شاید در طول این یکی دو سالی که سعی کردیم به سهم خود یاد و خاطره رشادت ها و از خودگذشتگی های اسطوره های همیشه جاوید این آب و خاک مقدس را در روزهای به یاد ماندنی 8 سال دفاع مقدس، زنده نگه داریم تا هم تذکری باشد برای نسل بازمانده و هم درس و عبرتی باشد برای نسل های بعدی، بیت الغزل نظرات کاربران سایت همین یک جمله بود: «کجایند مردان بی ادعا؟»
سرویس دفاع مقدس ـ شهادت پاسدار فداکار مجتبی بابایی زاده در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در غرب کشور موجی از خشم و انزجار نسبت به این گروهک و سردمداران آن را به نمایش گذاشت به گونه ای که مردم مسلمان و مومن اندیمشک، چهل روز پیش، در مراسم تشییع پیکر پاک این پاسدار شجاع با شعارهای مرگ بر آمریکا بر پیمودن راه خونین شهدا تاکید کردند.

به گزارش «تابناک»، شاید در طول این یکی دو سالی که سعی کردیم به سهم خود یاد و خاطره رشادت ها و از خودگذشتگی های اسطوره های همیشه جاوید این آب و خاک مقدس را در روزهای به یاد ماندنی 8 سال دفاع مقدس، زنده نگه داریم تا هم تذکری باشد برای نسل بازمانده و هم درس و عبرتی باشد برای نسل های بعدی، بیت الغزل نظرات کاربران سایت همین یک جمله بود: «کجایند مردان بی ادعا؟»

اما این روزها که به اربعین شهادت این شهید بزرگوار 28 ساله نزدیک می شویم نگاهی گذرا می کنیم به زندگی و خاطرات این شهید نسل سومی انقلاب و وصیتنامه پر شور و شعور او که هم پیام استقامت و پایداری را به ما می آموزد و هم تصریح می کند که هنوز هم هستند مردان بی ادعایی که برای امنیت و آرامش هم وطنان خود، جان بر کف گرفته و خون خود را نثار می کنند.

اول:
خرداد 1362، در محله ساختمان (کوی شهدای فعلی) اندیمشک و در دامان مادری عفیف و پدری سختکوش و مؤمن و در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود. نامش را «مجتبی» گذاشتند.

دوران کودکی او همزمان با سالهای پر بار دفاع مقدس بود. تربیت صحیح پدر و آموزه های اخلاقی مادر از همان دوران که فضا مملو از بوی جهاد و شهادت بود، باعث شد او متفاوت از هم سن و سالانش بار بیاید.

در نوجوانی با عضویت در هیأت های فرهنگی و مذهبی عرصه دیگری در زندگی پرثمرش نمودار شد. همواره در راهپیمایی ها و تجمعات و مراسم مذهبی شرکتی فعال داشت.

پاتوقش پایگاه بسیج مسجد حضرت ابوالفضل(ع) و مسجد امام حسن (ع) بود. از بارزترین اقدامات فرهنگی و تبلیغی ایشان حضور در پیاده روی مسیر اندیمشک ـ تهران جهت شرکت در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در سال 1378 بود. در انتهای این برنامه بود که موفق به دیدار حضوری از نزدیک با مقام معظم رهبری شدند.
در سال های بعد نیز با پای پیاده رهسپار زیارت به عتبات عالیات شد. گفتنی است که همانجا کفنی خریداری و تبرک می کند که سال ها بعد بنا به وصیت خودش با همین کفن سر بر خاک می گذارد.

مجتبی بعد از پایان دوره متوسطه و اخذ دیپلم با اشتیاق فراوان با پوشیدن لباس سبز سپاه وارد این یگان مقدس شده و زندگیش وارد مرحله جدیدی می شود.

در بدو ورود با سپاه یگان مخصوص «صابرین» را برای خدمت برگزید و چندین سال آموزش های سخت و طاقت فرسا را با موفقیت پشت سر گذاشت . این آموزش ها از او تکاوری دلاور و شجاع ساخته بود در رزم و جنگ به گفته همرزمان و فرماندهانش از قویترین و باهوشترین نیروهای عملیاتی محسوب می شد و دارای قدرت عملیاتی بالایی بود.

مجتبی بابایی تکاوری دلاور بود که به دلیل توانایی بالای ذهنی و جسمی در چندین عملیات سخت و موفق بر علیه دشمنان مرزی نظام مقدس شرکت کرده بود.

فرزند قهرمان اندیمشک در تاریخ 13/6/1390در عملیات پاکسازی مرزهای شمال غرب کشور از وجود اشرار و گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان در نبردی سخت به به آرزوی دیرینش رسید و به فیض شهادت نائل شد. در هنگام شهادت ذکر یا "علی بن ابی طالب" بر زبانش جاری بود و به خیل شهدا پیوست.


دوم:
سعید عبدولی، قهرمان کشتی جهان مدال خود را به همه شهدای شهرستان اندیمشک و بخصوص شهید مجتبی بابایی زاده تقدیم کرد. او با حضور در منزل شهید مجتبی بابایی زاده، امتیاز و مدال قهرمانی خود را به پدر این شهید اهدا کرد.

وی در این دیدار، شهدا و خانواده های آنان را دارای ارزشی بسیار والا و جایگاه آنان را قابل ستایش دانست.

سوم:
برادر مجتبی تعریف می کرد: آقا مجتبی در سال ۷۸ در کاروانی که خودم مسئولش بودم با پای پیاده به مدت ۲۲ روز، از اندیمشک برای دیدار با امام خامنه‌ای(مدظله العالی) به تهران آمد. وی در تمام طول مسیر علمدار و پیش قراول کاروان ما بود.

