا با اسب های تازه نعل، آنقدر بر بدن پلیدشان تاختند تا گوشت و پوست و استخوانشان در هم کوبیده شده و هلاک گشتند.
در تاریخ طبری روایتی است که اخنس بعد از این جنایاتش، در جنگی ایستاده بود که تیری ناشناس به او خورد و قلبش شکافت و مرد. (لعنة الله علیه)


منابع:
1- نفس‌المهموم   
2- تاریخ طبری   
3- موسوعة الامام الحسین به نقل از: لهوف، الدمعة الساکبه، اعیان الشیعه، مناقب- ابن شهرآشوب   
4- بحارالانوار



6- ارزق [ازرق] بن حارث
از فرماندهان و پیروان عمربن سعد در کربلا. نام او را "ازرق بن حرب الصیداوی" نیز گویند. جنایتکاری که مانع یاری رساندن قبیله «بنی اسد» برای حسین بن علی علیه السلام شد.
چند روز قبل از عاشورای سال 61 هـ.ق در حماسه حسینی، آن زمانی که عبیدالله بن زیاد گروه گروه لشگری از دشمن به جنگ با حسین بن علی (ع) میفرستاد، حبیب بن مظاهر اسدی یکی از یاران آنحضرت که از قبیله بنی اسد بود، اجازه گرفت تا مردم آن قبیله را که در آن نزدیکی بودند به یاری طلبد. امام (ع) موافقت نمود!
حبیب بن مظاهر در دل شب نزد آنها رفت و گفت: آمده ام تا شما را به یاری پسر دختر پیغمبر خدا دعوت کنم. او را تنها نگذارید و یاریش کنید، عمربن سعد با لشگر بسیاری او را محاصره کرده است. چون مردان بنی اسد او را شناختند، هر یک بر دیگری سبقت گرفتند و اعلام آمادگی کردند بطوریکه 90 مرد جنگی بپاخاستند و با حبیب به قصد یاری حسین علیه السلام خارج شدند در این میان یک نفر منافق و جاسوس، خبر را به عمربن سعد رسانده و او بلافاصله ازرق، فرمانده خودش را با 400 نفر سوار به مقابله با بنی اسد فرستاد.
ازرق با سوارانش، در کنار رود فرات به آنها رسیده و راه را بر آنها گرفتند. در حالی که با امام علیه اسلام فاصله بسیار کمی داشتند، لذا جنگ سختی درگرفت و با هم به شدت برخورد کردند.
حبیب بر سر او فریاد زد: ای ازرق، وای بر تو. با ما چه کار داری. برای تو و برای ما اینکار شایسته نیست؛ بگذار دیگری غیر از تو، این شقاوت را بر گردن گیرد. ولی ازرق هیچ توجه نکرد و همچنان لشگرش را به ضرب و جنگ، تحریص و تحریک کرد. و از این رو مانع شد، تا آنها به یاری حسین بن علی (ع) و یارانش نیایند. و چون عده بنی اسد کم بود، نتوانستند مقاومت کنند و منهزم شده و به قبیله خود بازگشتند؛ و همان شب از جای خود کوچ کردند تا مبادا ابن سعد بر آنان شبانه حمله کند. حبیب بن مظاهر با زحمت و سختی تمام نزد امام بازگشت و جریان را گفت:
امام علیه السلام فرمود: لاحول و لا قوة الا بالله.


منابع:
1- بحارالانوار ج 44 ص 386  
2- نفس‌المهموم   
3- موسوعة‌الامام الحسین به نقل از: اسرالشهادة دربندی، مقتل الحسین خوارزمی و بحرالعلوم



7 - اسحاق بن حیوه [حیاه] حضرمی
از جنایتکاران لشگر عمر بن سعد در کربلا که لباس امام حسین علیه السلام را سرقت و جنایات دیگری هم مرتکب شد. نام پدرش را حریه، یحیی و حویه، نیز گفته اند.
روز عاشورا، پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام، لشگر عمربن سعد به جهت غارت لباس های او بر جسد مقدسش حمله کردند. اسحاق بن حیوه، پیراهن آنحضرت را ربود و به سرقت برد و پوشید، در حالی که در آن پیراهن بیشتر از 110 سوراخ از تیر و نیزه و شمشیر بود. اگرچه این عدد را به اختلاف ذکر کرده اند.
اسحاق بعد از این قضیه به مرض پیسی مبتلا شد و موی سر و رویش ریخت. دیگر از جنایت این ملعون، آنکه وقتی امام حسین علیه السلام شهید شد، عمر بن سعد (لعنة الله علیه) در بین یارانش فریاد زد که: چه کسی داوطلب می شود که بر بدن حسین با اسب بتازد؟ او، (اسحاق حضرمی) با چند نفر دیگر حاضر بر اینکار شدند. آمد و با اسب خویش بر بدن امام علیه السلام تاخت، چندان که پشت و سینه آنحضرت درهم شکست؛ و بعد هم به اتفاق دیگر جانیان، نزد عبیدالله بن زیاد رفتند و جایزه اندکی از او گرفتند. ابوعمر زاهد می گوید: در نسب آنها دیدیم که همگی حرامزاده بودند.

سرانجام شوم زندگی او:
به نقل از «نفس المهموم»، مختار ثقفی در زمان خونخواهی شهداء کربلا، او و دوستانش را گرفت و دست و پایشان را به بندهای آهنین بست و دستور داد آنقدر اسب بر بدن آنها تاختند تا هلاک شدند.

منابع:
1- نفس‌المهموم   
2- تاریخ طبری   
3- لهوف   
4- الدمعه الساکبه (بهبهانی)   
5- اعیان الشیعه   
6- و به نقل بسیاری دیگر در موسوعه‌الامام الحسین (ع)   
7- منتهی‌الامال
8- فرهنگ عاشورا


8 - اسد بن مالک
از عناصر خبیث و قاتلین در کربلا، و سرسپردگان بنی امیه
نام او به گونه های مختلفی چون اسید بن مالک، و اسید بن مالک حضرمی، ذکر شده است. بعضی از مورخین چون «ابن شهرآشوب در مناقب» و سیدمحسن امین در «اعیان الشیعه» و قاضی نعمان او را شریک در قتل حضرت عبدالله فرزند مسلم بن عقیل (ع) با همدستی عمروبن صبیح صیداوی می دانند و در زیارت شهداء از ناحیه مقدسه امام زمان (ع) چنین آمده است:
السلام علی القتیل بن القتیل «عبدالله بن مسلم بن عقیل» و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد بن مالک، و امام زمان (ع)، او را لعنت کرده است.
اسید [اسد]، از جمله 10 نفری بود که بعد از شهادت حسین بن علی (ع)، بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند:
ما سینه حسین را درهم کوبیدیم بعد از آن که پشت او را لگدمال کردیم با اسبان قوی هیکل و تیزتاز!! (لعنة الله علیه)
ابن زیاد گفت: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ای امیر ما کسانی هستیم که نیکو خدمت کردیم. ابن زیاد وقعی بر ایشان نگذاشت و فرمان داد تا جایزه کمی به آنها دهند.
چون نسب این ده نفر را بررسی کردند، دیدند که همه حرامزاده و از اولاد زنا بودند.

سرانجام کار او:
زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام در سال 66 هـ.ق، قیام کرد، دستور داد دست و پای آنها را به میخ های آهنین بر زمین بکوبند و حکم داد تا بر بدن ایشان اسب تاختند تا هلاک شده و در زیر سم اسبان نابود گشتند. (ملهوف ص 182، بحارالانوار ج45 ص59)
قولی است مبنی بر اینکه او، همان اسید حضرمی (شوهر طوعه) کسی که در کوفه، حضرت مسلم بن عقیل (ع) را در خانه اش پناه داد و او (اسید حضرمی و به نقلی پسرش بلال) این خبر را به دارالاماره و حکومت وقت داد و مسلم (ع) دستگیر شد. اما ممکن است فقط یک تشابه اسمی باشد. «بهر حال منبع موثقی بر این قول یافت نشد.» آنچه مسلم است اینکه از قتله کربلا بوده و دست ناپاکش به خون پاکان آلوده گشته است.


منابع:
1- موسوعة الامام الحسین به نقل از: حدائق الوردیه، العبرات، و...   
2- نفس‌المهموم   
3- زیارت ناحیه مقدسه   
4- ترجمه ابصار العین

ادامه نوشته

در سایه‌ بی تقوایی ژورنالیستی/ حسن عباسی از هفته گذشته جلسات سخنرانی هفتگی خود را تعطیل کرده است.



 یکی از شاگردان عباسی، با انتقاد از رسانه ها، طی یادداشتی در همین زمینه توضیحاتی ارائه کرده و آن را در اختیار مشرق قرار داده است. متن کامل این یادداشت پیش روی شماست.

***

بزرگترین کرسی نظریه پردازی پس از 391 جلسه، تعطیل شد

حسن عباسی، که از سال 1385 یک دوره کرسی نظریه پردازی و تولید علم در سطح کشور را با جمعیت بیش از 7000 دانشجو در طول 6 سال برگزار نموده بود، پس از برگزاری 391 جلسه، آن را تعطیل نمود.

از سال 1377 تا 1379 جمعی صد نفره از چهره­ های فرهنگی و علمی کشور، دوستانی بودند که دور هم جمع شدند تا گره­ های کور ذهنی حدود 1.100.000 دانشجوی کشور را حل کنند و شروع به سخنرانی­ های متعدد در دانشگاه ­ها نمودند. آن جمع صد نفره امروز به یک­ سوم تقلیل یافته، حال آن­که دانشجویان کشور چهار برابر شده­ اند.

فشارها همواره بر شانه ­های شخصیت های فرهنگی کشور سنگینی می­ کند و وسع آن­ها هر چه باشد، گاهی هجمه رسانه­ ها، اگر چه دلسوزانه و متعهدانه؛ اما سبب خارج کردن دلسوزان از دشت فرهنگ کشور می شود. آنچه که هدف این نوشته است، نشان دادن اجمالی رفتار ژورنالیسم و عدم حمایت مسولین با این چهره­ های فرهنگی و تاثیر آن بر توقف تولید علم و جنبش نرم ­افزاری است. باشد که تذکری بر ژورنالیسم کشور، از جمله ما قلم به دستان، باشد!

حسن عباسی، تا کنون یکی از اصلی ترین چهره­ های فرهنگی بوده که علاوه بر داشتن کرسی مستمر نظریه پردازی، رکورددار تعداد سخنرانی­ ها و روشنگری در مجامع دانشگاهی بوده است. از این حیث رسانه های جمعی به انعکاس سخنان ایشان در خروجی وبسایت های خود پرداخته اند. این استاد دانشگاه از سال 80 تا سال 83 تعداد 120 جلسه کلاس آزاد و کرسی نظریه پردازی در محل لانه جاسوسی برگزار نمود. نکته آنکه کسانی که در این دوره شرکت کرده بودند، به دلیل کیفیت علمی، عموما به عنوان مشاوران جوان در دستگاه های دولتی به کار گرفته شدند. این دوره، به دلیل آلودگی ژورنالیسم کشور به بی تقوایی، به مدت 49 ماه کلاسهای وی تعطیل و با ممنوعیت سخنرانی و تدریس و مصاحبه و تصویر مواجه شد.

تنها علت این بود که حسن عباسی در یکی از سخنرانی هایش گفته بود "تعداد 220 نقطه ضعف از آمریکا را شناسایی کرده ایم، و این را روی وب سایت ها منتشر می کنیم. " و این جمله را خبرنگار یک خبرگزاری، در یک بی اخلاقی گری آشکار اینگونه منتشر نمود؛ "حسن عباسی: به 29 نقطه از آمریکا حمله اتمی می کنیم!" و به همین سادگی، از مقامات امنیتی وقت کشور گرفته تا دیگران، وی را به دادگاه کشاندند و استناد به مطالب اشتباه آن خبرنگار نمودند. با این حال مایکل لدین، استراتژیست ارشد حزب جمهوری خواه و موسسه امریکن اینترپرایز، به خبر آن خبرنگار استناد و اعلام کرد که تئوریسین های حکومت جمهوری اسلامی، آمریکا را به حمله تهدید می کنند! و کار تا آنجا بالا گرفت که حتی کمال خرازی، وزیر خارجه وقت، ناچار به موضع گیری و پاسخگویی در قبال آن شد. تا آن که وزارت اطلاعات متن سخنرانی را پیاده نمود و در حالی که در آن سخنرانی هیچ مطلبی مبنی بر "تهدید هسته ای 29 نقطه از آمریکا" یافت نشد؛ وی پس از برگزاری 19 جلسه دادگاه، تبرئه شد، اما هنوز ممنوعیت ها ادامه یافت و به همین سادگی 49 ماه خانه نشین شد!

اما حتی نه آن خبرنگار و نه آن خبرگزاری رسمی کشور هیچگاه حرف خود را پس نگرفته و بابت آن عذر خواهی نکردند.

پس از آن که کرسی نظریه پردازی حسن عباسی، با احساس تکلیف و اصرار دلسوزان فرهنگی، مجددا در اواخر سال 1385بازگشایی شد تا به امروز 391 جلسه به طور مستمر (با دشورای و 4 بار تعطیلی در دانشگاه تربیت معلم، تالار پذیرایی دیزج خلیل، دانشکده بهداشت دانشگاه تهران، دانشگاه سوره، دانشکده حقوق دانشگاه تهران و نهایتا اندیشکده لوزی) ادامه یافت. در این کرسی که عنوان تبیین "دکترین ملی زندگی" را بر خود داشت؛ بنا بر این بود که از میان جوانان متعهد و مومن کشور، استراتژیست هایی تربیت شوند که در آینده ای نزدیک، نظام را از تصمیم سازی استراتژیک مستغنی نموده و باری از روی دوش آینده ی انقلاب برداشته شود؛ و حرکت انقلاب با بومی سازی علوم استراتژیک (که دانش بقاست) استمرار یابد.

اما بهار امسال در جلسه ای 2 ساعته، وی به تبیین تاریخ طرح ریزی استراتژیک پرداخته و در خلال آن بحث فلسفه اسلامی نیز مطرح شد. اما به دلیل آنکه خبرنگاران سه وب سایت با هویت خاص، با بریدن یک قطعه‌ 18 دقیقه‌ای از یک سخنرانی مربوط به دو سال پیش، که در آن حسن عباسی به پرسش یکی از حاضران در خصوص فلسفه و نسبت آن با حکمت، و نقش آن در مبانی نظری نظام جمهوری اسلامی پاسخ می‌دهد، در یک بی تقوایی ژورنالیستی، تیتر می زنند که " حسن عباسی: جوادی آملی بیاید با من مناظره کند!" و همین خبر مبنای جنجالی رسانه ای برای دعوای فلسفه شد. حسن عباسی به این بلوای رسانه ای طی مطلبی مطول به نام "عبور از سایه" پاسخ داد و گفت که " من هیچ وقت ادعای مناظره با آیت‌الله جوادی آملی را نداشتم." اما جنجال هفته ها جاری بود، تا آنکه برخی دیگر نیز با سو استفاده از شوک رسانه ای ایجاد شده، به تحریک سیاستمداران پرداختند و با وجود تکذیب ادعای مناظره و پاسخ علمی به این موضوع، پس از چندماه رفع ممنوعیت قبلی، یکبار دیگر حسن عباسی ممنوع التصویر شد.

با وجود آن که اوج خبرهای منتشر شده در خصوص یک فرد، در یکی از سایت های خبری، مربوط به اسفندیار رحیم مشایی با 16 خبر در 100 روز، بوده است اما این جنجال رسانه ای که نطفه آن با خبر غلط خبرنگار شکل گرفت، به 100 مورد تیتر خبر طی تنها دو هفته در مورد حسن عباسی، شکل گرفت.

تفکر حاکم بر فضای رسانه ای، اینچنین شکل گرفته که برای جذاب شدن خبرهایی که صرفا جنبه علمی دارند باید از حاشیه های جلسه علمی تیتر ساخت تا مخاطب با جذابیت یک تیتر جنجالی وارد شود و محتوای علمی خبر را در کنار حاشیه ها بخواند! با این فرمول چهره های علمی کشور، اینچنین تخریب و سپس به زاویه رانده می شوند:

حسن عباسی در همایش شمارش معکوس برای آرماگدون در تالار حکمت دانشگاه گیلان، به تشریح دکترین های اقتصادی امروز کشور پرداخت، که چگونه صحنه اقتصادی کشور با تفکر نئوکینزی و تفکر فریدمنی، اقتصاد پول مبنا را در کشور حاکم نموده و چگونه "اقتصاد مقاومتی" می تواند از این ورطه هولناک جامعه را رهایی بخشد و برای این امر باید شاخصه ها، اقتصاد تولید و مصرف و ... را تبیین نمود. در پرسش و پاسخ انتهای این بحث کاملا علمی دو ساعته، ، سوالی در خصوص نظام بانکداری مطرح شد و پس از پاسخی کامل، به شوخی حسن عباسی به فرار ریس یکی از بانک ها اشاره نمود. همین موضوع دستمایه ای شد تا یک بحث علمی دو ساعته در نگاه خبرنگار به این تیتر جنجالی تقلیل یابد که "هر جا سخن از اعتماد است، نام بانک فلان میدرخشد که رئیسش در رفت" و آن خبرنگار بحث علمی را با این تیتر، به ابتذال کشید!

در سخنرانی دیگری، وی به تبیین مولفه های 7گانه ایمان پرداخت که یکی از آنها ایمان به رسل الهی است. در خلال تبیین این مولفه، به نقش غرب در نفی و مقابله با حرکت انبیای الهی، پرداخته شد و این استراتژیست برای نمونه به کارتون یوگی اشاره نمودند که برای تمسخر نوح نبی، بدل از کشتی نوح گرفته شده است. آنچنان که در این کارتون کلمه (Noah's Ark) بر روی بدنه کشتی نیز درج شده است. اما خبرنگاری که بر اساس قواعد ژورنالیسم حاکم و به مُرّ بی اخلاقی گری، ساحت علمی بحث و تقدس نوح نبی (ص) را نیز نادیده می گیرد و برای ایجاد جذابیت و افزایش کلیک، تیتر می زنند که، " کشف جدید حسن عباسی: کارتون «یوگی و دوستان» توهین به حضرت نوح بود"

وی در تبیین "سبک زندگی" که یکی از خروجی های جلسات "دکترین ملی زندگی" ایشان است و همچنین از تاکیدات اخیر مقام معظم رهبری، توجه به آن است؛ در جلساتی به تشریح سبک زندگی پرداخت و در خلال بحث علمی خویش با اشاره به نقش تبلیغات بازرگانی رسانه ملی در ایجاد سبک زندگی، بخش عمده ی از آنها را نگران کننده و حاصل نفوذ جریان لیبرال و هجوم فرهنگی غرب برای تغییر زندگی مردم ایران دانست. ضمن آنکه برای تلطیف فضای جلسه و برای نمونه تبلیغاتی، به چیپس و پفک (چی توز) نیز اشاره داشت. تیتری که خبرنگار برای این بحث علمی، که توجه به موضوع آن از تاکیدات مقام معظم رهبری است، انتخاب کرده بود، این شد: " نظر حسن عباسی درباره چی توز طلایی!"

دیگر سخنرانی های علمی حسن عباسی نیز به تیغ ژورنالیسم اینچنین گرفتار شد که اگر در خلال بحث یا در انتهای کلام و در پرسش و پاسخ چیزی در خصوص چیپس و پفک و چی توز گفته بود همین ها به تیتر جنجالی بدل شد و حالا خودتان چهره استراتژیست جمهوری اسلامی را که حتی دکترین اقدام نامتقارنش در دانشگاه های نظامی آمریکا تدریس می شود ببینید: چیپس و پفک! دعوت به مناظره! یوگی! استقلال پرسپولیس! حمله اتمی! هرجا سخن از اعتماد است و....

خودتان قضاوت کنید، حالا دیگر ژورنالیسم به جای اقدام فرهنگی، ساحت علم را به ابتذال می کشاند، ریشه چهره های فرهنگی را به تیغ تیترهایش می زند، آنها را به زاویه می راند، ممنوع التصویر تدریس و سخنرانی می کند، و خانه نشین می کند.

و این اتفاق صرفا نمونه ای است، از چهره ای که از بزرگان علمی کشور می سازیم!

حالا حسن عباسی، که از سال 1385 یک دوره کرسی نظریه پردازی و تولید علم در سطح کشور را با جمعیت بیش از 7000 دانشجو در طول 6 سال، برگزار نموده بود، پس از برگزاری 391 جلسه، به دلیل بی تقوایی ژورنالیستی و سخیف نمودن بحث های علمی ایشان، مسامحه ی مسولین در قبال آن و عدم حمایت لازم، حجت را بر خود تمام دانست و کلاس های دوره "دکترین ملی زندگی" و همچنین سخنرانی های عمومی خود در دانشگاه های کشور را تعطیل نمود.

این است قاعده ی کارها،

شماتت بزرگان تیری است که هرگز به خطا نخواهد رفت!

منبع: مشرق

چهره های منفی کربلا چه کسانی بودند؟


در رقم خوردن واقعه خونین کربلا، چهره های شاخصی، نقش کلیدی و سرنوشت سازی را به عهده داشتند. بعضی از آنها شخصیت های به ظاهر مذهبی بودند که حتی مقام و منزلت حضرت را نیز می دانستند، ولی به دلیل غلبه هوای نفس و دنیاخواهی نامشان در شمار قاتلان کربلا ثبت شد.

آشنایی با این چهره های منفور، درس عبرتی برای تمام بشریت است.

یزید بن معاویه 

یزید بن معاویه، خلیفه جنایت کار اموی است که فاجعه کربلا به دستور او پدید آمد. وی در سال 25هجری تولد یافت. معاویه، فرزند ابوسفیان، یکی از دشمنان سرسخت پیامبر و پسر هند جگرخوار است. یزید از میمون، دختر بَجْدَل کَلْبی است. یزید، جوانی می گسار، سگ باز و اهل بوزینه بازی و عیاشی بود.

پس از مرگ معاویه، مردم با او به عنوان خلیفه، بیعت کردند؛ زیرا معاویه پیش از مرگش از بسیاری از مردم برای ولی عهدی او بیعت گرفته بود. یزید اندیشه های الحادی داشت و به مبدأ و معاد بی عقیده بود. بی بند و بار و اهل عیش و طرب بود. در زمان او فسق و فجور به والیان هم گسترش یافت و آوازه خوانی در مکه و مدینه آشکار شد و مردم به آشکارا به شراب خواری پرداختند. سیدالشهدا علیه السلام وقتی با اصرار ولید و مروان برای بیعت با یزید روبه رو شد، به فسق او شهادت داد و فرمود: «یزید، مردی فاسق، شراب خوار و آدم کش است که آشکارا گناه می کند و کسی همچون من با کسی مثل او بیعت نخواهد کرد».

 یزید همچون پدرش به حیف و میل بیت المال و کشتن انسان های باایمان و ایجاد فساد در دستگاه حکومت پرداخت. وی به والی مدینه نوشت که به زور از سیدالشهدا بیعت بگیرد و اگر نپذیرفت، گردن او را بزند. وی برای سرکوبی هواداران امام حسین علیه السلام که با مسلم بن عقیل در کوفه بیعت کرده بودند «ابن زیاد» را به ولایت کوفه گماشت و دستور کشتن امام را داد.

 یزید سه سال حکومت کرد. در سال اول، امام حسین علیه السلام را به شهادت رساند. در سال دوم فرمانده نظامی اش به دستور او به مسجد النبی و قبر پیامبر حمله کرد و مردم را در کنار حرم پیامبر سر برید. لشکریان او در مدینه ده هزار نفر را کشتند و به زنان و دختران مدینه تجاوز کردند. در سال سوم نیز به دستور او، خانه خدا را با منجنیق سنگ باران کردند و ویران ساختند.

 عبیداللّه بن زیاد

 ابوحفص (ابواحمد) عبیداللّه بن زیاد بن ابیه در سال 33 ه .ق در عراق متولد شد. پدرش، زیاد، حرام زاده ای بود که از پدری نامعلوم به دنیا آمده بود و شماری از مردان، ادعای پدری او را داشتند. ازاین رو، گاه وی را بدون آوردن نام پدرش به پدر نسبت می دهند و می گویند: زیاد بن ابیه و گاه به مادرش منتسب می کنند و می گویند: زیاد بن سمیه. پدر عبیداللّه از دشمنان سرسخت علی بن ابی طالب علیه السلام و شیعیان وی به شمار می رود، به گونه ای که بسیاری از یاران و تابعین علی علیه السلام به شهادت رسانده است. وی بسیاری از آنان را کور کرد و دست و پای برخی دیگر را برید. بسیاری را به زندان افکند و تا آنجا در پلیدکاری پیش رفت که شیعیان را زنده به گور می کرد. وی نخستین کسی بود که سبّ علی علیه السلام را در عراق (بصره و کوفه) رواج داد.

 عبیداللّه ، بسیار زیرک و سیاست مدار و در عین حال ترسو بود و در بسیاری از موارد با وحشت افکنی و زور شمشیر حکومت می کرد. وی در زمان معاویه، حاکم بصره شد و در زمان یزید، حکومت کوفه نیز به وی سپرده شد. به دستور وی مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را به شهادت رساندند.

 نقش عبیداللّه در واقعه عاشورا چنان چشمگیر و اساسی است که حتی شماری از هواداران یزید خواسته اند ابن زیاد را مقصر اصلی بدانند. ابن زیاد ابتدا سپاه حر را فرستاد تا کاروان حسین علیه السلام را از حرکت باز دارد. سپس سپاه عمر سعد و پس از آن لشکرهای دیگری را به فرماندهی سران کوفه همچون شبث بن ربعی، حصین بن نمیر و... به کربلا فرستاد. به دستور وی آب را بر سپاه حسین علیه السلام بستند و عمر سعد و شمر بن ذی الجوشن را مأمور کشتن امام حسین علیه السلام ساخت.

 عمر بن سعد بن ابی وقاص

 عمر بن سعد، رهبری سپاه کوفه در روز عاشورا به عهده داشت. تاریخ تولد وی به طور دقیق مشخص نیست. پدر عمر، سعد بن ابی وقاص از اصحاب بزرگ پیامبر اسلام بود و نزد صحابی و تابعین جایگاه ویژه ای داشت. سعد در زمان خلافت علی علیه السلام با او بیعت نکرد.

 قدرت دوستی، جاه طلبی و خود بزرگ بینی از ویژگی های عمربن سعد بود.

 فرمان حکومت ری که ابن زیاد برای او صادر کرده بود، با شهادت حضرت مسلم و آمدن حسین علیه السلام به سوی کوفه هم زمان شد. به همین دلیل، ابن زیاد به او دستور داد تا ابتدا به جنگ با حسین علیه السلام برود و سپس برای فرمانداری ری به ایران حرکت کند. او ابتدا از این مسئولیت شانه خالی کرد، ولی با اصرار ابن زیاد بر سر دو راهی انتخاب فرمانداری ری و جنگیدن با حسین علیه السلام ماند. شوق حکومت و لذت قدرت، او را واداشت تا به جنگ حسین علیه السلام برود. او در روز عاشورا، عده ای را برای بستن آب به روی سپاه حسین علیه السلام گماشت و دستور کشتن سیدالشهدا علیه السلام را صادر کرد. فجیع ترین کار وی در کربلا، تخریب و سوزاندن خیمه گاه امام حسین علیه السلام و صدور دستور اسب تاختن بر جسد بی جان حسین بن علی علیه السلام بود.

 شک در قیامت، جزا و پاداش، برداشت غلط از معارف دینی و پنداشتن اینکه می تواند پس از بازگشت از کربلا توبه کند و جنایات خود را جبران کند، شیفتگی بیش از حد به مقام دنیوی و موقعیت اجتماعی، ترس از دست دادن مال دنیا و جایگاه اجتماعی خود نزد امویان، پستی طبع و نداشتن بصیرت سیاسی، دست به دست هم داد و عمر بن سعد را به عذاب الهی و ننگ ابدی گرفتار ساخت.

 شمر بن ذی الجوشن

 شمر بن ذی الجوشن از جمله کسانی است که در واقعه عاشورا، جنایت های ننگینی انجام داد. پدرش، ذی الجوشن، صحابی بزرگ پیامبر بود.

 زندگی شمر گویای روحیه پرتلاطم همراه با شجاعت، جنگ جویی و فرصت طلبی اوست. زمانی او در صف یاران امام علی علیه السلام قرار می گیرد و هنگامی که درمی یابد از قِبَل حکومت علی علیه السلام ، چیزی به دست نمی آورد، به خوارج گرایش پیدا می کند و با حفظ جایگاه خود در میان آنان به دربار معاویه راه پیدا می کند و در زمان یزید، نوکری او برای بنی امیه به اوج خود می رسد.

 شمر بن ذی الجوشن روز نهم محرم وارد کربلا شد و حوادث هولناکی را در کربلا پدید آورد که کسی در طول تاریخ ندیده است. توهین به امام حسین علیه السلام ، رد فضایل امام حسین علیه السلام ، دستور قتل همسر وهب، حمله به لشکر امام، کشتن نافع بن هلال، حمله به خیمه گاه اهل بیت، صدور فرمان آتش زدن خیمه گاه، محاصره امام حسین علیه السلام ، بریدن سر مبارک حضرت، غارت و چپاول اموال اهل بیت، بردن اهل بیت به شام و... از جمله اقدامات وحشیانه شمر در واقعه کربلا و پس از آن بود.

 حرملة بن کاهل اسدی والبی

 حرملة بن کاهل اسدی یکی از فاجعه آفرینان کربلا بود که ستم های بسیاری در حق سیدالشهدا و خاندان گرامی اش انجام داد. از تاریخ زندگانی او پیش از فاجعه کربلا هیچ خبری در دست نیست. در روز عاشورا نیز تنها هنگامی که نام قاتلان شهیدان مطرح می گردد، نام وی به میان می آید. از نقل های تاریخی برمی آید که وی بسیار سنگ دل بوده و در قتل کودکان و اهل بیت علیهم السلام همیشه پیش گام بوده است. به شهادت رساندن عبداللّه بن حسن علیه السلام و ابوبکر بن حسن علیه السلام و نیز طفل صغیر سیدالشهدا یا از اقدامات ننگین او در واقعه عاشوراست.

 حُصَین بن نُمَیر تَمیمی

 حصین بن نمیر تمیمی یکی از شرکت کنندگان در جنگ کربلا و از شمار فرماندهان و مسئولان فاجعه کربلا به شمار می آید.

 وی از سرسپردگان بنی امیه بود و هیچ گونه گرایشی به اهل بیت علیهم السلام نداشت. او از جمله افراد مورد اعتماد عبیداللّه بن زیاد بود و پست حساس حفظ امنیت شهر کوفه و پاسداری از امیر آنجا به وی سپرده شده بود. در واقعه عاشورا نیز فرماندهی چهار هزار سرباز را به عهده داشت. از جمله جنایت های وی کشتن یزید از یاران امام حسین علیه السلام ، مشارکت در کشتن حبیب بن مظاهر، تیر باران لشکر امام حسین علیه السلام و تیر زدن به شخص امام حسین علیه السلام بود.

 شَبَث بن ربعی بن حُصَین بن رَبیعه تمیمی

شبث بن ربعی یکی از شرکت کنندگان در فاجعه کربلاست که به دلیل دست یازیدن به این جنایت و پلیدی های دیگر شهرت ویژه ای دارد. شبث از نظر شخصیتی، فردی هزار چهره، منافق و سنگ دل بود که به هیچ یک از اصول اخلاقی پای بند نبود.

وی مدتی اذان گوی پیامبر دروغی، سجاح بود. سپس اسلام آورد. آن گاه در قتل عثمان شرکت کرد. سپس جزو یاران علی علیه السلام شد و بعد از آن جزو خوارج شد و علیه علی علیه السلام جنگید. آن گاه توبه کرد، ولی پس از مدتی در قتل حسین علیه السلام شرکت کرد و سرانجام در قتل مختار مشارکت داشت. وی از جمله کسانی بود که نامه دعوت از حسین علیه السلام را امضا کرده، ولی در کربلا، امیری پیاده نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت.


فرجام شوم قاتلان کربلا

1. عبیداللّه بن زیاد

یاران مختار، سر عبیداللّه را از بدن جدا کردند. هنگامی که سرش را نزد مختار آوردند، با دیدن سر، درحالی که سرگرم خوردن غذا بود، خدا را سپاس گفت و برخاست و با کفش هایش روی صورت او ایستاد و آن را لگدمال کرد.

2. عمر بن سعد

وی با ضربات شمشیر و جدا کردن سر از بدن در خانه اش به هلاکت رسید.

3. شمربن ذی الجوشن

ابوعمره، شمر را دستگیر کرد و نزد مختار آورد. مختار ثقفی، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون دیگی پر از روغن جوشان انداخت. یاران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفیه فرستادند تا تسکینی بر دل زخم دار وی باشد.

4. حرمله

پس از حادثه عاشورا، امام سجاد علیه السلام ، حرمله را نفرین کرد و فرمود: «خدایا سوزش و گرمای آهن و آتش را به او بچشان.» به دستور مختار، دست و پای حرمله را بریدند و سپس در آتش افکندند و مختار از اینکه دعای حضرت به دست او تحقق یافته بود، بسیار خوشحال شد. در نقلی دیگر آمده است که مختار دست و پاهای او را قطع کرد، سپس آهنی را در آتش گداختند تا کاملاً سرخ گردید آن میله را در گردن او قرار داد و گوشت گردن او را با آن سوزاند.

5. خولی

هنگامی که سپاهیان مختار به دنبال خولی بودند، خولی در خانه اش پنهان شد و ناچار به درون چاه مستراح خانه اش رفت. مأموران به راهنمایی زن خولی به مستراح رفتند و وی را درحالی که فضولات بر بدنش چسبیده بود و بوی تعفن می داد، دست بسته نزد مختار آوردند. مختار دستور داد وی را در برابر خانه اش کشتند، جسدش را نیز در آتش انداختند و خاکسترش را به باد دادند.

6. سنان بن انس نخعی

او کسی بود که سر امام حسین علیه السلام را از بدن جدا کرد. به دستور مختار، انگشتان دست و پایش را بریدند و درحالی که هنوز جان در بدن داشت، در دیگ روغن جوشان زیتون انداختند.


