ویژه نامه هفته بسیج

دانلود ویژه نامه هفته بسیج
 

 

 

 
 
 
 
 
تصاویر هفته بسیج
     
 
 
نقش بسيجيان در تداوم انقلاب اسلامي
بسيجيان با تعقيب خط صحيح انقلاب اسلامي، از طريق افزايش معلومات و سطح دانش و آگاهي هاي خود من جمله بينش سياسي، مي توانند در صحنه هاي مختلف، حضور خود را اعلام دارند و خنثي گر توطئه دشمنان انقلاب بوده و با شجاعت و فداكاري از
 
 
هفته بسیج تمام شدنی نیست
نام بسیج یادآور خاطره عزیزترین نهاد و بزرگترین مردان تاریخ ما است. نهادی که به تعبیر امام راحل تشکیل آن «یقینا از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود.» و «شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و
 
 
ويژگي هاي بسيجيان و منتظران مهدي موعود
بسيجي بودن يك ارزش و آمادگي براي دفاع از حق- حق شناسي و حق پرستي و پاسداري و صيانت از حق است؛ مي توان مفهوم بسيج را با مفاهيمي مانند: انصار و مهاجران، اصحاب امام زمان(عج)، ياران حق، مرزبانان توحيد، شيفتگان خدمت، تشنگان ولايت،
 
 
مبادي حقوقي اتحاد ملي و نقش بسيج در تحقق و تحكيم آن (قسمت اول)
وحدت ملي، نتيجه بلافصل ارتقاي سطح تعاملات انساني ميان اعضاي اجتماع و تحكيم سطح علايق و اعتقادشان به سرنوشت مشترك است كه نه تنها تنسيق امور عمومي را تسهيل مي‌كند بلكه بقاي روابط اجتماعي و اعمال اقتدار عمومي را در چارچوب جامعه
 
 
بسيج، آموزش استقامت، رويش فداكارى
بسيج درخت پرثمرى است كه شكوفه‏هاى شكوهمند آن رايحه ايثار، اخلاص و مقاومت را در فضاى انسانيت پراكنده مى‏سازد، در بوستان بسيج دلاورانى گمنام پرورش يافته‏اند كه با رشادت خالصانه عروج به سوى عرش، قدس و ملكوت را زمزمه كرده‏اند
 
 
پیام هایی به مناسبت هفته بسیج
هفته بسيج، بزرگ‏داشت جان‏فشانى‏هايى است كه براى سربلندى اين سرزمين صورت گرفته است. گمان غلطى است اگر بسيج را حاصل جنگ تحميلى يا انقلاب اسلامى بدانيم. بسيج، فهم درست اتحاد، اراده و اخلاص مسلمانان است كه با ظهور اسلام تولد
 
 
ویژگی‌های تفکر بسیجی
“بسیجی” از جمله واژه‌هایی است که به لطف انفاس قدسی امام تنها در لغتنامه و دایره‌المعارف انقلاب اسلامی یافت می‌شود. “بسیجی” فرد عاشق سراز پا نشناخته‌ای است که لحظه لحظه زندگی خویش را وقف اسلام و قرآن و ولایت و انقلاب اسلامی
 
 
مبادي حقوقي اتحاد ملي و نقش بسيج در تحقق و تحكيم آن
منظور از حاكميت در ادبيات حقوقي، "قدرت برتر عالي فرماندهي در درون جامعه و قدرت استقلال و نفي وابستگي در بيرون آن"(قاضي، 1372، ص 230) است كه نقش آن در تعيين سرنوشت جمعي در هر دو بعد مذكور، برجسته و تعيين كننده است. حاكميت،
 
 
بسیج از منظر آفتاب
سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و
 
 
بسیج از منظر امام عاشقان
تشكيل بسيج مستضعفين، ارتش بيست ميليوني به فرمان امام خميني(رحمت الله علیه) هوشياري و درايت بي نظير حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) از جمله اساسي ترين عوامل در جهت خنثي سازي توطئه ها به حساب مي آيد که به برکت اين دورانديشي
 
 
گزیده بیانات امام راحل و مقام معظم رهبری درباره بسیج
بسيج شجرة طيبّه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفه‌هاي آن بوي بهار وصل و طراوات تعيين و حديث عشق مي‌دهد. ـ اگر بر كشوري نواي دلنشين تفكر بسيجي طنين انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد. ـ بار ديگر
 
 
بسيج و رسانه ها
انسان وقتي با مفهوم بسيجي برخورد مي كند و مصاديق آن را در جامعه اسلامي مشاهده مي كند، با اندكي تعمق به واژه «بعثت» در قرآن كريم راه مي يابد. آيا به نظر شما بسيجي در فرهنگ انقلاب اسلامي، آن انسان مبعوث و برانگيخته اي نيست
 
 
دل نوشته هایی به مناسبت هفته بسیج
محمد کامرانی اقدام بسیج عطری است آسمانی که از جوانه‏های تراوش می‏شود و پایگاهی است برای مُشت‏های گره شده. بسیج حنجره‏ای است سوزان بر ای سرودن حماسه‏های سترگ و خورشیدی است تابناک برای شب‏های سرد و تاریک و وحشت‏زا. بسیج سپاهی
 
 
بسیج در کلام شهیدان
«برادران بسیجی و انجمن اسلامی، سعی کنید خدا را همیشه و همه جا ناظر و حاضر به اعمالتان بدانید تا سعادتمند شوید. سعی کنید با مد نظر قرار دادن قوانین و اسلام و شرع و با اطاعت از اوامر امام عزیزمان، این قلب تپنده امت‏حزب الله
 
 
بسیجی، بنده خاص الهی
بسیجی بنده خاص الهی است بسیجی در حقیقت یک سپاهی است بسیجی گلشن دین را گلاب است بسیجی آرمان شیخ و شاب است بسیجی پاک از هرنقص و عیب است بسیجی صاف از هر شک و ریب است بسیجی را توقع نیست در کار بسیجی نه تشریفات می خواهد

تجسم اخلاق-ويژه نامه سالروز درگذشت ميرزا جواد ملكي تبريزي

تجسم اخلاق

دانلود ويژه نامه تجسم اخلاق-ويژه نامه درگذشت ميرزا جواد ملكي تبريزي
 

    گذري کوتاه بر زندگي و حالات آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي (رحمت الله عليه)       سیری در زندگانی میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره)

گذري کوتاه بر زندگي و حالات آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي (رحمت الله عليه)آيت الله حاج ميرزا آقا ملکي تبريزي در خانواده اي با تقوا و پارسا در تبريز به دنيا آمد . خانواده ي وي از تاجران متمکن تبريز بودند. پدر او که حاج ميرزا شفيع نام داشت،

 

سیری در زندگانی میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) یکی از مردان پیشتاز این راه مرحوم عارف بالله آیة الله حاج میرزا جواد ملکی ـ قدس الله نفسه الزکیه ـ است که در این میدان گوی سبقت از همگان ربود.

    حکایاتی از میرزا جواد ملکی تبریزی (ره)(1)       حکایاتی از میرزا جواد ملکی تبریزی (ره)(2)

حکایاتی از میرزا جواد ملکی تبریزی (ره)(1)آیت الله فهری در مورد زندگی آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی نقل می کنند : یکی از مردان پیشتاز این راه مرحوم عارف بالله آیة الله حاج میرزا جواد ملکی ـ قدس الله نفسه الزکیه ـ است که در این میدان گوی سبقت از همگان ربود.

 


                        حکایاتی از میرزا جواد ملکی تبریزی (ره)(2) مرحوم میرزا عبدالله شالچی تبریزی می فرماید: ... مرحوم استادم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی که هم مجتهد در فقه بود و رساله عملیه داشت و هم در معارف اسلامی صاحب نظر، دستوراتی می دادند که انسان در خوردن، خوابیدن، نشستن، صحبت و عمل کردن چگونه رفتار کند.

    زندگی نامه ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره)(1)       زندگی نامه ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره)(2)

زندگی نامه ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره)(1) الله عليه)روزهاي زندگاني انسان، ايّام هجرت او از «عالم قدس» است تا در كلاس تربيت و خودسازي شركت كند و در مدرسة‌ آفرينش حضور يابد و پس از چندي به ابديت رجعت كرده، در ديار قرب قرار گيرد. ،

 

زندگی نامه ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره)(2)«عالم» بسان نخلي بلند از بركات است كه بايد چشم انتظار بر «قامت سخاوت» او داشت تا عنايت كند و دامن نياز انسان را پر از «گوهر معرفت» نمايد.

هادی خلق - ویژه نامه ولادت امام هادی علیه السلام

دانلود ويژه نامه هادي خلق - ويژه نامه ولادت امام هادي عليه السلام
 

 

 
 
 
 
 
بانک صوت و فیلم
 
 
کاغذ دیواری امام هادی علیه السلام
   
 
 
کارت پستال امام هادی علیه السلام
 
 
 
نگرش علم الحدیثی امام هادی (علیه السّلام)
همان‌طور که می‌دانیم،باب صدور حدیث در اهل سنت با رحلت حضرت رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) بسته شد و پس از آن،نوبت جمع و تدوین حدیث فرا رسید که متأسفانه با فرمان منع کتابت حدیث،مدتی نه چندان کوتاه میان صدور حدیث و کتابت
 
 
نگاهی به شیوه‏های رهبری امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» (1) به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جواد علیه السلام و مادرش بانوی گرامی «سمانه مغربیه‏» است که زنی با فضیلت، شب‏زنده‏دار و با تقوا
 
 
امام هادی(علیه السلام) و اتحاد پیروان اهل بیت(علیهم السلام)
امام هادی(ع) در نیمه ذیحجه سال 212ق. در اطراف مدینه در محلی به نام صریا به دنیا آمد . پدر بزرگوارش امام جواد و مادر گرامی‌اش سمانه مغربیه است که بانویی با فضیلت ، شب زنده‌دار و با تقوا بود. امام هادی(ع) در سال 220 ق در هشت
 
 
امام هادی (علیه السلام) و رهبری پایگاهای مردمی
از ویژگیهای مهم امامان معصوم علیه السلام برخورداری آنان از پایگاههای مردمی است. و چون دشمنان آنان (حکمرانان اموی و عباسی) به اهمیت این پایگاه و نقش آن در تداوم خط امامت واقف بودند همواره سعی می‏کردند، توده‏های مردم را از
 
 
چگونگي مواجهه امام هادي(علیه السلام) با خلفاي عباسي
امام هادي در سال 212هجري قمري در منطقه «صريا» كه در اطراف مدينه است به دنيا آمد. آن حضرت 42 سال در اين جهان زيست و سرانجام در رجب سال 254 هجري قمري به دست معتز عباسي مسموم شد و به شهادت رسيد. سوم رجب، سالروز شهادت آن حضرت
 
 
امام هادي(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان
امام هادى(علیه السلام)پس از شهادت پدر بزرگوار،در محيطى بسيار سخت‏و در وضع بسيار دشوار مى‏زيست و معاصر حكومت‏«متوكل‏»بود كه به دشمنى‏با امام(علیه السلام)و تعقيب ياران وى و در هم شكستن پايگاههاى او زبانزد بود وهر روز درين دژ
 
 
امام هادی(علیه السلام) و دفاع از مرزهای توحید
از رسالت‌های بنیادین امامت، پاسداری از باور‌ها و ارزش‌های اسلامی است. امامان به عنوان وارثان پیامبر و حافظان قرآن و سنت، با تحریف‌ها و بدعت‌هایی که اندیشه و فرهنگ اسلامی را تهدید می‌کرد، مقابله و حقایق اصیل اسلامی و سنت پیامبر
 
 
امام هادي(علیه السلام) وفرهنگ دعا و زيارت
اين واقعيت را نبايد از نظر دور داشت كه شيعه از فرهنگ ادعيه وزيارت بسيار غني برخوردار است ، به طوري كه هيچ يك از فرق اسلامي از اين مقدار ادعيه وزيارات بهره مند نيستند ، اين نشان از چهره معنوي تشيع وعرفاني شيعي است كه خلوص
 
 
ويژگيها، جايگاه و میراث امام هادي(علیه السلام)
زندگي امام هادي(علیه السلام) به لحاظ هم عصر بودن با چند تن از خلفاي مستبد عباسي بخصوص متوكل- آن فرمانرواي ستم پيشه و دشمن آشكار اهل بيت(علیهم السلام)-از جهاتي متمايز از زندگي ساير ائمه هدي(علیهم السلام)- مي باشد بخصوص آنكه
 
 
تلاش‏ها و مبارزات فرهنگی امام هادی علیه‏السلام
دوران امامت امام علی النقی علیه‏السلام به دلیل گسترش فرهنگی در گرایش‏های اعتقادی و بحث‏های علمی که از برخورد میان مکتب‏های کلامی و تحولات فرهنگی مختلف ناشی شده بود از ویژگی خاصی برخوردار است. در این دوران، مکتب‏های عقیدتی
 
 
فعاليتهاى امام هادی(علیه السلام) در مدينه
گرچه در متون تاريخى، به طور تفصيل و مشخص، به خدمات و فعاليتهاى فرهنگى، سياسى و اجتماعى امام هادى (علیه السلام) در «مدينه‏» تصريح نشده است، ولى از شواهد و قراين تاريخى و گفتگوهاى آن حضرت با افراد، مى‏توان به جلوه و نمودارى
 
 
چهل حدیث نورانی از امام هادی(علیه السلام)
هرگاه در جامعه، رعایت عدالت بیشتر از جور و ستم باشد؛ بد گمانی به مردم حرام است، مگر آن که از راه یقین محرز باشد؛ و امّا اگر در برهه ای از زمان، ظلم و جور بر عدالت غلبه پیدا کند، خوش گمانی به همگان شایسته نیست جز آنجا که آدمی
 
 
هفت گفتار از امام هادی علیه‏السلام
حضرت امام علی النقی علیه‏السلام در نیمه دوم ماه ذی الحجه، سال 212 ق در اطراف مدینه و در منطقه «صریا» چشم به جهان گشود. پدر گرامی‏اش حضرت جواد علیه‏السلام و مادر ارجمندش سمانه مغربیه از بانوان با فضیلت تاریخ می‏باشد. مشهورترین
 
هدایت‌های حكیمانه امام هادی علیه السلام
پاره هاى نور
کتابشناسی امام هادی(علیه السلام) – (1)
كتابشناسى امام هادی (علیه السلام) (2)
بَدْر ذی الحجّه( میلاد امام هادی علیه‏السلام)
ویژگی‏های‏اخلاقی‏امام‏هادی(علیه السلام)
تفسیر قرآن در کلام امام هادی(علیه السلام)
كراماتي از امام هادي (علیه السلام)
امام هادي(علیه السلام) از منظر ولایت
امام هادی(علیه السلام)، مشعلدار هدایت
جبر و اختيار از منظر امام هادي(علیه السلام)
همسر و فرزندان امام هادی(علیه السلام)
درسایه سار کلام گهربار امام هادی(علیه السلام)
چشمه سار معرفت
در مدح امام هادی(علیه السلام) – قسمت اول
حکایاتی از امام هادی(علیه السلام)
گوشه‏ای از کرامات امام هادی (علیه السلام)
در مدح امام هادی(علیه السلام) – قسمت دوم و پایانی
جلوه هايى از شخصيت امام هادی(علیه السلام ) (1)
جلوه هايى از شخصيت امام هادی(علیه السلام ) (2)
شمه ای از فضایل امام هادی(علیه السلام)
شمه ای ازاخلاق امام هادی(علیه السلام)
فروغی از دانش امام هادی (علیه السلام)
فضائل وسيره فردي امام على بن محمد الهادى(علیهما السلام)
دل نوشته هایی درميلاد امام هادى( عليه‏السلام)
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (1)
شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى (علیه السلام)- قسمت اول
شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى (علیه السلام)- قسمت دوم
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (4)
شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى (علیه السلام)- قسمت سوم و پایانی
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (2)
نام های امام هادی (علیه السلام)
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (3)
خورشيد هدايت
نامه های امام هادی(علیه السلام)
حجت محوری و امام هادی(علیه السلام)
مبارزات سیاسی امام هادی (علیه السلام)
فعالیت‏ها و مبارزات امام هادی (علیه السلام) در سامراء
شرايط سياسي دوران امام هادی علیه السلام
سياست و حكومت در سيره امام هادى(علیه السلام)
سفرها و ارتباطات امام هادی(علیه السلام) – قسمت اول
فعاليتهاى امام هادی عليه السلام در مدينه
سفرها و ارتباطات امام هادی(علیه السلام) – قسمت دوم و پایانی
زيارات امام هادی(علیه السلام) براى ائمه (علیهم السلام )
روشهای تربیتی از دیدگاه امام هادی(علیه السلام)
فعالیتهای علمی و فرهنگی امام هادی(علیه السلام)

هادی خلق - ویژه نامه ولادت امام هادی علیه السلام

دانلود ويژه نامه هادي خلق - ويژه نامه ولادت امام هادي عليه السلام
 

 

 
 
 
 
 
بانک صوت و فیلم
 
 
کاغذ دیواری امام هادی علیه السلام
   
 
 
کارت پستال امام هادی علیه السلام
 
 
 
نگرش علم الحدیثی امام هادی (علیه السّلام)
همان‌طور که می‌دانیم،باب صدور حدیث در اهل سنت با رحلت حضرت رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) بسته شد و پس از آن،نوبت جمع و تدوین حدیث فرا رسید که متأسفانه با فرمان منع کتابت حدیث،مدتی نه چندان کوتاه میان صدور حدیث و کتابت
 
 
نگاهی به شیوه‏های رهبری امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» (1) به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جواد علیه السلام و مادرش بانوی گرامی «سمانه مغربیه‏» است که زنی با فضیلت، شب‏زنده‏دار و با تقوا
 
 
امام هادی(علیه السلام) و اتحاد پیروان اهل بیت(علیهم السلام)
امام هادی(ع) در نیمه ذیحجه سال 212ق. در اطراف مدینه در محلی به نام صریا به دنیا آمد . پدر بزرگوارش امام جواد و مادر گرامی‌اش سمانه مغربیه است که بانویی با فضیلت ، شب زنده‌دار و با تقوا بود. امام هادی(ع) در سال 220 ق در هشت
 
 
امام هادی (علیه السلام) و رهبری پایگاهای مردمی
از ویژگیهای مهم امامان معصوم علیه السلام برخورداری آنان از پایگاههای مردمی است. و چون دشمنان آنان (حکمرانان اموی و عباسی) به اهمیت این پایگاه و نقش آن در تداوم خط امامت واقف بودند همواره سعی می‏کردند، توده‏های مردم را از
 
 
چگونگي مواجهه امام هادي(علیه السلام) با خلفاي عباسي
امام هادي در سال 212هجري قمري در منطقه «صريا» كه در اطراف مدينه است به دنيا آمد. آن حضرت 42 سال در اين جهان زيست و سرانجام در رجب سال 254 هجري قمري به دست معتز عباسي مسموم شد و به شهادت رسيد. سوم رجب، سالروز شهادت آن حضرت
 
 
امام هادي(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان
امام هادى(علیه السلام)پس از شهادت پدر بزرگوار،در محيطى بسيار سخت‏و در وضع بسيار دشوار مى‏زيست و معاصر حكومت‏«متوكل‏»بود كه به دشمنى‏با امام(علیه السلام)و تعقيب ياران وى و در هم شكستن پايگاههاى او زبانزد بود وهر روز درين دژ
 
 
امام هادی(علیه السلام) و دفاع از مرزهای توحید
از رسالت‌های بنیادین امامت، پاسداری از باور‌ها و ارزش‌های اسلامی است. امامان به عنوان وارثان پیامبر و حافظان قرآن و سنت، با تحریف‌ها و بدعت‌هایی که اندیشه و فرهنگ اسلامی را تهدید می‌کرد، مقابله و حقایق اصیل اسلامی و سنت پیامبر
 
 
امام هادي(علیه السلام) وفرهنگ دعا و زيارت
اين واقعيت را نبايد از نظر دور داشت كه شيعه از فرهنگ ادعيه وزيارت بسيار غني برخوردار است ، به طوري كه هيچ يك از فرق اسلامي از اين مقدار ادعيه وزيارات بهره مند نيستند ، اين نشان از چهره معنوي تشيع وعرفاني شيعي است كه خلوص
 
 
ويژگيها، جايگاه و میراث امام هادي(علیه السلام)
زندگي امام هادي(علیه السلام) به لحاظ هم عصر بودن با چند تن از خلفاي مستبد عباسي بخصوص متوكل- آن فرمانرواي ستم پيشه و دشمن آشكار اهل بيت(علیهم السلام)-از جهاتي متمايز از زندگي ساير ائمه هدي(علیهم السلام)- مي باشد بخصوص آنكه
 
 
تلاش‏ها و مبارزات فرهنگی امام هادی علیه‏السلام
دوران امامت امام علی النقی علیه‏السلام به دلیل گسترش فرهنگی در گرایش‏های اعتقادی و بحث‏های علمی که از برخورد میان مکتب‏های کلامی و تحولات فرهنگی مختلف ناشی شده بود از ویژگی خاصی برخوردار است. در این دوران، مکتب‏های عقیدتی
 
 
فعاليتهاى امام هادی(علیه السلام) در مدينه
گرچه در متون تاريخى، به طور تفصيل و مشخص، به خدمات و فعاليتهاى فرهنگى، سياسى و اجتماعى امام هادى (علیه السلام) در «مدينه‏» تصريح نشده است، ولى از شواهد و قراين تاريخى و گفتگوهاى آن حضرت با افراد، مى‏توان به جلوه و نمودارى
 
 
چهل حدیث نورانی از امام هادی(علیه السلام)
هرگاه در جامعه، رعایت عدالت بیشتر از جور و ستم باشد؛ بد گمانی به مردم حرام است، مگر آن که از راه یقین محرز باشد؛ و امّا اگر در برهه ای از زمان، ظلم و جور بر عدالت غلبه پیدا کند، خوش گمانی به همگان شایسته نیست جز آنجا که آدمی
 
 
هفت گفتار از امام هادی علیه‏السلام
حضرت امام علی النقی علیه‏السلام در نیمه دوم ماه ذی الحجه، سال 212 ق در اطراف مدینه و در منطقه «صریا» چشم به جهان گشود. پدر گرامی‏اش حضرت جواد علیه‏السلام و مادر ارجمندش سمانه مغربیه از بانوان با فضیلت تاریخ می‏باشد. مشهورترین
 
هدایت‌های حكیمانه امام هادی علیه السلام
پاره هاى نور
کتابشناسی امام هادی(علیه السلام) – (1)
كتابشناسى امام هادی (علیه السلام) (2)
بَدْر ذی الحجّه( میلاد امام هادی علیه‏السلام)
ویژگی‏های‏اخلاقی‏امام‏هادی(علیه السلام)
تفسیر قرآن در کلام امام هادی(علیه السلام)
كراماتي از امام هادي (علیه السلام)
امام هادي(علیه السلام) از منظر ولایت
امام هادی(علیه السلام)، مشعلدار هدایت
جبر و اختيار از منظر امام هادي(علیه السلام)
همسر و فرزندان امام هادی(علیه السلام)
درسایه سار کلام گهربار امام هادی(علیه السلام)
چشمه سار معرفت
در مدح امام هادی(علیه السلام) – قسمت اول
حکایاتی از امام هادی(علیه السلام)
گوشه‏ای از کرامات امام هادی (علیه السلام)
در مدح امام هادی(علیه السلام) – قسمت دوم و پایانی
جلوه هايى از شخصيت امام هادی(علیه السلام ) (1)
جلوه هايى از شخصيت امام هادی(علیه السلام ) (2)
شمه ای از فضایل امام هادی(علیه السلام)
شمه ای ازاخلاق امام هادی(علیه السلام)
فروغی از دانش امام هادی (علیه السلام)
فضائل وسيره فردي امام على بن محمد الهادى(علیهما السلام)
دل نوشته هایی درميلاد امام هادى( عليه‏السلام)
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (1)
شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى (علیه السلام)- قسمت اول
شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى (علیه السلام)- قسمت دوم
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (4)
شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى (علیه السلام)- قسمت سوم و پایانی
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (2)
نام های امام هادی (علیه السلام)
علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (3)
خورشيد هدايت
نامه های امام هادی(علیه السلام)
حجت محوری و امام هادی(علیه السلام)
مبارزات سیاسی امام هادی (علیه السلام)
فعالیت‏ها و مبارزات امام هادی (علیه السلام) در سامراء
شرايط سياسي دوران امام هادی علیه السلام
سياست و حكومت در سيره امام هادى(علیه السلام)
سفرها و ارتباطات امام هادی(علیه السلام) – قسمت اول
فعاليتهاى امام هادی عليه السلام در مدينه
سفرها و ارتباطات امام هادی(علیه السلام) – قسمت دوم و پایانی
زيارات امام هادی(علیه السلام) براى ائمه (علیهم السلام )
روشهای تربیتی از دیدگاه امام هادی(علیه السلام)
فعالیتهای علمی و فرهنگی امام هادی(علیه السلام)

پیامک ( اس ام اس ) عید غدیر

پیامک ( اس ام اس ) عید غدیر
پیامک ( اس ام اس ) عید غدیر

تهیه کننده : سیدامیرحسین کامرانی
منبع : راسخون



روز عيد غديرخم از شريف ترين اعياد امت من است. پيامبر اکرم(ص)

خجسته باد پیوند «نبوت» و «امامت» در نقطه اوجى به نام غدیر خم که غدیر، گره محکمى است براى رشته دیانت.

علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟

یک روز دلم به جشن مولا علی می رفت
در عیدِ غدیرِ خُم به صحرا می رفت
هر کوه که در برابر می‏دیدم
چون دستِ علی بود که بالا می رفت

غدیر ، گل همیشه بهار زندگی است . دریایی بی‏کرانه است ؛ جاری بر جان ‏های پاک و اندیشه های تابناک .

غدیر ، تجلی خواست خالق ، روح آفرینش ، برانگیزاننده ستایش و دست های بلندی است که انسان خاکی را به افلاک می‏ کشاند .

غدیر ، ریزش باران الطاف رحمانی بر گلزار جان‏ های تشنه است .

غدیر ، برکت همه احساس ‏های معنوی و دریای جاری خیرات نبوی است .

خورشيد چراغکي ز رخسار عليست
مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست
هرکس که فرستد به محمد صلوات
همسايه ديوار به ديوار عليست

عيد کمال دين .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصايت و ولايت، امير المومنين (عليه السلام ) بر شماخجسته باد.

نازد به خودش خدا که حيدر دارد
درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عيد غدير خم مبارک

تمام لذت عمرم در اين است
كه مولايم اميرالمومنين است

نام علي : عدالت -- راه علي : سعادت -- عشق علي : شهادت -- ذكر علي : عبادت -- عيد علي : مبارك

نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد
ناشر حكم ولايت به ولي مي نازد
گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي
عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد

شبي در محفلي ذكر علي بود
شنيدم عاشقي مستانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري

عيد کمال دين , سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت امير المومنين عليه السلام بر شيعيان وپ يروان ولايت خجسته باد

قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم
گفتا که علی نور بود سایه ندارد
عید غدیر مبارک

به روز غدیر خم از مقام لم یزلی
به كائنات ندا شد به صوت جلی
كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر
امام و سرور و مولا علیست علی
عید غدیر خم بر شما مبارك

باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر
موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر
چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر

ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام

از ولای مُرتضی دل را چراغان می کنیم
بـا علی بار دگر تجدید پیمـان می کنیم

ستاره سحر از صبح انتظار دمید
غدیر از نفس رحمت بهار چکید
گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش
زمین به حکم قضا آب زندگی نوشید

نور عالم از ولی داریم ما
اول و آخر علی(ع) داریم ما
$
از جام و سبو گذشت کارم
وقت خُم و نوبت غدیر است
امروز به امر حضرت حق
بر خلق جهان علی(ع) امیر است

غدیر، تجلّی اراده خداوند، مکمّل باور ما و نقطه تأمّلی در تاریخ است.

گفت پیغمبر به یارای سخن
پیک رب العالمین آمد به من
گفت حیدر را خدا این تحفه داد
بر همه خلق جهان فضلش نهاد

بر سرِ آسمانی آن ظهر
آیه‌های شکوه نازل شد
مژده دادند ایه‌های شکوه
دین احمد(ص) دوباره کامل شد

عید غدیر، بر حامیان راستین ولایت، مبارک!

دریای غدیر، از ریزش آبشارگون وحی بر جان محمّد(ص) لبریز است و قامت دین در زلال غدیر خم انعکاس می‌یابد.

منابع :

ماهنامه گلبرگ
ماهنامه اشارات
http://www.hawzah.net
http://www.ariamobile.net
http://smsmazhabi.blogfa.com/

زنجان ميزبان دور سوم سفر استاني هيأت دولت

استاندار زنجان گفت: بر اساس برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته، رئیس جمهور ساعت 9 صبح روز سه‌شنبه از طریق فرودگاه زنجان وارد استان می‌شوند و به لحاظ رعايت سادگي سفر، افراد محدودی از ايشان استقبال خواهند کرد و سپس دكتر احمدي‌نژاد در ورزشگاه کارگران زنجان در جمع مردم سخنرانی خواهد کرد.

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه زنجان، محمد رئوفی نژاد در نشست مطبوعاتی عصر امروز با بیان اینکه برنامه‌ریزی کلی برای این سفر برای روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه صورت گرفته است، ابراز کرد: مسیر استقبال از رئيس جمهور مشابه دور دوم خواهد بود، یعنی مسير میدان جهاد، میدان استقلال، سبزه میدان، میدان انقلاب، خیابان سعدی و نهایتاً ورزشگاه کارگران و  استقبال مردمي نیز در این مسیر صورت می‌گیرد.

 

وی ادامه داد: پس از سخنرانی دكتر احمدي نژاد در ورزشگاه کارگران، جلسه کارگروه فرهنگ و هنر استان به ریاست شخص رئیس جمهور آغاز خواهد شد. دیدار با خانواده شهدا و ایثارگران، گفتگوی زنده تلویزیونی، دیدار با مدیران اجرایی استان، دیدار با منتخبین استان و برگزاری جلسه هیات دولت، از دیگر برنامه‌هایی است که در طول این سفر دو روزه در استان انجام می‌شود.

 

این مقام مسئول عنوان کرد: مهم‌ترین بحث‌ها در روز اول سفر هیات دولت به استان، استقبال و دیدار مردمی رئیس جمهور است؛ به‌گونه‌ای که شکوه و شور و نشاط مردم برای دیدن رئیس جمهور در قالب این برنامه صورت می‌گیرد. همچنین انجام مصاحبه مطبوعاتی و تشریح دستاوردهاي سفر، برعهده معاون اول رئیس جمهور خواهد بود.

 

استاندار زنجان به برنامه سفر وزرا به شهرستان‌هاي مختلف استان اشاره کرد و یادآور شد: دیدارهاي مردمی، بهره‌برداری از پروژه‌های در نظر گرفته شده، برگزاری جلسه شورای اداری شهرستان‌ها به ریاست وزرا برای بررسی وضعیت مصوبات دور اول و دوم سفر هیات دولت به استان و گزارشی از وضعیت شهرستان‌ها، از جمله برنامه‌های وزرا در سفرهاي شهرستاني خواهد بود. در این سفرها با توجه به ماده 127 قانون که اختیارات رئیس جمهور به وزرا تفویض شده است، هر تصمیمی که وزرا در شهرستان‌ها بگیرند، مصوبه هیات دولت خواهد بود و ضمانت لازم را برای اجرا خواهد داشت.

 

رئوفی‌نژاد با اشاره به اینکه عمده پروژه‌های این دور از سفر شامل پروژه‌های بهره‌برداری و افتتاحي خواهد بود، گفت: 25 طرح و پروژه اقتصادی و عمرانی در این سفر کلنگ‌زنی و بهره‌برداری می‌شوند که این طرح‌ها در 7 شهرستان استان توزیع می‌گردد. به گونه‌ای که 12 طرح قابل افتتاح با اعتبار 6 هزار و 591 میلیارد تومان و همچنین 68 میليون دلار ارزش ارزی دارد و برای 638 نفر به صورت مستقیم و 462 نفر غیرمستقیم اشتغال ایجاد خواهد کرد كه از اين طرح‌ها می‌توان به افتتاح خط انتقال 63 کیلووات پست برق چورزق، بهره برداری از خط انتقال 12 اینچی طارم، کارخانه کیلوس ابهر، مجموعه ورزشی بانوان زنجان اشاره کرد.

 

وی اضافه کرد: 9 طرح نیز در این سفر به ارزش بیش از 241 میلیارد تومان کلنگ‌زنی می‌شود كه برای هزار و 577 نفر به‌صورت مستقیم و 3 هزار و 565 نفر به صورت غیرمستقیم اشتغال‌زایی ایجاد می‌کند. همچنين چهار پروژه عمده در دست اجراي استان مورد بازديد قرار مي‌گيرد.

 

نماينده عالي دولت در استان با بیان اینکه مقدمات انجام سفر دور سوم هیات دولت به استان از ابتدای سال 89 و با برگزاری جلسات مختلف در استان انجام شده است، تصریح کرد: در این زمینه ستادی برای بحث و بررسی و احصاء نیازهای استان در بخش‌های مختلف تشکیل شد و در کارگروه‌های مختلف از جمله کارگروه فرهنگی بحث‌های زیادی شکل گرفت تا بتوان مصوبات پيشنهادي مناسبی براي جلسه هيات دولت آماده کرد.

 

استاندار زنجان بیان کرد: گام دوم برای انجام دور سوم سفر، تحقق مصوبات دور اول و دوم بود که اگر این امر در حد قابل قبولی صورت نمی‌گرفت، یا این سفر انجام نمی‌شد و یا با تاخير صورت می‌گرفت؛ به‌گونه‌ای که هم اکنون 80 درصد مصوبات دور دوم سفر به استان محقق شده است. گام دیگر نیز نهاد ریاست جمهوری بود که باید کار کارشناسی و هماهنگی‌های لازم را با انجام جلسات مشترک با وزارتخانه‌ها انجام می‌دادند و تقریباً مجموعه آنچه به عنوان مصوبات دور سوم سفر آماده شده، مصوبات پیشنهادی استان و یک سری پیشنهادات دیگر است که در جلسه فردا صبح با معاون اول رئیس جمهور نهایی خواهد شد.

ادامه نوشته

شعرهای مقام معظم رهبری

ما خیل بندگانیم ...


ما خيل بندگانيم ما را تو مي‌شناسي

هر چند بي‌زبانيم، ما را تو مي‌شناسي



ويرانه‌ايم و در دل، گنجي ز راز داريم

با آن‌كه  بي‌نشانيم،  ما را تو مي‌شناسي



با هر كسي نگوييم راز خموشي خويش

بيگانه با كسانيم، ما را تو مي‌شناسي

 

::: یار جمارانی :::


عمریست که در بندم و زندانی خویشم

دلبسته راز دل توفانی خویشم


چون زلف شکن در شکن یار

در پیچ و خم غصه پنهانی خویشم


از بخت بدم نیست دگر سوز و گدازی

من سردتر از بخت زمستانی خویشم

 

شعری از آیت الله خامنه ای


حرفی  بگوی  و  از  لب  خود  کام ده مرا

ساقی ! ز پا فتاده شدم ، جام ده مرا


فرسوده، دل ز مشغله جسم و جان ، بیا

بستان  زخود  ،  فراغت  ایام  ده مرا


رزق    مرا   ،   حواله   به   نامحرم  مکن

از دست  خویش  ، باده گلفام ده مرا


بوی   گلی   ،   مشام  مرا  تازه  می  کند

ای  گلعذار !  بوسه  به  پیغام ده مرا


عمرم  رفت  و  حسرت مستی زدل نرفت

عمری  دگر  ز  معجزه  جام  ده  مرا


ای  عشق !  شعله  بر  دل  پُر  آرزو  بزن

چندی  رهایی  از  هوس  فام  ده مرا


جانم  بگیر  و  جام  می از دست من مگیر

ای مدعی هر آنچه دهی ، نام ده مرا


مرغ   دلم   به   یاد   رفیقان  به  خون  تپید

یا رب !  امید  رستن از این دام ده مرا

 

بشکفت    غنچه ی دلم   ای   باد   نو بهار

خندان  دلی بسان  (امین) وام ده مرا

 

شعر غمگساری یاران سروده رهبر انقلاب ، آیت الله خامنه ای در وصف شهیدان دفاع مقدس

 

 

غمگساری یاران



زآه سینه سوزان ترانه می سازم

چو نی زمایه جان این فسانه می سازم



به غمگساری یاران چو شمع می سوزم

برای اشک دمادم ، بهانه می سازم



پر نسیم به خوناب اشک می شویم

پیامی از دل خونین روانه می سازم

رهبر در جبهه ، آیت الله خامنه ای در جبهه های جنگ ، شعر رهبر در وصف شهدای جنگ تحمیلی ، شلمچه

شعر رهبری ، آيت الله سيد علی حسينی خامنه ای


::: محراب جمكران :::


دلم قرار ندارد از فغان ، بی تو

سپندوار  ز کف داده ام عنان ، بی تو


ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ

ز جام عیش لبی تر نکرد جان ، بی تو


چون آسمان مه آلوده ام ز تنگدلی

پر است سينه ام از اندوه گران ، بي تو


نسيم صبح نمي آورد ترانۀ شوق

سر  بهار   ندارند   بلبلان   ،   بي تو

 

 

دعای امام رضا (ع) برای امام زمان (عج)

یونس بن عبدالرحمان از امام رضا علیه‌السلا‌م روایت کرده که آن حضرت به دعا برای صاحب‌الزمان (عج)امر می‌فرمود و یکی از دعاهای ایشان برای آن حضرت چنین بود :

 

پروردگارا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست ‚ و از دوستت ‚ خلیفه‌ات ‚ حجّتت بر خلقت ‚ و آن زبانی که معرف توست و گویای حکمت تو ‚ و آن چشم بینای تو در میان مخلوقاتت ‚ و گواه بر بندگانت... بزرگ مرد مجاهد کوشا ‚ بنده پناهنده به تو ‚ دفاع کن .

خداوندا ! او را از شرّ آنچه آفریدی و پدید آوردی و ایجاد نمودی و پروراندی و تصویر نمودی در امان دار ‚ و او را از پیش رو و پشت سر و از راست و چپ ‚ و بالا‌ و پایین محافظت فرما ‚ آن‌گونه که هرکه در حفاظت تو باشد ضایع نگردد .

در وجود او ‚ پیامبرت را ‚ و وصیّ پیامبرت را ‚ و پدرانش را ; پیشوایانت و ارکان دینت را ‍ که درود تو بر تمامی آنان باد‍ حفظ نما ‚ و او را در امانت خودت که هرگز ضایع نگردد ‚ و در همسایگی‌ات که مورد تعرّض قرار نگیرد ‚ و در نگهداری و حمایت خودت که مورد ظلم واقع نشود ‚ قرار ده .

خدایا ! او را به امان محکمت درامان دار ‚ که هرکه در آن قرار گیرد هرگز شکست نخورد ‚ و او را درحمایت خودت که هر که در آن باشد ظلم نبیند قرار ده ‚ و او را به یاری برترت یاری ده ‚ و به قدرتت توانایش کن ‚ و فرشتگانت را پشت سر او قرار ده .

بارالها ! دوست دار هرکه او را دوست دارد ‚ و دشمن‌دار هرکه با او بستیزد ‚ و زره محکمت را بر او بپوشان ‚ و فرشتگانت را گرداگرد او قرار ده .

پروردگارا ! او را به برتر از مقامی که عدالت گسترانِ از پیروان پیامبرانت را به آن مقام رساندی ‚ برسان .

خداوندا ! شکاف‌ها را با او پر کن ‚ گسستگی‌ها را به او پیوسته دار ‚ ظلم را به او بمیران ‚ عدالت را نمایان ساز ‚ و زمین را به عمر طولا‌نی‌اش زینت‌بخش ‚ و او را با یاری تایید کن ‚ و با بیم نصرت نما ‚ و برای او گشایشی آسان قرار ده ‚ و از جانب خودت برای او برهانی قاطع بر دشمنت و دشمنش مقدّر کن .

بارالها ! او را قائم منتظر قرار ده ‚ و پیشوایی که به او مانع ظلم می شوی ‚ و او را با یاری قدرتمند و پیروزی نزدیک توانا کن ‚ و او را وارث شرق و غرب جهان که برکتشان دادی قرار ده ‚ سنّت پیامبرت را به او زنده کن ‚ تا هیچ حقّی را به خاطر ترس از مخلوقی پنهان ندارد ‚ یاورش را نیرو ده ‚ و دشمنانش را خوار ‚ و هرکه با او بستیزد و مکر کند نابود کن .

بارالها ! به دست او ما را به راه هدایت و بزرگ و میانه‌ای ببر که تندرو به سوی او بازگردد و دنباله رو به آن برسد .

بارالها ! ما را بر فرمانبری او نیرو ‚ و بر همراهی او راست بگردان ‚ و به متابعت او بر ما منّت گذار ‚ و ما را در حزب او ‚ که قیام کنندگان به امرت ‚ و صبرکنندگان به همراهش ‚ وآنان که با خیرخواهی برای او جویای خشنودی‌اند ‚ قرار ده ‚ تا این که در روز قیامت ما را در زمره یاوران و پشتیبانان و تقویت کنندگان حکومتش محشور گردانى .

بارالها ! بر محمّد و خاندانش درود فرست ‚ و این را از طرف ما برای خودت ‚ در حالی که از هر شک و شبهه و خودنمایی و شهرت‌طلبی بدور باشد ‚ قرار ده ‚ تا بر غیر از تو بر آن اعتماد نکنیم ‚ و قصدی جز تو نداشته باشیم ‚ و ما را در جایگاه او وارد کن ‚ و در بهشت همراه او قرار ده ‚ و ما را در کار او به دلتنگی و خستگی و سستی و پراکندگی مبتلا‌ مساز ‚ و ما را از کسانی قرار ده که از آنان برای یاری دینت کمک گرفته و به آنان ولیّت را عزیز می گردانی ‚ و به جای ما گروه دیگری را برنگزین چه این که این کار بر تو آسان و بر ما بسیار گران و دشوار است ‚ و تو بر هر کار توانایى .

بارالها ! بر والیان عهدش درود فرست‚ و ایشان را به آرزوهایشان برسان ‚ و عمرشان را طولا‌نی ساز و آنان را یاری ده ‚ و برای او آنچه از امر دینت را به آنان نسبت داده ای به نهایت برسان ‚ و ما را پشتیبانان آنان و یاوران دینت قرار ده ‚ و بر پدران پاکیزه اش و پیشوایان هدایتگر درود فرست .

  تبیان

کمی بخندیم و بیندیشیم

گوشهای هدایت ا... خان
روزی « ناصرالدین شاه »، وزیر دفترش، « هدایت الله خان » را دید که گوشهایش از زیر کلاهش بیرون آمده بود. نظری خشم آلود به وی افکند و گفت:
« گوشهایت را زیر کلاه بگذار. »
وزیر دفتر در حالی که کلاه خود را روی گوش های می کشید گفت:
«بفرمائید قربان. این هم گوش های بنده. حالا ببینم کارهای مملکت، با رفتن گوش من در زیر کلاه درست می شود. »


 

آقای قاضی کلنگ خود را بردارید!
قلمی از قلمدان قاضی افتاد
شخصی که آنجا حضور داشت گفت : جناب قاضی کلنگ خود را بردارید
قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ
تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟
مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ویران کردی(عبید زاکانی)

راننده اتوبوس
مايكل، راننده اتوبوس شهري، مثل هميشه اول صبح اتوبوسش را روشن كرد و در مسير هميشگي شروع به كار كرد. در چند ايستگاه اول همه چيز مثل معمول بود و تعدادي مسافر پياده مي شدند و چند نفر هم سوار مي شدند. در ايستگاه بعدي، يك مرد با هيكل بزرگ، قيافه اي خشن و رفتاري عجيب سوار شد او در حالي كه به مايكل زل زده بود گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» و رفت و نشست.
مايكل كه تقريباً ريز جثه بود و اساساً آدم ملايمي بود چيزي نگفت اما راضي هم نبود.
روز بعد هم دوباره همين اتفاق افتاد و مرد هيكلي سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روي صندلي نشست 
و روز بعد و روز بعد
اين اتفاق كه به كابوسي براي مايكل تبديل شده بود خيلي او را آزار مي داد. بعد از مدتي مايكل ديگر نمي تواست اين موضوع را تحمل كند و بايد با او برخورد مي كرد. اما چطوري از پس آن هيكل بر مي آمد؟
بنابراين در چند كلاس بدنسازي، كاراته و جودو و ... ثبت نام كرد. در پايان تابستان، مايكل به اندازه كافي آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پيدا كرده بود.
بنابراين روز بعدي كه مرد هيكلي سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هيكل پولي نمي ده!» مايكل ايستاد، به او زل زد و فرياد زد: «براي چي؟»
مرد هيكلي با چهره اي متعجب و ترسان گفت: «تام هيكل كارت استفاده رايگان داره.»
پيش از اتخاذ هر اقدام و تلاشي براي حل مسائل، ابتدا مطمئن شويد كه آيا اصلاً مسئله اي وجود دارد يا خير!
 


 

به من یاد بده
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد. کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند. سنگ زیبای درون چشمه دید، آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد.
در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به اوداد. مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت:
آیا آن سنگ را به من می دهی؟
زاهد بی درنگ سنگ را درآورد و به او داد. مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی نگجید. او می دانست که این سنگ آن قدر قیمتی است که با فروش آن می تواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.
چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد در کوهستان برگشت و تا او را دید به او گفت:
من خیلی فکر کردم تو با این که می دانستی این سنگ چقدر ارزش دارد خیلی راحت آن را به من هدیه کردی. بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت:
من این سنگ را به تو بر می گردانم ولی در عو ض چیز گرانبهای دیگری از تو می خواهم.
به من یاد بده که چگونه می توانم مثل تو باشم!


 

روباه و کلاغ
کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست . روباه گرسنه ای از زیر درخت می گذشت . بوی پنیر شنید . به طمع افتاد . رو به کلاغ گفت : ای وای تو اونجایی !
می دانم صدای معرکه ای داری ! چه شانسی آوردم ! اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …
کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت : این حرفهای مسخره را رها کن ! اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم .
روباه گفت : ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم .
کلاغ گفت : باز که شروع کردی ! اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن ، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند .
روباه دهانش را باز باز کرد .
كلاغ گفت : بهتر است چشم ببندی که نفهمي تكه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
روباه گفت : بازیه ؟! خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
خلاصه . بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد .
روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد : بی شعور ، این چی بود !
کلاغ گفت : کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند ، تغاوت پنیر و فضله را هم نمی داند .


 

پسرم چه کاره خواهد شد؟
کشيشى يک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسيده بود که فکرى در مورد شغل آينده‌اش بکند. پسر هم مثل تقريباً بقيه هم‌سن و سالانش واقعاً نمي‌دانست که چه چيزى از زندگى مي‌خواهد و ظاهراً خيلى هم اين موضوع برايش اهميت نداشت.
يک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصميم گرفت آزمايشى براى او ترتيب دهد.
به اتاق پسرش رفت و سه چيز را روى ميز او قرار داد:
يک کتاب مقدس،
يک سکه طلا
و يک بطرى مشروب .

کشيش پيش خود گفت :
« من پشت در پنهان مي‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بيايد. آنگاه خواهم ديد کداميک از اين سه چيز را از روى ميز بر مي‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنيش اين است که مثل خودم کشيش خواهد شد که اين خيلى عاليست. اگر سکه را بردارد يعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نيست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد يعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوري خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت مي‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و يک راست راهى اتاقش شد. کيفش را روى تخت انداخت و در حالى که مي‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشياء روى ميز افتاد. با کنجکاوى به ميز نزديک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.
کارى که نهايتاً کرد اين بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زير بغل زد. سکه طلا را توى جيبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و يک جرعه بزرگ از آن خورد . . .
کشيش که از پشت در ناظر اين ماجرا بود زير لب گفت:
« خداى من! چه فاجعه بزرگي ! پسرم سياستمدار خواهد شد ! »


 

دوتا فوت کن

داشتم با ماشينم مي رفتم سر كار كه موبايلم زنگ خورد گفتم بفرماييد الووو.. ، فقط فوت كرد ! گفتم اگه مزاحمي يه فوت كن اگه ميخواي با من دوست بشي دوتا فوت كن . دوتا فوت كرد . گفتم اگه زشتي يه فوت كن اگه خوشگلي دوتا فوت كن دوتا فوت كرد . گفتم اگه اهل قرار نيستي يه فوت كن اگه هستي دوتا فوت كن دوتا فوت كرد . گفتم من فردا ميخوام برم رستوران شانديز اگه ساعت دوازده نميتوني بياي يه فوت كن اگه ميتوني بياي دوتا فوت كن دوباره دوتا فوت كرد . با خوشحالي گوشي رو قطع كردم فردا صبح حسابي بخودم رسيدم بهترين لباسمو پوشيدم و با ادكلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمي گنجيدم فكرم همش به قرار امروز بود داشتم از خونه در ميومدم كه زنم صدام كرد و گفت ظهر ناهار مياي خونه؟ اگه نمياي يه فوت كن اگه مياي دوتا فوت كن


 

 

نامه ای از دوزخ
روزي مردي به سفر ميرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه ميشود که هتل به کامپيوتر مجهز است . تصميم ميگيرد به همسرش ايميل بزند . نامه را مينويسد اما در تايپ ادرس دچار اشتباه ميشود و بدون اينکه متوجه شود نامه را ميفرستد . در اين ضمن در گوشه اي ديگر از اين کره خاکي ، زني که تازه از مراسم خاک سپاري همسرش به خانه باز گشته بود با اين فکر که شايد تسليتي از دوستان يا اشنايان داشته باشه به سراغ کامپيوتر ميرود تا ايميل هاي خود را چک کند . اما پس از خواندن اولين نامه غش ميکند و بر زمين مي افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش ميرود و مادرش را بر نقش زمين ميبيند و در همان حال چشمش به صفحه مانيتور مي افتد:
گيرنده : همسر عزيزم
موضوع : من رسيدم
ميدونم که از گرفتن اين نامه حسابي غافلگير شدي . راستش انها اينجا کامپيوتر دارند و هر کس به اينجا مياد ميتونه براي عزيزانش نامه بفرسته . من همين الان رسيدم و همه چيز را چک کردم . همه چيز براي ورود تو رو به راهه . فردا ميبينمت . اميدوارم سفر تو هم مثل سفر من بي خطر باشه .

