گران ترین نقطه جهان در مکه مکرمه است




اخیرا مجموعه هتل هایی در نزدیکی مسجد الحرام ساخته که بیش از 5/5 میلیارد دلار هزینه در بر داشته است. بانک های سرشناس جهان از جمله سرمایه گذاران اصلی در طرح های ساخت این هتل ها به شمار می روند.
به گزارش شیعه آنلاین، بررسی های انجام شده در مورد قیمت املاک در سراسر جهان نشان می دهد که گران ترین املاک جهان در شهر مکه مکرمه قرار دارد.

بر اساس این بررسی های انجام شده، در برخی مناطق شهر مکه قیمت هر متر مربع بیش از 375 هزار ریال سعودی معادل 100 هزار دلار است.

گفته می شود رقابت میان سرمایه گذاران برای ساخت هتل های عظیم و یا فروشگاه های تجاری باعث شده که روز به روز بر قیمت زمین و ملک در این شهر افزایش یابد. بالطبع هر چه موقعیت ملک یا زمینی به مسجد الحرام نزدیک تر می شود، بر قیمت آن افزوده می شود.

ناگفته نماند با توجه به اینکه سالانه بیش از 5 میلیون حاجی برای ادای مناسک حج و 10 میلیون عمره گذار در طول سال برای به جا آوردن عمره به مکه مکرمه سفر می کنند، صنعت گردشگری دینی در این شهر از رونق بسیار زیادی برخوردار است و این مسأله موجب شده که حتی هتل های معروف در جهان به فکر احداث شعبه ای برای خود در این شهر بیفتند.

بر همین اساس اخیرا مجموعه هتل هایی در نزدیکی مسجد الحرام ساخته که بیش از 5/5 میلیارد دلار هزینه در بر داشته است. بانک های سرشناس جهان از جمله سرمایه گذاران اصلی در طرح های ساخت این هتل ها به شمار می روند.
 

از تغییر رنگ چادر ایرانی تا تغییر رنگ چفیه عربی



کوفيه دستمال بزرگی است که اعراب از آن به عنوان سربند استفاده می ‌کنند تا از سر آنان در برابر آفتاب و شن محافظت کند. کوفيه را با رشته ‌ای به نام عقال بر سر می‌ بندند که در مجموع کوفيه و عقال ناميده می‌شود.
به گزارش شیعه آنلاین، هفته گذشته ویژه نامه ای بنام "خاتون" منتشر شد که با انتشار مقالاتی از رنگ و مدل چادر در کشورمان انتقاد کرده و پیشنهاداتی برای تغییر آن ارائه کرد. انتشار این ویژه نامه که با اهداف مختلفی صورت گرفت، موج شدید اعتراضات را در پی داشته و حرف و حدیث های بسیار زیادی را در محافل مختلف به وجود آورده است.

در همین راستا در عربستان سعودی نیز تعدادی از جوانان در اقدامی مشابه با هدف تغییر مدل چفیه یا همان کوفیه، طرح های جدیدی ارائه داده و خواستار تغییر مدل آن شدند. این اقدام جوانان سعودی نیز در فضای مجازی جهان عرب حرف و حدیث های بسیار زیادی به وجود آورده و موافقان و مخالفان بسیار زیادی را پیدا کرده است.

موافقان تغییر مدل کوفیه معتقدند که این اقدام نوعی ابتکار و تنوع بوده و بلامانع است. اما مخالفان چنین اقدامی معتقدند که این کار به فرهنگ عربی ضربه وارد می کند زیرا شکل و شمایل پوشش اصیل مرد عربی را تغییر داده و به مرور زمان از بین خواهد برد. اين مخالفان بر اين باورند که ارائه چنین طرح هایی با هدف از بین بردن فرهنگ و تمدن اصیل عربی انجام می گیرد و عامل اصلی آن را اندیشه های غربی که دارای تمدنی کوتاه مدت است، می دانند.

گفتنی است بررسی های اولیه خبرنگاران و تحلیل گران مسائل جهان عرب نشان می دهد که تغییر مدل کوفیه با استقبال کمی از سوی مردان عرب مواجه شده و اندک افرادی که با آن موافق بوده اند از افراد جوان هستند که در اصل اعتقاد زیادی به این کوفیه و اصیل بودن آن ندارند بلکه از آن تنها به عنوان پوششی تزئینی برای زیبایی استفاده می کنند.

چفیه یا کوفیه چیست؟
چفيه یا کوفيّه (به زبان عربی: کوفيّة‎) يکی از بخش‌ های پوشاک سنتی عربی است.

کوفيه دستمال بزرگی است که اعراب از آن به عنوان سربند استفاده می ‌کنند تا از سر آنان در برابر آفتاب و شن محافظت کند. کوفيه را با رشته ‌ای به نام عقال بر سر می‌ بندند که در مجموع کوفيه و عقال ناميده می‌شود. نام کوفیه در لهجه محلی "گتره" است.

رباعي‌هايی براي حضرت علي (ع)



اميد مهدي‌نژاد در شش رباعي از اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) سروده است.

متن اين شعرها که در اختيار ايسنا قرار گرفته، به اين شرح است:

1

فرسنگ به فرسنگ علي ماند و علي

اي مرگ به نيرنگ، علي ماند و علي

در عرصه‌ي لاف کوفيان سردارند

در معرکه‌ي جنگ علي ماند و علي

2

در شور و شرِ حجاز تنهاست علي

در نيمه‌شبِ نماز تنهاست علي

ما نيز نمي‌فهميم اندوهش را

با اين‌همه شيعه؛ باز تنهاست علي

3

سنگين شد کوهِ رنج بر دوش علي

در چاه افتاد آهِ خاموش علي

ـ دنيا باشد براي اهلش، باشد

اي مرگ! بيا، بيا در آغوش علي

4

چشمت هنگامه‌ي کمانداران است

زلفت شب‌نامه‌ي گرفتاران است

مردم بي تو گلّه‌ي بي چوپان‌اند

دنيا بي تو مرتعِ بي باران است

5

اي رنگِ تو آميخته با بوي خدا!

وي دستِ تو ترجمانِ بازوي خدا!

رحم آر به بي‌وزنيِ مُشتي پرِ کاه

اي چشمِ تو شاهينِ ترازوي خدا!

6

مجموعه‌ي ابرهاي بي‌باران است

بر رشته‌اي از محال آويزان است

من بعدِ غروب آفتابِ تو، زمين

سنگي‌ست که در مدار سرگردان است

مظلوم‌تر ز فاطمه (س) هستي تو یا علي (ع)



اى على، اى على، اى پدر، اى يار بى پناهان، امشب ديگر نخلستان‌هاى کوفه تو را در کنار خويش نمى بينند، امشب زمين از قعر وجود، از ژرفاى چاه، فريادش، ناله‌اش بر آسمان بلند است، چرا که ديگر همناله‌اش "على" را نمى بيند.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از ايسنا، امشب انسانيت نيز به سوگ نشسته است و کائنات همگى سر در گريبان خويش فرو برده‌اند و ماتم زده و سوگوار به عزادارى مشغولند امشب موجودات خواب ندارند چرا که يتيمان نيز در مرگ پدر،چشم برهم نمى‌نهند که ديدگانشان گريان است و اشکبار. آرى امشب همه يتيمند، همه ، که ديگر پدر در کنارشان نيست و يتيمى را مستمندان و بيوه زنان و کودکان خوب احساس مي‌کنند. امشب ديگر در کلبه هاى خاموش و مطرود کوفه ، سوسوى نورى به چشم نمى خورد.

بيست و يکم رمضان، مولى الموحدين، يعسوب الدين حضرت على ابن ابى طالب عليه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه 19 رمضان به شهادت رسيد وتمام انسان‌هاي آزاده در داغ اين غم بزرگ به عزا نشست.

حضرت علي(ع) آن امام برحق و اسوه عدالت وايمان، پس از ضربت خوردن در سحرگاه 19 رمضان تا اواخر شب 21 رمضان در خانه بسترى بود و در اين مدت علاوه بر خانواده آن حضرت بعضى از اصحابش ‏نيز جهت عيادت به حضور وى مشرف مي‌شدند و در آخرين ساعات زندگى از کلمات گهربارش بهره‏مند مي‌گشتند از جمله پندهاى حکيمانه امام اين بود که فرمود: من ديروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت مي‌کنم. مقدارى شير براى على عليه‌السلام حاضر نمودند کمى ميل کردند و فرمودند "به زندانى خود نيز از اين شير بدهيد و او را اذيت و شکنجه نکنيد اگر من زنده ماندم خود، دانم و او و اگر درگذشتم فقط يک ضربت به او بزنيد زيرا او يک ضربت بيشتر به من نزده است" و رو به فرزندش حسن عليه‌السلام نمود و فرمود:"پسر جانم پس از من تو ولى امرى و صاحب خون من هستى اگر او را ببخشى خود دانى و اگر به قتل رسانى در برابر يک ضربتى که به من زده است يک ضربت به او بزن".

علي جان؛ با آنکه اميد همه هستي تو علي(ع)، بر عرش خدا قائمه هستي تو علي(ع)، آنقدر غريبي که خدا مي داند، مظلوم‌تر از فاطمه(س) هستي تو علي(ع).

آري! امشب ديگر در کوچه‌هاى تاريک و دور افتاده شهر، صداى پايى به گوش نمي‌رسد، ديگر او نمي‌آيد، امشب چشمان بى‌رمق اطفال بى پناه تا سپيده دمان، بر آستانه در به انتظار مى ماند. امشب سفره هاى تهى مانده از غذا، در گوشه‌هاى شهر به انتظار نشسته اند و آن کودک يتيم در کنار مادر، به اميد از راه رسيدن او لحظه شمارى ميکند.

آرى! امشب على نمي‌آيد، که او امشب ميهمان پيامبر است و در کنار همسر، اما بى حسن، بى حسين که اينان نيز يتيم ماندند.

اى على، اى على، اى پدر، اى يار بى پناهان، امشب ديگر نخلستان‌هاى کوفه تو را در کنار خويش نمى بينند، امشب زمين از قعر وجود، از ژرفاى چاه، فريادش، ناله‌اش بر آسمان بلند است، چرا که ديگر همناله‌اش "على" را نمى بيند.

اى على ، بگو که امشب چه کسى مشک بيوه زنان شهر را بدوش ‍ خواهد کشيد، بگو که امشب آن کودک بى پدر، آن دخترک يتيم، چه کسى را در کنار خويش احساس مي‌کند، آن بيوه زن دردمند شهر، در اوج سکوت و بى ياورى، به چه کسى پناه آورد؟

على جان؛ بگو که ديگر محراب مسجد کوفه، جايگاه چه کسى جز تو باشد و بر سجده گاه تو، چه کسى جز تو سر بر سجده گذارد؟ آرى محرابت نيز يتيم شد و سجده گاهت نيز. و راستى، اى کاش على نرفته بود، اى کاش سياهى و ظلمت شب، مانده بود و اي کاش تيغ سپيده نوزدهم، پرده سياه شب را ندريده بود، اى کاش على آنروز اذان نگفته بود، اى کاش على در آن سحرگاه خوابيدگان مسجد را بيدار نکرده بود، ميخواهم بگويم، بلکه فرياد بزنم که اى کاش على به نماز نايستاده بود!

اما چه مى توان کرد و چه مي‌شود گفت؟ او، على است، فرزند ابوطالب، داماد پيامبر، پدر حسن وحسين، همسر فاطمه و عاشق الله است و شيفته شهادت، دلبسته پيوسته معبود و سر گشته دوست که بگاه شهادت و در هنگامه راز و نياز با او، با آوائى برخاسته از دل ، با بانگى به رسائى رسا بودن ، با فريادى مايه گرفته از ژرفناى وجود، صدا برداشت که « فزت و رب الکعبه».

و اما اينک؛ اى على، در شامگاهى غم انگيز، با حالتى غمگنانه، و با چشمانى غمبار و با دلهائى غمزده و در غم از دست دادنت به سوگ نشسته‌ايم، بدان که عشق تو با هستيمان عجين گشته است و نام تو در ذره ذره وجودمان حک شده است و اينک ما با عشقى اينچنين و حالتى اندوهگين، شهادت جانگدازت را به فرزند بزرگوارت امام مهدى (عج) تسليت مي‌گوييم و از پيشگاه احديت طلوع فجر و ظهورش را مسئلت داريم.

کم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکست؟
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکست؟
اين چه داغيست که جان همه را سوزانده
در دل قبر، دل فاطمه را سوزانده

امیرالمومنین در قرآن از منظر اهل سنت



فرشاد منائی*
به گزارش شیعه آنلاین، بدون شک فضائل و مناقب امیر المونین علی علیه السلام دریایی است بیکران که همواره توسط علما ، محدثین و محققین بزرگ از مذاهب مختلف نقل و بیان شده است و این مساله بیانگر این نکته است که نقل مناقب امیرالمونین فقط در محدوده مذهبی خاص و فقط مختص به شیعیان آن حضرت نبوده است . علاوه بر کتب شیعه که به فراوانی از این فضائل سخن گفته اند ، کتب اهل سنت هم سرشار از نقل این اخبار بوده است و به حدی مناقب و فضائل امیرالمومنین در منابع متقن و صحیح اهل سنت نقل شده است که احمد بن حنبل امام مذهب حنابله بیان داشته است که : (( ما جاء لاحد من اصحاب رسول الله من الفضائل ما جاء لعلی بن ابی طالب )) : برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا فضائلی مانند فضائل علی بن ابی طالب نقل نشده است.( مستدرک حاکم – حدیث شماره 4572)

در این نوشتار سعی بر این شده است که گوشه ای از این مناقب را که در ذیل شان نزول آیات قرآن آمده است و یا به هر نحوی به کلام خدا مربوط است نقل و بررسی شود و در این راستا فقط از سه منبع از منابع اهل سنت استفاده شده است که عبارتند از صحیحین که شامل صحیح بخاری و صحیح مسلم است . این دو کتاب معتبرترین منابع حدیثی اهل سنت هستند و منبع سوم مستدرکی است که محدث بزرگ اهل تسنن حاکم نیشابوری بر صحیحین نوشته است . حاکم نیشابوری احادیثی را که از نظر بخاری و مسلم صحیح بوده است اما در صحیحین نقل نشده است را در ذیل کتاب مستدرک نقل کرده است .

این مقاله در سه بخش تنظیم شده است : بخش اول شامل روایاتی است که در آن از فضائل اهل بیت سخن گفته شده است که شامل مناقب و فضائل امیرالمونین و صدیقه کبری و حسنین علیهم السلام است . در بخش دوم از علم امیرالمونین نسبت به کلام خدا سخن گفته شده است که نشان دهنده اعلم بودن مطلق وی نسبت به بقیه اصحاب رسول خدا است و در بخش سوم هم چند آیه از آیاتی که در شان امیرالمومنین نازل شده است به عنوان نمونه آورده شده است .

بخش اول : آیاتی که در شان اهل بیت رسول خدا نازل شده است : رسول خدا ، همواره در مناسبات مختلف، امیرالمونین و صدیقه کبری و حسنین را به عنوان اهل بیت خود معرفی فرموده است که این معنا در روایات فراوانی آمده است که بعضی از این روایات به حد تواتر نقل شده اند و این مساله باعث شده است که وقتی عبارت (( اهل بیت )) آورده می شود در ذهن چیزی جز پنج تن اصحاب کساء خطور نمی کند . به طوری که مسلم بن حجاج در کتاب صحیح خود یک باب را تحت عنوان (( فضائل اهل بیت النبی )) آورده است که در آن حدیث آیه تطهیر را نقل کرده است و حاکم نیشابوری هم یک بخش از کتاب مستدرک خود را تحت عنوان (( و من مناقب اهل رسول الله )) آورده است و در آن از فضائل آل کساء سخن گفته است و احادیثی مانند حدیث ثقلین و حدیث سفینه نوح و احادیث مربوط به شان نزول آیه مباهله و آیه تطهیر و احادیثی دیگر نقل کرده است که نشان دهنده مقام و منزلت والای امیرالمونین و صدیقه کبری و حسنین است .
به هر صورت احادیثی که در مورد جریان آیه مباهله و آیه تطهیر نقل شده است به خوبی نشان دهنده این نکته است که هیچ کس جز امیرالمونین و حضرت زهرا و حسنین مصداق اهل بیت رسول خدا نبوده اند .

در حدیثی از عایشه نقل شده است که : روزی رسول خدا ، صبح بسیار زود از خانه خارج شد در حالی که عبایی پشمین و سیاه رنگ بر تن داشت . حسن بن علی آمد و رسول خدا او را بر آن عبا نشاند . سپس حسین آمد و او هم داخل آن عبا شد . سپس فاطمه آمد پس او را بر آن عبا نشاند . سپس علی آمد پس او را هم نشاند . سپس فرمود : (( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطیرا )) ( صحیح مسلم حدیث شماره 6261 و مستدرک حاکم حدیث 4707 )

نظیر این روایت از ابن عباس نیز نقل شده است . ( مستدرک – 4652 )
همچنین از ام سلمه همسر پیامبر نقل شده است که بیان داشته است : آیه (( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت )) در خانه من نازل شده است . پس از این که این آیه نازل شد ، رسول خدا به دنبال علی و فاطمه و حسن و حسین فرستاد سپس فرمود : (( این ها اهل بیت من هستند )) سپس ام سلمه گفت : (( یا رسول الله آیا من از اهل بیت نیستم ؟ )) رسول خدا فرمود : (( تو بر خیر هستی و ایشان اهل بیت من هستند )) ( مستدرک – حدیث 3558 و 4705 )

در حدیثی دیگر از واثله بن اسقع صحابی پیامبر آمده است که : به منزل علی آمدم اما او را نیافتم . سپس فاطمه فرمود که علی در پی رسول خدا رفته است منتظر باش تا بیاید . پس از مدتی علی با رسول خدا آمد . پس داخل خانه شد و من هم با آن دو داخل شدم . سپس رسول خدا حسن و حسین را صدا زد و هر دو را بر روی پای خود نشاند و فاطمه و همسرش را به خود نزدیک کرد سپس لباسش را به دور آنان پیچید و من شاهد تمامی این وقایع بودم . سپس فرمود : (( انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا )) پروردگارا اینان اهل بیت من هستند . ( مستدرک 3559 و 4706 )

روایت دیگر روایتی است که حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک از عامر فرزند سعد بن ابی وقاص نقل می کند . در زمان معاویه ، سعد بن ابی وقاص که از صحابه پیامبر بود بر ناحیه ای امیر بود . در آن زمان که سب امیرالمونین به صورت یک دستور حکومتی در آمده بود و همه عمال حکومت ملزم به رعایت آن بودند ، سعد از سب امیرالمونین خودداری می کرد . این خبر به معاویه رسید و معاویه سعد را مورد مواخذه قرار داد که چه چیز تو را مانع می شود که بر پسر ابوطالب دشنام نمی دهی ؟ سعد گفت : او را دشنام نمی دهم به خاطر این که رسول خدا سه سخن درباره او گفته است که اگر یکی از آن ها از آن من بود برای من از داشتن شتران سرخ موی بهتر بود . معاویه به او گفت : ای ابا اسحاق آن سه سخن چیست ؟ سعد گفت : او را دشنام نمیدهم به خاطر آن چه به یاد می آورم از هنگامی که بر رسول خدا وحی نازل شد ، وی ، علی و دو پسرش و فاطمه را در زیر ردایش داخل کرد سپس فرمود : پروردگارا اینان اهل بیت من هستند و علی را دشنام نمی دهم به خاطر آن چه به یاد می آورم هنگامی که رسول خدا او را در غزوه تبوک در مدینه جانشین خود کرد . سپس علی به او گفت : مرا بر زنان و کودکان سرپرست می گردانی ؟ رسول خدا فرمود : آیا راضی نیستی که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی باشی مگر این که بعد از من نبوت نیست و او را سب نمی کنم به واسطه آن چه از روز خیبر به یاد می آورم که رسول خدا فرمود : فردا پرچم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خداوند فتح را به دست او جاری می گرداند . پس ما بر سر این افتخار با یکدیگر رقابت می کردیم . روز بعد ، رسول خدا فرمود : علی کجاست ؟ گفتند که او چشم درد دارد . سپس فرمود : او را فرا خوانید . پس او را آوردند و رسول خدا با آب دهان مبارکش چشم علی را شفا داد و پرچم را به او داد و سپس خداوند فتح را به دست وی جاری کرد . عامر پسر سعد که راوی این حدیث است می گوید : به خدا سوگند بعد از این معاویه کلامی صحبت نکرد تا این که از شهر خارج شد . ( مستدرک - 4575 )

همچنین در روایات آمده است که رسول خدا پس از نزول آیه تطهیر مدتی علی و فاطمه و حسنین را در بین مردم به عنوان اهل بیت خطاب می کرد تا مصداق این آیه بر همگان روشن شود چنان که از انس بن مالک خادم رسول خدا نقل شده است که : رسول خدا به مدت شش ماه هر وقت که برای نماز صبح از خانه خارج می شد از مقابل خانه فاطمه رد می شد و می فرمود : (( ای اهل بیت ! نماز !! انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا )) ( مستدرک - 4748 )

از دیگر آیاتی که در شان اهل بیت رسول خدا نازل شده است آیه شریفه مباهله است . جریان مباهله چنین بود که رسول خدا مسیحیان نجران را به اسلام دعوت کرد اما آنان حقانیت اسلام را نپذیرفتند و سرانجام بنا بر این شد که پیامبر با مسیحیان مباهله کنند . رسول خدا برای این امر نزدیک ترین اعضای خانواده خود را که شامل امیرالمومنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین بودند ، همراه برد . رئیس مسیحیان نجران وقتی مشاهده کرد پیامبر به سادگی تمام و با نزدیک ترین کسان خود آمده است گفت : با این مرد مباهله و ملاعنه نکنید که به خدا قسم اگر او را لعن کنید ، بر ما عذاب نازل خواهد شد . سپس به نزد رسول خدا آمدند و عرضه داشتند : یا اباالقاسم ! سفها و نادانان قوم ما می خواستند تو را لعن کرده و با تو مباهله کنند و ما از تو می خواهیم که ما را ببخشی . رسول خدا فرمود : شما را بخشیدم . ( مستدرک – 4157 ) آیه شریفه مباهله در سوره مبارکه آل عمران می باشد که می فرماید : (( فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءکم و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین )) : هر گاه بعد از علم و دانشى که ( در باره مسيح ) به تو رسيده ، ( باز ) کسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند ، به آنها بگو : بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم ، شما هم فرزندان خود را ، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ، ما از نفوس خود دعوت کنيم ، شما هم از نفوس خود ، آن گاه مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم . (آل عمران – 61 ) رسول گرامی اسلام حسنین را به عنوان ابناء و فاطمه زهرا را به نیابت از نساء و امیرالمومنین را همراه با خود به عنوان انفسنا به نزد مسیحیان برد و این آیه یکی از شریف ترین و والاترین مراتب فضیلت اهل بیت رسول خدا و به ویژه فضیلت امیرالمومنین را بیان می دارد زیرا که بر طبق آیه شریفه وی در منزلت نفس پیامبر بوده است .

حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک خود نقل کرده است که هنگامی که آیه (( ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم )) نازل شد ، رسول خدا ، علی و فاطمه و حسن و حسین را به نزد خود فراخواند و فرمود : (( اللهم هولاء اهلی )) : پروردگارا اینان اهل بیت من هستند . ( مستدرک – 4719 )

روایت دیگر ، روایتی است که مسلم در صحیح نقل کرده است . در بخش روایات مربوط به آیه تطهیر آورده شده بود که معاویه ، سعد را مورد مواخذه قرار داد که چه چیزی تو را مانع می شود که پسر ابی طالب را دشنام نمی دهی و سعد بن ابی وقاص سه فضیلت از فضائل امیرالمومنین شامل حدیث منزلت و حدیث فتح خیبر و آیه شریفه تطهیر را دلیل آورد که این روایت توسط حاکم نیشابوری نقل شده بود . همین روایت را مسلم در صحیح خود آورده است با این تفاوت که ، سعد بن ابی وقاص به جای آیه تطهیر ، آیه مباهله را در مقابل معاویه حجت آورده است . به این صورت که وقتی معاویه از سعد پرسید که چرا به اباتراب دشنام نمی دهی ؟ سعد در جواب حدیث منزلت و سپس حدیث فتح خیبر را نقل می کند و سپس می گوید : هنگامی که آیه (( فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم )) نازل شد ، رسول خدا ، علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و سپس فرمود : (( اللهم هولاء اهلی )) : پروردگارا اینان اهل بیت من هستند ( صحیح مسلم – 6221 )

به هر صورت فضائل و مناقب و اهمیت مقام والای اهل بیت رسول خدا به حدی بوده است که مودت و حب ایشان به عنوان اجر و پاداش رسالت رسول خدا از مسلمین خواسته شده است چنان که در سوره شوری می فرماید : (( قل لا اسئالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی )) : بگو بر اين رسالت مزدى از شما ، جز دوست داشتن خويشاوندان ، نمى‏خواهم‏ . ( شوری – 23 ) با تکیه بر روایات فراوان نقل شده مشخص می شود که مصداق نزدیکان رسول خدا در این آیه ، اهل بیت او هستند و همچنین بنا بر اخبار نقل شده امیرالمومنین نزدیک ترین فرد از اصحاب به رسول خدا بوده است . این معنی در احادیث متعددی آمده است که از آن جمله می توان به این احادیث اشاره کرد : فردی به نزد ابن عمر آمد و از او درباره علی سول کرد . ابن عمر در جواب گفت : (( و اما علی فابن عم رسول الله و ختنه و اشار بیده فقال هذا بیته حیث ترون )) : علی ، پسر عموی رسول خدا و داماد وی است و سپس به خانه وی اشاره کرد و گفت : این خانه او است که می بینید یعنی خانه علی در میان خانه های پیامبر است و وی به آن حضرت بسیار نزدیک بوده است . ( صحیح بخاری – 4515 )

همین طور از ام المومنین ام سلمه نقل شده است که گفته است : (( و الذی احلف به ان کان علی لاقرب الناس عهدا برسول الله )) : قسم به کسی که به او سوگند می خورم علی نزدیک ترین فرد به رسول خدا بود و سپس بیان می کند که در ایام بیماری رسول خدا روزی صبح هنگام به عیادت وی رفتم و رسول خدا می گفت : علی آمد ؟ علی آمد ؟ پس از مدتی امیرالمونین آمد . ام سلمه می گوید : فهمیدم که رسول خدا با علی صحبت دارد . پس از خانه خارج شدیم و در کنار در نشستیم و من از همه به در نزدیک تر بودم . سپس رسول خدا با او به نجوا پرداخت و سپس در همان روز وفات یافت و علی نزدیک ترین مردم به رسول خدا بود ( مستدرک – 4671 ) .

لزوم حب و مودت اهل بیت چنان واجب و موکد بوده است که ابن عباس از رسول خدا نقل می کند که فرمود : (( فلو ان رجلا صفن بین الرکن و المقام فصلی و صام ثم لقی الله و هو مبغض لاهل بیت محمد دخل النار )) : اگر مردی در مسجد الحرام بین رکن و مقام پیوسته نماز بگزارد و روزه بگیرد و سپس خداوند را ملاقات کند در حالی که بغض اهل بیت محمد را در دل دارد ، داخل آتش می شود . ( مستدرک – 4712 )

یا در جای دیگر فرمود : (( والذی نفسی بیده لا یبغضنا اهل البیت احد الا ادخله الله النار )) : قسم به کسی که نفس من در ید قدرت اوست ، هر کس بغض ما اهل بیت را داشته باشد خداوند او را به آتش داخل می کند ( مستدرک – 4717 ) .

بنابراین آنچه تا این جا مشخص شد این است که اهل بیت خاصه رسول خدا کسانی جز امیرالمونین و صدیقه کبری و حسنین نبوده اند و ایشان مصداق آیات تطهیر و مباهله و مودت می باشند . در این جا مساله ای که مطرح می شود مقارن بودن اهل بیت با قرآن کریم است . چنان که در حدیث شریف ثقلین آمده است که رسول خدا فرمود : (( انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتی و انهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض )) : من نزد شما دو امانت گرانبها را باقی می گذارم ، کتاب خدا و اهل بیتم را و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا این که در حوض کوثر بر من وارد شوند . ( مسلم-6225 و مستدرک 4711 ) بنا به این حدیث شریف اهل بیت و قرآن هرگز از هم جدا شدنی نیستند و این  به این معنی است که باید علم به کلام خدا را در جزء جدا ناشدنی آن یعنی اهل بیت جستجو کرد و بنابراین کسی بعد از رسول خدا داناتر به قرآن کریم از اهل بیت وی نیستند و از این جا اعلم بودن مطلق اهل بیت و امیرالمومنین مشخص می شود و این موضوع به وضوح در روایات فراوانی از اهل سنت دیده می شود که این موضوع در بخش دوم این مقاله بحث می شود .

بخش دوم : امیرالمومنین علی علیه السلام و علم به قرآن : مشخص است که رسول گرامی اسلام از همه به قرآن کریم عالم تر و آگاه تر بوده است و هم ایشان اولین مفسر و مبین این کلام الهی بوده است . چنان که در آیه 44 سوره مبارکه نحل آمده است : (( و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون )) : ما اين قرآن‏ را بر تو نازل کرديم ، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه کنند . بنا بر این آیه شریفه یکی از ماموریت های پیامبر اسلام تبیین و روشن کردن آیاتی بود که بر وی نازل می گشت و قطعا رسول خدا این وظیفه و رسالت الهی را به بهترین شکل انجام داده است و روشن است کسی مانند رسول خدا که کلام خدا را برای دیگران تبیین و روشن می کند و برای انجام این کار ، دستور و امر حضرت حق بر وی نازل شده است ، خود اعلم مفسرین به شمار می رود و در بین امت اسلامی جای هیچ شک و تردیدی نیست که رسول خدا عالم ترین فرد به کتاب خدا بوده است و سخن وی در باب تفسیر این کلام نورانی قطعا صحیح است و بر همگان واجب الاطاعه است . از طرف دیگر ، رسول خدا علم به کلام خدا را در قالب گفتار های نورانی خود به اصحابش می آموخت و هر کدام از اصحاب به قدر فهم و کمال خود از سخنان گهربار رسول خدا خوشه چینی می کردند ، اما یک نفر از اصحاب و یاران پیامبر بود که علم به کتاب خدا را به سان رسول خدا و از شخص رسول خدا آموخته بود و او کسی نبود جز نفس پیامبر ، امیر المومنین علی بن ابی طالب .

او همان کسی است که بر اساس احادیث وارده وارث علم پیامبر است ، چنان که اسماعیل بن اسحاق قاضی گفته است که : همانا وارث به وسیله نسب یا ولاء ارث می برد و اختلافی بین اهل علم نیست که پسر عمو با وجود زنده بودن عمو ارث نمی برد اما با همین اجماع ثابت شده است که علی ، علم پیامبر را به ارث برده است ( مستدرک – 4634 ) . همانطور که ملاحظه می شود بر مبنای این گفتار ، اجماعا ثابت شده است که علی وارث علم پیامبر است .

در حدیثی دیگر از ابن عباس آمده است که علی در زمان حیات رسول خدا می فرمود : خدا می فرماید : (( افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم )) : آيا اگر پیامبر بميرد و يا کشته شود، شما به عقب برمى‏گرديد؟ ( آل عمران – 144 )  قسم به خدا بعد از این که خداوند ما را هدایت کرد به گذشته و جاهلیتمان بر نمی گردیم و قسم به خدا اگر رسول خدا از دنیا برود یا کشته شود بر همان چیزی که او می جنگید من هم می جنگم تا کشته شوم و قسم به خدا من ، برادر او و ولی و جانشین او و پسر عم او و وارث علمش هستم و چه کسی از من نسبت به او شایسته تر است ؟ ( مستدرک – 4635 ) در جای دیگر نقل شده است که امیر المومنین فرمود  : هنگامی که از رسول خدا سوال می کردم ، جواب می فرمود و هنگامی که سکوت می کردم ، رسول خدا خود به سخن گفتن آغاز می کرد و به من آموخت ( مستدرک – 4630 ) .

بنابراین روشن است که امیر المومنین وارث علم پیامبر و باب مدینه العلم رسول خدا بوده است و هم اوست که می تواند ادعا کند که (( سلونی قبل ان تفقدونی )) و هموست که می تواند از پس این ادعای بزرگ با موفقیت سر برآورد .

از ابوالطفیل عامر بن واثله  نقل است که گفت : شنیدم علی فرمود : (( سلونی قبل ان تفقدونی و لن تسالوا بعدی مثلی)) : قبل از این که مرا از دست بدهید و در بین خود نیابید هر سوالی که دارین از من بپرسید و هرگز از کسی بعد از من ، مثل من نخواهید پرسید . در آن هنگام کسی بلند شد و گفت : آیه (( الذین بدلوا نعمه الله کفرا و احلو قومهم دار البوار )) : آيا نديدى کسانى را که نعمت خدا را به کفران تبديل کردند ، و قوم خود را به سراى نيستى و نابودى کشاندند؟!  ( ابراهیم – 28 ) درباره چه کسانی است ؟ علی فرمود : منافقین قریش . سپس هم او دوباره سوال کرد : چه کسانی هستند کسانی که (( ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا )) : آنها که تلاشهايشان در زندگى دنيا گم و نابود شده با اين حال، مى‏پندارند کار نيک انجام مى‏دهند! ( کهف – 104 ) علی فرمود : خوارج از جمله اینان هستند . در حدیث دیگر آمده است که امیر المومنین فرمود : (( احلوا قومهم دار البوار )) دو دسته فاجر از قریش هستند : بنی امیه و بنی مغیره ، اما بنی مغیره که خدا در روز بدر ریشه شان را قطع کرد ولی بنی امیه تا حال حاضر مهلت داده شده اند . ( مستدرک 3342 و 3343 ) . در روایتی دیگر آمده است که امیر المومنین بر روی منبر فرمود : (( سلونی قبل ان تسالونی و لن تسالوا بعدی مثلی )) : از من بپرسید و هرگز بعد از من ، از کسی مثل من ( که عالم به علوم است ) نخواهید پرسید . پس ابن الکوا بلند شد و گفت : یا امیر المومنین منظور از (( الذاریات ذروا )) چیست ؟ فرمود : باد ها . ابن الکوا پرسید : منظور از (( فالحاملات وقرا )) چیست ؟ فرمود : ابر ها . ابن الکوا گفت : منظور از (( فاجاریات یسرا )) چیست ؟ فرمود : کشتی ها . باز ابن الکوا پرسید : منظور از (( فالمقسمات امرا )) ( آیات 1-4 سوره ذاریات ) چیست ؟ امیر المومنین فرمود : ملائکه . سپس ابن الکوا پرسید : چه کسانی (( الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار )) هستند ؟ امیر المومنین علی فرمود : منافقین قریش از آن ها هستند ( مستدرک 3736 ) .

اعلم بودن امیر المومنین مطلبی است که صحابه رسول خدا هم به روشنی می دانستند و به آن اعتراف داشتند . چنان که در روایتی آمده است که سعد بن ابی وقاص به مردی در بازار برخورد کرد که آشکارا به شماتت امیر المومنین پرداخته بود . سعد از میان جمعیت خود را به او رساند و در مقابل وی ایستاد و گفت : بر چه چیزی علی بن ابی طالب را شماتت می کنی ؟ آیا او اولین مسلمان نیست ؟ آیا او اولین کسی نبود که با رسول خدا نماز خواند ؟ آیا او زاهد ترین مردم نیست ؟ آیا او داناترین مردم نیست ؟ ( مستدرک 6121 )

پس از نقل این روایات حکمت و دلیل گفتار نورانی رسول خدا روشن می شود که فرمود : (( علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض )) : علی با قرآن و قرآن با علی است و این دو از هم جدا نمی شوند تا هر دو با هم بر من نزد حوض کوثر وارد شوند ( مستدرک  - 4628 ) و هم چنین روشن می شود که وجود مبارک امیر المومنین است که می تواند بر تاویل قرآن بجنگد زیرا هموست که همانند رسول خدا ، علم به ظاهر و باطن قرآن دارد . چنان که پیامبر اسلام به اصحابش فرمود : از میان شما کسی است که بر تاویل قرآن می جنگد ، همان گونه که من بر تنزیل قرآن می جنگم . پس افرادی که در آن جا بودند می خواستند در جهت کسب این شرافت بر یکدیگر پیشی بگیرند و در میان آن ها ابوبکر و عمر هم بودند . ابوبکر گفت : آیا من آن کس هستم ؟ رسول خدا فرمود : نه . عمر گفت : آیا من آن شخص هستم ؟ رسول خدا فرمود : نه بلکه او وصله زننده کفش است ( که امیرالمومنین در آن وقت مشغول وصله و پینه زدن به کفش بود ) پس اصحاب نزد علی آمدند تا او را به این فضیلت بشارت دهند ، اما امیر المومنین حتی سرش را هم به نشانه خوشحالی بلند نکرد ، گویا که قبلا آن را خود از رسول خدا شنیده بود ( مستدرک 4621 ) .