فرجام غارتگران پیکر امام حسین علیه السلام

نقل است هنگامی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، سپاهیان یزید برای غارت غنایم به سوی پیکر حضرت هجوم آوردند.

ـ پیراهن حضرت را اسحاق بن حُوبه حَضْرَمی برد، ولی همین که پوشید، دچار پیسی شد و موهایش ریخت.

ـ شلوار امام حسین علیه السلام را بحربن کَعب تمیمی برد و وقتی آن را پوشید، زمین گیر شد و پاهایش از کار افتاد.

ـ عمامه و دستار امام حسین علیه السلام را اَخْنَس بن مُرْشِد بن عَلْقَمه حَضْرمی یا به قولی جابربن یزید اودی برد، ولی همین که بر سر بست، عقلش زایل گردید و دیوانه شد.

ـ بَجْدَل بن سلیم کَلْبی برای بردن انگشتر حضرت، انگشت حسین علیه السلام را قطع کرد. وقتی مختار به او دست یافت، دست و پاهایش را برید و رهایش کرد تا با همان حال در خون خود بغلتد و جان دهد.

منبع: شبستان

غزه در خون و آتش(تصاوير13+)




























كليپ هاي محرم

کلیپ اول : عزاداری در بیت رهبری - زنجانیها

کلیپ دوم : حاج مهدی رسولی

کلیپ سوم : حضرت زینب (س) - حاج کلامی

کلیپ چهارم : مدال عشق - سید یوسف شبیری

کلیپ پنجم : شمع حرمخانه

این عکس نیست، دشنه ای است بر وجدان های فروخفته؟!

رژیم صهیونیستی در جنایتی وحشیانه ۱۴ نفر از اعضای یک خانواده را در حمله ای موشکی به خاک و خون کشید که سه نفر از آنان زن و پنج نفر کودک بودند.

پرسش هایی در مورد امام حسین(ع) و واقعه ی کربلا

معناى ثارالله
س 261- معناى (ثارالله ) چیست ؟
ج - یعنى اى خون خدا.
زمان ظهور حبیب بن مظاهر در كربلا

س 262- آیا حبیب بن مظاهر سلام الله علیه از شهادت حضرت مسلم سلام الله علیها خبر داشت ؛ و اگر اطلاع داشت چرا به او كمك نكرد؟
ج - ظاهرا خبر داشت ، زیرا حضرت مسلم سلام الله علیها در پنجم ذى حجه به شهادت رسید كه تا عاشورا حدود یك ماه مى شود. و حبیب بن مظاهر بعد از شهادت حضرت مسلم به كربلا رفته است . شاید وقت شهادت حضرت مسلم در كوفه نبوده ، یا طور دیگر بوده كه ما اطلاع نداریم . به هر حال ائمه علیهم السلام بر ایشان خرده نگرفته اند.

زمان وقوع جریان كربلا

س 263- گفته مى شود: روز عاشورا در جریان كربلا به صورت غیر طبیعى طولانى شد، آیا این مطلب درست است ؟
ج - چنین گفته اند، ولى واقعه كربلا در پاییز و بیستم میزان (مهرماه ) اتفاق افتاده كه روز تقریبا 12 ساعت بود، و از سفیدى صبح تا دو ساعت به غروب جنگ و نبرد ادامه داشت .

زمان شهادت حضرت ابوالفضل علیه السّلام

س 264- آیا حضرت ابوالفضل العباس علیه السّلام جداگانه جنگ نمودند؟
ج - ایشان در جنگ مغلوبه پیش از ظهر جنگ كردند و به همراه 49 نفر از اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السّلام شهید شدند.

قوم مستمیت

س 265- چگونه اصحاب سیدالشهداء علیه السّلام با آن عده اندك ، در برابر لشگر كوفه با آن همه جمعیت مقاومت نمودند؟
ج - اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السّلام قوم مستمیت (طالب مرگ و شهادت ) بودند و براى مرگ مى جنگیدند، و كسى كه این گونه باشد خیلى پر خطرتر و مقاوم تر است و هیچ وقت پا به فرار نخواهد گذاشت ؛ اما لشگر مخالف ، مستمیت نبودند.

تاءثر عموم موجودات در سوگ سیدالشهداء

س 266- در یكى از زیارات سیدالشهداء علیه السّلام (زیارت اول و نیمه رجب ) آمده است : اشهد لقد اقشعرت لدمائكم اظله العرش مع اظله الخلائق ، و بكتكم السماء و الارض و سكان الجنان و البر و البحر.  گواهى مى دهم كه به یقین سایه ها (و تمثلات نورى ) عرش و تمام مخلوقات براى ریختن خون شما متاءثر گردیدند، و تمام آسمان و زمین و ساكنان بهشت ها و خشكى و دریا براى شما گریستند.
ج - عالم متاءثر مى شود، بدانیم یا ندانیم ، زیرا تاءثر واقعیتى است كه در بدن عنصرى امام علیه السّلام پیدا شده است : و به جهت ارتباط همه عالم با امام علیه السلام ، موجودات عالم علوى و سفلى همگى متاءثر مى شوند.

در ذیل آیه فلما اسفونا، انتقمنا منهم . (زخرف : 55): (پس وقتى ما را به خشم آوردند، از آنان انتقام گرفتیم ). روایت معتبره اى از حضرت امام صادق علیه السّلام وارد شده كه ان الله تبارك و تعالى لایاءسف كاءسفنا، و لكنه خلق اولیاء لنفسه ، یاءسفون و یرضون و هم مخلوقون مدبرون ، فجعل رضاهم لنفسه رضى ، و سخطه لنفسه سخطا...

خداوند تبارك و تعالى مانند ما خشمگین نمى گردد، بلكه اولیایى را براى خود آفریده است كه آنان خشمگین مى گردند و خشنود مى شوند، و آنان مخلوقند و تدبیر امورشان به دست خداست ، و خداوند خشنودى آن ها را خشنود خود، و خشم آنان را خشم خود به حساب آورده است ...


س 267- آیا از این جمله استفاده مى شود كه حتى جهنمیان مانند (ابن ملجم ) نیز گریه كردند؟
ج - خیلى ها را به گریه واداشت و درك كردند كه نمى باید این كار را مى كردند. منظور تاءثر همه مخلوقات است و اینكه از انس و جن و آسمان و زمین گرفته تا عرض و كرسى و هر چه هست ، از ریختن خون حضرت سید الشهداء علیه السّلام متاءثر شدند؛ زیرا ولى خود بود و ولایت كلیه عالم را داشت .

این یك نحوه تاءثر عمومى است ، جنت گریه كرد با اینكه دار سرور است و حزن و اندوه و خوف ندارد. اگر گریه متعارف باشد، بهشت با كدام چشم گریه كرد؟! بنابراین منظور تاءثر عمومى از جمله جنت است .

خونین شدن آفتاب در سوگ سیدالشهداء علیه السّلام

س 268- آیا صحیح است كه آفتاب در شهادت حضرت سید الشهداء علیه السّلام خونین شد؟
ج - در حدیثى از حضرت صادق علیه السّلام آمده است : چهل روز، بعد از واقعه كربلا، آفتاب به رنگ سرخ ، طلوع و غروب مى كرد: تطلع حمراء و تغیب حمراء
منبع: کتاب 665 پرسش و پاسخ (در محضر علاّمه طباطبائى قدس سره )
جمع آوری از : محمد حسین رخشاد

شهدای یگان ویژه صابرین

ویژه نامه مجموعه مداحی های محرم الحرام 1434


  مداحی حاج منصور ارضی
  مداحی محمد رضا طاهری
  مداحی حاج محمود کریمی
           
  مداحی حاج مهدی سلحشور 
  مداحی حاج سعید حدادیان 
  مداحی حاج سید مهدی میرداماد
           
  مداحی حاج مهدی سماواتی
  مداحی پیرغلامان اهل بیت
  مداحی حاج نزار القطری
           
           
  مداحی حاج حسن خلج
  مداحی حاج علی انسانی 
  مداحی حاج حسین سازور
           
  مداحی حاج احمد واعظی 
  مداحی حاج احمد اثنی عشران
  حاج میثم مطیعی
           
  مداحی حاج عبدالرضا هلالی 
  مداحی حاج حسین سیب سرخی 
  مداحی حاج سید مجید بنی فاطمه
           
           
  حاج مهدی مختاری 
  مداحی حاج مهدی اکبری
  مداحی حاج جواد مقدم
           
  مداحی حاج غلامرضا کویتی پور 
  مداحی حاج حسین فخری 
  مداحی حاج محمدرضا بذری
           
  مداحی حاج غلامرضا عینی فرد زنجانی
  مداحی مرحوم حجت الاسلام احمد کافی 
   
           

شجره طیبه - ویژه نامه هفته بسیج


 

مقالات ویژه نامه
 
 

ویژگی های بسیجیان و منتظران مهدی موعود(بسیجی بودن یک ارزش و آمادگی برای دفاع از حق- حق شناسی و حق پرستی و پاسداری و صیانت از حق است؛ می توان مفهوم بسیج را با مفاهیمی مانند: انصار و مهاجران، اصحاب امام زمان(عج)، یاران حق، ...

 
 

بسیج، آموزش استقامت، رویش فداکارى بسیج درخت پرثمرى است که شکوفه‏هاى شکوهمند آن رایحه ایثار، اخلاص و مقاومت را در فضاى انسانیت پراکنده مى‏سازد، در بوستان بسیج دلاورانى گمنام ‏...

 
 

ویژگی‌های تفکر بسیجیبه دنبال “بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است...

 
 

بسیج از منظر امام عاشقان تشکیل بسیج مستضعفین، ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی(رحمت الله علیه) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) از جمله اساسی ترین عوامل در جهت خنثی سازی....

 
 

بسیج از منظر آفتاب سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم ...

 
 

بسیج در کلام شهیدان «برادران بسیجی و انجمن اسلامی، سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید تا سعادتمند شوید. سعی کنید با مد نظر قرار دادن قوانین و اسلام و شرع و با اطاعت ...

 
 

مبادی حقوقی اتحاد ملی و نقش بسیج در تحقق و تحکیم آن (قسمت اول)وحدت ملی، نتیجه بلافصل ارتقای سطح تعاملات انسانی میان اعضای اجتماع و تحکیم سطح علایق و اعتقادشان به سرنوشت مشترک است که نه تنها تنسیق امور عمومی را تسهیل می‌کند ...

 
 

هفته بسیج تمام شدنی نیستنام بسیج یادآور خاطره عزیزترین نهاد و بزرگترین مردان تاریخ ما است. نهادی که به تعبیر امام راحل تشکیل آن «یقینا از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود.» و «شجره طیبه و درخت تناور ...

 
 

پیام هایی به مناسبت هفته بسیج هفته بسیج، بزرگ‏داشت جان‏فشانى‏هایى است که براى سربلندى این سرزمین صورت گرفته است. گمان غلطى است اگر بسیج را حاصل جنگ تحمیلى یا انقلاب اسلامى بدانیم ....

 
 

نقش بسیجیان در تداوم انقلاب اسلامی برخی از زمینه هایی را که بسیجیان می توانند در آن به صورت فعال وارد شده و از توان خود در دفاع از حریم آزادی و استقلال و حکومت اسلامی بهره گیرند، می توان به شرح زیر عنوان کرد: 1- بسیجی و حضور در صحنه...

بالاترین مقام‌های سیاسی ایرانی تبار دنیا +عکس

سیروس حبیب در انتخابات ششم نوامبر ۲۰۱۲ از حزب دموکرات امریکا به مجلس قانون گذاری امریکا در واشنگتن راه پیدا کرده است. او اولین ایرانی تباری است که توانسته با کسب کرسی ۴۸، وارد مجلس نمایندگان واشنگتن بشود. پیش از این نیز ایرانی ها در سیاست امریکا وارد شده اند اما این بالاترین مقامی است که یک ایرانی ـ امریکایی توانسته در جامعه ی امریکا به دست بیاورد.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، حبیب در« بلیوو » بزرگ شده است و یکی از مفاخر علمی این شهر است. او در ۸ سالگی بینایی اش را بخاطر نوع نادری از سرطان از دست داد و آنطور که خودش می گوید خیلی زود ارزش فرصت های برابر و سخت کوشی را دریافته است.

او با وجود پذیرش از دانشگاه آکسفورد، در دانشکده ی حقوق ییل ادامه ی تحصیل داد و پس از پایان تحصیلات در یک شرکت حقوقی در حوزه ی فن آوری و نیازهای حقوقی فعالیت کرده است. آقای حبیب به فعالیت در حوزه ی فن آوری و کارآفرینی علاقمند است و بیشتر خدماتش در حوزه ی کارآفرینی و حقوق فن آوری است.

سیروس حبیب در دفتر سناتورهای حزب دموکرات مانند هیلاری کلینتون فعالیت کرده است. تلاش های او برای خدمات رسانی بهتر به جامعه ی امریکایی به ویژه افراد آسیب پذیر جامعه مثل کودکان و سالمندان است. تلاش های او برای تغییر شکل اسکناس های امریکا برای اینکه برای افراد کم بینا و نابینا قابل تشخیص باشند بسیار مهم بوده اند.

او در مبارزه ی انتخاباتی اش تاکید کرده است چالش های اقتصادی نباید و نمی توانند فرصت های سرمایه گذاری، حق تحصیلات عالیه و محیط زیست را به خطر بیاندازند و برای خروج از بحران باید اراده، اتحاد و تلاش افراد جامعه به کارگرفته شود.

سیاست مدار ایرانی در امریکا

سیروس حبیب توانسته است بالاترین مقام سیاسی را به عنوان یک ایرانی در ایالات متحده ی امریکا کسب کند اما ایرانی های زیادی در حوزه سیاست کشورهای دیگر وارد شده اند و در حوزه ی فعالیت خود موفق بوده اند. در ایالات متحده ی امریکا، فریار شیرزاد، گلی عامری، جیمی دلشاد، ناتاشا کامرانی، فرید جواندل، راس میرکریمی، سوزان اعتضادی و بدیع بدیع الزمانی افراد سرشناس و مطرح ایرانی تباری هستند که از سیاستمداران و فعالان فرهنگی و اقتصادی امریکا محسوب می شوند.

فریار شیرزاد مشاور معاون رییس جمهور و شورای ملی امریکا بود. او متولد ۱۹۶۵ متولد شهر لندن است و پدرش یکی از دیپلمات های ایرانی دردوره ی پهلوی است. شیرزاد، هفت سال در کمیته ی مالی سنای امریکا از سوی حزب جمهوری خواه فعالیت کرده است. شیرزاد یکی از سرشناس ترین سیاستمداران ایرانی ـ امریکایی است.

گلی عامری معاون وزیر امور آموزشی و فرهنگی وزارت امور خارجه امریکا بوده است. او عضو حزب جمهوری خواه است. دانش آموخته ی استنفورد و دانشگاه پاریس است. گلی عامری در سال ۲۰۰۵ از سوی جورج بوش به عنوان یکی از اعضای هیات سه نفره ی امریکا در شصت و یکمین نشست کمیسیون حقوق بشر معرفی شده بود. "گلی عامری یزدی" پیش از احراز پست معاون امور آموزشی و فرهنگی وزارت خارجه آمریکا به خاطرنقشش در جمع آوری پول برای تشکیل یک گروه لابی که هدف از آن تلاش برای لغو تحریم های تجاری آمریکا علیه ایران بوده است، مجبور به حضور در کنگره و توضیح در این باره شده بود.

جمشید دلشاد اولین ایرانی تباری است که به عنوان شهردار یکی از شهرهای امریکا انتخاب شده است. او تا سال ۲۰۱۱ شهردار شهر بورلی هیلز بود. جمشید دلشاد متولد شهر شیراز است و اولین یهودی ایرانی تباری است که به ریاست کنیسه ی ساینا در لس آنجلس رسیده است.

 راس میرکریمی نیز یکی از افراد سرشناس حزب دموکرات امریکا است. او از موسسین حزب سبز کالیفرنیا در سال ۲۰۱۰ بود. شهرت میرکریمی بخاطر تلاش های او برای قانون ممنوعیت استفاده از کیسه های پلاستیکی در سوپرمارکت ها و داروخانه ها در شهر سن فرانسیسکو است. اما او در سال ۲۰۱۲ متهم به خشونت خانوادگی و به خطر انداختن جان فرزندش در یک دعوای خانوادگی شد.  اگرچه ایرانی ها در دو حزب جمهوری خواه و دموکرات امریکا وارد شده اند اما هنوز از افراد قدرتمند و تاثیرگذاردر سیاست های داخلی و خارجی امریکا نیستند.

 

سران ایرانی رژیم صهیونیستی

شاول موفاز، معاون نخست وزیر راه و ترابری سابق رژیم صهیونیستی است. او رییس سابق ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش رژیم صهیونیستی و وزیر دفاع نیز بوده است. در تهران به دنیا آمده و اصالتا اصفهانی است. نام سابق او شهرام مفضض کار بوده است. او عضو تیپ کماندویی ارتش این رژیم است و در جنگ شش روزه، جنگ یوم کیپور و جنگ لبنان شرکت داشته است. موفاز پس از پایان جنگ ۱۹۸۸ لبنان در دانشگاه نظامی امریکا ادامه تحصیل داد. در سال ۱۹۴۴ به دلیل موافقت برای مبارزه با نیروهای نظامی فلسطین به مقام سرلشکری رسید.

 دان حالوتس یک ایرانی تبار است او نیز فرمانده ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش رژیم صهیونیستی است. او در جنگ این رژیم با لبنان فرمانده کل نیروهای هوایی بوده است.

 موشه کاتساو، هشتمین رییس جمهور رژیم صهیونیستی متولد ۱۹۴۵ در شهر یزد است. در میان ایرانیان مهاجر کاتساو تنها کسی است که به بالاترین مقام سیاسی کشور دیگر دست یافته است. او در دوران ریاست جمهوریش متهم به آزار جنسی و استراق سمع شده بود اما چون در دوران ریاست جمهوری مصونیت قضایی داشت با وجود فشارهای سیاسی در قدرت باقی ماند. او در سال ۲۰۱۱ به اتهام تجاوز به عنف و آزار جنسی به ۷ سال زندان محکوم شد.

 

نسل جدید مهاجران و فعالیت های سیاسی

از دوران قاجار تا کنون ایرانی های مهاجر توانسته اند در کشورهای مختلف به موقعیت های سیاسی دست پیدا کنند. اما تنها در نسل دوم و سوم مهاجران ایرانی است که آنها تمایل جدی تری به شرکت در فعالیت های اجتماعی و سیاسی در کشورهای محل اقامتشان دارند. این گروه جدید مبتکر فعالیت های اجتماعی و سیاسی جدیدی هستند و مانند یک شهروند درجه یک عضو احزاب و گروه های سیاسی شده اند. آنها فقط اصالت ایرانی دارند اما اهداف و منافع کشور تابع شان را دنبال می کنند. سیاستمداران مهاجر ایرانی اگرچه تلاش می کنند برای جامعه ی مهاجر ایرانی خدمات رفاهی و اجتماعی فراهم کنند اما فعالیت های آنها فقط همسو با سیاست کشورهای خودشان است.

عزادارى بر سیدالشهدا و ریشه قرآنى آن/تحریم عزادارى چرا؟

برخى از عالمان اهل سنت سوگوارى و گریه بر اموات را تحریم کرده و با آن مخالفت کرده اند، مستند آنها سخنى است که عمر از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که: «انّ المیّت لیعذّب ببکاء اهله علیه؛ به گفته سعید بن مسیّب عایشه به هنگام فوت پدرش ابوبکر مجلس سوگوارى برپا نمود چون خبر آن به عمر رسید وى دستور داد تا از آن جلوگیرى کنند.
مشرق - عزادارى سید و سالار شهیدان ابى عبداللّه الحسین(ع) از حقایق بى تردید در دین ماست.

معنا و مفهوم عزادارى
عزادارى مفهوم روشنى دارد، عزادارى یعنى در سوگ کسى اندوهگین بودن و ناله و زارى کردن و عزادار کسى است که غصّه دار و اندوهگین است. براى تبیین موضوع چند محور را مورد بررسى قرار مى دهیم:

1 مبانى مشروعیت اصل عزادارى بر اموات.

2 عزادارى بر سید الشهداء و ریشه هاى قرآنى و حدیثى آن.

3 نقش مجالس عزادارى.

4 تاریخچه مخالفت با عزادارى سالار شهیدان.

 
مبانى مشروعیت عزادارى

اسلام مکتب فطرت است، مکتب فطرى نمى تواند با عزادارى مخالف باشد زیرا حزن و اندوه به هنگام از دست دادن عزیزان امرى است که فطرت انسانى با آن سرشته است هرگز ممکن نیست که دین جهانى گریه و اندوه را در از دست دادن عزیزان تا وقتى که موجب خشم و غضب خداوند نشده تحریم کند.


پیامبر اکرم(ص) خود در عزاى عزیزان مى گریسته و هم دستور به گریستن مى داده است.

و اینک دلائل و شواهد از کتابهاى اهل سنت:

1 پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب پیامبر بر جد عزیزش گریست، ام ایمن مى گوید:

«انا رأیت رسول اللّه یمشى تحت سریره و هو یبکى؛(1) من پیامبر را دیدم که در پى جنازه عبدالمطلب راه مى رفت در حالیکه مى گریست.»

2 امیرمؤمنان على(ع) مى فرماید: وقتى خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم ایشان گریست، آنگاه فرمود: «اذهب فاغسله و واره غفراللّه له و رحمه؛(2) او را غسل ده، کفن کن و بخاک بسپار خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد.»

3 روزى پیامبر قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد و به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراهان خود را به گریستن انداخت.(3)

4 پیامبراکرم(ص) به هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهیم مى گریست و مى فرمود: «العین تدمع و القلب یحزن و لانقول الّا ما یرضى ربّنا و انّا بک یا ابراهیم لمحزونون؛(4) چشم مى گرید و قلب مى سوزد و جز آنچه مورد رضایت خداست نگوئیم، اى ابراهیم، ما در فراق تو در اندوهیم.»

عبدالرحمن بن عوف به آن حضرت گفت مگر شما خودتان از گریه بر اموات نهى نکردید حضرت فرمود: «لا ولکن نهیت عن صوتین احمقین و آخرین صوت عند مصیبته و خمش وجوه و شقّ جیوب ورثه شیطان و صوت عن نغمة لهو و هذه رحمة و من لایرحم لایُرحم؛(5) نه اما از دو صداى جاهلانه و دو کار نهى کرده ام. داد و فریاد به هنگام وارد آمدن مصیبت و خراش دادن صورت و پاره کردن گریبان و صداى گریه اى که در حلق پیچانده شود که شیطانى است و صداى نغمه لهوآمیز اما این گریه من ناشى از عطوفت و رحمت است و البته کسى که رحم نکند بر او رحم نمى شود.

5 پیامبر(ص) در مرگ فرزندش طاهر نیز گریست و فرمود: «انّ العین تذرف و انّ الدمع یغلب و القلب یحزن و لانعصى اللّه عزّ و جلّ؛(6) چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان و البته خداوند را عصیان نخواهیم کرد.»

6 فاطمه بنت اسد همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت امیرالمؤمنین على(ع) که نزد پیامبر بسیار محبوب بود در سال سوّم هجرى درگذشت. پیامبر که او را همچون مادر خویش مى دانست از رحلتش بسیار اندوهگین شد و گریست، مورّخان مى گویند: «صلّى علیها و تمرّع فى قبرها و بکى؛(7) پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست.»

7 وقتى در جنگ احد حمزه به شهادت رسید پیامبر(ص) بسیار غمگین شد: «لما راى النبّى حمزة قتیلاً بکى فلما رأى ما مثل به شهق؛(8) پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون او را مثله شده دید با صداى بلند گریه سرداد.»

8 در رحلت عثمان بن مظعون صحابى وفادارش اندوهگین شد، آورده اند: «انّ النّبى(ص) قبّل عثمان بن مظعون و هو میّت و هو یبکى؛(9) پیامبر بر جنازه او بوسه زد و گریست.»

9 پیامبر پس از برگشتن از غزوه حمراء الاسد به دیدار خانواده سعد بن ربیع یکى از شهداى جنگ احد رفت و از حماسه و جانبازى سعد یاد کرد، خانواده سعد نیز با شنیدن سخنان پیامبر گریستند و اشک از چشمان حضرت سرازیر شد. و آنان را از گریستن نهى نکرد.(10)

نه تنها شخص پیامبر در داغ عزیزان عزادار مى شد و مى گریست بلکه توصیه بر گریه مى کرد:

10 پس از پایان نبرد احد رسول اکرم(ص) راهى شهر مدینه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهیدان خود مى گریستند، پیامبر(ص) با شنیدن مویه عزاداران از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: «لکن حمزة لابواکى له؛اما عمویم حمزه گریه کننده ندارد.»

اصحاب از این جمله فهمیدند که پیامبر دوست دارد که حمزه هم گریه کننده داشته باشد تا خواهرش صفیّه احساس غربت نکند. لذا بعد اندکى صداى ناله و گریه زنان انصار بلند شد که براى حمزه مى گریستند.(11)

11 پس از شهادت جعفر بن ابى طالب در جنگ موته پیامبر به خانه او رفت و با حضور خویش تسلّى دل خاندان او گردید، آن حضرت به هنگام خروج چنین فرمود: «على مثل جعفر فلیبک البواکى؛(12) باید گریه کنندگان بر همچون جعفر بگریند.»

12 روزى رسول خدا در تشییع جنازه یکى از مسلمانان حضور یافتند و عمر نیز به همراه ایشان حرکت کرد. عمر تا صداى گریه زنان را شنید برآشفت و آنان را از گریستن نهى کرد، رسول خدا(ص) رو به عمر کرد و فرمود: «یا عمر دعهنّ فانّ العین دامقه و النفس مصابة و العهد قریب؛(13) اى عمر کارى به آنان نداشته باش بگذار بگریند همانا که چشم گریان است و نفس مصیب زده است و پیوند با تازه درگذشته بسیار نزدیک».

با این دلایل تردیدى در جواز مشروعیت عزادارى باقى نمى ماند.

 تحریم عزادارى چرا؟

لیکن برخى از عالمان اهل سنت سوگوارى و گریه بر اموات را تحریم کرده و با آن مخالفت کرده اند، مستند آنها سخنى است که عمر از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که: «انّ المیّت لیعذّب ببکاء اهله علیه؛(14) به گفته سعید بن مسیّب عایشه به هنگام فوت پدرش ابوبکر مجلس سوگوارى برپا نمود چون خبر آن به عمر رسید وى دستور داد تا از آن جلوگیرى کنند.


اما عایشه از دستور او سرپیچى کرد، عمر هشام بن ولید را مأمور ساخت تا نزد عائشه رفته و با زور شلّاق از نوحه و گریه عزاداران جلوگیرى نماید زنان چون از مأموریت هشام آگاه شدند مجلس را ترک کرده و پراکنده شدند آنگاه عمر این سخن را خطاب به آنان گفت: «ترون ان یعذّب ابوبکر ببکائکن انّ المیّت یعذّب ببکاء اهله علیه؛(15) مى خواهید با گریه خود ابوبکر را عذاب کنید همانا مرده با گریه نزدیکان خویش عذاب مى شود.»

در نقد این استدلال نکات ذیل گفتنى است:

1 این حدیث از عمر است نه از پیامبر(ص).

نووى شارح صحیح مسلم مى گوید:

روایت فوق از نظر عائشه پذیرفته نشده او به راویان آن نسبت فراموشى و اشتباه مى دهد زیرا خلیفه دوم و پسرش عبداللّه این روایت را به صورت صحیح از پیامبر نگرفته اند چنانکه ابن عباس مى گوید: این روایات سخن خلیفه است نه سخن پیامبر(ص).(16)

2 بر فرض آنکه حدیث از پیامبر(ص) نقل شده باشد بر اساس معیارى که خود حضرت داده است پذیرفتنى نیست. چون روایتى پذیرفتنى است که با قرآن در تعارض نباشد، این روایت با قرآن در تعارض است، چون قرآن مى فرماید:ولاتزر وازرة وزر اخرى؛(17) هیچ گناهکارى بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد.»

در عذاب افتادن میّت به وسیله گریه شخص دیگر چه معنایى جز کشیدن بارگناه دیگرى دارد؟

3 بر فرض صحت روایت، روایت را مى توان به گونه اى دیگر معنا کرد: این معنا را با روایتى از اهل سنت مى آوریم ابو داود

در سنن به نقل از عروة بن زبیر و او از عبداللّه بن عمر آورده است که جملهانّ المیّت لیعذب ببکاء اهله علیه از رسول خداست وقتى ماجرا به عائشه رسید گفت: وقتى پیامبر از کنار قبر فرد یهودى مى گذشتند فرمودند صاحب این قبر معذّب است در حالى که بستگانش براى او مى گریند.(18)

4 اگر این حدیث را عمر از پیامبر نقل کرده چرا خود به آن عمل نکرده است زیرا آورده اند:

«هنگامى که خبر مرگ نعمان بن مقرن المزنى به عمر رسید عمر از منزل خارج شد بر بالاى منبر رفت و این خبر را به مردم رساند آنگاه دست خود را به روى سر گذاشت و گریست.»(19)

نیز آورده اند:

«برادر عمر زید بن خطّاب درگذشت و دوست او از قبیله بنى عدى بن کعب به مدینه آمد وقتى چشم عمر به او افتاد اشک از دیدگانش جارى شد و گفت زید را وانهادى و نزد من آمدى.»(20)

روایت دیگرى که قائلان به تحریم عزادارى به آن استناد مى کنند اینست که از عائشه نقل شده است که با رسیدن خبر شهادت جعفربن ابى طالب، زید بن حارثه، و عبداللّه بن رواحة آثار حزن و اندوه در سیماى پیامبر(ص) نمایان شد، من از گوشه اى او را که نشسته بود نظاره مى کردم در آن حال مردى به حضور ایشان رسید و گفت: اى رسول خدا زنان بر جعفر گریه مى کنند پیامبر(ص) فرمود: «فارجع الیهن فاسکتهن فان ابین فاحث فى وجوههن التراب؛(21) برگرد و آنان را ساکت ساز اگر آرام نشدند خاک بر صورتشان بپاش.»

در نقد این استدلال نیز این نکات گفتنى است:

1 در سند این روایت شخصى به نام محمد بن اسحق بن یسار بن خبار وجود دارد که در نزد محدثان اهل سنت و علماى علم رجال آن طایفه مورد اعتماد نیست و آنان روایت ذکر شده توسط او را ضعیف و جعلى مى دانند.»(22)

2 این روایت با دهها روایت دیگرى که در این زمینه از پیامبر بویژه در خصوص حادثه شهادت جعفر رسیده در تعارض است و آنها مشهورند و این روایت شاذ و گرفتنى نیست.

باین ترتیب این واقعیت بر مسند نشست که اصل عزادارى مشروعیت دینى داشته و هیچ دلیل قابل قبولى بر منع از آن نیست.(23)


 عزادارى بر سید الشهداء و ریشه قرآنى آن

اینک که مشروعیت اصل عزادارى اثبات شد مى گوییم که عزادارى بر سالار شهیدان ابى عبداللّه (ع) نه تنها جایز بلکه برپایى از آن یک ارزش بزرگ است زیرا:

الف: تعظیم شعائر

عزادارى بر امام حسین(ع) مصداق بارز تعظیم شعائر است. شعائر به معناى علامت و نشانه است، شعائر اللّه یعنى نشانه هاى الهى، نهضت سید الشهداء از شعائر بى تردید دین است. این نهضت بود که دین را پر آوازه کرد و تا قیامت دین وامدار سالار شهیدان است. بنابراین: عزادارى بر سید الشهداء بزرگداشت شعائر دین است.

2 قرآن تعظیم شعائر الهى را از نشانه هاى تقواى دل مى داند «و من یعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب؛(24) آن کس که شعائر الهى را بزرگ دارد، این بخشى از تقواى قلب است.»

مفسران در مصداق این شعائر مطالبى گفته اند:

1 برخى گفته اند شعائر قربانى حج است که علامت گذارى شده باشد.

2 برخى عقیده دارند که شعائر تمام مناسک و اعمال حج است.

3 برخى مى گویند شعائر موضع و جایگاه اعمال و عبادات حج است.

4 گروهى دیگر مى گویند شعائر به معناى نشانه هاى دین و طاعت خداوند است.(25)

اطلاق لفظ شعائر معناى چهارم را تأیید مى کند بنابراین هر چیزى که نشانه دین باشد شعائر است. و سه معناى دیگر و معناى دیگر از جمله برپایى عزاى سالار شهیدان از جمله مصادیق تعظیم شعائر الهى است که به عنوان یک ارزش مطرح است. مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى فرمایند: «والشعائر هى العلامات الدالة و لم یقیّد بشى ء مثل الصفا و المروة و غیر ذلک فکل ما هو من شعائر اللّه و آیاته و علاماته المذکرة له فتعظیمه من تقوى اللّه ویشمله جمیع الآیات الآمرة بالتقوى؛(26) شعائر عبارت است از نشانه هایى که انسان را به سوى خدا راهنمایى مى کند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمى شود بنابراین هر نشانه اى که انسان را به یاد خدا بیاندازد تعظیم آن موجب تقواى الهى مى گردد و تمام نشانه ها را در بر مى گیرد.»

3 نتیجه آنکه برگزارى عزاى سالار شهیدان نشانه تقواى الهى بوده و استحباب ویژه دارد.

 ب :مودة فى القربى

عزادارى بر سید الشهداء امام حسین مصداق مودت قربى است که مزد رسالت است.

«قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فى القربى؛(27) بگو اجرى بر رسالت از شما طلب نمى کنم مگر دوستى اهل بیتم.»

دوستى نشانه دارد. دوست در شادى دوستش شاد است و در اندوهش اندوهگین است. در روایتى از حضرت امیرمؤمنان على(ع) آمده است: «ان اللّه تبارک و تعالى.... فاختارنا و اختارلنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الینا؛(28) خداوند متعال ما را از میان بندگان خویش برگزید و براى ما پیروانى انتخاب نمود که همواره در شادى و غم ما شریک اند و با مال و جانشان به یارى ما مى شتابند، آنان از مایند و بسوى ما خواهند آمد.»