واي که چه قدر اينجا گرمه !!!

یک بار بخوانید، عاشق می شوید

 
خبرآنلاین نوشت:

قسمت هایی از دعای عرفه امام حسین (ع) به قلم دکتر علی شریعتی

اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین (ع) نباشد , بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند, می شود به "حسین" ایمان نیاورد؟ نشناسدش؟ عاشقش نشود؟دیوانه اش نشود؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟ یک بار بخوانید، عاشق می شوید...

حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.
حهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خوشنودی توست.

پس
هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی .
هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی.
هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی.
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم بر نعمت هایم افزودی.
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو؟!

من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر سپارم؟
خدایا!الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتها ی آشکار توست.
خدایا!من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار میبینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می کنم.

خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان.
و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بد بختی ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه.
و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیر های تو نپسندم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.
و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.

پروردگار من!
من را از هول و هراس های دنیا و غم واندوه های آخرت رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.

خدایا!
به که واگذارم می کنی؟
به سوی که می فرستی ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند.
یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
ای توشه و توان سختی هایم!

ای همدم تنهایی هایم!
ای فریاد رس غم وغصه هایم!
ای ولی نعمت هایم!

ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!
ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!
ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!
تو پناهگاه منی!

تو کهف منی!
تو مامن منی!
وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و ...........
اگرنبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نا بودی تنها پیشروی من میشد.
ای زنده!
ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
ای آنکه :
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد.
و من با بدی ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.
ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنایم بخشید.
من آنم که بدی کردم ... من آنم که گناه کردم.
من آنم که به بدی همت گماشتم.
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم.
من آنم که غفلت کردم.
من آنم که پیمان بستم و شکستم.
من آنم که بد عهدی کردم .....
و ... اکنون باز گشته ام.
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند.
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارها ی خوب توفیق می دهد.
معبود من!

اینک من پیش روی توام و در میان دست های تو.
آقای من!
بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم.
نه ریسمانی که بدان بیاویزم.
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است ؟!

انکار؟!
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟
خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.

از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دینم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.
و از آتش جهنم رهایم ساز.
خدای من!
اگر آنچه از تو خواسته ام عنایتم فرمایی , محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.
و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.

یا رب! یا رب! یا رب!
خدای من!
این منم و پستی و فرو مایگی ام.
و این تویی با بزرگی و کرامتت.
از من این می سزد و از تو آن

" چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی."

خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.

خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
تو که اینقدر دلسوز منی!

خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.

خدای من!
مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک وشرک رهایی ام بخش.

خدای من!
چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم ,چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.

یا رب! یا رب! یا رب!

عکس: آشنایی با فرزندان رهبر عظیم الشان

ایشان چهار فرزند پسر دارند كه هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، صحبت می‌كنیم. یك بار ندیده‌ام كه اینها راجع به پولی، امكاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بكنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یك فرد معمولی است. 

 با توجه به خواست کاربران مبنی برآشنایی بیشتر با خانواده مقام معظم رهبری، شرحی مختصر پیرامون زندگی فرزندان ایشان خصوصا فرزندان پسر معظم له خدمت شما ارائه می گردد:

رهبر بزرگوار و عالیقدر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله سید على خامنه اى"دام الله ظله علی رئوس المسلمین" فرزند مرحوم آیت الله حاج سید جواد حسینى خامنه‌اى(ره) در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس، چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند.

 

معظم له اکنون دارای 6 فرزند هستند. نام خانوادگی همسر  ایشان«خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان 8 سال  در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.

یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند  و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است. سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است.

 

مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند.

 حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین احمد مروی "دامت برکاته" در این رابطه چنین بیان داشتند:

"ایشان چهار فرزند پسر دارند كه هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، صحبت می‌كنیم. یك بار ندیده‌ام كه اینها راجع به پولی، امكاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بكنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یك فرد معمولی است.

فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی كه نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است كه خود آقا دارند

این خیلی ارزش دارد كه امكانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امكانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده‌شان!

قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند كه بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌یشان در كارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند.

خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند كه هیچ اقبالی به این چیزها ندارند.

فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی كه نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است كه خود آقا دارند. این كه آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.

 


 

.

از راست به چپ: حجت الاسلام سید میثم خامنه ای- حجت الاسلام سید مصطفی خامنه ای- آیت الله مجتهدی- حجت الاسلام سید مجتبی خامنه ای- حجت الاسلام سید محسن خامنه ای. .

 

 

سید مصطفی‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان كه طلبه‌ قم بودند،‌ الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره كرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یك روز برای ناهار دعوت كردند. ما رفتیم منزل ایشان. یك سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یك گلدان معمولی خریدیم و رفتیم كه دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب كردم كه آیا این خانه، خانه‌ یك تازه‌داماد است؟ حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول كشور، حتّی خانه‌ یك تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یك خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یك زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست.

من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یك تازه‌داماد و یك تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌كردم. حواسم بود و تا آنجا كه می‌توانستم، رصد می‌كردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موكت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی. زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.

آقازاده‌ها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همكاری دارند والان هیچ كدام از آقازاده‌ها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و كار طلبگی هستند. درس می‌خوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت كرده‌اند. خود آقا مصطفی كه الان سطوح عالیه را در قم تدریس می‌كنند. ایشان مكاسب و كفایه در قم تدریس می‌كنند."

   امكاناتی که براي فرزندان رهبری مهیا هست
"احمد مروي" معاون ارتباطات حوزه اي دفتر مقام معظم رهبري می گوید: من يك وقتي درمورد آقازاده‌‌هاي آقا فكر مي‌كردم كه اينها چرا اين قدر به تعبير بنده، بچه‌هاي خوبي هستند. از هر جهت، خيلي خوب تربيت شده‌اند. ديانت، پاكي، زهد، بي‌تعلقي به دنيا و عدم اقبال به مسائل دنيا و امكانات. ايشان در اين موقعيتي هستند، که خيلي امكانات برايشان هست. براي كساني كه خيلي خيلي مراتب پايين‌تر هستند، بالاخره امكاناتي هست. براي اينها كه در اين مقام، در اين رتبه هستند، خيلي امكانات برايشان بيشتر هست. امّا حقيقتاً ما نمي‌بينيم كه از اين امكانات استفاده بكنند.‌ يك علت آن، اين است كه هم خود آقا، هم خانواده‌ ايشان. يعني اين پدر و مادر، دو بال هستند براي رُشد و پرورش و تربيت فرزند. هم پدر، هم مادر، هر دو نقش دارند.

اگر يك بال شكسته باشد، آن رشد و آن پرواز را ما شاهد نيستيم، بايد هر دو بال باشد و اين را ما در زندگي حضرت آقا كاملاً احساس مي‌كنيم. همان جوري كه خود آقا مقيد به زهد و سادگي و بي‌آلايشي و بي‌رغبتي به دنيا و زيورهاي دنيايي هستند؛ ما همين را هم در مورد خانواده‌ آقا احساس مي‌كنيم. يعني همسر ايشان هم دقيقاً همين جور هستند. اين دو نمونه‌اي كه من عرض كردم، هر دوي آنها مربوط به خانواده‌ حضرت آقا مي‌شد.

 همين جور در مهماني‌هايي كه خانواده‌ آقا تشريف مي‌برند، گاهي خانواده‌هاي ما هم هستند، مي‌آيند تعريف مي‌كنند كه خانواده‌ حضرت آقا تقريباً جزو ساده‌ترين‌ها در اين مهماني‌ها‌، از نظر لباس و وضع ظاهري، هستند. آقازاده‌هاي حضرت آقا هم همين جورند.

مرحوم ملا آقا جان زنجانی کیست ؟

مرحوم ملا آقا جان زنجانی کیست ؟
مرحوم حاج ملا آقا جان در سال 1252 شمسی در روستای « آق کند» از توابع زنجان متولد شد و در سال 1335 در شهر زنجان وفات یافته است .

دوران تحصیلات علوم دینیه را در زنجان مدرسه « سید» در محضر علمای بزرگ مانند آیة الله فیاض دیزجی که از مراجع تقلید بوده و آقای آخوند ملا قربانعلی و سائر علمای بزرگ به پایان رسانده و انصافا" از فقه و اصول و علوم فلسفه و عرفان و علوم غریبه اطلاع کافی داشت .

شاید به دلیل شیوه خاص زندگی ایشان ، اطلاعات جامعی از مراحل مختلف تحصیل و تهذیب ایشان موجود نباشد ، اما همین مقداری هم که باقی است از عمق اخلاص و ارادت ایشان به اهل بیت - علیهم السلام- حکایت می کند .
حکایات زیادی از شیفتگی و ارادت ایشان به اهل بیت در منابع مختلف نقل شده است از جمله به نقل بزرگانی چون آیت الله محمد جواد انصاری همدانی و جناب شیخ جعفر مجتهدی که شرح حالشان پیشتر از نظرتان گذشت ، دیدار با جناب حاج ملا آقا جان برای آنان از نقاط مهم و تاثیر گذار زندگی بوده است .

توسل مثال زدنی ایشان به اهل بیت - علیهم السلام- از جمله ویژگی های بارز و شاخص ایشان است که در جای جای این سطور ملاحظه میشود .
جمعی از علمای بزرگ معاصر ایشان مانند آیة الله مصطفوی ،علامه طباطبائی و آقای حاج شیخ موسی زنجانی به علم و دانش وی اعتراف نموده و ایشان را از نوابغ عصر خود دانسته اند.

حکایاتی که در ذیل از ایشان مطالعه خواهید فرمود ، از زبان و قلم یکی از آخرین شاگردان ایشان ، سید حسن ابطحی نقل شده است .

اگر چه این سطور به هیچ رو نمی تواند این انسان وارسته معرفی نمایند ، اما حداقل ادای دین و احترامی است ، نسبت به دوستان و ارادتمندان اهل بیت - علیهم السلام- که خداوند همه ما را از آن جمله قرار دهد .

انسان واقعی

یک روز از او سؤال شد :
شما از علم کیمیا و علوم غریبه هم اطلاع دارید؟
دیدم با یک نگاه تأسف آوری گفت:
اگر انسان برای این گونه از امور خلق شده بود،خیلی کم بود،انسان بیشتر از این ارزش دارد که حتی درباره این گونه از مطالب فکر کند. اگر انسان،انسان بشود همه این علوم و فضائل خود به خود به سراغش می آید و او به آنها اعتنائی نمی کند.

مرشد واقعی

از ایشان نقل شده که مکرر توضیح می داد و سفارش می کرد و می گفت:
از هرگونه بت پرستی و قطب پرستی و عقب مرشدهائی رفتن که از جانب خود به آن سمت رسیده اند دوری کنید.
ائمه معصومین ما ( علیهم السلام) زنده اند، خودشان واسطه بین خدا و خلق اند،آنها دیگر واسطه نمی خواهند؛ زیرا هر قطب و مرشدی را که شما تصور کنید دور از خطا و اشتباه نیست، در حالی که ائمه اطهار ( صلوات الله علیهم اجمعین)،اشتباه و خطا ندارند، آنها واسطه وحی اند،آنها واسطه فیض اند.

یکبار یکی از همراهان، وسط کلام ایشان می دود و گوید :
اگر این چنین است پس جمله :
« هلک من لیس له حکیم یرشده» ( هلاک است کسی که برای او حکیمی، مرد داشنمندی نباشد که او را ارشاد کند) چیست؟

ایشان در پاسخ فرمودند:
اگر حدیث صحیحی باشد و از امام ( علیه السلام) رسیده باشد، منظور خود امام بوده است؛ زیرا در آن زمانها مردم با بی اطلاعی کامل خودسرانه به برنامه های اسلامی عمل می کردند، حتی در آن زمان مرجع تقلید هم نداشتند، چون خود ائمه ( علیهم السلام) بودند.
و شاید هم درا ین روایت راهنمائیهای معمولی منظور باشد که البته در این صورت چنان که من الان با شما صحبت می کنم برای هر فردی مذکر و رفیق و استاد و مرشدی در راه رسیدن به کمالات لازم است اما اگر من گفتم: فلان عمل را با تأثیر نفس من انجام دهید که مؤثر خواهد بود غلط است. بیائید خود را به من بسپارید و با من بیعت کنید و من بر شما با آنکه معصوم نیستم و یا نائب معصوم نیستم ولایت داشته باشم غلط است.

بهره مندی از فیض حضرت علی ( علیه السلام )

یکی ازهمراهان در جلسه ای به ایشان گفت:
شنیده ایم که روزی ملای رومی با شمس تبریزی در بیابانی می رفتند به شط آبی رسیدند شمس گفت: « یا علی» و از آب گذشت ولی ملای رومی در آب فرو رفت، شمس از او سؤال کرد: مگر تو چه گفتی؟
گفت: همان که تو گفتی.
شمس گفت: نه تو هنوز به آن مقام نرسیده ای که علی دستت را بگیرد، تو باید بگوئی « یا شمس» و من باید بگویم « یا علی».
ایشان از نقل این قصه ناراحت شد به دوست ما گفت:
من برای شما حدیث و روایت می خوانم،شما برای من قصه می گوئید.
از خصوصیات علی ( علیه السلام) این بود، در زمان حیات دنیائیش که امام همه بود دربان و حاجب نداشت، حالا که از دنیا رفته و دستش بهتر باز است، واسطه لازم دارد؟!
آنها نه این را بگویند و نه در کلماتشان تصریح کنند که انسان به مقامی می رسد که مستقلا" از جلال و جمال الهی استفاده می کند و به وساطت انبیاء و ائمه ( علیهم السلام) کاری ندارد.
خود در عرض پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) واقع می شود و آنچنان که پیامبر و امام ( علیهم السلام) در احکام و شریعت و طریقت و حقیقت و فیوضات ظاهری و معنوی از خدا استفاده می کنند،او هم استفاده می کند.

روش و سلیقه معنوی

روش حاج آقا جان این بود که تنها وسیله ای که انسان را سریعتر به مقاصد معنوی و ترقیات روحی می رساند توسل به خاندان عصمت ( علیهم السلام) به معنی عام آن و تکمیل محبت و ولایت آنها در دل است.
او می گفت:
بعد از واجبات، بهتر از هر چیز، زیارت امامان و بلکه امامزاده ها و احترام به سادات و اظهار عشق و علاقه به آنها است.
شغل خودش روضه خوانی بود ولی نه به عنوان آنکه آن را به عنوان شغل مادی انتخاب کرده باشد، بلکه حتی اگر چند نفر در یک محل جمع می شدند او یک مقدار از فضائل اهل بیت ( علیهم السلام) سخن می گفت و بعد روضه می خواند و اشکی می گرفت.
هیچ کجا برای روضه خواندن،از کسی تقاضای پول نمی کرد مگر جائی که مصالح اهمی را در نظر گرفته بود.

اخلاص در ماموریت

آیت الله ابطحی نقل می کند ، یک روز ایشان در مشهد به من گفت:
در صحن نو مردی هست که اشتباهی دارد، بیا برویم اشتباه او را رفع کنیم. وقتی نزدیک یکی از حجرات فوقانی صحن رسیدیم، دیدم به طرف اتاق یکی از علمائی که من او را می شناختم رفت.
گفتم: این آقا از علمای محترم است.
گفت: اگر نبود که ما مأموریت برای رفع اشتباه او نمی داشتیم.

من گمان می کردم که حاج ملا آقا جان با او سابقه دارد و یکدیگر را می شناسند. دیدم وقتی به در اتاق رسید مرا وادار کرد که بر او مقدم شوم؛ ( زیرا هیچگاه بر سادات مقدم نمی شد). طبعا" ناشناس وارد اتاق شد، آن عالم به خاطر آنکه حاج ملا آقا جان لباس خوبی نداشت و اساسا" ظاهر جالبی از نظر لباس به خود نمی گرفت، زیاد او را مورد توجه قرار نداد و فقط به احوالپرسی از من اکتفا کرد و با یکی از علما و اهل منبر معروف مشهد که قبل از ما در اتاق نشسته بود، گرم صحبت بود.

حاج ملا آقا جان سرش را بلند کرد و گفت:
« مثل اینکه شما درباره فلان حدیث که در علائم ظهور وارد شده، تردید دارید و حال آنکه معنی حدیث این است و شرح آن این چنین است و مفصل مطالب را برای آن عالم شرح داد».
من در چهره آن عالم نگاه می کردم اول اعتنائی نمی کرد ولی کم کم سرش را بالا آورد. یک مرتبه گفت: تو کی هستی؟ جانم به قربانت از کجا مشکل مرا دانستی؟! و چه خوب این مشکلی که کسی از آن اطلاع نداشت حل کردی!

از جا بلند شد و حاج ملا آقا جان را در بغل گرفت، او را می بوسید و می گفت: از تو بوی بهشت را استشمام می کنم.


زیارت ائمه - ع

یکی از شاگردان مرحوم حاج ملا آقا جان نقل می کند :
در مسافرتی که با ایشان به زیارت ائمه عراق ( علیهم السلام) مشرف شده بودم یک روز در نجف به من گفت:
بیا برویم بصره که در آنجا مسجدی است باید در آن دو رکعت نماز بخوانیم.
من چون در آن روز نمی دانستم بصره با نجف چقدر فاصله دارد، فکر می کردم بصره هم مانند کوفه است که نهایت یک فرسخ بیشتر فاصله ندارد، لذا گفتم: برویم.
با هم حرکت کردیم چند قدمی از شهر نجف بیشتر بیرون نرفته بودیم که وارد بصره شدیم در آنجا به مسجدی رفتیم و دو رکعت نماز خواندیم و بیرون آمدیم باز به همان ترتیب چند قدمی که از بصره بیرون آمدیم وارد نجف شدیم.

من بعدها که فهمیدم بصره با نجف فاصله زیادی دارد به بصره رفتم تا ببینم آن مسجد در بصره است و آیا آن شهری که دیده ام حقیقتا" بصره بوده است،یا خیر؟ با کمال تعجب دیدم بدون کم و زیاد و با جمیع خصوصیات، بصره همان بصره و مسجد هم همان مسجد است....

توصیه به میزبان

مرحوم حاج ملا آقا جان سفارش می کرد :
در زندگی طوری رفتار کن که میهمان، خودش بدون دعوت به منزلت بیاید.


هدایت اهل بیت - ع

یکی دیگر از شاگردان نقل می کند :
روزی در حرم حضرت عبدالعظیم ( علیه السلام) جمعی بودیم که در خدمت مرحوم حاج ملا آقا جان قصد داشتیم گوشه خلوتی را انتخاب کنیم و از محضر او استفاده نمائیم .
پس از تحقیق، حرم حضرت امامزاده طاهر که در گوشه صحن حضرت عبدالعظیم ( علیه السلام) است انتخاب نمودیم، او نشسته بود و ما هم دور او نشسته بودیم، برای ما از کلمات حضرت موسی بن جعفر ( علیه السلام) درباره کیفیت ترقیات روح و عقل سخن می گفت،من حالم منقلب شده بود سرم را روی زانویم گذاشته بودم و قطعا" به خواب نرفته بودم ولی در عین حال دیدم حضرت موسی بن جعفر ( علیه السلام) در کنار حرم ایستاده اند و آنچه حاج ملا آقا جان برای ما می گوید آن حضرت به او تلقین می فرماید.
وقتی سرم را برداشتم حضرت موسی بن جعفر ( علیه السلام) را ندیدم ولی می دیدم که حاج ملا آقا جان به همان محلی که امام ایستاده بودند نگاه می کند و برای ما حرف می زند.
دوباره سرم را روی زانویم گذاشتم باز هم امام ( علیه السلام) را دیدم که به حاج ملا آقا جان مطالب را تلقین می کنند و او همان کلمات را می گوید.
این موضوع چند مرتبه تکرار شد وقتی مجلس تمام شد و از حرم امامزاده بیرون رفتیم خواستم مشاهده خود را به حاج ملا آقا جان بگویم دیدم قبل از آنکه من حرف بزنم این شعر را خواند:

در پس آینه طوطی صفتم داشته است
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم


پاسخ به نیت قلبی

آیت الله ابطحی نقل می کند :
یک شب تابستان، روی بام منزل، من و شهید « هاشمی نژاد» و پدرم در خدمت ایشان نشسته بودیم و او درباره مطالب معنوی و ترقیات روحی با ما سخن می گفت.
ناگهان کلامش را قطع کرد و رو به آقای هاشمی نژاد کرد و گفت: فلان روایت در فلان کتاب است البته هم روایت را خواند و هم نام کتاب را برد ، ما از موضوع اطلاعی نداشتیم فکر می کردیم که با سابقه قبلی بوده ولی چون در آقای هاشمی نژاد تغییر حالی پیدا شد و گفت: حاج آقا شما از کجا می دانستید که من می خواهم این حدیث را سؤال کنم؟!
دانستیم که آن مرحوم از اراده و قلب آقای هاشمی نژاد خبر داده است.

مخالفت با کشیدن سیگار

ایشان هیچ وقت دوست نداشت در مجلسی که منبر می رود کسی سیگار بکشد. روزی در مجلس با عظمتی که درمنزل مرحوم « آیة الله میلانی» در مشهد برقرار بود،از ایشان تقاضای منبر شد، ایشان به درخواست آیه الله میلانی منبر رفت.
در وسط منبر که تمام علما مبهوت سخنان علمی او بودند، ناگهان سخنش را قطع کرد و به گوشه ای نگاه کرد، معلوم شد یکی از علما سیگار می کشید که ایشان به او نگاه می کند. سپس گفت:
اگر انسان بتواند تمام حواسش را به جنبه های روحی بدهد بیشتر استفاده می کند.

پرهیز از غلوّ در مورد اهل بیت - ع

ایشان می گفت:
درباره ائمه اطهار ( علیهم السلام) تنها اعتقاد به چهار چیزنه بیشتر و نه کمتر غلو است.
« یعنی نباید درباره ائمه اطهار ( علیهم السلام) غلو کنیم ، و منظور از غلو این است که معتقد به آنچه در آنها نیست ( یعنی زیاده روی است و غلط است) و خود آنها آن را نهی کرده اند باشیم. و این غلو که نباید به آن معتقد بود در اعتقاد به چهار چیز درباره آنها است. »

اول آنکه: معتقد شویم یکی از آنها و یا روح آنها خدا است و خدای دیگری جز آنها وجود ندارد،این غلو است و غلط است.

دوم آنکه: معتقد باشیم که آنها را خدا خلق نکرده و همیشه بوده اند و اعتقاد به ازلی بودن آنها را داشته باشیم. این هم غلو است.

سوم آنکه: معتقد باشیم که خدا تمام کارها را به آنها واگذاشته و خود کناری نشسته است. این هم غلو است و معنی تفویض همین است و غلط است.

چهارم آنکه: مقام نبوت را به آنها نسبت دهیم و آنها را هم پیغمبرانی مانند خاتم الانبیاء ( صلی الله علیه و آله) بدانیم. این هم غلو و غلط است.

از این چهار موضوع که بگذریم می توانیم آنچه از فضائل و مقامات کمالیه که عقلمان محال نداند و می پذیرد در حق آنها بگوئیم.

دست خدا !

