کتابهای نوشته شده در خصوص شهدا و رزمندگان استان زنجان توسط آقای شبیری
کتابهای نوشته شده در خصوص شهدا و رزمندگان استان زنجان توسط نویسنده بسیجی و هنرمند آقای سید یعقوب شبیری
***
کتاب میریم به کهکشونها
از مقدمه ی کتاب :
میریم به کهکشونها راز شیرین سفری است حقیقی از دل خاک تا اوج افلاک و پنجره ای به سوی آسمانی پر از ستاره ، اگر دوست دارید در این سفر نورانی ، همراه ما باشید به پنج تن آل عبا توسل کنید و با اخلاص قدم در راخ بگذارید. برگ برگ این مجموعه به منزل را بال پرواز شما دوست نوجوان خواننده است تا آنگاه که راز پرواز را کشف کنید و قصه ی اوج بیاموزید.
بخشی از متن کتاب :
میریم به کهکشونها
میریم به آسمونها
میریم به سوی آفتاب
میریم به سوی مهتاب
میریم پیش ستاره
زنده بشیم دوباره
....
امام حسن جه زیباست
فرزند پاک زهراست
حسن اهل بهشتته
حسن نیکو سرشته
حسن ازسر حکمت
نامه ی صلح نوشته
حسن چه خوش مرامه
حرفهاش همه پیامه
زمینه قیامه
یزید کارش تمامه
دین ما را حکمته
زینت امامته
**
کتاب نقشه گنج
از مقدمه ی کتاب :
قصه ی نقشه گنج ، داستان بچه های محله ای است که در دنیای پر گرد و غبار امروزی از دریچه ی درس و عبرت به صحنه های رنگارنگ نگاه می کنند و شاگرد کلاسی هستند که پیوسته زنگ آگاهی می نوازد و در مدینه اش به سوی فردا گشوده است و بر روی پرده ورودی نوشته است : به نام آنکه ما را با عشق خود آشنا کرد تا هیچگاه جز راهش راه دیگری نرویم.
نقشه ی گنج ، توکل ،ماشین دودی ،گردو و خروس محله از قصه های این مجموعه است.
بخشی از قصه ی خروس محله :
... کمی مکث کرد و دوباره به راهش ادامه داد با خود زمزمه می کرد؛خدایا! کمکم کن تا این سحر نیز با حضور دوست به روز روشن باز شود.نزدیک رفت هر طور شده بود انگشت خود را روی دگمه ی زنگ گذاشت . می دانست که با تذکر پدر مجید کار درستی نمی کند . اما کارخلافی هم نمی کرد . اضطراب عجیبی داشت و از شدت هیجان سرخ شده بود . مضطرب از اینکه اگر پدرش در را باز کند چه خواهد گفت ؟ کمی منتظر ماند . یک لحظه تردید به دلش رخنه کرد ، می خواست فرار کند اما اگر چنین می کرد کارش مردم آزاری بود. افکارش با التهاب و تبسمی غریب همراه بود . ناگهان در تا نیمه باز شد ، نگرانی تمام وجودش را فراگرفت ، سیاهی از خانه پرید . خوشبختانه مجید بود از خوشحالی همدیگر را در آغوش گرفتند ...
**
کتاب راه آسمان
از مقدمه ی کتاب :
وقتی دلبستگی های خاکی را کنار می نهی و با تعلق خاطر عمیق دستان نیازت را به آسمان باز می کنی ، همه جیزت او می شود و در نگاه و باورت هیج جیز نمی تواند جای آن یکتای بی همتا را بگیرد. آنگاه که چنین شدی قداست پیدا می کنی و وجودت حرمت حرم پیدا می کند .
آری چنین بود قصه ی شهیدان که از خاک به اوج افلاک رفتند و آسمانی شدند و حال بازماندگان در جستجوی راه آسمان به دنبال ایشان هستند .
بخشی از متن کتاب :
پلاک : چه سخت است بی پلاک دنبال خانه گشتن ، چه سخت است بی عشق به دنبال دلدار گشتن . چه سخت است بی بهانه در پی دیدار رفتن و چه ستودنی است همت بلند سرداران بی سر و دست که جز مشتی خاک و پلاک باقی نگذاشتند.
**
کتاب ردپای حقیقت
از مقدمه ی کتاب :
ردپای حقیقت حکایت فطرت توحیدی و بی پیرایه ی انسان هایی است که در نماز و نیازشان سر اخلاص بر آستان دوست ساییدند و معارف سودمندی را در جامعه ی بشریت به یادگار گذاشتند . عارف سوخته دلی چون آیت الله شاه آبادی که در حریم حوزه به سان شخصی روشنگر انجمن اهل دل است و سردار حماسه آفرینی چون شهید دکتر مصطفی چمران که غرور دنیا طلبی را شکست و مردانه به سوی کعرفت پر کشید از حلقه های دل آشنایی این زنجیره اند .