حضرت امام رضا(ع) به پسر شبیب فرمود: «اگر دوست دارى که همنشین ما در بهشت باشى در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادى ما شادمان باش و ولایت ما را بپذیر چه آنکه اگر کسى سنگى را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور مى گردد.»(29)

اشکى که در مجالس عزاى ابى عبداللّه ریخته مى شود نماد خالص ترین ابراز عشق به سالار شهیدان، همانکه پیامبر فرمود: حسین از من است و من از حسینم. مى باشد. پیام این اشک اینست که حسین جان آنقدر ترا دوست دارم که هیچ چیز جز این قطره زلال اشک نمى تواند آنرا به تصویر بکشد، قلم نمى تواند، بیان نمى تواند! هنر نمى تواند! فقط اشک مى تواند. این اشک، پیوند هدفى هم دارد.

اصولاً گریه و جریان قطره هاى اشک از چشم که دریچه قلب آدمى است چهار گونه است:

1 گریه هاى شوق: گریه مادرى که از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال سر داده مى شود، این گریه شوق است.

2 گریه هاى عاطفى: اشکى که به هنگام مشاهده منظره کودک یتیمى که در آغوش مادر در یک شب سرد زمستانى از فراق پدر جان میدهد از چشم جارى مى شود گریه عاطفى است.

3 گریه پیوند هدف: گاهى قطره هاى اشک پیام آور هدف هاست آنها که مى خواهند بگویند: با مرام امام حسین(ع) همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مکتب او هستیم. ممکن است این کار را با دادن شعار آتشین، با سرودن اشعار و حماسه ها ابراز دارند، اما گاهى ممکن است آنها ساخته گى باشد ولى آن کس که احیاناً با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشکى از درون دل بیرون مى فرستد صادقانه ترین حقیقت را بیان مى کند. این قطره اشک اعلان وفادارى به اهداف مقدّس یاران امام حسین(ع) و پیوند دل و جان با آنهاست، اعلان جنگ با بت پرستى و ظلم و ستم، اعلان بیزارى از آلودگى هاست.

4 گریه ذلت و شکست: گریه افراد ضعیف و ناتوانى که از رسیدن به اهداف خود وامانده اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى بینند مى نشینند و عاجزانه گریه سر مى دهند.

گریه در عزاى سالار شهیدان از این گریه بدور است و حاشا که چنین گریه اى در شأن ساحت مقدّس ابى عبداللّه الحسین(ع) باشد که او امام عزیزان تاریخ است.

ج فریاد علیه ستم

مجلس عزاى ابى عبداللّه فریاد پرخروش ظلم ستیزى است آنهم ظلمى بى نظیر در تاریخ بشریت، پسر پیامبر(ص) را دعوت کردن، لب تشنه کشتن، عزیزانش را به اسارت بردن، خیمه ها را به آتش کشیدن، اسب بر بدن عزیز خدا تاختن و...و... در کجاى تاریخ اینهمه ظلم یکجا سابقه دارد؟ باید علیه آن فریاد برآورد، مجلس عزاى ابى عبداللّه همان فریاد است، تریبونى است که از آغاز این حادثه دردناک تا کنون نگذاشته است که این ظلم فراموش شود و در کنار آن به احیاء اهداف ابى عبداللّه(ع) پرداخته است.

«لا یحبّ اللّه الجهر بالسوء من القول الّامن ظلم؛(30) خداوند متعال فریاد زدن به بدگوئى را دوست ندارد جز براى کسانى که مورد ستم قرار گرفته اند.»

از این آیه استفاده مى شود که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگرى داده بلکه چنین فریادى محبوب ذات اقدس الهى قرار گرفته است.

 
عزادارى در گفتار و رفتار معصومین

سیره و سنّت قولى و فعلى معصومین(ع) بر برپایى عزادارى ابى عبداللّه به عنوان یکى از راههاى احیاء نهضت ابى عبداللّه الحسین(ع) بوده است. هم سفارش به عزادارى بر سالار شهیدان داشتند هم خود مجلس عزا بر پا مى کردند. امامان شیعه براى حفظ مکتب، روشهاى مختلفى داشتند روشى که پس از شهادت سیدالشهداء به عنوان روش راهبردى استراتژیک بود احیاء نهضت ابى عبداللّه(ع) بود با روشهاى مختلف:

الف: دعوت شاعران به سرودن شعر در عزادارى ابى عبداللّه(ع).

ب: سفارش به زیارت سالار شهیدان.

ج تأکید بر استحباب سجده بر تربت امام حسین(ع).

د استحباب گریستن و گریاندن و حالت گریه کننده به خود گرفتن در عزاى امام حسین(ع).

ه.دعوت به برپایى مجلس عزا براى امام حسین(ع) و بر پا داشتن مراسم عزاى حضرت از سوى خود آنان.


در روایتى از حضرت امام رضا(ع) رسیده است:

«من تذکر مصابنا و بکى لما ارتکب منّا کان معنا فى درجتنا یوم القیامة و من ذکّر بمصابنا فبکى و ابکى لم تبک عینه یوم تبکى العیون و من جلس مجلساً یحیى فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛(31) آن کس که مصائب ما را بیاد آورد و بر مصائب ما بگرید، در قیامت با ما و در درجه اى که ما هستیم خواهد بود و کسى که مصیبت ما را بیاد دیگران بیاندازد و خود بگرید و دیگران را بگریاند روزى که چشمها گریان است چشم او گریان نخواهد بود. و کسى که در مجلسى بنشیند که امر ما(مکتب ما) در آن احیاء مى گردد روزى که دلها مى میرد قلب او نمى میرد.»

در سیره معصومان مى بینیم در خفقانى ترین شرائط براى امام حسین مجلس عزا برپا مى کردند و گاه مجلس عادى را هم تبدیل به مجلس عزاى امام حسین(ع) مى ساختند.

امام سجاد(ع) در طول 35 سال امامت خویش در هر شرائطى کربلا و عاشورا را بیاد مى آورد.

امام صادق(ع) فرمود: «بکى على بن الحسین عشرین سنة و ما وضع بین یدیه طعام الّا بکى؛(32) امام سجاد(ع) بیست سال گریه کرد و هرگاه در جلو آن حضرت غدائى گذاشته مى شد مى گریست.»

هرگاه غذائى نزد حضرت گذاشته مى شد چشمان مبارک حضرت پر اشک مى شد، روزى یکى از خدمتگزاران آن حضرت گفت: یابن رسول اللّه آیا هنوز زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده؟ حضرت فرمود:

«ویحک انّ یعقوب کان له اثنى عشر ابناً فغیب اللّه واحداً منهم فابیضّت عیناه من الحزن و کان ابنه یوسف حیاً فى الدنیا و انا نظرت الى ابى و اخى و عمى و سبعة عشرین اهل بیتى و قوماً من انصار ابى مصرعین حولى فکیف ینقضى حزنى؛(33) یعقوب داراى دوازده فرزند بود خداوند یکى از آنان را از جلوى چشمش پنهان نمود در حالى که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب از اندوه سفید شد اما من در جلو چشمم شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم، هفده تن از اهل بیتم و گروهى از یاران پدرم را به قتل رساندند و سرهایشان را از تن جدا کردند چگونه اندوه من پایان مى پذیرد.»

«مالک جهنى مى گوید امام باقر(ع) درباره روز عاشورا فرمود:

«و لیندب الحسین و یبکیه و یأمر من فى داره بالبکاء علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء علیه بعضهم فى البیوت و لیعزّ بعضهم بعضاً بمصاب الحسین فانا ضامن على اللّه لهم اذا احتملوا ذلک ان یعطیهم ثواب الفى حجة و عمرة و غزوة مع رسول اللّه و الائمة الراشدین؛(34) در روز عاشورا براى امام حسین زارى کرده و بگریید و اهل خانه را هم امر به گریستن به حضرت کنید، در خانه خود براى حضرت مجلس عزا برپا کرده و داغ خویش را ابراز کنید و ضمن دیدار و ملاقات همدیگر بر آن حضرت گریه کنید و یکدیگر را در داغ امام حسین(ع) تعزیت دهید و هر کس این عمل را انجام دهد براى او در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا و امامان راشدین را ضمانت مى کنم.»

راوى مى گوید محضر امام صادق(ع) بودیم یادى از امام حسین بن على(ع) کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود امام حسین(ع) فرمود: «من کشته اشکهایم هیچ مؤمنى مرا یاد نمى کند مگر آنکه مى گرید.»(35)

در روایتى آمده است روزى که نام امام حسین(ع) برده مى شد تا شب لبخندى بر لبان حضرت نبود.(36)

زید شحام مى گوید همراه جماعتى از اهل کوفه در خدمت امام صادق(ع) بودیم

یکى از شعراى عرب بنام جعفر بن عفان وارد شد آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جاى داد آنگاه فرمود اى جعفر! او عرض کرد لبیک! حضرت فرمود به من گفته اند تو اشعار نیکى درباره امام حسین(ع) سروده اى؟ عرض کرد،آرى حضرت فرمود: اشعارت را بخوان او شعر مى خواند و امام و اطرافیان مى گریستند به گونه اى که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جارى بود سپس امام فرمود:

«یا جَعفَر وَاللّهِ لَقَد شَهَدتَ مَلائکة اللّه المُقَرّبینَ ها هنا یَسمَعُونَ قَولَکَ فىِ الحُسَینِ وَ لَقَد بَکَوا کَما بَکَینا اَو اَکثَر....؛(37) اى جعفر فرشتگانى الهى در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همانگونه که ما گریه کردیم بلکه بیش از ما گریستند...»

امام رضا(ع) فرمود: «کان ابى اذا دخل المحرّم لایرى ضاحکاً و کانت الکأبة تغلب علیه حتى تمضى منه عشرة ایام فاذا کان یوم العاشر منه کان ذالک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه؛(38) با فرا رسیدن ماه محرم پدرم موسى بن جعفر(ع) با چهره خندان دیده نمى شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا مى گرفت تا روز دهم فرا مى رسید آن روز روز مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود.»

دعبل خزاعى شاعر بزرگ اهل بیت مى گوید: در ایام محرم بر امام رضا(ع) وارد شدم حضرت فرمود دوست دارم براى من شعر بخوانى، این روزها روز حزن و اندوه ما اهلبیت و شادى دشمنان ما بویژه بنى امیه است، پس از آن امام رضا(ع) برخاست پرده اى را جهت حضور خانواده در مصیبت جدشان حسین آویزان کردند سپس فرمود دعبل براى حسین مرثیه بخوان تا زنده اى یار و مدیحه سراى ما هستى، آنگاه گریستم به گونه اى که قطرات اشک بر صورتم جارى شد و این شعر را سرودم که: افاطم لوخلت الى آخر امام رضا(ع) گریست و بهمراه حضرت خانواده و فرزندان حضرت گریستند.(39)

اینها تنها گوشه اى از رفتار و گفتار معصومین در رابطه با عزادارى سالار شهیدان بود. لیکن باید تاریخ عزادارى بر سید الشهداء را بسیار دیرینه دید و حداقل آنکه اولین برپا کننده عزاى حضرت، رسول اللّه (ص) در روز ولادت حضرت و...و... بوده است. که تفصیل آن به درازا مى کشد مى گذریم.(40)

 

نقش مجالس عزادارى

مجالس عزادارى ابى عبداللّه الحسین(ع) در طول تاریخ تریبونى گسترده براى معرفى اسلام ناب محمّدى(ص) در پرتو نهضت آن حضرت بوده است.

این مجالس نقشى اساسى در احیاء نهضت ابى عبداللّه(ع) و تبیین آرمانهاى بلند آن شهید سرفراز داشته است، مى توان این مجالس را از مصادیق شجرهّ طیبه قرآنى نامید که قرآن ذکر مى کند:

«الم ترکیف ضرب اللّه مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء. تؤتى اکلها کل حین باذن ربّها و یضرب اللّه الامثال للناس لعلهم یتذکرون؛(41) آیا ندیدى چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه اى تشبیه کرده که ریشه آن در زمین ثابت و شاخه آن در آسمان است، هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش مى دهد و خداوند براى مردم مثلها مى زند شاید متذکر شوید و پند گیرید».

شجره طیبه اى که در این آیه شریفه مشبه به قرار گرفته این ویژگیها را دارد:

1 موجودى است پاک و طیّب از هر جهت.

2 داراى نظام حساب شده است، اصل و فرع دارد.

3 اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است.

4 شاخه هاى این شجره طیّبه در یک محیط پست محدود نیست بلکه بلند آسمان جایگاه اوست.

5 این شجره طیّبه پر بار است.

6 در هر فصل میوه مى دهد.

7 میوه و دانش به اذن خداوند است.

مهم این نیست که آیا این شجره طیبه وجود خارجى دارد یا نه، مهم این وجه شباهتهاست، زیرا که تشبیهات زیادى در زبانهاى مختلف داریم که اصلاً وجود خارجى ندارد مانند:مثلاً مى گوییم قرآن همچون آفتابى است که غروب ندارد در حالى که مى دانیم آفتاب همیشه غروب دارد و یا اینکه هجران من همچون شبى است که پایان ندارد.

بهرحال هدف از تشبیه، مجسّم ساختن حقایق و قرار دادن مسائل عقلى در قالب محسوس است.

این ویژگیها را بخوبى و مراحل نهضت عاشورا و مجالس ابى عبداللّه (ع) مى توان دید.

ما میوه هاى شیرین این مجالس را از آغاز تا کنون فراوان دیده ایم. بقاء تشیع بویژه در ایران اسلامى مدیون این مجالس است. رضاخان را براى براندازى اسلام آوردند اما این مجالس حسینى بود که نگذاشت. فرزند خبیث او هم همین هدف را دنبال مى کرد اما به برکت این مجالس نتوانست و به فضل خداوند نخواهند توانست. و راز آنهمه تأکید اهل بیت(ع) و اصرار آنها بر برپائى مجالس ابى عبداللّه(ع) همین است که این مجالس است که از آرمانهاى بلند سالار شهیدان پاسدارى کرده و مى کند و راز تأکید خلف صالح امامان، احیاگر آرمان بلند عاشورا در عصر و زمان ما امام خمینى (ره) برعزادارى سنّتى و برپایى مجالس حسینى همین است:

«الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها، با این روضه ها، با این مصیبتها، و با این سینه زنیها ما را حفظ کرده اند تا حالا آورده اند اسلام را...هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش سرو سینه زن نباشد حفظ نمى شود...»(42)

مجالس حسینى به حق مصداق بوستان هاى بهشتى است که در روایات آمده است: «عن رسول اللّه (ص) ارتعوا فى ریاض الجنة قالوا یا رسول اللّه و ماریاض الجنة قال مجالس الذکر؛(43) در باغهاى بهشت گردش کنید (از آنها بهره مند گردید) عرض کردند اى رسول خدا باغهاى بهشت چیست؟ فرمود: مجالس ذکر و یاد خداوند.»

نیز فرمود:

«اذا رأیتم روضة من ریاض الجنة فارتعوا فیها قیل یا رسول اللّه(ص) و ماریاض الجنة فقال مجلس المؤمنین؛(44) هرگاه باغى از باغهاى بهشت را دیدید از آن بهره مند گردید عرض شد اى پیامبر خدا باغ بهشت چیست؟ فرمود: مجلس مؤمنان.»

مجالس حسینى، هم مجالس یاد خداست و هم مجالس مؤمنان. مجالس حسینى گوهرى نفیس و ارزشمند براى حفظ اسلام است، لذاست که رهزنان دین پیوسته با آن مخالف بوده و در صدد تخریب برآمدند.

 

تاریخ اولین مخالفت با مجالس حسینى

اولین گروه مخالف با عزادارى و مجالس حسینى بنى امیه که خود بانى جنایات در حادثه عاشورا بودند مى باشند. هشام بن عبدالملک بیش از سایر سلاطین اموى در این راه تلاش کرد، آنان تلاش کردند که روز عاشورا را روز جشن و شادى بسازند. «و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین؛(45) این روز(عاشورا) روزى است که آل زیاد و آل مروان بخاطر کشتن امام حسین (ع) شاد بودند.» ابن حجر مى گوید نخستین کسى که روز عاشورا در حضور عبدالملک بن مروان و گروهى از صحابه و تابعین جشن گرفت حجاج بن یوسف ثقفى بود آنگاه اعلام شد که یادآورى قتل و شهادت حسین و مصائب آن بر گویندگان و خطباء حرام است.(46)

بعد از آنان بنى العباس این راه را دنبال کردند و نمک خورها و نمکدان شکن ها به نام محبت اهل بیت مردم را به سوى خود فراخواندند و همانند بنى امیه با اهل بیت(ع) برخورد کردند. شاعر عرب ابوالعطاء سندى مى گوید:

یا لیت ظلم بنى المروان دام لنو لیت عدل بنى العباس فى النّار(47)

یعنى اى کاش ظلم و ستم بنى مروان برایمان ادامه داشت و عدالت بنى العباس در آتش بود.(48)

آنان کینه بى پایانى با سالار شهیدان ابى عبداللّه الحسین(ع) داشتند. اولین اهانت به مرقد مطهر حضرت از سوى منصور عباسى و سپس فرزندش هارون صورت گرفت که دستور تخریب حرم امام حسین(ع) را صادر کردند و سپس در عصر متوکّل که بیشترین جسارتها بدستور او صورت گرفت مورخان نوشته اند: متوکّل در سالهاى 233، 236، 237، 247، 17 بار دستور تخریب حرم حضرت، شخم زدن، آب رها کردن بر مرقد نورانى ابى عبداللّه(ع) را صادر کرد.

ذهبى مى گوید:

«و فیها امر المتوکّل بهدم قبر الحسین بن على رضى اللّه منهما و هدم ما حوله من الدور و ان تعمل مزارع و منع النّاس من زیارته و حرثه و بقى صحرا و کان معروفا بالنصب فتألم المسلمون لذلک و فى ذلک یقول یعقوب ابن سکیت:

باللّه ان کانت امیة قداتتقتل ابن بنت نبیها مظلوماً

فلقد اتوه بنو عباس بمثلههذا لعمرک قبره مهدوماً (49)

در این سال متوکّل دستور به نابودى حرم امام حسین(ع) و خانه هاى اطراف آن داد و دستور داد آنجا را شخم زدند و مردم را از زیارت امام حسین(ع) ممنوع ساخت، قبر را به کلى منهدم ساخت و گنبد و بارگاه حضرت تبدیل به یک بیابان صاف شد. متوکّل معروف به دشمنى با اهل بیت بود، یعقوب بن سکیت شاعر و ادیب معروف مى گوید: به خدا قسم اگر بنى امیّه پسر دختر پیامبر را مظلوم کشتند بنى العباس هم همانند آنها عمل کردند و قبرش را منهدم ساختند. آنها متأسف بودند از اینکه نبودند تا در قتل حضرت شریک باشند و آنرا با برخورد با استخوانهاى ابى عبداللّه(ع) جبران کردند.»

صاحب مقاتل الطالبین که از مورخان اهل سنت است نوشته که متوکّل این جسارتها را توسط فردى بنام دیزج که یهودى الاصل بوده به انجام رسانده است.این جسارت در دوره موفق عباسى در سال 269 و در دوره المسترشد در سال 526 صورت گرفت که بسیارى از اشیاء گران قیمت آن مضجع نورانى به سرقت رفت.(50)

در کنار این اهانتها برخورد شدید با زائران و مجالس حسینى هم بوده است.

و بعد از آن برخوردها با عزادارى سالار شهیدان در سیره جباران و قلدران دیگر همانند رضاخان و صدام و تکفیرى هاى عصر ما همچنان ادامه دارد.

همسر رضاخان (که او هم زن فاسدى بود) مى گوید: «حسسینقلى خان اسفندیارى شوهر خواهرم که پزشک مخصوص رضا بود اعتقادى به حرفهاى مذهبى نداشت و حتى با عزادارى امام حسین(ع) هم مخالف بود و مى گفت در هیچ کجاى دنیا مردم براى دشمنان خودشان عزادارى نمى کنند این عربها دشمن ملت ایران بوده اند و به ما حمله کرده اند و جان و مال و ناموس ایرانیان را مورد تعرض قرار دادند و از این قبیل حرفها مى زد. رضا این حرفها را مى پسندید و مى گفت: من نمى فهمم چرا مردم براى عربها عزادارى مى کنند.»(51)

او در پى این اعتقاد دستور اکید براى مبارزه با مجالس عزادارى که آنرا موهومات مى خواند صادر کرد.(52)

در پرونده ننگین صدام این جلاد کم نظیر تاریخ برخورد با حرم سالار شهیدان نیز هست، در قصه انتفاضه شیعیان عراق صدام به بهانه مقابله با شیعیان توسط دامادش گنبد و حرم نورانى امام حسین(ع) را به توپ بست که البته هم دامادش سزاى این جنایت ننگین و دیگر جنایات ننگین خود را دید، هم صدام! تازه این دنیاست، عذاب الیم در انتظار آنان است! در کنار هتک حرمت به حرم سیدالشهداء جسارتهاى فراوان به مجالس عزادارى و عزاداران داشت.

به این ترتیب نتیجه اى که از این مباحث در پى آن بودیم اینست که عزادارى سالار شهیدان از حقایق و واقعیات بى تردید دین ماست، تشکیک در این امر تشکیک در امر بدیهى است، مجالس عزاى حسین، مجالس نورانى الهى است باید پیوسته بر شکوه آنها افزوده گردد ولى باید توجه داشت که همیشه گوهرهاى نفیس در معرض خطر ربوده شدن و آسیب دیدن هستند، باید مراقب بود از این مجالس در سمت و سو و جهتى که سالار شهیدان مى پسندد استفاده گردد.

* پى نوشت ها:

1. تذکرة الخواص، ص .7

2. الطبقات الکبرى، ج 1، ص .123

3. المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 357؛ تاریخ المدینه ابن شیبه، ج 1، ص 118.

4. سنن ابى داود، ج 1، ص 58، سنن ابن ماجه، ج 1، ص .482

5. السیرة الحلبیه، ج 3، ص 348.

6. مجمع الزوائد هیثمى، ج 2، ص .80

7. ذخائر العقبى، ص .56

8. السیرة الحلبیه، ج 3، ص .247

9. المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 361. السنن الکبرى، ج 3، ص 407. سنن ابى داود، ج 2، ص 63، سنن ابن ماجه، ج ،1 ص .445

10. المغازى واقدى، ج 1، ص 329.

11. الاستیعاب ابن عبدالبر، ج 1،ص 275، مسند احمد، ج 2، ص .40

12. انساب الاشراف بلاذرى، ج 2، ص .298

13. مستدرک حاکم، ج 1، ص 381، مسند احمد، ج 2، ص 323.

14. صحیح بخارى، ج 1، ص 223، صحیح مسلم، ج 3، ص ،44 جامع الاصول، ج 11، ص .99

15. صحیح ترمذى، رقم 1002.

16. شرح النووى، ج 5، ص 308.

17. سوره فاطر، آیه 18.

18. سنن ابى داود، ج 3، ص 194، شماره 3129؛ شرح نووى، ج ،5 ص .308

19. عقد الفرید ابن عبد ربه اندلسى، ج 3، ص 235، کنزالعمال، ج 15، ص 731.

20. همان.

21. المصنف ابن ابى شیبه، ج 3، ص 265؛ کنزالعمال، ج 15، ص 731.

22. تهذیب الکمال، ج 16، ص 70.

23. در این زمینه کتابهاى ذیل مفید است:

1- اقناع اللائم على اقامة المأتم تألیف علّامه سیدمحسن امین جبل عاملى، مؤسسة المعارف الاسلامیة.

2- چرائى گریه و سوگوارى تألیف نجم الدین طبسى این کتاب علیرغم اختصار آن در این بحث بسیار خوب از عهده بر آمد و در تدوین این بخش از آن بهرهمند شدم.

3- وهابیت مبانى فکرى و کارنامه عملى تألیف آیة اللّه سبحانى فصل آخر، گریه بر فراق عزیزان.

24. سوره حج، آیه 32.

25. عوائد الایام، ص 31، عائده 2.

26. تفسیر المیزان، ج 1، ص 414، ذیل آیه 165 بقره.

27. سوره شورى، آیه 23.

28. بحارالانوار، ج 44، ص 287، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین(ع).

29. بحارالانوار، ج 44، ص 286.

30. سوره نساء، آیه .148

31. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 329، امالى شیخ طوسى، ج ،1 ص 117، اقناع اللائم، ص .193

32. مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص .179

33. کامل الزیارات، ص 107، ح 1.

34. همان، ص 174، باب 71 ثواب من زار الحسین.

35. بحارالانوار، ج 44، ص 284.

36. کامل الزیارات، ص 101 اقناع اللائم، ص .181

37. بحارالانوار، ج 44، ص .282

38. همان، ص 284.

39. همان، ج 45، ص 257.

40. مراجعه کنید به کتاب سیرتنا و سنتنا سیرة نبینا صلى اللّه علیه و آله مرحوم علامه امینى و کتاب تاریخ النیاحة على الامام الشهید دو جلد که به فارسى تحت عنوان اشکواره کربلا چاپ شده است.

41. سوره ابراهیم، آیه 25 .24

42. صحیفه نور، ج 69، ص .70

43. بحارالانوار، ج 92، ص 162.

44. امالى شیخ صدوق، ص 68.

45. مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.

46. الصواعق المحرقه، ص .221

47. المحاسن و المساوى ابن قتیبه، ص .246

48. در رابطه با جنایات بنى العباس و برخورد وحشیانه آنها با علویان بنگرید به مقاله «دراسة الاسالیب الّتى ابتعها العباسیون او فى تثبیت سلطهتم» در مجموعة الآثار المؤتمر العالمى الثالث للامام الرضا، ج 2، ص 81 تا صفحه، .117

49. تاریخ الاسلام ذهبى.

50. در ابنباره مصاحبههاى پور امینى در روزنامه قدس 7/12/84 سال نوزدهم شماره 5222، ص 14 خواندنى است.

51. خاطرات ملکه پهلوى، ص 89 و 90.

52. دین ستیزى رژیم پهلوى ص 10، مرکز بررسى اسناد تاریخى.

ثواب روضه و گریه بر سیدالشهدا(ع)/ حدیثی که باید با «آب طلا» نوشت


امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، همزمان با فرارسیدن محرم الحرام و ایام شهادت اباعبدالله الحسین (ع)، همه جا غرق در ماتم و عزای حسینی شده است از این رو هر فردی سعی می‌کند تا حداقل لحظاتی را به عزاداری برای مولایش حسین بن علی(ع) بپردازد.

کتاب «طوبای کربلا» شامل سخنان عارف و سالک طریق الهی، میرزا اسماعیل دولابی درخصوص عنایات امام حسین(ع) به اولیای خداست. یکی از مباحث این  کتاب به بیان ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) پرداخته است که ما آن را برای عاشقان این امام همام بیان می‌کنیم.

روایات مختلفی درباره ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) وجود دارد که به اختصار در ادامه می‌آید:

الف ـ شیخ جلیل، ابن قولویه قمی از ابن خارجه روایت کرده است: روزی خدمت امام صادق(ع) بودیم، از حضرت امام حسین(ع) یاد کردیم، امام صادق(ع) بسیار گریست، آن گاه فرمود: امام حسین(ع) فرمودند: من کشته گریه و زاری هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر آنکه گریان می‌شود.

* گریاندن و اشک ریختن در سوگ امام حسین(ع) موجب بهشتی شدن افراد می‌شود

ب ـ شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن‌تغلب روایت کرده‌اند که امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.

ج ـ به سند معتبر از ابوعماره منشد (شعر خوان) روایت شده است:

روزی حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم، حضرت فرمود: شعری در مرثیه امام حسین(ع) به آن روشی که بین خودتان مرسوم است بخوان.

همین که شروع کردم به خواندن، حضرت گریان شد. من مرثیه می‌خواندم و آن بزرگوار می‌گریست تا آنکه صدای گریه از منزل آن حضرت بلند شد و صدای گریه زن‌ها نیز از پشت پرده برخاست. وقتی روضه تمام شد، حضرت فرمود: هر کس در مرثیه امام حسین(ع) شعری بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس یک نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس مرثیه بخواند و خود بگرید، بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس خود را به صورت گریه کننده درآورد بهشت بر او نیز واجب خواهد شد.

د ـ جناب میرحامد حسین نقل کرد که محمد بن سهل، یارکمیت گفت: من و کمیت در ایام تشریق بر امام صادق(ع) وارد شدیم، کمیت به امام عرض کرد: فدایت شوم! اجازه می‌دهید چند بیت شعر در محضرتان بخوانم؟ حضرت فرمود: این ایام، عزیز و محترم است (کنایه از آنکه خواندن شعر در این ایام شایسته نیست) کمیت عرض کرد: این اشعار در حق شما است. حضرت فرمود: بخوان و فرستاد اهل بیتش را حاضر ساختند که آنها هم بشنود، آنگاه کمیت اشعار خود را خواندن و حاضران بسیار گریستند، امام صادق(ع) دست‌های مبارکش را بلند کرد و گفت:

«اللهم اغفر کمیت ما قدم و ما أخّر و ما أسّر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی؛ بارالها! گناهان گذشته و آینده کمیت را و گناهانی که آشکار و نهان انجام داده بیامرز و به او ببخش و به او عطا کن تا راضی شود.

* حتی مردم عصر جاهلیت هم قتال در ماه محرم را حرام می‌دانستند

ه ـ شیخ صدوق از ابراهیم بن ابی محمود، روایت کرد که حضرت رضا(ع) فرمودند:

محرم، ماهی است که اهل جاهلیت، قتال در آن ماه را حرام می‌دانستند؛ اما این امت جفاکار، خون ما را در آن ماه، حلال دانستند و هتک حرمت کردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه، اسیر کردند و آتش در خیمه‌های ما افروختند و اموال ما را غارت کردند و حرمت حضرت رسالت را در حق ما رعایت نکردند. مصیبت روز شهادت امام حسین(ع) دیده‌های ما را مجروح کرده و اشک ما را جاری ساخته است و زمین کربلا تا روز قیامت وارث اندوه و بلای ما است، پس بر مثل حسین(ع) باید بگریند گریه کنندگان. همان گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو می‌ریزد.

سپس حضرت فرمودند: همین که محرم می‌شد، کسی پدرم را خندان نمی‌دید و تا دهم محرم، اندوه و حزن پیوسته بر آن حضرت غالب می‌شد. وقتی روز عاشورا می‌رسید، آن روز، روز مصیبت و گریه او بود و می‌فرمود: امروز، روزی است که حسین(ع) کشته شد.

و ـ ابوقولویه قمی، به سند معتبر از ابوهارون مکفوف روایت کرده است: خدمت امام صادق(ع) مشرف شدم، حضرت فرمود:

برای من مرثیه بخوان.

من شروع کردم به خواندن مرثیه. حضرت فرمود: نه این طور؛ بلکه چنان بخوان که نزد خودتان متعارف است و کنار قبر امام حسین(ع) می‌خوانید. من نیز خواندم. حضرت گریست من ساکت شدم، حضرت فرمود: بخوان. من خواندم تا آن اشعار را تمام کردم. حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان. من این اشعار را خواندم:

یا مریم قومی و اند بی مولاک

و علی‌الحسین فاسعدی ببکاک

پس حضرت گریست و زن‌ها هم گریستند. وقتی آرام گرفتند، حضرت فرمود: ای ابوهارون! هر کس برای حسین(ع) مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود. پس یک یک از ده کم کرد تا آنکه فرمود: هر کس مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت برای او واجب می‌شود، سپس فرمود: هر کس امام حسین(ع) را یاد کند و خود گریه کند، بهشت بر او واجب می‌شود.

* آن گونه بر حسین(ع) می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار ‌شود

ز ـ به سند معتبر از مسمع روایت شده است: امام صادق(ع) به من فرمود: ای مسمع! آیا توجه به زیارت قبر امام حسین(ع) می‌روی؟ من عذر آوردم که با توجه به دشمنان زیاد، برای انجام چنین کاری، ایمنی ندارم.

فرمود: آیا مصائب آن بزرگوار را به یاد می‌آوری؟ عرض کردم: آری! آن گونه می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار می‌شود.

حضرت فرمود: به درستی که تو از آنانی که زاری می‌‌کنند برای ما، شاد می‌شوند برای شادی ما، اندوهناک می‌شوند برای اندوه ما، خائف می‌شوند برای خوف ما و ایمن می‌شوند برای ایمنی ما؛ به زودی خواهی دید که پدرانم هنگام مرگ نزد تو حاضر شوند و به ملک‌الموت درباره تو سفارش کنند و به تو از فرزند خویش مهربان‌تر باشند. آنگاه حضرت گریست و من نیز گریستم.

وصیت‌نامه جوان‌ترین شهید جنگ +عکس

شهید علی جرایه کم‌سن‌ترین شهید دوران دفاع مقدس در وصیتنامه خود آورده ‌است: دست از ولایت نمی‌کشم حتی اگر بدنم را قطعه قطعه کنند. من رفتم اما وصیتم به شما هموطنان عزیز این است که امام را تنها نگذارید و اسلحه مرا بردارید و راه شهیدان را ادامه دهید.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، شهید علی جرایه فرزند سوخته زار و شهربانو در اولین روز مهرماه ۱۳۵۰ در سرابباغ آبدانان دیده به جهان گشود، وی تحصیلات خود را در مدارس شهداء و طالقانی تا اول راهنمایی ادامه داد و در زمان جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده بسیجی به گردان ۵۰۵ محرم، تیپ۱۱ امیر المومنین(ع) سپاه پیوست و راهی جبهه های نبرد با دشمن بعثی گردید. تا آنکه در تاریخ ۱ اسفند ۱۳۶۲ طی عملیات والفجر۵ در منطقه عملیاتی مهران در سن ۱۲ سالگی از ناحیه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.