پس از نقل این روایات روشن می شود که مطابق احادیث اهل سنت ، امیر المومنین علی بن ابی طالب ، پیرامون علم به کلام خدا در بین صحابه دارای اعلمیت مطلق می باشد ، همان طور که عده زیادی از بزرگان صحابه ، پس از رحلت رسول خدا شاگردی مکتب امیر المومنین را در پیش گرفتند و از گوهر های ناب کلام نورانی وی بهره جستند .

قسمت سوم : چند آیه در شان امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام
در پایان تبرکا تعدادی از آیات قرآن کریم را که بنا بر نقل اهل سنت در شان امیر المومنین علی بن ابی طالب نازل شده است ، نقل می کنیم : 1-آیه شریفه (( هذان خصمان اختصموا فی ربهم )) ( حج – 19 ) : اينان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند . این آیه درباره دو گروه از مبارزین جنگ بدر نازل شده است . در یک جبهه امیرالمومنین علی بن ابی طالب و سید الشهدا حمزه بن عبدالمطلب و عبیده بن الحارث و در جبهه مشرکین شیبه و عتبه دو پسر ربیعه و ولید بن عتبه در مقابل هم به رزم پرداختند . از امیرالمونین علی و ابوذر نقل شده است که فرموده اند : این آیه درباره همین دو گروه نازل شده است . بخاری در ذیل همین آیه از امیرالمومنین نقل کرده است که فرمود : (( انا اول من یجثو بین یدی الرحمن للخصومه یوم القیامه )) : من اولین کسی هستم که در روز قیامت برای دادخواهی در پیشگاه خدای رحمان زانو می زنم . سپس قیس بن عباد در ادامه همین حدیث گفت : و در باره هم اینان آیه (( هذان خصمان اختصموا فی ربهم )) نازل شده است و اینان کسانی بودند که در روز بدر در جنگ پیشگام بودند که علی و حمزه و عبیده بن الحارث از سپاه اسلام و شیبه و عتبه دو پسر ربیعه و ولید بن عتبه از سپاه مشرکان بودند ( بخاری – 3965 و مستدرک 3456 ) در حدیثی دیگر از ابوذر نقل شده است که سوگند می خورد این آیه در باره هم اینان نازل شده است ( بخاری3968 و 3969 و مسلم 7562 و 7563 و مستدرک 3455 ) و در حدیثی دیگر از امیرالمومنین نقل شده است که فرمود : درباره ما آیه (( هذان خصمان اختصموا فی ربهم )) نازل شده است ( بخاری3967 و مستدرک 3454 ) .

ابلاغ سوره برائت : این ماجرا یکی از فضائل بزرگی است که در شان امیرالمومنین نقل شده است . مشروح این جریان در احادیث این گونه آمده است که از ابن عباس نقل شده است رسول خدا به ابوبکر ماموریت داد تا پیام وی را در مراسم حج ابلاغ کند . سپس در حالی که ابوبکر در راه بود ، علی را در پی او فرستاد . ابوبکر وقتی صدای ناقه پیامبر را شنید ، به خیال این که رسول خدا آمده است به سمت وی رفت اما علی را دید که بر ناقه رسول خدا سوار است و نامه رسول خدا را به ابوبکر نشان داد که از طرف پیامبر امیر مراسم حج شده است و مسئولیت ابلاغ سوره برائت نیز به عهده او گذاشته شده است . پس در ایام تشریق علی ندا داد که : همانا خدا و رسولش از مشرکین بیزارند و هر کس از مشرکین که با رسول خدا عهدی بسته است پس تا پایان مدت آن ، عهد پا بر جاست و هر کس با رسول خدا عهدی نبسته است پس چهار ماه فرصت دارد و بعد از این سال هیچ کس از مشرکین نباید خانه خدا را طواف کند و کسی نباید ، عریان به طواف بپردازد و کسی جز مومن داخل بهشت نمی شود ( مستدرک 4375 و 4376 ) . بعد از این که از رسول خدا علت فرستادن علی را در پی ابوبکر و علت این که امیرالمونین باید سوره برائت را بلاغ کند پرسیدند در جواب فرمود : جبرئیل به من فرمود که (( لا یذهب بها الا رجل هو منی و انا منه )) : این پیام نباید جز توسط مردی که او از من و من از اویم برده می شد ( مستدرک 4652 ) . ماجرای ابلاغ سوره برائت توسط امیرالمومنین علی را بخاری هم نقل کرده است . البته در نقل بخاری قسمت اخیر حدیث که رسول خدا فرمود (( لا یذهب بها الا رجل هو منی و انا منه )) وجود ندارد ( بخاری 369 ) . این ماجرا در احادیث دیگر هم وارد شده است ( مستدرک 1588-3275-7354-7355 ) .

آیه نجوی : از عبد الرحمن بن ابی لیلی نقل شده است که امیرالمومنین علی بن ابی طالب فرمود : در کتاب خدا آیه ای است که احدی جز من به آن عمل نکرده است و بعد از من هم احدی به آن عمل نکرد و آن آیه ، آیه نجوی است که ابتدا بر رسول خدا نازل شد که : (( یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه )) ( مجادله – 12 ) :  اى کسانى که ايمان آورده‏ايد ! هنگامى که مى‏خواهيد با رسول خدا نجوا کنيد (و سخنان درگوشى بگوييد)، قبل از آن صدقه‏اى (در راه خدا) بدهيد . در آن زمان نزد من یک دینار بود که آن را به ده درهم تقسیم کردم و هر زمان که با رسول خدا نجوا می کردم یک درهم از آن را صدقه می دادم . سپس این آیه نسخ شد پس احدی غیر از من به آن عمل نکرد و آیه : (( ااشفقتم ان تقدموا بین یدی نجواکم صدقات )) (مجادله – 13 ) : آيا ترسيديد فقير شويد که از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى کرديد؟! نازل شد ( مستدرک -3794 ) .
این بود گوشه ای از فضایل بیکران مولایمان امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام .
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین
  
* کارشناس ارشد علوم قرآنی و حدیث

به مناسبت شهادت مرد عدالت؛ 20 نصیحت کلیدی امام علی(ع) در آخرین لحظه عمر+مداحی

امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.
از وصاياى حضرت علي(عليه‎السلام) در واپسين دم حيات مى‎توان به وصيت گهربار ذيل اشاره نمود.

بسم الله الرحمن الرحيم
اين آن چيزى است كه على پسر ابوطالب وصيت مى‎كند: به وحدانيت و يگانگى خدا گواهى مى‎دهد و اقرار مى‎كند كه محمد بنده و پيغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دين خود را بر ديگر اديان پيروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حيات و زندگانى من از آن خداست. شريكى براى او نيست، من به اين امر شده‎ام و از تسليم شدگان اويم.

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مى‎كنم:

۱- تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.

۲- همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد، پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مى‎كند، فساد و اختلاف است.

۳- ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى‎كند.

۴- خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.

۵- خدا را! خدا را! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود كه ما گمان كرديم مى‎خواهند آنها را در ارث شريك كند.

۶- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل كردن، بر شما پيشى گيرند.

امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.

۷- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پايه دين شماست .

۸- خدا را! خدا را! درباره كعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطيل شود كه اگر حج متروك بماند، مهلت داده نخواهد شد و ديگران شما را طعمه خود خواهند كرد.

۹- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نكنيد.

۱۰- خدا را! خدا را! درباره زكات؛ زكات آتش خشم الهى را خاموش مى‎كند.

۱۱- خدا را! خدا را! درباره ذريه پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گيرند.

۱۲- خدا را! خدا را! درباره صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره آنها سفارش كرده است.

۱۳- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهيدستان، آنها را در زندگى شريك خود سازيد.

۱۴- خدا را! خدا را! درباه بردگان، كه آخرين سفارش پيغمبر درباره اينها بود.

۱۵- در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.

۱۶- با مردم به خوشى و نيكى رفتار كنيد چنانكه قرآن دستور داده است .

۱۷- امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.

۱۸- بر شما باد كه بر روابط دوستانه ما بين خويش بيفزاييد، به يكديگر نيكى كنيد، از كناره‎گيرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.

۱۹- كارهاى خير را به مدد يكديگر و به اتفاق هم انجام دهيد، از همكارى در مورد گناهان و چيزهايى كه موجب كدورت و دشمنى مى‎شود، بپرهيزيد.

در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.

۲۰- از خدا بترسيد كه جزا و كيفر خدا شديد است.

خداوند همه شما را در كنف حمايت خود محفوظ بدارد و به امت پيغمبر توفيق دهد كه احترام شما (اهل بيت) و احترام پيغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مى‎سپارم . سلام و دورد حق بر همه شما ... .(۱)

از علامه اميني پرسيد: آخرين ذكرى كه على(عليه‎السلام) بر زبان مبارك جارى فرمود چه بود؟

مى‎فرمايد: بعضى مى‎گويند پس از وصيتى كه ذكر آن رفت امام علي(عليه‎السلام) لحظه‎اى بيهوش شد و چون به هوش آمد ديگر سخنى جز لا اله الا الله از حضرت شنيده نشد تا جان به جان آفرين تسليم فرمود.


چنانكه بعضى ديگر گفته‎اند:(۲) آخرين فرمايش ايشان اين آيه شريفه بود: و من يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره.(۳)
البته گروهى ديگر ذكر كرده‎اند(۴) كه حضرت ابتدا به فرشتگان خدا سلام داد سپس اين آيات را زمزمه فرمود كه المثل هذا لليعمل العاملون،(۵) يعنى براى چنين لحظاتى بايد عمل كرده و بكوشند و ان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون (۶) يعنى خدا با مردمى است كه عمر خود را به تقوا و پرهيزكارى گذراندند و مردمى كه همواره كار نيك مى‎كنند. آنگاه در واپسين دم حيات فرمود: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله. 

پي‎نوشت‎ها:
۱- مقاتل الطالبين، صص ۴۴ – ۲۸، ابن اثير، ج ۳، صص ۱۹۷ – ۱۹۴، مروج الذهب، ج ۲، صص ‍ ۴۴ –۴۰ .
۲- انساب الاشراف، ص ۴۹۹.
۳- زلزال /۸ – ۷ .
۴- بعثت، غدير، عاشورا/ مهدى، محمدرضا حكيمى، ص ۸۴ .
۵- صافات / ۶۰ .
۶- نحل/ ۱۲۹ .

شب قدر در سخنان رهبر معظم انقلاب


ه گزارش برنا نگاهی به بیانات ارزشمند رهبر معظم انقلاب در خصوص شب های قدر و اهمیت آن نکات قابل تامل و پرباری را از این شب نمایان می کند. در ادامه به گوشه ای از کلام ارزشمند رهبری اشاره می شود:

 

با امیر المومنین آشنا شویم

روز جمعه و شب قدر، آن هم در ماه رمضان و حالت روزه‌دارىِ برادران و خواهران عزیز فرصت بسیار مغتنمى است براى اینكه در این دقائق معدودى كه میتوان پیش از نماز جمعه سخن گفت، دلهاى خودمان را با منبع رحمت و فضل الهى آشنا كنیم، نزدیك كنیم و ان‌شاءاللَّه زمینه‌ى پرورش نهال تقوا را در دل خودمان فراهم بیاوریم.

مناسبت شب قدر، یكى مناسبت دعا و تضرع و توجه به پروردگار است كه ماه رمضان بخصوص شبهاى قدر، بهار توجه دلها و ذكر و خشوع و تضرع است. ثانیاً بهانه و مناسبتى است براى اینكه دلهایمان را با مقام والاى امیر مؤمنان و سرور متقیان عالم قدرى آشنا كنیم و درس بگیریم. هر چه كه در فضائل ماه رمضان و وظائف بندگان صالح در این ماه بر زبان جارى شود و بتوان گفت، امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) نمونه‌ى كامل آن و برجسته‌ترین الگو براى آن خصوصیت است. من صحبتم را در خطبه‌ى اول با یاد امیر مؤمنان (علیه الصّلاة و السّلام) آغاز میكنم، تا قدرى به معرفت این بزرگوار نزدیك بشویم، كه هر چه گفته‌اند و هر چه گفته‌ایم و شنیده‌ایم، در مقایسه‌ى با عظمت آن مقام و برجستگى آن شخصیت، كوچك و حقیر است و نمیتوانیم نه مجاهدت او را، نه تلاش او را براى تقرب به خداى متعال، نه سختى‌ها و رنجهاى زندگى او را، نه عظمت كارى را كه در دوران خود انجام داد، توصیف بكنیم. خطبه‌های نماز جمعه تهران 30 شهریور 1387 مطابق با هیجدهم رمضان سال 1429

لیله‌القدر شب ولایت است

لیلةالقدرى كه در این ماه رمضان است و قرآن صریحاً مى‏فرماید:«لیلةالقدر خیرٌ مِن الف شهر»، یك شب بهتر است از هزار سى روز - هزار ماه - بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یك شب دادند؟ زیرا بركات الهى در این شب زیاد است؛ نزول ملائكه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ «سلام هى حتّى مطلع‏الفجر»؛ از اوّل تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهى است. «سلام قولا مِن ربّ رحیم». رحمت و فضل الهى است كه بر بندگان خدا نازل مى‏شود.

لیلةالقدر، شب ولایت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائكه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت است، هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره مباركه قدر هم، سوره ولایت است.

شب قدر خیلى ارزش دارد. همه ماه رمضان، شبها و روزهایش ارزش والا دارد. البته لیلةالقدر نسبت به روزها و شبهاى ماه رمضان، خیلى فاخرتر است؛ اما شبها و روزهاى ماه رمضان، نسبت به روزها و شبهاى بقیه سال، خیلى فاخرتر است. باید قدر بدانید. در این روزها و در این شبها، همه بر سر سفره انعام الهى حاضرید. استفاده كنید. بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار علما، طلاّب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم 19 دی 1375

بی بهره نمانید

البته فرصت ماه رمضان، یك فرصت استثنایی است. این، چیز كمی نیست كه خدای متعال در قرآن بفرماید: "لیله‌القدر خیر من الف شهر ". یك شب، از هزار ماه بهتر و با فضیلت‌تر و در پیشرفت انسان موثرتر، در ماه رمضان است. این، چیز كمی نیست كه رسول اكرم (صلی‌ا...‌علیه‌وآله) این ماه را ماه ضیافت الهی به حساب بیاورند. مگر ممكن است كه انسان وارد سفره كریم بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟ مگر وارد نشوی. آن كسانی كه وارد سفره غفران و رضوان و ضیافت الهی در این ماه نشوند، البته بی‌بهره خواهند ماند و واقعا این محرومیت به معنای حقیقی است. "ان الشقی من حرم غفران‌ا... فی هذا الشهر العظیم ". محروم واقعی، آن كسی است كه نتواند در ماه رمضان، غفران الهی را به دست بیاورد. مقام معظم رهبری در دیدار با مسوولان و كارگزاران نظام جمهوری اسلامی، به مناسبت عید سعید فطر سال 1369

سلامتی از همه بیماری ها

در ماه رمضان هم - در همه روزها و شبها - دلهایتان را هرچه مى‏توانید با ذكر الهى نورانیتر كنید، تا براى ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، كه: «لیلةالقدر خیر من الف شهر. تنزّل الملائكة والرّوح. فیها بإذن ربّهم من كل امر». شبى كه فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل مى‏كنند، دلها را نورباران و محیط زندگى را با نور فضل و لطف الهى منوّر مى‏كنند. شب سِلم و سلامت معنوى - سلامٌ هى حتّى مطلع الفجر - شب سلامت دلها و جانها، شب شفاى بیماریهاى اخلاقى، بیماریهاى معنوى، بیماریهاى مادّى و بیماریهاى عمومى و اجتماعى كه امروز متأسفانه دامان بسیارى از ملتهاى جهان، از جمله ملتهاى مسلمان را گرفته است! سلامتى از همه اینها، در شب قدر ممكن و میسّر است؛ به شرطى كه با آمادگى وارد شب قدر شوید.

دعا و توجّه شما، ذكر خدا در دلهاى پاك و نورانى شما جوانان عزیز، معجزه‏ها و كارها مى‏كند. خود را از اكنون آماده كنید. مخصوص این ایام هم نیست؛ در تمام عمرتان رابطه با خدا، در شما صفا و اخلاص را تقویت مى‏كند و صفا و اخلاص، گره‏گشاى همه كارهاست.بیانات مقام معظم رهبرى در جمع بسیجیان به‏مناسبت هفته بسیج‏ در تاریخ پنجم آذر 1376

خدا به شما میدان داده است

شب قدر، فرصتى براى مغفرت و عذرخواهى است. از خداى متعال عذرخواهى كنید. حال كه خداى متعال به من و شما میدان داده است كه به سوى او برگردیم، طلب مغفرت كنیم و از او معذرت بخواهیم، این كار را بكنیم، والّا روزى خواهد آمد كه خداى متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خداى نكرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهى نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمى‏دهند كه زبان به عذرخواهى باز كنند؛ آن‏جا جاى عذرخواهى نیست. این‏جا كه میدان هست، این‏جا كه اجازه هست، این‏جا كه عذرخواهى براى شما درجه مى‏آفریند، گناهان را مى‏شوید و شما را پاك و نورانى مى‏كند، از خداى متعال عذرخواهى كنید. این‏جا كه فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهى را متوجّه و شامل حال خودتان كنید. «فاذكرونى اذكركم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم.

در همان لحظه‏اى كه شما دلتان را متوجّه خداى متعال و خدا را در دل خودتان حاضر مى‏كنید و به یاد خدا مى‏افتید، خداى متعال در همان لحظه، چشم لطف و مهر و عطوفتش متوجّه شماست؛ دست لطف و بذل و بخشش او به سوى شما دراز است. خدا را به یاد خودتان بیندازید، والّا روزى خواهد رسید كه خطاب الهى به سمت گناهكاران مى‏آید كه «انّا نسیناكم»؛ ما شما را فراموش كردیم، ما شما را به دست فراموشى سپرده‏ایم، بروید! عرصه قیامت این‏گونه است.

امروز كه خداى متعال اجازه داده است كه شما به زارى، تضّرع و گریه بپردازید، دست ارادت به سوى او دراز كنید، اظهار محبّت نمایید و اشك صفا و محبّت را از دل گرم خودتان به چشمهایتان جارى سازید. این فرصت را مغتنم بشمارید، والّا روزى هست كه خداى متعال به مجرمین بفرماید: «لاتجأروا الیوم»؛ بروید، زارى و تضّرع نكنید، فایده‏اى ندارد: «انّكم منّا لاتنصرون». این فرصت، فرصت زندگى و حیات است كه براى بازگشت به خدا در اختیار من و شماست و بهترین فرصتها ایامى از سال است كه از جمله آنها ماه مبارك رمضان است و در میان ماه مبارك رمضان، شب قدر! خطبه های نماز جمعه تهران بیست ششم دی ماه 1376

ساعات این شب ها را مغتنم بشمارید

یك جملۀ كوتاه در باب اهمیت لیلةالقدر عرض كنم؛ علاوه بر این‏كه از جملۀ قرآنى «لیلةالقدر خیر من الف شهر» مى‏شود فهمید كه از نظر ارزشیابى و تقویم الهى، یك شب برابر هزار ماه است. در دعایى كه این روزها مى‏خوانیم، براى ماه رمضان چهار خصوصیت ذكر مى‏كند: یكى تفضیل و تعظیم روزها و شبهاى این ماه است بر روزها و شبهاى ماه‏هاى دیگر، یكى وجوب روزه در این ماه است، یكى نزول قرآن در این ماه است، و یكى هم وجود لیلةالقدر در این ماه است. یعنى در این دعاى مأثور، لیلةالقدر را عِدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده مى‏كنیم. بنابرین قدر لیلةالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و كارى كرد كه ان‏شاءاللَّه قلم تقدیر الهى در شبهاى قدر براى كشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیرى آن‏چنان كه شایستۀ مردم مؤمن و عزیز ماست، رقم بزند. بیانات در خطبه های نماز جمعه در بیست سوم آبان 1382

خطبه رهبر انقلاب در سال 72؛ تبيين وصيت‌نامه امام علي(ع) به حسنين(ع)/ وصيت‌اميرالمؤمنين(ع) به غسل و د


رهبر معظم انقلاب در خطبه‌ی اول نماز جمعه رمضان سال ۱۳۷۲ به تبیین وصیت‌نامه امام علی(ع) به امام حسن و حسین(علیهم السلام) پرداختند. به مناسبت شب شهادت حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام، در ادامه می‌آید متن این سخنرانی آمده است:

امروز روز بيست و يكم ماه رمضان و روز امير المؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام است. گر چه اگر در دنياى اسلام و در تاريخ اسلام با چشم انصاف نگاه كنيم، همه روزها متعلّق به على بن‌ابى‌طالب عليه‌السّلام است؛ لكن شيعه آن حضرت، امروز حال و هواى ديگرى دارد. امروز ياد اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام بر همه چيز و همه جا گسترده است.

بنده، امروز به مناسبت ياد اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام، خطبه اوّل را به بيان وصيتنامه آن حضرت اختصاص داده‌ام. آن حضرت چند وصيت خطاب به امام حسن و امام حسين عليهما السّلام دارد و گفته‌هاى آن بزرگوار به ديگران نيز، همه در زمره وصيتهاى اوست.

اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسلام، بعد از ضربت خوردن در شب نوزدهم، وصيت كوتاهى دارد كه آن را ان‌شاءاللَّه امروز براى شما ترجمه مى‌كنم. علّت هم اين است كه هر كس سعى مى‌كند لُبّ افكار و روحيات و نظرات و منش خود را، در لحظات آخر زندگى، براى بهترين و امين‌ترين اشخاص بيان كند. اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسّلام، اعجوبه خلقت است. مسلمان درجه اوّل است. تالى‌تلوّ نبىّ اكرم است. مقامات او در آسمانها معروفتر است تا در زمين. مريدان و محبّين او در بين ملائكه آسمانها بيشترند تا در بين انسانها. اين انسانِ متّصل به ملكوت؛ اين عارف به همه معارف عاليه و راقيه الهى؛ اين مجاهد درجه اوّل فى‌سبيل‌اللَّه كه «جاهد فى‌اللَّه حقّ جهاده» - همان‌طور كه شايسته جهاد بود، در همه مراحل زندگى، جهاد كرد - آن زاهد درجه يك، سياستمدار درجه يك، زمامدار درجه يك، انسانى با اين خصوصيات والا، از دنيا مى‌رود. وقتِ او تنگ است و آن بزرگوار، اين ضيق وقت را پيش از ضربت خوردن هم مى‌دانست. ضربت كه زدند، معلوم شد.

ساعتهاى آخر عمر را مى‌گذرانَد و مى‌خواهد به فرزندانش، به اهل كوفه، به مسلمانان سرگشته آن روزگار و به همه تاريخ، پيامى را خلاصه كند و بدهد. آن پيام، در يك صفحه مى‌گنجد و عباراتش خيلى دقيق انتخاب شده است. با چشم معمولى كه نگاه كنيم، جملات اين وصيت، گاهى ممكن است به نظر، ناهمخوان بيايد. يك جا مطلبِ بسيار مهمّى را از نظر ديدها و تحليلهاى معمولى ما بيان مى‌كند، بعد ناگهان مطلبى را كه از نظر ما داراى اهميت چندانى نيست، مى‌گويد. اما ديد على بن ابى طالب، عليه‌الصّلاة والسّلام، ديد الهى است؛ ديدِ صائب است. مثل نگاه خداوند متعالْ به موجودات عالم است. كوچك و بزرگ در معيار خدايى و در ديد علوى، با كوچك و بزرگ در ديد ما، فرق دارد. لذا، اگر كسى با اين ديد نگاه كند - كه البته دست ما كوتاه است و از دور تحليل مى‌كنيم - با همين تحليل، آن وقت عباراتْ همخوان است. مطالب، بسيار دقيق تنظيم شده است. گوش‌كنيد:

«و من وصيت له، عليه‌السّلام، للحسن و الحسين عليهماالسّلام، لما ضربه ابن ملجم لعنه اللَّه.» اين وصيت را به امام حسن و امام حسين عليهماالسلام كرد. آنها را خواست؛ با آنها سخن گفت و اين كلمات را بعد از ضربت خوردن، بر زبان آورد. مجروح است و بدن نازنينش بر اثر زهر، تب‌دار شده است. ضعف و بيمارى، مانعِ آدمهاىِ معمولى از اداىِ كلام مى‌شود؛ امّا مانع كسى مثل على‌بن ابى طالب عليه‌السّلام نيست. بايد در همين ساعات كوتاه، بين ضربت خوردن تا شهادت، كه كمتر از چهل وهشت ساعت است، همه كارهاى واجب و لازم و درجه يك را انجام دهد؛ و انجام داد. يكى همين وصيّت بود؛ كه چنين شروع مى‌شود: «اوصيكما بتقوى‌اللَّه.» بى‌مقدّمه، اولين كلمه تقواست.

در آن هفته كه اين‌جا آمديم، اجمالاً مطالبى راجع به تقوا عرض كردم. تقوا، يعنى همه چيز يك انسان؛ دنيا و آخرت يك ملت و زاد و توشه حقيقى اين راه طولانى كه بشر مجبور است آن را بپيمايد. اوّل و آخر در كلام اميرالمؤمنين عليه‌السّلام، تقواست. مى‌فرمايد: «پسران من! مراقب خودتان باشيد؛ در راه خدا و با معيار خدايى.» «تقوى اللَّه» يعنى اين. بحثِ ترسيدن از خدا نيست؛ كه بعضى تقوا را به «خدا ترسى» معنا مى‌كنند. «خشيةاللَّه» و «خوف اللَّه» هم ارزش ديگرى است. امّا اين، تقواست. تقوا، يعنى مواظب باشيد هر عملى كه از شما سر مى‌زند، منطبق بر مصلحتى باشد كه خداى متعال براى شما در نظر گرفته است. تقوا چيزى نيست كه كسى بتواند يك لحظه آن را رها كند. اگر رها كرديم، جاده لغزنده است، درّه عميق است؛ خواهيم لغزيد وسقوط خواهيم كرد، تا باز جايى دستمان به مستمسكى، سنگى، درختى و بوته‌اى گير كند، و بتوانيم خودمان را بالا بكشيم.

«ان الذين اتقوا اذامسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذاهم مبصرون.(1)»؛ وقتى كه آدمِ با تقوا، مسِّ شيطان را احساس كرد، فوراً به خود مى‌آيد و حواسش جمع مى‌شود. شيطان كه از ما دور نمى‌شود! پس، اوّلين وصيت، تقواست.

دنبال تقوا، مطلبى ديگر است: «وان لا تبغيا الدنيا و ان بغتكما.» دنبال دنيا ندويد، اگر چه دنيا دنبال شما بيايد. اين هم نكته دوم. اين هم از لوازم تقواست. البته همه كارهاى نيك، از لوازم تقواست. از جمله، همين ندويدن دنبال دنيا. نمى‌گويد كه «ترك دنيا كنيد.» مى‌گويد: «لاتبغيا.» دنبال دنيا حركت نكنيد. دنيا را طلب نكنيد. در حقيقت، با تعبير فارسى ما، چنين معنى مى‌دهد كه «دنبال دنيا ندويد.» دنيا يعنى چه ؟يعنى آباد كردن روى زمين ؟ يعنى احيا كردن ثروتهاى الهى؟ اين است معناى دنيايى كه گفتند طلب نكنيد؟ نه! دنيا يعنى آنچه كه شما براى خودتان، تمتّعات خودتان و لذّات خودتان مى‌خواهيد. اين را دنيا مى‌گويند. و الّا، آباد كردن روى زمين، اگر با هدف خير و صلاح بشريت انجام گيرد، عين آخرت است. اين، همان دنياى خوب است. دنيايى كه مذمّت شده است و نبايد دنبالش برويم، دنيايى است كه ما را، نيروى ما، تلاش ما و همت ما را متوجّه خود مى‌كند و از راه بازمان مى‌دارد. خودخواهى ما، خود پرستى ما، ثروت را براى خود خواستن و لذّت را براى خود طلبيدن، دنياى مذموم و نكوهيده است.

البته اين دنيا، نوع حرام دارد، نوع حلال هم دارد.اين‌طور نيست كه براى خود خواستن، همه نوعش حرام باشد. نه! حلال هم دارد. امّا همان حلالش را هم گفته‌اند دنبالش نرويد. اگر دنيا به اين معنا شد،حلالش هم خوب نيست. هر چه بتوانيد مظاهر زندگى مادّى را در جهت خدا قرار دهيد، سود كرده‌ايد و بهره برده‌ايد. و اين معناى آخرت است. تجارت هم، اگر براى رونق دادن به زندگى مردم باشد و نه اندوختن سرمايه براى خود، عين آخرت مى‌شود. همه كارهاى ديگر دنيا، از همين قبيل است. پس، نكته دوم اين است كه دنبال دنيا ندويد و در طلب دنيا روانه نگرديد.

آنچه اميرالمؤمنين عليه‌السلام در اين وصيت فرموده، خود، آيينه تمام نماى آن بوده است. زندگى آن حضرت را كه نگاه كنيد، خلاصه همين جملاتى است كه در وصيت كوتاه او آمده است. «و لاتأسفا على شئ‌منها زوى عنكما.» ديگر اين‌كه، اگر از همين دنياى به اين معنا مذموم، چيزى به‌دست شما نرسيد و از شما منع شد، تأسّف نخوريد. اين‌كه فلان ثروت را، فلان لذّت را، فلان مقام و فلان امكان رفاه را نداريد، تأسف نخوريد. اين هم جمله سوم.

جمله بعد: «و قولا بالحقّ.» يا بر طبق نسخه‌اى «و قول الحق.» فرق نمى‌كند. معنايش اين است كه «حق بگوييد.» حق را بگوييد و كتمان نكنيد. اگر چيزى به نظرتان حق بود، آن را در جايى كه بايد بيان كرد، بيان كنيد. حق را مكتوم نگه نداريد. آن وقتى كه زباندارها حق را پنهان و احياناً باطل را آشكار كردند، يا باطل را به جاى حق گذاشتند، اگر حق‌بينان و حقدانان، حق را بگويند، حقْ مظلوم نمى‌شود؛ حق به غربت نمى‌افتد و اهل باطل در نابود كردن حق طمع نمى‌بندند.

جمله بعد: «و اْعملاللاجر.» براى پاداش - يعنى پاداش الهى و حقيقى - كار كنيد. بيهوده كارنكن، اى انسان! اين كارِ تو، اين عمر تو و اين نَفَس زدن تو، تنها سرمايه اصلى توست. اين را بى‌خود از دست نده! اگر عمرى مى‌گذرانى، اگر عملى انجام مى‌دهى، اگر نَفَسى مى‌زنى و اگر قوتى را مصرف مى‌كنى، اين همه را براى پاداشى بكن. پاداش چيست؟ چند تومان پول، پاداش وجود انسان است؟! اين پاداش عمرى است كه من مصرف مى‌كنم؟! خوش آمدن فلان و بهمان، پاداش يك انسان است؟! خير! «فليس لانفسكم ثمن الا الجنّه على فلا تبيعوهابه غيرها.(2)» اين، جمله‌اى از امام سجاد عليه‌الصّلاةوالسّلام است كه مى‌فرمايد: «مزد شما و بهاى مناسب عمر شما، فقط بهشت است. هر چه كمتر بگيريد، سرتان كلاه رفته است. پس، براى اجر وپاداش اخروى كار كنيد.»

اين هم عبارت بعد! آن وقت امام على عليه‌السّلام مى‌فرمايد: «وكونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً.» خصم ظالم باشيد. «خصم»، غير از «دشمن» است. يك وقت كسى دشمن ظالم است؛ يعنى از ظالم بدش مى‌آيد و دشمن اوست. اين، كافى نيست. «خصم او باش»، يعنى «مدّعى‌اش باش.» خصم يعنى «دشمنى كه مدّعى است»، «دشمنى كه گريبان ظالم را را مى‌گيرد و او را رها نمى‌كند. بشريت بعد از اميرالمؤمنين عليه‌السلام، تا امروز، به سبب نگرفتن گريبان ستمكاران، بدبخت و روسياه شد. اگر دستهاى با ايمان، گريبان ظالمان و ستمكاران را مى‌گرفتند، ظلم دردنيا اين‌قدر پيش نمى‌رفت؛ بلكه از بن برمى‌افتاد. اميرالمؤمنين اين را مى‌خواهد: «كونا للظّالم خصماً.» خصم ظالم باش. در دنيا، هرجا ظلم هست و ظالمى هست، تو كه اين‌جا هستى، خود را خصمش بدان. نمى‌گوييم «اكنون راه بيفت؛ و از اين سوى دنيا به آن سوى دنيا برو و گريبان ظالم را بگير.» مى‌گوييم «حتماً خصومت خودت را نشان بده. هروقت و هرجا فرصتى دست داد، خصم او باش و گريبانش را بگير.» يك وقت انسان نمى‌تواند نزديك ظالم برود و ابراز خصومت نمايد؛ لذا از راه دور، مخاصمه مى‌كند. ببينيد امروز، به خاطر عمل‌نكردن به همين يك كلمه وصيت اميرالمؤمنين عليه‌السّلام، در دنيا چه منجلابى ايجاد شده است و بشريت چه بدبختيهايى دارد! ببينيد ملتها و بخصوص مسلمانان چه مظلوميتى دارند! اگر به همين يك وصيت اميرالمؤمنين عليه‌السلام عمل مى‌شد، امروز بسيارى از ظلمها و مصيبتهاىِ ناشى از ظلمها، وجود نمى‌داشت.

«و للمظلوم عوناً.» هرجا مظلومى هست، به او كمك كن. نمى‌گويد «طرفدارش باش». نه! بايد كمكش كنى. هرچه مى‌توانى و به هرنحو كه مى‌توانى.

تا اين‌جا وصيت حضرت، خطاب به امام حسن و امام‌حسين عليهماالسلام است. البته اين حرفها مخصوص امام حسن و امام حسين عليهما السّلام هم نيست. خطاب به آنهاست؛ اما اختصاص به همه دارد.

جملات بعدى وصيت را، اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام، عمومى مى‌فرمايد: «اوصيكما و جميع ولدى.» به شما دو پسرم و به همه فرزندانم وصيت مى‌كنم. «و اهلى.» و به همه اهل و كسانم. « ومن بلغه كتابى.» و به هركس كه اين نامه من به او برسد.

با اين حساب، شما كه اين‌جا نشسته‌ايد و من كه اين وصيتنامه را براى شما مى‌خوانم، همه مخاطب كلام اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاة والسلام هستيم. مى‌فرمايد: «همه شما را وصيت مى‌كنم.» به چه چيز؟ باز «بتقوى اللَّه.» مجدداً «تقوا». اولين وآخرين كلمه اميرالمؤمنين، عليه‌السّلام تقواست. به‌دنبال آن: «و نظم امركم.» نظم امرتان. يعنى چه؟ يعنى همه كارهايى كه در زندگى مى‌كنيد، منظّم باشد؟ معنايش اين است؟ ممكن است معنايش اين هم باشد. نفرمود «نظم اموركم.» كارهايتان را منظم كنيد. فرمود «نظم امركم.» آن چيزى كه بايد منظم و محكوم نظم و انضباط باشد، «يك چيز» است. «نظم امور» نفرموده است. فرموده است: «ونظم امركم.» انسان مى‌فهمد كه اين نظم امر، عبارت است از امرى مشترك بين همه است. به نظر من مى‌رسد كه «نظم امركم» عبارت از اقامه نظام و حكومت و ولايت اسلامى باشد. معنايش اين است كه با قضيه حكومت ونظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار كنيد و بلبشو نباشد.