روزی حاج ملا آقا جان عرق چهل گیاه را که شاید بدمزه ترین داروها باشد، می خورد و مثل کسی که عسل می خورد، لذت می برد. از او سؤال کردند:
این چه حالت است؟
فرمود: این چیزی است که خدای محبوبم خواسته ایجاد شود و به وسیله دستش آن را ایجاد کرده پس هر چه باشد لذت بخش و شیرین است.
او می گفت:
دست خدا به تصریح روایاتی که در تفسیر آیه: « ید الله فوق ایدیهم» آمده نور مقدس چهارده معصوم ( علیهم السلام) است، یعنی همچنان که ما هر اظهار قدرتی را به وسیله دستمان انجام می دهیم، خدا هم هر کاری را تشریعا" و تکوینا" به وسیله این انوار مقدسه انجام می دهد.

زیارت امامزاده ها

او می گفت :
هر کجا امامزاده ای باشد ولو اصل و نسبش را ندانی و یا اصلا" کسی از سادات هم در آن مکان دفن نشده باشد،زیارت کن؛ زیرا آن محل به نام فرزند پیغمبر ( صلی الله علیه و آله) ساخته و معرفی شده است.
اساسا" ما روح امامزاده را زیارت می کنیم حال می خواهد بدنش آنجا دفن شده و از بین رفته باشد یا به کلی دفن نشده باشد چه فرقی می کند؟
آیت الله ابطحی نقل می کند :
من خودم با مرحوم حاج ملا آقا جان، حضرت امامزاده حمزه بن موسی بن جعفر ( علیه السلام) را در شهر ری زیارت کردیم و تصادفا" در همان سفر به قم مشرف شدیم و باز مرقد مطهر این امامزاده را در خیابان چهارمردان قم که به همین نام معروف است زیارت نمودیم، وقتی از ایشان سؤال کردم که آیا حضرت حمزه بن موسی بن جعفر ( علیه السلام) اینجا دفن است یا در شهر ری؟
فرمود:
چه فرقی می کند ما که نمی خواهیم جسد او را زیارت کنیم و از جسدش حاجت بخواهیم، بلکه منظور استمداد از روح مقدس آن بزرگوار است. که ممکن است در هر دو جا در یک زمان حاضر باشد.
حتی فرمود:
بعضی می گویند: حضرت حمزه بن موسی بن جعفر ( علیه السلام ) در کاشمر مدفون است، اگر برای من میسر می شد آنجا هم می رفتم و ایشان را در آنجا هم زیارت می کردم.


گریه نکردن روضه خوانها

آیت الله ابطحی نقل می کند :
ایشان می گفت:
اینکه اکثر روضه خوانها وقتی مصیبت می خوانند، گریه نمی کنند، حتی وقتی فرد دیگری هم روضه می خواند می بینیم آنها کمتر گریه می کنند، آیا می دانید علتش چیست؟
عرض کردم: نه بفرمائید استفاده کنم.
فرمود: علتش این است که آنها وقتی « مقتل» را مطالعه می کنند فقط برای آنکه آن را نقل کنند می خوانند. توجه به معنی و اصل مصیبت نمی کنند؛ در آن موقع اشک بر مصائب سیدالشهداء ( علیه السلام) نمی ریزند.
این حالت قساوت می آورد. لذا من خودم هر وقت مقتل را مطالعه می کنم به نکات زیر عمل می کنم و لذا آن قساوت را ندارم و می بینی که خودم در منبر بیشتر گریه می کنم و تو نیز به همین دستورات عمل کن.
اول آنکه: در وقت مطالعه کتاب مقتل با وضو باش و آن را عبادتی تصور کن.
دوم آنکه: خود را در محیطی که مقتل بیان می کند قرار بده و مصیبت را لمس و احساس کن.
سوم آنکه: کوشش کن به هر نحوی که ممکن است اشک از دیدگانت بیرون بیاید که علاوه بر ثوابهای عظیمی که دارد مانع از قساوت هم خواهد شد.

ملاقات با اولیا خدا

یکی ازعلمای بزرگ از مرحوم حاج ملا آقا جان نقل می کند و می گوید:
ایشان ر.زی در تشییع شخصی شرکت کرده و بی تابی زیادی می کردند ، و از آنجا که به ظاهر شخص فوت شده را نمی شناخت باعث تعجب همگان گردید .

مرحوم حاج ملا آقا جان در این مورد به من فرمود:
در سفر کربلا وارد شهر کرمانشاه شدم، دستور رسید با آقائی ملاقات کنم، رفتم بازار، سراغ آن آقا را گرفتم، در بازار گفتند: آن آقا دیوانه است و قابل اعتنا نیست .
گفتم: شما آدرس ایشان را بدهید،آدرس را گرفته رفتم و پیدا کردم.
وقتی که وارد حجره محقرش شدم گفت:
« سرزده داخل مشو، میکده حمام نیست»

اجازه خواستم ، اجازه ورود داد و گفت: بایست. ایستادم. گفت: من مأمورم به تو چهار چیز را بگویم:

1- طوری زندگی کن که کسی شما را نشناسد.
2- از این تاریخ دیگر اینجا نیائی.
3- سلام مرا به اولیائی که می شناسی برسان.
4 - بلند شو یکی از اصحاب امام زمان ( علیه السلام) که فوت کرده تشییع می شود، در تشییع او شرکت کن.

از حجره بیرون آمدم و به سراغ تشییع رفتم، وقتی که به قبرستان رسیدم موقع دفن بود. به خاطر گفته آن ولی خدا که گفته بود: فوت شده از اصحاب امام زمان ( علیه السلام) است گریه می کردم و از گریه من اولیاء میت تعجب می کردند.



تشرف به خدمت حضرت ولی عصر - عج

حاج آقای مظفری نقل می کنند :
روزی من از مرحوم حاج ملا آقا جان سؤال کردم که آیا شما در این تازگی
خدمت حضرت بقیه الله ( روحی و ارواح العالمین له الفداء ) رسیده اید؟
گفت: بله، چند روز قبل که خدمت آن حضرت رسیدم دیدم با روی بشاشی این جمله را می گویند:

« منم که شرق دو عالم و غرب دست من است»
و به روی من تبسم می کنند.
من هم در جواب، در حالی که اشک شوق می ریختم و به پای مقدسش برای بوسه زدن می افتادم گفتم:

منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز

روضه سید الشهداء -علیه السلام-

مرحوم حاج ملا آقا جان می گفت:
روزی دیدم دو نفر پیرزن در مسجد کنار یکدیگر نشسته و با هم صحبت
می کنند یکی از آنها می گوید: پا و کمرم درد می کند. دومی با کمال اخلاص و جدی به او گفت: مگر تو روضه نمی روی؟
گفت: چراگاهی می روم.
گفت: خوب آسان است از اشک چشمت بگیر به محل درد بمال خوب می شود. مگر نمی دانی که شفای تمام دردها به دست خدا است و وقتی تو برای سید الشهداء حسین بن علی ( علیه السلام) که ولی خدا است گریه کردی خدا تو را دوست خواهد داشت و هیچ وقت نمی خواهد که دوستش از درد بنالد.


عنایت اهل بیت -ع - ونهی از منکر

آقای سید محمد موسوی واعظ مکرر برای همه نقل کرده بود روزی در خدمت مرحوم حاج ملا آقا جان با آیت الله مصطفوی به امامزاده « داوود» رفتیم شب رسیدیم و چون آقای مصطفوی و حاج ملا آقا جان خسته بودند استراحت کردند و من چون جوان بودم با توجه به پریشانی ام منقلب شدم و حالی پیدا کردم و در حرم امامزاده کنار قبر نشستم و گریه و زاری می نمودم و سه حاجت از آن حضرت خواستم .
وقتی به حجره ای که آنها در آنجا بودند رفتم حاج ملا آقا جان وقتی مرا دید همان گونه که به پشت خوابیده بود دست مرا گرفت و روی سینه اش گذاشت و گفت: نشد که شما فرزندان فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) چیزی بخواهید و به شما داده نشود.
سید جان تو که سه حاجت برای خود خواستی می خواست لااقل برای من هم یک حاجت می خواستی سپس گفت: تو سه حاجت که یکی وضع مالی خوبی داشته باشی و دوم از آینده خوبی برخوردار شوی و سوم لکنت زبانت برطرف شود .
همه اش را به تو دادند ولی من در سیمای تو یک خطر احساس می کنم و آن این است که تو شاه ظالم را دعا می کنی.

حکایاتی از عنایت سید الشهدا ء -ع - و حضرت ابوالفضل - ع

مرحوم حاج ملا آقا جان می فرمود:
در سفر کربلائی که چند سال قبل مشرف بودم و شبها در ایوان حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) می خوابیدم و معمولا" اول شب به زیارت حضرت اباالفضل ( علیه السلام) می رفتم، در یکی از شبها وقتی وارد صحن حضرت ابا الفضل ( علیه السلام) شدم، دیدم دو نفر جوان مثل اینکه با هم نزاعی دارند و در مقابل حرم به طوری که ضریح دیده می شد ایستاده اند، یکی از آنها خواست کلامی بگوید که به زمین خورد و بیهوش شد. دومی هم فرار کرد.

مردم دور او که به زمین خورده بود جمع شدند و او را شناسائی کردند و گفتند: از فلان قبیله است، رئیس آن قبیله را خبر کردند آمد پیرمردی بود.
به او گفتم: او اشاره به قبر حضرت اباالفضل ( علیه السلام) نمود و می خواست چیزی بگوید که دیگر نتوانست و به زمین افتاد.
رئیس قبیله گفت: او مورد غضب حضرت اباالفضل ( علیه السلام) واقع شده؛ زیرا بدنش کبود شده و استخوانهایش خرد گردیده است. او را ببرید به صحن حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) که اگر راه نجاتی داشته باشد از آنجا خواهد بود.
دوستانش او را به دوش کشیدند و به صحن حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) بردند.
دو شبانه روز در کنار یکی از غرفه ها به حال اغما افتاده بود، شب سوم که من هم نزدیک او می خوابیدم و منتظر بودم که امشب یا باید او از دنیا برود و یا از این وضع نجات پیدا کند؛ زیرا شخصی که مورد غضب واقع شده،بیشتر از سه شبانه روز زنده نمی ماند.
ناگاه دیدم به خود تکانی داد و برخاست و نشست. افرادی که محافظ او بودند، از او پرسیدند: چه می خواهی؟
گفت: ریسمانی بیاورید و به پاهای من ببندید و مرا به طرف حرم حضرت اباالفضل ( علیه السلام) بکشید.
این کار را کردند در بین راه نزدیک صحن حضرت اباالفضل ( علیه السلام) درخواست کرد که فلان مبلغ را به فلانی بدهید. و همان مقدار هم تصدق از طرف من به فقراء اتفاق کنید.

دوستانش این عمل را تعهد کردند که انجام دهند سپس از در صحن دستور داد ریسمان را به گردنش ببندند و با حال تذلل عجیبی او را وارد حرم کردند.
وقتی مقابل ضریح حضرت اباالفضل ( علیه السلام) رسید، کلماتی به زبان عربی گفت که خلاصه اش این است:
آقا از تو توقع نبود که این گونه آبروی مرا ببری و مرا بین مردم مفتضح نمائی.
مضمون این شعر را می گفت:

من بد کنم و تو بد مکافات کنی پس فرق میان من و تو چیست بگو


در این موقع رئیس قبیله رسید و او را بوسید و ابراز خوشحالی کرد. مردم از اطرافش پراکنده نمی شدند و نسبت به او که دوباره مورد لطف حضرت اباالفضل ( علیه السلام) واقع شده بود،ابراز علاقه می نمودند.

من صبر کردم تا کاملا" دورش خلوت شود،به او گفتم: من از اول جریان تا پایان آن با تو بوده ام بعضی از قسمتهای سرگذشت تو را نفهمیده ام، مایلم برایم تعریف کنی.
گفت: آن جوان که با من وارد صحن شد مدتی بود از من مبلغی پول طلب داشت، آن شب زیاد اصرار می کرد که باید طلب مرا همین الآن بپردازی، من ناراحت شدم به او گفتم: از من طلبی نداری.
گفت: به جان اباالفضل ( علیه السلام) قسم بخور، من بی حیائی کردم خواستم قسم بخورم که دیگر نفهمیدم چه شد تا امشب که درد و ناراحتی و فشار فوق العاده ای داشتم.
درهمان عالم بیهوشی می دیدم که برای تشریفات عبور شخصی به حرم حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) مراسمی قایل می شوند ، سئوال کردم چه خبر است ؟ یکی از آنها گفت حضرت ابالفضل ( علیه السلام) به زیارت برادرش حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) می آید.
من برای عذرخواهی خود را آماده می کردم که دیدم حضرت اباالفضل ( علیه السلام) بالای سر من ایستاده و با نُک پا به من می زند و می فرمایند :
برخیز، به در خانه ای آمده ای که اگر جن و انس به آن متوسل شوند، محروم بر نمی گردند.
از همان جا حالم خوب شد و امیدوارم دیگر این گونه جسارت به مقام مقدس حضرت اباالفضل ( علیه السلام) نکنم.

****

همچنین از مرحوم حاج ملاآقاجان نقل شده :
وقتی در حرم مقدس حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) مشغول زیارت بودم، زن عربی که بلند بلند با حضرت صحبت می کرد، توجه مرا به خود جلب نمود، می گفت: من پسرم را الان از تو می خواهم. سپس به نزدیک ضریح رفت و مثل آنکه کلامی شنید، گفت: چَشم؛ و به طرف صحن حرکت کرد.
وقتی به در حرم رسید برگشت و رو به ضریح کرد و گفت: بعد نگوئی که من نگفتم! و از حرم بیرون شد.
من گوشه ای نشسته بودم و درباره اخلاص آن زن فکر می کردم، توجهی به حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) کردم و از آن حضرت خواستم که حاجتش داده شود ساعتی نگذشت که آن زن با جوانی وارد حرم شد و به او گفت: برو از حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) تشکر کن.

او هم به نزدیک ضریح رفت و از حضرت حسین بن علی ( علیه السلام) تشکر کرد. من به نزد آن جوان رفتم و از او سؤال کردم: جریان شما چیست؟

گفت: دو شب قبل دشمنانی که داشتم مرا به گروگان گرفته بودند و از قریه ای که دوازده کیلومتر تا کربلا راه است مرا به کربلا آوردند.
در میان منزلی محبوسم کرده بودند و مرتب تهدید به قتلم می نمودند تا یک ساعت قبل که ناگاه نگهبان منزل فوق العاده متوحش شد و نمی دانم چه دید که در خانه را باز کرده و فرار نمود.
من هم بدون ترس از منزل بیرون آمدم و تقریبا" بی اختیار به طرف صحن حضرت سیدالشداء ( علیه السلام) آمدم که دیدم مادرم در این گوشه صحن منتظر من است.
در این بین، آن پیرزن جلو آمد و گفت: وقتی پسرم را سارقین بردند، من از قریه حرکت کردم و یک ساعت قبل به حرم مطهر حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) رسیدم و به نزد ضریح که ایستاده بودم و عرض حال می کردم، حضرت در جوابم فرمودند: بیرون از حرم در صحن می روی، فرزندات می آید.

من برگشتم و به حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) گفتم: بعد نگوئی که من نگفتم!
وقتی وارد صحن شدم، چند دقیقه ای بیشتر نگذشت که دیدم پسرم آمد، از او سؤالی نکردم و بلافاصله او را به حرم مطهر حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) آوردم و به او گفتم: اول از حضرت حسین بن علی ( علیه السلام) تشکر کن و بعد تصمیم داشتم از او موضوع را سؤال کنم که شما پرسیدید. و وقتی که او برای شما نقل کرد،من هم متوجه جریان شدم.
پس از نقل این قضیه مرحوم حاج ملا آقا جان به من گفت:
هر چه می توانی روحت را ( با توسل به اهل بیت - ع ) تقویت کن و صفای دل برای خود به وجود بیاور که کلید سعادت جز این چیزی نیست.


خاک مرقد مطهر امام رضا - ع - و شفای بیمار

آیت الله ابطحی نقل می کند :
یک روز مرحوم آقا جان فرمود : یکی از جوانان خوب زنجان مریض شده و پدرش توقع دارد من از او عیادت کنم، اگر مایلی با هم به عیادت او برویم؟
گفتم: مانعی ندارد .
به اتفاق به عیادت آن جوان رفتیم، حال او خیلی بد بود حاج ملا آقا جان را نشناخت و تقریبا" در حال احتضار و جان کندن بود، حاج ملا آقا جان مقداری پدر و مادرش را تسلی داد و او را دعا کرد، وقتی از منزل آنها بیرون آمدیم فوق العاده متأثر شده بودم.
گاهی هم با خودم فکر می کردم که لابد فردا صبح هم باید به تشییع جنازه او برویم.
در این بین مادر آن جوان هم از منزل بیرون آمد و گفت: حاج آقا، دکترها بچه ام را جواب کرده اند، دستم به دامنتان.

حاج ملا آقا جان رو به مادر آن جوان کرد و گفت: خوب می شود. من ابتدا فکر کردم برای تسلی دل مادرش این جمله را می گوید، ولی بعد به من رو کرد و گفت: علاوه بر آنکه ما جنازه او را تشییع نمی کنیم، فردا این جوان با پای خود به اتفاق مادرش به منزل ما می آیند.

صبح فردای آن شب تقریبا" ساعت 8 بود که در زدند، من رفتم در را باز کردم،اول آنها را نشناختم از من سؤال کردند، حاج ملا آقا جان منزل هست؟ دیدم خود او صدا زد بفرمائید منتظر شما بودم.
آن جوان و مادرش وارد منزل شدند وقتی در کنار اتاق نشستند حاج ملا آقا جان به من رو کرد و گفت: اینها را می شناسی؟
گفتم: نه.
گفت: این همان جوان مریض دیشبی است، من از تعجب مبهوت شدم.
حاج ملا آقا جان به مادر آن جوان گفت: قضیه را نقل کن .

مادر آن جوان گفت: دیشب بعد از رفتن شما حال فرزندم خیلی بدتر شد، دیگر محتضر بود، حتی پاهایش حس نداشت نفسهای آخرش را می کشید، من بالای سر او نشسته بودم و گریه می کردم ناگهان چشمش را باز کرد و گفت:
مادر! امام رضا ( علیه السلام) می گویند: ار خاک قبر ما نزد شما هست، چرا به آن استشفاء نمی کنی؟
و باز بیهوش افتاد. من یک مرتبه متوجه شدم که چند سال قبل که به مشهد مشرف بودم، مقداری خاک از جلو جاروی خدام برداشته و در کاغذی پیچیده و به زنجان آورده و پشت آینه گذاشته ام، فورا" آن را برداشتم و بر بدن جوانم مالیدم، بحمدالله چنانکه می بینید شفا یافته است.

مجالس عنایتی

آیت الله ابطحی می گوید :
ایشان شبها معمولا" نماز مغرب و عشا را در یکی از مساجد زنجان پشت سر یکی از ائمه جماعت می خواند و به بقیه سفارش می کردند تا می توانید نماز را اول وقت و با جماعت بخوانید.

پس از نماز به روضه هایش که قبلا" از او دعوت کرده بودند می رفت.

شاید در آن مدتی که من در زنجان بودم، ماه محرم به طور متوسط هر شبی یک جلسه را به این گونه می گذراند که می گفت: یک مجلس در فلان محل الان دعوت شدم باید بروم وقتی دو نفری به آن مجلس می رفتیم می دیدیم صاحب مجلس با یک اخلاصی مجلس را ترتیب داده و مردم هم جمع شده اند. اما منبریشان نیامده یک مرتبه می دیدند که حاج ملا آقا جان وارد شد و اجازه گرفت و به منبر رفت.
صاحب مجلس مبهوت می شد که او از کجا متوجه شده که من الآن از امام زمان ( علیه السلام) روضه خوانی طلب کردم و این موضوعی بود که خواص از مردم زنجان اطلاع داشتند و همه بر آن گواهند.
خوب یادم می آید که یک شب وارد این چنین مجلسی شدیم وقتی صاحب مجلس حاج ملا آقا جان را دید، قسم خورد همین چند دقیقه قبل به امام زمان ( علیه السلام) متوسل شده بودم و گفتم: آقا یک روضه خوان برای من بفرست؛ که شما آمدید.


احترام به سادات

از قول شاگردان ایشان نقل شده است :
ایشان می گفت: روایت است که بر سادات نباید در راه رفتن مقدم شد.
وقتی سادات ( ولو از نظر سن، خردسال بودند) وارد مجلسی می شدند ایشان به تمام قد در مقابلشان می ایستاد و می گفت:
در حدیث است که اگر کسی یکی از سادات را ببیند و در مقابل او نایستد و قیام تام نکند، خدا به دردی او را مبتلا می کند که دوا نداشته باشد.
او همیشه دو زانو می نشست و همیشه حتی در مسافرت و بین دوستان،آداب معاشرت را ترک نمی کرد.
گاهی که ما به او می گفتیم: شنیده ایم که گفته اند: بین دوستان آداب ساقط می شود. می فرمود:
من از این افراد که این مطالب را می گویند سؤالی دارم و آن این است که آیا ادب، خوب است یا نه؟
حتما" می گویند: ادب،چیز خوبی است. من در جواب می گویم: انسان چرا چیز خوبی را که دارد به دوستانش تقدیم نکند؟

زیارت ائمه معصومین - ع

حاج ملا آقا جان در تمام مشاهد مشرفه به ما توصیه می کرد که معتقد باشیم ائمه اطهار( علیهم السلام) زنده اند و سخنان ما را می شنوند و مبادا کوچکترین غفلتی از این موضوع بشود.
او بهترین زیارتها را « زیارت جامعه» و « زیارت امین الله» می دانست و می فرمود که اگر در حرمها وقت بیشتری دارید زیارت جامعه را بخوانید و اگر فرصت زیادی ندارید زیارت امین الله را بخوانید.
همه روزه توصیه می کرد که زیارت حضرت صاحب الامر ( علیه السلام) را بخوانیم، بخصوص در حرمهای مقدسه؛ زیرا معتقد بود که آن حضرت بیشتر از همه جا در حرمها احتمال دارد باشند.
بهترین زیارتهای آن حضرت را « زیارت آل یاسین» می دانست.

زیارت کربلای معلی

آیت الله ابطحی شرح سفر زیارتی خود همراه حاج ملا آقا جان را اینگونه بیان می کند :
قبل از رسیدن به کربلا ایشان از راننده درخواست کرد که ماشین را نگه دارد ، راننده، ماشین را نگه داشت، ایشان پیاده شدند و به ما هم گفتند: پیاده شوید،ما هم پیاده شدیم.
گفت:
از اینجا حرم کربلا است؛ زیرا چهار فرسخ در چهار فرسخ، مربوط به کربلا و حسین بن علی ( علیه السلام) است. یعنی مِلک آن حضرت است، حائر حسینی است.
سپس سجده شکر کرد و خاک آن زمین را بوسید و سوار ماشین شد. ما هم سوار شدیم. و دیگر حاج ملا آقا جان را از آنجا تا وقتی که در کربلا بود متبسم ندیدیم، یا محزون می نشست و یا گریه می کرد.
یک روز به ایشان گفتم: امروز رفتم کنار گودی قتلگاه خیلی متأثر شدم.
گفت:
در مدتی که در گذشته ساکن کربلا بودم و هر چند دفعه ای که به زیارت آمده ام، نتوانستم؛ یعنی دلم نیامده،حالم ایجاب نکرده که کنار گودی قتلگاه بروم، تو که فرزند آنهائی چگونه توانستی این کار را بکنی؟


فضایل مسجد کوفه

در روایات وارد شده که مسجد کوفه محل نماز پیامبران خدا است و محل نماز امام عصر ( روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) خواهد شد.
در سفر عتبات که در خدمت ایشان بودیم ، قبل از آنکه ما به اعمال مسجد کوفه بپردازیم حاج ملا آقا جان ما را در گوشه ای طرف راست مسجد نشاند و گفت: این مسجد برای نشستن افضل است و سپس مطالبی را برای آگاهی ما بیان کرد.
او می گفت:
در این مسجد هزار پیغمبر و هزار وصی پیغمبر نماز خوانده اند.
و مسجد کوفه از مسجد الاقصی در بیت المقدس با فضلیت تر است.
او می گفت:
خواندن نماز در این مسجد، ثواب حج و عمره ای را دارد که با رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) رفته باشید.
او می گفت:
امام باقر ( علیه السلام) فرموده :
« اگر مردم بدانند که مسجد کوفه چقدر ارزش دارد از شهرهای دور زاد و توشه برمی دارند و به زیارت این مسجد می آیند».