 

آنچه پیش روی شماست بخشی از وصیتنامه این شهید است:

اگر مرا بکشید و بدنم را قطعه قطعه کنید، قطعه‌های بدنم فریاد بر می‌آورند و لبیک یا خمینی می‌گویند. من رفتم اما وصیتم به شما هموطنان عزیز این است که امام را تنها نگذارید و اسلحه مرا بر دارید و راه شهیدان را ادامه دهید. اگر قرار باشد من بمیرم بهتر است میان جبهه و سنگر بمیرم برای حفظ اسلام و قرآن به راه پاک رهبر بمیرم. این شهید نوجوان خطاب به والدینش این چنین آورده است:

پدر و مادر عزیزم به خدا سوگند تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون که در بدن دارم با دشمنان اسلام می‌جنگم. توصیه‌ام به شما این است که صبر و استقامت داشته باشید و تقوا پیشه کنید. از شما می‌خواهم که پیرو همیشگی امام عزیز باشید و نگذارید که امام تنها بماند. اگر این سعادت نصیبم شد که در رکاب حسین (ع) زمان به سوی معبودم بشتابم برای من گریه و زاری نکنید و بدانید با آگاهی کامل این راه را پذیرفتم و چون مسئولیت پاسداری از خون شهدا را بردوش خود حس کردم به جبهه‌ها شتافتم تا قسمتی از بار مسئولیت که بر دوشم بود، انجام دهم.

اثر قرائت زیارت عاشورا بر عذاب قبر


 به گزارش 598 به نقل از فارس، علامه میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از عارفان و سالکان طریق الهی در کتاب شریف «المراقبات» درباره درک شب و روز عرفه، توصیه‌هایی را داشته است که در خلال آن به بیان عظمت و جایگاه زیارت عاشورا می‌پردازد:

مداومت بر خواندن زیارت عاشورا حتی همسایگان میّت را از عذاب قبر می رهاند

اما چیزی که در زیارت امام حسین (ع) مهم‌تر است، این است که سوگواری‌اش (با اظهار اندوه و ناله و گریه) را زیاد کرده، نالان و خاک‌آلود شود و رسیدن به مقام اصحاب حضرت (ع) در وفای به حق او و شهادت در رکابش را زیاد تمنا کرده و بگوید: «یا لیتنا کنا معکم» ای کاش ما نیز در رکاب شما می‌بودیم. و آن را از عمق قلب و با توجه به روحانیت امام (ع) بر زبان آورده، از فضیلت و انوار و برکات آن حضرت برای قبول شدن زیارتش استمداد بطلبد و از آن حضرت قبولی زیارت و دیگر اعمالش و ملحش شدن به اصحابش را بخواهد.

و باید بداند که درِ امام حسین درِ «رحمت واسعه» است. سریع القبول و مقرون به رضاست، چون حضرت در حیات خود می‌فرمود: مثل احسان، مثل باران است ک هم به نیکوکار می‌بارد و هم به نانیکوکار.

و چه خوب است که در اینجا، به حکایتی اشاره کنم که یکی از افراد مورد وثوق از اهل علم، نقل می‌فرمود: آن شخص، در کودکی در میان اهل شهر خود دوستی داشت که او را می‌شناخت، او وقتی بزرگ شد، جزو ماموران گمرک شد. و سال‌ها به این کار مشغول بود، تا از دنیا رفت. وقتی او را به خاک سپردند آن عالم او را در خواب دید که حالی نیکو دارد و در جایی زیبا و پر عیش و تنعم است. از او پرسید: سبب نجاتت چه بود؟! جواب داد: پس از مردنم به دلیل کارهای بدم، در عذاب بودم، تا فلان روز، فلان خانم را در اینجا (این گورستان) به خاک سپردند و شب دفنش، امام حسین (ع) سه بار به دیدن او آمد و زمانی که بار سوم آمد، به فرشتگان امر کرد عذاب همسایگان آن خانم را بردارند و عذاب از ما برداشته شد و حالمان خوب شد.

آن عالم وقتی از خواب برخاست. آن زن را جست‌وجو کرد و او را یافت و از حال مرگ و محل دفن شدنش سؤال کرد. همانگونه بود که آن مرد در خواب گفته بود. عالم از اعمال آن زن پرسید و عملی نیافت، مگر مداومت به خواندن زیارت عاشورا در هر روز.

پس، ای برادرم! به دوستی و وفاداری آن حضرت نگاه کن که زنی را که زیارت عاشورا می‌خوانده، در شب اول قبرش سه بار ملاقات نموده و او را از شفاعت و برکات خود محروم نمی‌کند و اثر آن حتی به هم‌جواران مُرده او نیز می‌رسد حتی مردی که باج می‌گرفت و عذاب از امثال او برداشته می‌شود.

ای پروردگار! در هر حال و هر زمانی تا به ابدترین ابدها به روح مطهر آن حضرت، از طرف ما سلام و صلوات و تحیت بفرست، به عدد آنچه علمت به آن احاطه دارد و تا به آن حد که رضایت در آن باشد و تا به آن اندازه‌ای که تمامی نپذیرد.

در مسجد ارک تهران؛ متن کامل سخنان استاد میرباقری در اجتماع بزرگ ذاکرین اهل بیت(ع)


قصه امام حسین امروز چه است؟ جنگ امام حسین تمام شده است طبل جنگ امام حسین خاموش شده است یا جنگی که امام حسین شروع کردند تا رجعت ادامه دارد؟ خودشان در رجعت طبق روایات می‌آیند و کار را به کمال می‌رسانند اگر این جنگ ادامه داشته باشد اردوگاه امام حسین کجاست و اردوگاه یزید کجاست؟ اردوگاه سقیفه کجاست و اردوگاه امیرالمؤمنین کجاست؟ اردوگاه بنی امیه کجاست و اردوگاه آل ابی‌طالب کجاست؟
اجتماع بزرگ ذاكرين و شعراي حسيني جمعه شب و در طليعه ماه محرم با حضور پيرغلامان، ذاكرين حسيني و شعراي اهل بيت عصمت وطهارت علیهم السلام و قشرهاي مختلف مردم در مسجدارك تهران برگزار شد تا ذاکرین و مرثیه سرایان سیدالشهدا علیه السلام، با حضور در این اجتماع به پیشواز ماه محرم بروند.

به گزارش رجانيوز، حجت الاسلام والمسلمين سيد محمدمهدي ميرباقري از وعاظ و مدرسين حوزه علميه قم و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم در اين مراسم در خصوص شأن و منزلت ذاكرين و نوكران حضرت سيدالشهداء علیه السلام، جايگاه واقعه عاشورا و شخصيت حضرت امام حسين علیه‏السلام به ایراد سخنرانی پرداخت.

رجانیوز متن کامل سخنرانی استاد میرباقری را منتشر می کند:

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

الحمدلله رب العالمین احمده و استعینه و أومن به و اتوکل علیه و استهدیه و استنصره و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و افضل سفرائه، حبیب اله العالمین ابی‌القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین سیما بقیه‌الله فی الارضین ارواحنا له الفداء و لعنت‌الله علی اعدائهم اجمعین 

اللهم صل علی جعفر بن محمد الصادق خازن العلم الداعی الیک بالحق النور المبین اللهم و کما جعلته معدن کلامک و وحیک و خازن علمک و لسان توحیدک و ولی امرک و مستحفظ دینک فصلی علیه افضل ما صلیت علی احد من اصفیائک و حججک انک حمید مجید

ان شاءالله خداوند این محفل نورانی را با تجلیات امام عصر ارواحنا فداه منور بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. 

محفل در آستانه‌ی ماه محرم و تکرار این حادثه عظیم، با حضور عزیزان و اساتید و سروران عزیز خودم که همه اهل شعر و ادب و یا از مادحین و اهل عزاداری سید الشهدا هستند تشکیل شده است. 

صحبت کردن در این محافل کار دشواری است چون همه اساتید و عزیزانی که در محضرشان هستیم خودشان اهل فن هستند، هرچه ما بگوییم زیره به کرمان بردن است. منتهی یکی اینکه حاج آقای ارضی به من امر کردند و من هم امر ایشان را پذیرفتم و دوم اینکه "تواصی" است همدیگر را باید توصیه‌ی به حق و پایداری در راه حق که راه امام حسین علیه‌السلام است کنیم از این جهت اگر نکاتی را عرض می‌کنم در محضر اساتید ابتدائا برای خودم است. 

نکته‌ی اول اینکه سمت گریاندن مردم بر عزای اهل بیت علیهم السلام موقعیت بسیار فاخر و استثنایی است. روایات را من تکرار نمی‌کنم. همه‌ی شما شنیده‌اید که ائمه می‌نشستند و شعرا و مرثیه‌خوان‌ها را دعوت می‌کردند می‌آمدند آن‌چه را سروده بودند واشعاری که دیگران گفته‌بودند در محضر اهل بیت علیهم‌السلام می‌خواندند و می‌گریستند و ائمه از آن‌ها بسیار تجلیل می‌کردند.

اهمیت اشک بر عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام

از جمله‌ی این‌ها دعبل1 است و آن قصیده‌ی مفصلی که محضر امام رضا علیه‌السلام خواندند و همه‌ شما داستان آن را دارید و بعد هم به این افرادی که یا شعری گفته بودند و یا شعر دیگری را می‌خواندند مکرر می‌فرمودند که اگر کسی پنجاه نفر، ده نفر و حتی یک نفر را در عزای سیدالشهدا علیه‌السلام بگریاند اهل بهشت است. این مقام مقام ساده‌ای نیست. ما معارف اهل بیت را گاهی سهل می‌گیریم، معارف اهل بیت بسیار جدی است، فهم روایات خیلی ارزشمند است. این روایت از امام صادق علیه‌السلام است که فرمود: بنیّ! اعرفوا منازل شیعتنا بقدر روایتهم و معرفتهم2 جایگاه شیعیان ما اگر می‌خواهید ببینید که چگونه است ببینید چقدر با روایات و معارف ما آشنا هستند بعد فرمودند راه اصول معرفت هم یک چیز بیشتر نیست و المعرفة هی الدرایة للروایه3 معارف ناشی از فهم روایات ماست. اگر کسی کلام ما را فهمید از طریق این کلمات به معارف می‌رسد. بعد فرمودند بالدرایات للروایات یعلو المومن الی اقصی درجات الایمان سیر مؤمن تا عالی ترین درجات نورانی ایمان با فهم روا یت ماست. 

نعمتی استثنایی که خداوند عطا کرده است

در هر صورت این روایاتی که آمده فهم آن بسیار مهم تر از تلاوت آن است. فرمودند اگر کسی یک نفر را بگریاند اهل بهشت است بعد فرمودند اگر خود کسی هم گریه کند اهل بهشت است واگر کسی اهل گریه نیست و تباکی بکند یعنی خود را بگریاند اهل بهشت است. بنابراین این توفیقی که به شما عزیزان داده شده است که حالا یا مستقیماً خودتان مردم را می گریانید مدح اهل بیت را می‌خوانید و مراثی را می‌خوانید و قلوب را متوجه اولیای خدا و خداوند متعال می‌کنید و یا اینکه خداوند متعال این لطف را به شما کرده است این علم و فن و ذوق و لطافت روح را به شما داده است که اهل شعر هستید و شعرهای خوب که حکمت است بر زبان شما جاری می‌شود اول نکته این است که این منصب را بشناسید و این را تصادف ندانید و خیال نکنیم که همین‌طوری دری به تخته خورده است و این اتفاق افتاده است. در هر صورت به هر دلیل این که به شما داده‌اند یک نعمت استثنایی از طرف خداوند متعال است واین نعمت با شکر افزون می‌شود و با کفران این نعمت  سلب می‌شود و ان شکرتم لازیدنکم و ان کفرتم لعذابی لشدید این نکته اول. 

فضایل صوری و فضایل باطنی نیاز یک مداح و شاعر آئینی

نکته بعد این‌که اگر کسی بخواهد اهل توفیق باشد در این وادی و رو به رشد باشد نکاتی را باید مورد توجه قرار دهد یکی این است که بخصوص برای این عزیزانی که در این وادی هنوز در آغاز کار و جوان هستند و شرایط و امکانات جوانی برایشان فراهم است عرض می‌کنم. یک خواننده‌ی خوب شدن، یک شاعر آئینی خوب شدن نیازمند به یک سلسله فضایل است. یک سلسله از این فضایل صوری هستند و یک سلسله از این فضایل باطنی هستند. اگر انسان هر دو را کسب نکرد ماندگار در این وادی نمی‌شود آن فضایل ظاهری، علوم ظاهری است که باید بلد باشند. یعنی یک روضه‌خوان و مداح خوب خیلی اطلاعات علمی باید داشته باشد. باید لااقل تاریخ صدر اسلام و تاریخ زندگی اهل بیت را به خوبی و عالمانه بداند و نه جسته و گریخته. اگر بخواهد خوب در این زمینه خدمت‌گزار باشد، گمان من این است که باید مقاتل را زیر و رو کرده باشد نه تنها یک مقتل. یک مداح موفق آن کسی است که ده‌ها مقتل را زیر و رو کرده باشد و زیر و بم این مقاتل ارزش این مقاتل برایش معلوم باشد و بتواند از لطافت‌هایی که در آن مقاتل وجود دارد استفاده کند. کافی نیست یک مقتل بخواند البته حداقل این است که یک مقتل صحیح معتبر و غنی مبنای کار او باشد و هر محرمی مقتل را مرور کند.

آشنایی به زبان و ادبیات عرب نیاز امروز مداحان اهل بیت علیهم السلام

ولی واقعاً یک مداح خوب کسی که می‌خواهد شعر آئینی خوب بدهد ده‌ها مقتل را به‌خوبی خوانده باشد. مسلط به مقاتل  و تاریخ این مقتل‌نویسی و امثال این‌ها باشد. مطالعات فراوان و عالمانه‌ای باید داشته باشد. باید نسبت به ادبیات عرب و زبان عربی حتماً آشنایی داشته باشد. به گمان من اگر یک مداح می‌خواهد موفق باشد باید بتواند منابع اصلی ما در وادی معارف اهل بیت و مقاتل دست پیدا کند و نه مقاتل دسته دو و درجه دو البته در حد ضرورت کافی است ولی کسی می‌خواهد مسلط باشد باید حتماً به ادبیات عرب در حد توجه به منابع اولیه آشنا باشد.

آشنایی با معارف اهل بیت علیهم السلام نیاز دیگر جامعه مداحان

علاوه بر اینها باید بر معارف آشنا باشد. کسی که می‌خواهد شعر بگوید و روضه بخواند غیر از مقتل و تاریخ باید با معارف آشنا باشد. هم معارف توحیدی را بداند و هم معرفت به ساحت مقدس اهل بیت و مقامات ایشان داشته باشد. کسی که می‌خواهد برای اهل بیت شعر بگوید نسبت به معارف آن‌ها و معارفی که در روایات و مجامع روایی ما آمده است آشنا نیست چه می‌خواهد بگوید؟! اگر در اوج معرفت باشد آن چه که می‌گوید شأن اهل بیت نیست. یادم است امام رضوان الله تعالی علیه یک موقعی تفسیر سوره حمد شروع کردند و گفتند تفریباً تابحال هیچ تفسیری برای قرآن نوشته نشده است. نه اینکه ایشان می‌خواستند بزرگان را مثل علامه طباطبایی را کوچک کنند سخن از عظمت قرآن است. همین‌طور است. اهل بیت هم همین‌طور هستند. کسی که می‌خواهد درباره اهل بیت که عِدل قرآنند و اسماء حسنای خداوند هستند درباره آن‌ها مدح بگوید، مقامات آن‌ها را توصیف کنند و مرثیه بگوید، اگر مقامات آن‌ها را نداند چه می‌خواهد بگوید؟ می‌خواهیم مقتل برای چه کسی بخوانیم؟ برای امام حسین؟ امام حسین کیست؟ می‌خواهیم از عاشورا صحبت کنیم؟ عاشورا چیست؟

حتماً یک دوره کتاب "کامل الزیارات" را مطالعه کنید

من این را مکرر گفته‌ام؛ می‌دانید در باب عاشورا عرفا و مورخین، محدثین و متکلمین سیاست‌مداران و همه گروه‌های اهل فن دیگر ورود کردند و حرف زدند. عرفا از منظر خودشان، جلوه‌های عرفانی عاشورا را گفتند. مورخین تاریخ عاشورا را گفتند. متکلمین مباحث کلامی و قس علی هذا. تحلیل‌گران تاریخ عاشورا را تحلیل کردند. به شما نمی‌گویم همه روایات معصومین را ببینید ولی یک دور کامل الزیارات4 را که کتاب معتبر قدیمی ما است که قسمتی از آن در فضیلت زیارت سیدالشهدا است و قسمت عمده‌ی ان در باب مقتل سیدالشهدا است به یک معنا بکا و ثواب بکا بر سیدالشهدا است. تاریخ مقتل نیست. فضایی که این کتاب برای عاشورا  باز می‌کند را مقایسه کنید با هرچه عرفا و متکلمین و محدثین و مورخین، سیاستمداران و تحلیل‌گران گفتند؛ اصلاً قابل مقایسه نیست! یعنی شما وقتی وارد کامل الزیارات می‌شوید گویا از یک حادثه‌ای بحث می‌شود که جغرافیای حادثه همه عوالم خلقت است و تاریخ حادثه از ازل تا ابد عالم است. نمی‌گویم دقت کنید، فقط ورق بزنید و فصل‌های کامل الزیارات را ببینید؛ انسان احساس می‌کند عاشورا یک حادثه‌ی کانونی است که در زمین اتفاق افتاده در مرکز نزول خلیفةالله همه کائنات از ازل تا ابد درگیر حادثه هستند.

"اخلاص" لازمه کار در مداحی و شعر گفتن

شما درباره‌ی همچنین حادثه‌ای می‌خواهید روضه بخوانید. راجع به کسی می‌خواهید روضه بخوانید که همه انبیا روضه خوان آن حضرت بودند و برای او گریستند. جبرئیل و میکائیل برای او گریستند. برای کسی می‌خواهید روضه بخوانید که ولی مطلق خداوند است و امثال این‌ها. شما ببینید با چه زبانی صحبت کنید که این تابعی از معرفت امام است خود شما عزیزان می‌دانید تمام کسانی که شعر می‌گویند اگر با اخلاص شعر بگویند حتماً فضیلت می‌برند. آن داستان را به خاطر دارید بنده خدایی در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام شعر گفت و صله گرفت: شمع می‌ریزم برایت یا امیرالمؤمنین قدر این گل‌دسته‌هایت یا امیرالمؤمنین. این را با اخلاص خواند و از حضرت صله گرفت. آن بنده خدای دیگر دید عجب کار قشنگی است یک شعر طویلی از شعرا گفت و هرچه خواند دید خبری نشد، روز اول، روز دوم به حضرت عرض کرد عذر می‌خواهم بی‌ادبی نباشد شما امیرالمؤمنین هستید شجاع هستید و ... ولی از شعر سردرنمی‌آورید.

هرکسی اگر با اخلاص شعر بگوید ولو یک بیت مزد آن را می‌گیرد. شک نکنید اما این کافی نیست. شعر باید فخیم باشد متناسب با شأن سیدالشهدا علیه‌السلام باشد می‌خواهد حضرت ابوالفضل را مدح کند جبرئیل هم ایشان را مدح کرده است من هم مدح می‌کنم. می‌شود این‌گونه مدح کرد؟ می‌شود این شعر را درباره ایشان خواند؟ همه از چشم و ابرو می‌گوییم البته آن‌ها هم هست و جزء مدح است می‌خواهد عرض ارادت کند عرض ارادت‌هایی که برای وادی دیگری است. برای وادی عشق مجازی است. این غلط است نسبت به ساحت قدسی ولی خدا. این‌ها برای چه است؟ برای این است که دنبال آن معرفت نیستیم.

گلایه هم میخواهید بکنید مانند مرحوم محقق اصفهانی باشد

اگر انسان وقتی مقابل سیدالشهدا قرار می‌گیرد و می‌خواهد مدح کند و روضه بخواند ببیند مقابل یک جلال و عظمتی قرار دارد که همه انبیا اولوالعزم غیر نبی اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم اینجا متواضع و خاشع هستند با یک ادبیات دیگری حرف می‌زند. اگر یک جایی بیان‌ او بیان گلایه است با زبان مرحوم محقق اصفهانی5  (کمپانی) گلایه می‌کند. دیوان ایشان را دیدید گاهی هم گلایه در اشعارش وجود دارد. این مرد بزرگ هم عارف بوده است و هم فیلسوف هم فقیه بوده است و هم اصولی استاد مرحوم آیت‌الله طباطبایی و آیت الله بهجت و آیت‌الله میلانی و دیگران. در احوالات ایشان نقل شده است می‌آمد در حرم حضرت امیرالمؤمنین می‌ایستاد ایستاده هزار مرتبه اناانزلناه را می‌خواند محاسن خود را در دست می‌گرفت و می‌خواند: گرچه سیه روی شدم غلام تو هستم/ خواجه مگر بنده سیاه ندارد اشعار ایشان گاهی گلایه دارد اما با زبان یک آدم بامعرفت به مقامات اهل بیت است.

نه هرکه کله کج کند قلندری داند!

اگر بخواهیم روضه خواندن و عرض ادب‌ ما متناسب با شأن اهل بیت باشد باید عارف به مقامات اهل بیت باشیم و برای این‌کار اقلاً یک دور کتاب حجت بحار را بخوانیم. پیش یک استادی برویم تا مقامات اهل بیت را برای ما بگویند. بدانیم راجع به چه کسی حرف می‌زنیم. بنابراین این همه یک حوزه دیگری است که حتماً شما عزیزان و سروران باید در آن حوزه اهل فن باشید باید مقامات اهل بیت را بدانید از این بالاتر شما می‌خواهید اشعار توحیدی بخوانید باید مقامات توحیدی را بشناسید. می‌گویند نه هرکه کله کج کند قلندری داند گاهی من دیدم می‌خواهد در وادی عرفان شعر بگوید اولیات عرفان را نگذرانده است. نمی‌گویم این‌ها کافی است این‌ها علوم صوری است. این در مرحله علوم صوری باید مقتل، تاریخ، ادبیات عرب، مقامات اهل بیت، مقامات توحیدی این را بدانید. بخصوص برای جوانان عرض می‌کنم. شما جوان هستید وقت دارید فرصت دارید چه محظوری دارید که منظم فرصت بگذارید بخشی از عمرتان را خرج این کار کنید تا ان شاءالله در این وادی صاحب فن بشوید.  

از شعرای عرب هم الهام بگیرید

معارف فراوان دیگری است که شما عزیزان باید بدانید اگر می‌خواهید در مقتل خواندن و روضه خواندن و شعر آئینی گفتن موفق شوید حتماً باید این معارف را بدانید. یکی از گنجینه‌های ادبیات آئینی ما اشعار عربی بسیار لطیفی است که از شعرای صدر اسلام مثل کمیت و امثال این‌ها داریم تا دعبل و دیگران تا متأخرین. اشعار عربی بسیار با مضامین لطیف. شما همینطوری که از شعرای خودمان الهام ومضمون می‌گیرید خیلی خوب است از آن‌ها هم الهام بگیرید. ولی من کمتر در اشعار آئینی خودمان الهام از آنان را می‌بینم. نکته آن هم این است که پیداست این شاعر عزیز ما به آن زبان شعر آشنا و مسلط نیست. اگر مسلط بود بسیار لطائف الهام بخش هم برای مقتل و هم برای شعر در اشعار عربی که جزء سرمایه‌های تاریخی ماست داریم. کمااینکه از این طرف هم پیداست و کاملاً آدم می‌بیند شعرای عرب بخصوص معاصرین آن‌ها به شدت تحت تأثیر ادبیات آئینی فارسی هستند. این متقابلاً باید اتفاق بیافتد. جزء گنجینه‌های ماست. این می‌طلبد که شما مسلط به ادبیات عرب باشید. مسلط به تاریخ شعر عربی باشید بخصوص اشعار آئینی و عرفانی آن تا بتوانید در این وادی بگویید.

روح شما وقتی با معارف مأنوس باشد می توانید روح دیگران را سیر دهید!

من نمی‌خواهم بگویم همه دنباله رو آن مسیر باشند. ولی بالاخره این جزء علومی است که شما باید یاد بگیرید این علوم صوری است یعنی یک روضه خوان و مقتل خوان و شاعر آئینی موفق کسی است که همه این‌ها را با هم دارد و از این لطیف‌تر بعضی از شما عزیزان که خداوند این توفیق را به شما داده است و شکر توفیق یعنی این که الحمدلله دعا می‌خوانید اهل دهای ندبه، کمیل و عرفه هستید و این‌ها را برای مردم می‌خوانید شما باید با معارفی که در این دعا‌ها وجود دارد مأنوس شوید. روح شما باید مأنوس شود تا بتوانید روح دیگران را سیر بدهید. بنابراین این هم یک بخش از معارفی است که شما عزیزان باید بدانید. بخصوص تأکید می‌کنم جوانان عزیز فرصت‌های کافی برای این کارها دارند. فقط کافی است برنامه ریزی خوب بکنند از استاد خوب کتاب خوب و منابع خوب استفاده کنند به این‌ها مسلط می‌شوند. بسیاری از معارف ما در ادعیه است. شما اگر آشنا باشید می‌توانید همین معارف را به روح جامعه منتقل کنید و این انتقال تحول عظیم معنوی در جامعه ایجاد می‌کند.

اما سرمایه دیگری که شما باید داشته باشید سرمایه‌ی معنوی است باز در آن جنبه‌ی ظاهری هم تأکید کنم من مؤکد هستم بنای شما عزیزان بر آن باشد که یک دور بحارالانوار را لااقل در اول تا آخر آن ببینید اگر استاد خوبی پیدا کردید که که نعم الوفا که این اقبال شماست. طول می کشد؟ بکشد! شب دراز است و قلندر بیدار! جوانید سی سال چهل سال دیگر می‌خواهید در این وادی کار کنید. چه اشکالی دارد. الحمدلله برنامه ریزی کنید این آقایی که الآن سی سال دارد وقتی به پنجاه سالگی می‌رسد آدمی است که دوره معارف اهل بیت را دیده است تاریخ بلد است در عین حال یک شاعر آئینی قوی هم هست. یک مداح قوی هم هست. یک عزیزی که وقتی دهان باز می‌کند دعای عرفه می‌خواند همه قلوب را متحول می‌کند این یک نکته؛

حقیقت بکا از عالم بالا می آید

و اما در کنار این‌ها و در وراء این‌ها یک شرایط باطنی است. اولین شرط باطنی این است که انسان باید روی طهارت نفس خود کار کند. این تعارف نیست، حرف و حدیث نیست اگر کسی روی طهارت نفس و باطن خود کار کرده باشد آ«‌گاه است که نقتل خواندن و دعا خواندن و موعظه کردنش نافذ خواهد بود به تعبیر دیگر آن چه که از عالم بالا بر قلب شما جاری می‌شود و از قلب شما بر زبان‌تان جاری می‌شود ان است که قلوب را متحول می‌کند همه خیر از عالم بالا  می‌آید. همه انوار از عالم بالا می‌آید اگر قلب شما آئینه‌ی قلب معصوم شد اگر مصیبت می‌خوانید تحول حال امام زمان را منتقل می‌کنید من این را مکرر عرض کردم به دوستان حقیقت بکا از عالم معصوم می‌آید. دعا هم همینطور است. حقیقت دعای ابوحمزه آن حال امام سجاد است که باید در قلب شما جاری شود و بعد بر زبان‌تان بیاید. حقیقت روضه خواندن آن است که بتوانید آن حالی که در عالم معنوی امام سجاد علیه‌السلام بود را بگیرید و همان را منتقل کنید یعنی بستر انتقال آن حقایقی که در عالم بالا است بشوید به تعبیر دیگر تحمل کنید ولایت معصوم را. اگر حامل ولایت شدید در هر وادی نورانی شدید آن وقت کلام‌تان نور است حرف زدن‌تان نور است.

یکی از مصادیق مشکات انوار، مؤمن است

در روایت است یکی از مصادیق مشکات انوار، مؤمن است. المؤمن یتقلب فی خمسة من النور مدخله نور مخرجه نور علمه نور کلامه نور مسیره یوم القیامة الی الجنة نور مؤمن رفت و آمد در نور دارد و متقلب در نور است. در هر وادی که وارد شود نورانی است و با حیرت وارد نمی‌شود. بیرون می‌آید در یک وادی نورانی است با حیرت بیرون نمی‌آید می‌داند چرا این کار را انجام می‌دهد و می‌داند چرا آن را ترک می‌کند. علم و کلام او نور است. همانی که حضرت به عنوان بصری6 گفت. پیرمرد نود ساله آمد گفت می‌خواهم از علم شما استفاده کنم. شاگردی خیلی‌ها را کردم مالک بن انس و... آمدم سراغ شما. حضرت فرمود اگر علم می‌خواهید العلم نور یقع  فی قلب من یریدالله أن یهدیه7. آن علم یک نورانیت است جای خوبی آمدی آن علم در اختیار ماست ما سرچشمه نور هستیم و مشکات انواریم. ما خزان علم الله هستیم ما حملت کتاب الله هستیم. همه معارف پیش ماست و جای خوبی آمدی ولی آن با حرف نیست که من حرف بزنم و تو بشنوی. آن نورانیتی است که باید در قلبت وارد شود آن‌هم کسانی به این نورانیت می‌رسند که خداوند متعال قصد هدایت آن‌ها را دارد.

اول عبد شو، سپس عمل کن و بعد از خداوند طلب علم کن

اگر نورانیت می‌خواهی برو اول عبد شو فإن أَردت العلم فَاطلب أَولا في نفسك حقيقةَ العبودية، حقیقت بندگی را پیدا کن و اطلب العلم بِاستعماله عمل کن تا علم بعدی را به تو بدهیم، و استفهم اللَه يفهمك از خدا بخواه این علم با عبودیت و عمل و طلب حاصل می‌شود نه با خواندن کتاب‌ها. پس در کنار آن کارهایی که می‌کنیم باید مهیا شویم که آن علم باطنی را به ما بدهند. اگر مقتل می‌خوانید باید حال مصیبت را از عالم بالا به شما بدهند. یک تجلی از حال امام سجاد در قلب شما پیدا شود. آن‌وقت دهان که باز می‌کنید دیگران از حال شما متحول می‌شوند. اگر دعا می‌خواهید بخوانید باید از عالم والا آن فهم و حال و روحانیت دعای ابوحمزه را به قلبتان وارد کنند. وقتی حرف می‌زنید آن حال باطنی‌ و آن حکمت از زبان‌تان جاری شود. در هر وادی همینطور است. این هم حضرت فرمود من مجال ندارم این حدیث را باز کنم خیلی حدیث عجیبی است. بزرگان شاگردان خود را تأکید به خواندن این حدیث می‌کردند. حضرت فرمود عبودیت شرط رسیدن به معارف ماست، والا چه بسیار کسانی که یک واو و لام در سخنرانی اشتباه نمی‌کنند ولی قلب ظلمانی دارد. فرمود چه بسا کسی که نمی‌تواند مقصودش را به زبان بیاورد ولی قلبش سرچشمه نور است. بنابراین این مسئله دوم است.

بنابراین نورانی شدن و به حقایق رسیدن شرط تأثیر است. اینکه می‌بینید نفس یک کسی جمعی را جابجا می‌کند نفسش ماندگار می‌شود در تاریخ همین است. خدا رحمت کند مرحوم آسید علی آقا را در همین مسجد امین‌الدوله دعای کمیل می‌خواندند خیلی از آقایان هم شاید شرکت کردند یادشان است آن حال دعاست. یا مرحوم شیخ محمد زاهد معروف است در همین تهران با آن نورانیت و صفای باطن خیال نکنید چیز ساده ای است. این اصل کار است. حضرت فرمود این علم را اگر می‌خواهید بروید بنده شوید.

خودت را مالک چیزی ندانی، امور خود را به خداوند تفویض کن، اهل امر و نهی خدا باش

بعد حضرت گفتند بنده شدن یعنی این: 1- خودت را مالک چیزی ندانی 2- امور خود را به خداوند متعال تفویض کن به فکر خودت نباش اگر می‌خواهی به علم برسی کسی که دنبال تدبیر خودش است به نورانیت علم نمی‌رسد انسان اگر خودش را مالک نداند راحت انفاق می‌کند مال من نیست مال اوست فقط مراقب است اشتباه نکند طبق دستور بدهد. اگر امور خودتان را تفویض کردید صبر بر سختی‌ها بر شما آسان می‌شود. کسی که می‌خواهد به علم برسد باید بتواند سختی‌های علم را پشت سر بگذارد 3- فرمود اگر دل مشغولی‌تان امر و نهی خدا شد این مال من و شماست مال من منبری و مال شمای شاعر خوب اهل بیت است دیگر مجال "مراء و مباهات" ندارد؛ یک‌جوری بخوانم که از دیگران جلو بیافتم مگر آدم بیکار است آدم تا بخدا نرسیده است دنبال مراء و مباهات است کسی مراء و مباهات می‌کند به کفشش یک کسی به ظرف و اثاثیه و سرویس آشپرخانه‌اش و یک کسی مثل ما مباهات می‌کند به مقتل خواندنش و منبر رفتنش. یک جوری شعر می‌گویم که روی دست فلانی باشد. این به درد نمی‌خورد. آدمی که اینگونه است به او حکمت نمی‌دهند حکمت برای مراء و مباهات نیست علم برای مراء و مباهات نیست این‌ها فنون است که دست مراء و مباهات است.