دنياى اسلام بر اثر همان بلبشوها وبه خودخوانيها بود كه به آن روزگار رسيد. اگر آن روز كه اميرالمؤمنين عليه‌السلام زمام امور دنياى اسلام را به دست گرفت و امّت اسلام، همه درآن روز با او بيعت كردند، بر آن بيعت مى‌ماندند، كار به نابسامانيها و تلخكاميها نمى‌كشيد. پيغمبر فرموده بود: «اگر كسى امام شد و مردم او راپذيرفتند و مورد رضاى خدا بود، كسى حق ندارد با او مخالفت كند.» اگر به همين جمله پيغمبر عمل مى‌شد، آن جنگها پيش نمى‌آمد؛ نه جنگ جمل، نه جنگ صفيّن و نه جنگ نهروان. اين كه افرادى به ميل و براى دل خود، مردم را متزلزل كنند (از اين طرف بِكش؛ ازآن طرف بِكش) و نظام حكومت را به هم بزنند و انضباط عمومى كشور را مختل كنند، همان بدبختى بزرگى است كه اميرالمؤمنين عليه‌السّلام دراين عبارت از وصيتنامه، ازآن نهى مى‌كند و به خلاف آن امر مى‌فرمايد: «ونظم امركم و صلاح ذات بينكم.»

سومين اصلى كه در بخش دوم وصيت مى‌فرمايد، «صلاح ذات بين» است. يعنى با هم خوب باشيد. دلها باهم صاف باشد. اتّفاق كلمه داشته باشيد و اختلاف و جدايى ميانتان نباشد. اين جمله را كه بيان مى‌فرمايد، يك شاهد نيز از كلام پيغمبر مى‌آورد. پيداست كه روى آنْ خيلى تكيه دارد و از آن مى‌ترسد. نه اين‌كه صلاح ذات بين، اهميتش بيشتر ازنظم امراست؛ ازباب اين‌كه صلاح ذات بين، آسيب‌پذيرتر است. لذاست كه اين عبارت را از پيغمبر نقل مى‌كند: «فانى سمعت جدكما، صلى اللَّه عليه و آله و سلم» يقول: از جدتان شنيدم كه فرمود: «صلاح ذات البين‌افضل من عامّة الصّلاة والصّيام.» صلاح ذات بين و صفاى ميان مردم از هر نماز و روزه‌اى بهتر است. نمى‌گويد «از همه نمازها و روزه‌ها بهتر است.» مى‌فرمايد «از هر نماز و روزه‌اى بهتر است.» شما مى‌خواهيد، دنبال نماز و روزه خود برويد. امّا كارى هست كه از هر دوى اينها، فضيلتش بيشتر است. آن چيست؟ آن، «اصلاح ذات البين» است. اگر ديديد جايى، در بين امّت اسلامى، اختلاف و شكافى وجود دارد، برويد آن شكاف را پركنيد. اين، از نماز و روزه، فضيلتش بيشتر است.

بعد كه اين چند جمله را بيان فرمود، كلمات كوتاه، پرمغز و جانسوزى بيان كرد: «واللَّه اللَّه فى الايتام.» يعنى «اى مخاطبين من! اللَّه اللَّه دريتيمان.» «اللَّه اللَّه» ترجمه فارسى ندارد. ما در زبان فارسى، برايش معادل نداريم. اگر بخواهيم ترجمه كنيم، بايد بگوييم «جان تو وجان خدا، در يتيمان.» يعنى «هر چه مى‌توانيد، به يتيمان برسيد. مبادا فراموششان كنيد!» خيلى مهم است. ببينيد چقدر اين انسان شناسِ خداشناسِ روانشناسِ دلسوز، نكته‌هاى ريز را مى‌بيند! بله! رسيدگى به وضع يتيمان، فقط يك ترحّم شخصى و عاطفه‌اى معمولى نيست. كودكى كه پدرش را ازدست داده، انسانى است كه يكى از اساسى ترين نيازهايش را از دست داده است و آن، نياز به پدر است. بايد به گونه‌اى جبران كنيد. گرچه نمى‌شود جبران كرد، اما بايد مواظب باشيد كه جوان، نوجوان يا كودكِ پدر از دست داده، ضايع نشود.

«واللَّه اللَّه فى‌الايتام. فلا تغّبوا افواههم.» مبادا بگذاريد اينها گرسنگى بكشند! اين طور نباشد كه گاهى چيزى به اينها برسد و گاهى نرسد! «لاتغّبوا» معنايش اين است. از لحاظ وضع زندگى، به اينها برسيد. «ولايضيعوا بحضرتكم.» مبادا اينها ضايع بمانند و با بودن شما، مورد بى‌اعتنايى قرار گيرند! اگر حضور نداشته باشيد، بى‌اطّلاعيد؛ اما مبادا حضور داشته باشيد و يتيمى - هر يتيمى - مورد بى‌اعتنايى و اهمال قرار گيرد! نبايد هركسى فقط دنبال كار خودش باشد و كودك يتيم، تنها بماند. جمله بعد:

«واللَّه اللَّه فى جيرانكم.» يعنى «اللَّه اللَّه درهمسايگانتان!» موضوع همسايگى را كوچك نگيريد. امرِ بسيار مهمى است. يك پيوند عظيم اجتماعى است كه اسلام به آن توجّه دارد و طبق فطرت انسانهاست. منتها در پيچ وخم تمدّنهاى دور ازفطرت انسانى، اين ارزشها گم شده است. بهمان فرد، چند سال در خانه‌اى زندگى مى‌كند و نمى‌داند در همسايگى‌اش چه كسى ساكن است و چگونه زندگى رامى‌گذراند! به نيازها و ضرورتها و اضطرارها و بيچارگيهاى افراد درهنگام بلاها ومشكلات، چه كسى بايد رسيدگى كند؟

بايد همسايگانتان را رعايت كنيد. نه فقط از لحاظ بُعد اقتصادى و مالى - كه آن هم البته مهم است - بلكه ازهمه جهات انسانى. آن وقت ببينيد چه الفتى درجامعه به‌وجود مى‌آيد و چطور دردهاى لاعلاج، دوا پيدامى‌كند. «فانهم وصيّة نبيّكم.» اين، وصيت پيغمبر است، كه: «ما زال يوصى بهم حتى ظنّنا انه سيورّثهم.» پيغمبر آن‌قدر سفارش همسايه را كرد كه ما خيال مى‌كرديم برايشان ارث معيّن خواهدشد! «واللَّه اللَّه فى‌القرآن.» اللَّه‌اللَّه در قرآن. «لايسبقكم بالعمل به غيركم.» مبادا ديگران مفاهيم قرآن را كه اعتقاد به آن ندارند، عمل كنند و جلو بيفتند و شما كه اعتقاد داريد، عمل نكنيد و عقب بيفتيد! يعنى همين امرى كه اتّفاق افتاد! آنهايى كه دردنيا جلو افتادند، با پشتكار، با دنبال‌گيرى كار، باخوب انجام دادن كار، باصفاتى كه خداى متعال آن صفات را دوست مى‌دارد جلو افتادند، نه با فسادشان، با شرب خمرشان و يا با ظلمهايى كه مى‌كنند.

من مكرّر عرض كرده‌ام: اگربرخى از صفات خوب و پسنديده در اين كشورهاى غربى، كه علم را در دنيا پيشرفت دادند، نبود، آن پيشرفتها پيدا نمى‌شد و همين ظلمى كه به ديگران روا مى‌دارند، نابودشان مى‌كرد. صفات خوب، باعث ماندگارى و پيشرفت آنهاست. ما آن صفات را رها كرده‌ايم. آنها كارها را دنبال مى‌كنند. براى وقت، ارزش قائلند، و به محصولى كه مى‌خواهند توليد كنند، اهميت مى‌دهند. اگر كارگرما، محصّل ما، استاد ما، روحانى ما، بازارى ما، كشاورز ما و ساير اقشار، به خصوصيات مثبت و خوب عمل كنند، كشور يكباره گلستان خواهد شد. بايد به صفات خوب و خصوصيات مثبت روى آوريم كه اين همان عمل به قرآن است. مى‌فرمايد: «مبادا ديگران درعمل به قرآن، از شما جلو بيفتند!» نه اين‌كه اميرالمؤمنين عليه‌السّلام نمى‌خواهد كسى به قرآن عمل كند. بلكه اگر همه دنيا به قرآن عمل كنند، آن حضرت، خوشحالتر است. مى‌گويد مبادا آنهايى كه به قرآن عقيده ندارند، به مفاهيم قرآن عمل كنند و بعد برشما مسلّط شوند. آنها جلو بيفتند و شما عقب بمانيد. «واللَّه اللَّه فى‌الصّلاة. فانّها عمود دينكم.» نماز پايه دين شماست. «و اللَّه اللَّه فى بيت ربّكم.» درباره خانه خدا، «لاتخلّوه مابقيتم.» تا هستيد، نگذاريد خانه خدا خالى بماند. «فانه ان ترك لم تناظروا.» اگر خانه خدا ترك شود، شما مهلت داده نمى‌شويد (يا امكان زندگى نمى‌يابيد). از اين عبارت، معانى مختلفى كرده‌اند.

«واللَّه اللَّه فى الجهاد باموالكم وانفسكم والسنتكم فى سبيل‌اللَّه.» يعنى اللَّه اللَّه در جهاد. مبادا جهاد در راه خدا را با مال و جان و زبانْ ترك كنيد. اين جهاد، همان جهادى است كه امّت اسلامى تا آن را داشت، ملت نمونه دنيا بود و وقتى آن را از دست داد، ذليل شد. نويسندگان مسيحى كه در انجيلشان از قول مسيح نقل كرده‌اند كه «اگر كسى به اين طرف صورتت سيلى زد، آن طرف را جلو بيار»، يعنى كه «ما اصلاً اهل جنگ نيستيم و اهل صلح و سازش مطلق و مهربانى هستيم» - اينها شعارهايشان است. هنوز هم مى‌گويند. هنوز هم ازرو نرفته‌اند - شروع كردند به مسلمانان طعن‌زدن كه «شما اهل جهاديد. شما اهل جنگيد. شما اهل شمشيريد. شما اهل خونريزى هستيد.» آن‌قدر گفتند و گفتند كه مسلمانان را از رو بردند! آن وقت نويسندگان و دانشمندان مسلمان گفتند كه «ما جهاد نداريم! در حقيقت جهاد ما، دفاع است!» خداى متعال مى‌گويد: «جهاد كن!» دانشمند مسلمان مى‌گويد: «جهاد، دفاع است!» خدا مى‌گويد: «...اذا لقيتم‌الذين كفروا زحفاً فلا تولوهم الادبار.(3)»؛ به اينها پشت نكنيد. با اينها مقاتله كنيد: «قاتلواالذين يلونكم من‌الكفار.(4)» نويسنده مسلمان مى‌گويد: «جهاد فى‌سبيل‌اللَّه، جهاد نيست. تهاجمى نيست؛ تدافعى است!» اين همه، عكس‌العمل تبليغات مسيحيان است كه از بس اسم «صلح و سازش» را آوردند و گفتند «جنگ و شمشيركشى بد است و به كسى حمله نكنيد»، مسلمانان اهل جهاد و عزّتمند از جهاد را خانه‌نشين كردند. آن وقت خودِ آن آقايانِ اهل صلح، هرجا توانستند دمار از روزگار مسلمانان درآوردند! كسانى كه امروز دربوسنى هرزگوين و در حرم ابراهيمى - مسجد خليل الرّحمن - در فلسطين اشغالى، به كشتار مسلمانان كمر بسته‌اند، همانها هستند كه از امريكا و اروپا آمدند. همين اروپاييها و امريكاييها و غربيهايى هستند كه يك عمر با مسلمانان سروكلّه زدند كه «شما اهل جهاديد. جهاد بد است.» آن وقت از جنگهاى صليبى به اين طرف، مسيحيان به يك نحو، آنهاى ديگر هم نحوى، هرچه توانستند با مسلمانان مبارزه كردند و جنگيدند و كشتند.

داستان اين وقايع را ما نبايد اين‌جا بگوييم. خلاصه، داستان عجيبى است! كسى كه تاريخ بخواند و كسى كه تاريخ را بداند، از شرح چنين وقايعى خون مى‌گريد. هم به خاطر ظلمها، هم به خاطر دو روييها. اين همه دم ازصلح بزنند و اين همه شمشير وخنجر پنهان و آشكار داشته باشند؟!

جهاد با همان شكل اسلامى‌اش - كه البته حدودى دارد - ظلم نيست. در جهاد، تعدّى و تجاوز به حقوق انسانها نيست. درجهاد، بهانه‌گيرى و كشتن اين و آن نيست. در جهاد، از بين بردن هركسى كه مسلمان نيست ديده نمى‌شود. جهاد، يك حكم الهى است كه بسيار هم با عظمت است. اگر جهاد باشد، ملتها سربلند خواهند شد.

بعد مى‌فرمايد: «وعليكم بالتّواصل و التّباذل.» با هم ارتباط داشته باشيد. به هم كمك كنيد. بذل كنيد. «واياكم والتّدابر والتّقاطع.» به هم پشت نكنيد. پيوندها را قطع نكنيد. «لاتتركوا الامر بالمعروف والنّهى عن المنكر.» امربمعروف و نهى از منكر را، هرگز ترك نكنيد كه اگر ترك كرديد «فيولّى‌ عليكم شراركم.» آن‌جا كه نيكى، دعوت كننده و بدى، نهى كننده نداشته باشد، اشرار برسركار مى‌آيند و زمام حكومت را دردست مى‌گيرند. اگر مردم به مذموم شمردن بدها و بديها عادت نكنند، بدها بر سرِكار مى‌آيند و زمام امور را در دست مى‌گيرند. «ثم تدعون.» بعد شما خوبها دعا مى‌كنيد كه «خدايا، ما را ازشرّ اين بدها نجات بده!» «فلا يستجاب لكم.» خدا دعاى شما را مستجاب نمى‌كند.

اين، وصيت اميرالمؤمنين عليه‌السلام است كه از اوّل تا آخر، حدود بيست موضوع از مهمترينها را دستچين و بيان فرموده است. بعد هم يك مطلب عمده اساسى و حساس را بيان مى‌كند. آن مطلب عمده چيست؟ مسأله «انتقامجويى» است. فرمود: «يابنى عبدالمطلّب!» اى فرزندان عبدالمطلّب و اى قوم و خويشهاى من كه خود را صاحب خون من مى‌دانيد! «لاالفينّكم تخوضون دماءالمسلمين خوضاً.» مبادا بعد از من، به جان اين و آن بيفتيد؛ «تقولون قتل اميرالمؤمنين». به بهانه اين‌كه اميرالمؤمنين كشته شده، با هركس خرده حسابى داريد پاى او را به ميان بكشيد وبخواهيد پدرش را درآوريد. «الا لا تقتلن بى الاّ قاتلى.» وقتى كشته شدم، بعد از من، فقط قاتلم را اعدام كنيد و بس! «انظروا اذا انامّت من ضربته هذه فاضربوه ضربتاً بضربة.» وقتى با اين زخم از دنيا رفتم، او را فقط با يك ضربت از بين ببريد و قصاص كنيد. يك ضربت، در مقابل يك ضربت. «ولا تمّثلوا بالرّجل.»

خوف اين بود كه بر سر آن مرد شقىِ خبيث - ابن‌ملجم - بريزند و تكّه پاره‌اش كنند. لذا اميرالمؤمنين عليه‌السلام، آن دلِ خداشناس و خداجو و دقيق، مواظب اين نكته هم بود كه مبادا مردمْ به سراغ دشمن او بروند و از خشم وناراحتى و جهت انتفام‌گيرى، تكّه پاره‌اش كنند. فرمود: «ولا تمّثلوا بالرّجل.» مبادا او را مثله و اعضاى بدنش را قطع كنيد! «فانى سمعت رسول‌اللَّه، صلى اللَّه‌عليه‌وآله وسلم، يقول: اياكم والمثله ولو بالكلب العقور.» از رسول خدا شنيدم كه فرمود: حتى سگ هار را هم تكّه‌پاره و مثله نكنيد؛ چه برسد به انسان.

اين، آخرين وصيت اميرالمؤمنين عليه‌السّلام است و مخاطب اين وصيت ماييم و بايد به اين وصيت عمل كنيم.

اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام اين وصيت را فرمود و نمى‌دانم بعد از چند ساعت از دنيا رفت. اين منبع حكمت و اين انسان بزرگ، كه در و ديوار كوفه و مسجد كوفه از كلمات حكمت‌آميزش پر بود و يادگارهاى او را آويزه گوش كرده بود و دردل داشت، درمثل ديشبى از دست مردم گرفته شد.

يك جمله ديگر هم درنهج‌البلاغه هست. آن را هم بنده بخوانم كه در روز عزاى اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام اگر خواستيد، چشم شما به ياد آن بزرگوار قطره اشكى بريزد. اين جمله در نهج‌البلاغه است كه گويا خطاب به امام حسن عليه‌السّلام، فرمود: «ملكتنى عينى و أناجالس.(5)» در شب نوزدهم، قبل از سحر، و قبل از آن‌كه به مسجد روانه شوم، چشمم گرم شد. «فسنح‌لى رسول‌اللَّه.» پيغمبر را در خواب ديدم. «فقلت: يا رسول اللَّه! ماذا لقيت من امّتك من‌الأود و للدد.» به پيغمبر، از دست امت، شكايت كردم.

اميرالمؤمنين، عليه‌السلام، در مقابل پيغمبر، مثل فرزندى در مقابل پدر است. او در آغوش پيغمبر بزرگ شده و پيغمبر، در همه ادوار، پدر او بوده است. اكنون هم كه پيرمرد شصت‌وسه ساله‌اى است، وقتى پيغمبر را درخواب مى‌بيند، باز همان احساس كودكانه را در مقابل پيغمبر دارد. مثل كودكى است كه نزد پدرش شكايت مى‌كند.

بارى! فرمود: «از دست امت، شكايت كردم.» «فقلت: يا رسول‌اللَّه! ماذا لقيت من امّتك من‌الأود وللدد.» «عرض كردم: يا رسول‌اللَّه! از دست امت تو، چه مصيبتها كشيدم.» چه دشمنيها با من كردند، چه لجاجتها با من ورزيدند و چه سختيها از دست آنان كشيدم.

در يك عبارت ديگر، چنين آمده است كه «به پيغمبر عرض كردم: يارسول اللَّه! آنها از من خسته شدند، من هم ديگر از دست آنها خسته شده‌ام.» «فقال: ادع عليهم.» «پيغمبر فرمود: [على جان!] نفرينشان كن.» اميرالمؤمنين، عليه‌السلام، مى‌خواهد امّتى را كه اين‌قدر اذيتش كردند، نفرين كند. ببينيد نفرين على چيست: «فقلت: ابدلنى اللَّه بهم خيراً منهم.» به جاى آنها، بهتر ازآنها را به من بدهد. «و ابدلهم بى‌شراً لهم منّى.» و به جاى من، كسى بدتر از من را به آنها بدهد!

معناى جمله‌ها اين است كه «خدايا؛ مرگ على را برسان.» و اين دعا مستجاب شد.

درمثل ديشبى، اصحاب، اطراف خانه اميرالمؤمنين عليه‌السلام را گرفتند. در اين خصوص، روايت زياد است. من در جايى نديدم كه نوشته باشند كودكان يتيم، با ظرفهاى شير، جلو خانه مولا صف كشيدند. اما بعيد نيست. امرِ ممكن است؛ اگر چه جايى نوشته نشده باشد. وقتى شنيدند كه اميرالمؤمنين عليه‌السلام شير لازم دارد، هركدام كاسه شيرى تهيه كردند و براى آن حضرت آوردند. قدر مسلّمْ اين است كه اطراف بيت ولايت از عاشقان على محاصره شده بود، و همه مى‌گريستند. يكدفعه امام حسن عليه‌السّلام از خانه بيرون آمد و خطاب به مردم فرمود: «پدرم حال مناسبى ندارد. متفرّق شويد.» و مردم متفرّق شدند.

اميرالمؤمنين عليه‌السلام وصيت كرده است كه بدن طيّب و طاهر او را هنگام شب غسل دهند و دفن كنند. به راستى در خاندان پيغمبر، عجب سنّتى قرارداده شد! همان‌گونه كه بدن فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌عليها را شبانه غسل دادند و غريبانه در نيمه شب دفن كردند، بدن اميرالمؤمنين عليه‌السلام را نيز شبانه غسل دادند و غريبانه به خاك سپردند.

كسانى كه سالها بر فراز منبرها، على را لعن كردند، اگر مى‌دانستند محل دفنش كجاست، بعيد نبود بروند قبر را بشكافند و اهانتى به جسد مطهر اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام روا دارند. نيمه شب، بدن را براى تدفين بردند. چه كسانى بودند؟ لابد فرزندان اميرالمؤمنين عليه‌السلام و بعضى خواص اصحاب، جسد مطهّر را بردند، دفن كردند و برگشتند. بنده با خود مى‌انديشيدم كه دراين قضايا، در اين شهادت مظلومانه، در اين تشييع مظلومانه، در اين دفن مظلومانه، در خانه مصيبت‌زده على، به چه كسى از همه سخت‌تر گذشت؟ به نظرم رسيد كه به زينب كبرى سلام‌اللَّه‌عليها از همه سخت‌تر گذشته است. زينب كبرى سلام‌اللَّه‌عليها پيش از آن، دفن مادر را در نيمه شب ديده بود و اكنون دفن پدر را در نيمه شب مى‌ديد. بعدها هم تشييع جنازه امام حسن عليه‌السلام را با آن وضع ديد و تيرهايى را كه به طرف جنازه آن حضرت پرتاب مى‌شد. در روز عاشورا هم، آن منظره سهمگين و هولناك را ديد كه ازهمه سخت‌تر بود. و آن دم كه فرياد برآورد: «يا رسول اللَّه! صلا عليك مليك السماء: هذا حسينك مرمل بدماء و مقطع الاعضاء.» لاحول و لا قوةالا باللَّه العلى العظيم.

عکس: حرم مطهر حضرت امیر مومنان علی(ع)


حضرت علی(ع) نماد عدالت و مظهر شجاعت برای همیشه تاریخ است، آن بزرگوار از چنان ویژگیهای خاصی برخوردار است که بسیاری را به اظهارنظر و بیان خصایل امام و ستایش ایشان واداشته است.

حضرت علی(ع) 13 رجب 1427 هجری قمری چشم به جهان گشود ، این بزرگ مرد در فتوت، مردانگی و جوانمردی، حق و عدالت سرآمد روزگار خود و حتی تاریخ بوده است .

پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبد مناف و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبد مناف است.

مرتضی از القاب حضرت علی است و به این معناست که رفتار و کردار آن حضرت، مورد پسند خدا و رسول خداست. از دیگر لقبهای آن حضرت اسدالله (شیرخدا)، حیدر (شیر بیشه ایمان) و کاشف الکَرب (برطرف کننده غم) هستند.

امام على علیه السلام در تمام دوران عمر پر بركتش، بر جمیع علوم و فنون ظاهرى و باطنى آشنا و مسلط بود. معجزات و كرامات بى شمارى از آن امام مظلوم، "چه در زمان حیات و چه پس از آن" واقع و صادر گردید، كه اكثر دانشمندان شیعه و سنى و بلكه دانشمندان دیگر مذاهب در كتاب‌هاى مختلف خود ذكر كرده‌اند.

حضرت در سال چهلّم هجرى [مطابق با یازدهم بهمن ماه، سال 39 شمسى]، صبح جمعه، نوزدهم ماه رمضان، در محراب عبادتِ مسجد كوفه كه یكى از چهار مسجد معروف و عظیم القدر است توسّط عبدالرّحمن بن ملجم مرادى؛ و ترغیب زنى به نام قطّامه، به وسیله شمشیر زهراگین ترور شد؛ و شب 21 همان ماه به فیض عُظْماى شهادت نایل گردید.

و پیكر مطهّر و مقدس آن حضرت در نجف اشرف، كنار حضرت آدم و نوح علیهم السلام دفن گردید؛ و قبر آن حضرت توسط حضرت نوح علیه السلام تهیه و آماده شده بود.

 

 


 

عکس: حرم مطهر حضرت امیر مومنان علی(ع)

حضرت علی(ع) نماد عدالت و مظهر شجاعت برای همیشه تاریخ است، آن بزرگوار از چنان ویژگیهای خاصی برخوردار است که بسیاری را به اظهارنظر و بیان خصایل امام و ستایش ایشان واداشته است.

حضرت علی(ع) 13 رجب 1427 هجری قمری چشم به جهان گشود ، این بزرگ مرد در فتوت، مردانگی و جوانمردی، حق و عدالت سرآمد روزگار خود و حتی تاریخ بوده است .

پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبد مناف و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبد مناف است.

مرتضی از القاب حضرت علی است و به این معناست که رفتار و کردار آن حضرت، مورد پسند خدا و رسول خداست. از دیگر لقبهای آن حضرت اسدالله (شیرخدا)، حیدر (شیر بیشه ایمان) و کاشف الکَرب (برطرف کننده غم) هستند.

امام على علیه السلام در تمام دوران عمر پر بركتش، بر جمیع علوم و فنون ظاهرى و باطنى آشنا و مسلط بود. معجزات و كرامات بى شمارى از آن امام مظلوم، "چه در زمان حیات و چه پس از آن" واقع و صادر گردید، كه اكثر دانشمندان شیعه و سنى و بلكه دانشمندان دیگر مذاهب در كتاب‌هاى مختلف خود ذكر كرده‌اند.

حضرت در سال چهلّم هجرى [مطابق با یازدهم بهمن ماه، سال 39 شمسى]، صبح جمعه، نوزدهم ماه رمضان، در محراب عبادتِ مسجد كوفه كه یكى از چهار مسجد معروف و عظیم القدر است توسّط عبدالرّحمن بن ملجم مرادى؛ و ترغیب زنى به نام قطّامه، به وسیله شمشیر زهراگین ترور شد؛ و شب 21 همان ماه به فیض عُظْماى شهادت نایل گردید.

و پیكر مطهّر و مقدس آن حضرت در نجف اشرف، كنار حضرت آدم و نوح علیهم السلام دفن گردید؛ و قبر آن حضرت توسط حضرت نوح علیه السلام تهیه و آماده شده بود.

 

 


 

این است آنچه علی(ع) به آن وصیت کرد

شما را به خدا، شما را به خدا، در جهاد با اموالتان و جانهایتان و زبانهایتان چرا که دو نفر جهاد می‏کنند: پیشوای هدایت کننده‏ای یا مطیعی از او که به هدایتش پیروی کند.
گروه فرهنگی مشرق- کلام امیر مومنان علی بن ابی طالب(علیه السلام)چیزی نیست که بتوان بر آن مقدمه نوشت و پیشی گرفت؛ تنها به رسم معرفی سطوری که در ادامه می‌آید، می گوییم که آنچه در ادامه می‌خوانید وصیت نامه مولای متقیان به فرزندش حسن مجتبی(علیه السلام) و باقی اهلبیت اش و هر که وصیت نامه اش را  دریافت نمود، بیش از این از دایره ادب خارج نخواهیم شد.
****
«بسم اللّه الرحمن الرحیم هذا ما أوصی به علی بن ابی طالب أوصی انّه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و ان محمداً عبده و رسوله، أرسله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه و لوکره المشرکون، صلّی الله علیه و آله، ثمّ انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ العالمین، لا شریک له و بذلک امرت و انا من المسلمین.»

ثم انّی اوصیک یا حسن و جمیع اهل بیتی و ولدی و من بلغه کتابی بتقوی الله ربّکم، و لا تموتنّ الّا و انتم مسلمون، و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا فانّی سمعت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله یقول: صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و الصیام و ان المبیرة الحالقة للدّین فساد ذات البین، و لا قوة الّا باللّه العلیّ العظیم، انظروا ذوی ارحامکم فصلوهم یهوّن اللّه علیکم الحساب.

اللّه اللّه فی الایتام فلا تغیّروا افواههم، و لا تضیّعوا بحضرتکم، فقد سمعت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله یقول: «من عال یتیماً حتّی یستغنی اوجب اللّه عزّوجل له بذلک الجنّة، کما اوجب اللّه لآکل مال الیتیم النار».

اللّه اللّه فی القرآن، فلا یسبقکم الی العمل به احد غیرکم.

اللّه اللّه فی جیرانکم، فانّ النبیّ صلی الله علیه و آله اوصی بهم، و مازال رسول الله صلی الله علیه و آله یوصی بهم حتّی ظننا انّه سیورثهم.

اللّه اللّه فی بیت ربّکم، فلا یخلومنکم ما بقیتم، فانّه ان ترک لم تناظروا و ادنی ما یرجع به من امّه ان یغفرله ما سلف.

اللّه اللّه فی الصلاة فانّها خیر العمل و انّها عمود دینکم

اللّه اللّه فی الزکاة فانّها تطفی، غضب ربّکم.

اللّه اللّه فی شهر رمضان فانّ صیامه جنّة من النار.

اللّه اللّه فی الفقراء و المساکین فشارکوهم فی معائشکم.

اللّه اللّه فی الجهاد بأموالکم و انفسکم و السنتکم، فانّما یجاهد رجلان: امام هدیً او مطیع له مقتد بهداه.

اللّه اللّه فی ذریّة نبیّکم فلا یظلمنّ بحضرتکم و بین ظهرانیّکم و انتم تقدرون علی الدفع عنهم.

اللّه اللّه فی اصحاب نبیّکم الّذین لم یحدثوا حدثاً ولم یؤوا محدثاً، فانّ رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله اوصی بهم و لعن المحدث منهم و من غیرهم و المؤوی للمحدث.

اللّه اللّه فی النساء و فیما ملکت ایمانکم، فانّ آخرما تکلّم به نبیّکم صلی اللّه علیه و آله ان قال: «اوصیکم بالضّعیفین: النساء و ما ملکت ایمانکم».

الصلاة الصلاة، الصلاة، لا تخافوا فی اللّه لومة لائم، یکفیکم اللّه من آذاکم و (من) بغی علیکم، قولواللنّاس حسناً کما امرکم اللّه عزّوجل، و لا تترکوا الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فیولّی اللّه امرکم شرارکم، ثمّ تدعون فلا یستجاب لکم علیهم، و علیکم یا بنیّ بالتّواصل و التباذل و التّبار، و ایّاکم و التقاطع و التدابر و التفرّق، و تعاونوا علی البرّ و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان واتّقوا اللّه انّ اللّه شدید العقاب، حفظکم اللّه من اهل بیت و حفظ فیکم نبیّکم استودعکم اللّه و اقرأ علیکم السلام و رحمة‏اللّه».

این است آنچه علی بن ابی طالب به آن وصیت کرد. وصیّت کرد و شهادت داد به اینکه خدائی جز اللّه نیست و او است یکتا و انبازی ندارد و اینکه محمد بنده و فرستاده او است که با هدایت و آئین حق او را فرستاد تا دینش را بر تمام آئین‏ها برتری بخشد وهر چند مشرکان را خوش نیاید، درود خداوند بر او و اهل بیتش باد. و همانا نمازم و عبادتم و زندگی و مرگم برای خداوند، پروردگار عالمیان است، که هیچ شریکی ندارد و به این مأمور شده‏ام و من از مسلمانانم.

سپس وصیت می‏کنم به تو ای حسن و به تمام خانواده و اهل بیت و فرزندانم و هر که وصیتنامه‏ام را دریافت نمود، به تقوای اللّه پروردگارتان و هرگز نمیرید جز اینکه مسلمان باشید و به ریسمان خداوند چنگ زنید و متفرّق نگردید زیرا از رسول خدا صلی اللّه علیه‏و آله شنیدم که فرمود:اصلاح ذات البین برتر از عموم نماز و روزه است و آن ویران کننده‏ای که دین را از بین می‏برد، فساد ذات البین است و آن نیروئی نیست جز با توکّل بر خدای والا و عظیم. پس به خویشاوندانت برسید، و با آنها مهربانی کنید تا خداوند حساب را بر شما آسان گرداند.

شما را به خدا، شما را به خدا در ایتام، پس آنان را گرسنه نگذارید و نیازمند سؤال از خودتان ننمائید و آنها را کوچک مشمارید که از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله شنیدم فرمود:هر که یتیمی را متکفّل شود یا بی نیاز گرداند خدای عزّوجل بهشت را بر او واجب گرداند همچنانکه بر کسی که اموال یتیمی را بخورد، دوزخ واجب گردانیده است.

شما را به خدا، شما را به خدا در قرآن، پس نگذارید دیگران، در عمل به آن، بر شما پیشی گیرند.

شما را به خدا، شما را به خدا، در همسایگانتان، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها سفارش کرد و آنقدر سفارش کرد که پنداشتم ارث می‏برند.

شما را به خدا، شما را به خدا در خانه خدایتان(مساجد) پس تا بودید آن را خالی نگذارید چرا که اگر رهایش کردید (و به آن رفت و آمد ننمودید) در عذاب مهلت داده نمی‏شوید و کمترین چیزی که برای یک نفر باشد که وارد مسجد می‏شود این است که در بازگشت، گناهان گذشته‏اش مورد بخشش قرار گیرد.

شما را به خدا، شما را به خدا، در نماز زیرا آن بهترین عمل است و آن ستون دینتان است.

شما را به خدا، شما را به خدا، در زکات که آن خشم پروردگارتان را فرو می‏نشاند.

شما را به خدا، شما را به خدا، در ماه رمضان زیرا روزه‌‏اش سپری است از آتش دوزخ.

شما را به خدا، شما را به خدا در فقرا و مستمندان، پس آنها را شریک زندگی خود قرار دهید.

شما را به خدا، شما را به خدا، در جهاد با اموالتان و جانهایتان و زبانهایتان چرا که دو نفر جهاد می‏کنند: پیشوای هدایت کننده‏ای یا مطیعی از او که به هدایتش پیروی کند.

شما را به خدا، شما را به خدا، در ذراری و فرزندان پیامبرتان پس مبادا در حضور شما یا پشت سرتان مورد تجاوز و ستم قرار گیرند و شما بتوانید، ستم را از آنان دفع کنید.

شما را به خدا، شما را به خدا، در اصحاب پیامبرتان، آنان که پس از او، بدعتی را ایجاد نکرده و امر منکری را انجام ندادند و بدعتگزاری را پناه ندادند زیرا رسول خدا صلّی الله علیه و آله به آنها سفارش کرد و بدعتگزاران از آنها را لعن و نفرین نمود و همچنین آنان که بدعتگزاران در دین را پناه دادند نیز مورد لعنت قرار داد.

شما را به خدا، شما را به خدا، در زنان و در بردگانتان، زیرا آخرین سخن پیامبرتان این بود که فرمود: «شما را به دو گروه ناتوان و ضعیف، زنها و بردگان، سفارش می‏کنم».

هان! نماز، نماز، نماز را بپادارید. در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‏ای نهر اسید، خداوند کفایت می‏کند شما را از کسی که به شما آزار رسانده یا بر شما ظلمی روا داشته است.

با زبان خوش با مردم سخن بگوئید همچنان که خدایتان به شما امر کرده است. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید تا خداوند بدان شما را بر شما مسلّط ننماید، پس هر چه دعا کنید مستجاب نشود.

فرزندانم، بر شما باد به خوشرفتاری، مهربانی و کمک به یکدیگر و زنهار از بدرفتاری و پشت به یکدیگر کردن و از هم متفرق شدن. و در برّ و تقوی با همدیگر کمک کنید و در گناه و ظلم با کسی همدست نشوید و تقوای الهی داشته باشید که همانا عذاب خداوند بسی سخت و شدید است.