او می گفت:
اگر چشم برزخی شما باز می بود می دیدید که طرف چپ و راست این مسجد باغهائی است از باغهای بهشت و جلو و عقب آن، باغهائی است از باغهای بهشت و خود آن هم باغی است از باغهای بهشت.
و می دیدید که وقتی نماز در آن می خوانید در نامه اعمالتان به جای یک رکعت که خوانده اید اگر نماز واجب باشد هزار رکعت نوشته می شود و اگر نماز مستحبی باشد پانصد رکعت نوشته خواهد شد و می دیدید که ملائکه موظفند که اگر حتی شما عبادت و یا ذکر و یا تلاوت قرآن هم نکنید فقط به خاطر آنکه در آن نشسته اید برای شما در نامه اعمالتان عبادت بنویسند.
پس قدر بدانید و ضمنا" متوجه باشید که امام زمانتان بیشتر اوقات در این مسجد بوده اند و جای پاهای مبارکشان در تمام مقامات این مسجد احساس می شود. و بکوشید با عشق و محبت به آن حضرت قدم در این مقامات بگذارید.

سپس از جا برخاست و در و دیوار و زمین مقامات مسجد کوفه را می بوسید و اشک می ریخت را می بوسید و اشک می ریخت و می گفت:
آقا جان ... قربان جای پایت، تو عزیز، اینجا قدم گذاشته ای، تو محبوب، اینجا نماز خوانده ای، قربانت گردم، فدایت شوم ،صدای مناجاتت در این فضا طنین انداخته ای و به این سرزمین و مسجد آبرو داده.

دور او در کنار آن مقام مقدس ایستادیم قبل از آنکه آن مرحوم اعمال را شروع کند به ما گفت:
مسجد کوفه انسان ساز است، روزی این مسجد مقر زندگی و حکومت انسان کاملی چون علی بن ابیطالب ( علیه السلام) بوده است. و روز دیگری هم مقر حکومت انسان دیگری به نام حجة بن الحسن ( علیه السلام) خواهد بود.

اینجا را نگاه کنید حضرت ابراهیم ( علیه السلام) با آن همه عظمتش برای خود جا گرفته و محلی را به عنوان مقام خود رحل اقامت انداخته. و هر شیعه ای که به اینجا می آید مستحب است در اینجا به یاد حضرت ابراهیم ( علیه السلام) و عشقش و گذشتش و اطاعتش و عبادتش اعمالی انجام دهد و به این وسیله از خواب غفلت بیدار شود و مرحله یقظه را بگذراند.

آن محل دیگر را ملاحظه کنید مقام حضرت آدم ( علیه السلام) است گفته اند که خدای تعالی در اینجا توبه حضرت آدم ( علیه السلام) را قبول کرد.
در آنجا مرحله توبه را باید گذراند و به وسیله محمد و آل محمد ( علیهم السلام) درِ خانه خدا باید توبه کند.

مقبره مختار ثقفی

در سفر عتبات ، ایشان فرمودند:
فاتحه ای هم برای « مختار بن ابی عبیده ثقفی» بخوانیم، ما دانستیم که آن قبر مختار ثقفی است.
من از ایشان سؤال کردم که مختار چطور آدمی بود؟
فرمود که چون در دل محبت بعضی از دشمنان فاطمه زهراء ( علیها السلام) را داشت، طبق امر الهی روز قیامت او را به جهنم می برند ولی حضرت سیدالشهداء ( علیهم السلام) به منظور قدردانی از خدماتش او را شفاعت می کند.



ملائک روز و شب

خطیبی که در مراسم ترحیم ایشان سخنرانی می کرد بعد از اینکه دید اطرافیان می خواهند حاج ملاآقا جان را به او معرفی کنند در منبر گفت :
از شما تعجب است که می خواهید او را به من معرفی کنید، من خودم یک کرامت از او دیده ام که نقل آن شما را هم به عظمت روحی این مرد بزرگ بیشتر آشنا می کند.
شب جمعه ای که من و او در حرم حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام) بیتوته کرده بودیم ،من منتظر اذان صبح بودم و ساعت دقیقی هم نداشتیم، از حاج ملا آقا جان سؤال کردم: صبح شده یا نه؟
اشاره ای کرد و گفت: ببین ملائکه صبح پائین می آیند و ملائکه شب بالا می روند.
آن واعظ در منبر نگفت که من در آن موقع چه دیدم ولی قسم خورد و گفت: به خدا قسم می دید و می گفت: و وقتی دقت کردیم و تفحص نمودیم متوجه شدیم که همان لحظه اذان صبح و طلوع فجر بوده است.

آخرین نامه

فرازی از آخرین نامه حاج ملا آقا جان خطاب به شاگردشان :

تو تنها فردی بودی که مرا تا حدی شناختی،اسرار مرا به نااهل نگو و فکر کن که « محمود» در دنیا نبوده است؛ مگر آنکه مصلحتی در نقل آنها به نظرت برسد.

تا می توانی دست توسل از دامن مقدس حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه) برندار؛ زیرا تمام سعادت در همین موضوع خلاصه می شود.
به معلمین و اساتید و علما بالأخص مراجع تقلید احترام بگذار؛ زیرا علی بن ابی طالب ( علیه السلام) فرمود:
« من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا" »
یعنی: کسی که یک جمله از علم را به من تعلیم دهد مرا بنده خود کرده است.

به دروایش و متصوفه اعتماد نکن و حتی از علما و مراجعی که با آنها هم مذاق هستند بپرهیز.
و فراموش نکن که امام عسکری ( علیه السلام) فرمود:
« علمائهم شرار خلق الله علی وجه الارض لأنهم یمیلون الی الفلسفه و التصوف».

فلسفه قدیم آفت دین و دنیای تو است، اگر خواستی اطلاعاتی از فلسفه داشته باشی بیشتر از فلسفه جدید استفاده کن.
روش وهابیت را اگر چه به اسم تشییع جلوه کرده باشد،بزرگترین مخرب اعتقادات تو است از دوستی با معتمدین به مبانی آن بپرهیز.

و مرا از دعا فراموش نکن و برای من طلب مغفرت کن.

منیع : صالحین شیعه

نگاه بصيرانه

نگاه بصيرانه
نگاه بصيرانه


 





 

گزيده اي ازبيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در عظيم ترين نماز جمعه تهران1388/3/29
 

حماسه اي فراموش ناشدني و زلزله اي سياسي
 

در وراي همه ي آراي متفاوت مردم احساس تعهد جمعي براي حفظ کشور و نظام موج مي زند به گونه اي که حضور زن و مرد و پير و جوان،اقوام و پيروان،مذاهب گوناگون و شهري و روستايي ،حماسه اي فراموش ناشدني رقم زده است که براي دشمنان ايران و انقلاب ،زلزله اي سياسي ،و براي دوستان ملت ايران درسراسر جهان ،جشني واقعي و تاريخي محسوب مي شود .
با اين حرکت عظيم ،نظام اسلامي براي ادامه راه پيشرفت و سرافرازي،نفس تازه کرد ومعناي حقيقي مردم سالاري ديني،به رخ بدخواهان نظام کشيده شده است.

جواب ملت ايران به تبليغات مغرضانه
 

اعتماد ملت به نظام ،به عنوان بزرگترين سرمايه ي جمهوري اسلامي بار ديگر در انتخابات 22 خرداد متجلي شد و دشمنان اسلام و ايران تلاش مي کنند با ايجاد شک و ترديد درباره ي انتخابات ،اين اعتماد ملي را متزلزل کنند و با کاهش مشارکت مردم ،مشروعيت نظام را زير سؤال ببرند که اگر اين هدف شوم محقق شود با هيچ زيان و خسارت ديگري قابل مقايسه نيست .در سخنراني اول فروردين ،به دوستان خوبمان در داخل تذکردادند که حرف دشمن درباره ي تقلب راتکرارنکنند .چرا که بيگانگان درصددند اعتمادي را که نظام با مسئولان و عملکردش درطول سي سال به دست آورده ،زيرسؤال ببرند .

آشنايي نزديک و شناخت چهارنامزد
 

يکي از نامزدها،رييس جمهور خدوم،پرکار ،زحمت کش و مورد اعتماد است.يکي ديگر هشت سال نخست وزيربنده بوده است،نامزد ديگر فرمانده سپاه و از فرماندهان اصلي دفاع مقدس است و نامزد ديگرهم دو دوره رياست مجلس بوده است.بنابراين همه اين آقايان از عناصر نظام و متعلق به نظام هستند و رقابت آنها برخلاف تبليغات خباثت آميزرسانه هاي صهيونيستي آمريکايي و انگليسي رقابت درون نظام است.

مناظره هاي تلويزيوني ابتکاري مهم
 

با ديدن مناظره و ديگر برنامه هاي تبليغاتي ،قدرت قضاوت به دست آوردند و احساس کردند که نظام اسلامي اندروني و بيروني ندارد و مردم را بيگانه نمي داند. و حقيقتاً براي ملت حق انتخاب آگاهانه قائل است .ايشان آزادي بيان ،پرورش ذهن ها و افزايش قدرت انتخاب ملت را ازديگرآثار مثبت مناظره ها برشمردند و با اشاره به کشيده شدن مطالب مناظره ها به خيابان ها و خانه ها تأکيد کردند:يقيناً يکي از عوامل افزايش ده ميليون آراء نسبت به دوره هاي قبل ،مشارکت ذهني و فکري مردم در انتخابات بود که باعث شد ملت به عرصه انتخاب بيايند،بنابراين ازاين ديدگاه مناظره ها ،امري مطلوب به شمار مي آيد .

تخريب و سياه نمايي
 

متاسفانه بعضي مواقع مناظره ها حالت تخريبي پيدا مي کرد و به سياه نمايي افراطي خدمات دولت فعلي و درمقابل ،سياه نمايي عملکرد ،دولتهاي قبلي کشيده مي شود و درميان طرفداران نامزده التهاب ونگراني ايجاد مي کرد.

مقصربودن دو طرف مناظره ها
 

يک طرف به رييس جمهور قانوني کشور،صريح ترين و خجالت آورترين اهانت ها و تهمتها را بيان مي کرد و با پخش کارنامه هاي جعلي براي دولت ،رييس جمهورمتکي به آراي مردم را دروغگو،خرافاتي و رمال مي ناميد و اخلاق و قانون و انصاف را زيرپا مي گذاشت .و طرف ديگرهم،با اقداماتي مشابه کارنامه درخشان 30ساله انقلاب را کمرنگ جلوه مي داد .و شخصيت هايي که عمرشان را در راه نظام صرف کرده اند زيرسؤال مي برد و اتهاماتي را که در مراجع قانوني اثبات نشده بيان مي کرد.

کسي آقايان هاشمي و ناطق نوري را به فساد مالي متهم نکرد
 

البته کسي ،خود اين آقايان را به فساد مالي متهم نکرد اما هر کس هر ادعايي در مورد بستگان آنها نيز دارد نبايد قبل ازاثبات در مراجع مجاري قانوني در رسانه ها بيان کند،چرا که اينگونه اقدامات در جامعه بويژه در اذهان جوانان ،تلقي نادرست ايجاد مي کند .
آقاي هاشمي رفسنجاني در دوران مبارزه با رژيم ستم شاهي از اصلي ترين و جدي ترين افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترين شخصيت هاي همراه امام بوده و بارها تا مرزشهادت پيشرفته است ضمن اينکه پس از رحلت امام بزرگوار تا به امروز درکنار رهبرانقلاب بوده است.آقاي هاشمي قبل ازانقلاب اموال خود را صرف مبارزه مي کرد و درسي سال اخيرهم با به عهده گرفتن مسئوليت هاي فراوان در حساس ترين مقاطع درخدمت انقلاب و نظام بوده و هرگزازانقلاب براي خودش،مالي نيندوخته است و مردم بايد به اين حقايق توجه داشته باشند.

نظر رييس جمهور به نظربنده نزديک تر است
 

ميان آقاي هاشمي و رئيس جمهور نيزاز سال 84 اختلاف نظرهاي متعددي درباره مسائل خارجي ،نحوه اجرايي عدالت اجتماعي وبرخي مسائل فرهنگي وجود دارد که البته نظررئيس جمهوربه نظربنده نزديک تراست.

22 خرداد حماسه اي تاريخي و جهاني
 

ملت عزيزايران در22 خرداد حماسه اي تاريخي و جهاني آفريد اما برخي از دشمنان تلاش مي کردند اين پيروزي مطلق نظام را به شکست ملي تبديل کنند و با مشکوک و قابل ترديد جلوه دادن انتخابات نگذارند بالاترين نصاب مشارکت جهاني به نام ملت ثبت شود که البته ثبت شده است و نمي توان اين واقعيت را تغييرداد.

مجاري قانوني را تنها مسيررسيدگي به شبهات
 

بنده زيربار بدعتهاي غير قانوني نمي روم چرا که درهرانتخاباتي طبعاً برخي برنده نيستند و اگرامروز چارچوبهاي قانوني شکسته شود درآينده نيزهيچ انتخاباتي مورد اعتماد نخواهد بود و مصونيت نخواهد داشت.
قانون همانطورکه به نامزدها حق نظارت و شکايت داده ،راه رسيدگي به شکايات را هم مشخص کرده است و همه کارها بايد بر اساس روال درست قانوني انجام شود.
*مسئول خونها،خشونتها وهرج ومرج ها
سياسيون وکساني که به نحوي مرجعيتي براي بخشي ازافکارعمومي دارند بايد خيلي مراقب رفتار و گفتارخود باشند زيرا با اندکي افراط گري آنها ،دامنه افراط گري در بدنه مردم به مراحل حساس و خطرناکي خواهد رسيد که خود آنها نيزنخواهند توانست ابعاد آن را جمع کنند.
اگرنخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند ،خواسته يا ناخواسته ،مسئول خونها،خشونتها و هرج و مرج ها خواهند بود.

صندوق هاي راي نه درکف خيابانها
 

انتخابات براي اين است که درصندوق هاي رأي معلوم شود که مردم چه مي خواهند نه در کف خيابانها.
اگر قرارباشد بعد از هرانتخابات ،آنهايي که رأي نياورده اند اردوکشي خياباني کنند و درمقابل اين حرکت ،کساني هم که رأي آورده اند طرفدارانشان را به خيابانها بکشانند پس اصلاً چرا انتخابات برگزار مي شود؟ضمن آنکه مردم چه گناهي کرده اند که بايد به علت اين کارهاي ما،از کسب و کار و زندگي خود باز بمانند.
*مسئوليت تبعات و هرج و مرج
ازهمه مي خواهم به اين ارزش غلط خاتمه دهند که اگرخاتمه ندهند مسئوليت تبعات و هرج و مرج آن،به عهده آنها خواهد بود.
*شروع نوعي ديکتاتوري
برخي ها بدانند که با حرکات خياباني نمي توان اهرم فشاربرضد نظام بوجود آورد و مسئولان را وادارکرد که تحت عنوان مصلحت زيربارخواسته هاي آنها بروند چرا که تن دادن به مطالبات غيرقانوني زير فشار،شروع نوعي ديکتاتوري است.
اينگونه تصورات و محاسبه ها ،اشتباه است و اگراين تصورات غلط،عواقبي هم پيدا کند مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود که اگرضروري شد مردم آنها را در وقت لازم خواهند شناخت.
*برادري و تفاهم و رعايت قانون
راه قانون و راه محبت و صفا بازاست و اميدوارم همه دراين راه حرکت کنند و جشن پيروزي 40 ميليوني مردم را گرامي بدارند و اجازه ندهند دشمن اين جشن بزرگ را خراب کند.
*با مردم صريح تر صحبت خواهم کرد
اگر کساني بخواهند راه ديگري بروند آنوقت من خواهم آمد و بامردم صريح تر صحبت خواهم کرد.
چند جمله اي خطاب به حضرت وليعصر(عج)
اي سيد و مولاي ما،آنچه را لازم بود انجام داديم و آنچه را بايد گفت،گفتيم و خواهيم گفت.ما جان ناقابل و اندک آبروي خود را در کف دست گرفته ايم و آن را در راه انقلاب و اسلام فدا خواهيم کرد.ما اين راه را با قدرت ادامه خواهيم داد و شما که صاحب حقيقي اين انقلاب و کشورهستيد براي ما دعا کنيد.
منبع:نشريه قدر،شماره 20.

کتابشناسي جوان

کتابشناسي جوان
کتابشناسي جوان


 





 
1.اميري، ابراهيم، شيوه‌هاي جذب مردم به ويژه جوانان به نماز جمعه، تهران، شوراي سياست‌گذاري ائمه جمعه، 1384، 295 صفحه. ‏
2. اميني، حسين، پرسش‌هاي امروز جوانان (هدف زندگي، پرخاشگري، گفت‌وگوي تمدن‌ها)، تهران، دفتر انتشارات كمك آموزشي، 1380، 180 صفحه. ‏
3. _______، سؤال‌هاي ديروز امروز، فردا: پاسخ به ابهامات نوجوانان و جوانان، تهران، دفتر انتشارات كمك آموزشي، 1387، 160 صفحه. ‏
4. بيابانگرد، اسماعيل، جوانان و ازدواج: اهداف، ملاك‌ها، روش‌ها، موانع و راهكارها، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1381، 194 صفحه. ‏
5. چراغي‌پور، علي، جوانان و هشدارها، قم، نسيم حيات، 1386، 64 صفحه. ‏
6. حسن‌بيگي بروجني، جلال، مجموعه معماها و چيستان‌ها: طريقه ارتباط با جوانان و نوجوانان، تهران، آرويج، 1382، 62 صفحه. ‏
‏7. خليلي، مصطفي، جوانان و پرسش‌هاي اخلاقي، در محضر حكيم الهي علامه طباطبايي، قم، مركز مطالعات و پژوهش‌هاي فرهنگي حوزه علميه قم، 1380، 131 صفحه. ‏
8. داستاني بنيسي، اسدالله، جوانان مي‌پرسند: چگونه و با چه كسي ازدواج كنيم؟، تهران، نشر بنيس، 1379، 111 صفحه. ‏
9. دبيرخانه هم‌انديشي فرهيختگان جوان، نماز، جوانان، دين‌باوري: مقالات برگزيده هم‌انديشي فرهيختگان جوان، تهران، ستاد اقامه نماز، 2 جلد، 1382. ‏
10. درودگر، يوسف، كشكول نوجوانان و جوانان: خواندني‌ها و شنيندني‌هاي جالب ادبي، عرفاني، اخلاقي، تهران، جمال الحق، 1381، 130 صفحه. ‏
11. رزاقي، علي، جوانان و هويت ايراني: گفتارهايي در موضوع هويت ديني، فرهنگي، انقلابي و ملّي ايران و نقش تعليم و تربيت در آن، تبريز، احرار، 1381، 160 صفحه. ‏
12. طاهري، احمد، جوانان امروز، رهبران تعاوني‌هاي فردا، تهران، پايگان، 1382، 201 صفحه. ‏
‏13. غبيشاوي، وحيده، 114 [صد و چهارده] نكته رهگشاي زندگي جوانان با استعداد ازقرآن و روايات به همراه قصيده مشكل‌گشا، قم، فراگفت، 1385، 96 صفحه. ‏
14. غرويان، محسن، انديشه جوانان، قم، يمين، 1382، 235 صفحه. ‏
‏15. فاطري، فاطمه زهرا، جوانان و دريچه‌اي بر نهج‌البلاغه، قم، گنج معرفت، 1379، 110 صفحه ‏
16. كاظمي، اقدس، اين جوانان گل (معلم باغبان، چكامه‌هاي مادرانه يك معلم)، قم، سلسله، 1382، 128 صفحه. ‏
‏17. مؤسسه فرهنگي هنري شهيد بهشتي، جوان از نگاه رهبري: سخنان رهبر فرزانه انقلاب در ديدار با جوانان كشور، تهران، رايزن، 1379، 62 صفحه. ‏
18. متقي، غلام‌رضا، شيوه‌هاي جذب نوجوانان و جوانان از ديدگاه قرآن و حديث، تهران، عابد، 1380، 96 صفحه. ‏
‏19. مصباح، محمدتقي، پاسخ استاد به جوانان پرسش‌گر، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام‌خميني، 1380، 352 صفحه.
‏20. مطالبات جوانان از مسئولان از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1383، 102 صفحه.
‏21. ملكي، حسن، 30 [سي] مهارت زندگي: ويژه نوجوانان و جوانان، تهران، آييژ، 1386، 188 صفحه. ‏
22. موسوي آملي، محمود، جهان امروز و جوان فردا، تهران، طراوت، 1386، 94 صفحه. ‏
‏23. ميرزايي سيچاني، حسين و مهرداد آقا شريفيان اصفهاني، درسنامه تربيتي جوانان و نوجوانان در پرتو منشور تربيتي نسل جوان، مباني مهندسي فرهنگي نسل جوان به ضميمه منشور تربيتي نسل جوان، اصفهان، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، 1386، 284 صفحه.
منبع: نشريه گلبرگ- ش117 ‏.

عکس: آنان که مرگ را به دوش می‌کشند

عکس: آنان که مرگ را به دوش می‌کشند

 

 

 

جنگ تحميلي دات کام

جنگ تحميلي دات کام
جنگ تحميلي دات کام


 

نويسندگان:زهرا صالحي زاده-علي رضوي




 
جنگ ايران و عراق درفضاي مجازي درمقايسه باديگر جنگ هاي مهم قرن بيستم جاي خيلي زيادي را به خود اختصاص نداده
مساله جنگ چقدر براي يک جامعه اهميت دارد چقدر براي فرهنگ سازي و اطلاع رساني درباره يک جنگ درآن جامعه کارشده اين روزها يکي ازراه هايي که ما رابه جواب چنين سوالاتي نزديک مي کند. اينترنت است؛ کافي است يک جست و جوي کوچک درموتورهاي جست و جو انجام دهيد و تعداد صفحات اينترنتي راکه درباره هرموضوعي کارشده است مشاهده کنيد تا حساب کار دستتان بيايد.
کافي است درگوگل سرچ کنيم world war 2 نتيجه جست و جوي عبارت، 143 ميليون صفحه وب است تازه اين فقط نتيجه جست و جو دربين سايت ها و صفحات اينترنتي انگليسي زبان است و اگر به زبان آلماني يا فرانسوي سرچ کنيد رقم ها نجومي تر مي شود حالا جهان رابي خيال بياييد برسيم به جنگ خودمان دررابطه با جنگ ايران و عراق که مداوم ترين جنگ جهان درقرن بيستم است اوضاع نه چشمگير است نه برخورنده نتيجه جست و جو براي عبارت iran iraq war عدد 31/600/000 است که هرچند درمقايسه با جنگ هاي جهاني عدد کوچکي است اما با توجه به وسيع بودن و همه گير بودن آن جنگ ها عدد کمي نيست ولي داستان اينجا تمام نمي شود شنيده ايد که مي گويند کس نخارد پشت من جزناخن انگشت من داستان با ضايع کردن اين ضرب المثل ادامه پيدا مي کند اگر دوعبارت بالا رابه فارسي جست و جو کنيد اتفاق جالبي مي افتد درنتيجه براي جنگ جهاني دوم عدد 26/700/000 برنمايشگر نقش مي بندد و براي جست و جوي جنگ ايران وعراق 12/900/000 و اين اعداد يعني جهان بيشتر از ما به هشت سال دفاع مقدس اهميت مي دهد و ما به جهان بيشتر ازخودمان اهميت مي دهيم و کس نخارد پشت ما جزناخن انگشت دنيا ولي باز داستان تمام نمي شود اگر بخواهيد با عبارات جايگزين ديگري مثل دفاع مقدس جنگ تحميلي ايران و عراق و عدد به دست آمده رازياد کنيد به دربسته مي خوريد 1/820/000+12/900/000+340/000 مي شود چيزي حول و حوش 15 ميليون.
وضع آن قدرها هم بدنيست
بياييد از اعداد بگذريم و به محتوا برسيم واقعيت اين است که سايت هاي ايراني بيشتر به حاشيه هاي جنگ مي پردازند تا به خود جنگ و اگر بخواهيد به شکل موضوعي با اين سايت ها برخورد کنيد به چند دسته کلي مي رسيد اول سايت هايي که به تقويم جنگ مي پردازند که مثلاً شامل روزشمارجنگ اخباراين روزها درباره جنگ و ... مي شوند دوم سايت هايي که به آثار باقيمانده از دوره جنگ مي پردازند مثلاً عکس صدا و تصوير از جبهه ها و سرودها و فيلم هايي که دراين باره ساخته شده اند سوم سايت هايي درباره زندگي نامه شهدا جانبازان و آزادگان که شامل خاطرات و گفت و گو با جانبازان و...هستند چهارم سايت هاي مربوط به توليدات امروز درباره جنگ تحميلي مثل کتاب مجله مسابقات، جشنواره ها و فراخوان هايي در زمينه هاي تئاتر، شعر، سرود، بازي و قصه دفاع مقدس و پنجم کتابخانه هاي مجازي با موضوع دفاع مقدس اين تنوع خوب و راضي کننده است .
به روز باش
داستان اينجا هم تمام نمي شود اينجا موضوع ديگري اهميت پيدا مي کند. به روز بودن سايت ها و وبلاگ ها يا تعداد مراجعه و شرکت کردن درفروم هاي مربوط به آن بحث ها اگر بااين زاويه به اين سايت ها نگاه کنيم به يک واقعيت تلخ ديگر برمي خوريم. درزمينه دفاع مقدس کلاً دو سه فروم تخصصي بيشتر فعاليت نمي کنند و اين درمقايسه با سايت هاي مشابه خارجي درباره جنگ جهاني يا جنگهاي بزرگ ديگر بسيار ضعيف است ولي درباره صفحاتي که درطول يک هفته درباره موضوع دفاع مقدس به روز شده اند وضعيت کمي بهتراست (هرچند باز هم قابل مقايسه با جنگ هاي ديگر نيست)تعداد صفحاتي که درطول زماني يک هفته دفاع مقدس به روز شده اند 268 هزار صفحه بوده است. درحالي که با شرايط مشابه تعداد صفحات به روز شده درباره جنگ جهاني دوم 51 ميليون و 800 هزار صفحه و درباره جنگ ويتنام 71 ميليون و پانصد هزارصفحه بوده است.
کي از همه بهتره؟
چهار سايت پربيننده تر فارسي درباره دفاع مقدس به روايت گوگل همان سايت هايي هستند که تقريباً اکثر ما هرموقع کارمان درمورد دفاع مقدس گيرمي کند به آنها سرمي زنيم سايت شهيد آويني سايت ساجد سايت،سايت سبکبالان و امتداد که معمولاً اطلاعات خوبي در مورد حوزه هاي مختلف جنگ و دفاع مقدس به ما مي دهند. مابقي سايت ها اطلاعات پراکنده و غيرموضوعي زيادي دارند که ممکن است گاهي شما را در رسيدن به هدف تان دچار ترديد کنند.
منبع:نشريه همشهري جوان،شماره 230

نقش استعمار در پيدايش و گسترش فرقه قادياني

نقش استعمار در پيدايش و گسترش فرقه قادياني
نقش استعمار در پيدايش و گسترش فرقه قادياني


 

نويسنده: حجت الاسلام مجاهد علي بهشتي




 

چکيده
 

ميرزا غلام احمد قادياني، فرقه قاديانيه و يا احمديه را در شبه قاره هند در اواخر قرن نوزدهم پايه گذاري کرد. وي اين کار را با نقشه هاي شوم استعمار انگليس انجام داد.
دراين مقاله، به طور مختصر به زندگاني ميرزا احمد قادياني وخدمات او به استعمار، پرداخته شده است. اعلان حرمت جهاد وجاسوسي براي استعمار، از مهم ترين خدمات ميرزا غلام احمد قادياني به استعمار به شمار مي آيد.