معارف را به کسی که اهل مراء و مباهات باشد نمی‏دهند

دنبال این‌که با دیگران جدال کنید یا فخر فروشی کنید معارف را به کسی که می‌خواهد فخرفروشی کند نمی‌دهند مقتل به کسی که می‌خواهد فخرفروشی کند نمی‌دهند حال مصیبت نمی‌دهند حال دعا نمی‌دهند حضرت فرمود این‌های که به تو گفتم خیال نکنی آخر راه هستند این‌ها اول راه است اول الدرجة التقی این اولین قدم در وادی تقواست بعد حضرت استشهاد به قرآن کردند تلک دارالآخرة این دار آخرت برای کسانی است که لا يريدون في الأرض علوا ولا فسادا در زمین دنبال برتری جویی نیستند دنبال فساد نیستند کسی که دنبال برتری جویی است هرکاری کند فساد است. روضه هم می‌خواند العیاذ بالله فساد می‌کند چرا چون می‌خواهد خودش را اثبات کند العیاذبالله سیدالشهدا اعظم عبادات عالم را انجام دادند اعظم ابتلائات عالم را انجام دادند برای این‌که دست عالم را بگیرند به سمت خدا ببرند نورانی‌ترین صحنه تاریخ عاشورا است خدای ناکرده من اگر از این صحنه استفاده کنم که خودم را اثبات کنم این قابل آمرزش است؟ العاقبة للمتقین حضرت فرمود این‌ها متقی هستند. این‌هایی که اهل مراء و مباهات نیستند این‌هایی که اهل صبر و انفاق هستند این‌هایی که خودشان را مالک نمی‌بینند این‌هایی که امور خودشان را به خداوند تفویض می‌کنند و همه دل‌مشغولی‌شان امر و نهی خداوند است این‌ها آماده می‌شوند اگر این‌گونه شدید علم پیش ماست.

یک مداح خوب مصباح الهداة و سفینة النجاة  است

امیرالمؤمنین آه می‌کشید می‌فرمود ای‌کاش یک کسی بود من با او حرف می‌زدم ان هنا لعلما جما لو اصبت له حملة بله الآن هم وجود مقدس امام زمان همین‌گونه است بنابراین ببینید دومین نکته این است ما غیر از آن علوم صوری حتماً یک آداب باطنی نیاز داریم مداح امام حسین جبرئیل است، ائمه هداة معصومین هستند برویم بالاتر قرآن اهل بیت را مدح می‌کند خداوند متعال مادح اهل بیت است اینکه انسان می‌خواهد مادح اهل بیت باشد و قلوب را وارد صحنه عاشورا یعنی اعظم ابتلائات تاریخی عالم اعظم عبادات عالم کند باید اینگونه باشد. شما عبادتی بالاتر از عاشورا می‌بینید؟ اعظم عبادات نبی اکرم است، اعظم عبادات امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلام‌الله علیهما در عاشورا محقق می‌شود؛ ما خودمان بشویم کشتی نجات امام حسین علیه السلام ما بشویم مصباح وصل بشویم به امام حسین و چراغ بشویم من معتقدم یک مداح خوب حتماً در موقعیت خودش مصباح الهدی و سفینةالنجاة است واقعاً وقتی دهان خود را در محرم باز می‌کند قلوب را متوجه امام حسین می‌کند و قلوب را از دنیا می‌کَند گناهان را جارو می‌کند اگر فرمود یک قطره اشک گناهان را به اندازه کف روی دریا باشد می‌شوید وقتی مؤمنی دهان باز می‌کند و قلوب را می‌شمارد دارد مثل کف روی دریا گناهان را به اصل خودش  یعنی شیطان بر‌می‌گرداند یعنی یک مؤمن و یک مداح، مصباح الهدی است. این را شوخی نگیرید.

اگر چیزی به نام انقلاب اسلامی نبود هیچ مقاومتی در مقابل فتنه کفار نبود

الآن در این فتنه شیطانی دشمن بعضی خیال می‌کنند اگر پهلوی الآن بود الآن هم مثل قبلاً بود متوجه نیستند که آن موقع یک تلویزیون یک کانال سیاه و سفید روزی چند ساعت برنامه داشت الآن دشمن هزاران کانال‌های ماهواره‌ای دارد و در کنار آن شبکه اینترنت اصلاً قابل مقایسه نیست مقدورات دشمن از شما سؤال می‌کنم در همین فتنه‌های اجتماعی خود ما آن کانون‌هایی که قلوب جوانان را نگه داشت ببینید جاذبه‌های دنیا در الآن با سی سال قبل قابل مقایسه نیست اگر چیزی به نام انقلاب اسلامی نبود هیچ مقاومتی در مقابل فتنه کفار نبود چه چیزی قلوب جوانان را نگه می‌داشت؟ در مقابل این همه فتنه و امواج فتنه‌های ظلمانی چه چیزی این قلوب را نگه داشت که غرق نمی‌شوند غیر از مجالس اهل بیت است عمده‌اش این‌هاست.

تدبیر حضرت آقا بعد از دوم خرداد

آقا با درایت کامل بعد از قصه 2 خرداد دستور دادند هیأت‌ها را فعال کنید و همین‌گونه صحنه را برگرداندند واقعاً یک مداح خوب که این جمع را نگه می‌دارد خودش سفینة‌النجاة است همین‌طوری که مشکات انوار الهی قلب نبی اکرم است قلب امیرالمؤمنین است ولی یک مؤمن چون آئینه‌ی امام زمان است مشکات انوار می‌شود دیگران از نور او استفاده می‌کنند.

هرکسی ولو عارف اگر از کشتی امام حسین پیاده شد جهنمی شد!

در این فتنه‌های سقیفه سفینة النجاة امام حسین است. سقیفه هم ظلمات عمیق ایجاد کرده است و هم فتنه‌ها. واقعاً فتنه‌های سقیفه آنقدر عجیب است که گاهی دنیا را با خودش زیر آب می‌برد. همین‌طوری که امام حسین چراغ است و کشتی نجات وگرنه سونامی‌های عظیم آن‌ها یک نفر را سالم نگه نمی‌دارد همه‌ی این‌ها هم که از کشتی این‌ها پیاده شدند ولو عارف بودند جهنمی هستند بروید در تاریخ ببینید. یک نفر سوار بر کشتی امام حسین نباشد عارف هم باشد اهل نجات باشد اگر پیدا کردید مرا خبر دهید. نمی‌خواهم اینجا نام ببرم و بگویم چرا؛ کسی که وقتی اسمش را می‌برند خیلی‌ها دهان خود را آب می‌کشند این معلم اخلاق است و عارف، به منبری‌ها توصیه می‌کند می‌گوید روضه امام حسین نخوانید می‌گویند چرا؟ فانه يهيج بغض الصحابة و الطعن فيهم و هم اعلام الدين می‌گوید روضه امام حسین بخوانید بغض علیه اصحاب تحریک می‌شود این‌ها از اعلام دین هستند.

همین آدم در کتابی دیگر در باب فضول الکلام که مرحوم علامه امینی در الغدیر به آن حمله می‌کند در آن کتاب بابی هست به نام حرف اضافی زدن، آنجا می‌گوید آیا لعن قتله‌ی امام حسین کنیم این فضول الکلام نیست؟ می‌گوید نه این‌گونه نگویید بگویید اگر توبه نکردند خدایا لعن‌شان کن! یزید را لعن کنیم؟ می‌گوید نه لعن نکنیم شاید راضی نبوده به کشتن امام حسین! مرحوم علامه امینی می‌گوید در باب فضول الکلام اینقدر حرف مفت می‌زنی؟! این‌همه عرفان!؟ سوار بر کشتی امام حسین نیست ته خطش شده طرف‌دار یزید آیا این گناه را می‌توانی پاک کنی؟ این گناه را می‌شود پاک کرد؟

تنها کشتی نجات امام حسین است و تنها سفینه نجات ایشان هستند. شما مادحین اهل بیت اگر سیر معنوی را انجام بدهید که الحمدلله خیلی از شما دارید کامل باید شود عرض من این است این‌هایی که من می‌گویم برای خودم می‌گویم اگر کامل شد خودتان می‌شوید کشتی نجات دهان که باز می‌کنید قلوب را نگاه می‌دارید جاذبه‌ای خداوند متعال در شما قرار داده که نفوس در جاذبه شما از موج شیطان نجات پیدا می‌کند.

مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت گفتند: دنبال کرامت‌های ظاهری نگردید کرامت یعنی این الآن هم اگر یک جایی نفس آیت‌الله بهجت و یاد ایشان است شیطان به آن‌جا جرأت نمی‌کند نزدیک شود. هنوز هم یادش قلوب را متوجه خدا می‌کند شما می‌توانید این‌گونه شوید شما می‌توانید کاری کنید که در میدان جاذبه‌ی شما شیطان نفوذ نکند. حضرت برای شما ساحل امن و موجی درست می کند که امواج وجودی خودشان را از وجود شما ساطع می‌کنند شیطان محال است در آنجا راه پیدا کند. ولایة علی ابن ابی‌طالب حصنی تنها حصن در مقابل شیطان امیرالمؤمنین و نبی اکرم و اهل بیت و سیدالشهدا هستند شما اگر آن سیر معنوی را بکنید خودتان حصن می‌شوید امواج و نور حضرت در وجود شما ساطع می‌شود استقامت حضرت و سفینة النجاة در شما ساطع می‌شود می‌شوید مستقیم و خودتان می‌شوید کشتی نجات دیگران.

اهل مناجات و سحر باشید

بنابراین دومین قدمی که باید در این وادی برداریم این است که دنبال این باشیم که معنویت را کسب کنیم اهل بکا و سحرخیزی و خلوت باشیم اهل نشست و برخاست با اهل دل باشیم. اهل عرفان باشیم. البته منظورم حتماً عرفان‌های انحرافی نیست عرفان اهل بیت است. اهل مناجات و سحر باشیم اهل انس با اهل بیت باشیم اهل مداومت بر عاشورا و جامعه کبیره باشیم علی ایحال مراقبه‌ی بر خود –که مراقبه شما با یک آدم عادی فرق می‌کند- شمامی‌خواهید حامل نور سیدالشهدا و چراغ هدایت مردم شوید شما این توقع را از سیدالشهدا دارید که شما طوری ما را قرار بدهید که وقتی دهان باز می‌کنیم از دهان ما انوار شما ساطع شود و قلوب متوجه شما شود شما می‌خواهید بشوید حصن جامعه این را کم نگیرید این احتیاج دارد که انسان روی آن کار کند من خودم اگر وارد حصن امیرالمؤمنین نشوم نمی‌توانم حصن دیگران باشیم سلمان حصن است چرا؟. چون متصل به امیرالمؤمنین است سعی کنید خودتان این رشد معنوی را داشته باشید.

مراقب جاذبه های دنیا باشید!

فرصت گذشت و باید از فیض عزیزان استفاده کنیم خیلی مزاحم نشوم حرف‌ها زیاد است همه هم می‌دانند که عرض کردم این‌ها زیره به کرمان بردن است. بنابراین عنایت کنید این واضح است برای عزیزان گفتنی نیست من حتی گاهی خجالت می‌کشم این حرف‌ها را تکرار می‌کنم عزیزان ما اهل این مسائل نیستند اما در عین اینکه اهلش نیستید باید توجه داشته باشیم مبادا جاذبه‌های دنیا ما را بگیرد. این جاذبه‌ها مختلف است نوکر امام حسین است احترام می‌کنند این از پول گاهی بدتر است مبادا طالب این احترام کردن باشید مبادا دنبال این باشید که من با روضه خواندن از عاشورا خرج کنم که محترم شوم! این خیلی خطرناک است و از لغزش‌های پنهان است. پول را همه می‌فهمیم که نباید در دستگاه امام حسین تجارت کرد اهل تجارت نباش!

اهل تجارت در دستگاه اهل بیت نباشیم

یک آقایی نقل می‌کرد از اهل دل بود می‌گفت یکی از هم‌دوره‌های آقای کافی رضوان‌الله تعالی علیه به امام زمان گله کرده بود که من و مرحوم آقای کافی هم‌دوره بودیم با هم به منبر رفتیم و درس خواندیم چطور ایشان این‌قدر نافذ و اثرگذار است و من نه! به او در خواب یا بیداری فرموده بودند که آقای کافی منبر می‌رفت و با پول خود مهدیه می‌ساخت ولی شما می‌رفتید منبر و با پولش از دوبی برای دخترتان جهیزیه می‌خریدید! فرقش همین یک کلمه است. این‌ را دوستان ما خوب می‌فهمند که نباید در دستگاه امام حسین تجارت کرد ولی بدترش این است احترام کنند و ما هم خوش‌مان بیاید مردم به خاطر امام حسین به ما احترام بگذارند. این خیلی بد است از آن بدهای نبخشیدنی است که ما دنبال حب جاه باشیم که از حب مال بدتر است. حب شهره و جاه که این‌ها ریاضت نفس می‌خواهد والا آدم چگونه از جاه و شهرت بدش بیاید!؟ چطور مردم احترامش کنند عرقش را پاک کنند و به صورت‌شان بمالند؟ البته من خدا شاهد است جایی رفتم یکی از این مداح‌ها می‌خواندند من نزدیک بود زیر دست و پا له شوم جوان‌ها ریختند عرق آقا را بگیرند این‌قدر من خوشحال شدم که این جوان‌ها عرق این آقا را می‌گیرند به آن تبرک می‌جویند این خیلی مهم است.

می‌دانید در غرب یک خواننده کذا می‌آید و می‌ایستد بعد جلویش نوشابه می چینند و او پرت می‌کند سرش دعوا می‌شود تقدس می‌جویند به او. این‌که عرق خواننده امام حسین را جوانان می‌گیرند این‌قدر انسان خوشحال می‌شود که قلوب چقدر متوجه امام حسین است عرق را می‌گیرند تبرک می‌کنند خودشان را. ولی خدای ناکرده این‌طور نشود که ما خوشمان بیاید.

چرا یک مداح الگوی جوانان نباشد

خدا حفظ کند  آقای خورشیدی را؛ یکی از مداحان خوب، به او گفتند که یک معجزه از امام حسین برای ما نقل کن؛ گفت معجزه این است که نشده در فلکه 72 تن بایستم و بهترین ماشین جلوی من ترمز نکند و من را مجانی نبرد! مال من نیست، چون من با بغل دستی‌ام فرقی ندارم اما این معجزه امام حسین است بعد از 1400 سال یک مداح این‌گونه محترم است. این‌که مردم احترام می‌کنند خیلی کار خوبی می‌کنند ولی خدای ناکرده ما خوشمان نیاید! من اگر خوشم آمد که مردم دست مرا ببوسند دیگر نمی‌شود جمع و جور کرد. آن‌وقت آدم امام حسین را در یک جایی خرج کند که خودش موقعیت پیدا کند. بنابراین عنایت کنید عرض من یک کلمه، هم کمالاتی است صوری که باید شما آن را کسب کنید و هم یک کمالات باطنی است. و آن‌وقت با آن دو کلام می‌شوید الگوی جامعه. آن‌وقت راه رفتن و غذاخوردن و ... الگو می‌شود. جا هم دارد که الگو شوید چه اشکالی دارد؟ چرا هنرپیشه‌ها الگوی جوانان ما شوند؟ چرا یک مداح الگو نشود؟ چرا مردم از او مشی و سبک زندگی‌شان را یاد نگیرند ولی به شرط این‌که این دو را داشته باشیم. 

با سوار بر ماشین 100 میلیونی و قلیان کشیدن نمی‏توان الگو شد!

نعمت‌های دنیا برای همه است برای مؤمن بیشتر از همه. ولی ارزشش را ندارد ماشین 100 میلیونی سوار شویم دارید حلال است گوارای وجودتان باد! ولی این دیگر نمی‌تواند الگوی مردم و جوانان شود قانع شدید عیب ندارد حلال است اشکال ندارد لذت حلال است جایی هم می‌خواهیم برویم قلیانی هم بکشیم یک فقیه بگوید حرام است تا من نکشم! ولی بدانید این با دستگاه امام حسین نمی‌سازد الگو نمی‌شوید یک خواننده‌ی خوب امام حسین باید کشتی نجات و چراغ هدایت باشد. همه چیز او الگو باشد. راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن و فریاد زدنش و این وقتی است که شما در این دوجنبه کار کنید 1- عالم به موضوع کار خود شوید و 2- ربانی شوید و شیطان با هیچ چیزی به اندازه‌ی عالم ربانی مخالف نیست.

از همین حالا اگر تصمیم بگیرید بدانید یک لشگر برای‌تان گسیل می‌کند که نگذارد در روایات داریم گاهی یک مؤمن از دنیا می‌رود و یک لشگر شیطان آزاد می‌شوند. یک لشگر را برای این یکی اسیر کرده بود. یکی گوشش یکی چشمش و یکی زبانش. اگر خواستید عالم ربانی شوید بدانید آسان نیست ولی اگر عالم ربانی شدید یک نفر، جمعیتی را نگه می‌دارد من در حضور حاجی نمی‌خواهم بگویم؛ شما ببینید ایشان چنددهه است  مشغول هستند برای امام حسین، ببینید چقدر قلوب را نگه داشتند! این را با چه می‌شود معامله کرد؟ هرچیزی از این‌طرف بگیرید از آن طرف از شما کم می‌گذارند اشکال ندارد ولی نمی توانید بشوید. ظرفیت این‌که شما بشوید چراغ‌های هدایت و کشتی‌های نجات وجود دارد، چطور یک هنرپیشه می‌شود قهرمان و الگو من مخالف نیستم ورزشکاری الگوی مردم شود ولی واقعاً او باید الگوی رفتاری مردم باشد؟ یک آدم متخلق امام حسینی باید الگوی مردم باشد فرمود کونوا لنا زینا و لاتکونوا لنا شینا8 فرمود اگر شیعه ما هستید کونوا دعاة الناس بغیر السنتهم9 با عمل‌تان مردم را به سمت ما دعوت نمایید و این شأنی که خدا به شما داده است اگر بخواهید حاصل می‌شود. 

برخورد با یک بدعت غلط

جمله‌ی آخر را عرض کنم؛ یکی از آفت‌هایی که اخیراً در جلسات اهل بیت در حال ظهور است این است که می‏گویند جلسات اهل بیت را سیاسی نکنید! این خیلی اشتباه بزرگی است. یعنی جدایی دین از سیاست در هیئات هم بیاید! اگر یک حادثه سراغ داشته باشید که سکولاریست‌های مسلمان نمی‌توانند آن را توجیه کنند عاشورا است...

عاشورا سیاسی‏ترین فعل امام معصوم علیه السلام

...قابل توجیه نیست سیاسی ترین فعل امام معصوم در تاریخ است درست است؟ ایستاده در مقابل دستگاه بیعت نکرده است تا آخرین قطره خون و اصحاب و اهل بیت دفاع کرده است. این را نگذارید غیرسیاسی شود؛ گاهی اوقات مشکلات اجتماعی که پیدا می‌شود ما احساس می‌کنیم باید خودمان را بکشیم کنار و از کل حکومت دفاع نکنیم این اشتباه است. تا پرچم حق در دست ولی حق است باید پای این پرچم بایستیم و دفاع کنیم اشتباه اتفاق می‌افتد بیافتد به ما چه مربوط ما کار خود می‌کنیم ده‌ها نفر اشتباه می‌کنند بکنند تا پرچم حق در دست ولی حق است باید بایستیم و دفاع کنیم. این را هم عرض کنم که این حرف‌هایی که می‌زنند نیست پرچم اسلام رو به پیش است و شک نکنید انقلاب اسلامی تا الآن رو به پیش بوده است و الآن هم پیچ سختی دارد ولی رو به پیش است.

مارکسیست‏ها می‏گفتند یا طرفدار خدا باشید یا عدالت!

من مکرر این را گفتم مارکسیست‌ها که یکی از دو قطب بزرگ تمدن نوین غربی هستند یکی از دومکتب بزرگ هستند و نیمی از دنیا را گرفته بودند حرف‌شان هم این بود که ما طرف‌دار عدالت هستیم شما اگر طرف‌دار ما هستید طرف‌دار عدالت هستید یا مخالف ما هستید یعنی مخالف عدالت هستید لذا می‌گفتند دین مخالف عدالت است یا طرفدار دین باشید یا طرف‌دار عدالت. یا طرف‌دار خدا باشید یا طرف‌دار عدالت! صاف هم می‌گفتند که دین افیون ملت‌هاست انقلاب اسلامی یکی از دو اردوگاهی که شکست داد این‌ها هستند. اقلاً هم 40 میلیون کشته داده بودند تمام شد و رفتند. این از برکت انقلاب اسلامی است و شهدا و از برکت خون سیدالشهدا که تجلی پیدا کرده در این هیئات. بعد از آن هم اردوگاه سرمایه‏داری است که رقیب سخت‌تر ماست به قول امام رضوان الله تعالی علیه، "شیطان اکبر" است.

با عبور از این فتنه اقتصادی انحصار اقتصادی جهان هم شکسته خواهد شد

واقعاً شیطنت‌شان بیش از شیطنت آن‌هاست. این را هم شما خیال نکنید که وضعیت خوبی دارند. آن‌ها به شدت در فشار هستند الآن هم محاصره‌ی اقتصادی که انجام دادند که یکی از گردنه‌های مهمی است که ان‌شاءالله باید از آن عبور کنیم تلقی نشود که ما در موضع ضعف هستیم ما اگر از این گردنه به سلامت عبور کنیم انحصار اقتصادی جهان شکسته خواهد شد کما اینکه انحصار سیاسی را شکستید انحصار فرهنگی را شکستید تک صدایی جهان را امام شکستند انحصار اقتصادی جهان که همه ثروت‌ها که 1500 شرکت بزرگ باشد و سرنوشت اقتصادی و فرهنگی جهان را رقم بزنند این باید شکسته شود که این با ابتلاء مؤمنین است. حالا توضیح آن بماند که نمی‌خواهم بازمی کنم.

به هیچ وجه از انتخابات 84 و 88 پشیمان نیستیم

ما رو به پیش هستیم شک نکنید که این گردنه گذشته می‌شود و برکات عظیم آن را در اقتصاد جهان خواهید دید. خوب ضعف و مشکلات هست اشتباهات و خطاها هست و نباید آن‌ها را توجیه کرد؛ ولی ضعف‌ها، خطاها، فشارها و سختی‌های حرکت راه را یک عده‌ای می‌خواهند سوءاستفاده کنند بگویند، این فشارها هست پس انقلاب اشتباه کرده است، مسیر انقلاب همان مسیر اصلاحات و سازندگی بود همان مسیر را می‌رفتیم به این مشکلات نمی‌خوردیم! نخیر این‌گونه نیست به هیچ وجه ما هنوز از انتخابات 84 و 88 پشیمان نیستیم این به معنای این نیست که اشتباهات را هم تأیید می‌کنیم، آن‌جا جریانی بود که انقلاب اسلامی سر یک پیچ پیچید و سکولاریست‌ها را از قطار انقلاب پیاده کرد و باید هم پیاده می‌کرد و امکان پیاده کردنش جزء با این حادثه بزرگ نبود. این یک مسیر حقی بوده است که انقلاب پیش رفته است. تا الآن هم حق است هرگاه هم اشتباه باشد با اشتباه مخالفیم. این موجب نشود که عده‌ای بیایند بگویند اصل دفاع از انقلاب و حکومت را کنار بگذارید که در هیئات آقا را دعا نکنید! چرا؟ به چه دلیل؟ این دیگر عافیت طلبی است. بله من همیشه عرض کردم مشربم این است که وقتی می‌روم منبر امام حسین می‌گویم این‌هایی که آمدند اینجا نشستند به احترام امام حسین آمدند نه به احترام من. میهمان امام حسین هستند من نباید طوری حرف بزنم ولو می‌خواهم یک نکته‌ی سیاسی بگویم و هدایت بکنم و وظیفه خودم است می‌فهمم نباید طوری بگویم که مخاطبان گزیده شوند این‌ها میهمان امام حسین هستند من حق ندارم آن‌ها را اذیت کنم این مشرب خود من است.

انقلاب نباید به روزمرگی سیاسی مبتلا شود

من می‌گویم آن‌هایی که در مجلس امام حسین می‌آیند میهمان ایشان هستند و احترامشان باید حفظ شود. این آفت بزرگی است که دارد پیدا می شود خیلی از هیئات را دیدم که انقلابیون هم می‌گویند سیاسی نکنید هیئت را. بله من هم قبول دارم که به هیچ وجه نباید انقلاب به روزمرگی سیاسی مبتلا شود. روزمرگی سیاسی خیلی بد است. اتفاقاً خیلی از این جریانی هم که پیش آمده است واکنشی است در مقابل روزمرگی‌های سیاسی ولی این که شما هیئات را غیر سیاسی کنید خیلی کار خطرناکی است. این همان سکولاریسم پنهان است که در هیئاتی بیاید که کانون هدایت برعلیه دستگاه استکبار بوده است.

در عین اینکه باید از روزمرگی و از رنجاندن آن عزیزانی که می‌آیند و میهمان امام حسین هستند و از برخوردهای خشن دوری کنیم ولی گاهی اوقات شیطنت غربی‌ها این است که هرچه خودشان دوست ندارند اسم آن را خشونت می‌گذارند؛ قتل عامی که در کشورها خودشان می‌کنند این طرف‌داری از دموکراسی است ولی شما صدای‌تان را بلند کنید آن‌ها نپسندند به آن می‌گویند خشونت. خیلی گوش به این حرف‌ها ندهید که آن‌ها چه می‌گویند مقصودم از خشونت یعنی برخوردی که غلظتی در آن است که خداوند و اهل بیت نمی‌پسندند. نه این‌که غربی‌ها به آن می‌گویند. آن‌ها هرچه را نپسندند به آن خشونت می‌گویند هرچه را هم خوشان بپسندند اخلاق و ملاطفت است. مواظب باشیم آن سیاست صحیح که ایجاد بصیرت اجتماعی است شناساندن تمدن غرب و فتنه تمدن غرب است.

بزرگترین دشمن اسلام سکولاریسم است

بزرگترین دشمن اسلام جریان سکولاریسم است اگر سلفی‌ها و وهابی‌ها کار می‌کنند آن‌ها هستند که اینان را ساماندهی می‌کنند. مراقب باشید ایجاد بصیرت و روشن‌گری در جلسات اهل بیت برای شناساندن خط درگیری عاشورا که الآن قصه عاشورا به کجا کشیده است. من نمی‌گویم که شمر شمر 1400 سال قبل بود شمر شمر تاریخ است و همه تاریخ باید لعن کنند اینان فراعنه تاریخ هستند این‌ها "امم نار" تاریخی هستند این‌ها پرچمداران کفر در تاریخ هستند هیچ‌وقت لعن شمر محو نخواهد شد شما نمی‌توانید از زیارت عاشورا شمر را بردارید و موشه دایان بگذارید، نمی‌شود جای شمر بردارید امروز اوباما را بگذارید. در تاریخ هم باید لعن‌شان کرد ولی سؤال قصه امام حسین امروز چه است؟ جنگ امام حسین تمام شده است طبل جنگ امام حسین خاموش شده است یا جنگی که امام حسین شروع کردند تا رجعت ادامه دارد؟ خودشان در رجعت طبق روایات می‌آیند و کار را به کمال می‌رسانند اگر این جنگ ادامه داشته باشد اردوگاه امام حسین کجاست و اردوگاه یزید کجاست؟ اردوگاه سقیفه کجاست و اردوگاه امیرالمؤمنین کجاست؟ اردوگاه بنی امیه کجاست و اردوگاه آل ابی‌طالب کجاست؟

مهم ترین مأموریت هیئات مذهبی

این را معین کنیم نمی‌شود هیأت این را نداشته باشد هیأتی که نتواند صف آرایی امروز امیرالمؤمنین وسقیفه صف آرایی امروز سیدالشهدا و بنی امیه را نشان دهد این هیأت در مأموریت خودش بسیار کوتاه آمده است. بنابراین این فشارها و کاستی‌ها موجب نشود شما از این جریان دست بردارید هیئات باید نقطه روشنگری و بصیرت برای اهل هیأت باشند و آن صف‌آرایی امروز حق و باطل را به وضوح نشان دهند. 

عرض کردم خیلی هم معتقد نیستم وارد مسائل خرد شوید ولی آن صف‌آرایی کلان که یک طرف پرچم دست ولی حق است و یک طرف هم جریان تمدن مادی است و جریان‌هایی که در دنیا ایجاد می‌کنند الآن ببینید سکولاریست‌های دنیای اسلام و میانه‌رو را امریکایی‌ها به نخ می‌کشند و تسبیح درست می‌کنند مثل اردوغان و مرسی و همه این‌ها.

این یک جریان است جریان دیگر سلفی‌گری است که فعال می‌کنند مثل فتنه‌ی سوریه. این‌ها را باید در هیئات بگوییم اگر حاصل ماه محرم این بصیرت‏ها و تعیین شدن این صفوف و مرزبندی حق و باطل نباشد و نتوانیم انگیزه‌های عاشورایی را تبدیل به بصیرت کنیم و بعد از بصیرت به موضع گیری در دنیای امروز مأموریت هیئات خود را انجام ندادیم. 

 

-----------------------------------

پی نوشت:

1- دِعبِل خُزاعی (زاده ۱۴۸-درگذشته ۲۶۴ قمری) با نام کامل ابوعلی، دعبل بن علی بن رزین بن عثمان بن عبدالله بن بُدیل بن ورقاء خزاعی کوفی، شاعر، ادیب و عالم شیعی که مدیحه‌سرا و ذاکر فضایل اهل بیت علیهم السلام بود.

2- بحارالانوار ، ج 2، ص 82.

3- بحارالأنوار، ج 1، ص  106.

4- کامل الزیارات یا کامل الزیارات و الذریعه مجموعه بزرگی از احادیث و روایات از اهل بیت درباره شیوه زیارت پیامبر اسلام و امامان به تالیف ابن قولویه است. این کتاب شامل ۸۴۳ حدیث در ۱۰۸ باب می‌باشد.

5- آیت‏الله شیخ محمدحسین غروی  اصفهانی معروف به کمپانی، از فقها و اصولیین، عارف، حکیم، شاعر و فیلسوف در سال 1296 قمری در کاظمین به دنیا آمد. پدرش حاج محمدحسن معین‏التجار مشهور به کمپانی از تاجران مشهور آن شهر و مردی پارسا و بسیار با تقوا بود. دیوان شعر در مدایح و مراثی اهل بیت علیهم السلام از جمله آثار ماندگار اوست.

6- بحار الانوار ج 1، ص 244. علاّمه مجلسى در بحارالأنوار مى‏گويد: اين عبارت را به خط خود شيخ بهايى ديده‏ام.

7- بحار الانوار، ج 1، ص 225. 

8- امالى صدوق، 327

9- کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365، ج 2، ص 78.

بایسته های هیئت داری محرم در کلام رهبر انقلاب


بیانات رهبری پیرامون هیئت و هیئت داری
*من به منبر خیلی عقیده دارم. امروز اینترنت، ماهواره، تلویزیون و ابزارهای گوناگون ارتباطی فراوان هستند. اما هیچ کدام از اینها منبر نیست؛ منبر یعنی رو به رو و نفس به نفس حرف زدن، این یک تاثیر مشخص و ممتازی دارد که در هیچ کدام از شیوه های دیگر، این تاثیر وجود ندارد. این را باید نگه داشت؛ چیز با ارزشی است؛ منتها بایستی آن را هنرمندانه ادا کرد تا بتواند اثر ببخشد

*در مجلس عزاداری ماه محرم ، این سه ویژگی باید وجود داشته باشد:1- عاطفه را نسبت به حسین بن علی و خاندان پیغمبر علیهم صلوه الله ، بیش تر کند.علقه و رابطه و پیوند عاطفی را باید مستحکم تر سازد. 2- نسبت به حادثه عاشورا، باید دید روشن و واضحی به مستمع بدهد.3- نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان – ولو به نحو کمی- کند.
*من بارها توصیه کرده ام، باز هم توصیه میکنم، منبرتان را، مجلستان را تقسیم کنید به دو قسم: قسم اول، معرفیات و اخلاقیات؛ ما امروز به اخلاقیات احتیاج داریم. یک قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثی اهل بیت ((علیه السلام)) است

*به جوانها توصیه میکنم، شیوه های پیشکسوتان را بکلی کنار نگذارند؛ دست نکشند. من با نوآوری موافقم؛ نوآوری هیچ اشکالی ندارد؛ اما اگر بخواهید در این نوآوری کمال پیدا کنید، بایستی این نوآوری در امتداد شیوه ی گذشتگان باشد.
*از اول تاریخ تشیع تا امروز ، یک عنصر اصلی و اساسی در تشیع و جریان تشیع ، همین جریان عاطفی است؛ البته عاطفه ی متکی به حقیقت ، نه عاطفه ی پوچ ؛ خدشه دار کردن این محبت به هر شکلی به هر صورتی، خیانت به جریان عظیم محبت اهل بیت و پیروی اهل بیت است . این محبت را باید حفظ کنید.

* ما در مشهد منبری معروفی داشتیم ، خدا او را رحمت کند ، مال پنجاه سال قبل است ، «مرحوم رکن الواعظیین» ؛ او منبر می رفت و مردم پای منبر روضه خوانی او مثل ابر بهار گریه می کردند . هنر مندانه تصویر می کرد که مجلس را منقلب می ساخت ؛ بدون اینکه بگوید «کشتند» ، بدون اینکه بگوید «تیر زدند» ، بدون اینکه بگوید«شمشیر چنین زدند» یا «خنجر چنین زدند» اینها را نمی گفت . می توان با شیوه های هنرمندانه ، روضه خوانی خوب کرد و گریاند.

* وقتی میخواهند سینه بزنند، اصرار بر اینکه (( صدا، صدای این جمعیت نیست ))؛ یا وقتی میخواهند صلوات بفرستند، اصرار بر اینکه (( صلوات، صلوات این جمعیت نیست))! شما بخواهید مردم صلوات بفرستند، برو توی دلشان. گرم شدن مجلس به این شیوه ها، اصل نیست؛ کاری کنید که دلهای مستمع را در اختیار بگیرید.

*آهنگ باید سنگین،متین و متناسب با محتوائی باشد که شما دارید عرضه میکنید؛ خدایی نکرده به سمت آهنگ های حرام و آهنگهایی که گناه است، سوق پیدا نکند. هر شعری، هر تصنیفی، هر ترانه و آهنگی که خوانده شد، قابل تقلید نیست. چیزهایی هست که خودش فی نفسه حرام است؛ اگر چنانچه وارد عرصه ی مداحی و بیان حقیقت و بیان خدا و پیغمبر شد، آن وقت حرمتش دو برابر خواهد شد.