خداوند شما اهل بیتم را حفظ کند و مردم را وادارد که حرمت پیامبرش را در شما نگهدارند. شما را به خدا می‏سپارم و برای شما درود خدا و رحمتش را خواستارم.

آیاخانه امام علی(ع) درکوفه واقعیت دارد؟

در این که امام علی علیه السلام در اواخر عمر شریفشان به مدّت چهار سال و چند ماه حکومت کرده‌اند و مرکز حکومت ایشان نیز در کوفه بوده است و به یقین در خانه‌ای سکونت داشته‌اند، تردیدی نیست ولی این که محل سکونت ایشان در کجای کوفه بوده، بیرون یا درون دار الاماره، اطلاع دقیقی در دست نیست؛ چون به هر حال این احتمال وجود دارد، که محل فعلی در مجاورت کاخ دار الاماره کوفه، خانه آن حضرت باشد و نیز با توجّه به شهرت این محل به عنوان خانه امام، ما نیز آن را رد نمی‌کنیم. ولی تقسیمات درون این خانه قطعاً با روحیات ایشان سازگاری ندارد و ساخته و پرداخته ذهن کسانی است که در سال‌های آخر حکومت صدام آن را بازسازی کرده اند.

آیا خانه منسوب به امام علی(ع) در کوفه واقعیت دارد؟

به گزارش مشرق، پایگاه اطلاع‌رسانی بعثه رهبر انقلاب نوشت: به عنوان مثال اختصاص مکانی به عنوان مکتب الحسنین (علیهما السلام) در این خانه، فاقد هرگونه توجیه عقلایی است. اعتقاد متقن شیعی ما این است که آن دو بزرگوار امام بوده‌اند و علم لدنّی داشته‌اند و نیازی به تعلّم و فراگیری نداشته‌اند.

علاوه بر این در زمان حاکمیت پدرشان در کوفه یعنی بین ۵۸ تا ۶۳ سالگی از عمر آن حضرت، این دو بزرگوار نیز مردانی ۳۰ ـ ۴۰ ساله و دارای شخصیّت و زندگی مستقل بوده‌اند و داشتن چنین مکتبی در خانه پدرشان برای آن دو بزرگوار قابل توجیه نیست. برخی کوشیده‌اند، با ترجمه کلمه مکتب به معنی محل تدریس یا دفتر کار، مشکل را حل کنند اما قابل پذیرش نیست؛ زیرا چگونه اتاقی به این کوچکی محل اجتماع شاگردان یا ارباب رجوع به درون خانه شخصی امام چگونه قابل توجیه است؟

* نمازهایی که برای قسمت‌های مختلف این خانه ابداع کرده‌اند، هیچ‌گونه وجه شرعی ندارد

از این‌ها گذشته، نمازهایی که برای قسمت‌های مختلف این خانه تشریع و ابداع کرده‌اند، مثل نماز مکتب الحسنین یا نماز چاه امیرالمؤمنین یا نماز مغتسل امیرالمؤمنین یا نماز اتاق حضرت زینب و ام‌البنین فاقد وجاهت و ریشه درست و مستند بوده و موجب وهن شیعه است؛ مگر آن که به زائران تفهیم شود، در این فرصت‌ها، نمازهای مأثوری از قبیل نماز هدیه به امام علیه السلام یا نماز حاجت یا نمازهای اداء و قضای یومیه به جا آورند.

از نمازهای ساختگی هم که بگذریم؛ روزانه چندین هزار نفر زائر وارد عراق می‌شوند و جمع زیادی از مردم عراق هم هر روز به این محل می‌آیند و همگی مقیدند از این خانه بازدید کنند. یعنی؛ از راهروهای تنگ آن عبور و در هر یک از این اتاق‌های تنگ نماز بگزارند و همین موجب اختلاط زن و مرد می‌شود که امری ناپسند است.

وقتي تب رأي به خليج فارس داغ‌مان مي‌کند

‌ميهن‌دوستي مردم مسلمان ايران، حسي است که در درستي آن شکي نيست اما گاه فرصت‌طلبان با سوءاستفاده از اين حس پاک، اهداف شخصي خود را دنبال مي‌کنند.

گروه بين‌الملل مشرق: چند روزي است ايرانيان، همزمان با ليالي قدر، پيام‌هاي مختلفي را از طريق گوشي‌هاي همراه، ايميل‌ها و شبکه‌هاي اجتماعي براي يکديگر ارسال مي‌کنند مبني بر اينکه با مراجعه به يک وبگاه، به "خليج فارس" در مقابل اصطلاح جعلي "خليج ع ر ب ي" رأي دهيد.
اين در حالي است که هيچ‌يک از ايرانياني که اقدام به رأي‌دادن در اين وبگاه مشکوک کرده‌اند از هويت مالک و گرداننده آن اطلاعي ندارند.
خبرنگار مشرق براي بررسي ماهيت اين اقدام و پشت پرده آن با مهندس رضا هاشمي، متخصص حوزه امنيت فناوري اطلاعات گفت‌وگو کرد.

هاشمي که موفق به کشف هويت گرداننده اين سايت شده است، با تأکيد بر اينکه اين‌گونه وبگاه‌ها اصلاً هيچ اعتباري ندارند و تنها از احساسات وطن‌دوستانه ايرانيان سوءاستفاده مي‌کنند، گفت: تکرار زياد دعوت به رأي‌دهي در اين سايت از سوي ايرانيان در قالب پيامک، رايانامه و شبکه‌هاي اجتماعي باعث شد تا آن را مهندسي معکوس کرده و اطلاعات جالبي استخراج کنم.
وي ادامه داد: متأسفانه برخي بدون اطلاع از نيات صاحب اين قبيل سايت‌ها که کم هم نيستند اقدام به ورود و رأي دادن مي‌کنند در حالي که در اصل، ايراني‌ها با اين کار، تنها با چند ميليون بازديد از صفحه وب مزبور و با کليک‌هاي خود بر روي تبليغات و لينک‌هاي آن، پول را به جيب کسي وارد مي‌کنند که از احساسات آنها استفاده ابزاري کرده است.
اين صاحب‌نظر حوزه فناوري اطلاعات با اشاره به اينکه صاحب اين سايت، يک جوان فعال 27ساله اهل سوريه به نام "هُمام القـُراني" است که در مالزي به کار در چند شرکت اشتغال دارد و از مخالفان حکومت بشار اسد است که احتمالاً به علت تحولات جاري در کشور سوريه، از ايران دل خوشي ندارد، گفت: وي هر موقع اراده کند نتايج را دستکاري مي کند تا ايرانيان بيشتري به رأي گيري تشويق شوند و در نهايت هم اگر بخواهد در يک اقدام انتقام‌جويانه نتيجه مورد نظر خودش را برنده اعلام مي‌کند و ممکن است براي آن خبرسازي هم بکند اما اين در حالي است که به احتمال بسيار زياد، نسبت آراي داده شده، جعلي است.
وي تصريح کرد: اطلاعات "ثبت دامنه" و "مالک" اين سايت با استفاده از خدمات "محرمانگي دامنه" به صورت "مخفي" در آمده است که جزئيات آن، با استفاده از برخي تکنيک‌ها کشف شد.
اين کارشناس ارشد حوزه آي‌تي همچنين تأکيد کرد؛ همان گونه که افراط در ترويج اين قبيل اقدامات مشکوک، مذموم است، بايد مراقب بود تا مقابله با اين پديده‌ها به پديده هايي همچون عرب‌ستيزي و اختلاف بين مسلمانان و تفرقه بين ايرانيان و ديگر ملل منطقه نينجامد.
مهندس هاشمي در ادامه، اطلاعات زير درباره مالک اين وبگاه مشکوک را در اختيار مشرق قرار داد:
 
هُمام القـُراني

گسترش واحد جنگ سایبری اسرائیل برای مقابله با ایران

روزنامه جوروزلم پست طی گزارشی اعلام کرد که رژیم صهیونیستی برای مقابله با حملات سایبری ایران، واحد جنگ سایبری خود را گسترش می‌دهد.

به گزارش خبرنگار مشرق، ارتش رژیم صهیونیستی دست به تاسیس یک واحد سایبری زده است که مسئول مقابله با تهدیدات ایران است. پس از اینکه این رژیم به همراه آمریکا در سال گذشته از طریق ویروس استاکس‌نت به نیروگاه هسته‌ای ایران حمله کردند و چهره جنگ را تغییر دادند، این رژیم در نظر دارد تا از این طریق بتواند قابلیت‌های جنگ سایبری خود را افزایش دهد.

جوروزلم پست طی گزارشی اعلام کرد که این واحد جدید مستقر در فرماندهی کنترل C4I ــ که در زمینه‌های فرماندهی، کنترل، ارتباطات، رایانه، و جاسوسی فعالیت می‌کند ــ تحت ریاست یکی از سرهنگ‌های رژیم صهیونیستی می‌باشد که قبلاً فرماندهی ماتزو، مرکز کدگذاری و امنیت اطلاعات این رژیم، را بر عهده داشته است.

این واحد قبلاً مسئول حفاظت از شبکه‌های ارتش و تأسیسات استراتژیک این رژیم همچون تأسیسات آب و برق در مقابل حملات سایبری بوده است.

بخش جدید واحد دفاع سایبری این رژیم پس از این مطرح شد که نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو در ماه جولای اعلام کرد که این رژیم باید نیروی عملیاتی سایبری ایجاد کند. جوروزلم پست بیان داشت که این بخش جدید شامل حدود 80 نفر است که وظیفه آنها محافظت از زیرساخت‌های حیاتی این رژیم در مقابل حملات اینترنتی می‌باشد.

این روزنامه با استناد به استفاده از ویروس استاکس‌نت علیه ایران، مدعی شده است که رژیم صهیونیستی در جنگ سایبری در جهان پیشرو می‌باشد. کارشناسان سایبری جهان عامل انجام حمله استاکس‌نت را سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی موساد می‌دانند.

همچنین هفته‌نامه اشپیگل اظهار داشته است که منابع اسرائیلیِ آشنا با حمله استاکس‌نت بر این امر پافشاری می‌کنند که این حمله «یک عملیات آبی و سفید و یک عملیات کاملاً اسرائیلی بوده است»، که در اینجا منظور از آبی و سفید رنگ پرچم این رژیم است.

به گزارش جوروزلم پست یکی از واحدهای مخفی جاسوسی ارتش رژیم صهیونیستی ــ به نام واحد 8200 که قبلاً مسئول کدهای جاسوسی بود ــ مسئول برنامه‌نویسی بیشتر کدهای استاکس‌نت بوده است.

تیغ بر فرق عدالت زده و خندیدند

 

تیغ بر فرق عدالت زده و خندیدند

خون به ابعاد غریبی علی پاشیدند

زاغ‏ها از دل شب کنده و بر روز زدند

روز و شب، گوشه محراب به هم پیچیدند

زخم بر سلسله باور و ایمان افتاد

همه افلاک از این زخم به خود لرزیدند

شب پر از رخوت نامردی مردم گردید

آسمان، ماه، ستاره، همگی خوابیدند

صبح، امّا دو سه تا کاسه شیر آوردند

کودکانی که علی را همه شب می‏دیدند

هق هق چاه شناور شده در گریه نخل

همه از هم فقط از درد علی پرسیدند

به مناسبت فرارسيدن برترين شب‌هاي سال؛ شب قدر را بايد چگونه سپري كرد؟

به هر حال هر عمل خيري در شب قدر به مراتب بهتر از همين عمل در ديگر شب‌ها است. پس عاقل نيست آنكه چنين فرصتي را به راحتي از كف بدهد و اين ليالي را به خفتن به سر آورد. اين شب‌ها بايد همراه با عبادت و تدبر باشد.
سرويس فرهنگ و هنر جهان – جايگاه شب قدر در قرآن كريم مورد اشاره واقع شده و بر كسي پوشيده نيست. اين شب از هزار ماه بهتر است. اعمال كثيري هم براي اين شب مهم ذكر شده كه مهمترين آنها در مفاتيح الجنان مذكور است.

از علامه مجلسى نقل شده است كه فرمودند: "بهترين اعمال در اين شب‌ها طلب آمرزش و دعا براى مقاصد دنيا و آخرت خود و پدر و مادر، خويشان و برادران ايمانى ، اعم از زندگان و مردگان و اذكار و صلوات بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت اوست ."

سيد ابن طاووس نيز مى فرمايد: "نبايد از دعا درباره اهل حق و برادران مسلمان در اين شب امتناع كرد."

و در روايتى وارد شده است كه از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) سوال شد: "در شب قدر چه از خدا بخواهيم ؟" فرمودند: "عافيت." بزرگي مي‌فرمود چون كه صد آمد، نود هم پيش ماست. اين عافيت همچون صد است كه باقي خيرات را نيز با خود دارد.

حضرت موسى (عليه السلام ) در مناجات خود با خدا عرض كرد: خدايا، من خواهان قرب تو هستم . خداوند فرمود: قرب من از آن كسانى است كه ليله القدر را بيدار باشند. عرض كرد: خدايا، رحمتت را خواهانم . خداوند فرمود: رحمت شامل حال كسانى است كه در شب قدر به مساكين رحم مى كنند. عرض كرد: خدايا، من جواز عبور از صراط را خواهانم .خداوند فرمود: اين جواز براى كسانى صادر مى‌شود كه در ليله القدر صدقه بدهند. عرض كرد: خدايا، من خواهان درختان و ميوه‌هاى بهشت هستم . خداوند سبحان فرمود: اين نعمت براى كسانى است كه در ليله القدر به تسبيح مشغولند. عرض كرد: خدايا، من نجات از آتش را مى‌طلبم . فرمود: نجات براى كسانى است كه در ليلة القدر به استغفار مشغولند. عرض كرد: خدايا، من رضاى تو را مى‌طلبم . فرمود: رضاى من را كسى جلب كرد كه در ليلة القدر دو ركعت نماز خواند.

زيارت بارگاه ملكوتي اباعبدالله الحسين، صلوات‌الله عليه، از بهترين اعمال شب قدر است و البته خوشا به حال آنان كه سعادت دارند چنين شبي را در چنين بارگاهي باشند.

از جالب‌ترين موارد عظمت مطالعه علوم مذهبي در ليلةالقدر است! طلبه‌اى مبتدى ، شيخ اعظم انصارى (رحمة الله عليه ) را در حرم مطهر حضرت اميرالمؤ منين در شب قدر مى‌بيند، از ايشان مى‌پرسد: در اين شب خجسته ، انجام دادن چه عبادتى افضل است ؟ شيخ در جواب از او مى‌پرسد: "چه درسى مى‌خوانى ؟" طلبه جواب مى‌دهد: "الفيه ابن مالك". شيخ مى‌فرمايد: افضل اعمال آن است كه به حجره‌اى بروى و الفيه را مطالعه كنى. مرحوم شيخ ذبيح الله محلاتى مى‌نويسد: از مرحوم سيد جواد حسينى عاملى ، صاحب مفتاح الكرامه پرسيدند: در شب قدر، افضل و بهترين اعمال چيست ؟ فرمود: تحصيل علوم مذهبى .

به هر حال هر عمل خيري در شب قدر به مراتب بهتر از همين عمل در ديگر شب‌ها است. پس عاقل نيست آنكه چنين فرصتي را به راحتي از كف بدهد و اين ليالي را به خفتن به سر آورد. اين شب‌ها بايد همراه با عبادت و تدبر باشد. در خصوص دعا كردن در اين شب‌ها نيز بايد دانست كه برآورده كردن هيچ حاجتي براي خداوند سخت نيست، پس چه اشكالي دارد كه مومنين حاجات تمامي برادران ديني خود را از خداوند در اين شب‌ها طلب كنند و براي همه عافيت بخواهند؟

سرآمد تمام حاجات در اين شب‌ها بايد طلب ظهور ولي‌عصر (عج) باشد، كه نه تنها نجات مسلمين، بلكه نجات بشريت را در پي خواهد داشت.

كودكان در خطر مرگ؛ هزينه تاخير ما در كمك به سومالي چقدر است؟

واحد مركزي خبر چند روز قبل به نقل از شبكه الجزيره انگليسي نوشت: هر6 دقیقه یک کودک بر اثر گرسنگی در جنوب سومالی جان می‌دهد.

سرويس بين‌الملل جهان – علی‌رضا کریمی: اين آمار كه عبارت است از مرگ ۲۴۰ كودك در شبانه‌روز به خاطر نداشتن يك لقمه نان، ابعاد ديگري از فاجعه‌اي را پيش روي ما مي‌نهد كه تمام بشريت در قبال آن مسئوليت دارند.

از مسئوليت‌پذيري غربي‌ها كه در اين خصوص نبايد چندان چيزي گفت! براي نمونه "پاول مولینارو" از مسئولان صندوق بین المللی حمایت از کودکان سومالی مهمترین نیازهای این سازمان را کمبود نقدینگی خواند و افزود: این سازمان از شرکت‌های هواپیمایی خواسته است برای ورود اقلام مورد نیاز از اروپا به هند و سپس به سومالی از دریافت هزینه پرواز خودداری کنند!

كشورهايي كه ميلياردها دلار صرف جنگ در افغانستان و ليبي و حفظ نيروهاي نظامي خود در عراق و ديگر نقاط جهان مي‌كنند به حدي صندوق حمايت از كودكان سومالي را در مضيقه قرار داده‌اند كه مسئول آن از شركت‌هاي هواپيمايي طلب مساعدت كند كه بياييد و براي ما مجاني كالا حمل كنيد. برنز از کارشناسان سازمان ملل نيز گفت یکی از مشکلات موجود در شرایط بین المللی کنونی، کشورهای اهدا کننده هستند. کشورهای غربی، چین و هند از کشورهایی هستند که برای کمک به سومالی واختصاص بودجه مورد نیاز هیچگونه مشارکتی نداشتند.

برخي كشورهاي اسلامي ثروتمند نظير عربستان سعودي نيز فعلا ترجيح مي‌دهند پول‌هايشان صرف تثبيت رژيم سركوبگر آل‌خليفه شود تا شكم‌هاي به پشت چسبيده مردم سومالي كه قربانيان زياده‌خواهي‌هاي غرب از يكسو و سلفي‌گري صادر شده از سوي وهابيون سعودي از سوي ديگر هستند. گروهي نظير الشباب كه چندان در فجايع سومالي بي‌تقصير نيست و نگذاشته است در اين كشور يك دولت متمركز مستقر شود تا دست‌كم در صورت بروز قحطي بتواند كمك‌رساني كند، گروهي وهابي و تكفيري است. از شاهكارهاي اين گروه چندي پيش اين بود كه خوردن سمبوسه را حرام اعلام كرد، آن هم براي مردمي كه به خاك خوردن افتاده‌اند و اصلا چيزي براي خوردن نمي‌يابند.

در برخي وبلاگ‌ها فعالان هموطنمان چنين نوشته‌اند كه اگر هر ايراني مبلغي معادل ۲۰۰هزار ريال (۲۰ هزار تومان) به قحطي‌زدگان سومالي كمك كند، تمامي ۱۲ ميليون نفر مردم اين كشور از قحطي نجات مي‌يابند. البته بديهي است كه وظيفه كمك به مردم سومالي تنها وظيفه ايرانيان نيست اما طبع بلند ايرانيان بر آنان واجب مي‌سازد كه آنچه در توانشان دارند را براي ياري رساندن به مردم سومالي صرف كنند. طبعا توان برخي از اقشار از مردم كشورمان براي كمك كمتر از اين است اما برخي اقشار هم هستند كه توان كمكي چندين برابر اين مبلغ را دارند.

مردم گرسنه و قحطي‌زده سومالي چشم‌انتظار كمك‌هاي برادران و خواهران مسلمان خود هستند چرا كه مي‌دانند از كسي جز آنان كمكي برنمي‌آيد. البته منكر آن نمي‌شويم كه در غرب نيز بسياري نهادهاي مردمي براي كمك به مردم سومالي تلاش مي‌كنند و انصافا زحمت آنان قابل تقدير است. اينها البته به عكس دولت‌هاي خويش عمل مي‌كنند و تلاششان از هر جهت قابل ستايش است.

نبايد فراموش كرد كه پس از جنگ اول جهاني، ملت ايران خود نيز در بحبوحه اشغال و جنگ‌هاي داخلي گرفتار وضعيتي مشابه با همين وضعيت شده بود تا آنجا كه مردم چيزي براي خوردن نمي‌يافتند و بسياري تلف شدند. امروز مردم سومالي در همان شرايطي قرار دارند كه در حافظه تاريخي ايرانيان نيز وجود دارد. اگر به اين مثل ايراني معتقديم كه "به دريا رفته مي‌داند مصيبت‌هاي طوفان را"، اكنون اين ماييم كه مصيبت‌هاي ملت سومالي را در حافظه تاريخي خود به خوبي درك مي‌كنيم و بايد به ياري آنان بشتابيم. در اين بين ملت و دولت ايران هر دو در كمك به مردم سومالي در يك وظيفه انساني مشترك سهيم‌اند.

از زبان بهجت عارفان؛ دعايي كه قطعا مستجاب مي‌شو

اين عارف جليل‌القدر، رحمةالله عليه، در پاسخ به سوالي فرمودند: برخي گمان مي‌كنند كه دعا، كار پيرزن‌ها و پيرمردها و عجزه [ناتوانان] است، آنها كه نمي‌توانند در ميدان جنگ و جهاد شمشير بزنند؛ ولي معلوم مي‌شود مساله از اين بالاتر است! در روايت درباره شرايط استجابت دعا آمده است: "من دعا و هو لايحس سوي الاجابة استجيب له"، يعني هر كس دعا كند و جز اجابت احساس نكند، دعايش مستجايب مي‌شود.

ايشان در ادامه مي‌فرمايند: گويا حالتي در ما پيدا شده شبيه به ياس از اجابت، كه دعاي ما فقط به زبان و لقلقه‌ي لساني است؛ نه دعاي برخاسته از دل مطمئن و اميدوار به اجابت. قلب متيقن و دل شكسته‌اي مي‌خواهد كه دعايش مثل تير به هدف برسد، به گونه‌اي كه دعا كنيم و اجابت آن را بفهميم و يا حداقل به ما وعده‌ي استجابت آن را بدهد، ولو بعد از چهل سال، همچنان كه درباره حضرت يعقوب عليه‌السلام ظاهرا دارد [محقق شد].

بنابراين فرموده حضرت‌ آيةالله بهجت، آن دعايي مستجاب است كه دعاكننده در آن مطمئن به اجابت باشد و اين امر به قول ايشان قلب متيقن و دل شكسته مي‌خواهد.

(كتاب پرسش‌هاي شما و پاسخ‌هاي آيةالله بهجت، جلد دوم)

ممنوعيت فروش آدامس هاي محرك جنسي

معاون داروي سامان غذا و دارو وزارت بهداشت از مردم خواست اقدام غيرقانوني فروش آدامس هاي محرك جنسي در داروخانه ها را به مراجع مربوطه گزارش كنند.
به گزارش مشرق،دكتر محمدرضا شانه ساز گفت: هيچ داروخانه اي حق فروش آدامس هاي محرك جنسي را ندارد. لازم است مردم چنين مواردي را به دانشگاه هاي علوم پزشكي سراسر كشور گزارش كنند تا برخوردهاي قانوني لازم صورت گيرد.
وي افزود: بازرسان سازمان غذا و دارو با چنين مواردي برخورد قانوني مي كنند و اكنون هم براي پيگيري گزارشات مردمي در اين خصوص آمادگي دارند.
بنابر اعلام پايگاه اطلاع رساني وزارت بهداشت دكتر شانه ساز، فروش اين آدامس ها در عطاري ها، سوپرماركت ها و مغاز هاي ديگر را نيز ممنوع اعلام كرد و گفت: البته بايد ميان آدامس هاي مختلف تفكيك قايل شد؛ چرا كه در حال حاضر در دنيا آدامس هاي درماني هم ساخته مي شود و يكي از انواع داروهاي جديد در دنيا به شكل آدامس و پاستيل ساخته و عرضه مي شود كه عرضه اين داروها در داروخانه ها با مجوز سازمان غذا و دارو مشكلي ندارد.

تغییر زمان شب قدر توسط وهابیون !

این گروه از وهابیون در مطلب خود نوشتند: ما همه مسلمانان را به شب زنده داری و احیاء شب 29 ماه رمضان دعوت می نمائیم زیرا این شب همان شب قدر اصلی است که خداوند در قرآن فرموده است.
به گزارش مشرق به نقل از شیعه آنلاین، شب های 21، 23 و 27 ماه مبارک رمضان روایت های متفاوت از شب قدر به شمار می رود. شیعیان شب های 21 و 23 ماه رمضان را روایت های اصلی شب های قدر می دانند اما اهل سنت بر شب 27 تأکید دارد.

اما در همین تعدادی از وهابیون کشور الجزایر با انتشار مطلبی در سایت های اینترنتی وابسته خود، اعلام کردند که شب 29 ماه مبارک رمضان را شب قدر می دانند.

این گروه از وهابیون در مطلب خود نوشتند: ما همه مسلمانان را به شب زنده داری و احیاء شب 29 ماه رمضان دعوت می نمائیم زیرا این شب همان شب قدر اصلی است که خداوند در قرآن فرموده است.

این وهابیون در مورد چگونگی رسیدن به این نتیجه، اعلام کردند: ما از طریق فلکی و ستاره شناسی به این مسأله پی بردیم، زیرا در شب 29 ماه رمضان سیاره "زهره" نمایان می شود و با چشم قابل رؤیت می شود و بر همین اساس می توان گرفت آن شب همان شب قدر است.

وهابیون الجزایر در ادامه ادعای خود، به یاوه گویی پرداخته، گفتند: هنگامی که سیاره "زهره" قابل رؤیت می شود، این به معنی آن است که شب قدر با چشم دیده می شود. خداوند به مؤمنان در قرآن وعده داده که می توانند شب قدر را با چشمان خود ببینند، بنابراین دیدن سیاره "زهره" به معنی دیدن شب قدر است.

قابل ذکر است این اولین باری نیست که وهابیون چنین ادعایی را مطرح می کنند. در سال 2008 میلادی نیز آنان با اعلام اینکه سیاره "مریخ" قابل رؤیت شده، شب دیگری را به عنوان شب قدر خود انتخاب کردند و مدعی شدند که دیدن سیاره "مریخ" با چشم به معنی دیدن شب قدر برای مؤمنان است.

در همین حال پرفسور "جمال میمونی" رئیس سازمان ستاره شناسی الجزایر طی اظهاراتی با رد ادعای وهابیون و انتقاد شدید از آنان، در مورد درستی یا نادرستی ادعای مطرح شده، گفت: این حرف کاملا "دروغ" است و ادعایی کاملا "مسخره" به شمار می رود زیرا بر اساس قوانین و محاسبات ستاره شناسی رؤیت سیاره "زهره" در چنین شبی امری کاملا طبیعی به شمار می رود و هر انسانی در سراسر جهان می تواند چنین صحنه ای را ببیند و اصلا ربطی به مؤمنین و غیر مؤمنین ندارد.

از سوی دیگر شیخ "عبد الحمید بیرم" مسئول کمیته فقهی جمعیت علمای مسلمان الجزایر نیز با انتقاد از ادعای مطرح شده توسط وهابیون این کشور، اظهارات آنان را خرافات خواند و گفت: این وهابیون تلاش می کنند با مطرح کردن چنین ادعاهایی، توجه همگان را به خود جلب کنند. این حرف ها چیزی جز "خرافات" نیست زیرا در زمان رسول الله (ص) نیز چیزی به معنی دیدن ستاره یا سیاره ای دیگر برای اثبات شب قدر وجود نداشته است.

فیلم پورنویی که مورد توجه سینماهای آمریکا قرار گرفت + سند

اکران این فیلم از روز جمعه در سینماهای نیویورک و لس آنجلس شروع شده است.
 

به گزارش مشرق به نقل از جام نیوز، روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در گزارش امروز 20 آگوست (29 مرداد) خود از اکران فیلمی با صحنه های غیراخلاقی که داستان آن را ماجرای دو دختر همجنس باز ایرانی تشکیل می دهد در سینماهای آمریکا خبر داد.
این فیلم، روابط غیراخلاقی بین دو دختر نوجوان را روایت می کند که در پارتی هایی با مشروب، رقص و موسیقی های تند شرکت می کنند.
اکران این فیلم از روز جمعه در سینماهای نیویورک و لس آنجلس شروع شده است.
سازنده این فیلم ضداخلاقی، پیشتر هم فیلم "ش..." را با همین موضوع روی پرده سینماهای آمریکا برده بود. 
 

 

 

 

 

 

عکس/ یک وانت بچه های خوب

فکر کنم آذر ماه سال 59 بود بچه ها می خواستند برای دیدار خانواده ها از آبادان خارج شوند.برخی وسائل مورد نیاز خانواده ها را برداشته بودند .حالا خودتان فکر کنید هر نفر چه مقدار لوازم باید داشته باشد که در پشت این وانت جا شود.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، عکس زیر ، یادگاری است منحصر بفرد از بچه های مسجد«مهدی موعود(عج)» در آبادان. مسجدی که کانون مقاومت بود در ماه های محاصره و قدمگاه شهیدان آبادانی. صاحب این عکس در توضیحش نوشته است:
فکر کنم آذر ماه سال 59 بود بچه ها می خواستند برای دیدار خانواده ها از آبادان خارج شوند.برخی وسائل مور د نیاز خانواده ها را برداشته بودند .حالا خودتان فکر کنید هر نفر چه مقدار لوازم باید داشته باشد که در پشت این وانت جا شود.عکس سر کوچه غابشی ها در محله سیصد یها کوی ولی عصر آبادان .افراد در عکس تا آنجایی که به خاطر دارم

ایستاده از چپ:شهید حسن غابشی،محمدغابشی، اسمش یادم نیست،شهید عبدالزهرا غابشی(پدر شهیدان علی وحسن غابشی)،محمدرضا صفایی ،ایستاده کلاه بر سر دکتر مسعود گودرزی،نیم ایستاده دکتر محمدرضا ترکی، نشسته روی وانت ابوالقاسم احمدی نژاد،شهید ابراهیم بحرانی،بالای سر شهید بحرانی با چفیه دکتر علیرضا زهیری،سمت راست وآخرین نفر کنار زهیری، فکر کنم جمشید ترنگان باشد.


چگونگی تعیین سرنوشت انسان در شب قدر

در گفتگوی مشرق با حجت الاسلام صديقي بررسی شد؛
يكي از اعتقادات خاص شيعه عقيده به «بدأ» است ، بدأ عبارت است از اينكه مقدمات كاري به گونه اي فراهم شده كه بايد نتيجه خاصي را بدهد و خداوند متعال بر اساس آن مقدمات به ملائك دستور مي دهد اين نتيجه را برايش مهيا كنيد...
گروه فرهنگی مشرق- حجت الاسلام والمسلمين كاظم صديقي ، اين چهره آشناي محافل مذهبي را همگان مي شناسند و نيازي به معرفي ندارد. مطالب شيوا، دلنشين و پرسوز وي علاقه مندان زيادي را به خود جلب كرده است .
وي بيش از 30 سال است كه به تبليغ و ترويج معارف الهي مي پردازد و در سطوح مختلف نزد بزرگاني همچون علامه طباطبايي (ره ) آيت الله بهأالديني (ره )، آيت الله قدوسي (ره )، آيت الله بهجت ، آيت وحيد خراساني ، آيت الله شبيري زنجاني ، آيت الله مشكيني و... تلمذ نموده است . به مناسبت فرارسيدن «ليالي قدر»پای صحبتش نشستیم تا بيشتر و بهتر از فيوضات اين شب ها بهره ببريم . 
 متن اين گفتگو پيش روي شماست .

¤ شب قدر در مناسبت هاي طراز اول اسلام چه جايگاهي دارد؟بر حسب آنچه كه ما از عقل و نقل استفاده مي كنيم عالم امكان يك قلب و جاني دارد قلب عالم حقيقت امام زمان (عج ) است .
ايشان هم قطب عالم امكان است و هم قلب عالم اسكان . تپش و ضربان اين قلب ، شب قدر است .
بنابراين شب قدر در طول سال يك شب مركزي است ، نقطه مركزي سال ماست . ذخيره سال از شب قدر به سراسر عالم پخش مي شود. مناسبت هايي براي برخي ايام داريم كه قرآن كريم آنها را با عنوان ايام الله بيان كرده است .
خيلي شب هاي مباركي داريم . شب جمعه جزءليالي متبركه است درهاي رحمت خدا در آن شب باز است . شب هايي مثل شب نيمه شعبان ، شب 72 رجب و ليله الرغائب كه اولين شب جمعه ماه رجب است از شب هاي نوراني هستند.
دريچه هاي رحمت خدا و ابواب فيض در شب قدر باز مي باشد. آنهايي كه استعداد دارند هر چه بناست به آنها داده شود در شب قدر داده مي شود.
آن شبي كه در آن آب حيات مي دهند شب قدر است .

¤ در شب قدر وضعيت چه بخشي از كائنات مشخص مي شود؟عالم يك واحد نظام مند و بهم پيوسته است . مجموعه عالم مثل مجموعه ارگان هاي بدن است . بنابراين انسان در عالم اثر مي گذارد و از عالم اثر مي گيرد و براي همين امر است كه در قرآن استغفار موجب نزول باران معرفي شده است . «و قلت استغفروا ربكم انه كان غفاراً يرسل السماء عليكم مدراراً و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا» خداوند تبارك و تعالي استغفار را هم موجب آمرزش گناه هم موجب نزول باران رحمت به معناي واقعي ، هم موجب افزايش مال و فرزند و هم موجب رونق نباتات و صحراها معرفي مي كند. در شب قدر سرنوشت انسان تغيير مي كند و تغيير سرنوشت انسان تغيير سرنوشت عالم است . آدم در عالم نقش دارد، اگر پيچ و مهره بد بسته شود به واسطه آن تمام ماشين مختل مي شود و اگر خوب بسته شود ماشين منظم كار مي كند.
كم آبي ها، بي رونقي ها، توفان ها و بلاهاي ديگر گرچه طبيعي است ، اما اين طبيعت عللي دارد. يكي از علل آفت هاي طبيعي ، گناهان است و از جمله علل افزايش نعمت ها تقواي ماست ، اينكه قرآن كريم مي فرمايد و «من يتق الله يجعل له مخرجا»، يعني تقوا بن بست ها را برطرف مي كند.
اراده انسان در همه اينها در وضعيت عالم نقش دارد و اثر گذار است . از اين جهت شب قدر، شب سرنوشت همه عالم و آدم است ، مجموعه گناه و تقواي انسان و ارتباط او با قلب عالم ـ امام زمان (عج ) ـ و نزديكي انسان ها از مركزيت در مجموعه كائنات و نحوه خدمت آنها به ما اثر مي گذارد.

¤ با توجه به قادر بودن خداوند چه لزومي دارد كه برنامه و سرنوشت افراد به شكل سالانه مشخص شود؟اين كلاس آدم سازي است كه خداي متعال فراهم كرده است ، مدرسه هايي كه براي رشد دانش آموزان ، برنامه هاي دقيق ترسيم مي كنند، هم در كلاس دانش آموزان را امتحان مي كنند، هم امتحانات هفتگي و ماهانه و هم در سال يك امتحان نهايي دارند، گفتن اينكه شما در امتحان هستيد و امتحان نهايي نقش اساسي دارد، خود اين افراد را وادار مي كند كه خود را آماده كنند تا از امتحان سربلند بيرون بيايند، خداي متعال ، اين عالم را براي بشر به عنوان مدرسه و كلاس قرار داده است .
«خلق الموت و الحياه ليبلوكم ايكم احسن عملاً» و اين مقصد در امتحانات سالانه بيشتر عملي است ، يك امتحان نهايي است كه سرنوشت يك سال بعد با اين جلسه رقم مي خورد.

¤ آيا در اين شب كليات مربوط به افراد مشخص مي شود يا تمام جزئيات ؟انسان با همه شئون زندگي اش در اين شب برنامه اش منظور مي شود، بنابراين هم كليات و هم جزئيات همه مورد تدبير خاص حضرت حق است ، قضاي الهي در شب قدر معين و به وسيله امام زمان (عج ) امضا مي شود.
 