بخشی از متن کتاب :
شهید جواد بیات که قاری قرآن بود در سالهای افتخار آمیز دفاع مقدس در پایگاه کوخان محور بانه سردشت که برای بچه های آن حومه قرآن تعلیم می داد به هر کدام از آن ها که اغلب کرد بودند یک جلد کلام الله مجید هدیه کرد و پشت آن نوشت :
این کلام الله به سه شرط تقدیم دوستان می گردد :
1 - در خواندن آن کوشش نموده و در آن تدبر کنند .
2 – در خواندن آن ما را نیزطلب مغفرت کنند .
3 – در خواندن آن برای مسلمانان جهان دعا کند .
سید مرتضی آوینی هم در متن برنامه ی روایت فتح چنین می آورد :
" برای دریافت حقیقت آنچه که در جبهه های نبرد می گذرد باید این همه را در مجموعه تاریخ جهان نگریست و باید این نکته شگفت را دریافت که چگونه این وقایع تاریخ آینده ی زمین را به جانب تحقق وعده های قرآن می کشاند.
**
کتاب معرفت شهر
از مقدمه ی کتاب :
معرفت شهر نگاه نو و عرفانی روح های پاک و ذهن های شفاف و پویایی است که حاملان فرهنگ انقلاب و ارزش های اعتقادی آن به نسل انقلابند. اهالی این شهر دارای هویت یک دست و شناسنامه ی حقیقی اند .
شناخت آگاهانه و آنگاه و انتخاب نهایی ، جواز عبور تو از روزمرگی برای پیوستن به ساکنان اصیل معرفت شهر است.
بخشی از متن کتاب :
... او فتح خرمشهر را فتح ارزشها می داند و به همین خاطر در این سیاره خاکی همچون خاک خرمشهر در معرفت شهر خود حافظ ایمان و اندیشه و ارزش هاست تا همیشه ..
او با چشم حقیقت بین و نعمت شناس به صاحب نعمت معرفت می یابد . دیروز کتاب((آسمانی)) شرح حال آیت الله شاه آبادی و (( رمز موفقیت شهید مطهری)) و (( نیایش شهید چمران )) را در دست داشت.
پرسیدم چیست ؟ گفت : برگ عبور به مقصود و ادامه داد : دوست دارم این روح های بزرگوار باز هم احیا شوند و شهر و دبارمان را نور باران کنند .
**
کتاب آب
از مقدمه ی کتاب :
وقتی سرت را بلند می کنی تا نفس تازه کنی و دلتنگی هایت را دور بیندازی ، آسمان آبی با آن عظمت پرشکوهش به تو می گوید : چرا دلت را سخت ، نگاهت را کوچک و دنیایت را حقیر کرده ای ؟
وسعت آسمان به تو درس ایمان ، عزت ، استقامت و پایداری می دهد و آنگاه غصه هایت را می دهی تا ذره ای از آرامش و عظمت آسمان در وجود تو جلوه کند ...
... مردان بزرگ خدا و انسان هایی که دل از زمین و عللاقه های دنیایی می کنند ، آسمان در وجودشان متجلی می شود و آنگاه آسمان دستش را به سوی آن ها دراز کرده و آن ها را به دامان هزاران ستاره ی نورانی دعوت می کند و تو نشانی خانه هایشان را در آسمان جستجو می کنی .
بخشی از متن کتاب :
من کیستم ! بگذارید خودم را معرفی می کنم ، من باعث زنده ماندن انسان ها و همه ی موجودات زنده ام . یعنی زندگی انسان ها و گیاهان به من بستگی دارد . در هر جا من نباشم زندگی مردم به خطر می افتد.
... اجازه بده با همه ی سابقه و ادعایم با آهنگی حزین هویت خودم را فریاد کنم : من آب هستم بزرگترین مایه ی حیات و زندگی . اما در مقابل بزرگواری آنان که در وسعت بی انتهای آب های اروند کمر در مفابل ظلم خم نکردند و به جاودانگی رسیدند غرور دنیایی من شکست ..
**
کتاب راز شقایق ( حرفها و خاطرات پدران و مادران شهدا)
از مقدمه ی کتاب :
وقتی خمدم و همنشین گنجینه های اسرار بودم ، تا کلام آسمانی شان را بشنوم ، گاه از فرط سنگینی مسئولیت وارد حرم اسرار می شدم به مقصد اینکه بتوانم خاطره هایشان را خوب جمع کنم . و در قالب عنوان هایی چون : حدیث دلباختگان ، کبوتران عاشق ، سروقامتان ، یاد یاران ، افلاکی خاکی ، سر دلبران ، خنیاگران حادثه ، بعث سبز و فرهنگ مقاومت ، میکروفن و دوربین را به دل خانواده ها می بردم و مطلبی تازه به دست می آوردم ، اما هر بار احساس تکلیفم بیشتر می شد و گمشده ام را در مصاحبه ها و فرداها و کلام های دیگران جستجو می کردم . غافل از اینکه کلام ها و بیان ها گرچه تنوع دارند اما در یک کلام خلاصه می شود . راهی و بهانه ای به سوی کمال مطلق ...