*وقتی شما این هنر را – هنر صوت و لحن آهنگ و شعر را که کار شما مجموعه ای از چندین هنر است– در خدمت این معانی قرار دهید که یا اثبات حقانیت اهل بیت(ع) را میکند، یا فضائل و مناقب اهل بیت(ع) را میگوید که دل شنونده را روشن میکند، یا معارف اهل بیت(ع) را تفهیم میکند.آن وقت این بالاترین ارزش را پیدا میکند. مسئله فقط تحریک احساسات نیست، هدایت ذهنهاست.

*اختلافات، غالباًً از هوسهای نفسانی بر میخیزد. اگر کسی بگوید این عمل من که اختلاف انگیز بود، تفرقه انگیز بود، برای خداست، این را باور نکنید. تفرقه ی بین مؤمنین کار خدایی نیست، برای هدف خدایی انجام نمیگیرد؛کار شیطانی است؛کار شیطانی است.
 *فایده ی شعر خوب چیست؟فایده اش این است که بدون اینکه من و شما ملتفت شویم، تاثیر گذاریش در مخاطب بیشتر است؛ هنر، این است دیگر. یک هنر عالی، ولو مخاطب آن هنر تشخیص ندهد که این عالی است. اما تاثیر او در نفس آن مخاطب، تاثیر عمیقتری خواهد بود از یک هنر سطحی مبتذل بازاری؛ فایده اش این است.

*چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم، استفاده از مدح و تمجیدهای بیمعناست، که گاهی هم مضر است.فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل ( سلام الله علیه) صحبت میشود؛ بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلا ًً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل(ع) به چشمهای قشنگش بوده؟ اصلاًً شما مگر اباالفضل(ع) را دیده اید و میدانید چشمش چگونه بوده؟ اینها سطح معارف دینی ما را پایین می آورد.

*در منبر مداحی حتماًً در اول، فصلی اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیبای شعر، اصلاًً رسم مداحی از قدیم این طوری بوده است؛ الان یک مقدار آن رسم ها کم شده.

*یک وقت یکی از برادران مداح میگفت ما اگر از شعر های خوب و شعرای بزرگ شعری انتخاب کنیم، مردم نمیفهمند؛ بنابراین مجبوریم از این شعر ها استفاده کنیم. این طوری نیست؛ من این را قبول ندارم.

*نکته ی آخر هم، آهنگ است. من شنیده ام در مواردی از آهنگ های نامناسب استفاده میشود. مثلا فلان خواننده ی طاغوتی یا غیر طاغوتی شعر عشقی چرندی را آهنگی خوانده؛ حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین(ع) و برای عشاق حسین(ع)، آیات والای معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن؛ این خیلی بد است. خودتان آهنگ بسازید . این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد.

*کار تبلیغ، کار بسیار دشواری است. امروزه برکات تبلیغات گذشته را مشاهده میکنیم و فردا برکات تبلیغ امروز شما را انشالله جامعه مشاهده خواهد کرد. تاثیرات تبلیغ، دفعی و آنی نیست؛ طولانی مدت است.

*بنده می خواهم به طور خلاصه، دو مطلب را عرض کنم؛ یکی این که، عاشورا و ماجرای حسین بن علی(ع) باید در منبر، به شکلی سنتی روضه خوانی شود؛ اما نه برای سنت گرایی، بلکه از طریق واقعه خوانی. یعنی اینکه، شب عاشورا این طور شد، روز عاشورا اینطور شد. شما ببینید یک حادثه ی بزرگ، به مرور از بین می رود؛ امّا حادثه ی عاشورا ، به برکت همین خواندنها، با جزئیاتش باقی مانده است.

*نام حسین بن علی علیه السلام, نام عجیبی است.وقتی از لحاظ عاطفی نگاه میکنید، میبینید خصوصیت اسم آن امام در بین مسلمین با معرفت، این است که دل ها را مثل مغناطیس و کهربا به خود جذب میکند.
5/10/74

*خدای متعال , در نام امام حسین(ع) اثری قرار داده است که وقتی اسم او آورده شود،  بر دل و جان ما ملت ایران و دیگر ملتهای شیعه، یک حالت معنوی حاکم می شود. این، آن معنای عاطفی آن ذات و وجود مقدس است.
5/10/74

*سه عنصر در حرکت حضرت ابیعبدلله(ع) وجود دارد؛ عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.
5/11/84

*خطاست اگر کسی خیال کند که امام حسین علیه السلام، شکست خورد. کشته شدن، شکست خوردن نیست. در جبهه ی جنگ آن کس که کشته میشود شکست نخورده است. آن کس که به هدف خود نمی رسد شکست خورده است. هدف دشمنان امام حسین علیه السلام، این بود که اسلام و یادگاری نبوت را از زمین بردارند.
10/4/71

*کربلا الگوی همیشگی ماست. کربلا مثالی است برای اینکه در مقابل عظمت دشمن، انسان نباید دچار تردید شود. این یک الگوی امتحان شده است.
10/4/71

*این ایستادگی،امروز هم واجب و لازم است. امروز قدرت استکباری آمریکا میخواهد ملت ایران و ملت های مبارز مسلمان را در همه دنیا، از سطوت و بطش خود بترساند. این مبارزه ادامه دارد.
10/4/71

*بیان ماجرای عاشورا، فقط بیان یک خاطره نیست. یادآوری این خاطره، در حقیقت مقوله ای است که میتواند به برکات فراوان و بیشماری منتهی شود. مبادا کسی خیال کند که در زمینه ی فکر، منطق و استدلال، دیگر چه جایی برای گریه کردن و این بحث های قدیمی است! نه! این خیال باطل است.
17/3/73

*در حرکت های معنوی، عاطفه سهم و جای خود را دارد. نه عاطفه جای استدلال را میگیرد، نه استدلال میتواند جای عاطفه را بنشیند. حادثه ی عاشورا،در ذات و طبیعت خود، یک دریای خروشان عواطف صادق است.
17/3/73

*قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاًً و قلباًً این مجالس را وسیله ای برای ایجاد ارتباط و اتصال هرچه محکم تر میان خودشان و حسین بن علی علیه السلام ، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند.

*عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی می رود، آن ها هم دنبالش می روند. یک وقت-فرض بفرمایید- حضرت«مسلم(ع)» وارد کوفه می شود. می گویند:«پسر عموی امام حسین(ع) آمد. خاندان بنی هاشم آمدند،برویم. این ها می خواهند قیام کنند، می خواهند خروج کنند» وچه وچه. تحریک می شود، می رود دور و بر حضرت مسلم(ع)؛ می شوند هجده هزار بیعت کننده با مسلم(ع). پنج، شش ساعت بعد، رؤسای  قبایل به کوفه می آیند، به مردم می گویند:« چه کار می کنید؟! با چه کسی می جنگید؟! از چه کسی دفاع می کنید؟! پدرتان را در می آورند!»
20/3/75

*در مجلس عزاداری ماه محرم ، این سه ویژگی باید وجود داشته باشد:1- عاطفه را نسبت به حسین بن علی و خاندان پیغمبر علیهم صلوه الله ، بیش تر کند.علقه و رابطه و پیوند عاطفی را باید مستحکم تر سازد. 2- نسبت به حادثه عاشورا، باید دید روشن و واضحی به مستمع بدهد.3- نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان – ولو به نحو کمی- کند.
 17/3/73

*این که امام فرمودند: عزاداری سنتی بکنید. به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن ، گریه کردن،به سر وسینه زدن و مواکب عزا و دسته های عزاداری و به راه انداختن،از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش میکند و بسیار خوب است.
17/3/73

*السلام علیک یا ثارلله و ابن ثاره،یعنی خدای متعال، صاحب خون امام حسین علیه السلام است. این تعبیر ، برای هیچ کس دیگر نیامده است. هر خونی که بر زمین ریخته میشود، پدرش صاحب خون است. خون خواهی و مالکیت حق دم را عرب ((ثار)) میگویند. ((ثار )) امام حسین علیه السلام از آن خداست.
30/3/75

*در روز عاشورا کسی نفهمد چه اتفاقی افتاد. عظمت آن حادثه ، عظمت جهاد جگر گوشه ی پیغمبر و یاران و نزدیکانش و هم چنین اکثر کسانی که آن جا بودند هم نفهمیدند.
13/2/87

*در روز یازدهم محرم، یکی از عظیم ترین فاجعه های تاریخ اسلام به وقوع پیوست.اسارتی اتفاق افتاد که نظیر آن را دیگر ملت و تاریخ اسلام ندید و به آن عظمت هم نخواهد دید.کسانی اسیر شدند که از خاندان وحی و نبوت و عزیزترین  و شریف ترین انسان های تاریخ اسلام بودند. زنانی در هیئت اسارت در کوچه و بازارها گردانده شدند  که شان و شرف آن ها در جامعه ی اسلامی آن روز نظیر نداشت.
23/5/68

«رأس الحسین» در دمشق + تصاویر


هرچند روایات تاریخی از محل دفن سر مبارک امام‌حسین(ع) مختلف است و گروهی محل دفن را کربلا، گروهی دیگر دمشق و عده‌ای نیز قاهره می‌دانند اما «رأس‌الحسین» در مسجد جامع اموی محل زیارت عاشقان این امام عظیم‌الشأن است.

به گزارش فارس در دمشق، به نظر می‌رسد دلیل اختلاف نظر مورخان درباره محل دفن سر مبارک امام‌حسین(ع) این است که اموی‌ها دستور دادند سر شهدای کربلا در نقاط مختلف در معرض دید مردم قرار گیرد و به این ترتیب مؤمنان دوستدار آل البیت(ع) در هر محلی که سر مبارک به آنجا منتقل شد، بارگاه مقدسی بنا کردند تا سمبل از جان گذشتگی و مبارزه و مظلومیت اهل بیت‌(ع) باشد.

امروز ضریحی از راس‌الحسین در مسجد جامع اموی دمشق وجود دارد که دوستداران امام‌حسین(ع) از نقاط مختلف جهان را به خود جلب می‌کند.

این محل در واقع همان مکانی است که سر امام‌حسین (ع) به یزید بن معاویه تحویل داده شد.

در شهر حلب نیز مسجدی است که بر روی یک تخته سنگ اثری از خون سر مبارک مشاهده می‌شود به این معنی که سربازان یزید هنگام استراحت در این محل، سر امام حسین را روی این تخته سنگ قرار دادند. از همین رو امروز این محل مسجد «النقطه» نامیده می‌شود.

این محل پیش از آغاز بحران سوریه هر روزه پذیرای تعداد زیادی از زائران بود.

آنچه در ادامه مشاهده می‌کنید تصاویر اختصاصی فارس از رأس الحسین(ع) در مسجد جامع اموی است:

 

 

 

فضایل گریستن بر مصائب امام حسین(ع)

درخصوص فضایل وبرکات گریستن برمصائب ائمه وبه خصوص امام حسین (ع) بزرگان و ائمه هدی توصیه ها وسفارشات ارزنده ای را به شیعیان کرده اند که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) در مورد گریستن برمصیبت اهل بیت (ع) و به ویژه امام حسین (ع) فرمودند:
ماه محرم ماهی است که مردم عصر جاهلیت حرمت آن را حفظ می‏کردند ودر آن جنگ وکشتار نمی‏کردند. ولی در این ماه خون ریخته شد وحرمت مارا شکستند. بچه ها وزنان ما را به اسارت بردند وخانه هایشان را آتش زدند.

بدانید که هرکس ذکر مصائب ما را بنماید و به آنچه به ما وارد شده اشک بریزد روز قیامت در رتبه ما خواهد بود وهر کس مصائب ما را متذکر شود وبگرید و بگریاند در روزی که همه چشم ها گریان است دیدگانش گریان نخواهد بود. هر کس در مجلسی از مجالسی که امر ما اهل بیت وامامان احیاء می شود بنشیند دلش زنده وجاوید خواهد بود روزی که همه قلب ها مرده است.

ایشان فرمودند :هرکس روز عاشورا دست از کار و زندگی بکشد وبه دنبال حوائج دنیایی نرود خداوند تبارک وتعالی حوایج دنیا وآخرتش را برآورده خواهد کرد وهر کس روز عاشورا را روزمصیبت وحزن واشک قرار دهد خداوند روز قیامت را روز فرح وشادی او قرار خواهد داد.هر کس روز عاشورا به دنبال شادی وسرور باشد وبه کسب وتجارت بپردازد برایش مبارک نخواهد شد و در روز قیامت با یزید وعبیدالله بن زیاد وعمر بن سعد لعنهم الله در اسفل دوزخ محشور خواهد شد.

امام مهدی (عج) نیز در خصوص عزاداری برای امام حسین (ع) در زیارت ناحیه چنین فرموده اند: اگر روزگار و زمانه مرا به تأخیر انداخته ونبودم که یاریت کنم وبا دشمنانت ستیز نمایم وآنها را سرکوب کنم اما شب وروز بر مصائب تو اشک می‏ریزم وگریه می‏کنم واگر روزی اشک چشمم تمام شود خون گریه می‏کنم و تا جایی که سزاوار است برغم واندوه تو ومصیبتت عجز وناله می‏کنم.

سپس فرمودند: آسمانیان وکوهها وخزائن آنها، دریا ها وماهی‏ها وحیوانات آنها، مکه وبیت و مقام و مشعرالحرام وحل و احرام همه وهمه بر مصیبت تو می‏گریند.

نرم افزار پخش مستقیم حرم مطهر ائمه +دانلود

نرم افزار زیارت آنلاین نسخه دو توسط سایت شیعه ها طراحی و ساخته شده است و به صورت کاملا رایگان در اختیار شما قرار می گیرد.
به گزارش گروه چندرسانه ای مشرق، قابلیت های این نسخه مشاهده حرم های مطهر ائمه می باشد که شما می توانید بودن مراجعه به سایت از این نرم افزار به صورت آنلاین مشاهده و زیارت نمایید. هم اکنون میت وانید این نرم افزار کم حجم را دریافت نمایید.


قابلیت های کلیدی نرم افزار Ziarat Online v1 :
- سبک بودن نرم افزار و اجرای سریع
- پخش تصاویر زنده حرم مطهر امام رضا ، امام حسین ، امام علی ، کاظمین و ابوافضل (ع)
- پخش فیلم ها با کمترین سرعت اینترنت
- سازگاری با ویندوز های xp و vista و ۷
- و…

لینک دانلود

پسورد: www.mashreghnews.ir

صوت/ محرم 91 با صدای میثم مطیعی

مداحی حاج میثم مطیعی در شب اول محرم 91 - هیأت میثاق با شهدا دانشگاه امام صادق (ع)


دانلود

راز شش گوشه بودن ضریح امام حسین

ضریح جدید حرم مطهر امام حسین(ع) به کربلا رسیده و قرار است جایگزین ضریح قبلی شود. ضریحی که مثل همه ضریح های قبلی این حرم مطهر، شش گوشه دارد.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، با رسیدن ضریح جدید حرم مطهر امام حسین(ع) به کربلا، شمارش معکوس برای نصب آن آغاز شده است. ضریحی که در طول 6 سال با طراحی استاد محمود فرشچیان و با دستان هنرمندان ایرانی ساخته شده است. این ضریح قرار است جایگزین ضریح فعلی  حرم امام حسین(ع) شود.

 از طلا و نقره ایرانی تا چوب میانماری

در ساخت ضریح جدید که مساحت پلان آن ۲۲٫۸۶متر مربع است، حدود 4.5 تن نقره خالص ، حدود 120 کیلوگرم طلای خالص ،600 کیلوگرم مس و حدود 400 کیلوگرم استیل و مقداری فلزات دیگر برای اتصالات ضریح به کار رفته است. وزن چوب های به کاررفته در ضریح مظهر حدود 5.5 تن است. این چوبها طبق شناسنامه روی آنها در سال 2003 از درخت ساج و جنگلهای کشور میانمار درجنوب آسیا تامین شده است. چوبی که بالاترین طول عمر و مقاومت را داراست. ضریح جدید در ابعاد ۵٫۰۴ در ۷٫۳۴ و با ارتفاع: ۴٫۴۹متر  ساخته شده و 20 پنجره هم دارد.

غیر از استاد محمود فرشچیان که طراحی ضریح به عهده اش بوده، افراد بسیاری نیز در کارگاه ساخت این ضریح مقدس فعالیت کرده اند.

خطاطی مفاهیم ضریح شامل سوره کریمه قرآن، احادیث حول محور سیدالشهدا(ع) ، اشعار ، اسماء جلاله و نام‌های مبارک معصومین(ع) و ... بر عهده استاد سید محمد حسینی موحد، از خطاطان بنام جهان اسلام بوده.کسی که تقریبا در تمام حرم های مطهر از جمله حرم مطهر امام رضا(ع) در مشهد و بارگاه امیرالمومنین(ع) در نجف، یادگاری از خط زیبایش را به جا گذاشته است. مهندسی ضریح نیز برعهده متخصصان عمران و معماری از جمله مهندس عبدالحمید توکلی بینا و مهندس مهدی خوش نژاد بوده است.

 

وقتی کارکنان بانک مرکزی به گریه افتادند

«محمود پارچه باف» رئیس سابق ستاد عتبات عالیات و مدیر وقت پروژه ساخت ضریح امام حسین (ع) درباره ایده اولیه ساخت ضریح جدید می گوید:« شخصی به اسم حاج محمد دانش اولین بار این فکر به ذهنش رسوخ کرد تا ضریح امام حسین(ع) را بازسازی کنیم و ایشان ما را دور خود جمع و بر انجام این کار اصرار داشت.در اولین دیداری که برای آغاز کار با مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی داشتیم ایشان وقتی از موضوع با خبر شدند اشک ریختند و تاکید کردند ما شیعیان باید این کار را انجام دهیم.»

مدیر پروژه ساخت ضریح امام حسین(ع) با بیان اینکه اگر حمایت‌های آیت الله سیستانی و هماهنگی‌های ایشان با عتبه حسینی نبود این کار به سرانجام نمی‌رسید افزود: گروهی که برای خرید چوب ضریح، راهی بندر عباس شدند چوب را که متعلق به جنگل‌های برمه و صاحب آن یک تاجر سنی بود خریداری کردند که وقتی این فرد سنی مطلع شد که این چوب برای چه کاری قرار است مورد استفاده قرار گیرد استقبال کرد.

آن طور که پارچه باف می گوید: وقتی برای خرید نقره به خزانه بانک مرکزی رفتیم نقره‌های فراوانی در آنجا وجود داشت که کارکنان آنها تا وقتی فهمیدند این نقره برای چه کاری قرار است استفاده شود با چشمانی پر اشک خود را به نقره‌ها تبرک می‌کردند.

به گفته پارچه باف عنوان کرد: افراد زیادی بودند که می‌خواستند هزینه‌های ضریح را تقبل کنند اما در راستای تاکید مراجع تقلید که فرمودند بگذارید همه مردم در ساخت ضریح مشارکت داشته باشند.

 

راز ضریح شش گوشه

اما چرا برخلاف ضریح و مرقد امامان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا(ع) شش گوشه ساخته شده است.

در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است. او در بخشی از این کتاب نام 17 نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و  نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»

در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد. سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السّلام ـ است؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در اینباره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.

بنابراین به نظر می رسد گوشه های اضافی ضریح مطهر امام حسین(ع) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(ع) باشد و محل دفن  نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(ع) یعنی علی اصغر(ع) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(ع) باشد.

ثواب روضه و گریه بر سیدالشهدا(ع) حدیثی که باید با «آب طلا» نوشت


امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، همزمان با فرارسیدن محرم الحرام و ایام شهادت اباعبدالله الحسین (ع)، همه جا غرق در ماتم و عزای حسینی شده است از این رو هر فردی سعی می‌کند تا حداقل لحظاتی را به عزاداری برای مولایش حسین بن علی(ع) بپردازد.

کتاب «طوبای کربلا» شامل سخنان عارف و سالک طریق الهی، میرزا اسماعیل دولابی درخصوص عنایات امام حسین(ع) به اولیای خداست. یکی از مباحث این  کتاب به بیان ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) پرداخته است که ما آن را برای عاشقان این امام همام بیان می‌کنیم.

روایات مختلفی درباره ثواب روضه و گریه بر امام حسین(ع) وجود دارد که به اختصار در ادامه می‌آید:

الف ـ شیخ جلیل، ابن قولویه قمی از ابن خارجه روایت کرده است: روزی خدمت امام صادق(ع) بودیم، از حضرت امام حسین(ع) یاد کردیم، امام صادق(ع) بسیار گریست، آن گاه فرمود: امام حسین(ع) فرمودند: من کشته گریه و زاری هستم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر آنکه گریان می‌شود.

* گریاندن و اشک ریختن در سوگ امام حسین(ع) موجب بهشتی شدن افراد می‌شود

ب ـ شیخ طوسی و شیخ مفید از ابان بن‌تغلب روایت کرده‌اند که امام صادق(ع) فرمود: آه‌های سوزان و اندوهناک برای مظلومیت ما «تسبیح»، اندوه برای امر ما «عبادت» و پوشاندن اسرار ما از بیگانگان «جهاد در راه خدا» است، همچنین فرمود: واجب است که این حدیث با آب طلا نوشته شود.

ج ـ به سند معتبر از ابوعماره منشد (شعر خوان) روایت شده است:

روزی حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم، حضرت فرمود: شعری در مرثیه امام حسین(ع) به آن روشی که بین خودتان مرسوم است بخوان.

همین که شروع کردم به خواندن، حضرت گریان شد. من مرثیه می‌خواندم و آن بزرگوار می‌گریست تا آنکه صدای گریه از منزل آن حضرت بلند شد و صدای گریه زن‌ها نیز از پشت پرده برخاست. وقتی روضه تمام شد، حضرت فرمود: هر کس در مرثیه امام حسین(ع) شعری بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس ده نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود، هر کس یک نفر را بگریاند بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس مرثیه بخواند و خود بگرید، بهشت بر او واجب می‌شود و هر کس خود را به صورت گریه کننده درآورد بهشت بر او نیز واجب خواهد شد.

د ـ جناب میرحامد حسین نقل کرد که محمد بن سهل، یارکمیت گفت: من و کمیت در ایام تشریق بر امام صادق(ع) وارد شدیم، کمیت به امام عرض کرد: فدایت شوم! اجازه می‌دهید چند بیت شعر در محضرتان بخوانم؟ حضرت فرمود: این ایام، عزیز و محترم است (کنایه از آنکه خواندن شعر در این ایام شایسته نیست) کمیت عرض کرد: این اشعار در حق شما است. حضرت فرمود: بخوان و فرستاد اهل بیتش را حاضر ساختند که آنها هم بشنود، آنگاه کمیت اشعار خود را خواندن و حاضران بسیار گریستند، امام صادق(ع) دست‌های مبارکش را بلند کرد و گفت:

«اللهم اغفر کمیت ما قدم و ما أخّر و ما أسّر و ما اعلن و اعطه حتی یرضی؛ بارالها! گناهان گذشته و آینده کمیت را و گناهانی که آشکار و نهان انجام داده بیامرز و به او ببخش و به او عطا کن تا راضی شود.

* حتی مردم عصر جاهلیت هم قتال در ماه محرم را حرام می‌دانستند

ه ـ شیخ صدوق از ابراهیم بن ابی محمود، روایت کرد که حضرت رضا(ع) فرمودند:

محرم، ماهی است که اهل جاهلیت، قتال در آن ماه را حرام می‌دانستند؛ اما این امت جفاکار، خون ما را در آن ماه، حلال دانستند و هتک حرمت کردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه، اسیر کردند و آتش در خیمه‌های ما افروختند و اموال ما را غارت کردند و حرمت حضرت رسالت را در حق ما رعایت نکردند. مصیبت روز شهادت امام حسین(ع) دیده‌های ما را مجروح کرده و اشک ما را جاری ساخته است و زمین کربلا تا روز قیامت وارث اندوه و بلای ما است، پس بر مثل حسین(ع) باید بگریند گریه کنندگان. همان گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو می‌ریزد.

سپس حضرت فرمودند: همین که محرم می‌شد، کسی پدرم را خندان نمی‌دید و تا دهم محرم، اندوه و حزن پیوسته بر آن حضرت غالب می‌شد. وقتی روز عاشورا می‌رسید، آن روز، روز مصیبت و گریه او بود و می‌فرمود: امروز، روزی است که حسین(ع) کشته شد.

و ـ ابوقولویه قمی، به سند معتبر از ابوهارون مکفوف روایت کرده است: خدمت امام صادق(ع) مشرف شدم، حضرت فرمود:

برای من مرثیه بخوان.

من شروع کردم به خواندن مرثیه. حضرت فرمود: نه این طور؛ بلکه چنان بخوان که نزد خودتان متعارف است و کنار قبر امام حسین(ع) می‌خوانید. من نیز خواندم. حضرت گریست من ساکت شدم، حضرت فرمود: بخوان. من خواندم تا آن اشعار را تمام کردم. حضرت فرمود: باز هم برای من مرثیه بخوان. من این اشعار را خواندم:

یا مریم قومی و اند بی مولاک

و علی‌الحسین فاسعدی ببکاک

پس حضرت گریست و زن‌ها هم گریستند. وقتی آرام گرفتند، حضرت فرمود: ای ابوهارون! هر کس برای حسین(ع) مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب می‌شود. پس یک یک از ده کم کرد تا آنکه فرمود: هر کس مرثیه بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت برای او واجب می‌شود، سپس فرمود: هر کس امام حسین(ع) را یاد کند و خود گریه کند، بهشت بر او واجب می‌شود.

* آن گونه بر حسین(ع) می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار ‌شود

ز ـ به سند معتبر از مسمع روایت شده است: امام صادق(ع) به من فرمود: ای مسمع! آیا توجه به زیارت قبر امام حسین(ع) می‌روی؟ من عذر آوردم که با توجه به دشمنان زیاد، برای انجام چنین کاری، ایمنی ندارم.

فرمود: آیا مصائب آن بزرگوار را به یاد می‌آوری؟ عرض کردم: آری! آن گونه می‌گریم که آثار مصیبت در من آشکار می‌شود.

حضرت فرمود: به درستی که تو از آنانی که زاری می‌‌کنند برای ما، شاد می‌شوند برای شادی ما، اندوهناک می‌شوند برای اندوه ما، خائف می‌شوند برای خوف ما و ایمن می‌شوند برای ایمنی ما؛ به زودی خواهی دید که پدرانم هنگام مرگ نزد تو حاضر شوند و به ملک‌الموت درباره تو سفارش کنند و به تو از فرزند خویش مهربان‌تر باشند. آنگاه حضرت گریست و من نیز گریستم.

پژوهشی در هویت تاریخی حضرت‌ رقیه(س)

نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتاب های تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت می کند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهم ترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد.
مشرق - نوشتار حاضر، رهاوردی است از چکیده آن چه تاریخ، به نام و خاطره رقیه (علیهاالسلام) در خود ثبت کرده است و تلاش دارد تا دریچه ای به اقیانوس بی کران درد و رنج دخترک خورشید بگشاید و قطره ای از دریای معرفت و بینش او را در کام تشنگان زلال حقیقت بریزد، اما گفتنی است به دلیل نبود منابع کافی و محدود بودن شرح حال او، نگارنده بیشتر به بیان آن چه درباره ایشان نگاشته اند، همت ورزیده است تا مخاطب به مطالبی که نقل شده، اشراف یابد. از این رو، بدون داوری در مورد اخبار نقل شده، به گردآوری آن دست یازیده است.

میلاد کوثر ثانی

هوا گرم بود و سکوت، خیره خیره، پرده سیاه شب را تماشا می کرد. شهر در تاریکی فرو رفته بود. پنجره خانه ای در شهر، گرم انتظار و محو گفت و گوی شب با ستارگانش بود. نسیم، بر دیوارهای آفتاب خورده خانه می وزید. قلب شهر، از تنها پنجره باز و روشن خود می تپید و همه به انتظار نشسته بودند که ناگاه صدای گریه نوزادی خجسته، احساس شب را به بازی گرفت. اشک شوق بر گونه ها غلتید و لب ها، یک صدا، ترانه لبخند سرودند.

غنچه ای دیگر، به باغ حسین (علیه السلام) روییده بود و همه بر گلبرگ رخش، غنچه های عاطفه نثار می کردند. رقیه (علیهاالسلام) در آن شب شکفت، و مادر تاریخ، کتاب کهن خویش را گشود و بر صفحه ای مبهم از آن، قلم را به تکاپو واداشت. ولی آن صفحه مبهم تاریخ، در کوران تاخت و تازهای روزگار، از دفتر گذار زمان جدا گشت و از حافظه آن ناپدید گردید. در کتابچه کوچک زندگانی رقیه (علیهاالسلام)، لحظه روییدنش بدون هیچ سطری، سفید ماند و نام هیچ روزی به عنوان زادروزش ثبت نگردید.

درباره سنّ شریف حضرت رقیه (علیهاالسلام) نیز در میان تاریخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد ایشان را بپذیریم، مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهای آغازین صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.

مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)

بر اساس نوشته های بعضی کتاب های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش تر همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است.1 مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار می آید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.2

نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) در بعضی کتاب ها، ام جعفر قضاعیّه آمده است، ولی دلیل محکمی در این باره در دست نیست. هم چنین نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی می کند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیه السلام) نیز به شمار می آید.3

این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیه السلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 ه .ق دانسته اند. از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد. این مسأله تنها در یک صورت قابل حل می باشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیه السلام)) است.

نام گذاری حضرت رقیه (علیهاالسلام)

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.4 گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین (علیه السلام) کمتر به چشم می خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) باشد، وجود دارد.5 در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) دو اسم داشته اند و امکان تشابه اسمی نیز در فرزندان ایشان وجود دارد.

گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد. چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیه السلام) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه السلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می داد، نامش را فاطمه می گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (علیه السلام) وی را علی می نامید».6 گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در نام گذاری فرزندانشان چنین بوده است.

نام رقیه در تاریخ

این نام ویژه تاریخ اسلام نیست، بلکه پیش از ظهور پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز این نام در جزیرة العرب رواج داشته است. به عنوان نمونه، نام یکی از دختران هاشم (نیای دوم پیامبر (صلی الله علیه وآله)) رقیه بود که عمه حضرت عبداللّه ، پدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به شمار می آید.7

نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و حضرت خدیجه بود. پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نام های خوب و زینت بخش اسلامی درآمد.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز یکی از دخترانش را به همین اسم نامید که این دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) درآمد. این روند ادامه یافت تا آن جا که برخی دختران امامان دیگر مانند امام حسن مجتبی (علیه السلام)،8 امام حسین (علیه السلام) و دو تن از دختران امام کاظم (علیه السلام) نیز رقیه نامیده شدند. گفتنی است، برای جلوگیری از اشتباه، آن دو را رقیه و رقیه صغری می نامیدند.9

خاستگاه تربیتی

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در خانواده ای پرورش یافت که پدر، مادر و فرزندان آن، همگی به عالی ترین فضیلت های اخلاقی و پارسایی آراسته بودند. افزون بر آن، فضای دل انگیز شهر پیامبر (صلی الله علیه وآله) که شمیم روح فزای رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، علی (علیه السلام) و فاطمه (علیه السلام) هنوز در آن جاری بود و مشام جان را نوازش می داد، در پرورش او نقشی بزرگ داشت. او در خانواده ای رشد یافت که همگی سیراب از زلال معرفت امام حسین (علیه السلام) بودند؛ خانواده ای که از بزرگ ترین اسطوره های علم و ادب و معرفت و ایثار مانند زینب کبری (علیهاالسلام)، اباالفضل العباس (علیه السلام)، علی بن الحسین (علیه السلام)، علی اکبر (علیه السلام) و... تشکیل شده بود.

حضرت رقیه (علیهاالسلام) در مدت عمر کوتاه خود در دامان این بزرگواران، به ویژه پدر گرامی اش امام حسین (علیه السلام) پرورش یافت و با وجود همان سن کم، به عنوان یکی از زیباترین اسطوره های ایثار و مقاومت در تاریخ معرفی گردید.

دیگر دختران امام حسین (علیه السلام)

در مورد تعداد فرزندان دختر امام حسین (علیه السلام) در میان تاریخ نویسان، اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر آنان دو دختر به نام های سکینه و فاطمه برای حضرت ذکر کرده اند و برخی دیگر تعداد دختران حضرت را تا هشت نفر نیز برشمرده اند. در این جا برخی از دیدگاه ها را بیان می کنیم.

1. علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبری که از تاریخ نویسان بزرگ اسلام هستند، از سه دختر به نام های سکینه، فاطمه و زینب نام برده اند.10

2. میرزا حبیب اللّه کاشانی، شمار پسران حضرت را سیزده تن به نام های علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، محمد، جعفر، قاسم، عبداللّه ، محسن، ابراهیم، حمزه، عمر، زید و عمران دانسته است و تعداد دختران حضرت را هشت نفر می داند؛ به نام های فاطمه کبری، فاطمه صغری، زبیده، زینب، سکینه، ام کلثوم، صفیه و دختری که در شام از دنیا می رود و نامی از او به میان نمی آورد. او بر این باور است که این چند گانگی تنها در اسم آن ها بوده و بیشتر آنان در مسمّی شریک اند؛ زیرا امام حسین (علیه السلام) در تاریخ به کمی فرزند معروف بوده اند. پس ممکن است بعضی از اولاد ایشان دو اسم داشته باشند یا حتی نام نوه های ایشان نیز در ردیف فرزندان شان قرار گرفته باشد و یا به دلیل سرپرستی بعضی یتیمان بنی هاشم مانند فرزندان امام مجتبی (علیه السلام) به اشتباه، نام آنان نیز در شمار فرزندان ایشان دانسته شده باشد.11

3. علی بن عیسی اربلی، نویسنده کتاب معروف کشف الغمّة فی معرفة الائمة، می نویسد: امام حسین (علیه السلام) شش پسر و چهار دختر داشت. با این حال، او هنگام برشمردن دختران حضرت، نام سه نفر ـ زینب، سکینه و فاطمه ـ را می برد و از نفر چهارم سخنی به میان نمی آورد 12 که احتمال دارد چهارمین آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) باشد.