 
 

¤ ارتباط اين مقدرات با اراده و تلاش انسان چگونه است ؟يكي از بركات اين است كه در انسان هاي نور گرفته از اين شب ، ايجاد تلاش مي كند، كساني كه شب قدر ندارند بيشتر نگران هستند. آنها از اينكه از فيوضات و انرژي لازم كه بايد در اين شب ها دريافت كنند تا در ميدان تلاش به كار بگيرند، محروم هستند، نگران هستند.
كسي كه شب قدر را درك كرده به موفقيت و پيروزي بزرگي نائل آمده است كه پيروزي هاي بعدي را رقم مي زند. انسان آگاه و با معرفت از آن جهت كه به خداي خود اميد داشته و شب قدر با اميد در زده به اين اميد خوشبين است كه خدا او را مدد كرده و با مدد الهي كارهايش رو به راه است . لذا در نهايت عظمت با تصميم قاطع وارد ميدان زندگي مي شود، پشتوانه اش هم دعاي شب قدر است . انسان هاي متدين به هر بهانه اي به اميد خود اضافه مي كنند؛ زيرا اميد، زيربناي هر پيشرفت و جهش است . كساني كه شب قدر را يافته اند، اميد بيشتري دارند، بنابراين موفقيت بيشتري را پيش پاي خودشان مي بينند. لذا با عشق حركت مي كنند، هيچ مانعي را نمي شناسند؛ چون شب قدر را احيا كرده و توفيق دعا كردن داشته است .

¤ آيا اين مقدرات تغييرناپذير هستند يا در شرايط ويژه منعطف پذير خواهند بود؟يكي از اعتقادات خاص شيعه عقيده به «بدأ» است ، بدأ عبارت است از اينكه مقدمات كاري به گونه اي فراهم شده كه بايد نتيجه خاصي را بدهد و خداوند متعال بر اساس آن مقدمات به ملائك دستور مي دهد اين نتيجه را برايش مهيا كنيد، مثلاً كسي استغفار و دعايي كرده و چيزي را از خدا درخواست كرده خدا به مأمورين اجرايي ـ ملائكه ـ فرمان صادر كرده است كه اين خواسته را عملي كنيد، اين خواسته در مجراي تحقق بود كه بنده گناه مي كند، يك كاري مي كند كه دعاي قبلي خود را هبط مي كند.
برحسب آن برنامه ريزي نتيجه اي مثبت ، مقدر بود. حال كه او عوض كرد: «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم » اينجا در برنامه ريزي خدا «بدأ» حاصل مي شود.
خداوند به فرشتگان مي فرمايد: اين خودش ، خودش را محروم كرد. بنا بود به نتيجه برسد، ولي با اين آتشي كه روشن كرد آنچه حاصل كرده بود همه را آتش زد. خدا اين بداء را براي اين قرار داده كه انسان هميشه مواظبت و مراقبت كند، چيزي در عالم بر او حاكم نباشد، خودش را هميشه در كار خودش مؤثر به اذن الله بداند.

¤ برخي از بزرگان در توضيح ليله القدر به روايتي استناد مي كنند كه منظور از آن حضرت زهرا(س ) است . چه ارتباطي بين شب قدر و حضرت زهرا(س ) وجود دارد؟تناسب شب قدر با حضرت زهرا(س ) از چند جهت است .
وجود نازنين حضرت صديقه طاهره وحدتي با حقيقت قرآن دارد، كه شب قدر شب تجلي حقيقت فاطمه (س ) است . از آن جهت كه مادر است و فرزندان آثار مادر هستند، امامان ما كه ولايت مطلقه در عالم دارند و صاحب امر هستند، هر چه دارند از مادر دارند، بنابراين حقيقت شب ، حقيقت وساطت در فيض مطلق است . حضرت زهرا(س ) مقام مادري اش اقتضا مي كند كه امام زمان (عج ) هر چه مصرف مي كند از صندوق مادرش مصرف بكند، هر كس سرنوشت خوب مي خواهد كه با قلم امام زمان (ع ) بخورد آن شب بايد از حضرت زهرا(س ) حواله بگيرد و هر حواله اي را كه حضرت زهرا(س ) بدهند، امام زمان (عج ) امضا مي كنند.

¤ نقش امام زمان (عج ) در تعيين مقدرات چقدر است ؟ آيا ايشان فقط از مقدرات خلائق مطلع مي شوند يا در روند اجراي آنها مسئوليت به عهده مي گيرند؟وجود مبارك امام صادق (ع ) فرمودند: كه با مخالفان ما يعني كساني كه امامت را قبول ندارند، با آنها به سوره قدر احتجاج كنيد، از آنها بپرسيد: كه شما قرآن را قبول داريد و قرآن تصريح دارد كه «تنزل الملائكه و الروح فيها» در شب قدر به طور مستمر همه ملائكه در يك فرودگاهي نازل مي شوند، بگوييد كه اين فرودگاه ملائكه كجاست ؟ آنها پاسخي ندارند.
ولي ما مركزيت عالم ، مركز فرمان عالم را كه ملائكه از آنجا فرمان مي گيرند، وجود نازنين امام زمان (عج ) مي دانيم و شب قدر، زمان نزول آنهاست و حضرت برنامه يكساله را امضا مي كنند و براي اجرا به ملائكه ابلاغ مي كنند.
امام زمان (عج ) روح و قلب عالم است . هيچ برگي بدون نظر امام زمان (عج ) نمي ريزد، هيچ بذري بدون اذن امام زمان (عج ) نمي رويد، هيچ الهامي براي عمل خيري به دل هيچ كس بدون اذن امام زمان (عج ) وارد نمي شود.
به اذن خدا امام زمان (عج ) همه كاره است . خدا هر كاري را در طول سال انجام بدهد، از مجراي اراده امام زمان (عج ) صورت مي گيرد. قلب مبارك حضرت حجت (عج ) كه خودش قلب عالم است ، ظرف مشيت خداست و مشيت خدا در آن شب تجلي براي كل عالم دارد.

¤ چگونه مي شود شب قدر را درك كرد؟شب قدر در واقع يك نمودي از واقعيت هاي قبلي انسان است ، مرحوم سيدبن طاووس (ره ) مي فرمايد: كسي كه طالب درك شب قدر باشد بايد از شب قدر امسال برنامه را شروع كند، راه را برود تا برسد، نمي شود راه نرفته يك مرتبه شب قدر بيدار باشد و انتظار داشته باشد شب قدر را درك كند.
مرحوم سيدبن طاووس كه محرم امام زمان (عج ) بوده در كتاب اقبال مي گويد: من شب قدر را درك كردم و نزول ملائكه را ديدم .
معلوم مي شود كه در پيش امام زمان (عج ) بوده و ملائكه كه خدمت امام زمان (عج ) شرفياب مي شدند. ايشان هم كه در مقام شهود بوده با عنايت حضرت ايشان هم مي ديده است . شب قدر در واقع شب وصل با امام زمان (عج ) است .
ممكن است كسي در آن شب جهش داشته باشد، همان شب يك توبه واقعي نصيبش بشود، از خدا دور نيست . «به چيزي كه اميد نداري بيشتر اميد داشته باش تا چيزي كه پيش بيني كردي و اميدوار به آن هستي » شايد خدا در شب قدر به كسي نگاه كرد، لكن به طور طبيعي مقدمات مي خواهد، بايد كسي راه را رفته باشد تا شب قدر را درك كند، كسي كه كاري نكرده و راهي نرفته در شب قدر بنا نيست چيز بيشتري به او داده شود.
شب قدر شب چيدن ميوه هاي باغي است كه خودمان به عمل آورديم ، با سرمايه اي كه ارايه مي كنيم برنامه سال بعد را به ما مي دهند. حقيقت شب قدر رسيدن به انسان كامل است كه رأس آن حضرت زهرا(س ) به عنوان مادر و فرزندانش حضرت حجت (عج ) است و رسيدن به اينها مستلزم كم كردن فاصله با آنهاست .
انسان در طول سال اگر صداقت در بندگي داشت ، اهل مراقبه بود و از خط خارج نشد، در پايان اين خط يك برنامه به دست او مي دهند كه ممهور به امضاي امام زمان (عج ) است و آن وقت به آرامش مي رسد. اينكه مي گويند «شب قدر را درك كنيد» ما اين جمله را هم هنوز نتوانسته ايم درك كنيم . اعمال عبادي بزرگان در اين شب ها مخصوص خود آنها است و ما اعمال آنها را هم نمي توانيم درك كنيم . برنامه مرحوم علامه طباطبايي (ره ) در ماه رمضان كسب معرفت باطني بود؛ چون بردش بيشتر است . ايشان تمام ماه مبارك رمضان را از دوران طلبگي احيا داشته است . علامه در اين شب ها به نماز و سجده و... نمي پرداخت ، بلكه در سكوت و تفكر بود و اين سير باطني و معرفتي است .

¤ چرا مشخص نيست ، «شب قدر» كدام شب است ؟شب قدر پيش اهلش مشخص است . بزرگان مي گويند: شب نوزدهم «شب برنامه ريزي » شب بيست و يكم «شب تنجز برنامه ها» و شب بيست و سوم «شب ابلاغ برنامه هاي مصوب براي اجرا» مي باشد، كه نهايت و اوج شب قدر است . انسان بايد در آن دو شب كار لازم را بكند تا در شب بيست و سوم ان شالله استعداد پيدا كند تا اشراقات الهي را دريافت كند.

گفت‌وگو با معلم اخلاق دولت؛ احمدي نژاد را به خاطر مشايي متهم نمي کنم


دکتر مرتضی آقاتهرانی بیش از آن که به عنوان نماینده مجلس شناخته شود، یک منبری مشهور و معلم اخلاق است؛ اما حتی ورود به هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در قامت نماینده مردم تهران نیز از او چهره‌ای سیاسی در ذهن مردم نساخت تا آنکه در سال 1384 به عنوان استاد اخلاق هیأت دولت به کابینه دعوت شد.
به گزارش مشرق به نقل از هفته نامه سروش، آقاتهرانی کلام گیرایی دارد و علاوه بر خوش سخنی، بسیار متواضع و فروتن است و این کار را برای خبرنگارانی که احتمالاً درصدد انجام مصاحبه ای چالشی با او باشند سخت می کند.
این در حالی است که به نظر می‌رسد این سختی و دشواری، فقط برای خبرنگاران نباشد چرا که این روزها کار برای او و همفکرانش نیز مقداری سخت شده است.
اگر آقاتهرانی تا یکی دو سال پیش قادر بود از عملکرد دولت کاملاً دفاع کند، این روزها و به دلیل برخی مسائل مطرح شده در مورد اطرافیان احمدی‌نژاد، دفاع از رئیس جمهور برای استاد اخلاق دولت نیز مقداری دشوار می نماید، هرچند او تلاش دارد واقع بینانه و منصفانه به اختلاف ایجاد شده میان رئیس جمهور و منتقدان اصولگرایش نگاه کند و از افراط و تفریط نیز بپرهیزد. شاید به همین دلیل هم باشد که در لابه لای سخنانش نمی توان واژه ای به نام «جریان انحرافی» را شنید، اصطلاحی که این روزها به کرات از دهان بسیاری از اصولگرایان و رسانه های نزدیک به آنها تکرار می شود.

شما سال ها معلم اخلاق بوده اید. از اینکه با ورود به عرصه سیاست جایگاه معنویتان تحت تأثیر قرار گرفته یا لطمه ببیند، نترسیدید؟ بسیاری از دوستانم قبل از ورود به این عرصه از سر دلسوزی و خیرخواهی به من هشدار دادند. من هم به آنها توجه می کردم و اطمینان داشتم که سخنانشان از سر خیرخواهی است. اما آنچه باعث شد وارد این حوزه شوم طرز تفکرم است. من معتقدم که عزت واقعی نزد خداوند است و اگر به وظیفه ام درست عمل کنم تشخیص جایگاه و موقعیتم با اوست. بنابراین از اینکه عزتم به واسطه ورود به عرصه سیاست خدشه دار شود، ترسی نداشتم. تنها ترسم از این بود که نتوانم تکلیفم را درست انجام دهم و در تشخیص آن دچار اشتباه شوم. فکر می کنم شناخت وظیفه از عمل به آن دشوارتر است. این شرایط برای بسیاری افراد رخ می دهد. برای مثال همه ما می دانیم که روزه گرفتن واجب و شرابخواری حرام است اما گاهی به این واجبات و محرمات عمل نمی کنیم یا در مورد کسانی که وارد جریان فتنه می شوند، قبل از قضاوت باید احتمال دهیم که شاید فرد خطاکار در تشخیص وظیفه اش دچار اشتباه شده است.
منظورم این بود که یک معلم اخلاق متخصص در زمینه کاری خود میتواند بسیار تأثیرگذار باشد و با مردم رابطه خوبی برقرار کند اما زمانی که وارد سیاست می شود معلوم نیست چه تأثیری داشته باشد... اگر من بتوانم به عنوان معلم اخلاق وظیفه ام را به خوبی انجام دهم در سیاست نیز می توانم اخلاق را مد نظر داشته باشم.
به هر حال، می پذیرید که سیاست عرصه پرخطری است؟ بله، به همین دلیل هم باید بیشتر مراقب بود. البته بخشی از نقص و ایرادی که در کار برخی سیاسیون وجود دارد، بینشی است. بسیاری از افراد سیاسی وقتی وارد این عرصه میشوند به دلیل درگیری با مسائل، زیاد از خداوند فاصله میگیرند و کمتر یاد خدا می کنند. نمونه بارز اخلاق در سیاست را میتوان در پیامبر (ص) جستوجو کرد که با وجود مشغله های فراوان زمانی را هم به عبادت اختصاص میدادند و حلقه اتصال خویش را با او محکمتر می ساختند.
کشورهای دیگر که هیچ، ولی قبول دارید که سیاست ورزی در کشور ما بر خلاف انتظار چندان مبتنی بر اخلاق نیست؟ قصد ندارم که همه سیاسیون را به بی اخلاقی متهم کنم، اما باید گفت که اخلاق در این عرصه جای کمی دارد و باید بیش از اینها به آن پرداخته شود تا توان درست عمل کردن را به ما بدهد.
جامعه کنونی ایران را از نظر اخلاقی چطور ارزیابی می کنید؟ به طور کلی در مقایسه با خواص و سیاستمداران، مردم سطح بالاتری از اخلاق را به خود اختصاص داده اند و در رفتارهایشان ملاحظات بیشتری را رعایت می کنند.
با وجود اینکه می فرمایید ملاحظات اخلاقی در بين مردم بیشتر رعایت می شود، اما بسیاری از کارشناسان درباره رواج و گسترش بی اخلاقی در جامعه هشدار داده اند. بله، بستگی دارد که جامعه را با چه چیز مقایسه کنیم. مثلاً اگر جامعه فعلی را با ایده آل ها و آرمان های مطلوب مقایسه کنیم، طبیعتاً سطح کمتری از اخلاق را به خود اختصاص داده است. از اهداف متعالی پیامبر هم در کلام ایشان آمده است که می فرمایند: من آمده‌ام تا کرامت های اخلاقی را به حد اعلی برسانم.
اما باز هم احساس می شود در مقایسه با سایر حوزه ها هم جامعه کنونی ما کمتر اخلاقی محسوب شود. من تمایل دارم که بر جنبه های مثبت امر تأکید بیشتری شود.
شما به عنوان معلم اخلاق دولت فکر می کنید چقدر مباحث اخلاقی مطرح شده در جلسات دولت در ذهنیت و عملکرد دولتمردان تأثیرگذار بوده است. قطعاً تأثیر بسزایی داشته است. نه به این خاطر که من معلم اخلاق دولت هستم. قبل از اینکه به غرب بروم در حوزه اخلاق تدریس میکردم. پس از بازگشت تصمیم داشتم به فعالیت های دیگری بپردازم، زیرا در زمینه های مختلفی مهارت کسب کرده بودم. وقتی این تصمیم را با یکی از استادان مطرح کردم پاسخ جالبی دادند که نظرم را تغییر داد و مرا به فکر واداشت. ایشان به من گفتند که انتخاب با خودت است، اما پیش از آنکه تصمیم قطعی بگیری فکر کن که اگر به تدریس اخلاق بپردازی خودت هم از آن بهره می بری. به خصوص که به شکل مستمر در جلسات حضور داری و ناخودآگاه خودت هم به توصیه ها عمل خواهی کرد.
با این هدف مشغول به تدریس اخلاق شدم و آنچه را که درباره روش های تحقیق و تفحص آموخته بودم در آموزش وارد کردم و اساساً یک مؤسسه تربیتی ـ اخلاقی بنا گذاشته شد تا به مباحث عرفانی ورود پیدا کنیم. این روند تا زمانی که دولت نهم بر سر کار بیاید و آقای احمدی نژاد به من پیشنهاد برگزاری جلسات اخلاق برای دولت را بدهند، ادامه یافت.

قبلاً آقای احمدی نژاد را می شناختید؟ خیر، قبلاً ایشان را ندیده بودم. فقط یکبار در زمان تبلیغات ریاست جمهوری در رفسنجان بالای منبر بودم که ایشان ناگهان وارد جلسه شد.
چطور شد که به این نتیجه رسیدید تا جلساتی با مضمون اخلاق برای دولت برپا کنید؟ وقتی آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شدند من برای عرض تبریک و دیدار با ایشان به تهران آمدم و در آن جلسه این بحث مطرح شد و من به شرط آمدن یکبار در هفته، این پیشنهاد را پذیرفتم.
از تأثیر درس ها و گفته هایتان در دولت نگفتید. من تأثیر مثبتی را در دولت مشاهده می کنم.
بعضی از منتقدان، برخی از اعضای دولت را به بی اخلاقی متهم می کنند، نظرتان در ارتباط با این انتقادات چیست؟ به هر حال هیچ فردی از خطا کردن مصون نیست؛ حتی من که معلم اخلاق هستم در مواردی اشتباه میکنم. اما باید توجه داشت که این انتقادها از چه ناحیه‌ای است و تا چه حد صحت دارد.
نگفتید که این انتقادات را قبول دارید یا نه؟ گاهی انتقادات صحیح و وارد است و گاهی هم صحیح نیست و در حد یک اتهام است.
این انتقادات را در جلسات دولت هم مطرح می کنید؟ بله، همواره به دوستان متذکر میشوم که این انتقادات را بشنوند و به سرعت در مقابل آن موضع نگیرند. به تحقیق درباره آن بپردازند و سپس شائبه ها را رفع کنند.
تاکنون آقای احمدی نژاد هم انتقادات را پذیرا شده و قول بررسی آنها را داده اند؟ الان حضور ذهن ندارم. ولی گاهی با ایشان و سایر اعضای دولت جلساتی به شکل خصوصی تشکیل می دهم و انتقادات را مطرح می کنم.
واکنش آنها نسبت به صحبت های شما چگونه است؟
نمی دانم ناراحت می شوند یا خوشحال. اما نقدهایم گزنده یا مبتنی بر سیاسی کاری نیست.
تاکنون با آقای مشایی هم جلسه داشته اید؟ خیر.
با توجه به رویه اخلاقی خود، آیا تاکنون در اختلافات مطرح میان اصولگرایان سعی بر وساطت و شیخوخیت داشته اید؟ تلاش هایی در این زمینه کرده ام اما این اقدامات را رسانه ای نکردم، چون این کار را درست نمی دانستم و معتقدم نقش یک مصلح با منتقد متفاوت است و باید امین صحبت های دیگران باشد.

این وساطت ها تأثیری هم داشته است؟ بله، در بسیاری موارد راهگشا بوده است و شاید اگر این وساطت ها انجام نمی شد اختلافات دامنه گسترده تری می‌گرفت یا زودتر بروز می کرد.
در اختلافات اخیر و جریان موسوم به انحرافی چطور؟
متأسفانه فرصتی دست نداده تا با آقای احمدینژاد در این رابطه گفتگو کنم، اما فکر می کنم اگر این اتفاق بیفتد مفید باشد.
چقدر حرف مخالفان ایشان را درست می دانید؟ من نقدهایی به شیوه های برخورد دارم. بارها به دوستان تذکر داده ام که کاری نکنند تا در معرض اتهام قرار بگیرند. نباید طوری برخورد کرد که مردم دچار شک و شبهه شوند. باید هنگام قرار گرفتن در معرض اتهام روشنگری کرد و اصرار بر یک رویه نادرست کار اشتباهی است. در سیره عملی پیامبر هم مواردی درباره پرهیز از مواضع اتهام و روشنگری به چشم می خورد.حال که ما با هدف تحکیم مقام ولایت وارد عرصه سیاست شده ایم، حل کردن مشکلات در شرایط تردیدآمیز نباید سخت باشد. ما شرایط بسیار سختتری را تجربه کرده و موفق به حل مشکلات شده ایم.
اما اگر اراده ای برای حل این اختلافات وجود نداشته باشد تردید افزایش می یابد. بله، مسلماً ما نمی خواهیم که دید مردم نسبت به ما تغییر یابد و از ما طرد شوند.اما در عین حال من نظر برخی دوستان درباره جریان انحرافی را قبول ندارم و یا حداقل برای من به اثبات نرسیده است ولی منکر بعضی از انحرافات نیستم.
ریشه را در کجا می دانید؟ اگر بخواهیم بحث انحراف را مطرح کنیم ساده نیست و باید این مسئله به طور مفصل و از جهات مختلف بررسی و ارزیابی شود. گاهی اشکال در اصول و مبانی است که بسیار آسیب زاست و گاهی مشکلات روبنایی و قابل حل یا حتی قابل اغماض است. به خصوص اگر با دیده انصاف به آن نگریسته شود. در کل معتقدم که نسبت به رهبران جامعه باید خیرخواهی داشت و من اگر نکته ای را برای گفتن لازم بدانم دریغ نمی کنم. اگر انتقادات به شکل منطقی مطرح شود مؤثر است.
واکنش اعضای دولت به این انتقادهای منطقی چگونه است؟ آنها سعی می کنند که منطقی پاسخ دهند. چون مباحث، شعارگونه و به دور از تعقل نیست، اما نکته اصلی این است که آیا این نقدها در عملکرد تأثیر می گذارد یا نه. در اینباره اعتقاد دارم که همیشه باید حق را بیان کرد و به شخص مقابل فرصت تأمل و تفکر در آن مورد را داد.
بعضی از اصولگرایان معتقدند آقای احمدی نژاد را باید از جریان انحرافی و شخص مشایی جدا دانست. در حالی که برخی دیگر معتقدند افکار این دو یکسان و از هم جدانشدنی هستند. ارزیابی شما چگونه است؟ من زیاد با آقای مشایی نبوده ام. قضاوت در اینباره کمی سخت است. اما می دانم که نباید آقای احمدی نژاد را به واسطه اطرافیانشان ارزیابی کرد، زیرا در بین اطرافیان ایشان افراد مختلفی حضور دارند. فکر می کنم خود ایشان باید در مسائل دقت نظر لازم را داشته باشند. چون توقعات از ریاست جمهوری بالاست و ایشان مورد تنفیذ مقام ولایت قرار دارند.
منظورم این است که برخی آقای احمدی نژاد و آقای مشایی را دارای یک طرز فکر می دانند و بعضی این تحلیل را رد می کنند... من به خاطر آقای مشایی، آقای احمدی نژاد را متهم نمی کنم و باید ایشان را به دلیل رفتار و افکار خودشان مورد ارزیابی قرار داد.
سال گذشته در مصاحبه ای که با آیت الله حائری داشتیم همین سؤال را از ایشان کردیم. ایشان آن موقع معتقد بودند که مشایی فردی معتقد و پایبند به اصول است و چنین اتهاماتی به ایشان چندان وارد نیست... امیدوارم که وضعیت جسمانی آیت الله حائری بهبود یابد، زیرا به خاطر کسالتی در بیمارستان به سرمی برند.
به نظر می رسد شما تمایلی به پاسخگویی به این سؤالات ندارید. اگر موافق هستید درباره جبهه پایداری گفتوگو کنیم... من سخنگوی این جبهه نیستم.
ولی از اعضای برجسته آن هستید و در نشست اعلام موجودیت هم شرکت کرده اید...
بله
در واقع سؤال این است که جبهه پایداری مستقل از جبهه اصولگرایی است؟ یعنی شما می خواهید بگویید که افراد این جبهه اصولگرا نیستند؟
خیر، منظور من این است که آیا این جبهه قصد فعالیت در ذیل جبهه اصولگرایی را دارد یا ممکن است انشقاقی در میان اصولگرایان ایجاد کند؟ درباره این مباحث در جلسات نخستین صحبت شده است. به طور کلی اصولگرایی معنای کشداری دارد. دارای مراتب و درجات مختلفی است و طیفی از سیاه تا سفید را شامل می شود. برخی از اصول مطرح شده است که در بیانات مقام معظم رهبری به آن هم اشاره شده است. اصل اولیه ما این است که در جهت مقام ولایت حرکت کنیم. صحبت های حضرت آیت الله خامنه ای صراحت دارد. ایشان وحدت سیاسیون را خواستارند و تمایل دارند که اختلافات با گفتوگو و بدون مشاجره برطرف شود. هدف اصلی جبهه پایداری در این است که پایبند به مبانی و اصول باشد و از نفاق و دورویی بپرهیزد. علت نامگذاری آن هم به همین دلیل است.
یعنی شما معتقدید که برخی از اصولگرایان به این اصول پایبندی ندارند؟ من کسی را متهم نمی کنم، اما بعضی آن را نصفه نیمه رعایت می کنند.
این سنجش میزان پایبندی به اصول براساس مقیاس های خودتان صورت می گیرد. چون جبهه پایداری را تشکیل داده اید... تشکیل این جبهه به دلیل وجود خلأ در بین اصولگرایان است.
حداقل در ظاهر به نظر می رسد تشکیل جبهه پایداری به دلیل دستیابی به کرسی های بیشتر در مجلس است...
هیچ یک از افراد این جبهه داعیه دار نمایندگی در مجلس نیستند و به خاطر دستیابی به کرسیهای مجلس فعالیت نمی کنند، زیرا اصولاً این کار شایسته نیست و نباید انجام شود؛ مگر آنکه احساس تکلیفی ایجاد شده یا ضرورتی احساس شود. من نیز برای نمایندگی در دوره بعد قصد جدی ندارم.
پیش بینی شما این است که جبهه پایداری ذیل جبهه متحد اصولگرایی که با محوریت آیت لله مهدوی کنی شکل گرفته است، فعالیت می کند یا ممکن است در آینده به طور مستقل به فعالیت خود ادامه دهد؟ خدا نکند که بین اصولگرایان اختلافی رخ بدهد. اما باید طوری حرکت کرد که ایده آل های نظام و وعده های داده شده به مردم تحقق یابد. برای مثال اگر فهرستی برای شرکت در انتخابات مجلس وجود داشته باشد که گرایش های عجیب داشته یا نسبت به فتنه سکوت پیشه کرده باشند، مردم رأی نخواهند داد.
به نظرتان لازم نیست برای تحقق این ایده آل ها از بعضی مسائل چشم پوشی کرد یا از بعضی مواضع عقب نشینی؟ البته عقب نشینی همیشه کار را حل نمیکند. گاهی حتی یک قدم عقب نشینی دشمن را چند قدم به جلو هدایت می کند.
شاید انعطاف واژه بهتری باشد. تغییر کلمات مشکلی را مرتفع نمی سازد.
اما شاید شکاف های ایجاد شده را بهبود ببخشد؟ برای جلوگیری از شکاف باید در نظر داشت که اصول نادیده انگاشته نشود. خط قرمز این جبهه نیز همین است. در جلساتی که با آیت الله مهدوی کنی داشتیم بر پافشاری بر همین خطوط قرمز تأکید شد.
برداشت عمومی این است که تشکیل جبهه پایداری یک ساز ناکوک برای ائتلاف اصولگرایان است... این سازها درون گفتمانی است و مسئله ای نیست.
فکر نمی کنید ممکن است شکاف های ایجاد شده را دامن بزند؟ خیر، اما ممکن است در برایند کار تأثیر بگذارد.
شما سال ها در غرب زندگی کرده اید. برخی اعتقاد دارند اخلاقیات انسانی در غرب بیشتر از ایران رعایت می شود. نظر شما به عنوان کسی که سال ها محیط آنجا را تجربه کرده اید در رابطه با این تحلیل چیست؟ بله، در آنجا به دلیل اینکه آموزش از سنین کودکی صورت می گیرد پایبندی به برخی اخلاقیات بیشتر است.
پس معتقدید که باید اخلاقیات را آموزش داد... بله، به خصوص اگر از سنین دبستان آموزش داده و در افراد درونی شود در سلامت اخلاقی جامعه مؤثر است.
می توان بین اخلاق اسلامی با اخلاق انسانی به مفهوم عام تفکیکی قائل شد؟ خیر، به عنوان یک جامعه مسلمان که دارای ارزش های اسلامی هستیم باید بیش از غرب به اصول انسانی پایبند باشیم. صداوسیما می تواند در گسترش اخلاقیات تأثیر بسزایی داشته باشد. در واقع اخلاق چیزی است که باید در تمامی عرصه ها به آن توجه شود. ممکن است گاهی قوانین به ضرر افراد باشد اما باید توجه داشت که در نهایت به نفع جامعه خواهد بود.
شما اتهام های مطرح شده در رابطه با سحر و جادو و ارتباط با اجنه در دولت را می پذیرید؟ تخصص من در رابطه با سحر و جادو نیست. تخصص من در حوزه عرفان است که کاملاً متفاوت با این مباحث است.
این مباحث در چه حوزه تخصصی قابل بررسی است؟ در عرفان اسلامی مطرح نیست. تنها در فقه و اصول بحث مختصری درباره احکام مربوط به آن وجود دارد و در عرفان نیز بابی درباره عرفانهای کاذب گشوده می شود. اما به سازوکار آن پرداخته نمی شود یا به شکل مبسوط شرح داده نمی شود.
چرا در سال های اخیر بحث عرفانهای کاذب در جامعه گسترش یافته است؟ گرایش به عرفان به طور فطری در هر فرد وجود دارد. این امر در غرب نیز رواج دارد. در تحقیقی که من درباره انتشارات غربی انجام دادم به این نتیجه رسیدم که پرفروشترین کتابشان مربوط به حوزه عرفان و معنویات (کتاب مثنوی معنوی) بوده است.بنابراین هر آنچه که مورد استقبال باشد به سرعت به شکل های بدلگونه تولید و عرضه می شود. علاوه بر آن قرار گرفتن در عصر ارتباطات و سرعت شگفت آور انتقال اطلاعات ورود این عرفان های کاذب را آسان کرده است.

عکس/ آرامش یک شهید در کنار یار

چریک انقلاب-يادمان شهيد حجت الاسلام سيد علی اندرزگو

چریک انقلاب-يادمان شهيد حجت الاسلام سيد علی اندرزگو 

 
    اسطوره جاوید     شهيد اندرزگو و ترور منصور

اسطوره جاوید
                        گفتگو با صفار هرندي، فرصت مغتنمي است تا در ميانه يك روز پر كار، وقتي را به بازگوئي خاطرات خويش از تلمذ سيد شهيد نزد پدرش، اختصاص دهد، ناگفته هايي كه در اين گفت و شنود مي خوانيد

شهيد اندرزگو و ترور منصور
                        تأثير تعيين كننده اعدام انقلابي حسنعلي منصور در تاريخ معاصر، از ديد هيچ پژوهنده و مورخ منصفي پنهان نيست و لذا حركت شاخه نامي هيئت مؤتلفه نيازمند واكاوي و پژوهش مبسوطي است

    شهيد اندرزگو و موتلفه اسلامي     چريك انقلاب

شهيد اندرزگو و موتلفه اسلامي
                        بي ترديد نخستين تشكيلات منسجم سياسي كه امكان ظهور و بروز استعدادهاي بي شمار شهيد اندرزگو را فراهم آورد، هيئت هاي موتلفه اسلامي بود و نقش بسيار موثر او در ترور منصور، توجه كساني را كه تا آن روز به توانائي

                        چريك انقلاب
                        زندگي و سلوك شهيد حجت الاسلام سید علی اندرزگو از سه جنبه قابل بررسي و تامل است . اول آنكه او الگوئي ممتاز از يك چريك اسلامي است. پيش از آنكه او قدم در آوردگاه مبارزه بنهد،

    اسطوره تنها     يادي از يار ديرين

اسطوره تنها
                        شامگاه هيجدهم ماه مبارك سال 1316 ه.ش(1357ه.ق) بود كه در يكي از محلات جنوب شهر تهران، به دنيا آمد و به دليل تقارن او با شهادت اميرمؤمنان، نامش را علي نهادند.

يادي از يار ديرين
                        در غالب روايت هائي كه همراهان چريك انقلاب از وي نقل مي كنند؛ پيوسته ذكري او آيت الله ابوالقاسم خزعلي و انس و مساعدت هاي وي با آن مجاهد شهيد در ميان است.

    شهيد اندرزگو در حوزه علميه چيذر(1)     شهيد اندرزگو در حوزه علميه چيذر(2)

شهيد اندرزگو در حوزه علميه چيذر(1)
                        گفت و گو با آيت الله رسولي محلاتي از طريق حجت الاسلام و المسلمين ناطق نوري ميسر شد. در آغاز بنا داشتيم با خود ايشان نيز در اين زمينه مصاحبه اي را انجام دهيم،

شهيد اندرزگو در حوزه علميه چيذر(2)   حضور و اختفاي موفق شهيد اندرزگو در مدرسه علميه چيذر در حين ادامه پيگير مبارزات چريكي، مرهون لطف و حمايت سيد گرانمايه اي است كه اگر چه در آن دوران به دليل موقعيت ويژه اش تظاهر به انقلابي بودن نمي كرد

    شهيد اندرزگو در حوزه علميه قم (1)     شهيد اندرزگو در حوزه علميه قم (2)

شهيد اندرزگو در حوزه علميه قم (1)
                        در مقطع حضور شهيد اندرزگو در قم، معدودي از فضلا و مدرسين حوزه، او را با هويت اصلي اش شناختند و علاوه بر ارتباطات علمي تا حدي با وي باب تعاملات مبارزاتي را نيز گشودند.

 شهيد اندرزگو در حوزه علميه قم (2)
                        حجت الاسلام والمسلمین نحوي به رغم ضعف ناشي از بيماري و با صدائي شكسته و آرام، خاطرات خود را از شهيد اندرزگو بازگو كردند. خاطرات وي به دوراني بر مي گردد كه شهيد پس از ترور منصور به قم گريخته بود

    جهادگر با ایمان     شهيد اندرزگو در لبنان

جهادگر با ایمان
                        مجاهد نستوه و مخلص، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر ابوترابي را با شهيد اندرزگو سابقه اي بود به درازاي پانزده سال تعامل فكري و مبارزاتي، او در دوران اسارت و در عرصه سلوك عرفاني و مبارزاتي

شهيد اندرزگو در لبنان
                        بسياري از دوستان و نزديكان شهيد اندرزگو، تأثير سفرهاي متعدد او را به لبنان و سوريه و به ويژه سفر آخر و دسترسي به سلاح هاي گوناگون را در تقويت و ارتقاي شيوه هاي مبارزاتي وي بسيار موثر مي دانند.

 

    لينک هاي مقالات ديگر

شب های خدایی - ویژه نامه شب قدر

دانلود ويژه نامه ویژه نامه شب قدر
 
 

دیگر مطالب مرتبط
  
 
بانک صوت و فیلم

رستگار شدم-ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام  


 

 
    علی (ع) آیینه أعلی     علي (ع)؛ تمام و كمال

علی (ع) آیینه أعلی
                        به نام حق متین، دادار مبین، عزیز سرمد، معزی که عزت بندگان خواهد و قرارداد بین خود و خلق خویش مودت را و او تنها محبوبی است که محبت را تا اوج آن پیش بَرَد و در مسند عشق نشیند؛ چو چنین کند جان عاشق خویش بستاند

علي (ع)؛ تمام و كمال
                        براي شناخت امام (علیه السّلام) علاوه بر مطالعه تاريخ و تحليل آن مي توان به سخنان آن حضرت درباره خودشان يا سخنان كساني كه حضرت را درك كرده و در مكتبش پرورش يافته اند ـ بي واسطه يا با واسطه و حتي دشمنانش مراجعه كرد.