**
کتاب گلهای باغ مقاومت
از مقدمه ی کتاب :
این کتاب مثل یک پرنده ی سفید می ماند که تو می توانی با دو بال نوشته و طرح آن مانند یک رزمنده به آن دوران آسمانی سفر کنی و از آن ها درس ها بیاموزی و آموخته هایت را در زندگی خود و دوستانت به کار گیری . در آیینه ی زلال و بی غبار این سفر ، اخلاص ها و صمیمیت ها را می بینی و بعد می توانی در تمام لحظه ها و فرصت ها و ایام ، این حالت معنوی را به صورت مداوم و مستقر حفظ کنی و به سمت تعالی و خدا بروی فقط در یادت باش هر آن چه می بینی بنویس و طراحی کن و برای خود نگهدار که شاید روزی خواستند با دو بال نوشته و نقاشی تو سفر کنند.
بخشی از متن کتاب :
راه شهدا :
آدمها گاه تو دو راهی گیری می کنن و سر درگم می شن که کدوم راه رو برن خوبه و برنده می شن . یه راه نورانی ، یه مسیر پاک ، یه راهی که تا بی نهایت آبی آسمانی است و افق هایش سبز و سرخ و درخشان ، راه شهداست .
راه شهدا بن بست نداره ، گرد و غبار نداره ، ترس و تردید نداره ، تو را به شک نمی اندازه که نکنه اشتباه کردی ، اگر هم شک کنی این حالت ، گذرگاه است ، توفثگاه نیست . راه شهدا یه راه کهکشونی است که هر چه جلوتر بری به آینده روشن تری نزدیک تر می شی .
خب حالا تو بگو تو این مسیر و برای حفظ آن به چه سلاحهای معنوی باید مجهز بود ؟
**
کتاب فقط با خدا ( کتاب شهید یوسف قربانی )
بخشی از متن کتاب :
هر کس خدا او را دوست داشته باشد به دلش راه پیدا می کند و زیباترین دوستی و محبت در زندگی این آدم معنا می شود.
او هم خدا را دوست دارد و همه جا آفریدگار خود را می بیند و درد دل های خ.د را به خدای مهربان می گوید. وقتی به خدا نزدیک می شود از هیچ چیز نمی ترسد و مطمئن است که خدا هم او را تنها نمی گذارد.
**
کتاب پهلوان شهر ما ( کتاب شهید پرویز عطایی )
بخشی از متن کتاب :
یکی بود یکی نبود ، یه کشوری بزرگی رو نقشه بود به اسم ایران که وجب به وجبش افتخار آفرین بود. قطعه ی کوچکی از خاک پهناور ایران اسمش زنجان بود و عجب انسان های بزرگی در همین قطعه ی کوچک به دنیا اومدند ، زندگی کردند و بزرگ شدند . اسم یکی از این جوانمردها شهید پرویز عطایی است که پهلوان نامدار شهر ماست.
**
کتاب سادات سبز پوش ( کتاب شهیدان خالقی ها)
بخشی از متن کتاب :
... پدر و باغبان این سه شهید که دل بسته ی مهربانی امام رضا(ع) بود با تولدشان آن ها را مهمان همیشگی امام رضا(ع) کرده بود به همین دلیل نام قشنگ (( رضا )) نام های این سه برادر را زیباتر می کرد.
بعدها سادات سبزپوش ما آنچنان فداکاری از خود نشان دادند که مشهدالرضای خراسان بارها نام رضا را با غرور و افتخار در خود زمزمه می کرد : سید محمدرضا ، سید علی رضا ، سید حسن رضا...
**
کتاب رمز ( کتاب شهید محمدناصر اشتری )
بخشی از متن کتاب :
من (( رمز )) هستم . کلمه ای که در طول دوران دفاع مقدس و در هر عملیات قوت قلب همگان بود . رزمنده ها با تکیه بر من پیش می رفتند. فرماندهان با توکل به نام من عملیات می کردند . مردم در پشت جبهه نیز با تکرار من اشک می ریختند و دعا می کردند.
**
کتاب روای عشق ( کتاب شهید سید داود شبیری )
بخشی از متن کتاب :
بگذارید ابتدا عشق را در نگاه شهیدان معنا کنیم و سپس شخصیت روای عشق ، شهید سید داود شبیری را بهتر بشناسیم . وقتی کسی کارش را به خاطر خدا دوست داشته باشد و آن را برای رضایت او انجام دهد ، خدا هم از کار او خوشحال می شود و مدال سعادت و خوشبختی بر سینه ی او می زند و شهیدان اینگونه اند ...
**
جهت تهیه کتابهای فوق با شماره تلفن09197491471 تماس حاصل بفرمایید.