4. علامه حایری، در کتاب معالی السبطین، می نویسد: برخی مانند محمد بن طلحه شافعی (از عالمان اهل تسنن) می نویسند: امام حسین (علیه السلام) ده فرزند داشته که عبارت بوده اند از: شش پسر و چهار دختر. سپس می افزاید: دختران او عبارت اند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری، و رقیه (علیهاالسلام). آنگاه در مورد رقیه (علیهاالسلام) می نویسد: رقیه (علیهاالسلام) پنج یا هفت سال داشت و در شام درگذشت که مادرش، شاه زنان، دختر یزدگرد است.13

به همین اندک بسنده می کنیم و تحقیق بیشتر در این زمینه را به فصل های آینده موکول می کنیم.

پژوهشی در دیدگاه های تاریخی در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام)

در بعضی کتاب های تاریخی، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) آمده، ولی در بسیاری از آن ها نامی از ایشان برده نشده است. این احتمال وجود دارد که تشابه اسمی میان فرزندان امام حسین (علیه السلام)، سبب پیش آمدن این مسأله شده باشد. هم چنان که بعضی از کتاب ها به این مسأله اذعان دارند و بنابر نقل آن ها، حضرت رقیه (علیهاالسلام) همان فاطمه صغری (علیهاالسلام) است. در چگونگی درگذشت ایشان نیز اختلاف نظر وجود دارد که در این جا به این دو مسأله خواهیم پرداخت.

طرح بحث

برای روشن شدن این مطلب، بحث را با طرح یک پرسش بنیادین و بسیار مشهور آغاز می کنیم که: آیا نبودن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) در شمار فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتاب های معتبری چون ارشاد مفید، اعلام الوری، کشف الغمة و دلائل الامامة، بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ دلالت دارد؟

با بیان چند مقدمه، پاسخ این پرسش به خوبی روشن می شود:

1. در دوره زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) و در صدر اسلام مسائلی مانند کمبود امکانات نگارشی، اختناق شدید حکمرانان اموی، کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، جانب داری ها و... سبب بروز بعضی اختلافات در نقل مطالب تاریخی می شده است.

2. در اثر تاخت و تازها و وجود بربریت و دانش ستیزی بعضی حکمرانان، بسیاری از منابع ارزشمند از میان رفته است. به همین دلیل، این گمان تقویت می شود که چه بسا بسیاری از این اسناد و منابع معتبر، در جریان این درگیری ها، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

3. تعدد فرزندان، تشابه اسمی و به ویژه سرگذشت های شبیه در مورد شخصیت های گوناگون تاریخی و گاه وجود ابهام در گذشته ها و پیشینه زندگی افراد، امر را بر تاریخ نویسان مشتبه کرده است. همان گونه که این مسأله در مورد دیگر شخصیت های تاریخی ـ حتی در جریان قیام عاشورا ـ نیز به چشم می خورد.

4ـ همان گونه که پیش تر گفته شد، امام حسین (علیه السلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامی شان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی می گذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلم ها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیه السلام) گردیده است. قراین و شواهدی نیز در دست است که رقیه (علیهاالسلام) را فاطمه صغیره می خوانده اند. احتمال دارد همین موضوع سبب غفلت از نام اصلی ایشان شده باشد.14

بنابراین، نیامدن نام حضرت رقیه (علیهاالسلام)، در کتاب های تاریخی، اگر چه شک در وجود تاریخی او را بسیار تقویت می کند، اما هرگز دلیل بر نبودن چنین شخصیتی در تاریخ نیست. افزون بر آن، مهم ترین دلیلِ فراموشی یا کم رنگ شدن حضور این شخصیت، زندگانی کوتاه ایشان است که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد. در مورد حضرت علی اصغر (علیه السلام) نیز به جرأت می توان گفت: اگر شهادت او بحبوحه نبرد و وجود شاهدان بسیار بر این جریان نبود، نامی از حضرت علی اصغر (علیه السلام) نیز امروز در بین کتاب های معتبر شیعه به چشم نمی خورد؛ زیرا تاریخ نویسی فنی است که با جمع آوری اقوال سر و کار دارد که بسیاری از آن ها شاهد عینی نداشته و به صورت نقل قول گرد هم آمده است. تنها موضوعی که در آن مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، درستی و یا نادرستی آن از حیث ثقه بودن راوی است که البته این موضوع فقط در تاریخ اسلام وجود دارد. اما به عنوان نمونه، در بحث حدیث، معرفه ها و مشخصه های دیگری نیز برای سنجش درستی اخبار، موجود می باشد که خبر را با تعادل و نیز تراجیح، علاج معارضه و تزاحم، بررسی دلالت و عملیات های دیگر مورد بررسی قرار می دهند.

افزون بر مطالب بالا، دو شاهد قوی نیز بر اثبات وجود ایشان در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ می دهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانت های خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.15

هم چنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان می فرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.16

در مورد تشابه اسمی رقیه (علیهاالسلام) و فاطمه صغیره به یک جریان تاریخی اشاره می کنیم. مسلم گچ کار از اهالی کوفه می گوید: «وقتی اهل بیت (علیهم السلام) را وارد کوفه کردند، نیزه داران، سرهای مقدس شهیدان را جلوی محمل زینب (علیهاالسلام) می بردند. حضرت با دیدن آن سرها، از شدت ناراحتی، سرش را به چوبه محمل کوبید و با سوز و گداز شعری را با این مضامین سرود:

ای هلال من که چون بدر کامل شدی و در خسوف فرورفتی! ای پاره دلم! گمان نمی کردم روزی مصیبت تو را ببینم. برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود. چرا این قدر با ما نامهربان شده ای؟ برادرجان! چقدر برای این دختر کوچکت سخت است که پدرش را صدا بزند، ولی او جوابش را ندهد.»17

حضرت زینب (علیهاالسلام) در این شعر از رقیه (علیهاالسلام) به فاطمه صغیره یاد می کند و این مسأله را روشن می کند که فاطمه صغیره که در بعضی از کتاب ها از او یاد شده، همان دختر خردسالی است که در خرابه شام جان داده است.

در این جا برای روشن شدن بیشتر مسأله، گفتار کتاب های تاریخی و دیدگاه های اندیشمندان اسلامی را بررسی می کنیم.

کامل بهائی

قدیمی ترین کتابی که از حضرت رقیه (علیهاالسلام) به عنوان دختر امام حسین (علیه السلام) یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام می داند، همین کتاب است. این کتاب، اثر عالم بزرگوار، شیخ عمادالدین الحسن بن علی بن محمد طبری امامی است که به امر وزیر بهاءالدین، حاکم اصفهان در روزگار سلطنت هلاکوخان، نوشته شده است. به ظاهر، نام گذاری آن به کامل بهائی از آن روست که به امر بهاءالدین نگاشته شده است.

این کتاب در سال 675 هجری قمری تألیف شده و به دلیل قدمت زیادی که دارد، از ارزش ویژه ای برخوردار است؛ زیرا به جهت نزدیک بودن تألیف یا رویدادهای نگاشته شده ـ به نسبت منابع موجود در این راستا ـ حایز اهمیت است و منبعی ممتاز به شمار می رود و دستمایه تحقیقات بعدی بسیار در این زمینه قرار می گرفته است. شیخ عباس قمی در نفس المهموم و منتهی الامال، ماجرای شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام) را از آن کتاب نقل می کند. هم چنین بسیاری از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به آن استناد کرده اند. این نگارنده، کتاب دیگری به نام بشارة المصطفی (صلی الله علیه وآله) لشیعة المرتضی (علیه السلام) دارد که در این کتاب نیز به برخی رویدادهای پس از واقعه عاشورا اشاره شده است. اولین منبعی که در آن تصریح شده که اسیران کربلا در اربعین اول، بر سر مزار شهدای کربلا نیامده اند، همین کتاب می باشد. او جریانی را از عطیه 18 دوست جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که به اتفاق هم بر سر مزار اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و شهیدان کربلا حاضر شده، اولین زائرین قبر او در نخستین اربعین حسینی می گردند. اما نگارنده سخنی از ملاقات جابر با اسیران کربلا به میان نمی آورد و بر خلاف آنچه در برخی مقتل ها نگاشته شده، هیچ ملاقاتی در این روز بین او و اسیران کربلا صورت نمی گیرد.19 این موضوع نیز نقطه عطف دیگری در امتیاز و برتری این کتاب می باشد.

اللهوف

یکی دیگر از کتاب های کهن که در این زمینه مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است. باید دانست احاطه ایشان به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشم گیر است. وی می نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا می خواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].»20

بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین (علیه السلام) جاری شده است. این مطلب در مقتل ابومخنف نیز هست که حضرت پس از شهادت علی اصغر (علیه السلام)، فریاد برآورد: «ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه و ای زینب! ای اهل بیت من! خدانگهدار؛ من نیز رفتم». این مطلب را سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (وفات: 1294 ه .ق) در کتاب ینابیع المودة از مقتل ابومخنف نقل می کند.21

المنتخب للطُریحی

این کتاب را شیخ فخرالدین طیحی نجفی (وفات: 1085 ه .ق) نوشته است. این کتاب در دو جلد تنظیم شده و هر یک از مجلدات آن حاوی ده مجلس پیرامون سوگواری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و روایاتی شامل پاداش سوگواری بر آن امام و نیز مشتمل بر اخباری در گستره رویدادهای روز عاشورا و رویدادهای پس از آن می باشد. اگر چه نگارنده این کتاب از متأخرین بوده و در عصر صفوی زیسته، اما روایات و موضوعات خوبی را در کتاب خود جمع آوری و تنظیم کرده است. وی سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. پس از او، فاضل دربندی (وفات: 1286 ه.ق) که آثاری هم چون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبی را از منتخب طریحی نقل کرده است. بعدها سید محمد علی شاه عبدالعظیمی (وفات: 1334 ه .ق) در کتاب شریف الایقاد، مطالبی را از آن کتاب بیان کرده است.22 هم چنین علامه حایری (وفات 1384 ه .ق) نیز در کتاب معالی السبطین از کتاب منتخب طریحی بهره برده است.

الدروس البهیة

علامه سید حسن لواسانی (وفات: 1400 ه . ق) در کتاب الدروس البهیة فی مجمل احوال الرسول و العتره النبویة می نویسد:

یکی از دختران امام حسین (علیه السلام) به نام رقیه (علیهاالسلام)، از اندوه بسیار و گرما و سرمای شدید و گرسنگی، در خرابه شام از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد .قبرش در آن جا معروف و زیارت گاه است.23

دیگر کتاب هایی که در این زمینه سخنی دارند، مستقیم یا غیرمستقیم از همین منابع نقل کرده اند. در این جا به بررسی دیدگاه های برخی اندیشمندان اسلامی در این باره می پردازیم.

دیدگاه آیت الله العظمی گلپایگانی (ره)

از آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی (ره) در مورد حضرت رقیه (علیهاالسلام) و مرقد ایشان در دمشق و هم چنین داستان تعمیر قبر حضرت که به دستور خود ایشان، به وسیله رویای صادقه ای انجام گرفت، پرسیدند. ایشان فرمود:

این گونه مطالب که نقل شده است، هیچ گونه محال بودنی از نظر عقلی ندارد؛ لکن از اموری که اعتقاد به آن لازم و واجب باشد، نیست.24

پی نوشت ها:

1ـ الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، بی تا، ج2، ص216 ؛ الطبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، بیروت، دار المعرفة، 1399 ه .ق، ص251.

2ـ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، 1378 ه . ش، ج2، ص200، اعلام الوری، ص251.

3ـ حایری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، 1363 ه . ش، ج2، ص214.

4ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، چاپ اول، 1416 ه . ق، ج5، ص293.

5ـ نظری منفرد، علی، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور، 1379 ه . ش، پاورقی ص518.

6ـ ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج44، ص210.

7ـ همان، ج15، ص39.

8ـ الارشاد، ج2، ص22.

9ـ همان، ص343.

10ـ ابن شهر آشوب، ابوجعفرمحمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دار الاضواء، بی تا، ج4، ص77.

11ـ تذکرة الشهداء، میرزاحبیب اللّه کاشانی، ص193.

12ـ کشف الغمة، ج2، ص214.

13ـ معالی السبطین، ملاّمحمدمهدی حایری مازندرانی، ج2، ص214.

14ـ محمدی اشتهاردی، محمد، سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (علیهاالسلام)، تهران، انتشارات مطهر، 1380 ه . ش، ص 12.

15ـ جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین (علیه السلام)، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511.

16 ـ ابن طاووس، ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدین، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1414 ه . ق، ص 141؛ اعلام الوری، ص 236،(با اندکی تغییر).

17ـ قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1368 ه . ق، ص 252؛ بحارالانوار، ج 45، ص 115.

18ـ در گفتار برخی ذاکران و واعظان مشهور است که عطیه غلام جابربن عبدالله انصاری بوده، در حالی که این مطلب تحریف تاریخ است. عطیه عوفی از رجال کوفه و از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده و حتی نام گذاری او نیز هنگام تولدش توسط امام علی (علیه السلام) صورت گرفته است. او پنج امام را درک نموده و در زمان امام باقر (علیه السلام) از دنیا رفت (ر.ک: التستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ

** ابوالفضل هادی منش ( رجانیوز)

حجه الاسلام قرائتی: در دنیا سیاستمداری هست که بگوید مرگ از عسل شیرین تر است؟


آیا شما می توانید روی کره زمین یک سیاستمدار را پیدا کنید که بگوید مرگ از عسل شیرین تر است ؟ حضرت قاسم سیزده ساله پسر امام حسن (ع)، به جهان بینی والایی رسیده بود که گفت: اگر بنا باشد حکومت در دست یزید باشد، مرگ از عسل شیرین تر است .
به گزارش مشرق، حجه الاسلام محسن قرائتی در برنامه سمت خدا با اشاره به درسهای محرم  و بیان اینکه محرم آثار زیادی دارد گفت: دید وبازدیدها در محرم ، ستادهای تبلیغاتی ،ریختن اشک برای مظلومیت و جمع شدن تمام سلیقه ها زیر پرچم حسین .

استاد قرائتی با اشاره به این که در همه جای دنیا از بزرگان خودشان تجلیل می کنند گفت: در فرانسه سنگی به من نشان دادند که روی آن نوشته شده بود که فلان فرد مشهور روی آن خوابیده است. همه دین داران و بی دین ها با یادبود موافق هستند. در قرآن داریم :پیامبر یاد ابراهیم را گرامی دار. خاطرات مریم را فراموش نکن. ما نباید بزرگان مان را فراموش کنیم.

وی افزود: حالا آیا شما می توانید روی کره زمین یک سیاستمدار را پیدا کنید که بگوید مرگ از عسل شیرین تر است ؟ حضرت قاسم سیزده ساله پسر امام حسن (ع)، به جهان بینی والایی رسیده بود که گفت: اگر بنا باشد حکومت در دست یزید باشد، مرگ از عسل شیرین تر است .

حجه الاسلام قرائتی تاکید کرد: خیلی از تحصیل کرده ها خودشان را به پول بیشتر می فروشند. امامان از همه چیزشان گذشتند تا عزیز باشند. من در زمان جنگ به اروپا رفتم و به پزشک های ایرانی گفتم که ما در کشور به شما نیاز داریم ولی آنها گفتند که ما نمی توانیم به ایران بیاییم زیرا اینجا راحت تر هستیم ولی می توانیم از نظر دارویی و مالی به کشور کمک کنیم .البته عده خیلی کمی هم به ایران آمدند.

وی افزود: کربلا دانشگاه است و فارغ التحصیل سیزده ساله آن می گوید که مرگ از عسل شیرین تر است . الان یکی از مدیریت هایی که آموزش داده می شود مدیریت بحران است. آیا شما مدیریت زینب کبری را در کربلا ترسیم کرده اید؟ یک زن، علاوه بر دو فرزند، هفتاد نفر را از دست داده است، باید اُسرا را نگه دارد، بیمار داری هم بکند و در مقابل یزید هم سخنرانی کند.

ایشان با بیان این که امروزه ما با کوچکترین مشکلی که پیش می آید، کار و درس مان را تعطیل می کنیم گفت: اگر انسان بر حق باشد نباید بترسد. یک نفر به طرف رئیس جمهور امریکا یک کفش پرت کرد و مشهور شد!! حضرت زینب کبری ساعت ها در مقابل یزید سخنرانی کرد و با کلماتش یزید را بمباران کرد. حضرت زینب فرمود: ای بی پدر ،تو پیش من کوچک هستی.
الان خوراک ،پوشاک و مسکن مهم است. در کربلا هیچ کدام از اینها نبود ولی عزت بود...

غلام كويتي‌پور: من و امثال من مداح جنگ نبوده‌ايم/ ممد نبودی بغض گلويم بود كه به يكباره تركيد/ دوست ن


مشرق - براي اين خواننده، ليد نمي‌توان نوشت كه او را به مردم بشناساند، چرا كه او خود يكي از چهره‌هاي سرشناس زماني است كه جنگ بود و آژير خطر تنها موسيقي ملوديك مردماني بود كه با دود و آتش و خمپاره خو گرفته بودند. غلامعلي كويتي‌پور از نسلي آمده كه خود يا خاطره‌هايشان را در جبهه‌هاي جنگ جا گذاشته‌اند، اما سعي دارد سالم زندگي كند و سالم نفس بكشد. براي پول نخواند و صدايش نان‌آور خانه و كاشانه‌اش نشد. مجموعه گفت‌وگوي دنیای اقتصاد با او را مي‌خوانيد:

غلام کویتی‌پور در معرفي خودش چه دارد كه بگويد؟

غلام كويتي‌پور در اردیبهشت‌ماه سال 1337، در محله ایران نوین خرمشهر متولد شد. پدرش از آژان‌های قدیمی بود که در بحبوحه سال 1342 او را ناجوانمردانه مسموم کردند تا نکند جنایت‌های رژیم را گزارش دهد. از آن روز مادرش در سن 33 سالگی برای 9 پسر و پنج دختر هم مادر بود و هم پدر. غلام پس از گذراندن دوران ابتدایی و دبیرستان، راهی خدمت سربازی شد و در ایام پیروزی انقلاب، خدمت سربازی‌اش هم به پایان رسید.

چطور به سمت مداحي و حماسه‌خواني رفتيد؟
برادر بزرگم، جاسم، نخستین مداح از خانواده ما بود که در سنین کودکی آنقدر زیبا مداحی مي‌کرد که مردم نمک مي‌ریختند تا نکند چشم بخورد. من با اینکه کودکی بیش نبودم، با هزار زحمت خود را به هیئت مي‌رساندم تا مداحی برادرم را ببینم و شاید در همان دوران بود که این علاقه در من شکل گرفت. در دوران جوانی دوره‌هاي موسیقی را فراگرفتم و حتی برخی از آلات موسیقی را تک‌نوازی مي‌کردم. این علاقه موجب شد تا برخی از مداحی‌ها و مرثیه‌سرایی‌ها را با موسیقی اجرا کنم.

همه كويتي‌پور را به عنوان يك مداح دوران جنگ مي‌شناسند، اين در حالي است كه او مداح اهل بيت(ع) نيز هست و در اين زمينه كارهايي نيز منتشر كرده است.
قبل از هر چيز، بايد بگويم همين كه شما مي‌گوييد مداح، اشتباه است. بارها گفته‌ام كه من و امثال من مداح جنگ نبوده‌ايم، بلكه حماسه‌خوان بوده‌ايم. بارها اين اتفاق افتاده كه از من پرسيده‌اند چرا روضه نمي‌خواني و من پاسخ داده‌ام مگر من روضه خوانم كه توقع روضه خواندن داريد؟ من حماسه‌خواني كرده‌ام نه روضه‌خواني!

ولي فرم كارهايي كه كرده‌ايد بيشتر شبيه مداحي و روضه خواني است!
همين كه شما چنين نظري داريد يعني اينكه اين هنر در كشور ما جايگاه خوبي ندارد و نتوانسته خود را به مردم بشناساند. متاسفانه هنوز خيلي‌ها الفباي اين هنر را نمي‌شناسند و همچنان به يك حماسه‌خوان عنوان مداح را مي‌دهند.

چه دليلي مي‌تواند داشته باشد؟
اقدامات شايسته‌اي در زمينه شناساندن آن از سوي مسوولان صورت نگرفته است، چرا كه اگر اين اتفاق مي‌افتاد، الان وضعيت اين نبود. به همين دليل است كه اين هنر در كشوري كه مهد آن است، مهجور و مظلوم واقع مانده است.

مهد آن ايران است؟
ببينيد ما یک فرهنگ ۲۵۰۰ ساله داریم که بسيار غني است. ديانت اسلام هم در كنار اين، وجود دارد و باعث تكامل آن مي‌شود. اميدوارم این فرهنگ غنی دوباره برگردد.

ولي امروزه اين به قول شما هنر چهره ديگري به خود گرفته است. بسياري از دوستاني كه در اين زمينه فعاليت مي‌كنند، با ملودي‌هاي پاپ سعي در به روز كردن آن دارند. اگر اين چنين است پس نام اين هنر بايد تغيير كند.
مثلا چه نامي به خود بگيرد؟ من نواهایی که خودم خوانده‌ام، داشته‌ها و تجربیاتی از موسیقی بوده که مورد علاقه‌ام بوده است. به نظر شما اشكالي دارد اگر در اين زمينه چنين تعاملي صورت بگيرد؟ من همیشه مي‌گویم موسیقی اصیل ایرانی موسیقی مقدسی است، چون واقعا لهو و لعب در آن نمي‌بینم. حالا در اين ميان ملودی‌هاي شش و هشت هم هست كه در جشن‌ها خوانده مي‌شود. اگر از موسيقي پاپ هم براي چنين كارهايي استفاده شود اصلا اشكالي ندارد. من خودم نيز شايد از اين دست كارها انجام بدهم، مثلا وقتي «ممد نبودي» را مي‌خواندم، خيلي‌ها مي‌گفتند چرا نمي‌گويي ملودي‌اش مال خودت است؟ مي‌گفتم چرا بايد دروغ بگويم وقتي ملودي اين كار از ملودي آثار گذشتگان است.

اين گونه آثار در مقايسه با آلبوم‌هايي در سبك‌هاي پاپ و كلاسيك و سنتي، با اقبال عمومي خوبي مواجه مي‌شوند؟
بله، خوشبختانه مردم روي خوبي به اين قبيل كارها نشان مي‌دهند. اين روزها جوانان به دنبال کارهای جدید و سبک‌هاي متنوع هستند.

و شما به همين دليل موسيقي مذهبي را به نوحه‌هايتان اضافه كرديد؟
شايد اين‌گونه باشد كه فكر مي‌كنيد. به هر حال شرايط مختلف جامعه نيازمند چيزهايي خاص است كه در دوره‌هاي ديگر قابل استفاده نبوده و برعكس! شايد زماني شنيدن نوحه به مردم روحيه مي‌داد، ولي حالا از شنيدن آن هيچ حسي نداشته باشند يا شايد زماني با نوحه خو بگيرند و موسيقي مذهبي جايگاه ديگري پيدا كند، اما هنوز هم متاسفانه هيچ يك از اينها جايگاه خود را پيدا نكرده است.

ملودي‌ها را چه كسي برايتان مي‌ساخت؟
خودم ملودي‌ها را مي‌ساختم، ولي هرگز نمي‌گفتم كه من اين كار را مي‌كنم.

اشعار چطور؟
شاعري در اهواز بود كه سواد آنچناني هم نداشت، اما هر بیتی را كه مي‌سرايد با هر نوايي كه مي‌خوانديم به دل مردم مي‌نشست. شعرای دیگری هم بودند كه اشعار را مي‌سرودند. من براي تك تك ابياتي كه مي‌سرودند احترام قائلم. يك بار يادم هست كه براي اجرا به نماز جمعه آمده بودم و قرار بود يك كار حماسي بخوانم، در ابتداي برنامه از من خواسته شد كه فقط هفت تا هشت دقيقه برنامه داشته باشم، اما قبول نكردم چرا كه معتقد بودم هزار کیلومتر، زمینی؛ آمدیم تا تهران؛ حداقل وظیفه‌اي كه دارید اين است که دین شاعر را ادا کنید. نمي‌خواهیم که چهار ساعت بخوانیم. روی هم رفته بیست بیت است و اين بیست بیت را بدون مکث مي‌خوانیم که هم قصه شعر مشخص شود و هم پایانش مشخص شود. در ادامه حدود يك ربع اجرا كرديم و هنگامه پیکار یاران خدا آمد را خوانديم.

در دوران جنگ در جبهه‌ها شما و ديگر دوستانتان فعاليت زيادي داشتيد.
بله، ولي بنده مثل خيلي از دوستان در دوران دفاع مقدس هیچگاه در تبلیغات جنگ نبودم، فقط ۶ سال مربی آموزشی بودم و به نیروهای بسیجی آموزش مي‌دادم تا آماده و ورزیده شده و به خط مقدم اعزام شوند.

از ميان كارهايي كه در آن بحبوحه اجرا كرديد، ممد نبودي ببيني گل كرد. چرا ديگر آثار شما با اين استقبال مواجه نشدند؟
ديگر كارهايم نيز با استقبال مواجه شدند، ولي اين يكي در اولويت بود. وقتي ممد نبودي را مي‌خواندم، در واقع بغض گلويم بود كه به يكباره تركيد. شهید محمد جهان‌آرا را همه مي‌شناختند. این جوان در آن دوران به تمام آنهایی که برای دفاع از خرمشهر آمده بودند. اعم از کرد، بلوچ و آذری اعتماد کرد و اسلحه داد تا در مقابل دشمن ایستادگی کنند و نتیجه این اعتمادش را هم دید.
وقتی که خرمشهر آزاد شد، یاد آرزوی محمد افتادم که آرزو داشت دروازه‌هاي شهر خرمشهر را ببیند درحالی‌که مردمانش آزادانه زندگی مي‌کنند. این مساله خیلی ذهن من را با خود درگیر کرده بود تا اینکه موضوع را با «جواد عزیزی» مطرح كردم. اين شاعر تمام ذهنیاتم را به شعر تبدیل کرد و ناگهان بغضی که در گلو داشتم در مسجد خرمشهر ترکید و خواندم ممد نبودی ببینی... شهر آزاد گشته ، خون یارانت پرثمر گشته... آه و واویلا...

در اين ميان عده‌اي هم از صداي شما و از نحوه اجرايتان كپي‌برداري كردند. در اين باره چه نظري داريد؟
چه خوب! اصلا مخالفتي با اين قضيه ندارم. خيلي از آنها حتي از خود من نيز بهتر مي‌خوانند. مشكلي با آنها ندارم، حلالشان مي‌كنم. فقط به آنها توصيه مي‌كنم مراقب باشند که به شأن ائمه اطهار توهین نشود.

حضور شما و دوستانتان چه تاثيري در روند جنگ داشت؟
مداحان و حماسه‌سرایان در دوران دفاع مقدس آنقدر تاثیرگذار بودند که گویی بدون صدای گرم آنها جبهه‌ها رنگ و بویی نداشت، البته بسیاری از مداحان تاثیرگذار هنوز هم هستند، ولی همانند دوران دفاع مقدس در گمنامی به سر مي‌برند و کسی حالی از آنها نمي‌پرسد. شب‌های عملیات من در یک سنگر بودم، حاج صادق آهنگران در سنگر ديگر و... هيچ يك از عملیات‌ها بدون زیارت عاشورا و دعای کمیل آغاز نمي‌شد.

شما براي محرم نيز اجراهايي داشته‌ايد.
بله، من با اعتقاد به اين روزهاي عزيز خوانده‌ام. هر روز محرم برای یک عزیز نامگذاری شده است. من بیشتر توسلم به حضرت زینب است. دوست دارم درباره اين عزيزان بخوانم و از روزگاري كه گذرانده‌اند. برگزاری مراسم عزاداری در روزهای محرم خیلی تاثیرگذار است.

بيشترين قشري كه جذب كارهاي شما مي‌شوند از كدام طيف هستند؟
جوان‌ها! در عزاداری‌ها جذب جوانان مهم‌ترین اولویت است و اتفاقا اين قشر با كارهاي من ارتباط برقرار مي‌كنند. جذب جوان‌ها برایم مهم است. یک بار یکی از نوجوانان مسیحی آمد به دوستانم گفت: من شلوار جین پوشیده‌ام با لباس تنگ؛ فقط می‌خواهم با حاج‌آقا عکس بگیرم. حاج آقا می‌گذارند؟ دوستم گفته بود: اتفاقا حاج ‌آقا مثل خودتان است و شما را دوست دارد. کم‌‌کم آن نوجوان به مراسم عزاداری آقا اباعبدالله آمد و بعد از مدتی مسلمان شد و حالا کسی است که میاندار یکی از هیئت‌های بزرگ است.

با عزاداري‌هاي كنوني و بدين شكل موافقيد؟ فكر مي‌كنيد عزاداري بايد به چه صورت باشد؟
به نظر من عزاداری می‌تواند شکل متفاوتی داشته باشد، نه اینکه برویم در خیابان‌ها و شلوغ کنیم. اگر قرار است سنج و دمام بزنیم، باید درست و با ریتم آرام بزنیم و مثل مارش عزا باید سنگین زده شود، نه با سرعت زیاد. ما در دین اسلام صوتی مهم‌تر از اذان نداریم. امام خمینی(ره) می‌فرمودند زمان اذان، بلندگوها را روشن کنید، ولی نه آن‌قدر که صدایش همسایه‌ها را اذیت کند. بلندگوها را به طرف داخل مسجد کج کنید که اطرافیان اذیت نشوند. من همیشه پیشنهاد می‌کنم که عزاداری‌ها در مسجد باشد. آدم از دیوارهای مسجد انرژی می‌گیرد. عزاداری باید به شکلی انجام شود که حرمت روزهای تاسوعا و عاشورا حفظ شود.

در اين زمينه آلبوم‌هاي «غريبانه» را از شما شنيديم، ولي آنچه در آن بود متفاوت با خوانده‌هاي هميشگي شما بود. چرا؟
این آلبوم يك کار آزمایشی بود و در آن با صدایم خیلی بازی شده بود. قرار نبود آن را به بازار عرضه كنيم. من هم براي انتشار آن هيچ دستمزدي نگرفتم اما تهيه‌كننده سود خوبي برد. در اين آلبوم، حماسه‌هایی را با آهنگ اجرا كرده‌ام. من یک آلبوم ایدئولوژیک خوانده بودم. در آلبوم دوم فقط دو قطعه از کارهایش با صدای خودم است. یکی «حیلت رها کن عاشقا» و دیگری «ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه»، آلبومی ديگر نيز منتشر كرديم كه خورشيد نام داشت و شامل موسيقي‌هاي حماسي، عرفاني و عاشقانه بود.

عاشقانه هم خوانده‌ايد؟
نگاه من به عشق شايد متفاوت باشد از آن عشقي كه شما مدنظرتان است. وقتي من اشعار عاشقانه مي‌خوانم تمام توجهم معطوف به خداست. دوست داشتم از كارهاي من همه لذت ببرند حتي آنهايي كه عشقشان زميني است. اما اينگونه نشد، چرا كه اواسط كار گفتند كه بايد دو قطعه مذهبي داشته باشيم.

چرا نمي‌خواستيد اين آلبوم به دست مردم برسد؟
چون من زیاد عشق خواندن ندارم. دوست ندارم هر سال آلبوم منتشر کنم، ولی متاسفانه، امروزه برخی از هیئت‌ها رنگ و بوی دیگری گرفته است؛ من هم کمتر به هیئت مي‌روم. البته اگر یاد و راه شهدا باشد قبول مي‌کنم و بابت آن پولی نمي‌گیرم، زیرا مزدش را صاحب عزا مي‌دهد. دوست ندارم نان صدايم را بخورم.

جايي گفته بوديد در فيلم ميم مثل مادر از شما دعوت به كار شده بود.
بله. مرحوم رسول ملاقلی‌پور برای ساختن آهنگ باکلام «میم مثل مادر» بارها با من تماس گرفتند. آن زمان من مشغول کاری بودم و نتوانستم با آن مرحوم همكاري كنم، درحالی‌که ارادت زیادی به این کارگردان داشتم و زمانی که فیلم را نگاه کردم، ساعت‌ها مي‌گریستم.

موسيقي حماسي در ايران از جايگاه خوبي برخوردار است؟
متاسفانه، خير! به دليل درك نادرست از الفباي موسيقي حماسي، اين هنر در كشور مظلوم واقع شده است. با گذشت بيش از سه دهه از عمر نظام جمهوري اسلامي و جان نثاري جوانان اين مرز و بوم براي آبياري اين شجره طيبه، متاسفانه مسوولان فرهنگي و هنري نتوانسته‌اند در زمينه شناساندن آرمان‌هاي شهيدان با زبان هنر براي جوانان اقدام شايسته‌اي انجام دهند. اين در حالي است كه در حوزه موسيقي حماسي، افراد متخصص و كارداني چون كامبيز روشن روان و مجيد انتظامي وجود دارند. همدلي متوليان فرهنگي و حمايت مادي و معنوي از هنرمندان متخصص، سبب شكسته شدن ركود اين هنر و بالندگي آن در كشور مي‌شود.

براي ماندگاري اين قبيل كارها چه پيشنهادي داريد؟
براي ماندگاري سرودهاي حماسي نيازمند تفكري خلاق، همراه با پشتوانه غني علمي و پژوهشي متوليان اين سبك از موسيقي هستيم. تا زماني كه هنرمندان اهل مطالعه نشوند و اطلاعات خود را بروز نكنند، نمي‌توان از ماندگاري و جاودانگي يك اثر مطلبي بيان داشت. در عرصه كنوني كه دشمنان با راه‌اندازي جنگ نرم سعي در هويت‌زدايي جوانان اين مرزوبوم دارند، كوتاهي و كم‌كاري هنرمندان خيانت به آرمان‌هاي شهيدان و بنيانگذار جمهوري اسلامي خواهد بود.