    حضرت علي (ع) در بيانات امام خميني (ره)     سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (1)

حضرت علي (ع) در بيانات امام خميني (ره) احتياج دارد اسلام به اينكه فدا بدهيم براي اين اسلام. از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبه اي فدايي شدند. حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هجده ماه با معاويه جنگ كرد و چه قدرها بيشتر از ده هزار نفر كشته دادند

                        سيماي علي (ع) در آيينه نهج البلاغه (1)  حضرت علي (علیه السّلام) در خطبه 192 نهج البلاغه اين چنين، از دوران کودکي اش سخن مي گويد: «من در خردسالي، بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شکستم!

    علی را «چه» کشت ؟!     علي (ع) به كدامين گناه كشته شد؟

علی را «چه» کشت ؟!
                        شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه‌السلام، از دردناک‌ترین فجایعی است که در تاریخ بشر اتفاق افتاده است. او نه تنها برای شیعیان و مسلمانان، که برای تمام دل‌های حق‌طلب، عدالت‌خواه و جویای فضایل اخلاقی، اسطوره‌ای دوست‌داشتنی بوده و هست.

علي (ع) به كدامين گناه كشته شد؟    در تعابيري كه درباره شهادت امام علي(علیه السّلام) بيان شده،‌ يكي از جملات معروف اين است كه «قتل لشدّه عدالته». اما سؤال اينجاست كه چرا امير مؤمنان(علیه السّلام) قرباني عدالت‌ورزي خود شد؟

    لوازم اجراي عدالت از ديد امام علي (ع)     شرحی بر شعر (ها علی بشر کیف) (ملا مهر علی خوئی)(1)

لوازم اجراي عدالت از ديد امام علي (ع) از نظر عدل امام علي(علیه السّلام) تمام مسئولان جامعه اعم از رهبري و تمام مديران و كارگزاران نظام سياسي و اجرايي، مي بايست مراتبي متناسب با استعداد و ظرفيت و شايستگي و تخصص داشته باشند.

شرحی بر شعر (ها علی بشر کیف) (ملا مهر علی خوئی)(1)
                        مقدمه: ارزش سرودن شعر در وصف اهل بیت (ع) و بیان جایگاه ایشان:در مقام ارزش گذاری به نظر می رسد در بین نعمت های الهی و مخلوفات باری تعالی هیچ یک قرین و همطراز احسن مخلوقات یعنی انسان نیست، چون به رغم اینکه خالق او در نسخه ی شفا

    على مردى كه دنيا او را نشناخت     ذکر مصيبت حضرت علي (ع)

على مردى كه دنيا او را نشناخت
                        در آن روزگار " چهارده قرن پيش " كه آلودگى و ناپاكى زنان در جزيرة العرب امرى ساده و عادى بود ، بانويى كه در يكى از شريفترين خانواده ها پرورش يافته بود ، در پاكدامنى و پارسايى گوى سبقت از بانوان عصر خود ربوده بود .

ذکر مصيبت حضرت علي (ع)
                        من دو سه جمله از روايات نقل شده را به عنوان ذکر مصيبت بيان مي کنم .لوط بن يحيي ابي مخنف مي گويد:«فلما احسّ الأمام بالضّرب لم يتأوّه» يعني وقتي در محراب بر فرق آن بزرگوار ضربه وارد شد و پيشاني حضرت را شکافت، هيچ آه و ناله يي

 

    لينک ها مقالات ديگر
    بانک صوت و فیلم
    تلفن همراه
    لينک هاي ديگر

در نظر سنجی گوگل شرکت کنید – خلیج فارس یا خلیج عرب؟


ظاهراً سایت گوگل جهت انتخاب نام “خلیج فارس” یا “خلیج عربی” این موضوع را به رای عمومی گذاشته است ، به گفته دوستان بازدید کننده ی سایت مهرستان ، زمان پایان رای گیری کمتر از ۴۸ ساعت دیگر تعیین شده است. از دو روز قبل حجم زیادی پیامک از طرف ایرانیان برای دوستانشان ارسال شده که از دوستان خود دعوت به شرکت در این رای گیری می کنند.

پیشنهاد می شود شما نیز به دوستانتان جهت شرکت در این رای گیری اطلاع دهید ، توجه کنید در چند روز اخیر درصد رای به “خلیج العربیه” رشد سعودی داشته است.

جهت شرکت در رای گیری کلیک کنید.

رهایی از لیلة‌القبر برای رسیدن به لیلة‌القدر

اگر از لیلة‌ القبری به درآمدی، لیلة‌ القدر می‌شوی! اینکه در درونش گورستان فتنه هاست، گورستان غیبت هاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شکمش هم گورستان حرام هاست؛ این «لیلة‌ القبر» است، نه لیلة‌ القدر!

گفتاری از آیت الله جوادی آملی درباره لیلةالقدر : لیالی قدر برای ما تعیین کننده است. صرف آمرزش گناهان مرده‌ها مطرح نیست. اینها یکی از زوایای فرعی لیله قدر است. شرح صدر طلب کردن، ظهور ولی عصر را مسئلت کردن، گسترش فرهنگ اسلامی را خواستن، وفاق ملی را مطرح کردن، کینه‌ها را از دل زدودن و صدها معارف و معالی دیگر در صدر خواسته‌های ماست؛ آمرزش گناهان هم جزء خواسته‌های ماست. ولی عمده آن است که گناه رخت بربندد، نه گناه بیاید و آمرزیده شود! عمده آن است که از خدا بخواهیم که اهل معصیت نباشیم.

رهایی از «لیلة‌ القبر» برای رسیدن به «لیلة‌ القدر»

از خدا بخواهیم که آن توفیق را، آن معرفت را، آن محبت را به ما عطا کند که ما هم لیله قدر بشویم. آنها که لیله قدر شدند، اسوه مایند. اگر درباره فاطمه زهرا (س) آمده است که او لیله قدر است، این سخن از سنخ تمثیل است و نه تعیین. یعنی 14 انسان کامل هر کدام لیله قدرند. و اگر آنها لیله قدرند، شاگردان آنها می‌توانند در حوزه ایمانی خود لیله قدر بشوند. تو لیلة‌ القدری، بدان؛ در صورتی که از لیلة‌ القبری بیرون بیایی! همه بزرگان به ما گفتند: اگر از لیلة‌ القبری به درآمدی، لیلة‌ القدر می‌شوی! اینکه در درونش گورستان فتنه هاست، گورستان غیبت هاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شکمش هم گورستان حرام هاست؛ این «لیلة‌ القبر» است، نه لیلة‌ القدر!

اگر از لیلة‌ القبری به درآمد، «لیلة‌ القدر» می‌شود؛ آنگاه خیر من الف شهر(1) می‌شود، یک نفر بیش از هزار نفر می‌شود، آنگاه کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله(2) خواهد شد. یک شب اگر بر هزار ماه فضیلت دارد، یک انسان هم بر هزار گروه فضیلت دارد. در صورتی که از لیلة‌ القبری به دربیاید، لیلة‌ القدر بشود. اینها نظیر اسماء الله نیست که توقیفی باشد! اگر به ما گفتند: فاطمه زهرا(س) لیله قدر است، یعنی ای زنان عالم! شما هم می‌توانید در حوزه ایمانی خود به دنبال مولاه و سیده خود، لیلة‌ القدر بشوید. و اگر کسی قرآن در جان او جلوه کرد، او همین لیلة‌ القدر را در حوزه ایمانی خود خواهد داشت.

محفوظ بودن قلب مالامال از معارف قرآن از آفات نسیان و عذاب الهی

مرحوم امین الاسلام طبرسی در ذیل این آیه که خدای سبحان برخی را در دوران سالمندی به نسیان مبتلا می‌کند، منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا (3)؛ این حدیث نورانی را نقل کرد: الا قلبا قد رای القرآن. مگر قلبی که ظرف قرآن باشد، در دوران پیری به نسیان مبتلا نمی‌شود و خدا چنین قلبی را هم عذاب نمی‌کند بنابراین آمرزش گناهان یکی از فوائد جزئی این ادعیه است. عمده، گسترش اسلام است و ظهور ولی ماست، عمده رفع نفاق و حضور و حصول نفاق است و صدها خیر و برکت و مانند آن.

شفافیت جریان «شب قدر» در اسلام

به قدری لیله قدر در اسلام روشن بود که مانند صاحب اصلی اش یعنی ذات اقدس اله ضمیر بدون مرجع آمده. یک وقت شما می‌خوانید: قل هو؛ این هو بدون اینکه مرجع قبلاً گفته بشود ذکر شده است. سرش آن است که لازم نیست اول اسم خدا را ببرند، بعد بگویند (او)! همین که گفتند (او)، معلوم است کیست. خدا معروف هر کسی است، محبوب هر کس است. در جریان لیله قدر و قرآن آنقدر قرآن مشخص شده بود که بدون اینکه مرجع ذکر بشود، ضمیر به قرآن برگشت. فرمود: انا انزلناه فی لیلة‌ القدر(4). این اولین آیه آن سوره است بعد از (بسم الله). قبلاً سخن از قرآن نبود، قبلاً سخن از وحی نبود؛ اما در اولین آیه سوره قدر می‌خوانیم: انا انزلناه فی لیلة‌ القدر. معلوم است که ضمیر به وحی و قرآن برمی گردد! این لیله قدر آنقدر شهرت پیدا کرد که شد ظرف قرآن کریم. و چون قرآن کریم محبوب و معروف همه بود؛ لازم نبود قبلاً نامی از آن برده شود تا ضمیر به آن برگردد.

سلام دائمی ملائکه در طول شب قدر بر همه مؤمنان روزه‌دار

(قدر) هم به معنای شرف و فضیلت است و هم به معنای تدبیر امور. شرف و فضیلت در این است که فرشتگان، مرتب به صائمین و صائمات سلام عرض می‌کنند. از اول شب تا مطلع الفجر ملائکه می‌آیند، سلام می‌کنند. این سلام ملائکه را اگر کسی بشنود، معلوم می‌شود لیله قدر را درک کرده است. گفتند: آیا برای شب قدر علامتی هست؛ گفتند: آری، هوای لطیف و ملایمی دارد. گاهی انسان احساس می‌کند یک نسیمی دارد می‌وزد، نسیم بهاره. خواه تابستان باشد، خواه پاییز و زمستان؛ آن نسیم ملایم بهاری را در شب قدر احساس می‌کند، می‌گویند: اینها همه نفحه رحمانی لیله قدر است، اینها اثر سلام ملائکه است.

این سلام کردن تنها مخصوص وجود مبارک ولی عصر نیست. آنچه مخصوص آن حضرت است، آن است که حقائق و مقدرات را به حضور آن حضرت تقدیم می‌کنند. اما فرشتگانی که نازل می‌شوند، به هر مؤمن روزه دار سلام می‌کنند. اگر سلام می‌کنند، برای آن است که یا سلام خدا را می‌رسانند، یا سلام ملائکه حامل عرش را می‌رسانند، یا سلام خود را ابلاغ می‌کنند. در سوره مبارکه احزاب فرمود: هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور (5) خدای سبحان همانطوری که نسبت به رسولش تصلیه و سلام دارد، نسبت به مؤمنین و مؤمنات هم تسلیم دارد. فرمود: هو الذی یصلی علیکم و ملائکته. خدا بر شما صلوات می‌فرستد، ملائکه خدا هم بر شما صلوات می‌فرستند تا شما را از ظلمت به درآورند و نورانی کنند.

پس چه کمالی برتر از آن است که انسان خود را به جایی برساند که خدا به او سلام بفرستد، ملائکه خدا به او سلام بفرستد! شب قدر به ما این قدر و شرف را خواهد داد که مخاطبان سلام و صلوات خدا و حمله عرش و خدا و ملائکه الهی باشیم؛ تا کدام مرتبه، نصیب مخاطب بشود، چه سلامی، او را دریافت بکند ! پس قدر، هم به معنای شرف و فضیلت است، هم به معنای تقدیر امور. هم ما مقدرات جوامع انسانی، اسلامی و شیعی را از خدای سبحان مسئلت کنیم، هم شرف و منزلت مان را در این شب از ذات اقدس اله درخواست کنیم که ما را با آبرومندی در دنیا و آخرت اداره کند و به غیر خود واگذار نکند.

1- قدر/3
2- بقره/924
3- حج/5 4- قدر/1
5- احزاب/34

سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دام عزه الشریف) در مراسم احیای شب 19 ماه مبارک رمضان ـ مسجد اعظم قم ـ 12/8/1383

عکس/ نماز نافله آیت الله بهجت

عکس/ قنوت حضرت خورشید

تصاویری كمتر دیده شده از شعبان بی‏مخ

برنا نوشت : پهلوان پهلوی لقبی بود كه فرح پهلوی به شعبان جعفری داد تا شاید تشكری ویژه از خدمتی ویژه كرده باشد. مردمی كه صبح 28 مرداد سال 1332 فریاد درود بر مصدق سر داده بودند در غروب سیاه آن روز به واسطه فضای ارعابی كه شعبان بی مخ و اراذل و اوباش آن روز تهران در حمایت از شاه ایجاد كردند، به صحنه نیامدند و سكوتی مرگبار پیشه كردند تا سقوط و كودتا بر ضد مصدق در فضای آرامی پیگیری شود.

شب قدر از نگاه علامه طباطبايي(ره)

وقتي شب قدر مي شود ملائكه اي كه ساكن در «سدره المنتهي» هستند و جبرئيل يكي از ايشان است نازل مي شوند در حالي كه جبرئيل به اتفاق سايرين پرچم هايي را به همراه دارند.
گروه فرهنگی مشرق - آنچه پيش روي داريد بحثي پيرامون شب قدر براساس نظرات مرحوم علامه طباطبايي(ره) در تفسير شريف الميزان است كه در سوره «قدر» و «دخان» مطرح شده امید كه راهنماي خوبي براي معرفي اين شب باشد.
 
شب قدر یعنی چه؟
مراد از قدر، تقدير و اندازه گيري است و شب قدر شب اندازه گيري است و خداوند متعال در اين شب حوادث يك سال را تقدير مي كند و زندگي، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسان ها و اموري از اين قبيل را در اين شب مقدر مي گرداند.
شب قدر كدام شب است؟در قرآن كريم آيه اي كه به صراحت بيان كند شب قدر چه شبي است ديده نمي شود. ولي از جمع بندي چند آيه از قرآن كريم مي توان فهميد كه شب قدر يكي از شب هاي ماه مبارك رمضان است.
 قرآن كريم از يك سو مي فرمايد: «انا انزلناه في ليله المباركه». اين آيه گوياي اين مطلب است كه قرآن يكپارچه در يك شب مبارك نازل شده است و از سوي ديگر مي فرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن» و گوياي اين است كه تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است و در سوره قدر مي فرمايد: «انا انزلناه في ليله القدر» از مجموع اين آيات استفاده مي شود كه قرآن كريم در يك شب مبارك در ماه رمضان كه همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما اينكه كدام يك از شب هاي ماه رمضان شب قدر است، در قرآن كريم چيزي بر آن دلالت ندارد و تنها از راه اخبار مي توان آن شب را معين كرد.
 در بعضي از روايات منقول از ائمه اطهار(ع) شب قدر مردد بين نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان است و در برخي ديگر از آنها مردد بين شب بيست و يكم و بيست و سوم و در روايات ديگري متعين در شب بيست و سوم است و عدم تعين يك شب به جهت تعظيم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نكنند.
پس از ديدگاه روايات ائمه اهل بيت(ع) شب قدر از شب هاي ماه رمضان و يكي از سه شب نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم است. اما روايات منقول از طرق اهل سنت به طور عجيبي با هم اختلاف داشته و قابل جمع نيستند ولي معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم ماه رمضان، شب قدر است و در آن شب قرآن نازل شده است.
تكرار شب قدر در هر سالشب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالي كه قرآن در آن نازل شد نيست بلكه با تكرار سال ها، آن شب نيز تكرار مي شود. يعني در هر ماه رمضان شب قدري است كه در آن شب امور سال آينده تقدير مي شود.
دليل بر اين امر اين است كه:
اولا: نزول قرآن به طور يكپارچه در يكي از شب هاي قدر چهارده قرن گذشته ممكن است ولي تعيين حوادث تمامي قرون گذشته و آينده در آن شب بي معني است.
ثانيا: كلمه «يفرق» در آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم» در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را مي رساند و نيز كلمه «تنزل» در آيه كريمه «تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر» به دليل مضارع بودنش دلالت بر استمرار دارد.
ثالثا: از ظاهر جمله «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن» چنين برمي آيد كه مادامي كه ماه رمضان تكرار مي شود آن شب نيز تكرار مي شود. پس شب قدر منحصر در يك شب نيست بلكه در هر سال در ماه رمضان تكرار مي شود.
در اين خصوص در تفسير برهان از شيخ طوسي از ابوذر روايت شده كه گفت: به رسول خدا(ص) عرض كردم يا رسول الله(ص) آيا شب قدر شبي است كه در عهد انبيا بوده و امر به آنان نازل مي شده و چون از دنيا مي رفتند نزول امر در آن شب تعطيل مي شده است؟ فرمود: «نه بلكه شب قدر تا قيامت هست.»
عظمت شب قدردر سوره قدر مي خوانيم: «انا انزلناه في ليله القدر و ما ادرئك ما ليله القدر ليله القدر خير من الف شهر» خداوند متعال براي بيان عظمت شب قدر با اين كه ممكن بود بفرمايد: «و ما ادرئك ماهي هي خير من الف شهر» يعني با اينكه مي توانست در آيه دوم و سوم به جاي كلمه «ليله القدر» ضمير بياورد، خود كلمه را آورد تا بر عظمت اين شب دلالت كند و با آيه «ليله القدر خير من الف شهر» عظمت اين شب را بيان كرد به اين كه اين شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن اين شب از هزار ماه، بهتر بودن از حيث فضيلت عبادت است. چه اين كه مناسب با غرض قرآن نيز چنين است. چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به خدا نزديك و به وسيله عبادت زنده كند و احيا يا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.
از امام صادق(ع) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟(با اينكه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش يك شب قدر است)
حضرت فرمود: «عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهي كه در آن شب قدر نباشد»
وقايع شب قدر

1-نزول قرآن
ظاهر آيه شريفه «انا انزلناه في ليله القدر» اين است كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبير به انزال كرده كه ظهور در يكپارچگي و دفعي بودن دارد نه تنزيل كه ظاهر در نزول تدريجي است.
قرآن كريم به دو گونه نازل شده است:
1-نزول يك باره و در يك شب معين
2-نزول تدريجي در طول بيست و سه سال نبوت پيامبر اكرم(ص)
آياتي چون «قرانا فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث و نزلناه تنزيلا» نزول تدريجي قرآن را بيان مي كند.
در نزول دفعي (و يكپارچه) قرآن كريم كه مركب از سوره ها و آيات است يك دفعه نازل نشده است بلكه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آياتي كه درباره وقايع شخصي و حوادث جزيي نازل شده ارتباط كامل با زمان و مكان و اشخاص و احوال خاصه اي دارد كه درباره آن اشخاص و آن احوال و در آن زمان و مكان نازل شده و معلوم است كه چنين آياتي درست درنمي آيد مگر اينكه زمان و مكانش و واقعه اي كه درباره اش نازل شده رخ دهد به طوري كه اگر از آن زمان ها و مكان ها و وقايع خاصه صرف نظر شود و فرض شود كه قرآن يكباره نازل شده، قهرا موارد آن آيات حذف مي شود و ديگر بر آنها تطبيق نمي كنند، پس قرآن به همين هيئت كه هست دوبار نازل نشده بلكه بين دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصيل است. همان اجمال و تفصيلي كه در آيه شريفه «كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير» به آن اشاره شده است و در شب قدر قرآن كريم به صورت اجمال و يكپارچه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شد و در طول بيست و سه سال به تفصيل و به تدريج و آيه به آيه نازل گرديد.

2-تقدير امور
خداوند متعال در شب قدر حوادث يك سال آينده را از قبيل مرگ و زندگي، وسعت يا تنگي روزي، سعادت و شقاوت، خير و شر، طاعت و معصيت و... تقدير مي كند.
در آيه شريفه «انا انزلناه في ليله القدر» كلمه «قدر» دلالت بر تقدير و اندازه گيري دارد و آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم» كه در وصف شب قدر نازل شده است بر تقدير دلالت مي كند. چون كلمه «فرق» به معناي جداسازي و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه اي كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه گيري مشخص سازند. امور به حسب قضاي الهي داراي دو مرحله اند، يكي اجمال و ابهام و ديگري تفصيل و شب قدر به طوري كه از آيه «فيها يفرق كل امر حكيم» برمي آيد شبي است كه امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصيل بيرون مي آيند.

3-نزول ملائكه و روح
براساس آيه شريفه «تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر» ملائكه و روح در اين شب به اذن پروردگارشان نازل مي شوند. مراد از روح آن روحي است كه از عالم امر است و خداي متعال درباره اش فرموده است: «قل الروح من امر ربي» در اين كه مراد از امر چيست؟ بحث هاي مفصلي در تفسير شريف الميزان آمده است كه به جهت اختصار مبحث به دو روايت در مورد نزول ملائكه و اينكه روح چيست بسنده مي شود.
الف: پيامبر اكرم(ص) فرمود: وقتي شب قدر مي شود ملائكه اي كه ساكن در «سدره المنتهي» هستند و جبرئيل يكي از ايشان است نازل مي شوند در حالي كه جبرئيل به اتفاق سايرين پرچم هايي را به همراه دارند.
يك پرچم بالاي قبر من و يكي بر بالاي بيت المقدس و پرچمي در مسجدالحرام و پرچمي بر طور سينا نصب مي كنند و هيچ مومن و مومنه اي در اين نقاط نمي ماند مگر آنكه جبرئيل به او سلام مي كند، مگر كسي كه دائم الخمر و يا معتاد به خوردن گوشت خوك و يا زعفران ماليدن به بدن خود باشد.
ب: از امام صادق(ع) در مورد روح سوال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئيل بزرگتر است و جبرئيل از سنخ ملائكه است و روح از آن سنخ نيست. مگر نمي بيني خداي تعالي فرموده: «تنزل الملائكه و الروح» پس معلوم مي شود روح غير از ملائكه است.

4- سلام و امنيت
قرآن كريم در بيان اين ويژگي شب قدر مي فرمايد: «سلام هي حتي مطلع الفجر» كلمه سلام و سلامت به معناي عاري بودن از آفات ظاهري و باطني است و جمله «سلام هي» اشاره به اين مطلب دارد كه عنايت الهي تعلق گرفته است به اين كه رحمتش شامل همه آن بندگان شود كه به سوي او روي مي آورند و نيز به اينكه درخصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به اين معنا اين است كه در اين شب كيد شيطان ها هم موثر واقع نشود چنانكه در بعضي از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است.
البته بعضي از مفسرين گفته اند: مراد از كلمه «سلام» اين است كه در شب قدر ملائكه از هر مومن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مي دهند.مهمترين مناسبت ماه مبارك رمضان، شب قدر است كه هماره مورد توجه مومنين بوده و خواهد بود.

واکنش امام به هدیه دستبند طلای مادر یک شهید

مادر شهیدی از کاشان دستبند طلایی را که برای آینده فرزندان خود کنار گذاشته بود در سال 67 به امام خمینی هدیه می کند تا هزینه جبهه های جنگ نماید.
به گزارش مشرق مادر شهید سید علی اصغر کیا در نامه خود به حضرت امام آورده است:

بسم اللّه الرحمن الرحيم 

محضر مقدس رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامى حضرت آيت اللّه العظمى امام خمينى -روحى فداه - سلام عليکم از آنجا که مايل نيستم در اين شرايط حساس وقت شريف را تصديع نمايم بدون مقدمه سخنانم را آغاز مى کنم.
من مادر يک شهيد به نام سيد على اصغر کيا از خيل عظيم شهيدان اسلام عزيز هستم.
خود در اوايل زندگى بر اثر حادثه اى همسر عزيز خود را که از سادات بود از دست دادم و با چهار فرزند به يادگار از آن مرحوم مانده زندگى را ادامه دادم و يکى از آنها را در جنگ تحميلى تقديم اسلام و آن حضرت نمودم و اکنون نيز آماده انجام تکليف مى باشم.
اماما، پيام پر از درد و محنت شما در پذيرش قطعنامه 598 آسايش را از روح و جسم ملت ايران و مستضعفان جهان بويژه خانواده شهيدان گرفت و مطمئن باشيد که آنها هم همانگونه که فرموديد آن را مانند جرعه زهرى نوشيدند ولى تحمل هر چيزى براى رضاى خدا و مصلحت اسلام عزيز گواراست.
دشمنان قسم خورده اسلام عزم خود را جزم نموده اند که دين مقدس اسلام را منهدم و نابود نمايند و اين را از اجداد و پيشينيان پليد خود به ارث برده اند. اما زهى خيال باطل.
خدايا تو شاهد باش که ما هم با تاسى به پيشوايان بزرگمان همچون ابراهيم و محمد و على و زهرا و فرزندان معصومشان - صلواتاللّه عليهم اجمعين - و با تقليد از مرجع و ملجا عظيمالشان انقلاب عزم خود را جزم نموده ايم که تا آخرين نفر و آخرين نفس با اهداف نامبارک آنها مبارزه کنيم.
اماما، راهپيمايى روز عيد غدير ثابت کرد که مردم شريف ايران مرگ را تحمل مى کنند ولى ننگ خوارى و ذلت در مقابل دشمنان اسلام را نه .
آنها با اين حضور نشان دادند که همواره گوش به فرمان رهبر الهى خود هستند و اين اطاعت را به حکم آيه شريفه (اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول) تکليف شرعى خود مى دانند.
اماما، مبادا که شرايط روز دامان کبريايى شما را غبارآلود و دل مبارکتان را رنجور نموده باشد.
ما به شما اطمينان مى دهيم که با اشک چشمانمان دامان و دلتان را شستشو و با خونمان نهرى و با اجسادمان سدى در مقابل دشمنان اسلام ايجاد خواهيم کرد که در آن غرق و زمينگير شوند.
اماما، اينجانبه هديه اى ناقابل را که ذخيره نموده و دهها فکر و خيال براى مصرف آن جهت رفاه خود و فرزندانم داشتم به منظور رفع نياز جبهه هاى جنگ تقديم مى نمايم و همچنين نذر نموده ام که حقوق شش ماه خود را تقديم نمايم.
لذا اکنون هديه مذکور (يک قطعه دستبند طلا) را به همراه مبلغ سى هزار ريال (حقوق يک ماه ) تقديم و بقيه را نيز تحويل خواهم داد.
انشاءاللّه.
در خاتمه آرزوى دعاى خير و تقاضاى عاجزانه دارم که با دستخط مبارک (ولو کوتاه ) جواب نامه را مرقوم فرماييد.
از خداوند تبارک و تعالى به همراه همه مستضعفان و مسلمين و شيعيان طول عمر آن حضرت را با سلامت کامل خواهانم.
حاجيه شمسى نورانى، از طلاب علوم دينيه و از خدمتگزاران امداد امام خمينى کاشان، والده شهيد سيد على اصغر کيا.
والسلام عليکم و رحمةاللّه.

بسمه تعالى
فرزند عزيزم، خانم حاجيه شمسى نورانى نامه پر احساس شما را خواندم.
از شما و افرادى مانند شما نمى دانم چگونه بايد قدردانى کرد.
من که در مقابل اينهمه محبت و صفا غير از تشکر و دعا کارى نمى توانم انجام دهم.
دستبندت را برايت مى فرستم تا از جانب من هديه اى باشد براى تو، و معادل آن را با نذر حقوق ششماهه ات را من خود به جبهه مى فرستم.
از قول من به فرزندان عزيزت، اين عزيزان ملت شريف ايران، سلام گرمم را برسان.
خدا يار و نگهدارت باد.
23 / 5 / 67

چهارده دعا با یک استجابت

1ـ اللهم ادخل علي اهل القبور السرور دنيا مثل قبر بزرگي است كه مردگان آن ، نسل هاي بي شماري از فرزندان آدم و حوايند(ع )، با آرزوهاي كوچك و بزرگي كه به گور برده اند.
خدايا! ما وارثان ماتم زده اهل قبور را با نويد برآورده شدن آسماني ترين آرزوي آدم خاكي ـ كه سينه هايمان را سخت مي فشارد ـ شاد و مسرور فرما!
خدايا! زمين ـ اين قبرستان مرده آرزوهاي فرزندان آدم ـ را با قدوم احياگر آن كس كه آمدنش را وعده فرموده اي ، زنده و اهل آن را سرزنده گردان !
خدايا! سال هاست ، دنيا دوستي و آرزوهاي پست و كوچك دنيوي ، دل هاي ما را كه روزگاري قدمگاه تو بوده اند، ميرانده است ؛ و ما امروز مردگاني هستيم كه به زندگي در قبور متحركمان خو كرده ايم . آرزوي ، زيارت وجه زيباي خودت را، شورآفرين قلب هايمان كن !
خدايا! زبانم لال ، اگر روزي آرزوي ديدن و پابوسي امامم را به گور بردم ، منت گذار و لحظه اي او را بر مزارم عبور ده ! تا به بويش ز لحد رقص كنان برخيزم .

2ـ اللهم اغن كل فقير خدايا! هر چه مال اندوزي مي كنيم فقيرتر مي شويم و هر چه به دنبال خواسته هايمان مي رويم ، بي نياز نمي شويم . ما را به نياز حقيقي مان برسان و در آغوش او از همه چيز بي نيازمان كن !
خدايا! دينت را كه بازيچه زبان ما بندگان هوس گرديده و در اين بازي ، رنگ و بوي حقيقي اش را از دست داده ، با ظهور تجديد كننده شريعتت ، غناي دوباره بخش !
خدايا! ما را كه بدون او هيچ نداريم به او كه همه چيزمان است برسان !
خدايا! او را كه در دولت كريمه اش هيچ فقيري نخواهد ماند، بر زمين حاكم گردان !

3ـ اللهم اشبع كل جائع خدايا! بي قراران زيارت آن طاووس زيباي اهل جنت را، سيراب از تماشاي قامت رعنايش كن !
خدايا! ما را از دنياطلبي سير كن تا اشتهايي جز تماشاي او كه وجه زيباي توست در دل نپرورانيم .
خدايا! تا كي شاهد آن باشيم كه انسان ها ـ به ظلم ـ از گرسنگي جان مي دهند؟ اين همه گرسنه را كس نمي تواند سير كند، مگر او كه وعده داده اي در سايه حكومتش هيچ كس گرسنه سر به بالين نگذارد.
به تمناي چشم گرسنگان ، حكومتش را در زمين برقرار گردان !

4ـ اللهم اكس كل عريان خدايا! بر قامت دين ، لباس سر بلندي ، بر قامت ولايت لباس حكومت ، بر قامت اوليائت لباس عزت ، بر قامت دشمنانت لباس ذلت ، بر قامت زمين لباس حيات و بر اندام دل آراي يوسف زهرا(ع ) لباس ظهور بپوشان !
خدايا! قلب ما را پيش از آنكه در سرماي غيبت ، منجمد شود، در گرماي آغوش او پناه ده !

5ـ اللهم افض دين كل مدين خدايا! با دستان او كه كليد گنجينه هاي زمين و آسمانت را به او سپرده اي ، دين تمام دينداران را بپرداز!
خدايا! بودنمان را مديون حجتت هستيم . توفيق ده تا با فدا كردن هستي مان در ركاب او، ذره اي از اين دين را ادا كنيم !
خدايا! مديون تمام نعمات توايم و براي هر نعمتي ، بي نهايت ، شكر بدهكاريم . با چه رويي از تو بخواهيم كه نعمتت را بر ما تمام كني ـ يعني ولي ما را به ما برساني ـ مگر اينكه بگوييم فقط اوست كه مي تواند شانه ما را از زير بار اين همه دين ، خالي كند.پس نعمتت را بر ما تمام كن !

6ـ اللهم فرج عن كل مكروب خدايا! هيچ گرهي نيست كه جز با دست هاي او باز شود و هيچ گرهي نيست كه با دست هاي او باز نشود.
با ظهور او گره از كار عالم بگشا!
خدايا! تنها گرفتاري و غم و اندوهمان را غيبت او قرار ده تا تنها حاجتمان فرج او باشد.
خدايا! هيچ گرهي در كار او نيست ، مگر اينكه با دست هاي ما بسته شده است . ما را با توفيق طاعت و كسب رضايت خودت ، موفق به گشودن گرهي كن كه با دست خود بسته ايم !
خدايا! او را كه از بي صاحبي ما، اندوه مي خورد، با تحقق حكومتش و سروري بر ما، خشنود گردان !

7ـ اللهم رد كل غريب خدايا! ما را كه از دامن پاك او گريخته ايم و آواره برهوت هواهاي نفساني شده ايم ، دوباره به وطنمان كه آغوش اوست برگردان !
خدايا! او را كه از ما رنجيده و غريبانه از شهر ما رخت بربسته و در جايي كه ما نمي دانيم ، منزل گزيده است ، دوباره به ديار ما شرمندگان ظلم خويش ، باز گردان !
خدايا! اين آرزوي قلبي او را كه آرزوي ما نيز هست ، يعني پاك شدن گرد غربت از چهره دين و اولياي دين هر چه زودتر به استجابت برسان !

8ـ اللهم فك كل اسير خدايا! ما را از زندان تاريك و سرد خواسته هاي زشت نفساني و از زندان تاريك تر و سردتر، هجران او رهايي بخش !
خدايا! غل و زنجيرهاي نفس را از دست و پاي عقلمان بگشا، تا نجات و آزادي را تنها در رسيدن به او بيابيم و بندگي او را اسارت نخوانيم !
خدايا! ما را پاك پاك كن و همه گناهانمان را ببخش ، تا او كه زنداني پليدي ها و گناهان ماست ، نجات يابد!
خدايا! ما را اسير او كن تا از بند غير او آزاد شويم !

9ـ اللهم اصلح كل فاسد من امور المسلمين خدايا! مرا كه با فسادم ، مانع ظهور او و اصلاح امور مسلمين به دست او شده ام ، اصلاح فرما!
خدايا! تنها چيزي كه به صلاح ماست ، ظهور اوست و آنچه كه مانع ظهور اوست ، فساد ماست و حكومت هر آنچه كه غير او يا بيگانه با اوست ـ بر ما ـ موجب فساد ماست . ما را با رهايي از سلطه دشمنان او و خدمت به نظامي كه به نام اوست ، به صلاحمان ، كه حكومت اوست برسان !

10ـ اللهم اشف كل مريض خدايا! هر چه زودتر او را به عيادت همه بيماران بفرست !
خدايا! ما را بيمار او كن ، تا از همه بيماري ها شفا يابيم .
خدايا! با شربت وصل او، قلب هجران كشيده ما را از آتش تب فراقش ، شفا بخش !
خدايا! با ظهور تنها اميد قلب حضرت زهرا(س )! بازوان شكسته ، سينه مجروح و گونه كبودش را شفاي عاجل مرحمت فرما!

11ـ اللهم سد فقرنا بغناك خدايا! ما به غير از تو و او كسي را نداريم . احتياج ما به او با هيچ چيز برطرف نمي شود جز به دست تو و رساندن او به ما.
خدايا! مسئلت از غير تو و نياز به غير او، ما را در پرتگاه فقر افكنده است . نياز به او را كه نجات بخش ما از اين سقوط و تنها مايه بي نيازي ماست ، در دل هايمان برويان !
خدايا! ما را محتاج او كن تا از غير او بي نياز شويم !

12ـ اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك خدايا! «گذشته » سياهمان كه بي او سپري شد. «حال » تيره ما را به «فردا»ي روشن او برسان !
خدايا «حال » ما را بي او ببين ! و روزگارمان را بدون او مپسند!
خدايا! حال و روز ما را كه خالي از اوست با حال و روز خودت كه پيش او و با اوست ، تغيير ده !
خدايا! او را پيش ما بفرست تا ما را پيش تو بياورد!