در آن دیدار خود من بچه‌ها را معرفی می‌کردم و آقا، بچه‌ها را به تهذیب و تحصیل و ورزش توصیه می‌کردند و مجتبی و یکی از دوستان آنقدر اشک شوق می‌ریختند که حضرت آقا آنها را در آغوش کشید و نوازششان کردند.
یکی از دوستان آقا مجتبی در کنار سردار شوشتری به شهادت رسید و مجتبی در تبریز برای تشییع پیکرش شرکت کرد و همانجا یک سخنرانی حماسی ایراد کرد، همین باعث شد که دوستانش بهش گفتند: مجتبی ما هم شهید شدیم باید بیایی و همچنین سخنرانی‌ای برای ما هم انجام بدهی که مجتبی در پاسخ به آن‌ها گفته بود که من به شما ثابت می‌کنم که قبل از همه شما شهید می‌شوم.

مجتبی در شب قدر امسال با همه خداحافظی کرد. با همه دوستان، با خواهران و برادران و به من هم گفته بود که تو باید مراسم تشییع‌ام را مدیریت کنی.

‌یکی از آرزوهای شهید مجتبی بابایی‌زاده این بود که در کنار پسرعمه بزرگوارش فرمانده شهید عزت الله حسین‌زاده دفن شود که به این آرزوی خود نیز دست یافت.

چهارم: مجتبی آمد و شهر عاشورایی شد

یک تلنگر کافی است تا دوباره برگردیم و سر در تفکر بریم یک فریاد بلند نیاز است تا مسیر را گم نکنیم، خط و این هجای بلند و رفیع پیکر مهتاب وش «مجتبی» بود که دوباره شهر را عاشورایی کرد. تابوتی آراسته با پرچم سه رنگ مقدس که پیشاپیش جمعیت به سوی آرامگاه آرامش حرکت می کرد.

«مجتبی» جوان جوان بود و نو رسیده، شاید بهار عمرش به سایه سنگین روزهای تهاجم گره نخورده باشد اما نیک اندیشی او با نیلوفر آبروی انقلاب ونظام عجین شده.

«مجتبی» جوان بود اما نگاه بلند و آسمانیش یکبار دیگر دست اندیمشک را به کاکل ایران سائید تا نشان دهد هنوز مردم این دیار حماسه و ایثار زنده اند ...


«مجتبی» جوان بود اما جوان تر از او هم برای بدرقه «ماهتاب شهید شهر» سیاه پوش بودند و آمده بودند تا بگویند سنگفرش سرخ شهر مدیون خون رنگین تو است. «مجتبی» جوان بود اما گوی سبقت را از مردان نسل اول نیز ربود و او مصداق این جمله ظریف بود که «طی شود ره صد ساله گاهی به آهی»

و من چقدر محتاج این فضایم و نفس کشیدن چقدر سهل و آسان است. الهی تنفس در این فضای عطر آگین را از ما دریغ نفرما 
 «عباس اسلامی پور»


پنجم: بخشی از وصیتنامه شهید بابایی‌زاده

ملت عزیزم:
ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد. ملت عزیزم ای آزاده ترین ملت، مبادا لحظه‌ای شک و تردید کنید که شک و تردید برای شما مصائب و مشکلاتی ایجاد می‌کند. اگر امروز نزد خدا و اولیای خدا آبرویی دارید، از یقین و ایمانتان است.

ملت عزیز ولایت و شهداء را فراموش نکنید که فراموشی این ثروت‌ها برای شما اسارت و ذلت می‌آورد. ولایت گوهری است که با داشتن آن تمام گوهرها را در پیش خود دارید و خودتان خوب می‌شناسید، که در ادعا خدا و پیامبر دارند ولی در ذلت هستند می‌دانید چرا؟ چون ولایت ندارند واقعا که مکمل بعثت جهاد بود و مکمل جهاد غدیر بود و اگر غدیر نبود بعثت هم نمی‌ماند.
ای ملت آزاده به گوشه کنار خود نگاهی بیاندازید ببینید چه خبر است. از آمریکا گرفته تا اروپا و آسیا و آفریقا جایگاه خود را ببنید که هر چه دارید از این انقلاب است. اهداف انقلاب را فراموش نکنید ولایت را تنها نگذارید که اگر نبود مبارزه شهدا با هوای نفس آزادی بدست نمی‌آمد.

به مدیران و خدمتگزاران نظام می‌گویم نگاه خمینی و خامنه‌ای به راه شماست مبادا لحظه‌ای از یاد خدا و ملت غافل شویم. مبادا خود را از فرهنگ جهاد و شهادت جدا کنید. مبادا بین شما و خانواده شهداء فاصله‌ای بیفتد مبادا از آنهائی باشید که بخاطر عملتان در زمان ظهور جزء دشمنان حضرت حجت(عج) باشید.

مبادا در خانه‌ای محکم و مستحکم زندگی کنید و در گوشه‌ای دیگر از شهر خانه‌های خشتی دست در مقابل تندبادهای زندگی وجود داشته باشد و مبادا کم کاری شما دچار زجر و سختی شود که در این صورت وای بر شما باد و پیام آخر به کارگزاران و مدیران و مدیران نظام، نکند لحظه‌ای در ولایت شک کنید و حضرت امام خامنه‌ای را تنها بگذارید که هر چه داریم از ولایت است.

گفتنی است مراسم چهلمین روز پرکشیدن این شهید بزرگوار، پنجشنبه همین هفته 21 مهرماه 1390 بر سر مزارش واقع در بهشت زهرای اندیمشک و همان شب با برگزاری مراسم دعای کمیل در منزل شهید برگزار خواهد شد