گفتاری خواندنی از حجت الاسلام نقویان درباره آمادگی برای محرم/ دلتان را پذیرای حقیقت حسین(ع) کنید/ چر

مشرق - آنچه می خوانید سخنانی از حجت الاسلام نقویان است که در محفلی معنوی بیان شده و در آن با ظرافت و بیانی دلپذیر به شرح مقدمات و مقومات امادگی قلبی برای ورود به دهه عزای سید الشهدا شرح داده شده است.بدون هیچ توضیح اضافه ای متن کامل این سخنان از نظرتان می گذرد.
****************************************

محرم یک آمادگی می‌خواهد . نقاش‌ها را دیده‌اید وقتی می‌خواهند یک رنگ زیبای متالیک به یک ماشین بپاشند، زیرش را آماده می‌کنند، زیرسازی می‌کنند، ما هم باید دلهایمان را زیر سازی و بتونه‌کاری کنیم تا حسین(ع) نقش زیبایی به دلهایمان بزند، تامحرم رنگ خوبی به ما بدهد.

سبقت الله، خدا خودش نقاش است، می‌گوید من همه را رنگ ‌‌‌می‌‌کنم منتها شما باید دل‌هایتان را آماده کنید، اگر دیوارها بتونه شده باشد آنوقت با یک رنگ مختصر یا حتی با پاشیدن گرد رنگ، به خوبی رنگ می‌شود. اگر زیر ساختش خوب نباشد و به خوبی زیرسازی نشده باشد با سه دور رنگ کردن هم دست آخر فرو می‌ریزد.


ما در دینمان مفهو‌‌‌می‌‌به نام "استعداد" داریم، استعداد یعنی آمادگی پذیرش. بعضی سؤال می‌کنند ما استعداد نداریم چه باید بکنیم؟! جواب ساده است، باید به دنبال کسب آن باشید؛ چطور شما وقتی به وسیله‌ای احتیاج دارید، کیفی، کفشی، لباسی… آن را می‌خرید، برای به دست آوردن آن تلاش می‌کنید؟ استعداد هم همین طور است باید در عالم بگردیم و آنچه را که نداریم بدست بیاوریم. من تعجب می‌کنم وقتی صحبت از اختراع می‌شود همه به دنبال کشف برق وتلفن ودوربین و… می‌روند، اما هیچ کس نمی‌گوید من یک "انسان" کشف کردم.

استعداد درک پیام‌های عاشورا


دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

بگویید به دنبال کشف انسانم، دنبال آدم می‌گردم. ‌‌‌می‌‌دانید مفهوم "دی" چیست؟ مفهوم دی دیشب نیست(دیشب راسابقاً دوش می‌گفتند)، بلکه به مفهوم دیروز است. شیخ در روز روشن چراغ به‌دست گرفته بود و در شهر می‌گشت. به او گفتند در روز روشن چراغ به دست گرفته‌ای ودنبال چه می‌گردی؟ روشنایی خورشید کافی نیست که با چراغ ‌‌‌می‌‌خواهی اطراف را روشن کنی؟ پاسخ داد: بدنبال آدم می‌گردم، می‌خواهم انسان اختراع کنم، انسان کشف کنم.

و حسین کاشف انسان است؛ کاشف انسانیّت است. منتها این کشف برای کسی ارزش دارد که استعداد آن را داشته باشد، در دلش زیرسازی شده باشد و آماده‌ی دریافت حقیقت حسین(ع) باشد. اگر کسی دلش را مهیای حقیقت حسین کرده باشد، آنوقت است که حسین با او حرف می‌زند. امیرالمؤمنین(ع) ‌‌‌می‌‌فرمایند : قرآن ساکت با هیچ‌کس حرف نمی‌زند اگر مردید قرآن را به نطق در بیاورید، "فَسْتَنطِقوا" با شما حرف می‌زند.

این دستگاه‌های MP3player را در نظر بگیرید وقتی من بلد نباشم با آن کار کنم ممکن است هر هشت دکمه‌ی آن را هم فشار دهم اما دست آخرهم هیچ صدایی از آن خارج نشود! اما کسی که کار با آن را بلد است، دو سه کلید را بطور صحیح فشار می‌دهد و می‌بینید ۶۰ ساعت با شما حرف می‌زند. قضیه‌ی فهم عاشورا هم همین است، شما می‌بینید عاشورا برای خیلی‌ها ساکت است، حرفی برای گفتن ندارد، اما برای برخی دیگر شور، نشاط، زیبایی، هیجان، پویایی و بالندگی ایجاد ‌‌‌می‌‌کند.

ما از هندوهای گاو پرست که کمتر نیستیم، گاندی می‌گفت من مبارزه‌ی با دشمنان و استعمارگران را از حسین آموختم. ما حداقل به اندازه‌ی ‌‌‌‌‌آن‌ها به حسین بزرگ(ع) عشق بورزیم. معنای عشق‌ورزیدن این نیست که ما فقط برویم و سینه بزنیم(البته سینه زنی هم در جای خود خوب و ارزشمند است) اما، این مسأله را باید به خاطر داشته باشیم که ابتدا باید دلهایمان را آماده کنیم. یادمان باشد که اباعبدالله‌الحسین(ع) به اباالفضل(ع) می‌گفت«بِنَفسی أنت» جان من به فدای تو. کسی که حاضر نباشد به برادر خودش بگوید جانم به فدای تو، از حسین درس نگرفته و حسین با او حرفی برای گفتن ندارد.

به امید روزی که آماده شویم و استعداد درک پیام‌های بزرگ عاشورا را کسب کنیم.

الگو گرفتن از شخصیت‌های عاشورا

همه‌ی سوژه‌ها، کارکترها و شخصیت‌های عاشورا برای ما الگو هستند. وقتی به واقعه‌ی عاشورا نگاه می‌کنید می‌بینید برای همه‌ی سنین و اقشار درعاشورا الگو وجود دارد؛ برای نوجو‌‌ان‌‌ها، جو‌‌‌ان‌ها، بزرگترها، برای خانم‌ها، حتی برای آدم‌های لوکس هم در کربلا الگو وجود دارد. حُرّ یکی از همان شخصیت‌های لوکس و با پرستیژ کربلاست که به یکباره همه چیز را فدای امام ‌‌‌می‌‌کند. این‌طور نیست که بگویید یک عده آدم از اینجا رانده، از آنجا مانده از همان ابتدا با سپاه امام همراه شدند و راهی هم جز این همراهی برایشان نمانده بود، نه این طور نیست. ما در وقایع عاشورا آدم‌های نان به نرخ روز خور و بوقلمون صفت هم داریم ؛کسانی که هر روز به یک رنگند و در میان وسوسه‌ها به دنبال بهانه برای نیامدن و همراهی نکردن می‌گردند.

شکرگزاری امام‌حسین(ع)‌‌

این چهره سراسر زیبایی و شکوه و عظمت است. دیده‌اید به پایان زیارت عاشورا که می‌رسیم می‌خوانیم «اللّهم لَک الحمدُ حمد الشاکرینَ لک» خدایا تو را سپاس، سپاس کسی که دارد از تو تشکر می‌کند،چرا؟ «عَلی مُصابِهم» به سبب این مصیبت بزرگ! بله به‌قدری این چهره‌ها زیباست که این مصیبت شکر دارد. شما گاهی آلبوم زندگی‌تان را ورق می‌زنید و با افتخار از پدر و مادر و اجدادتان تعریف می‌کنید که، بله آقا این عکس پدر من است ببینید چه عظمتی و شکوهی داشت، چه شخصیت بزرگی بود. پس ما به این پدر افتخار می‌کنیم. او با رضا شاه در افتاد، به دارش زدند ولی هیچ‌وقت با او نتوانست در یک مجلس بنشیند. همه می‌گفتند زنده‌باد رضا شاه. یک نفر آدم یک‌لا‌قبا بلند شد گفت: مرده باد رضا شاه زنده‌باد خودم؛ و این شخص مرحوم مدرس بود؛ و ما به وجود چنین شخصیّت بزرگی در عالم افتخار می‌کنیم. همگی ما از آدم‌های نترس خوشمان می‌آید. مردم چشم و دل گرسنه‌اند، اما از آدم‌های چشم و دل سیر خوششان می‌آید. مولانا می‌گوید:

من تاج نمی‌خواهم، من تخت نمی‌خواهم / در خدمتت افتاده بر روی زمین می‌خواهم

به‌خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین/ نه بدین کیسه‌ی پر زر، نه بدان کاسه‌ی زرین

انسان‌ها از این دست آدم‌ها خوششان می‌آید. امام‌حسین(ع) یک چنین شخصیتی بود. برای انسان‌‌‌‌‌‌هایی که بلند پروازی دارند، امام‌حسین(ع) خیلی بلند پرواز بود. خوشا به حال ‌‌‌‌‌آن‌هایی که از این حسین(ع)‌‌، از این اباالفضل(ع)‌‌، از این حرّ، از آن قاسم درس زندگی بگیرد.

نماهنگ امام حسین با نوای رضا هلالی


دانلود

تصاویر/ نصب پرچم گنبد حرم امام حسین(ع) بر گنبد حرم حضرت معصومه(س)

ادامه نوشته

مجموعه کامل مداحی حاج منصور ارضی

مراسم کامل دهه اول ماه محرم الحرام ۱۳۹۰ با مداحی حاج منصور ارضی ، به صورت Mp3 و فشرده ZIP با کیفیت بالا آماده دانلود میباشد.

دریافت فایلهای شب اول محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب دوم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب سوم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب چهارم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب پنجم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب ششم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب هفتم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب هشتم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای شب تاسوعا محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز اول محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز دوم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز سوم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز چهارم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز پنجم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز ششم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز هفتم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز هشتم محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز تاسوعا محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

دریافت فایلهای  روز عاشورا محرم الحرام ۱۳۹۰ به صورت فشرده

نکته: تمامی لینکها سالم و تست شده اند. و هرگونه پیغام خطا مربوط به ترافیک بالا سایت میباشد

جلسه دوم از بحث «امتحان» استاد پناهیان: سخنرانی استاد پناهیان با موضوع «چرا یک محرم ما را به اوج نمی


استاد پناهیان در این جلسه به این پرسش می پردازند که اگر ماه محرم آنقدر عظمت دارد که ما را به اعلی علیین برساند، پس چرا این اتفاق نمی افتد؟ اگر امام حسین علیه اسلام می تواند تنها در یک دهه از محرم ما را از تمام پلیدی ها پاک کند، پس چرا هر سال که محرم می آید و می رود، ما باز به گناه آلوده می شویم؟ از سویی چگونه است که ثواب یک قطره اشک بر امام حسین، برابر واجب شدن بهشت و زیارت ایشان برابر هفتاد حج قبول شده است؟ آیا در اینجا توازن بر هم نمی خورد؟
سرویس صوت و فیلم 598 - حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در سال های گذشته بحثی کاربردی - اعتقادی تحت عنوان «امتحان» را ارائه فرمودند که یکی از مهمترین و جذابترین مباحث ارائه شده توسط ایشان می باشد. این بحث تا کنون در فضای مجازی ارائه نگردیده است و پایگاه 598 در ایام محرم هر روز یک جلسه به همراه کلیپی تدوین شده از دقایقی از آن را منتشر می کند. گوش دادن این بحث مؤکداً به مخاطبین گرامی پیشنهاد می گردد.

استاد پناهیان در این جلسه به این پرسش می پردازند که اگر ماه محرم آنقدر عظمت دارد که ما را به اعلی علیین برساند، پس چرا این اتفاق نمی افتد؟ اگر امام حسین علیه اسلام می تواند تنها در یک دهه از محرم ما را از تمام پلیدی ها پاک کند، پس چرا هر سال که محرم می آید و می رود، ما باز به گناه آلوده می شویم؟ از سویی چگونه است که ثواب یک قطره اشک بر امام حسین، برابر واجب شدن بهشت و زیارت ایشان برابر هفتاد حج قبول شده است؟ آیا در اینجا توازن بر هم نمی خورد؟

مخاطبین گرامی توجه داشته باشند که این بحث با مجموعه ای که تحت عنوان «امتحانات الهی» هم اکنون در فضای وب موجود است تفاوت دارد.





دانلود سخنرانی کامل

ویدئو/ مداحی بسیار زیبای «نزار القطری»


کلیپ زیبای «میان بقیع و کربلا» از آلبوم جدید «نزار القطری» مداح خوش‌الحان اهل‌بیت(ع) منتشر شد.

فارس، «نزار القطری» مداح مشهور اهل بیت(ع) که تولید بیش از 20 آلبوم مذهبی را در کارنامه هنری خود دارد، جدیدترین اثر موسیقایی خود به نام «قانون عشق» را به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم روانه بازار کرد.

«قانون عشق» شامل 9 قطعه است که قطعه «ثارک یا غایب» به دو زبان فارسی و عربی اجرا شده است. «عمر فاروق البدراوی» با 4 شعر، بیشترین سهم را در اشعار این آلبوم دارد.

به تازگی کلیپ قطعه «بین البقیع و کربلاء» که توسط شرکت «الغدیر» کویت (تهیه‌کننده آلبوم قانون عشق) تهیه شده، در فضای مجازی منتشر شده است:

لینک دانلود

امام زمان(عج) جدش سیدالشهداء(ع) را چگونه توصیف می‌کند

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، سال‌های زیادی از حماسه خونین عاشورا می‌گذرد و چشمان منتظران به لحظه‌ای دوخته شده است که منتقم خون حسین(عج) ظهور کند تا شیعه بتواند پس‌از گذشت قرن‌ها انتقام عاشورا را از یزدیان زمان بگیرد.

جشمان منتظری که بی‌صبرانه در انتظار لحظه‌ای است که پرچم بر زمین مانده امام حسین(ع) توسط اباصالح‌المهدی(عج) به اهتراز درآید تا داغ‏های کهنه‏ التیام یابد تا آرمان‏های بلند جدش را تحقق بخشد، در ادامه به چند روایات پیرامون امام حسین(ع) و امام مهدی(عج) اشاره می‌شود:

*هنگامی که امام حسین(ع) از مهدی موعود(عج) می‌گوید

-امام باقر(ع) می‏فرماید: حارث اعور به امام حسین(ع) عرض کرد: ای زاده رسول خدا! فدایت شوم، مرا از معنای آیه شریفه «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» مطلع ساز، حضرت(ع) فرمود: مراد از خورشید، رسول الله(ص) است.

پرسید: فدایت شوم! منظور از آیه شریفه «وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا» چیست؟

فرمود: منظور از ماه، امیرالمؤمنین(ع) است که بعد از پیامبر(ص) است.

گفت: مقصود از آیه شریفه «وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» چیست؟

فرمود: مقصود از روز، قائم آل محمد(عج) است که زمین را پر از قسط و عدل کند. (تفسیر فرات کوفی، صفحه 212)

*بشارتی که پیامبر(ص) به امام حسین(ع) داد

-امام حسین(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در بشارتی به من فرمود: ای حسین! تو سید پسر و پدر ساداتی و  9 فرزند از تو، امامان ابرار و امین و معصوم‏اند و نهمین آنان مهدی قائم(عج) است، تو امام پسر امام و پدر ائمه هستی و نه فرزند از پشت تو ائمه ابرار هستند و نهمین آنان، مهدی است که دنیا را در آخر الزمان، پر از عدل و قسط می‏کند...» (کفایة الاثر، صفحه 167)

*لقبی که امام حسین(ع) به ولی‌عصر(عج) داد

عیسی الخشاب می‏گوید: از محضر امام حسین(ع) سؤال کردند: آیا شما صاحب این امر هستید؟

فرمود: «نه من نیستم، بلکه صاحب این امر کسی است که از میان مردم کناره‏گیری می‏کند و خون پدرش بر زمین می‏ماند و کنیه او کنیه عمویش خواهد بود. آن‏گاه شمشیر بر می‏دارد و هشت ماه تمام شمشیر بر زمین نمی‏گذارد». (کمال‌الدین، جلد 1، صفحه 318)

*امام زمان(عج) جدش حسین(ع) را چگونه توصیف می‌کند

-حضرت مهدی(عج)، امام حسین(ع) را این‏گونه توصیف فرموده است: تو ای حسین! برای رسول خدا(ص) فرزند و برای قرآن، سند و برای امت، بازویی بودی، در طاعت خدا تلاشگر و نسبت به عهد و پیمان، حافظ و مراقب بودی، از راه فاسقان سر بر می‏تافتی، آه می‏کشیدی؛ آه آدمی که به رنج و زحمت افتاده است. رکوع و سجود تو طولانی بود، زاهد و پارسای دنیا بودی؛ زهد و اعراض کسی که از دنیا رخت بر کشیده است و با دیده وحشت زده به آ‌ن نگاه می‏کردی». (بحارالانوار، جلد 101، صفحه 239، حکمت 38)

اهتزاز پرچم عزای حسینی بر فراز گنبد منور رضوی + تصاویر

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، رو گذشته و به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم الحرام، آئین تعویض پرچم گنبد و پوشش ضریح مطهر حرم ملکوتی حضرت ثامن‌الحجج(ع) در مراسمی باشکوه در صحن آزادی برگزار شد.

 

 

این مراسم در میان حزن و اندوه زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی با قرائت زیارت امین‌الله و مرثیه‌سرایی ذاکران اهل بیت(ع) آغاز شد.

 

 

در ادامه پوشش ضریح مطهر با آدابی ویژه تعویض شد، سپس خادمان سادات حرم مطهر برای تعویض پرچم سیاه عزای حسینی به سمت گنبد منور رضوی روانه شدند.

 

 

پرچم سیاه عزای حسینی که به آیه 13 سوره مبارکه صف یعنی؛ «نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ» مزین است، توسط تعدادی از خادمان در تشریفات و آیینی خاص همراه با ذکر و مدح ائمه معصومین(ع) و قرائت صلوات خاصه به بالای گنبد منور انتقال یافت.

 

 

بر اساس این گزارش، پوشش ضریح مطهر و پرچم گنبد بارگاه ملکوتی ثامن‌الحجج(ع) در اعیاد و شهادت‌ها تعویض می‌شود، بدین صورت که در ایام شهادت رنگ پرچم و پوشش ضریح «مشکی» و در اعیاد و میلاد ائمه هدی(ع) پوشش و پرچم به رنگ «سبز» است.

 

 

پیشینه برگزاری مراسم تعویض پرچم گنبد رضوی به دوران صفویه باز می‌گردد.

روز اول محرم/ همراه با کاروان‌کربلا/توقف در قصر بنی‌مقاتل


روز اول محرم، اولین روز از ماه سال جدید قمری است. مردم عرب در ماه‌هایی از سال جنگ را حرام می‌دانستند، که از جمله آن ماه محرم است، ولی این امت در سال 61 هجری قمری احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. خون ریختند، هتک حرمت کرده و فرزندان و زنان را اسیر کردند و واقعه کربلا را رقم زدند.
به گزارش مشرق، عبدالحسین نیشابوری در کتاب تقویم شیعه روز شمار این ایام را این‌گونه آورده است:

اول محرم

1- آغاز ایام حسینی

اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد(ص) است، که همه انبیاء و ملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت (ع) محزون‌اند. باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است، چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء(ع) را از عرش خدا رو به زمین می‌آویزند و حزن و اندوه عالم را فرا می‌گیرد.

همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا می‌کند و دستورات دین خود را از حسینیه‌ها و تکایا و مساجد به خانه‌های فکر و دل خود به ارمغان می‌برند. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و اشک بر سیدالشهداء(ع) از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان (ع) است.

2- منازل امام حسین (ع) تا کربلا: « قصر مقاتل»

در این روز که چهارشنبه بود امام حسین(ع) به قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند. مشهور است که در این منزل امام حسین (ع) با عبیدالله بن حر جعفی ملاقات نمودند و دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد و بعدا پشیمان شد و در ادامه این روز حضرت به نینوا رسیدند.

3- کلام عاشورایی امام رضا(ع)

در روز اول محرم ریان بن شبیب خدمت امام رضا (ع) رسید. حضرت به او فرمود: ای پسر شبیب، مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام می‌دانستند؛ ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. در این ماه خون ما را حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند و سراپرده ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا(ص) را درباره ما ننمودند.

همانا روز شهادت حسین (ع) پلک چشمان ما را مجروح کرد و اشک‌های ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند و عزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد و نزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذارد. پس گریه کنندگان باید بر حسین (ع) بگریند، زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین می‌برد.

ای پسر شبیب، اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن، چه اینکه آن حضرت را کشتند چنانچه گوسفند را می‌کشند، و با آن حضرت 18 نفر از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه و نظیری نداشتند. آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها در شهادت آن حضرت گریستند. چهار هزار ملک روز عاشورا برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده است. لذا پریشان و غبارآلود به مجاورت آن قبر مطهر مامور شدند، تا حضرت قائم (ع) ظهور کند و از یاران او باشند و شعارشان «یا لثارات الحسین» است.

ای پسر شبیب،‌ اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی محزون باش برای حزن ما و شاد باش در شادی ما؛ و بر تو باد به ولایت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد خداوند متعال او را با همان سنگ محشور می‌کند.

همچنین روایت است که در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه‌السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد.

امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت: « انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »

فرزندش علی اکبر(ع) پیش آمد و گفت: ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟

فرمود: پسرم لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می‌گفت « این گروه می‌روند و مرگ نیز به سوی آنها می‌رود»، دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.

علی اکبر(ع) گفت: پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟

فرمود: چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.

علی اکبر(ع) گفت: پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.

امام حسین (ع) به او فرمود: خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.

منبع:

- تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387


حقوق میلیونی مداحان از شایعه تا واقعیت

با آغاز ماه محرم این دغدغه وجود دارد که برخی آسیب‌ها به آیین‌های این ماه موجب شد تا به این امر برسیم که باید پیشگام‌تر از وارد کردن برخی رفتارها به باورهای محرم همچنان سنت‌ها و حرمت‌های این ماه را حفظ کرد.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، هنوز یادمان نرفته که با نزدیک شدن به ایام محرم کمتر کسی بود که لباس روشن بر تن کند یا تا پایان سه دهه محرم رنگ و روی اصلاح را به خود ببیند.

یادمان نرفته که پشت دسته‌های عزاداری چگونه زنان و مردان با کودکانشان و با پای برهنه مویه کرده و برای اباعبدالله عزاداری می‌کردند.

کمتر خانه‌ای بود که در این روزها بوی نذری و خیرات از آن برنخیزد و کمتر مومنی بود که منزلش به یکی از روضه‌های اهل بیت امام حسین(ع) عطر ارادت نگیرد.

این آیین‌ها و سنت و در کنار آن این باور و حرمت‌گذاردن در سال‌های اخیر با روی کار آمدن بسیاری روش‌های نادرست از میان رفته و یا کمرنگ شده است.

برخی از این آسیب‌ها مانند واردکردن شعر، آهنگ و آلات موسیقی غربی و آرایش‌های آنچنانی برای بانوان در دسته‌های عزاداری عواملی وارداتی هستند و دست‌های پشت پرده آن به خوبی احساس می‌شود.

بخش دیگری از این آسیب‌ها نیز ناشی از عدم آگاهی است که لزوم شناسایی و برنامه‌ریزی در این زمینه را نشان می‌دهد.

ورود نسل جوان و افزایش رغبت آنها به این آیین‌های ماه محرم اگرچه امری خوشایند و قابل احترام است اما برخی از این روند سوءاستفاده کرده و بسیاری از سنت‌ها و حرمت‌های این ماه را نادیده می‌گیرند.

ترانه‌سرایی و هم‌آوایی به جای نوای سوزناک مداحی و روضه‌‌خوانی روشی است که در همان سال ورود مورد شماتت بسیاری از بزرگان دینی قرار گرفت.

رفتارهایی که اگرچه برخی وارداتی است و برخی نیز از روی ناآگاهی در ابراز ارادت صورت می‌گیرد اما شکل و ظاهر این آیین دینی و مذهبی را به شکل نامناسبی جلوه می‌کند.

یکی از آسیب‌هایی که به ماه محرم وارد می‌شود، این است که در برخی مجالس متولیان یا بزرگان مجلس از مداح و مبلغ می‌خواهند که درباره مسائل فرهنگی و سیاسی صحبت نکند و تنها روضه بخواند و بیان می‌کنند که محرم یک مساله دینی و مذهبی است.

این باور که می‌توان عاشورا را سیاسی ندانست و تنها به گریه و اهدای نذری بسنده کرد همان فرهنگ وارداتی است که تلاش می‌کند جلوه اصلی محرم را از بین ببرد.

محرم فقط نوحه‌سرایی و سینه‌زنی نیست

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران در این باره معتقد است: این حرف صحیح نیست اما برخی می‌گویند مداح و مبلغی بیاید که درباره مسائل کشور و نظام چیزی نگوید و روضه‌اش را بخواند و برود و این خیلی آسیب خطرناکی به شمار می‌رود که همان جدایی دین از سیاست است.

حجت‌الاسلام ناصر شکریان می‌افزاید: این امر باعث شد که عذر برخی از مداحان ما را خواستند و این دغدغه است و در این امر لازم است همه مسئولان دست به دست هم بدهند که امری که امام راحل برایش تلاش کردند و خون‌های زیادی ریخته شده دشمن از راه دیگری به آن نفوذ نکنند.

وی با تاکید بر اینکه آنچه اهمیت دارد این است که مبلغ ما باید پیام‌های عاشورا را دریافت کرده و پیام‌ها را انتقال دهند، می‌گوید: مسائل ارزشی، اعتقادی و سیاسی مجموعه اینها را اگر مبلغی با قدرت تطبیقی که دارد به مردم انتقال دهد موفق خواهد بود از سویی مبلغ باید بتواند جریان سال ۶۲ هجری را با امروز تطبیق داده و برای مردم بیان کرد اما این به معنای این نیست که تمام مسائل بیان شده باید سیاسی باشد بلکه باید مسائل اخلاقی، اجتماعی و مسائل اخلاقی که باید در جامعه باشد نیز از سوی مبلغان گنجانده شود.

«خانم جلسه‌ای‌ها» یکی از آسیب‌های ماه محرم

در ایام ماه محرم در کنار مجالس رسمی که از سوی مساجد و هیئت‌ها برگزار می‌شود، مجالسی نیز توسط خانم‌ها در منازل یا تکایا صورت می‌گیرد که چندان نظارت شده نیست، این امر زمانی دغدغه می‌شود که برخی مسائل از روی ناآگاهی از سوی مبلغان بیان شود که تاثیر خوبی در این جلسات نداشته باشد.

شکریان در این باره اظهار می‌کند: بخشی از آسیب‌ها از این است که در جلسات از مبلغ استفاده نمی‌کنند و تنها به بیان احساسات و عواطف می‌پردازند.

وی تصریح می‌کند: یکی از سیاست‌هایی که ما دنبال می‌کنیم این است که تشکیلات هیئت‌های مذهبی را راه‌اندازی کردیم به صورتی که هم اکنون شورای هیئت‌های مذهبی استانی و شهرستانی داریم که به صورت انتخاباتی برگزار می‌شود و یکی از وظایفی که به این بخش دادیم این بود که برخی از هیئت‌هایی که از مبلغ استفاده نمی‌کنند بیشتر در معرض آسیب است و تلاش شد که بیشتر در این بخش اعتبار هزینه شود.

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران با اشاره به اینکه بخش از آسیب‌های ما مربوط به جلسات خانگی و مبلغات سنتی است یعنی «خانم جلسه‌ای» داریم که در محلات حضور دارند و زیر پوشش هیچ ارگانی نیست که این قشر را که مبلغات سنتی می‌نامیم را از سال گذشته ساماندهی کردیم به این صورت که بخشی که در سطح جامعه‌الزهرا تحصیل کرده که تکلیفش مشخص است و نگرانی ندارد بخش دیگر که صرفا از باب علاقه به این سمت گرایش پیدا کرده‌اند نیاز به ساماندهی دارند چون بعضا برخی مسائل و مطالب گفته می‌شود که در دین وجود ندارد.

وی ادامه می‌دهد: سال گذشته بیش از ۲۲۰ دوره در زمینه آموزش مبلغات سنتی برگزار کردیم و این آغاز راه بود ولی آسیب‌ها وجود دارد که باید به حداقل برسد و همانگونه که در مداحان برادر آسیب شناسایی شده در بخش بانوان نیز وجود دارد که باید بررسی شود اما نکته مهم‌تر این است که در این زمینه ما یک دستگاه هستیم و زمینه‌ها گسترده است از سوی دیگر مداحان تصور می‌کنند مردمی هستند و زیاد تمایل ندارد که از سوی نهادی نظارتی صورت گیرد.

علامت‌گردانی آری یا نه

یکی از آسیب‌های ماه محرم که در سال‌های اخیر از سوی برخی علما نیز تذاکرانی داده شده است، علم‌گردانی و علامت‌گردانی در سطح شهر است.

این علم‌ها و علامت‌ها که در برخی از آنها شمایل نیز دیده می‌شود با هزینه‌های گزافی تزیین و در شهر گردانده می‌شود.

نخل‌ها و علم‌ها در آیین‌های ماه محرم وجود دارد اما علم ماه محرم که برگرفته از علم حضرت عباس (ع) است علمی ساده است که زرق برق امروزی را نداشت و در گذشته نیز چنین بوده است.

شکریان با اشاره به اینکه به این نکته که وجهه مردمی بودن مراسم‌ها را باید مراعات کنیم و از سوی دیگر نمی‌خواهیم این موارد به تنش و امثال آن کشیده شود، می‌گوید: تلاش می‌کنیم در این امر بیشتر به سمت و سوی فرهنگ ‌سازی برویم.

وی تصریح می‌کند: در زمینه علامت‌ها نظرات علما متفاوت است در علامت‌ها که حضرت آیت‌الله جوادی قطعا می‌گویند درست نیست اما وضعیت بقیه علما و مراجع در آن مشخص نیست و وضعیت روشنی ندارد تا براساس آن اقدام کنیم.

شکریان تاکید می‌کند: آسیب‌هایی که در این قسمت بحث می‌شود بیشتر شمایل‌ها، عکس‌ها و تصویرها است که ابتدا تذکر داده می‌شود و بعد جمع‌آوری می‌شود و علامت‌ها را هم ما نباید مروج نباشیم به صداوسیما هم گفتیم که شما نشان ندهید تا فرهنگ نشود.

وی می‌افزاید: آسیب دیگری هم در آلات موسیقی بود که با وجود اینکه در طبل و دهل مشکلی نداریم ولی آلات موسیقی دیگری استفاده می‌شود که در جلسه‌ای که با نماینده ولی فقیه در استان برگزار کردیم که برای آلات موسیقی ممنوعیت‌هایی اعلام شد.

خیمه‌ها جایی برای عزاداری اما...

درسال‌های اخیر در کنار مساجد و تکایا خیمه‌زنی رواج یافته است. در ماه عزاداری سالار شهیدان اصل بر انسجام گروه‌های عزاداری است اما خیمه‌ها انگار این انسجام را برهم زدند.

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران در این باره معتقد است: اگر این مساله را ریشه‌یابی کنیم به این می‌رسیم که مسئولان حسینیه‌ها و مساجد نتوانستند با هیئت‌ها کنار بیایند چون طبیعی است مسجد یک برنامه عمومی دارد و این برنامه‌ها هم هیئت‌ها را که اغلب قشر جوان هستند اغنا نمی‌کند طبیعتا جایی جز برپا کردن خیمه‌گاه‌ها ندارند.

وی می‌گوید: در این بخش اگر مسئولان با آنها کنار نیایند چطور جلوی احساسات آنها گرفته شود، طبیعتا این خیمه زدن هزینه دارد اگر مسئولان مساجد با اینها راه می‌آمدند اینگونه نمی‌شد.

شکریان تاکید می‌کند: در این قسمت که مسئولان مساجد و تکایا که وظیفه‌اشان با اوقاف است باید ارزیابی شوند و افرادی که سنشان گذشته و جامعیت و جذابیت ندارند برای حضورشان در هیئت امنای مساجد و تکایا تجدید نظر شود.

وی ادامه می‌دهد: توصیه‌ شده که برپایی خیمه‌ها انجام نشود از باب اینکه هم در پیاده‌روها را اشغال می‌کند و ترافیک را موجب می‌شود هم از اینکه سیاست ما این است که تشویق نمی‌کنیم که خیمه برپا شود اما ممنوعیتی که این امر انجام نشود نداریم چون باید جایی برای این عزاداران تدارک دید اما باید این مساله به صورت ریشه‌ای حل شود.

حقوق میلیونی مداحان از شایعه تا واقعیت

در گذشته مداحان و واعظان بنای عرض ارادت و بندگی به خاندان اهل بیت را داشتند و اینکه سالی بتوانند برای عزای حسین (ع) نوحه‌سرایی کنند آرزو و افتخاری بود.

اگرچه هنوز ارادت‌مندان سالار شهیدان کم نیستند که نام دستمزد را حتی شرم می‌کنند که بر زبان بیاورند اما برخی رفتارها و حکایت‌ها نیز نشان از این دارد که دستمزدهای میلیونی و آنچنانی برای شب‌های عزای حسین طلب می‌کنند.

مدیرکل تبلیغات اسلامی مازندران در این باره می‌گوید: بخشی که گفته می‌شود این رقم‌ها میلیونی است، شایعه است بخشی بسیار اندک هم رخ می‌دهد که این هم از آسیب‌هایی است که وجود دارد.

وی تاکید می‌کند: در این قسمت چون ما پرداخت کننده نیستیم نمی‌توانیم وارد شویم، اگر از ما سوال کنند می‌گوییم نپردازید ولی فردی یا گروهی می‌خواهد بپردازد یا اینکه مداح شرط می‌کند که به ازای این مبلغ برنامه اجرا می‌کند که دیگر در اختیار ما نیست.

شکریان می‌افزاید: توصیه کردیم اصلا افرادی که نرخ می‌گذارند را دعوت نکنند چون گاهی نیز هیئت‌ها چشم و هم‌چشمی وجود دارند که به ریاکاری کشیده می‌شود که واقعا درست نیست در کنار آن ما مبلغان و مداحانی داریم که اصلا به پرداختی توجهی نمی‌کنند که باید این بخش را نیز در نظر گرفت.

صوت/ شب اول محرم 91 باصدای حاج محمود کریمی

مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام ۱۳۹۱ با مداحی حاج محمود کریمی در هیات ثارالله مسجد الهادی تهران

دانلود

دانلود

دانلود مداحی وروضه ترکی/حسينيه اعظم زنجان