13ـ اللهم اقض عنا الدين خدايا! خودت ، دين سنگين ما را به او كه تحقق سروري او بر ماست ، بپرداز!
خدايا! گناهان ما غيبت او را تمديد مي كند و غيبت او، دين او را برگردن ما سنگين تر مي گرداند.
بر همه گناهان ما قلم عفو و مغفرت كش !

14ـ و اغننا من الفقر خدايا! شنيده ام كه بعضي ها را فقير مي كني تا متوجه تو شوند و به درگاه تو روي نياز آورند.
ما را نه به واسطه فقر، كه به واسطه او و در دولت كريمه او به بارگاه خودت بكشان !
خدايا! مرا در فقري قرار مده كه نهايتش كفر است . مرا از او فقير نكن !
مرا در فقري قرار ده كه نهايتش ايمان است . مرا فقير او كن !
خدايا! ما را با او بي نياز كن و به او بي نياز مكن !
خدايا! اين چهارده دعاي مرا كه همگي يك دعا بودند، به يك استجابت كه چهارده استجابت است ، برسان ! و حكومت او را كه حكومت چهارده تن است ، هر چه زودتر بر زمين سايه گستر فرما!

تصاویری متفاوت از لحظه هایی که در اسارت گذشت

در این مطلب تصاویری متفاوت خواهید دید از گذران لحظات اسارت شیران دربند.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، تاکنون بسیار شنیده ایم از روزهای سخت اسرات بزرگمردانی که در بند هم دشمن را از پای در آورده اند. اما تمام زندگی آنان در دوران اسیری شکنجه و سختی نبوده است. بلکه آنان با ایمان و روحیه های بالا فضایی را برای خود ایجاد می کردند که دوری از وطن و خانواده باعث ناامیدی در وجودشان نشود. در این مطلب تصاویری متفاوت خواهید دید از گذران لحظات اسارت شیران دربند که با این کارهای دستی قسمتی از اوقات خود را پر می کردند.

ادامه نوشته

شعر علامه حسن زاده آملی برای شب قدر

به گزارش مشرق، شعر علامه حسن زاده آملی برای شب قدر در کتاب نامه های عرفانی علامه حسن زاده آملی به شرح زیر عنوان شده است:

باز دلم آمده در پیچ و تاب
انقلب ینقلب انقلاب

همچو گیاه لب آب روان
اضطرب یضطرب اضطراب

آتش عشق است که در اصل و فرع
التهب یلتهب التهاب

نور خداییست که در شرق و غرب
انشعب ینشعب انشعاب

آب حیاتست که در جزء و کل
انسحب ینسحب انسحاب

شک که دل موهبت عشق را
اتهب یتهب اتهاب

از سر شوق است که اشک بصر
انحلب ینحلب انحلاب

صنع نگارم بنگر بى حجاب
احتجب یحتجب احتجاب

سر قدر از دل بى قدر دون
اغترب یغترب اغتراب

آمُلیا موعد پیک اجل
اقترب یقترب اقتراب

سلامتی وجود نازنین این عارف ربانی امشب دعا کنید.

چرا اسلام تا این حد در مسئلهٔ محرم و نامحرم سختگیری می‌کند؟

چرا اسلام تا این حد در مسئلهٔ محرم و نامحرم سختگیری می‌کند؟

چرا اسلام تا این حد در مسئلهٔ محرم و نامحرم سختگیری می‌کند؟

وبلاگ > زائری، محمدرضا  - موضوع: تربیت فرزند

حدیث بسم اللهپیامبر (صلوات‌الله‌علیه) فرمودند: کانَ جبرئیلُ إذا جائنی بالوَحی اوّلُ ما یُلقی علیَّ بسم الله الرّحمن الرّحیم. هرگاه جبرئیل برای رساندن وحی نزد من می‌آمد، سخنش را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می‌کرد.

امشب، شب میلاد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، کریم اهل‌بیت است. امیدواریم دراین شب عید که شب شادی است، همهٔ کسانی که سفره‌شان خالیست و همهٔ کسانی که مشکلی دارند، از عنایت کریم اهل‌بیت بهره‌مند شوند. خیلی از ما الان به لطف خدا سالم و سلامت و شاد در جمع خانواده و دوستان کنار هم نشسته‌ایم، در حالی که چه در کشور خودمان و چه در اقصی نقاط دنیا، مثلاً کشور سومالی که این روز‌ها همه از حال و روز بد مردمش با خبریم، گرسنگانی هستند که همه بر گردن ما حق دارند و ما نسبت به آن‌ها مسئولیم.

آیا این زن کسی هست که امتداد و آینده و نسل من به خوبی در دامن او رشد کند؟دیشب که من در برنامه نبودم، بحث تربیت فرزند مطرح شد که من در این باره چند نکته را اشاره می‌کنم. در بحث تربیت فرزند یکی از اولین نکاتی که باید دائم آن را یادآوری کرد این است که یادمان باشد فرزند انسان، امتداد انسان است. فرزند من یک صدقهٔ جاریه و حضور ممتدی از خود من است. وقتی من از دنیا می‌روم، فرزند من است که نه فقط به جهت شناسنامه و اسم، بلکه به جهت حقیقی، نمایانگر من است. تعبیری است از یکی از اهل دقت که به فرزندش فرموده بود، من از تو هیچ انتظاری ندارم، تنها خواستهٔ من از تو این است که گاهی رو به کربلا کنی و بگویی: بـأبی أنتَ و اُمّی. من به عنوان پدر فقط از تو می‌خواهم گاهی من را فدایی مولایم کنی و بگویی: پدر و مادرم به فدای تو مولا... و یکی از نکات بسیار مهم که در موقع ازدواج باید به آن توجه کرد این است که ازدواج فقط نامزدبازی و عاشق بودن نیست.

 ازدواج شروع یک زندگی است

 در مسیر این زندگی فرزندانی و نسلی به وجود می‌آیند که در واقع در این زندگی شکل می‌گیرند. زمانی که چه به عنوان یک دختر و چه به عنوان یک پسر به مسئلهٔ ازدواج فکر می‌کنیم و یا در مرحلهٔ تصمیم‌گیری هستیم، این سؤال را از خود بپرسیم که آیا این مرد آن کسی هست که فرزندان آیندهٔ مرا تربیت کند؟ و آیا این زن کسی هست که امتداد و آینده و نسل من به خوبی در دامن او رشد کند؟ و لذا مسئلهٔ ازدواج از این جهت بسیار حساس است و باید در این قضیه با وسواس برخورد کرد. دختر به هر کسی نباید داد. پسر نباید با هر دختری ازدواج کند. در عین حال افراط هم نباید کرد. اما نباید این مسئله را ساده گرفت. یکی از دلایل زیاد شدن طلاق در جامعه، همین سریع و بی‌توجه و بی‌دقت انجام شدن ازدواج‌ها است. ما متأسفانه در اصل انتخاب ساده‌انگاری می‌کنیم، اما در برگزاری مراسم سخت‌گیر هستیم. سخت‌گیری مختص اصل انتخاب است نه برگزای مراسم. من می‌گویم اگر پسر و دختری خودشان با هم آشنا شوند، این ازدواج، الزاماً ازدواج موفقی نیست. کما اینکه اگر پدر و مادر هم مورد ازدواج را انتخاب کنند، قضیه همین است و الزاماً این ازدواج موفق نخواهد بود. حرف من این است که اگر یقین دارم کسی که برای ازدواج انتخاب کرده‌ام،‌‌ همان کسی است که من می‌خواهم تا آخر عمر با او زندگی کنم، در این حالت هرچه آسان بگیرم ضرر نمی‌کنم. هستند دختران و پسران مؤمن و سالمی که به این مرحله رسیده‌اند و همدیگر را می‌خواهند، اما کسی جلوی آن‌ها را گرفته است. اگر پدر و مادر مانع ازدواج این دو جوان مؤمن و سالم و دلباخته که قصد زندگی کردن دارند، شوند، و از آن دو جوان گناهی سر بزند، همین پدر و مادر مقصرند. حتی اگر آن دو به گناه هم نیفتند، این والدین در روز قیامت باید مسئول و جوابگوی این ممانعت بی‌جا باشند.

خاطره ای از علامه محمدتقی جعفری

حرف بسیار ظریفی از علامه محمدتقی جعفری نقل کرده‌اند که کسی از ایشان سوال کرده بود چرا اسلام تا این حد در مسئلهٔ محرم و نامحرم سختگیری می‌کند؟ مرحوم علامه لبخندی زده بودند و فرموده بودند چون در ازدواج و در رابطهٔ زناشویی اتفاق بزرگی می‌افتد که بزرگ‌ترین اتفاق عالم است و آن تولد یک انسان است. تمام دین برای کمال یافتن همین انسان است. همهٔ عالم برای متکامل شدن این انسان، دست به دست هم داده‌اند. اگر کوچک‌ترین صدمه‌ای به این انسان برسد عرش خدا می‌لرزد. آبروی این انسان مومن از حرمت کعبه بیشتر می‌شود. از طرفی خدا در قرآن می‌فرماید: مَن قَتـَلَ نَفساً فکأنما قَتـَلَ النّاس جمیعاً و مَن أحیا‌ها فکأنما احیا النّاس جمیعاً، یعنی اگر کسی او را از بین ببرد مثل این است که همهٔ مردم را از بین برده است و اگر او را زنده کرد مثل این است که همهٔ مردم را زنده کرده است. این یک نفر مساوی با کل هستی است. می‌فرماید: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه. این انسان معدنی از طلاست که همهٔ انبیا و اولیا برای ظاهر کردن این طلا و ارزش والا و عالی آمده‌اند. لذا علامه فرمودند به وجود آمدن این انسان است که در بحث ازدواج مهم است. و این انسان است که حرمت دارد و ما اگر این حرمت را نشناختیم و قدر ندانستیم و به آن اهانت کردیم، مسئولیم. اگر من به این انسان توهین کردم، به کرامت الهی توهین کرده‌ام. این انسان بزرگ‌ترین و باارزش‌ترین وجودی است که در هستی به وجود می‌آید. لذا فرمودند ازدواج حساس و مهم است چون مقدمهٔ این اتفاق بزرگ در عالم، ازدواج است. در بحث تربیت فرزند حرف زیاد است. به چند نکته اشاره می‌کنم.

وظیفهٔ پدر و مادر نسبت به فرزند

- در روایات فرموده‌اند وظیفهٔ پدر و مادر نسبت به فرزند این است که ادب و رفتار درست را به بچه بیاموزند. اسم نیکو برای او انتخاب کنند و قرآن را به او آموزش دهند.
- مهم‌ترین عامل در تربیت، نان حلال است.
- برگزاری مجالس روضهٔ خانگی یکی از نکات مهم است. اینکه بچه در این محیط بزرگ شود اهمیت دارد. این جلسات ممکن است فقط محدود به جمع پدر و مادر و بچه‌ها شود.
- به جا آوردن نماز، به جماعت پدر در خانه بسیار مهم است و یکی از سنت‌هایی است که باید احیا کرد.
- مهم است که بچه‌ها همراه پدر و مادر به مسجد بروند و با مسجد و محیط عبادت جمعی آشنا شوند. خوب است که در این ماه مبارک، بچه‌ها را با مساجد آشنا کنیم.
- بچه‌ها باید احترام و محبت را در رفتار پدر و مادر ببینند نه در شعار. لازم نیست پدر و مادر در روز ولنتاین به هم هدیه بدهند و این طور ابراز عشق کنند. بچه باید در زندگی این علاقه و عشق را بین پدر و مادر ببیند و حس کند.
- بچه‌ها باید دین‌داری را در خانواده ببینند نه با شعار. ممکن است من ادعای مسلمانی داشته باشم اما در حضور فرزندم دروغ بگویم. و یا به قولی که به فرزندم می‌دهم وفادار نباشم.
- کتاب‌خوانی باید در خانواده آموزش داده شود. همین که پدر و مادر کتاب دست بگیرند و بخوانند، بچه هم یاد می‌گیرد.

از زبان بهجت عارفان؛ حتي عالم وحوش هم مايه عبرت است

آن عارف روشن‌ضمير در پاسخ به سوالي فرمودند: "ديدن عالم وحوش و حيوانات براي اهلش مايه‌ي عبرت است، هرچند از عالم انس هم مي‌شود عبرت گرفت. حيوانات با اينكه مقامشان از انسان پست‌تر است، به جهنم نمي‌روند؛ ولي انسان با عظمت به جهنم مي‌رود، بلكه محكوم به خلود در نار مي‌گردد [جاودانه در آتش مي‌ماند]؛ با اين كه مي‌تواند با يك گام برداشتن به ملك برسد و به بهشت و خلود در بهشت دست يابد! (كتاب پرسش‌هاي شما و پاسخ‌هاي آيةالله بهجت، جلد دوم)

اين چنين است كه اهل معرفت، هرچيز را مايه عبرت مي‌دانند و از هرچيز درس مي‌گيرند.

فیلم جدید سازندگان جنجالی ظهور

سازندگان مستند جنجالی "ظهور نزدیک است" اقدام به تولید و انتشار یک مستند خبرساز دیگر کرده اند. ناظران سیاسی بر این باورند که جریان انحرافی در پشت پرده این فیلم های جنجالی قرار دارد و هدف آن هم سیاسی است.

به گزارش جهان، آنان این بار دکتر محمود احمدی نژاد را مشابه با مختار ثقفی دانسته و به ذکر نکاتی برای اثبات ادعای خود پرداخته اند.
این کلیپ "عبرت تاریخ" نام دارد و هم اکنون در فضای مجازی و خارج از آن منتشر شده است.

اصغر سیجانی، پیش از این مستند جنجالی "ظهور نزدیک است" را تولید کرده بود که با انتقادات گسترده علما و روحانیون و حتی ورود دستگاه قضا روبرو شده بود. چندین نفر هم در این باره بازداشت شدند. 

دادستان تهران هفته گذشته در مورد آخرین وضعیت پرونده انتشار سی دی ظهور نزدیک است گفت که "پرونده تکمیل شده و به دادگاه ویژه روحانیت رفته است."

سازندگان کلیپ "عبرت تاریخ" در ابتدای آن، هدف خود را از ساختن این کلیپ "مطالعه تاريخ و عبرت گرفتن از وقايع اقوام گذشته" بیان کرده اند.

گوینده متن ابتدایی کلیپ که به نظر می رسد همان کارگردان-مجری سی دی ظهور است، از انتقاداتی که به دو کلیپ او شده انتقاد می کند. او ادعا می کند: با اعلام خبر انتشار این مستند(عبرت تاریخ) هجمه هایی با هدف مشخص آغاز شد و چون گذشته ما را به جریانی حاشیه ساز و جنجالی منسوب کردند.

وی با ادعای این "ما جمعی خودجوش و مردمی" هستیم، می گوید با جریان انحرافی میانه ای ندارند و مخالف "حاشیه سازی های برخی اطرافیان رئیس جمهور" هستند. 

با این حال، ناظران سیاسی بر این باورند که جریان انحرافی در پشت پرده این فیلم های جنجالی قرار دارد و هدف آن هم سیاسی است.

مستند عبرت تاریخ احمدی نژاد و مختار را از شخصیت های تاثیر گذار تاریخ خطاب می کند و به بررسی ویژگی ها و شباهت های آنان پرداخته است.

سازندگان این کلیپ در ابتدا مدعی "تشابه اتهامات وارده" به این دو شخصیت شده اند. آنان برای اثبات ادعای خود صحنه هایی از فیلم مختار را که به او اتهام زده می شود پخش و آن را با انتقادات برخی سیاسیون و سایت ها از دکتر احمدی نژاد مقایسه کرده و مشابه دانسته اند. 

اتهامات مورد اشاره به این شرح است :
۱- كذاب و دروغگو بودن
۲- بي تفاوتي نسبت به ولايت يا ولايت گريزي
۳- ادعاي ارتباط با عالم غيب
۴- تهمت قدرطلبي
۵- ايراني گري و توجه بيش از حد به ايراني ها
۶- خشونت و جنگ طلبي
۷- شك ياران نزديك و تهمت آنها در اثر موضع پيچيده و مبهم
۸- تاسيس گروه انحرافي در مهدويت!
۹- استفاده از سحر و جادو
۱۰ - بد دين و داراي تفكر مذهبي نادرست بودن
۱۱- عاقبت شوم تهمتها و تخريب ها

در ادامه هم به همان شیوه نخست برخی صفات به عنوان تشابهات مختار و دكتر احمدي نژاد ذکر شده است. از جمله:
۱- کیاست و زیرکی
۲- شجاعت
۳- تشکیل حکومت عادلانه
۴- دادن بشارت فتح و پيروزي
۵- انتخاب هدفي بزرگ براي حركت خود
۶- استفاده از شعاري جذاب در جهت اهداف حركت
و ..."

15 دقیقه ورزش 3 سال به عمر می‌افزاید

مهر: نتایج تحقیقات دو گروه از دانشمندان تایوانی و استرالیایی نشان می دهد در شرایطی که اعتیاد به تلویزیون از طول عمر می کاهد، انجام روزانه ۱۵ دقیقه فعالیتهای ورزشی می تواند ۳ سال به عمر انسان بیفزاید.

پژوهشگران موسسه ملی تحقیقات بهداشت و دانشگاه ملی ورزش تایوان با بررسی بیش از ۴۰۰ هزار نفر که بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۸ در برنامه گزینش پزشکی شرکت کرده بودند افرادی که فعالیتهای ورزشی نداشتند را با کسانی که روزانه به میزان کمی فعالیتهای ورزشی داشتند مورد مقایسه قرار دادند.

"میزان کم" ورزش به معنی انجام هر نوع فعالیتهای ورزشی به میزان متوسط ۹۲ دقیقه در هفته یا در حدود ۱۵ دقیقه در روز است.

نتایج این تحقیقات که در مجله پزشکی لانست منتشر شده است نشان می دهد عمر متوسط افرادی که به طور متوسط ۱۵دقیقه در روز ورزش می کردند سه سال نسبت به افراد بی تحرک بیشتر بود.

براساس گزارش خبرگزاری فرانسه، دانشمندان استرالیایی در تحقیقاتی دیگری دریافتند که تماشای تلویزیون و یا فیلم به مدت متوسط ۶ ساعت در روز می تواند عمر متوسط را در حدود ۵ سال کاهش دهد.

در این تحقیقات که در سال ۲۰۰۸ بر روی ۱۱ هزار استرالیایی بزرگسال با حداقل سن ۲۵ سال انجام شد نشان داد که در آن سال، بزرگسالان استرالیایی با سن ۲۵ سال و بیشتر در مجموع ۹.۸ میلیون ساعت از وقت خود را در برابر صفحه کوچک تلویزیون گذرانده بودند.

این بررسیها نشان داد که هر ساعت تماشای تلویزیون عمر متوسط زندگی را به میزان ۲۲ دقیقه کاهش می دهد. به طوریکه تماشای یک ساعت تلویزیون برابر با کشیدن دو نخ سیگار از طول عمر کم می کند.

در افرادی که تماشای جعبه جادو به ۶ ساعت در روز می رسد عمر متوسط ۴.۸ سال نسبت به کسانی که تلویزیون تماشای نمی کنند کوتاهتر است.

آماری تکان دهنده از وضعیت زنان خیابانی

در پي دستگيري بالغ بر دو هزار زن خياباني و بررسي وضعيت آنها، مشخص گرديده ۶۰۰ نفر از آنها روسپي‌گري را به عنوان شغل خود انتخاب كرده‌اند و ۱۴۰۰ نفرشان از طريق شبكه‌هاي مجازي به اين دام افتاده و اقدام به ارتباط‌گيري با مردان هوسران مي‌كرده‌اند.

به گزارش ندای انقلاب اين درحالي است كه بر اساس آمارهاي موجود، هم‌اكنون بالغ بر ۵/۱ ميليون نفر زن بيوه و مطلقه در كشور وجود دارد و روزانه نيز ۱۶۰ نفر به اين آمار اضافه مي‌شود. از سوي ديگر حدود ۵/۴ ميليون نفر دختر نيز وجود دارند كه هنوز ازدواج نكرده‌اند. نكته درخورد توجه اينكه بين سن بلوغ و ازدواج در كشور به شدت بالا رفته است، به طوري كه بين سن بلوغ با ازدواج دختران ۱۸ سال و پسران ۱۵ سال فاصله افتاده است.
خبر ديگري در اين زمينه حاكي است قبل از اجراي طرح جديد نيروي نتظامي تحت عنوان «امنيت اخلاقي» براي برخورد با پديده بحجابي و بدپوششي در كشور، طي يك دوره يكماهه تعدادي از زنان و دختران بدحجاب دستگير شدند كه وضعيت آنها در ابعاد مختلف بدين شرح است: ۱- از نظر گروه سني بالغ بر ۷۸/۹ درصد از يادشدگان زير ۱۵ سال. ۹/۴۶ درصد آنها بين ۱۶ تا ۲۰ سال، ۵/۳۱ درصدشان بين ۲۱ تا ۲۵ سال و ۸/۱۳ درصدشان ۲۶ تا ۳۰ سال سن داشته‌اند.
۲- به لحاظ وضعيت تاهل بالغ بر ۶/۸۴ درصد از يادشدگان مجرد، ۱/۱۳ درصد از آنها متاهل و ۳/۲ درصدشان مطلقه بوده‌اند.
۳- از نظر ميزان تحصيلات بالغ بر ۹/۴۶ درصد از يادشدگان دارات تحصيلات متوسطه و ديپلم،‌ ۷/۲۷ درصد آنها فوق ديپلم و ليسانس و ۴/۲۵ درصدشان بالاتر از ليسانس بوده‌اند.
۴- بله لحاظ داشتن شغل بالغ بر ۴/۲۵ درصد از يادشدگان محصل، ۳/۱۹ درصد از آنها دانشجو، ۴/۱۵ درصدشان دارات شغل آزاد، ۵ درصد كارمند بخش خصوصي، ۵/۱۱ درصدشان خانه‌دار و ۱۷ درصدكارگر يا بيكار بوده‌اند.
۵- از نظر نحوه زندگي بالغ بر ۵/۳۸ درصد از يادشدگان با والدينشان و ۷/۱۷ درصد از آنها با يكي از والدينشان زندگي مي‌كنند و ۸۸/۴۴ درصدشان از پاسخ‌گويي به اين سوال خودداري كرده‌اند.
۶- به لحاظ سابقه دستگيري بالغ بر ۵/۸۷ درصد از يادشدگان سابقه دستگيري نداشته اند، ۵/۷ درصد از آنها براي بار دوم دستگير شده‌اند و ۵/۵ درصدشان از پاسخ‌گويي به اين سوال خودداري كرده‌اند.

انتقاد یک شاعر و پاسخ رهبر انقلاب

در انتهای مراسم محمدحسین جعفریان، شاعر و مستندساز با تغییر جای خود، روبروی رهبر انقلاب نشست و درخواست شعرخوانی کرد. علیرضا قزوه، مدیر جلسه نیز این اجازه را داد اما جعفریان شعر نخواند و به جای آن یک انتقاد مطرح کرد!
شب گذشته همچون سالهای گذشته منتخبی از شاعران کشور، افطار میهمان رهبر معظم انقلاب بودند.

به گزارش «24»، در شب نیمه ماه مبارک رمضان، جمعی از شاعران و مسئولان فرهنگی کشور طبق رسم سالهای گذشته، افطار میهمان رهبر معظم انقلاب بودند و بعد از آن، به شعرخوانی در محضر ایشان پرداختند. در مراسم شب گذشته که بیست و یکمین سالگرد برگزاری چنین محفل ادبی در بیت رهبری محسوب می‌شد، شاعران منتخبی از سراسر کشور و همچنین چند شاعر از کشورهای افغانستان و تاجیکستان به شعرخوانی پرداختند.

به گزارش خبرنگار «24» در انتهای مراسم محمدحسین جعفریان، شاعر و مستندساز با تغییر جای خود، روبروی رهبر انقلاب نشست و درخواست شعرخوانی کرد. علیرضا قزوه، مدیر جلسه نیز این اجازه را داد اما جعفریان شعر نخواند و به جای آن یک انتقاد مطرح کرد!

وی با انتقاد از شیوه برگزاری مراسم گفت: من نکته ای می‌خواهم بگویم اینکه رویه برگزاری این جلسه به شکلی است که شعرهای پاستوریزه در اینجا قرائت می شود و بعضا دوستان شعرها را قبل از جلسه می‌خواهند و آنها را چک می‌کنند و می گویند این خوانده شود و آن نشود. مثل شعری که من می‌خواستم بخوانم.

علیرضا قزوه در واکنش به این سخنان گفت: من چنین نگفتم، دوستان شعر شما را به مصلحت ندانستند و من هم با نظر ایشان موافق بودم.
رهبر انقلاب هم اضافه کردند: شما شعرتان را بخوانید حالا!

جعفریان در ادامه انتقادش گفت: گفتن به مصلحت نیست...این رویه باعث می‌شود شما در جریان شعر امروز مملکت قرار نگیرید.


رهبر انقلاب با اشاره به سخنان جعفریان اینگونه توضیح و از روند برگزاری جلسه نیز دفاع کردند: «من البته در جریان شعر کشور قرار می گیرم، این را شما بدانید، هم شعرهایی که در کتابچه‌ها منتشر می شود و هم از طریق انتشار شعرها در رسانه‌های الکترونیکی و...بی اطلاع نیستم. شعرهایی هم که اینجا خوانده می‌شود، اینطور نبود... شاید این جنبه مورد نظر شما در آنها نبود.»

به گزارش «24» رهبر معظم انقلاب افزودند: «من هم طاقتم زیاد است، شما می‌دانید اگر کسی شعری بخواند و مضمونش را قبول نداشته باشم، اینطور نیست که طوفانی بشوم، شعر است دیگر! شاعری آن را سروده است...ضمن اینکه پاستوریزه کردن هم بد نیست! من البته در جریان اجرا و مدیریت این برنامه قرار ندارم اما دوستان انصافا خوب اجرا می‌کنند. باز هم ما آماده هستیم شعر بشنویم، شعر به ما هو، مطلوب است و من از شنیدن آن لذت می‌برم...»

به گزارش خبرنگار ما، محمدحسین جعفریان، دوبار در میان سخنان رهبری، حرف‌های ایشان را قطع کرد و دست آخر سکوت کرد تا بعد از جلسه خود را به رهبری برساند و توضیحاتی درباره انتقادهایش بدهد.

شنیده‌های خبرنگار ما حاکی است، شعر محمدحسین جعفریان یک شعر اجتماعی - سیاسی بوده که به برخی مسائل روز جامعه و یک جریان خاص اشاره داشته و به اعتقاد برخی از بزرگان حاضر در جلسه، نخواندن آن بهتر از خواندنش بوده و زیاد ربطی به فضای شعری کشور و فضای حاکم بر این جلسه فرهنگی نداشته است. رفتار جعفریان هم انتقاد برخی شعرا را در پی داشت.

بنابراین گزارش، در جلسه شب گذشته، با وجود اتمام وقت و اعلام آن از سوی قزوه، به در خواست رهبر انقلاب چندنفر دیگر از جمله حداد عادل، محمدی گلپایگانی، فاضل نظری و خانم زهره نارنجی فرصت شعرخوانی در این محفل را پیدا کردند.

ناگفته‌های مرد اعدام ایران

بهار 84 زمان ورود او به دادسرای جنایی بود. 6 سال پر استرس را سپری کرد و در 350 پرونده اعدام موفق به کسب رضایت در 180 پرونده شد. قاضی که اجرای حکم اعدام شهلا، قاتل سریالی طناب قرمز، قهرمان سابق بوکس و سعادت آباد برعهده او بود. فردی که مصطفایی - وکیل فراری - را عامل اعدام بهنود شجاعی می داند.
لقب مرد اعدام در حالی با اجرای 350 حکم قصاص به قاضی عصمت الله جابری داده شده که خودش می گوید به دلیل گرفتن 180 رضایت از خانواده مقتولان باید او را مرد صلح و سازش دانست.

به گزارش خبرنگار مهر، بهار 84 زمان ورود او به دادسرای جنایی بود. 6 سال پر استرس را سپری کرد و در 350 پرونده اعدام موفق به کسب رضایت در 180 پرونده شد. قاضی که اجرای حکم اعدام شهلا، قاتل سریالی طناب قرمز، قهرمان سابق بوکس و سعادت آباد برعهده او بود. فردی که مصطفایی - وکیل فراری - را عامل اعدام بهنود شجاعی می داند.

گفتگوی خواندنی مهر به همراه خاطرات تلخ و شیرین این قاضی اسبق اجرای احکام دادسرای جنایی تهران را در ادامه بخوانید.



* خبرگزاری مهر ــ گروه اجتماعی: اجرای حکم اعدام چه تاثیری روی زندگی شخصی شما دارد؟

ــ قاضی عصمت الله جابری: اگر بگویم تاثیری نداشته است دروغ گفته ام. مطالعه پرونده زندگی افراد و سرنوشت آنها بسیار به من کمک کرد. حتی وقتی فردی عصبانی در خیابان قصد کتک زدن من را داشت فقط سکوت کردم چراکه می دانستم در عصبانیت ممکن است دست به خشونت بزند. زمانی که خانواده ای از قصاص گذشت می کند بسیار خوشحال هستند اما من بیشتر از آنها خوشحالم چرا که توانستم زندگی دوباره ای را به فردی بدهم و خواسته خدا را اجرا کنم. البته هنوزهم وقتی تب می کنم کابوس اعدام ها به سراغم می آید، لحظه هایی که آزار دهنده است.

* برای صلح و سازش چقدر تلاش کردید؟

ــ در این مدت تلاشم برای صلح و سازش بود. با تعاملی که با موسسات خیریه داشتیم و اعتمادی که خانواده مقتول و قاتل به من داشتند توانستم در گرفتن رضایت موفق عمل کنیم. از خداوند خواستم که این زحمتها را به حساب اجرای فرمان الهی گذارد و پاداشم را در آخرت دهد. آثار گذشت بسیار است وقتی در پرونده ای صلح و سازش برقرار شود کینه و عداوت پایان می یابد. البته هیچگاه برای قاتلان سریالی تلاشی در کسب رضایت نکردم.

* در دادسرای جنایی چگونه صلح و سازش انجام می شود؟

ــ از سال 84 با ورودم به دادسرای جنایی تهران هیئت صلح و سازش فعالیت خود را به صورت جدی تر دنبال کرد. در این مدت در پرونده های قتلهای ناخواسته و فامیلی سعی کردیم رضایت اولیا دم را بگیرم و موفق شدیم طی 6 سال 180 پرونده را به صلح و سازش برسانیم.

* کدام بخشش اعدام برایتان لذت بخش بود؟

ــ بخشش سینا پایمرد قاتل 18 ساله برایم بسیار شیرین و لذت بخش بود. سینا در 18 سالگی برسر خرید مواد مخدر با دوست 21 ساله اش درگیر شده و او را به قتل می رساند. وقتی می خواستیم حکم اعدام را اجرا کنیم سینا پای چوبه دار درخواست کرد به او اجازه دهیم نی بزند. پای چوبه همه تحت تاثیر موسیقی او قرار گرفتند و خانواده مقتول درخواست 200 میلیون تومان برای بخشش کردند. البته با برگزاری جلسات متعدد صلح و سازش و کمک 80 میلیونی یک استاد دانشگاه، آنها با دریافت 150 میلیون تومان از قصاص گذشت کردند.

* آیا در پرونده شهلا هم تلاشی برای صلح و سازش کردید؟

- جلسه صلح و سازش چندین مرحله با حضور هنرمندان و خانواده لاله سحر خیزان ـ مقتول ـ  برگزار شد اما شهلا زمانی اعلام پشیمانی کرد که برای اولیا دم راه بازگشتی نبود. اگر شهلا زمانی که هنرمندان برای گرفتن رضایت می آمدند یا زمانی که مسئولان قوه نظر به گذشت داشتند اعلام پشیمانی می کرد می توانستیم برایش رضایت بگیریم.

* شهلا در زمان اعدام چه حالی داشت؟

- او زمان اعدام به مسئولان اعلام کرد حرفی برای گفتن دارد. دادستان نیز دستور داد حرفهای او را بشنویم. اما پس از تشکیل جلسه ای برای اظهارتش گفت حرفی برای گفتن ندارم. اگر داشتم در این هشت سال در دادگاه می گفتم. شهلا ابتدا فکر می کرد اعدام او فیلم است اما وقتی خانواده لاله را دید که به زندان آمده اند زبانش بند آمد، حتی قادر نبود نمازش را با اراده خود بخواند. او را به سختی پای چوبه دار بردیم.

* شهلا هیچگاه تقاضای بخشش نکرد؟

- او به دست و پای مادر لاله افتاده بود و از او می خواست تا او را بخشیده و از اعدام رهایی یابد اما مادر لاله می گفت با وجود تهمت ها و دهن کجی شهلا در دادگاه دلیلی برای ببخشیدن او ندارد.

* قاتل سعادت آباد از مرگ می ترسید؟

ــ یعقوب متهم پرونده سعادت آباد سه روز قبل از قصاص وقتی برای صلح و سازش به دادسرا آورده شد مدعی بود اگر رضایت بگیرد سر سعیده - متهم دیگر پرونده – را می برد. برای خانواده مقتول جای تعجب بود که او وقتی یک نفر را کشته چگونه می تواند باز هم حرف از قتل بزند، خانواده یزدان پس از این اظهارات دادسرا را ترک کردند. وقتی قاتل روز بعد برای اجرای حد به دادسرا آورده شد دیگر قادر به راه رفتن نبود چرا که مطمئن بود به زودی اعدام می شود.

* در طول این 6 سال آیا هیچگاه تهدید هم شده‌اید؟

- بله؛ چند مرتبه تهدید شدم. در یک پرونده که قاتل متواری بود زمانی که پرونده برای اجرای حکم آمد قاتل همچنان متواری بود. مادر مقتول یک روز به من مراجعه کرد و گفت: برای کشتن تو به خاطر فراری دادن قاتل اسلحه ای تهیه کردم و به زودی تورا می کشم. قاتل پسرم آزاد است.

* تلخ‌ترین پرونده‌ای که به یاد دارید؟

- چندی پیش مادر یک قاتل هنگام دردل با همسایه خودمدعی می شود قاضی وقت ملاقات برای دیدن فرزندش نمی دهد. وقتی اسم قاضی را می پرسند او اسم قاضی جعفرپور را می برد. در حالی که این قاضی تنها به عنوان کشیک دستور بازداشت را صادر کرده بود. وقتی که پرونده به دادگاه کیفری و اجرای احکام نیز آمده بود فرزند این زن ناجوانمردانه قاضی  جعفرپور را پشت میز کارش به شهادت رساند. اگر آدرس درست اعلام شده بود آنها باید سراغ من و قاضی می آمدند.  یک روز هم  قاتلی را برای اجرای حکم شلاق به شعبه آورند. وقتی در یک لحظه دستانش باز شد با شیشه به سمت من و همکارم حمله کرد که خوشبختانه توانستیم از دستش نجات یابیم. این قاتل سر راننده مسافربری را با شیشه نوشابه بریده بود. او در زندان به چند همبندی خود نیز تجاوز کرده بود.

* آیا فرد بیگناهی بود که پای چوبه دار تبرئه شود؟

- بله. در یک پرونده اختلاف خانوادگی فردی نظامی به اتهام قتل مرد جوانی دستگیر و دادگاهی شد. پس از صدور حکم اعدام پرونده برای استیذان به دفتر آیت الله هاشمی شاهرودی فرستاده شد. در آن زمان دکتر عقیقی مشاور ایشان ایراداتی را به پرونده وارد دانسته و رئیس قوه پرونده را نقض کرد. در حالی که همه چیز برای اجرای حکم آماده بود مشخص شد مقتول هنگامیکه تیر هوایی شلیک می کند این گلوله به ستون در برخورد کرده و پس از کمانه کردن در قلبش جا خوش می کند. نکته قابل توجه این بود که مرد نظامی هیچگاه در جلسات صلح و سازش حاضر به عذرخواهی نشد.