واژگان کليدي
 

ميرزا غلام احمد قادياني، فرقه قاديانيه (احمديه)، قاديان، استعمار، انگليس.

مقدمه
 

ميرزا غلام احمد قادياني، فرقه قاديانيه را بنيان گذارد. وي فرزند ميرزا غلام مرتضي از اهالي روستاي قاديان از توابع شهرستان گرداس پور (گورداس پوره) ايالت پنجاب است.(1)
او در سال 1839 ويا 1840 وبنا به نقلي در سال 1835 ميلادي متولد شد و در سال 1908 از دنيا رفت و در قاديان به خاک سپرده شد.(2)
قادياني تعليماتش را در زادگاهش شروع کرد و درهمان جا منطق وفلسفه وعلوم ديني را فراگرفت. او در نزد پدرش با طب وعلم نجوم نيز آشنا شد.
قادياني خود را ازقوم مغول مي دانست که از سمرقند به پنجاب رفته اند.(3) باوجود اين، وي در جايي اصلات خود را فارس دانسته است. وي ضمن آن که به مغول بودن خود اشاره مي کند. خويش را فارس مي داند.(4) قادياني ادعا مي کند که خدا به وي وحي کرده که قوم مغول از ترک ها نبوده بلکه از فارس هستند افزون براين، وي برخي از اجداد خود را از بني فاطمه مي داند.(5)
قادياني در پي اين تناقض گويي دو هدف دارد: حفظ نسب خانوادگي خود، و ديگر سودجويي از رواياتي که مهدي(عج) را مردي از اهل فارس ويا از اولاد فاطمه (ع) معرفي کرده اند.
پدر غلام احمد و برادرش، خدمات زيادي به استعمار انگليس کرده اند وقتي بريتانيا در قرن نوزدهم هندوستان را تصرف کرد مردم درسال 1857 ميلادي عليه استعمار به پا خاستند. با وجود اين، پدر قادياني (غلام مرتضي) درکنار استعمار قرار مي گيرد و از کمک جاني ومالي براي آنان دريغ نمي کند.(6)
پدر قادياني در جنگ 1857 ميلادي نيز کمک بسياري به انگلستان کرد وحدود پانصد سوار با پنجاه اسب درخدمت ارتش انگلستان گمارد. دولت نيز به جهت اين کمک ها در نامه هايي از خاندان وي تشکر کرده است.(7) بعد از فوت پدر قادياني، برادر بزرگ تر او به خدمت دولت درآمد و در بعضي جنگ ها نيز شرکت کرد.(8)
بنابرگفته قادياني، پس از مرگ پدر وبرادرش، او که آدم گوشه نشيني بود، به خدمت دولت درآمد وهفده سال با قلم خود به دولت خدمت کرد. دراين مدت، درهمه نوشته هايش مردم را براي اطاعت از دولت انگليس وهم دردي با آنان ترغيب نمود، به گونه اي که در ممنوعيت جهاد سخن راني هاي موثري کرد. از آن روي که حرمت اين مسئله براي قادياني مهم مي نمود، آن را در ديگر کشورها تعميم داد. دراين زمينه، کتاب هاي عربي وفارسي نوشت وهزارها روپيه پول خرج کرد.(9) وي به سال 1897 ميلادي درجشن تولد شصت سالگي ملکه ويکتوريا (ملکه انگلستان که به او ويکتوريه مي گفتند ولقبش قيصره بود) آغاز به نوشتن رساله اي به نام «تحفه قيصريه» نمود که آن را در سال 1899 ميلادي به پايان رساند. او در اين کتاب ملکه را سايه خدا برشمرد و اطاعت او را اطاعت از خدا ياد کرد- او مراد از «اولوالامر» درآيه 59 سوره نساء را ملکه دانست.(10)

توطئه هاي دولت انگلستان عليه اسلام ومسلمان
 

دولت انگلستان براي ان که مقاومت هاي مسلمانان را در کشورهاي اسلامي خنثا کند، به تدابيري دست زد و از هيچ تلاشي فروگذاري نکرد.
يکي از اين نقش هاي دولت انگليس درسال 1859 ميلادي، مطرح کردن شخصي به نام «احمدخان» بود. احمد خان سعي مي کرد بين تعاليم مسيحي و اسلامي نزديکي ايجاد کند تا سلطه مسيحيان توجيه پذير باشد. او در کتاب تبيان الکلام که دراين باره نوشت، کوشيد تا اثبات کند تورات و انجيل تحريف نشده اند.
بعد از مدتي نيز وي بي ديني را اظهار کرد وتنها به وجود طبيعت قائل شد.
انگلستان پس از به کار گرفتن احمد خان براي رسيدن به نتايج وسيع تر ومفيدتر به فکر ايجاد فرقه ها افتاد(11) و براي تحقق آن از تما م امکانات وتوانايي هاي سياسي، فرهنگي ونيروي انساني خود مايه گذاشت.
هدف اين حرکت استعماري، نابودسازي اسلامي بود که انگلستان قدرت آن را رقيب خود مي دانست. اين مأموريت در هندوستان به قادياني و درايران به ميرزا حسين علي معروف به بهاء الله سپرده شد. بهاء الله به دليل سادگي، خيلي زود دشمني خود را با اسلام آشکار ساخت و شکست خورد، اما قادياني که مکار بود، بغض خود را به اسلام مخفي نگه داشت ومأموريتش را به انجام رساند. وي نخست خود را متجدد، مهدي وبعد پيامبر معرفي کرد وادعا نمود که نبي مرسل است وبه او وحي مي شود.(12)

شهرت قادياني بين مسلمين ورغبت مسلمين به او
 

هند درقرن نوزدهم، زير سلطه انگليس بود. مبلغان مسيحي فوج فوج به هند مي رفتند وبه تبليغ دين خود مي پرداختند. آنان اهانت به اسلام ومقدسات را وظيفه خود مي دانستند و به پيامبر (ص) ناسزا مي گفتند. همين نيز از توطئه هاي استعمار بود.(13) بنابرادعاي قادياني، مسيحيان در زمان حکومت انگلستان، تبليغ هاي گسترده اي انجام مي دادند تا آن جا که درسال 1857 ميلادي تعداد مسيحيان 91 هزار نفر بود و درسال 1881 ميلادي اين تعداد به 470 هزار نفر رسيد. از طرفي، مذاهب هندو نيز با مسلمانان وتعليمات اسلام دشمني مي نمودند. غلام احمد کتاب براهين احمديه را در پاسخ به مسيحيان تأليف کرد. وي کتاب هايي نيز باموضوعات مختلف در پاسخ به هندوها و پادري ها نوشته است.(14)
مسلمانان دراين برهه از زمان به جهت وجود شبهات در اسلام، کساني را که شبهات پاسخ مي داند، تشويق مي کردند. غلام احمد قادياني نيز فرصت را غنيمت مي شمرد و مردم را دعوت مي کرد تا در نشر کتابهايش به او کمک کنند.(15) وي حتي اسامي کساني را که در چاپ کتاب به او کمک کرده بودند، آورده است.(16)
انگلستان از اختلافات ومناظرات بهره کافي مي برد و حاکميت خود را تثبيت مي کرد. قادياني به دليل توجه مسلمين خودش را مدافع اسلام مي خواند واعلاميه هايي بر ضد نصاري وهندو پخش مي کرد. مردم، زماني که کتاب براهين احمديه وي چاپ شد، به دليل وجود تناقضات به نيرنگ او پي بردند.

قادياني در خدمت اهداف استعمار
 

الف) بزرگ ترين خدمت قادياني به استعمار، فتواي او برحمت جهاد بود. وي با اين که در صفوف مسلمانان بود، براي مسلمانان جايز نمي دانست که بر ضد انگليس اسلحه بردارند؛ زيرا حکم جهاد را برداشته بود.(17) مي گفت خدا محتاج به شمشير نيست بلکه دين خود را با آيات آسماني تأييد خواهد کرد.(18) کساني که فکر مي کنند مهدي (عج) و مسيح (ع) با شمشير خواهند آمد، بي عقل ونادان هستند؛ چون موعود با معجزه ها خواهد آمد واز خون ريزي پرهيز خواهد کرد.(19)
ب) دولت انگلستان براي اهداف جاسوسي خود از قاديانيه استفاده مي کرد براي مثال، زماني که بريتانيا مي خواست به افغانستان حمله کند، يکي از ارادتمندان خود به نام «عبداللطيف» را در افغانستان به هند فراخواند و به غلام احمد قادياني سپرد تاتعاليم قاديانيه را بياموزد. اين فرد، بعد از مدتي در افغانستان مأمور به جاسوسي شد وکارش را درآن کشور آغاز کرد. قاديانيه در دولت عثماني نيز فعاليت هاي جاسوسي داشت وانگلستان از اين عناصر مزدور عليه دولت عثماني استفاده مي کرد.(20)
ج) بين دولت انگليس وحرکت صهيونيست رابطه تنگاتنگي بوده و دو طرف قراردادهايي درحفظ منافع يکديگر داشته اند. نقش قاديانيه ها دراين ميان، حفظ منافع هر دو طرف بوده است؛ به دليل اين که قادياني ها دست نشانده انگلستان بودند وانگليس نيز خود درجهت منافع يهودي ها فعاليت مي کرد. براساس همين منافع مشترک، فرقه بهائيت نيز پديد آمد و حرکت استعماري انگليس در منطقه سرعت گرفت. اعضاي اين دو فرقه به طور منظم وسازمان يافته، براي صهيونيست ها جاسوسي مي کردند ويهوديان را ياري مي رساندند.(21)
بشيرالدين محمود پسر غلام احمد در سال 1924 ميلادي از فلسطين ديدن کرد وکارکرد خود رادر نفع صهيونيست، براي بزرگان يهود بيان نمود.(22)

قادياني زير سايه انگلستان
 

پسر قادياني درباره پرورش يافتن پدرش زير سايه انگلستان مي گويد:
چنان چه حضرت موسي (ع) در خانه فرعون پرورش يافت وپيامبر(ص) در قوم ثقيف پرورش يافت (درحالي که اين قوم راهنمايي لشکر ابرهه را براي انهدام کعبه به عهده داشت) ويا حضرت عيسي (ع) در قوم يهود بزرگ شد، پرورش يافتن ميرزا غلام احمد زير سايه انگليس، ادامه همان حکمت الهي بوده است. اين سنت الهي درهرزمان ومکان جاري است که حق را از خانه دشمن به ظهور برساند.(23)
علي رغم اين که پسر قادياني يا واقعاً ساده بوده ويا خود را به حماقت مي زده، دولت استعماري انگليس رامانند فرعون و يهود مي دانست و طاغوت مي خواند وبه همکاري پدرش با اين دولت اعتراف مي کرد.
گفتني است که نمي توان بين قادياني وحضرت موسي (ع) ويا ديگر پيامبران اين گونه مقايسه کرد؛ زيرا پيامبران مصدق اين آيه شريفه بوده اند:
(ولن يجعل الله للکافرين علي المومنين سبيلاً)؛(24)
و خداوند هرگز بر [زيان] مومنان، براي کافران راه [ تسلطي] قرار نداده است.
درحالي که او به اعتراف خود وپسرش، سلطه کفار را براي خود افتخار مي دانست.

پي نوشت ها:
 

1- غلام احمد قادياني، ستاره قيصريه، ص3، انتشارات ضياء الاسلام، قاديان 1899 ميلادي.
2-يوسف العاص الطويل، احمد ديدات بين القاديانيه و الاسلام، ص 163، انتشارات مکتب مدبولي، 2002 ميلادي.
3- غلام احمد قادياني، لجه النور، ص 7، انتشارات ضياء الاسلام، قاديان 1328 قمري.
4- احسان الهي ظهير، القاديانيه دراسات وتحليل، ترجمه غلام احمد قادياني، ص 17، (نقل از حاشيه اربعين)، چاپ اول: انتشارات مکتبه العلميه، مدينه منوره،1387 قمري.
5- همان، ص 77، (نقل از ضميمه حقيقه الوحي)
6- مهدي فرمانيان، «قاديانيه»، فصل نامه هفت آسمان، ش 17، سال پنجم، بهار 1382 شمسي، ص 159.
7- غلام احمد قادياني، البريه مع آيات رب البريه، ص 3-4 ،انتشارات ضياء الاسلام، قاديان، 1898 ميلادي.
8- همان، ص 4و5.
9- همان، ص 6.
10- القاديانيه؛ دراسات وتحليل، ص 27، (به نقل ازغلام احمد قادياني، ضروره الامام، ص 23)
11-احمد ديدات بين القاديانيه والاسلام، ص 166.
12-القاديانيه؛ دراسات وتحليل، ص 19-20 و ص 269.
13- احمد ديدات بين القاديانيه والاسلام، ص 169.
14-غلام احمد قادياني، روحاني خزائن، ج 1، ص 1 وج 2، ص 3،
بي نا ، بي تا.
15-احمد ديدات بين القاديانيه والاسلام، ص 170.
16- غلام احمد قادياني، براهين احمديه، ج 1، ص 3، انتشارات سفير هند، 1880 ميلادي.
17-القاديانيه؛ دراست وتحليل، ص20.
18- عبدالله سلوم سامرائي، القاديانيه والاستعمار الاتجليزي، ص 146.
(به نقل از ميرغلام احمد قادياني، سفينه النوح، ص 84-85)
19- روحاني خزائن، ج 12، ص 265.
20- مصباح الدين زاهدي، القاديانيه وخطرها علي الاسلام، ص 50.
21- القاديانيه والاستعمار الاتجليزي، ص 238.
22-همان، ص 243.
23-ميرزا بشير الدين محمود احمد (فرزند وخليفه ثاني قادياني)، تفسير کبير، ج10، ص 60.
24- سوره نساء، آيه 141.
 

منبع:فصلنامه مشرق موعود(1

گزارش تصویری از یک زن خیابانی

نرخنامه مصوب خدمات صنفی (مصوبات کمیسیونهای نظارت استان زنجان)

استان زنجان شهر ابهر
خدمات آرایشگران مردانه
ردیف عنوان واحد نرخ درجه یک نرخ درجه دو نرخ درجه سه توضیحات تاریخ‌تصویب
1 اصلاح سر نفر 20,000 17,000 - - 17/04/88
2 اصلاح سربا ماشین نفر 7,000 7,000 - - 17/04/88
3 اصلاح صورت نفر 7,000 7,000 - - 17/04/88

استان زنجان شهر زنجان
خدمات آرایشگران مردانه
ردیف عنوان واحد نرخ درجه یک نرخ درجه دو نرخ درجه سه توضیحات تاریخ‌تصویب
1 اصلاح سر نفر 19,000 17,000 - - 30/04/88
2 اصلاح سربا ماشین نفر 7,000 7,000 - - 30/04/88
3 اصلاح صورت نفر 9,000 8,000 - - 30/04/88

استان زنجان شهر زنجان
خدمات اتومبیل کرایه
ردیف عنوان واحد نرخ درجه یک نرخ درجه دو نرخ درجه سه توضیحات تاریخ‌تصویب
1 خارج ازشهر(آسفالت) کیلومتر 1,200 - - - 30/04/88
2 خارج ازشهر(خاکی) کیلومتر 1,500 - - - 30/04/88
3 ورودی نفر 10,000 - - - 30/04/88

استان زنجان شهر زنجان
خدمات پنچرگیری و تعویض روغن خودرو
ردیف عنوان واحد نرخ درجه یک نرخ درجه دو نرخ درجه سه توضیحات تاریخ‌تصویب
1 تعویض روغن اتومبیل سبک وبازبینی کامل دستگاه 3,000 - - - 30/04/88
2 گریس کاری هرگریس خور عدد 1,000 - - - 30/04/88

استان زنجان شهر زنجان
خدمات خشکشویی
ردیف عنوان واحد نرخ درجه یک نرخ درجه دو نرخ درجه سه توضیحات تاریخ‌تصویب
1 اورکت عدد 20,000 - - - 28/07/88
2 پتو دو نفره تخته 30,000 - - - 28/07/88
3 پتو یک نفره تخته 22,000 - - - 28/07/88
4 پرده پارچه ای متر 19,000 - - در ابعاد2.5*1 28/07/88
5 پرده توری متر 16,000 - - درابعاد2.5*1 28/07/88
6 پیراهن عدد 10,000 - - - 28/07/88
7 دامن ساده عدد 8,000 - - - 28/07/88
8 شلوارساده عدد 10,000 - - - 28/07/88
9 مانتو/لباس زنانه ساده دست 11,000 - - - 28/07/88
10 کاپشن عدد 11,000 - - - 28/07/88
11 کت عدد 12,000 - - - 28/07/88
12 کت و شلوار دست 25,000 - - - 28/07/88

استان زنجان شهر زنجان
شیرینی
ردیف عنوان واحد نرخ درجه یک نرخ درجه دو نرخ درجه سه توضیحات تاریخ‌تصویب
1 بامیه کیلوگرم 25,000 24,000 - - 07/06/88
2 پای سیب کیلوگرم 27,500 - - - 14/02/89
3 رولت مخصوص کیلوگرم 33,500 - - - 14/02/89
4 زبان کیلوگرم 30,000 - - - 14/02/89
5 زولبیا کیلوگرم 25,000 24,000 - - 07/06/88
6 لطیفه مربایی کیلوگرم 33,500 - - - 14/02/89
7 نان خامه ای کیلوگرم 33,600 - - - 14/02/89
8 کیک کشمشی کیلوگرم 30,000 - - - 14/02/8

دیدگاه آیت الله مصباح برای جلوگیری از ورود جوانان به ...

علامه مصباح يزدي ظهر امروز در همايش آسيب‌شناسي فرقه‌هاي نوظهور که در مجتمع فرهنگي ياوران مهدي (عج) برگزار شد، در سخناني اظهار داشت: قرآن به ما مي‌آموزد که انسان طوي آفريده شده است که در ذات خويش گرايش به سوي خداوند متعال دارد.

وي ادامه داد: وجود انسان به گونه‌اي نيست که رها باشد و سمت‌وسويي نداشته باشد بلکه در درون او عاملي است که شخص را به سمت خاصي سوق مي‌دهد.

علامه مصباح يزدي با بيان اينکه امروز جهان غرب با مشکلات بسياري مواجه است، اظهار داشت: مشکلات فرهنگي بيش از يک قرن است که وضعي ناآرام ايجاد کرده و نسل جديد براي رسيدن به آرامش به هر دري مي‌زند و هيچ راهي پيدا نمي‌کند و دست آخر به مخدرات، مسکرات و قرص‌هاي روانگردان رو مي‌آورد و غربي‌ها از فشار بي‌قراري‌ها و اضطراب‌ها به اين چيزها پناه مي‌برند تا آرامش لحظه‌اي پيدا کنند.

رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) يادآور شد: اينها به دليل اين است که از مسير خدادادي منحرف و به آفت‌هايي دچار شده‌اند.

علامه مصباح يزدي تصريح کرد: کشور ما هم از مشکلاتي رنج مي‌برد و اين موجي از آن طوفان است که به کشور ما سرايت کرده و بين جوانان گسترش يافته است.

وي با بيان اينکه عوامل مادي هرقدر پيشرفت مي‌کنند مشکلات هم بيشتر مي‌شود، اذعان داشت: افرادي که به دنبال آرامش هستند به فکر معنويات افتادند و حتي عده‌اي به طبيعت‌گرايي روي آورده و از مظاهر تمدن به کلي رويگردان شدند و برخي نيز به دنبال روش‌هاي عرفاني رفتند.
آيت‌الله مصباح يزدي گفت: از اين مسير هم موجي به خاورميانه و کشورهاي اسلامي رسيده است و فرقه‌هاي انحرافي، مبتذل و گمراه‌کننده در کشور ايجاد شده و جوانان را مخاطب خود قرار داده است.

رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) عنوان کرد: برخي فرقه‌ها مانند شيطان‌پرستي با آن نمادها و آرم‌ها و اهدافي که به طور علني مطرح مي‌کند، جايي براي بحث ندارد، در واقع افرادي که وارد اين فرقه‌ها مي‌شوند اهداف خود را مي‌شناسند.

وي افزود: اما برخي فرقه‌ها با آهنگ‌هاي پرجاذبه مطرح مي‌شوند و برخي جوانان پاک و متعهد را تنها به صرف ناآگاهي جذب مي‌کنند.

علامه مصباح يزدي عنوان کرد: يک فکر ريشه‌اي در دنيا و کشور ما تزريق مي‌شود و اساس آن اين است که تنها راه رسيدن به کمالات معنوي دين نيست، اگر کساني دين نداشته باشند و حتي خدا را قبول نداشته باشند از راه عرفان مي‌توانند به حقيقت و آرامش کامل برسند.

رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) گفت: امروز مشکلي که به عنوان مشکل نوظهور مطرح شده و رواج يافته، اين فرقه‌هاست که با عنوان عرفان فعاليت مي‌کنند.

وي اضافه کرد: ما در ادبيات ايراني و اسلامي خود با واژه عرفان و تصوف آشنا هستيم اما امروز که مي‌گويند راهي در مقابل دين به نام عرفان وجود دارد خيلي‌ها تصور مي‌کنند همان عرفان مورد نظر مسلمانان است اما عرفان امروز که در ادبيات غرب به کار مي‌رود مفهوم وسيع‌تري از عرفان آشناي ما دارد.

علامه مصباح يزدي يادآور شد: عرفاني که ما با آن آشنا هستيم مترادف معرفت است و منظور از آن معرفت خداست، اما عرفاني که امروز در اروپا و آمريکا مطرح مي‌شود يک نوع روش است که افراد با اجراي برنامه‌ها و رياضت‌هايي به درک و آرامش روحي دست پيدا مي‌کنند اما محور تفکر آنها شناخت خدا نيست و يک حالت روحي که خود انتظار دارند به دست مي‌آيد.

رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) گفت: عرفان دو اصطلاح دارد، يکي گرايش‌هاي ماوراي مادي از نقطه نظر فکري، ذهني، رفتاري و عملي است، کساني خداشناس مي‌شوند و در اين مسير قدم مي‌گذارند و به واسطه فيض الهي به کرامت‌هايي نيز دست پيدا مي‌کنند و در واقع خداوند به آنها توفيقاتي عطا مي‌کند و اين نوع عرفان مايه رحمت براي ساير بندگان نيز است، اما نوعي که امروز در غرب مطرح شده، آن است که فرد بر اثر رياضت و تمرين به قدرت‌هايي دست مي‌يابد که مي‌تواند در راه مثبت و يا منفي از آن بهره‌مند شود و اين همانند تفاوت معجزه و سحر است.

وي خاطرنشان کرد: دين مسير و برنامه زندگي مناسبي براي انسان در نظر گرفته است و اگر انسان به آن پايبند باشد و عمل کند به سعادت ابدي دست مي‌يابد.

علامه مصباح يزدي اظهار داشت: يکي از عواملي که جوانان به دنبال اين نوع فرقه‌ها هستند آن است که در اين فرقه‌ها ادعا مي‌شود دين و شريعت برنامه‌اي است که با در امور يکساله و يا شش ماهه ايجاد شده و شخص را بيمه مي‌کند و اين خود عاملي مي‌شود که شخص به اينگونه برنامه‌ها توجه داشته باشد.

رئيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) ادامه داد: بايد با جوانان در کمال مهرباني و منطق قوي برخورد کرد و در برابر کار خطايي که جوان انجام مي‌دهد نبايد او را مطرود کرد چراکه دشمنان منتظر اين امر هستند و جوانان را به دام مي‌اندازند.

40 سال نتوانستی زبانت را کنترل کنی، چه دعای کمیلی!

 برگزیده ای از سخنان آیت الله فاطمی نیا را می خوانید:

*ما آمدیم بنده خدا بشویم. ببینید جاهل یا افراط می کند یا تفریط. جاهل کرامت را به کل منکر می شود T نه اینطور نیست. نه ما منکر کرامت هستیم و نه آن را به این بی در و پیکری قبول داریم. این حرف ها نیست.

ما آمدیم بنده خدا بشویم. اگر خدا صلاح دانست در دامن یک بنده کرامت می ریزد و اگر صلاح ندانست هم نمی دهد.
بنده فردی را دیدم که از بسیاری از صاحبان کرامت مقام بالاتری داشت ولی کرامت نشان نمی داد. چون مصلحت نبود کرامت نشان دهد. مقصود این حرف ها نیست.

ما آمدیم بنده خدا بشویم. مهم این است که خدا و امام زمان از ما راضی باشند. این است که برای ما ملاک است و اگرنه کرامت دادند یا ندادند مهم نیست. اصلا دین ما برای این مسائل نیست که کاری بکنیم صاحب کرامت بشویم و این طور مسائل. هدف فقط بندگی خداست و کرامت صاحبان کرامت نیز کاشفیت آنهاست. او در عظمت دین مشغول به کشف است.

*اصل اشتغال به عیوب نفس بسیار مهم است. باید بنشینم ببینم چه عیوبی دارم. اگر بنده چنین کاری نکند اگر تمام وعاظ عالم هم جمع بشوند نمی توانند هیچ کاری بکنند.
امام باقر (ع) می فرماید: اگر بنده خودش به فکر نیفتد و با خود جلسه نگذارد مواعظ همه عالم هم هرگز او را اصلاح نخواهد کرد.

*همه احادیث و روایات را که جمع کنیم و نتیجه بگیریم، اولین آسیب شما جوانان از غضب است. هر دری که به روی شما بسته شود به خاطر غضب است. ماشالله جوان را می بینی انگشتر، تسبیح، محاسن و سجاده؛ اما در خانه که می رود با مادرش غضب الود برخورد می کند. از بیرون می آید خانه می گوید "آقا جاتون خالی دعای کمیل بودیم". چه کمیلی؟ چهل سال است بلد نیستی با همسرت درست حرف بزنی! چهل سال نتوانستی زبانت را کنترل کنی! پس به قول امیرالمومنین اگر محاسبه نفس کنیم و اعمال خود را بسنجیم متوجه می شویم که بعضی درهای رحمت چرا به رویمان بسته می شود و نمی توانیم حال معنوی پیدا کنیم. یک کلمه احتمال بده این برای غضب توست و اگر این غضب کنترل شود چه درهایی به روی انسان گشوده می شود!

*بعضی ها حاضرند از تمامی لذایذ بگذرند تا یک نفر به آنها را قربان خطاب کند. هر گناهی را مرتکب می شود تا یکی به او بگوید اطاعت قربان! چقدر انسان متکبر است!

یکی از عرفا می گفت بعضی حب ریاست ها مثل آتشفشان زبانه کشید که شعله اش به خیمه های امام حسین(ع) در روز عاشورا رسید.

*ما با خودمان جهنم را حمل می کنیم. دریای غضب را فرد با خودش حمل می کند. اگر جایی می شنوید قتلی و جرمی رخ داده، فکر نکنید ما ممکن نیست مرتکب این کارها بشویم! آیت الله بهالدینی می فرمود ما انسان ها مثل آتش زیر خاکستر هستیم و باید از خدا بخواهیم ما را زیر خاکستر نگه دارد.

*تا نظربلندی نباشد، قرب حق حاصل نمی شود و بنده کامل نمی شود.

* یکی از دعاهای با فضیلت این است: «یا من ظهر الجمیل و ستر القبیح ». این را وقتی می خوانی تصمیم بگیر نیکی های مردم را بگویی و زشتی هایشان را بپوشانی!

دعا می خوانی: یا ستارالعیوب! خوب تو هم عیب دیگران را بپوشان!

دعای کمیل بسیار دعای زیبایی است. کمیل که برای آواز خواندن نیست. کارهای عجیبی هنگام خواندن این دعا می کنند. بعضی قسمت ها را 3 بار می خوانند و... غرض این که وقتی در کمیل می خوانیم "کم من قبیح سترته" تصمیم بگیریم بدی مردم را بپوشانیم و ستارالعیوب باشیم.

فرد نشسته سر سجاده مرتب می گوید یا ارحم الراحمین! یا اکرم الاکرمین! کتاب دعا را می بندد، می آید پیش زن و بچه می بینی چقدر خشک و خشن است. دعای این فرد مستجاب نمی شود. تعارف نداریم. یکی از علل استجابت دعا این است که باطن را متحقق کنی با مضامین دعا.

*وقتی خدا منت گذاشته و اجازه داده اسم هایی چون الله، فاطمه، محمد، حسین و.... را به زبان بیاوریم، پس این زبان را به چیز دیگر آلوده نکن!

تصمیم بگیریم زبان هایمان را آلوده نکنیم. فقط تصمیم بگیریم، لازم نیست مانند بعضی افراد بگوییم عهد می کنیم. فردی را دیدم دست یک سیگاری را گرفته بود و می گفت: بگو عهد می کنم سیگار را کنار بگذارم. گفتم: ول کن این بیچاره را! نباید این قدر به مردم سخت گرفت. تو بدی ها و مضرات سیگار را برایش بگو! این همه فشار لازم نیست.

نامه ای به محضر مبارك رهبر دانای راز انقلاب

نامه ای به محضر مبارك رهبر دانای راز انقلاب


ما را سری است با توکه گر خلق روزگار
 دشمن شوند و سر برود هم برآن سریم

رهبر عزیز و سید و سالارم؛
سلام 

اینکه قلم ارادت به دست و اندیشه در اقیانوس عشقت دارم رخصت می طلبم تا هیاهوی پر طراوت درونم را که درونیست مالامال از عشق شما با سطرهای عشق آگین این نامه سرگشوده-هرچند به بیان نمی آید- واگویم تا نمایانگر سینه ای شرحه شرحه از فراقتان باشد. فراقی که رخم زرد کرده و تسکینی جز وصل رویت نمی یابد.
 
شب فراق تو هر شب که هست یلدایی است... 

آن روز که از عرش الهی و کرسی سلطنت دائمش نور شعور مرموز الهام برقلب خبرگان دل آگاه امت تابیدن گرفت و از هیاهوی انجمن شان نام مبارک سیّدی از خاندان حسین بن علی(علیه السلام)بر تارک عالم نشست و سید علی حسینی خامنه ای جانشین خمینی کبیر شد، آنروز من عالم را نه از مردمک چشمانم که از عالم ذر و درعمق جانم میدیدم.
 
به صدر مصطبه ام مینشاند اکنون دوست 
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
 
می دیـدم که پچ پچ های دژخیـمان عنود و بدگهر در گوش امّتم زنگ می نـوازد و بذر ترس جنگ قدرت می کارد. می­دیدم وقتی را که دلمردگان داخلی در گوش فرزند مهربان و مشاور امین رهبر کبیر انقلاب، چون ابوسفیان قصه تصاحب حق برباد رفته می خواندند. می دیدم وقتی را که احـمد خمینی­نشان، چون امیرمومنان مشت محکمی بر دهان یاوه گویان کوبید و گفت: مردم، امام و نظام و رهبرشان را دوست دارند.
 
می دیدم وقتی را که آزادگان دشمن خسـته کرده واز چنگ ســتیزگران رسته با آب اشک وضوی عشـق می کردند و تمثال نایب المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را چون فرزندان نادیده شان در آغوش می گرفتند و فریاد "السلام علیک یابن رسول الله" سر می دادند و با شما بیعت جاوید وناگسستنی می کردند.
 
از آستان پیرمغان سر چرا کشیم 
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
 
می دیدم روزهای پس از حماسه و خون را که یادگاران آن صحنه های عشق و جنون را مردمان، نادان و مفتون می خواندند و عدالت و ارزش های اسلامی را به مسلخ دموکراسی لیبرال و توسعه غربی می بردند و شما فریاد"هیهات ان یغلبنی هوای" سردادید و نفس أمّاره ی خواص در راه مانده را پتک کوبنده شدید و تشت فساد فکری شان را از بام انداختید. فسادی فکری که بعضا خاستگاهی جز فساد اخلاقی نداشت. 

از زلیخای درونت بگریز ای یوسف 
شرم این پیرهن پاره فروریختنی است
 
این روزها من کودکی 6-7 ساله بودم و گرچه عقلم برخلاف قلبم کوتاه قد بود اما عشق شما برایم چون بدیهیات واضح و پررنگ بود.
 
بودم آن روز من از طایفه ی دردکشان
 که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان
 
و خوشحال بودم از اینکه چون بسیاری موسپید کرده های شمشیر بر فطرت از رو بسته صورت از خورشید تابنده برنمی گردانم.

آقاجــان ...
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان شما را بسیار دوست می داشتم! 

دست عشق از دامن دل دور باد
 می توان آیا به دل دستور داد؟
 
از همان روز هابود که زلال سخنانتان را می نوشیدم و در جان خود می نشاندم و با آن سلسال گوارا خستگی از روح و جان میزدودم.
 
آن را که دل از عشق پر آتش باشد
 هر نکته که گوید همه دلکش باشد
 
یادم هست روزهای پس از دوم خرداد76 و چند صباحی پس از مشخص شدن رییس جمهور منتخب، شما چگونه او را بسان امام (رحمة الله)که بنی صدر را از حبّ­الدنیا که رأس کل خطیئة است بر حذر می داشت، از دشمنان در لباس دوست بیم می دادید و به او گوشزد می فرمودید که مبادا در سناریوی آمریکا نوشته ی فروپاشی جمهوری اسلامی، نقش گورباچف ایرانی را بازی کنی! نمایشنامه ای که قهرمان نهایی آن یلیتسین باشد!
 
این است نخست موعظه‌ی پیرمیفروش
 که از مصــاحب ناجنس احتراز کنید
 
یادم هست چون پدری که فرزند خطاکارش را با مهربانی و عطوفت در دامان خویش نگاه می دارد تا اسیر گرگان و دیوان نشود چگونه با او مهربانانه مدارا می کردید تا در راه بماند.
 
یادم هست وقتی شـماری به اصطلاح نماینده به شـما ـ رویم سیاه ـ جام زهر تعارف کردند با صـولت حیدریتان چون شیر خروشیدید که مرعوب دشمن ضعیف مشوید.
 
اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است
 اشک کباب باعث طغیان آتش است
 
و وقتی با تحصّن آمریکا پرداخته شان مواجه شدید بار دیگر با عزت و صلابت وصف ناشدنیتان فرمان دادید که "انتخابات باید در موعد خود در روز اول اسفند (82) بدون حتی یک روز تاخیر انجام بگیرد." و اینگونه جامع الأضداد بودید ورأفت فاطمی و صولت حیدری و اقتدار علوی و مظلومیت حسینی را در معجونی الهی گرد آورده بودید و ازین روی همیشه تنها بودید.
 
باید بچشد عذاب تنهایی را 
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
 
سالها پی در پی سپری می شد و گرد سپید پیری برسر و روی شما هر روز بیش از پیش می نشست. حزب الله، استخوان در گلو و خار در چشم، مظلومیت شما را می دید و دم بر نمی آورد تا مبادا صیاد در کمین نشسته از آب گل آلود اختلاف ما، ماهی اغتشاش و ناامنی بگیرد.
 
گرچه از آتش دل چون خم می در جوشم
 مهر بر لب زده خون می خورم و می جوشم
 
دیـری نپایید که فروردین 84 سـررسید و شما که چون همیشه در خشت خام، در آیـنه نادیده های ما را می دیدید این سال را سال همبستگی ملی و مشارکت عمومی نام نهادید. تا به رغم مدعیانی که افزایش مشارکت عمومی را به سود معاندان می دانستند انتخابات پیش روی، آبستن تولد فکری باشد که ناشی از دغدغه های آحاد ملت باشد نه روشنفکرهای بالای ایوان نشسته ومنور الفکرهای به اسم آزادی کمر به قتل اسلام بسته؛ ودرمان بیماری انحراف ازخط امام را "نشاط جوانانه" در دستگاه اجرایی کشور دانستید تا رویش های مبارک انقلاب به صحنه بیایند و انقلاب را به مسیر اصلی خود بازگردانند.
 
بدینسان شد که رویشی مالک اشتر گونه سربرآورد و دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور منتخب جمهور شد؛ جوانی که زیر لوای خیمه های حسینی ادب از عباس بن علی(علیه السلام) آموخته بود و بر دست سید و مقتدای امت بوسه زد تا ملت پس از سالها نفس راحتی بکشند و بدانند انقلاب به راه امام بازگشته است.
 
شوق بوسه بر دستت مانده بر لب از آغاز...
 
پیاده نظام داخلی غرب بار دیگر دست به کار شدند و به بهانه انتقاد از دولت نهم تمام ارزش های انسان ساز اسلامی و اندیشه های نورانی و دل آرای امام راحل را به سخره گرفتند و آماج نقدهای نامنصفانه قراردادند و چنین ناشیانه تیشه بر ریشه درختی زدند که خود بر شاخسار آن بیتوته کرده بودند و شما بار دیگر برای دفاع از ساحت دین، پشت نقاط قوت دولت قد علم کردید و بی بند و باری های رسانه ای علیه دولت را بسیار خطرناک خواندید و این آیه مبارکه را قرائت فرمودید: "واتقوا فتنه لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصه". 

فتنه ای که دشمنان در سال 88 به پا کردند همان فتنه ای بود که شما دیده بان بصیر ملت از آن تحذیر کرده بودید. فتنه ایکه با درایت شما و هوشیاری ملت در روزهای 9 دی و 22 بهمن برای همیشه به زباله دان تاریخ فرستاده شد.
 
سرکشان را فکند تیغ مکافات ز پای
 شعله را زود نشانند به خاکستر خویش 

اینها شمه ای بود از آنچه در این 22 سال بر شما گذشته است... 

شمه ای از داستان عشق شورانگیز ماست
 آن حکایت ها که از فرهاد و شیرین کرده اند
 
سخن به درازا کشید؛ هرچند از 18 تیر 78و شارلاتانیزم مطبوعاتی دوران به اصطلاح اصلاحات و بسیاری از زخم های نشسته بر پیکر روح بلندتان سخن نراندم و گفتنی ها بسیارند، که خود بارها گفته اید:

یک سینه حرف موج زند در دهان ما ...
 
سید و سالار و مقتدای ما ! این واگویه مرور تاریخ نبود؛ تاریخِ برای تاریخ نبود؛ برای آن بود که بدانید حقایق را می فهمیم و قدرتان را می دانیـم. برای آن بـود که از ژرفای دل فـریاد بزنیم که نسـل متولد شده ی بعد از جـنگ و بـعداز خمینی آمدگان قدر این رشادت ها را می دانند. اهمیت این گردنه ی صعب العبور تاریخی را می دانند و تا آخرین قطره ی خون خود پای آرمان های انقلاب ایستاده اند. برای آن بود که بدانید این نسل بصیرت دارد؛ مرعوب دشمن نشده؛ در راه نمانده؛ به خمینی پشت نکرده و بر خون شهدا قدم ننهاده والبته خودتان بهتر از همه ی ما این را می دانید.
 
این نسل، همچون شما صدای پای اسب سوار سبز پوش را می شنود، میداند که هر روز نزدیک و نزدیکتر می شود و نیز میداند که تا «آغاز» راهی نمانده.

انّهم یَرونه بعیداً و نریه قریباً
محمد امیر قدوسی
طلبه پایه 3 حوزه علمیه قم
                                مگر صاحبدلی روزی ز رحمت 
                                  کند از بهر درویشان دعایی

خاطرات شنیدنی از ‌هم‌حجره‌اي رهبر انقلاب

کوچه پس کوچه های خیابان فاطمیه قم را به دنبال خانه شخصی می گشتم که هم اتاقی یا به قول طلبه ها، هم حجره ای مقام معظم رهبری در دوران قبل از انقلاب، در مدرسه عالی فقه (حجتیه) بوده است، کسی که حتماً نکات، خاطرات و حرف های جالب و شنیدنی از سیره و شخصیت رهبری برای گفتن داشت.

به گزارش «حوزه نیوز»، پیرمرد مشهدی که سالها قبل برای کسب علوم و معارف اهل بیت(ع) به قم آمد، دوران های مختلف قبل و بعد از انقلاب را دیده و حوادث تلخ و شیرین روزگار را تجربه کرده بود، از هم اتاقی بودن با مقام معظم رهبری تا امام جمعه و نماینده رهبری در دبی، حاکم شرع اهواز، مسئول اعزام اولین گروه روحانی به جبهه از دفتر تبلیغات و امامت جماعت در مساجد ماهشهر و خارک همه را تجربه کرده است و شاید اگر کهولت سن می گذاشت خاطرات شنیدنی فراوانی از این همه ایام برای گفتن داشت.

آنچه پیش روست، برش هایی از گفت وگوی خواندنی خبرنگار مرکز خبر حوزه با حجت الاسلام والمسلمین حسین علی اکبریان معروف به حاج شیخ اکبری است که خواندن آن خالی از لطف نیست.

*سکونت در حجره برادر

زمانی که طلبه شدم، هم درس می خواندم هم کار می کردم، بعد از چند وقت احساس کرم که کار مزاحم درس است، بنابراین تصمیم گرفتم به قم آمده و ممحض در درس و بحث شوم، با یکی از دوستانم به نام حاج آقای کاردان به قم آمدیم آن زمان حدوداً 22 سال داشتم، آمدیم ولی حجره ای پیدا نکردیم، شب جمعه به جمکران رفتیم و به آقا امام زمان (عج) متوسل شدیم، صبح روز بعد به مدرسه حجتیه رفتیم که دیدیم آقا سيد محمد خامنه ای قصد دارد به مشهد عزیمت کند و حجره اش خالی است، سریع از فرصت استفاده کرده و آن حجره را گرفتیم، چندی بعد دو طلبه ترک زبان هم به ما اضافه شدند و بعد از آنها مقام معظم رهبری از مشهد به قم آمدند و در حجره برادرشان با ما ساکن شدند و به مدت یک سال، 5 نفری در حجره 85 مدرسه عالی حجتیه هم اتاقی شدیم.

من دو سال از رهبری بزرگ تر بودم، ولی ایشان در آن زمان در درس خارج اصول آیت‌الله شیخ مرتضی حائری شرکت می کردند، من و حاج آقای کاردان لمعه را تمام کرده بودیم؛ بنابراین همواره احترام ایشان را حفظ می کردیم و مواظب رفتارمان بودیم.

*اجتهاد در جوانی

به یاد دارم سیره آقا این بود که شب ها فراغتی که ایجاد می شد می نشست و درس آن روز که نت برداری کرده بودند، به زبان عربی پاکنویس می کردند؛ یک شب دیدم، درس اصول حاج آقا مرتضی حائری را نوشتند که از دروس مشکل حوزه بود و فقط طلاب نخبه و زبده در درس حاج آقای حائری شرکت می کردند. جالب این بود که ایشان زیر هر پاراگراف خط تیره کشیده بود و نظر و نقد خود را به درس استاد نوشته بودند، به ذهنم می آید، همان جا گفتم «درس به این مشکلی، ایشان نظرات خود را این گونه زیر نظر استاد یادداشت می کنند»، جز اجتهاد چیز دیگری نیست، در آن زمان با آن سن جوانی که شاید آقا 20 سال داشتند، واقعا مجتهد مسلم بودند و صاحب نظر بودند.

*وقتی که آیت‌الله حائری از آقا می گوید

حتی برخی نقل می کنند، آیت الله حائری در طُرقَبه مشهد بودند، فردی نزد ایشان می رود، آیت الله حائری می گوید الان آقا سید علی اینجا بودند او مجتهد بسیار خوب، انسان زبده و صاحب نظری در فقه و اصول است، خلاصه آقای حائری به عنوان یک مجتهد و مدرس بزرگ حوزه خیلی از سید علی آقا تعریف می کردند.

من و حاج آقای کاردان معمولا آبگوشتی تهیه می کردیم و می خوردیم، آن دو طلبه ترک هم خودشان با هم غذا می خوردند و برنامه های خودشان را داشتند، حضرت آقا نیز معمولا بیرون غذا می خوردند و می آمدند، کمتر پیش می آمد چون ساعات مطالعه و مباحثه ایشان با برنامه های ما متفاوت بود و معمولا ما شام را خورده بودیم که ایشان وارد حجره می شدند.

جای ایشان در حجره گوشه اتاق نزدیک پنجره، روبروی درب و رو به قبله بود و یک میز کوچک و چند کتاب داشتند که با خود به درس استاد می بردند، ایشان غالبا در روزهای تحصیلی کمتر در حجره بودند و برنامه ایشان کاملا با برنامه ما متمایز بود.

بسیار متین و موقری بودند و از شوخی پرهیز می کردند، اما هرگز خشک برخورد نمی کرند، من را حسین آقا صدا می زدند و ما هم ایشان را حاج علی آقا صدا می کردیم و از آنجایی که ایشان ابهت و متانت خاصی داشتند همواره احترام ایشان را حفظ می کردیم و حتی سعی می کردیم کارهای حجره مانند: نظافت و شستن ظرف و... را خودمان انجام دهیم که البته با ممانعت ایشان مواجه می شدیم و در کارها سهیم می شدند.

*از لحظه لحظه همجواری با حضرت معصومه (س) بهره می بردند

حضرت آقا نظم خاصی داشتند و توجه و دقت زیادی به درس و بحث داشتند، به گونه ای که ممحض در درس بودند و گویا از لحظه لحظه حضورشان در قم و همجواری با حضرت فاطمه معصومه (س) و علما و بزرگان حوزه بهره می بردند و استفاده می کردند؛ تلاش ایشان برای درس و دقتشان در مطالب علمی مجدانه و بی نظیر بود و آثار اجتهاد به خوبی در همان سنین جوانی در ایشان دیده می شد.

در برقراری ارتباط با دیگران بسیار خوب رفتار می کردند و همه جور ذوق و سلیقه را به سمت خود جذب می نمودند و جاذبه خیلی قوی داشتند؛ به طوری که خواص و عوام عاشق و دلباخته ایشان می شدند.

رابطه ایشان با طلبه ها و اساتید بسیار خوب بود، از همان دوران بیان بی نظیری داشتند، خیلی از طلاب و فضلا و اساتید در آن دوران جوانی، برای ایشان ارادت و احترام خاصی قائل بودند.

*یادم نمی آید از دست ایشان دلخور شده باشم

در مدت یک سالی که با آقا هم اتاقی بودم یک بار یادم نمی آید از دست ایشان دلخور شده و ناراحت باشم، ایشان مراعات حال همه را می کردند و فرد جامع الاطرافی بودند؛ درس و تحصیل، تهذیب و اخلاق، توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی روز، ارتباطات فردی و دوستانه همه را به خوبی در حد اعلی داشتند و رعایت می کردند.

حضرت آقا رابطه خوبی با شیعه و سنی داشتند و همواره مراعات می کردند که مطلبی نگویند که باعث ناراحتی و اختلاف شود.