* برای اعدام فردی نیز ناراحت شدید؟

- بسیار. برای قتلهای خانوادگی بسیار ناراحت هستم. قتلهایی که پدر مادر را می کشد یا برعکس آن، وقتی فردی از اعضای خانواده مرتکب قتل می شود و اعضای خانواده رضایت می دهند اما پدر و مادر مقتول از اعلام رضایت سر بازمی زنند. کاش می شد وقتی بیشتر اولیا دم می بخشتند دادستان به عنوان مدعی العموم وارد شده و براساس اختیاراتی که می‌توان با قانون گذاری جدید به او داد اجازه اجرای حکم قصاص در اینگونه پرونده ها را ندهد.

* پرونده خاصی در این خصوص به یاد دارید؟

- پرونده بهنود شجاعی بسیار آزار دهنده بود. متاسفانه بهنود خیلی زجر کشید. خانواده مقتول ابتدا اعلام کردند حاضرند وی را ببخشند اما وقتی مصطفایی - وکیل فراری - متوجه موضوع شد آن را مطبوعاتی و بین المللی کرد تا آن را به نام خود تمام کند. وقتی اولیا دم متوجه این موضوع شدند احساس کردند حقشان پایمال شده و خواستار قصاص شدند. روزی که بهنود را پای چوبه دار آوردیم پدر مقتول در کنار او بود و بهنود را نوازش می کرد. پدر مقتول به مصطفایی گفت: تو او را بالای دار بردی، حق مار ا پایمال کردی. متاسفانه بهنود خیلی زجر کشید.

 * به جز اعدام حکم دیگری نیز اجرا کرده اید؟

ــ به جز اعدام تاکنون سه حکم قطع ید نیز اجرا کردم. در یکی از پرونده ها دو سارق مسلح افغانی را که بارها نیز با دستبند و پابند موفق به فرار شده بودند پس از دستگیری در افغانستان قطع ید کردم. همچنین در پرونده دیگر سارقی را که 12 سال حبس داشت پس از بارها عفو قطع ید کردم.

*برای پرونده آمنه چه کردید؟

- درآن زمان جلسات صلح و سازش در داسرای جنایی برگزار می شد. در این جلسات افرادی از سفارت اسپانیا حضور داشتند و از آمنه می خواستند که علیه حکم قصاص صحبت کند اما او هیچگاه قانون کشورش را زیر سوال نبرد. کار آمنه در بخشش بسیار قابل ستایش است. همچنین تلاشهای شخص دادستان برای اجرای  حکم قانونی و جلوگیری از تجری مجرمان قابل تقدیر است. اگر دادستان پیگیر این پرونده نبود حکم آمنه تا ابد اجرایی نمی شد. متاسفانه باید در مورد پرونده آمنه بگویم وقتی او نیاز به کمک داشت هیچ وکیلی به او کمک نکرد اما امروز  پس از این عمل قابل ستایش همه می خواهند به او کمک کنند.

* رتیل سیاه چگوه اعدام شد؟

- این مرد شیطان صفت با کمین در مقابل مدارس جنوب شهر خود را بازرس آموزش و پرورش معرفی می کرد. او از دانش آموزان می خواست به دلیل تاخیر در آمدن به مدرسه با او به اداره بروند. این شیطان صفت سپس با موتورسیکلت کودکان را به مکانی خلوت می برد و به آنها تجاوز می کرد. در خصوص این پرونده 13 نفر در دادگاه حاضر و از این مرد جانی شکایت کردند.   

*آیا قاتلانی که از مرگ رهایی یافته اند به دیدارتان می آیند؟

- در گذشته بسیاری از قاتلان به دیدارم می آمدند. پسری که برسر معامله صوری دلار پسر یک صراف را کشته بود و ما توانستیم برایش رضایت بگیریم از افرادی بود که به دیدارم می آمد. همسر قاتل طناب قرمز نیز چند بار به دیدنم آمد. اتهام او معاونت در قتل بود.

*خاطرات شیرین نیز از اعدام دارید؟

- وقتی می خواستیم قاتل جوانی را اعدام کنیم، هنگامی که طناب دور گردنش بود مرا صدا کرد و خواست پابندش را باز کنیم چون او را اذیت می کرد. در پرونده دیگر قاتلی که جسد قربانی خود را سوزانده بود هنگام مراسم اعدام وقتی از او خواستیم آخرین خواسته اش را بگوید دو نخ سیگار خواست. همچنین درپرونده قتل و مثله کردن جسد خواهر و برادری در ورامین قاتل برای رضایت روی پای مقتولان افتاده بود اما پدر مقتول مداوم فریاد می کرد. وقتی علت را جویا شدیم مدعی شد پاهایش سوخته اند و قاتل روی آنها افتاده است.

*چرا برای قاتلان سریالی رضایت نمی گرفتید؟

-علیرضا قاتل طناب قرمز به خاطر اینکه سه زن بی پناه را ناجوانمردانه کشته بود و اولیا دم حاضر به بخشش نبودند ما نیز نتوانستیم برای او کاری کنیم. یا در پرونده ورامین که فردی سر فرزندان خود را بریده و جسد یک خواهر و برادر را مثله کرده بود نمی توانستیم برایش رضایت بگیریم. او حتی چندین تجاوز نیز در پرونده خود داشت. ضمن اینکه افکار عمومی که از عمل آنها متاثر شده بود اجازه نمی داد در خصوص صلح و سازش اقدام کنیم.

* قاتلان سریالی چه قدر خطرناک هستند؟

ــ قاتلان سریالی واقعا خطرناک هستند. عده ای از آنها اگر بار دیگر آزاد شوند این کار را ادامه می دهند. آنها معتاد به انجام قتل هستند.

* آیا گذشت از قصاص غیره منتظره نیز داشته اید؟

- بله. در یک پرونده قتل پسری هنگام خروج از مسجد متوجه فرار سارقی می شود. وقتی این پسر به دنبال سارق می رود در یک کش و قوس سارق با کارد قلب پسر جوان را می شکافد. پدر مقتول وقتی به دادسرا می آمد چهره بسیار عصبانی داشت و ما حتی می ترسیدیم صلح و سازش را مطرح کنیم. قبل از اجرای حکم نیز دعا می کردیم پدر مقتول دست به کاری نزند. اما روز اجرای حکم این مرد عصبانی با قلبی رئوف متهم را تنها برای رضایب خدا بخشید. ابتدا فکر می کردیم شوخی می کند اما این بار مصمم تر گفت به خاطر رضای خدا بخشیدم. این تنها گذشت غیره منتظره در طول این 6 سال بود.

*کدام قاتل به حق اعدام شد؟

- وقتی قهرمان سابق بوکس با همسرش دچار اختلاف شدند،همسرش خانه را ترک و به منزل پدرش می رود. این قهرمان عصبانی به خانه پدر زنش حمله ور شده و علاوه بر همسر، پدرزن و مادر زنش را نیز کشت. وقتی اعدام شد برای او دهها حجله گذاشته و مدعی شدند به ناحق اعدام شد. معتقدم این حکم به درستی اجرا شد. همه کسانی که محکوم شده بودند به موجب عمل خودشان و جنایتی که مرتکب شدند محکوم شده و مراحل قانونی طی شده بود و به ناحق کسی تاکنون اعدام نشده است.

*چه توصیه ای برای خانوده مقتول و قاتل دارید؟

- اگر اتفاقی اینچنینی رخ داد از همان ابتدا موضوع را مدیریت کنند. حرکتی انجام ندهند که خانواده مقتول عصبانی شود. به عنوان مثال در پرونده بهنود پدر وی به خانواده مقتول اعلام کرده بود دیه 30 میلیون تومان است اما من 70 میلیون جلویتان می اندازم. همین حرف باعث جریحه دار شدن احساس خانواده مقتول شد. به خانواده مقتولان توصیه می کنم هر خانواده ای سعادت و هنر گذشت را ندارند. همچنین نهادهای غیر دولتی برای کمک به هر دوخانواده از نظر حقوقی و مالی و مشاوره روانشناسی باید احیا شوند.

* در مورد اطلاع رسانی پرونده ها توصیه ای ندارید؟

- اگر خبرنگاران با آگاهی از پرونده اطلاع رسانی می کردند بسیار خوب بود. آنها باید از خانواده مقتول نیز حمایت کنند نه اینکه همصدا با رسانه های بیگانه با اعمال فشار بخواهند که خانواده مقتول رضایت دهند.

تحقیر تمام قد یک ایرانی توسط آقای سفیر!

این شیوه ای است كه مسوولان سفارت جمهوری اسلامی در مالزی و رایزنی فرهنگی در برخورد با یك روحانی كه خود دعوت كرده اند، در پیش می گیرند.
در آستانه ماه رمضان سفارت ایران تصمیم می گیرد یك روحانی شناخته شده و عالی مقدار را دعوت كند تا برنامه های خوبی برای رمضان ایرانی های مشتاق داشته باشد.

به گزارش مشرق، این روحانی عالی مقام و مجتهد كه به طور هفتگی در سیما برنامه دارد و پیش از هر برنامه، پیام كوتاه برنامه وی برای هزاران نفر  ارسال شده و مشتریان فراوان دارد، می پذیرد تا دو دهه رمضان را در خدمت ایرانیان مالزی باشد، در حالی كه اصلا اطلاع از قصد و برنامه سفارت ندارد.

این روحانی شناخته شده، وارد مالزی شده و جهت معرفی وی برای برنامه آدرسی به او داده شده، سوار بر یك تاكسی عمومی شده، بدون همراه عازم شهری می شود.

وقتی به آنجا می رسد متوجه می شود چنین مراسمی اصلا وجود خارجی ندارد و كسی در آنجا منتظر وی نیست. با مسوولان تماس می گیرد. عذرخواهی كرده، او را به شهر دیگری راهنمایی می كنند. روحانی كه با لباس روحانیت بوده و اكنون تاكسی هم گرفته و زبان محلی هم نمی داند، مجبور به گرفتن تاكسی دیگری شده راهی آن شهر می شود.

وقتی به آدرس جدید می رسد و متوجه می شود كه كسی منتظر او نیست و اساسا آدرس اشتباه است، از یك پلیس می خواهد تا به دقت نگاه كند كه آیا چنین آدرسی اساسا وجود خارجی دارد یا نه. معلوم می شود چنین چیزی نیست.

مجددا با مسوولان تماس می گیرد. عذر خواهی كرده، از ایشان می خواهند به شهر دیگری برود. برای بار سوم این روحانی تاكسی گرفته و به شهر سوم می رود. از قضا معلوم می شود كه آنجا نیز خبری نیست و كسی در انتظار ایشان نه. آدرس هم اشتباه!

برای بار چهارم تماس می گیرد. باز هم عذرخواهی. و آدرس دیگر. ایشان راهی چهارمین آدرس می شود. اما این بار هم اشتباه از آب در می آید.
حجت الاسلام دكتر احمد عابدی، عضو منصوب رهبری در هئیت امناء دفتر تبلیغات اسلامی، استاد دانشگاه قم، معاونت فرهنگی چند ساله آستان مقدسه حضرت معصومه (س) و كارشناس یكی از بهترین برنامه های سیما در حوزه بحث های دین شناسی، كسی است كه چنین بلایی از سوی سفارت و رایزنی ایران در مالزی بر سرش آمده است.

اكنون كه آدرس چهارم اشتباه است چه باید بكند؟ یك تاكسی گرفته و این بار مستقیم به فرودگاه آمده و عزیمت بازگشت به ایران می كند.

در این لحظه برخی از مسؤولان از راه می رسند و با عذرخواهی و این كه اشتباه شده قصد دارند ایشان را نگاه دارند اما روحانی معظم كه هم جانباز انقلاب است، هم سردار، هم مجتهد مسلمی كه سالهاست تدریس دروس خارج دارد، و هم مؤلف دهها كتاب و نوشته و راهنمای صدها پایان نامه، نمی پذیرد و به ایران باز می گردد.

این شیوه ای است كه مسوولان سفارت جمهوری اسلامی در مالزی و رایزنی فرهنگی در برخورد با یك روحانی كه خود دعوت كرده اند، در پیش می گیرند.

شما خود قضاوت كنید. سفیری كه سابقا وزیر هم بوده و اكنون سفارت گرفته چه كاری بهتر از این می تواند انجام دهد؟ آیا این رسم دعوت كردن از یك روحانی معظم و معزز است؟‌ در فرودگاه از ایشان می خواهند كه باز گردد، ایشان عذرخواهی كرده و به ایران بر می گردد.

شعر طنزی که باعث تاثر رهبر انقلاب شد

در شب نیمه ماه مبارک رمضان، جمعی از شاعران و مسئولان فرهنگی کشور طبق رسم سالهای گذشته، افطار میهمان رهبر معظم انقلاب بودند و بعد از آن، به شعرخوانی در محضر ایشان پرداختند. در مراسم شب گذشته که بیست و یکمین سالگرد برگزاری چنین محفل ادبی در بیت رهبری محسوب می‌شد، شاعران منتخبی از سراسر کشور و همچنین چند شاعر از کشورهای افغانستان و تاجیکستان به شعرخوانی پرداختند.
 شعرخوانی محمدکاظم کاظمی، شاعر و منتقد شناخته‌شده و اهل افغانستان، با عبارتی که خود از آن به عنوان «پهلوان 1390» یاد کرد، با وجود طنزگونگی، حاشیه جالبی به همراه داشت.

به گزارش خبرآنلاین، در شب نیمه ماه مبارک رمضان، جمعی از شاعران و مسئولان فرهنگی کشور طبق رسم سالهای گذشته، افطار میهمان رهبر معظم انقلاب بودند و بعد از آن، به شعرخوانی در محضر ایشان پرداختند. در مراسم شب گذشته که بیست و یکمین سالگرد برگزاری چنین محفل ادبی در بیت رهبری محسوب می‌شد، شاعران منتخبی از سراسر کشور و همچنین چند شاعر از کشورهای افغانستان و تاجیکستان به شعرخوانی پرداختند.

محمدکاظم کاظمی، شاعر شناخته شده افغان هم با شعر تازه‌ای به این دیدار آمده بود که متن آن بدین شرح است:

پهلوانان شهر جادوییم‌، گام بر آهن مذاب زدیم‌

لرزه بر جان کوه افکندیم‌، بند بر گردن شهاب زدیم‌

نعره تا برکشید پیل دمان‌، بر تنش کوفتیم گرز گران‌

چشم تا باز کرد دیو سپید، بر سرش سنگ آسیاب زدیم‌

... ولی این خوابهای رنگارنگ پاره شد با صدای کشمکشی‌

اسپ ما داشت اژدها می‌کشت‌، لاجرم خویش را به خواب زدیم‌

تیر گز هم اگر به چنگ آمد، که توان‌ِ کمان‌کشیدن داشت‌؟

صبر کردیم تا شود نزدیک‌، خاک بر چشم آن جناب زدیم‌

رخش را در چرا رها کردیم تا که تهمینه‌ای نصیب شود

او به دنبال رخش دیگر رفت‌، ما خری لنگ را رکاب زدیم‌

تا که بوسید دست ما را سیخ‌، گذر از مهره‌های پشتش کرد

این‌چنین برّه روی آتش رفت‌، این‌چنین شد که ما کباب زدیم‌

هفت خوان را به ساعتی خوردیم‌، شهره گشتیم در گرانسنگی‌

لاجرم در مسیر کاهش وزن مدتی صبح‌ها طناب زدیم‌

جوشن پاکدامنی که نبود، و از آن شعله ایمنی که نبود

ما سیاووش‌های نابغه‌ایم کرم ضد آفتاب زدیم‌

به گزارش خبرآنلاین، بعد از شعرخوانی کاظمی، رهبر انقلاب ضمن تقدیر از گونه این شعر و تشکر از شاعر، با بیان اینکه شعر طنز از آقای کاظمی نشنیده بودند، عنوان کردند: منتها در قضایای افغانستان، شعر طنز هم باعث تاثر می‌شود. ایشان اظهار امیدواری کردند که با لطف خدای متعال ملت افغانستان بتوانند بر سلطه گران غالب شوند و کشور خود را نجات دهند.

لحظه هاي شيرين و تلخ اسارت يک پزشک

تسلط به ۳ زبان را مديون دوران اسارت هستم
روزنامه خراسان نوشت:

خيلي راحت با خاطرات اسارت و سختي هايش کنار مي آيد، از روزهاي سخت اسارت مي گويد و همچنان چون کوه استوار و مصمم است. اما همين که صحبت از لحظه آزادي و بازگشت به وطن به ميان مي آيد ناخودآگاه قطره هاي اشک چشمانش را خيس مي کند؛ لحظه اي که پدر را شکسته و پير ديد، لحظه اي که مادرش را رنجور از دوري پسر ملاقات کرد. اين جاست که ديگر نمي توان استوار بود ناچار بايد شکست، وقتي صحبت از ايثار انسان هايي به ميان مي آيد که آن ها نيز کم از اسرا رنج نکشيده اند. از آن روزها ۲۱ سال مي گذرد و حالا جوان ۲۰ ساله بسيجي که ۵ سال و نيم از جواني اش را در اسارت دشمن گذرانده بود در کسوت پزشک به کار مشغول است.

خاطراتش را از لحظه اسارت در چنگال دشمن بعثي تعريف مي کند، اشاره اي هم به روزهاي جواني و دانشجويي اش نمي کند، روزهايي که مي توانست مانند ديگر جوانان به درسش ادامه بدهد و زندگي آرامي داشته باشد. نمي گويد چون معتقد است ايثار در راه خدا، مردم و وطن با هيچ چيز قابل قياس نيست. او که حالا بعد از گذشت ۲۱ سال از آزادي اش، به عنوان محقق در بخش تحقيقات تروماي بيمارستان سيناي تهران در حال فعاليت است، از لحظه اسارت مي گويد: چهل روزي مي شد که به عنوان بسيجي درس و دانشگاه را رها کرده بودم و به عنوان بهيار به جبهه آمده بودم. ۲۳ اسفند سال ۶۳ عمليات بدر؛ نيروهاي خودي در حال عقب نشيني بودند که به دليل جراحت توان حرکت را از دست دادم و همان جا زمين گير شدم. همه نيروهاي خودي عقب نشيني کرده بودند و تنها من مانده بودم و پيکر چند شهيد. ۲۴ ساعت به همين منوال گذشت تا اين که نيروهاي عراقي براي پاکسازي منطقه از راه رسيدند، ۱۰ نفر از سربازان عراقي دورم حلقه زده بودند و من هم خودم را به مردن زده بودم. از قضا يکي از سربازها يک تير به زمين شليک کرد و من ناخواسته تکان خوردم، همين عکس العمل آغازي شد براي اسارت ۵ سال و نيمه ام در دست نيروهاي عراقي.

به دليل شدت جراحت امکان حرکت نداشتم و با ضرب و شتم فراوان به خيال اين که قصد تمارض دارم مرا به پشت جبهه منتقل کردند. چند ساعت بعد بر اثر شليک توپخانه ايران، تعدادي سرباز عراقي کشته و زخمي شدند و چون لباس هاي من هم شبيه عراقي ها بود به اشتباه همراه زخمي ها مرا به عقب منتقل کردند. در بين راه يکي از سربازان عراقي متوجه مليت من شد و از همان جا توهين ها و بي احترامي ها شروع شد.

به علت شدت جراحات اميدي به زنده ماندن نداشتم

پس از اين که مرا براي بازجويي به اتاقي بردند پس از ۱۰ دقيقه بيهوش شدم. چند ساعت بعد وقتي به هوش آمدم در بصره بودم و يکي از منافقين به همراه يک افسر عراقي شروع به بازجويي کردند. دو روز بعد از بصره به عراق منتقل شديم و در کمپ ۹ اسرا اسکان يافتيم. به علت شدت جراحات اميدي به زنده ماندن نداشتم تا اين که فرمانده اردوگاه براي بازديد به کمپ آمد و با ديدن شرايط جسمي ام دستور انتقالم به بيمارستان تموز را صادر کرد.خاجي به دو ماه دوره بستري اش در بيمارستان تموز و دوره دو هفته اي در بيمارستان الرشيد بغداد اشاره مي کند و مي گويد: در بيمارستان الرشيد توسط نيروهاي صليب سرخ جهاني شناسايي و ثبت نام شدم و از آن جا دوباره به کمپ ۹ برگشتيم.دکتر نيم نگاهي نيز به فعاليت هايش در دوران اسارت مي اندازد، دوران سختي که هر کس به طريقي سعي در پر کردن اوقات خود داشت. عده اي به مطالعه و درس خواندن روي مي آوردند، عده اي ورزش مي کردند، تعدادي خود را وقف رسيدگي به مجروحان و اسراي قطع نخاعي مي کردند و تعدادي هم در مديريت اردوگاه مشارکت داشتند.دکتر خاجي خودش را جزو گروه اول مي داند،گروهي که بيشترين زمانشان را صرف مطالعه و درس خواندن کردند او خاطراتي نيز از اين دوران دارد خاطراتي که نشانگر تحمل سختي هاي فراوان اين اسرا در رسيدن به هدف نهايي شان است.

اسراي ايراني تا سال ۶۴ حق نداشتند خودکار و کاغذ داشته باشند

او در ادامه مي گويد: اسراي ايراني تا سال ۶۴ حق نداشتند خودکار و کاغذ داشته باشند و ممکن بود به خاطر همراه داشتن تکه اي کاغذ يا مداد ماه ها زنداني شوند. اما اين مشکل از سال ۶۴ برطرف شد و ماموران صليب سرخ در بازديدهاي ماهانه شان از اردوگاه خودکار و دفتر در اختيارمان مي گذاشتند و کتاب هايي که درخواست کرده  بوديم را برايمان مي آوردند. کتاب هاي درسي دبيرستان، خودآموز زبان هاي انگليسي، عربي، فرانسه، آلماني، اسپانيايي و قرآن و نهج البلاغه. البته يکي از تنبيهات عراقي ها هم جمع آوري کتاب ها از بين اسرا شده بود و با اين کار اسرا را آزار مي دادند.

در مجموع فضايي در اردوگاه حاکم شده بود که اگر کسي درس نمي خواند گويي از اين جريان عقب افتاده است. حتي ماموران صليب سرخ وقتي با اسراي ايراني که موفق شده بودند زبان هاي خارجي را توسط خودآموز ياد بگيرند مواجه مي شدند تعجب مي کردند.

خاجي در طول سال هاي اسارت زبان هاي عربي، انگليسي و فرانسه را در کنار درس هاي دوران دبيرستان مطالعه کرده و امروز تسلط به اين ۳ زبان خارجي را مديون دوران اسارت است.

تصميم گرفتيم بي سوادي را در بين اسرا ريشه کن کنيم

يکي ديگر از خاطرات علي خاجي به سال اول اسارتش در کمپ ۹ برمي گردد کاري که او نوعي جهاد علمي قلمدادش مي کند و درباره اش مي گويد: نزديک ۸ ماهي از اسارتم مي گذشت که همراه اسراي کمپ ۹ تصميم گرفتيم بي سوادي را در بين اسرا ريشه کن کنيم. به همين دليل فردي به نام دهقاني که دانشجوي تربيت معلم بود پيش قدم شد تا به افراد بي سواد درس بدهد. عراقي ها هم با اين که از تشکيل اين کلاس ها مطلع بودند کاري به کارمان نداشتند و کلاس ها هر روز تشکيل مي شد تا اين که بعد از گذشت يک سال هيچ بي سوادي در اردوگاه وجود نداشت. حتي دو نفر از همين افراد حافظ کل قرآن نيز شدند.

موج علم آموزي بين اسراي ايراني همه گير شده بود به همين دليل بسياري از اسرا پس از بازگشت از اسارت در دانشگاه ها ادامه تحصيل دادند به نحوي که از بين ۴۰ هزار اسير ايراني ۴۰۰ نفر پزشک و بالاي هزار نفر مهندس شدند و حدود ۶ هزار نفر هم در رشته هاي علوم انساني تحصيل کردند.

در ادامه مرور خاطرات دوران اسارت، دکتر خاجي به لحظه آزادي و شنيدن خبر آزادي اش مي پردازد؛ لحظه عبور از مرز و استقبال شهيد صيادشيرازي از اسرا. خاجي از حال و هواي آن روزها مي گويد روزهايي که مانند لحظه اسارت برايش سخت بوده است. او با يادآوري آن لحظات در حالي که حلقه هاي اشک چشمانش را پوشانده است مي گويد: آزادي از اسارت مانند لحظه اسير شدن دلهره و نگراني برايمان به همراه داشت.

چون مي خواستيم يک زندگي جديد را شروع کنيم؛ يک زندگي جديد و شروعي دوباره. غروب روز سوم شهريور از مرز خسروي وارد خاک ايران شديم و پس از آن به نفت شهر رفتيم آن جا بود که شهيد صيادشيرازي و محسن رضايي به استقبالمان آمده بودند نماز را با هم خوانديم و شب را در پادگان گيلان غرب به صبح رسانديم. صبح زود به کرمانشاه رفتيم و با هواپيما به تهران منتقل شديم.

دو روزي را در پادگان قصر فيروزه در شرق تهران قرنطينه بوديم و ظهر روز سوم توسط يک اتوبوس قرار شد به فرودگاه برگرديم تا برادران بسيج که تدارک استقبال از آزادگان را ديده بودند به استقبالمان بيايند. پس از دو روز قرنطينه ديگر بچه هاي شرق تهران طاقت برگشتن به غرب تهران و مجددا عزيمت به شرق را نداشتند، به همين دليل خيلي ها همان جا از اتوبوس پياده شدند و به تنهايي به محله هايشان رفتند. ما هم همين کار را کرديم و با تاکسي خودمان را به غرب تهران رسانديم.

زيباترين لحظه، لحظه اي بود که از تاکسي پياده شدم همان لحظه پدرم را بعد از ۵ سال سرکوچه مان ديدم و پس از چند دقيقه مادرم را. لحظات شيرين و در عين حال سختي بود شيرين از اين نظر که بعد از سال ها دوري و سختي به وطن و آغوش خانواده برگشته بودم و سخت و دردناک از اين نظر که پير شدن و شکستگي را در چهره پدر و مادرم مي ديدم.

دکتر خاجي پس از آزادي و با وجود تمام مشکلاتي که از دوران اسارت برايش به يادگار مانده بود باز هم زندگي را از صفر شروع کرد و امروز با جامه سپيد پزشکي به هم نوعانش خدمت مي کند. او تسليم سختي هاي اسارت و آثار ويرانگر آن نشد.

خودش مي گويد در تاريخ جنگ هاي دنيا بي سابقه است که اسيران جنگي پس از آزادي تحصيل کنند و به درجات بالاي علمي و اجتماعي برسند اما ويژگي هاي سربازان ايراني و اعتقاداتشان باعث شد تا اسراي مسلمان ايران زمين سنت شکني کنند و از پله هاي موفقيت با عزمي راسخ بالا روند.

جوان بسيجي دوران دفاع مقدس امروز دکتراي علوم پزشکي دارد و در ادامه جهادي که ۲۷ سال پيش آغاز کرده است در رشته دکتراي اخلاق پزشکي ادامه تحصيل مي دهد. جواناني از جنس دکتر خاجي شايسته تقديرند چرا که تسليم ناملايمات زندگي نشدند و راه خود را از بين تمامي موانع رو به تعالي کشورشان ايران برگزيدند.

ای راست قامتان پیروز که «استواری» شرمنده شماست...

بازگشت پرستوها و بوسه هایی از جنس...+تصاویر؛
به راستی چگونه میسر است که کسی دریابد بر وجود پاک و در دل های عاشق در آن غربت و دوری از وطن چه گذشت؟/ در طول دوران هشت ساله دفاع مقدس و دو سال پس از آن پدیده های شگفت انگیزی از آرمان خواهی جوانان این ملت در بیش از بیست اردوگاه عراق اتفاق افتاد که...
سرویس دفاع مقدس «تابناک» ـ در کتاب تاریخ مبارزات ملت ها صفحات زرینی نگاشته شده که آکنده از مفاهیم والایی همچون حماسه و ایثار است و کنکاش در تحلیل این صفحات، ثمری چون معرفی قهرمانانی الگو و گاه اسطوره خواهد داشت.

 انسان هایی بوده اند که در برهه ای خاص و بنا بر شرایطی ویژه به خلق حماسه پرداخته و استعدادهای شگرف بشری را در کسب کمال و دستیابی به موفقیت در نهایت زیبایی بروز داده اند و نبرد همیشگی حق و باطل عرصه ظهور قهرمانانی از این دست بوده که میزان ماندگاریشان در حافظه بیدار ملت ها به مقدار صبر و مقاومت شان در جانب داری از حق و گسترش عدالت در جامعه بستگی داشته و دارد.


حکایت آزادگان سرافراز و پیروز ایران اسلامی داستان صحنه های سراسر غرور و افتخار است که هنرمندان مخلص آن کسانی نیستند جز مردانی مومن و باایمان که سر بر فرمان امام خویش نهادند، از دل اقشار محروم اجتماع برخاستند و زیباترین آثار ماندگار را با موضوع مقاومت و مجاهدت خویش خلق کردند و آنگاه که دست تقدیر، روزهای طولانی اسارت را برایشان رقم زد با اقتدا به مولایشان امام موسی بن جعفر (ع) صبر و استقامت را با تسلیم الهی در هم آمیختند و جلوه هایی از کمال انسانی را به تصویر کشیدند.

آزادگان در طول اسارت خود مدینه فاضله ای را تحقق بخشیدند که علمای دین و اخلاق آن را در ایده ها و آرزوهای خویش پرورش می دادند. این عزیزان علاوه بر نبرد و مقاومت در دو جبهه دشمنان بعثی و منافقین، شگفت انگیزترین صحنه های عشق و ایثار و همدلی و یکپارچگی را به نمایش گذاشته و نزدیکترین فاصله معنوی خود را با معبود برقرار نمودند.


این مردان و زنان استوار و مقاوم با وجود تحمل فشارهای سنگین روحی و جسمی، فضایی معنوی و الهی را پدید آوردند و در کنار آن با تدریس و فراگیری علوم دینی و انسانی و زبان های خارجی نهایت استفاده را از زمان نمودند به گونه ای که بسیاری از آنان پس از بازگشت به میهن از بهترین نیروهای دانشگاهی و حوزوی شدند.

از سوی دیگر این قهرمانان با دعاهایشان برای سلامتی رهبر و پیروزی ملتشان نمونه دیگری از عشق به وطن و ارادتشان به ولایت را به اثبات رساندند به گونه ای که در سخت ترین مراحل اسارت و در اوج شکنجه های جسمی و روحی، دست از اعتقادات خود برنداشته، آنی خویش را ندیدند و جز به ادای تکلیف در اندیشه دیگری نبودند.


به راستی چگونه میسر است که کسی دریابد بر وجود پاک و در دل های عاشق در آن غربت و دوری از وطن چه گذشت؟

در طول دوران هشت ساله دفاع مقدس و دو سال پس از آن پدیده های شگفت انگیزی از آرمان خواهی جوانان این ملت در بیش از بیست اردوگاه عراق اتفاق افتاد که با بازخوانی، بازشناسی، تبیین و تدوین آن قادر خواهیم بود الگویی نو و تفسیری نوین از پایداری، مقاومت و رشد و تعالی معنوی جوانان خود را به جهان معرفی کرد.


فرهنگ آزادگان دستاورد اخلاص، ایثار و مقاومت آزادگان عزیزی است که در سالروز آزادی شان قرار داریم. ملت ما بازگشت این سرافرازان دفاع مقدس به وطن در 26 مرداد 1369 را به عنوان یکی از بزرگترین روزهای تاریخ انقلاب می داند که شور و شعف در تمام ایران موج می زد. آن روز ایران به فرزندان غربت کشیده اما صبور و مقاومش آغوش گشود و بوسه هایی از جنس سربلندی را بر گونه هایشان نشاند.

... و امروز فرهنگ آزادگان به عنوان میراث گرانسنگ آن حماسه ها، پایمردی ها  و معنویت ها هدیه بزرگی است که این جوانمردان به ملت و نسل حاضر تقدیم می کنند، فرهنگی که می تواند در پالایش زنگارهای روحی و روانی و پیشرفت چشمگیر در کسب مدارج معنوی، معرفتی و ایمانی موثر و الگویی قابل تعمیم و نمونه ای عینی برای ترویج آن در جامعه باشد.


به مناسبت 26 مردادماه، سالروز بازگشت آزادگان سرافراز ایران اسلامی به وطن، یاد و خاطره ایثار و مقاومت آنان را گرامی می داریم و به ارواح شهدای آزاده به خصوص سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر ابوترابی درود و صلوات می فرستیم و عاشقانه می گوییم: ای شاهدان شهادت، ای راست قامتان پیروز که «استواری» شرمنده شماست و «صبر» درس استقامت را از شما آموخت، ای کسانی که عطرهای بهشتی در پیراهن دارید و عشق در ضمیر خود می پرورید و ای کسانی که شهادت را به چشم تجربه کردید و شهیدی زنده از مجموعه شهدای همیشه جاوید انقلابید. آری شما اسیر دشمن نبودید، بلکه دشمن اسیر آزادگی شما بود، سالروز آزادی تان از بند دژخیم بعثی مبارک باد.  

یک عکس قدیمی از سید حسن نصرالله



تصویر دیده نشده از سید حسن نصرالله در کنار شهید حسین بادین ده سال 61

شعر: یا حسن بن علی (ع)



شعر از : علیرضا لک
ای دل از این نداری خود دست بر ندار
از چشم نوبهاری خود دست بر ندار
یعنی ز وضع جاری خود دست بر ندار
از حسن همجواری خود دست بر ندار
هر لحظه فرصت نفحاتی دوباره هست
وقتی کریم هست یقین کن که چاره هست
گفتم بیایم از نفست زیر و رو شوم
دنبال نان سفره تو کو به کو شوم
مثل نسیم با کرمت روبرو شوم
من هم به لطف عام تو با آبرو شوم
دیدم ته صفوف گداها نشسته ام
یک کوچه مانده آخر دنیا نشسته ام
پر می کشند با پروبالت نسیم ها
تا آن سوی بلندی قد حریم ها
خواهش بهانه ایست که از آن قدیم ها
افتاده در نگاه همه یا کریم ها
دست مرا بگیر مرا یک ستاره نیست
«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»


«یک»خواستم عطای تو چندین برابر است
لطف کم تو از سر دنیا فراتر است
اصلا کلید باغ بهشتی بر این در است
«از هر زبان که می شنوم نامکرر است»
یک قصه بیش نیست که ما سر سپرده ایم
هر نان تازه را سر این سفره خورده ایم
تو می رسی و غنچه لبخند می رسد
اردیبهشت در تب اسفند می رسد
در خانه ولی خدا قند می رسد
زیباترین نتیجه پیوند می رسد
قدری بخند دور و بر تو حبیب هست
«در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست»
تو نور پر فروغ محلات خوبها
آیینه بهاری آیات خوبها
یعنی شروع سلسله سادات خوبها
ماهی میان ماه مناجات خوبها
وقت نماز آمده در انتظار تو
ای ما فدای آن بدن لرزه دار تو


تو بر فراز کوه کرم ایستاده ای
شاهی به روی خاک ولی سرنهاده ای
با این همه شبیه نفس صاف و ساده ای
حاجی عشق می شوی اما پیاده ای
«چشم عنایت از همه سو دوختی به ما»
«راه چگونه زیستن آموختی به ما»
جولان تیغ دست تو بیداد می کند
یک لشگر از قیام تو فریاد می کند
کشته کنار داغ جمل باد می کند
دل را طنین «یا حسن» آباد می کند
طوفان تیغ را به تماشا گذاشتی
بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی
«بغض کبود یاس خدا در گلو شکست
حق در سکوت بود و صدا در گلو شکست
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
تصویر تلخ خاطره ها در گلو شکست»
آری عصای مادر آیینه ها شدی
پاره جگر ! تو هم جگر داغ ما شدی


از ناله های پر غم مادر که بگذریم
از کوچه و شقایق پرپر که بگذریم
از لحظه های پشت همان در که بگذریم
از غربت شبانه حیدر که بگذریم
از تو غروب کرب و بلا می توان شنید
«لا یوم کیومک» را می توان شنید