*رعایت حال طلبه ها را می کردند

ایشان در قم رعایت حال همه طلبه ها را می کردند، سعی می‌کردند به جز درس و بحث به چیز دیگری نپردازند، شاید هم برنامه ایشان ممحض شدن در درس بوده، آن را نمی دانم؛ فقط می دانم در مشهد ورزش می کردند و شاید یکی از وجوهی که ایشان را به این امر واداشته بود این است که ساواکی ها در مشهد از آقا زیاد می پرسیدند که کجا بودی و کجا می روی؟ ایشان نیز در پاسخ می گفتند: ورزش بودم، بنابراین یادم نمی آید حضرت آقا در مدرسه حجتیه ورزش کنند، البته بسیاری از زوایای برنامه و سیره آقا برای ما روشن نبود، چون با ایشان هم سطح نبودیم و سعی می کردیم مزاحم درس و استراحت ایشان نشویم.

زی طلبگی را بسیار رعایت می کردند و در نحوه لباس پوشیدن، صحبت کردن و رفتار، هرگز زی طلبگی را زیر پا نگذاشتند و بسیار متین و با وقار بودند.

*گعده های سیاسی به بهانه آبگوشت!

ایشان روزهای پنجشنبه و جمعه که درس ها تعطیل بود، مباحثه و درس را کنار می گذاشتند و گعده های سیاسی و اجتماعی با علما و بزرگان داشتند، این گعده ها گرچه در شکل و ظاهر برای آبگوشت خوردن بود، ولی مسائل و رویداد های سیاسی و اجتماعی کشور را تبادل نظر می کردند. حتی به یاد دارم پسر حاج آقا مرتضی حائری گاهی ساعت ها نزد ایشان می نشست و با هم صحبت های سیاسی و اجتماعی روز را می کردند؛ البته ما گوش نمی دادیم و خیلی هم سر در نمی آوردیم، به یاد دارم آیت‌الله مشکینی، شهید سعیدی و ... زیاد می آمدند و حضرت آقا با پسر امام، حاج احمد آقا رابطه نزدیکی داشتند و آقا مورد مشورت حضرت امام بودند.

شخصیت اخلاقی و مهذب عجیبی داشته و دارند، گرچه کسی به فکرش نمی رسید که روزی انقلابی شکل بگیرد و امام راحل رهبر جامعه اسلامی شود، ولی چهره و شخصیت مقام معظم رهبری کاملا شاخص بود.

طلبه ها و اساتید به حجره ما آمد و شدهای فراوانی داشتند و نزد ایشان مباحث سیاسی و اجتماعی روز را تبادل نظر می کردند، بنابراین آن زمان کسی به ذهنش خطور نمی کرد که روزی ایشان رهبر آینده باشند، چون انقلابی نشده بود ولی به هر حال در آن دوران، چهره شاخصی بودند.

*سخنرانی بدون ترس و واهمه

در یکی از روزهای سال 42 یا 43 بود که ساواکی ها درب فیضیه را بستند تا طلاب را کتک بزنند، من به همراه یکی از دوستانم سریع به بیت امام راحل رفته و به ایشان خبر دادیم ، حاج آقای خلخالی فورا درب منزل امام را بستند تا ساواکی ها داخل نیاید، امام که صدای درب را شنید، فرمودند آقای خلخالی درب را باز بگذارید ما اینجا هستیم که آنها بیایند، ما از کسی واهمه نداریم، بگذارید بیایند و ما را هم ببرند، ما محکم ایستاده ایم،حاج آقای خلخالی درب را باز کردند؛ نزدیک مغرب بود و مقام معظم رهبری نیز آنجا بودند، بعد از این که نماز مغرب و عشاء را پشت سر امام خواندیم، امام در اتاق خودشان نشستند و مقام معظم رهبری نزدیک درب اتاق ایستادند و سخنرانی کردند و گزارشی از اقدامات ساواک در حمله به طلبه ها ارائه کردند.

فراموش نمی کنم، امام همان موقع، بلند فریاد زدند: والله هرکسی امروز بترسد، ایمان ندارد و این مطلب را دوبار گفتند، و ادامه دادند ما این راه را آمده ایم تا در این راه شهید شویم، پس دیگر ترس ندارد.

* روز آخری که آقا از حجره رفت

آقا به دو دلیل تصمیم گرفتند به مشهد بروند، یکی نامه ای که پدر بزرگوارشان نوشته و از او خواسته بودند به مشهد برگردد تا او را کمک و مساعدت نماید و دیگری فضای خفقان سیاسی که در قم حاکم بود و به تبع در مشهد فضا آزاد تر بود و ایشان راحت تر می توانستند کار انقلابی انجام دهند و همین کار را کردند و در مسجدی در مشهد سخنرانی انقلابی می کردند و مردم زیادی نیز مشتاق ایشان بودند.

حضرت آقا روز آخر وسایلشان را جمع کردند و با همه خداحافظی کرده و به مشهد مقدس عزیمت کردند و از آن روز به بعد فقط چند بار ایشان را در دوران ریاست جمهوری دیدم و یک بار هم پنج ساعت با ایشان و سایر دوستان ملاقات داشتم.

*آقا، من حساب وقت شما را می کنم!

یک روز حضرت آقا از من پرسیدند چرا کمتر سر میزنی و دیگر شما را نمی بینم، من پاسخ دادم آقا من حساب وقت شما را می کنم، اگر یک دقیقه وقت شما را بگیرم شاید خلاف باشد و اشکال داشته باشد، شما رهبر کشور هستید و وقتتان ارزش دارد، نباید وقت شما را بگیرم به همین خاطر کمتر مزاحم می شوم و از همان دور شما را می بینم کافی است؛ بنابراین همیشه سعی کردم مزاحم حضرت آقا نباشم.

*دور و بر کارهای سیاسی نچرخید!

حضرت آقا افراد را به خوبی می شناخت و در همان برخوردهای اول می فهمید که روحیه و تفکر افراد مختلف چگونه است و آدم شناس حاذقی هستند؛ بر همین اساس بنده را به سِمت نماینده رهبری در دبی و امامت جمعه آنجا برگزیدند و تاکید کردند در آنجا خیلی دور و بر کارهای سیاسی و مسائل سیاسی نچرخید و متعادل باشید، البته بنده قبل از این سمت، حاکم شرع و نماینده امام راحل در خوزستان بودم و چندی نیز در دوران جنگ، مسئول اعزام اولین گروه های روحانی از دفتر تبلیغات قم به منطقه اهواز بودم.

*چایی که آقا درست کردند!

خاطرم هست همان ماه های اول جنگ، بنده بیش از200 روحانی را ازدفتر تبلیغات قم اعزام کرده و مسئول آنها بودم و بارها حضور رهبری را در صحنه های مختلف مناطق جنگی شاهد بودم، حتی یک بار یادم هست که بعد از عملیاتی که شب انجام شده بود، حضرت آقا صبح زود، کتری به دست گرفته و برای درست کردن صبحانه رزمندگان چايي درست می کردند.

*آقای اکبری فتوا می دهید!

یک روز در یکی از مناطق عملیاتی که مردم منطقه منازل خود را خالی کرده بودند، رزمندگان دنبال جای خواب می گشتند، ولی جای مناسبی پیدا نمی شد و من گفتم به شرط حفظ امانت و زندگی مردم، می توانید در خانه های آنها استراحت کنید، که وقتی رهبری این موضوع را فهمیدند به من گفتند، که این کار اشتباه است و ما باید خانه های مردم را برایشان حفظ کنیم و به رزمندگان بگویید کسی به داخل خانه ها نرود، آقای اکبری فتوا دادید!

* بهترین انتخاب برای رهبری

بعد از رحلت امام خمینی(ره)، حضرت آقا واقعاً بهترین انتخاب خبرگان رهبری بودند، قبل از آن نیز در دوران ریاست جمهوری بنده یقین داشتم که ایشان امام جمعه تهران می شوند، که این طور هم شد؛ البته ما در آن حدی نیستیم که بخواهیم بسنجیم، ولی ایشان واقعا نائب امام زمان(عج) هستند و از هر جهت فردی لایق و مورد اعتماد امام خمینی(ره) بودند، این که برخی متاسفانه از ایشان فاصله گرفتند، بخاطر این بود که بصیرت نداشتند و عدم بصیرت باعث شد در مقابل ولایت و رهبری بایستند!

از آن روزی که انقلاب شده خدا را شاهد می گیرم، یک لحظه ترس مرا نگرفته و می دانستم که نظام و انقلاب پا برجاست و هرگز با این حرکت ها نظام دچار لرزش نمی شود و از خدا می خواهیم بصیرت لازم را به همه ما عنایت کند و اگر بصیرت باشد بسیاری از مشکلات رفع می شود.

*طلاب جوان نگذارند پرچم فلسفه بر زمین بماند

به نظر من یکی از مطالبات مهم رهبری از طلاب جوان آمادگی روزافزون در مواجهه با شبهات مختلف فکری، اعتقادی و سیاسی جامعه است، این که طلاب جوان به میدان آمده و پاسخ این شبهات را که به نسل جوان به صورت منطقی، عقلانی و قطعی بدهند. حضرت آقا از طلاب می خواهند که درس فلسفه را بخوانند و نگذارند پرچم فلسفه در حوزه علمیه روی زمین بماند، همچنین ایشان بر جهاد، مبارزه و حفظ روحیه انقلابی و شهادت طلبی تاکید فراوانی داشته و دارند.

منبع: حوزه نیوز
گفت وگو : سید رضا حسینی

کعبه در محاصره سایه های شیطانی و تقلید کورکورانه در ایران+عکس

بزرگترین مأموریّت وهّابیون تا سال 2012 م. به اجرا در خواهد آمد؛ تا این سال همه نشانه‌ها، نمادها و سوابق مسلمانان سلف و اهل بیت(ع) در امّ القرای اسلامی نابود خواهد شد و در غیبت همه سنّت‌های اسلامی که در اثر بدعت‌های سلفی و شرک‌آلود خواندن آن سنّت‌ها از میان مسلمانان رخ بربسته، بنای اصلی «مسجدالحرام و مسجد النّبی» نیز در تیررس تیرهای زهرآلود ماسونی و شیطانی از جمله ابراج البیت، کارکردهای خود را از دست خواهد داد تا فراماسونری جهانی یا همان دجّال آخرالزّمان به راحتی بتواند حکومت جهانی شیطان را مستقر نماید.

تا چند سال پیش، بلندترین بنای مُشرف به صحن مسجدالحرام، قصر ملک فهد، سلطان پیشین مملکت عربی سعودی یا همان خادم الحرمینی بود که بر بلندای ابوقُبیس، صدها متر فراتر از مخدوم خود نشسته بود. مهمانان خاصّ پادشاهی سعودی در ایّام حج در این قصر ضیافت اتراق می‌کردند تا ضمن انجام اعمال، از آن بلندا ناظر صحن مسجد و طواف حاجیان باشند. امّا امروزه دیگر، این بنا در برابر برج در دست ساخت «ابراج البیت» کوچک می‌نماید. درست مقابل رکن یمانی. این بنا که معرّفی‌اش خواهم کرد، قرار است در سال 2012 م. افتتاح شود. بر این مُژده گر سر فشانم رواست. در تمام نقاط جهان و میان همه اماکن مقدّس مذهبی، هیچ بنایی تاکنون مجال و جرأت قد برافراشتن به این قدّ و قواره را نداشته است.



برج‌هاي تجاري مکه (ابراج البيت)، که در واقع بايد «شا‌خ‌هاي شيطان» خوانده شود، سرشار از نمادهای ماسونی، بنای کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار، و «مجتمع بن لادن»



در سال 2012، که از ديدگاه فرقه‌هاي شيطاني شروع «نظم نوين دنيوي» است ساختمان "ابراج البيت" به پايان مي‌رسد و کعبه چنين در سايه نمادهاي شيطاني قرار خواهد گرفت.



سایه شیطانی ابراج البیت بر سر بیت الله الحرام 
برج رفیعی که در میان دو بال قرار گرفته، در نوع خود بزرگترین ستون اوبلیکس جهان است که از عهد مصر باستان تاکنون ساخته شده است.

همه کسانی که تا یکی دو سال پیش در ایّام برگزاری حجّ تمتّع در رمی جمرات، ستون شیطان را سنگباران کرده‌اند، شکل ستون میانی خانه شیطان را به یاد دارند. ستونی چهارگوش که در انتها، نوک هرمی شکل خود را می‌نمایاند. این ستون همان ابلیسک است که امروزه به عنوان یکی از معروف‌ترین نماد فراماسونرهای جهان قابل شناسایی است.

میدان بزرگ رو به روی کاخ سفید در واشنگتن، میدان ساختمان بزرگ واتیکان، پاریس، لندن، برزیل و صدها نقطه دیگر جهان، نمونه‌هایی از این ستون را به نمایش گذاشته‌اند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهنده حضور و سلطه فراماسونرها بر مقدورات و مقدّرات آن سرزمین است. در کشورهایی همچون ترکیه و مصر هم که برای مدّت‌های طولانی فراماسونرها زمام امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در اختیار داشته و دارند، این نماد مقدّس ماسونی خود را می‌نماید. در ایران خودمان هم نمونه‌هایی از این ستون را تا سال 1357 قد برافراشته داشتیم.

برج ایفل در فرانسه و برج ساعت لندن دو نمونه فانتزی ابلیسک هستند که توسط معماران ماسونی ساخته شده‌اند. امّا ابراج البیت بر بلندای مسجدالحرام گوی سبقت را از همگان ربوده است. این برج‌ها، در خود بزرگترین ابلیسک جهان را در امّ القرای جهان اسلام جای داده‌اند؛ البتّه، با تخریب ستون خانه شیطان در رمی جمرات و جایگزین شدن دیوار عریضی به جای آن. این برج‌ها با ابتکار معمار معروف ماسون‌ها؛ یعنی آقای لرد فاستر قد برافراشتند تا هم پاسخی به اساعه ادب مسلمانان به شیطان در وقت تخریب ستون‌های خانه‌ شیطان در رمی جمرات باشد و هم جبرانی برای آن. فاستر تا کنون بیش از 200 برج ابلیسک در جهان طراحی کرده و ساخته است. در واقع او معروف ترین معمار سازنده سازنده ابلیسک مورد نظر فراماسونرهاست. از اینجا، برج‌های مشرف بر مسجدالحرام و خانه کعبه با دو برج بزرگ دروازه‌ای شکل ساخته شد تا به همگان اعلام نماید نه تنها مملکت سعودی، بلکه خانه مقدّس مسلمانان جهان نیز در آغوش ما و تحت سلطه ماست.



میدان بزرگ رو به روی کاخ سفید در واشنگتن، میدان ساختمان بزرگ واتیکان، پاریس، لندن، برزیل و صدها نقطه دیگر جهان، نمونه‌هایی از این ستون را به نمایش گذاشته‌اند. حضور این نماد در هر کجای جهان نشان دهنده حضور و سلطه فراماسونرها بر مقدورات و مقدّرات آن سرزمین است. در کشورهایی همچون ترکیه و مصر هم که برای مدّت‌هایی طولانی فراماسونرها زمام امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در اختیار داشته و دارند، این نماد مقدّس ماسونی خود را می‌نماید. در ایران خودمان هم نمونه‌هایی از این ستون را تا سال 1357 قد برافراشته داشتیم.



چند سال قبل، در سفری به فرانسه، در منطقه مدرن و نوساز پاریس، بنای رفیع دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را ملاحظه کردم. البتّه شما هم از دیدار نمونه کاملی از آن بی‌نصیب نمانده‌اید. طیّ سه چهار سال اخیر دو نمونه بزرگ از برج‌های دروازه‌ای شکل شیشه‌ای را در حاشیه ‌غربی بزرگراه مدرّس ساخته‌اند. بر تپّه‌های معروف عبّاس آباد. جالب اینجاست که در این دروازه‌ها که از اتّفاق، دولتی هم هستند، هرم معروف چشم جهان‌بین All seeing eye را هم ساخته‌اند. این واقعه را به حساب هر کس می‌خواهید بگذارید با خودتان. به هر روی نمادها و نمادسازها کار خود را می‌کنند. بگذریم!





قابل ذکر است این برج بزرگ در 72 طبقه برکشیده شده است. با توجه به حرکت های نمادین فراماسونرها انتخاب عدد 72 که به عنوان عدد قدرت نزد کابالیست ها شناخته می شود قابل توجه است. از نظر آنان 72 تعداد شیاطینی هستند که (نیروهای جنی) حضرت سلیمان (ع) آنان را برای ساختن معبد بزرگ در خدمت آورده بود. جز این افتتاح برج در 21 دسامبر 2012 نیر قابل توجه است. زیرا از نظر فراماسونرها و گردانندگان سازمان های مخفی در این روز که معروف به روز شیطان است از طریق ابراج البیت سایه این بنای شیطانی بر روی کعبه خواهد افتاد.

بد نیست بدانید که در ادبیّات مسیحی، شیطان در شمایل حیوانی با بال‌های خفّاش، پاهای شیر و سری چون سر قوچ به تصویر کشیده می‌شود. این نماد را در بسیاری از فیلم‌های هالیوود و از جمله امگا کد 2 می‌توانید ببینید. گوییا که معمار صاحب سبک این برج‌ها می‌خواهد به همگان القاء کند که بال‌های شیطان مسجدالحرام را در خود گرفته‌اند. در واقع، رمی و سنگباران معکوس از بلندای مسجد آغاز شده است. سنگ‌های پنهانی نیروهای اهریمنی بر سر و روی حجّاج طواف کننده و عمره گزاران. امواج منفی شیطانی که جان مسلمانان را هدف تیرهای زهراگین می‌سازد. بسیاری از محقّقان بر این باورند که، انفجار دو برج نیویورک در یازده سپتامبر، در واقع، حاصل پروژه انفجار دروازه‌ای بود که در آن زمان و مکان خاص و البتّه از نظر فراماسونرهای نشسته بر اریکة قدرت سازمان‌های مخفی، راه ورود نیروهای شیطانی را بیش از پیش در زمین و در صحن حیات اجتماعی ساکنان زمین هموار ساخت.





این بنا، مسجدالحرام،‌ کعبه و طواف را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. برج اصلی با ارتفاع 595 متر در کنار شش برج بزرگ مسکونی، که جملگی متعلّق به «مجموعة بن لادن» هستند. حتّی اجازه نمی‌دهد شما تصویری از مسجدالحرام، گلدسته‌ها و پهنای آسمان داشته باشید.

سازمان جهانی و از جمله یونسکو، در حالی چشم خود را بر این هیکل ابلیسی بسته‌اند که برای ثبت ابنیه تاریخی در ایران مانند میدان بزرگ امام در اصفهان، شرط خود را کوتاه شدن و تقلیل طبقات برج جهان نما در حاشیة میدان اعلام می‌کنند.

سکوت سازمان‌های جهانی بی‌وجه نیست. آنها جملگی تحت مدیریّت سازمان‌های ماسونی عمل می‌کنند. یونسکو به عنوان یکی از بازوهای اصلی و فرهنگی فراماسونری جهانی قابل شناسایی است و رؤسای آن عمدتاً خود فراماسونر هستند، امّا سکوت سازمان‌های فرهنگی اسلامی در سراسر جهان اسلام و از جمله ایران توجیه پذیر نیست.

مدیران سازمان‌های مسئول میراث فرهنگی، در حالی از این موضوع مهم که به آینده اسلام و ایران بستگی دارد، غفلت می‌ورزند که از ردّ و نشان ستون‌های تخت جمشید و لوح‌های گلی برای لحظه‌ای غفلت نمی‌ورزند و سرمایه‌های بزرگي را صرف برگزاری نمایشگاهی از این آثار در ایران و اروپا می‌کنند و گاه رؤیای جشن‌های بزرگ ملّی عید نوروز را در خرابه‌های پرسپولیس در سر می‌پرورند و همّت خود را مصروف آن می‌دارند. به قول شاعر من در این بحر تفکّر به کجا و تو کجایی؟

امّا از وجهی دیگر و مهم‌تر، پروژه 2012 م. که اینک «ایران اسلامی» را به دلیل رویکرد شیعی و ولایی‌اش از یک سو و «حرمین مکّه و مدینه» را از دیگر سو، چون یک سیبل در تیررس اهداف شیطانی خود قرار داده، به عنوان انتقام‌گیری شیطان از خدای ابراهیم و آل ابراهیم(ع) قابل شناسایی است. شجره طیّبه‌ای که غرس شد تا از طریق بنی‌اسماعیل و اوصیای پیامبر آخرالزّمان، دین جهانی و حکومت جهانی مستضعفان در عرصة زمین مستقر شود اعلام پادشاهی جهانی بنی‌اسرائیل، اینک مشروط به در هم پیچیدن طومار آیین ابراهیم خلیل الرّحمن و «بنی‌اسماعیل» شده است.

ظهور کبرای امام عصر(ع) به منزله تحقّق طرح آسمانی استقرار شجره طیّبه‌ای است که با حضرت ابراهیم(ع) غرس شد تا در دولت کریمه آخرین فرزند این خانواده به برگ و بار بنشیند. ابراج البیت و پروژة ساختن شهرکی مسیحی‌نشين در مکّه که به بهانه آشنا ساختن غیرمسلمانان با اسلام در حال شکل‌گیری است، اوّلاً؛
جغرافیای حرم را در هم شکسته و این قلعه بزرگ فتح نشدنی را مورد تعرّض و تجاوز اجانب و غیرمسلمانان قرار می‌دهد. پایگاهی که تاکنون در تصرّف در نیامده و حتّی از آسمانش هیچ هواپیمایی امکان گذر ندارد تا چه رسد به اینکه غیرمسلمانان در آن سکنا گزینند یا جرئت دست‌اندازی به مسجدالحرام را پیدا کنند.

این برج‌ها سایة خود را بر مسجدالحرام می‌افکنند و تمامی آداب، مناسک صرفاً معنوی و آسمانی را تحت الشّعاع خود قرار می‌دهد. تأثیرگذاری بر امواج و تشعشعات روحانی و معنوی مسجدالحرام و بی‌اثر ساختن یا حدّاقل تضعیف این تشعشعات از طریق ابلیسک شیطانی در زمره دومین هدف پنهانی فراماسونری جهانی شیطان‌پرست قابل شناسایی است.

دست‌اندازی جنود ابلیسی در سال‌هایی که به ظهور می‌انجامد و وارد کردن خسارات بزرگ مادّی و معنوی به «انسان‌ها و ادیان»، در گرو حذف موانع باز دارنده است؛ حذف نمادهای بزرگ، مردان بزرگ و تحریف مناسک و آیین‌ها، به تدریج همه سپرهای حفاظتی بشر را که مانع از نفوذ و دخالت جنود شیطانی است، از بین می‌برد تا بشر در بی‌پناهی تمام آماج تیرهای مستقیم شیطانی و جنودش شود.


توسعه مراسم و مناسک شیطان‌پرستی و رواج فرقه‌های ضدّ دین و شیطانی، بر کشیدن نمادهای فراماسونری در اقصی نقاط جهان اسلام و به ویژه در اطراف اماکن مذهبی، همه سپرهای حفاظتی را از بین برده یا حدّاقل از میدان تأثیر امواج روحانی آنها می‌کاهد و بشر را بیش از هر زمان در برابر جنود ابلیس بی‌پناه می‌سازد.


این همه، بر میزان القای خطوات و الهامات و وسواس شیطانی که منشأ همه آلودگی‌ها، گناهان و منکرات در انسان است، می‌افزاید.
ابتلای وحشتناک به غربزدگی مانع از درک این موضوع است. ابلیس و جنودش از طریق القا، الهام، وسوسه، تسریف و تزیین در مراحل اوّلیه انسان را برای انجام گناه تشویق می‌کنند، امّا در مراحل بالاتر با سلطه یافتن بر انسان‌ها، از آنها به عنوان آلت فعل خود بهره می جویند. سلطه شیطان بر انسان با طیّ مراتبی اتّفاق می‌افتد تا آنجا که برخی از انسان‌ها در عمل و نظر فرزند خوانده شیطان می‌شوند. از اینجا همه جوانان مسلمان جهان اسلام، مسلمانان عرب، فارس، ترک و سایر اقوام را برای مقابله با این دسیسه‌ها فرا می‌خوانم. آنها می‌توانند از طریق بمباران رسانه‌ای موج تبلیغاتی وسیعی را برای متوقّف کردن پروژه‌های غیر رحمانی در سراسر جهان اسلام به راه بیندازند.

جوانان غیور عرب زبان در عربستان، یمن، عراق، لبنان و شبه قارّة هند از توانمندی ویژه‌ای برای ایجاد این موج فرهنگی و رسانه‌ای برخوردارند.

رایزنان فرهنگی را، در صورتی که از مادّه و تبصره‌های اداری خلاص ‌شوند، سفیرانی مکلّف می‌شناسم تا ضمن رصد کردن طرح‌ها و توطئه‌ها، همة‌ اعتراض خود را در مجامع مذهبی، فرهنگی و حتّی سازمان‌های بین‌المللی اعلام و مواضع خود را آشکار سازند.

اسماعیل شفیعی سروستانی-نشریه موعود